انهار
انهار
مطالب خواندنی

روانشناسي

بزرگ نمایی کوچک نمایی
سوال باسلام
دختري 33 ساله هستم ، توي بچگيم سن 6 سالگي به من تجاوز شد ولي هيچوقت جرات نكردم به خانواده موضوع را بگم و خودم روش سرپوش گذاشتم ، توي همه اين سالها عذاب كشيدم دردم را توي خودم ميريختم و از همه فاصله مي گرفتم تا حد زيادي منزوي شده بودم و فقط خود را با كتابهاي درسيم مانوس مي دونستم هميشه از مردها متنفر بودم . ليسانسم را كه گرفتم ، نه سال پيش بعد از دو سال جستجوي ناموفق براي كار – اكثر جاهايي كه مي رفتم دنبال كار ، از همان دقيقه اول مدير مربوطه بهم مي فهماند كه دنبال رابطه است ، و من هم از قبول اون كار خودداري مي كردم – سرانجام توي يك شركت مشغول بكار شدم ، شش ماهه اول خوب بود و مشكلي حس نمي كردم ولي بعد از اون مدير شركت كه متاهل هم بود شروع به الارم دادن كرد تا شش ماه خودم را به كوچه علي چپ ميزدم ولي يك روز اون آقا پيشنهادش را شفاف مطرح كرد و گفت مي خواهد با من رابطه داشته باشد ابتدا قبول نكردم ولي گفت ترجيح مي دهد با كارمندش رابطه داشته باشد يا اخراج ميشوم و يا قبول به رابطه كنم ،با توجه به تجربه دو ساله جستجوي كار و ترس از بيكاري و با توجه به اينكه خودم ميدونستم باكره نيستم – البته چيزي به اون اقا نگفتم ، هرچند كه بعد از شروع رابطه خودش فهميد - قبول كرم ، ايشان همان روزهاي اول صريحا اعلام كرد مي خواهد رابطه كاملي داشته باشد ، من كه از وضعيت خودم خبر داشتم و ميدونستم با وضعيت عدم بكارت هيچ وقت نمي تونم ازدواج كنم قبول كردم ، تا يكسال مقاومت كردم و نگذاشتم وارد رابطه جنسي شود ولي اصرارهاي او براي انجام اين كار و توجيه اين مطلب كه هر وقت خواستي ازدواج كني جراحي ميكني و انگار كه اتفاقي نيفتاده _ باعث شد قبول كنم و الان مدت 7 ساله كه توي رابطه هستيم ، لازم به ذكره اين آقا خيلي زن و بچه اش را دوست داره مي تونم بگم زنش رو مي پرسته و به خاطرش حاضره هر كاري بكنه و بارها هم اين موضوع را به من گفته هرچند كه من هم هيچ وقت سعي نكرم وارد حريم خانوادگيش بشم ولي هميشه به حال خودم افسوس خوردم اينكه اي كاش من هم شرايطم طوري بود كه مي تونستم زندگي مشترك خوبي براي خودم داشته باشم ، يه حامي و همراه مطمئن و هميشگي ، توي اين چند سال چند بار تصميم گرفتم با اين آقا كه خيلي هم دوستش دارم قطع رابطه كنم ولي هر بار موضوع را مطرح مي كنم مخالفت مي كند و ميگه تا موقعي كه شرايط ازدواج برات پيش بياد با هم باشيم ولي مني كه باكره نيستم و از شدت علاقه به اين شخص توي اين 8-7 سال به هيچ مردي كوچكترين توجه اي نكرم و كاملا بهش وفادار بودم ، ايا اصلا برام شرايط ازدواج پيش مي ياد كما اينكه چند مورد خواستگاري هم كه توي اين مدت داشتم را رد كرم چون چطور مي تونم با اين شرايط فيزيولوژيم ازدواج كنم . – هر چند همين دوستم بهم نصيحت ميكنه نگران نباش و جراحي كن ، ولي من نمي تونم و نمي خوام كسي را فريب بدم اخه خودم كه مي دونم چي به سرم اومده و اين آفت هميشه توي روح و روان من هستش ، ديگه دارم ديوانه ميشم اينكه تنهايي خيلي اذيتم مي كنه . از بچگي تا حالا چندين با به خودكشي فكر كردم ولي هربار به خانواده ام فكر ميكردم و ترس از ابروي از دست رفته خودم كه بعد از مرگم قضيه نداشتن بكارت لو بره و خانواده ام را داغون كنه ، از اين كار منصرف شدم . دلم ميخوادديگه نباشم برام دعا كنيد زودتر به ارزوم كه نبودن توي اين دنياست ، برسم .
 
جواب عزیزم؛ ضمن آرزوی سلامتی شما و دعا برای رفع مشکلات و نگرانیهایتان و نیز درخواست از خدا برای قبولی طاعات و عبادات شما در این ماه عزیز و نورانی و مبارک رمضان؛ فعلاً بخاطر بیماری و مشغله های ضروری دیگر، فرصت پاسخگوئی به مشاوره برایمان وجود ندارد و فقط فعلاً پاسخگوی احکام هستیم و در بخش ورودی درخواست مشاوره بنری هم قرار داده ایم که مشاوره ارسال نشود.
البته در این ماه عزیز بهترین فرصت برای دوست شدن با خدا و رابطه با خالق هستی و عاقبت بخیر شدن هست. اجازه ندهید شیطان این فرصت طلایی را از شما بگیرد. التماس دعا. یاحقّ.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -