انهار
انهار
مطالب خواندنی

آیت الله العظمی بهجت (قدس سره)

بزرگ نمایی کوچک نمایی

لزوم عودت زمين هاى اخذ شده  ى به ظلم

سؤال: شخصى مالك زمين هاى روستايى بوده است، دولت ظالمى متعرّض آن روستا مى  شود، مالك از ترس، زمين ها را به دولت ظالم تسليم مى  كند، دولت ظالم مالك را مى  كشد، زمين ها را، زمين هاى دولتى اعلام مى  كند و در اختيار كشاورزان قرار مى  دهد. پس از اين، كشاورزها اين زمين ها را به ديگران مى  فروشند و خريدارها به نام خودشان ثبت مى كنند، حكم تصرّف هاى انجام شده بر زمين ها چيست؟

پاسخ: اين تصرّفات تماما عدوانى و غصبى است، از آن دولت ظالم تا ديگران و بايد به مالكين اصلى برگردانده شود.

چگونگى پرداخت قيمت غصب

سؤال:  آيا در پرداخت قيمت چيز غصبى كه از بين رفته، قيمت هنگام مطالبه ملاك است يا بالاترين قيمت از زمان غصب تا زمان پرداخت؟

پاسخ: قيمت زمان مطالبه بايد پرداخت شود، بلكه خالى از وجه نيست كه بالاترين قيمت از زمان غصب تا زمان پرداخت را بدهد، اگرچه احتياط در اين است كه روى يكى از قيمت هايى كه آن چيز در اين فاصله پيدا كرده يا متوسط آن ها با هم صلح نمايند.

تصرف در زمين هاى حريم روستا

سؤال: زمين هاى زيادى در كنار روستايى يا قلّه كوه يا كف رودخانه كه از روستا دور است، قرار دارد كه ده كيلومتر مربّع وسعت دارد. كشاورزان روستا ادّعاى مالكيّت آن ها را دارند. آنان مدرك دست  نويس دارند كه جدّ آن ها، آن زمين ها را خريده است، تصرّف ديگران در چنين زمين هايى چه صورتى دارد؟

پاسخ: با ثبوت سابقه  ى ملكيّت، تصرف در آن بدون رضايت مالك جايز نيست.

 تصرّف عدوانى در زمين يهودى  ها

سؤال:  زمينى براى چند نفر يهودى بوده است، يكى از نهادها يا ارگان ها آن را مى  گيرد و تقسيم مى  كند، مالكين شكايت كردند و مؤثر نشد، حكم زمين هاى مذكور چيست؟

پاسخ: رضايت مالك براى تصرف در آن شرط است.

منزل مصادره شده از بهايى

سؤال: اينجانب دانشجوى بورسيه دانشگاه وزارت دفاع مى  باشم كه در ترم تحصيلى جارى، ما را در يك خانه مصادره  اى اسكان داده  اند، با توجه به اين كه اين خانه متعلّق به فردى بهايى بوده كه اوايل انقلاب به خارج فرار كرده و منزل مصادره شده است، حكم نماز، وضو، غسل و ديگر مسايل شرعى در اين خانه، به چه صورت مى  باشد؟

پاسخ: اگر بدانند كه بهايى بوده، اشكالى ندارد، به شرط اين كه از آن ها نباشد كه حين ارتداد، اموال او به وارث وى مى  رسد.

سوار كردن ديگرى به وسيله نقليه دولتى، هنگام مسافرت

سؤال: كارمند دولت يا شركتى با وسيله  ى نقليه  ى آن شركت، مسافرت مى  كند و شخص ديگرى را هم سوار مى  كند، آيا اشكال دارد؟

پاسخ: اگر سوار شدن ديگرى، سبب زيادتى خرج وسيله نشود و هيچ تأثيرى در سفر شغلى نداشته باشد، اين جا كشف رضايت مالك مى  شود، يعنى در صورتى كه بفهمند او مسافر سوار كرده راضى هستند.

 عبور از معابر عمومىِ غصبى

 سؤال: زمين هاى كشاورزى يا مسكونى و تجارى كه مالكين آن ها افراد زيادى بودند و آن زمين ها را به خيابان، كوچه و معابر عمومى تبديل كرده  اند، آيا رفت و آمد براى عابرين كه نه غاصب هستند و نه جرى بر غصب غاصبين مى  كنند و چه بسا مضطرّ به عبور از آن جا باشند، جايز است؟

پاسخ: ملكيّت زمين هاى مفتوح  العنوه (آن چه از انفال نيست) به تبع ملكيّت بنا است و با تخريب بنا، ديگران كه از آن زمين عبور مى  كنند، غاصب نيستند. و در غير آن زمين ها، اگر مالكين بر باز پس گيرى قدرت دارند يا نرفتن يا رفتن شخص اثرى در غصب غاصب دارد ـ مانند اين كه همه از آن جا نروند ـ كه در اين فرض عبور از آن جا حرام است. ولى اگر اجتناب شخص هيچ اثرى در غصب ندارد، اگر تصرف او جزيى و مختصر باشد، به گونه  اى كه اگر اجرت آن را به مالك بدهد، چه بسا اجرت را قبول نكند، از طرف او صدقه بدهد و اگر تصرف او زياد باشد، بايد اجرت آن را به مالكين بپردازد و اگر دسترسى به آن ها ندارد، صدقه بدهد، يا اگر مالك مرده و ورثه هم معلوم نيست، براى آن مرده فاتحه يا خيرات و مبرّات بفرستد.

 واگذارى زمين توسط شهردارى براى مسجد و پيدا شدن مدّعى

سؤال: قطعه زمينى از طرف شهردارى جهت احداث مسجد به هيأتى واگذار گرديده است. اخيرا شخصى مدعى است كه مالك زمين است و شهردارى به زور زمين را از او خريده است، آيا نماز خواندن در اين مسجد جايز است؟

پاسخ: اگر مغصوب بوده و راضى نباشد، مسجد نمى  شود؛ ولى بهتر است مالك اصلى، اصل زمين مسجد را رضايت دهد.

تصرف غاصبانه مستأجر بعد از انقضاى اجاره

سؤال: اگر زمان اجاره مغازه، منقضى شود و مستأجر نتواند مالك را به اجاره مجدد راضى نمايد و مالك بگويد راضى نيستم لحظه  اى تصرف نماييد، آيا متصرّف غاصب عن علم و عمد مى  باشد؟

پاسخ: از زمان مطالبه  ى مالك، غاصب محسوب مى  گردد و مانند تصرف بدون اجاره است.

تعزير غاصب

سؤال: غاصب كه با علم و عمد مرتكب غصب شده، آيا بايد تعزير شود؟

پاسخ: تعزير در گناه كبيره و با تشخيص حاكم شرع است.

 وجوب فورى تخليه محل مغصوب

سؤال: آيا غاصبى كه عالم به غصب است، بايد محل غصب شده را فورى تخليه نمايد؟

پاسخ: بايد فورا تخليه و به مالك ردّ نمايد.

 ضمان غاصب نسبت به منافع مغصوبه

سؤال: اگر مالك براى دست يافتن به منافع مغصوبه متضرر شود، آيا بايد به حكم «المغرور يرجع الى من غرّ.»؛ (فريب خورده بايد به آن كه وى را فريب داده بازگردد.) تمام مقدار ضرر خود را از غاصب عن علم و عمد بگيرد؟

پاسخ: در صورتى كه راه وصول به آن ها به تضرّرها منحصر باشد، به مقدارى كه متحمّل شده است، غاصب ضامن مى  باشد، واللّه  العالم.

خريد زمين با پول حرام

سؤال: آيا زمينى كه با پول حرام خريده شود، حكم زمين غصبى را دارد؟

پاسخ: چون معاملات به ذمّه واقع مى  شود، زمين حكم غصب را ندارد.

وسايل سرقتى كشف شده

 سؤال: بسيارى از وسايل سرقتى كه پس از مدتى كشف مى  شوند، قابل شناسايى توسط مال باختگان نيستند، با توجه به اين كه بى  استفاده گذاشتن چنين وسايلى اعم از اتومبيل و... موجب استهلاك و فرسودگى آن ها مى  شود، تكليف چيست؟

پاسخ: مجهول المالك است كه با محصور و محدود بودن مالكين، مصالحه مى  كنند و تعيين با قرعه هم محتمل است.

 حكم اموال بهاييان داخل كشور

سؤال: بهاييانى كه در كشور اسلامى هستند، آيا در امان بوده و تصرف در اموال آنان حرام است؟

پاسخ: خير.

 دادن غذاى غصبى به ميهمان

سؤال: اگر كسى غذاى غصبى را به ميهمان بدهد؛ در صورت جهل ميهمان به غصبى بودن غذا، آيا غاصب ضامن است يا ميهمان، و آيا اين غذا اثر وضعى منفى بر ميهمان خواهد داشت؟

پاسخ: ضامن اصلى همان غاصب است و اگر مالك از ميهمان گرفت، او هم از غاصب مى  گيرد و اثر وضعى هم امر طبيعى است كه با انجام وظيفه قابل ارتفاع است.

تغيير در مال غصبى

سؤال: اگر در مال غصبى به طورى تغيير دهد كه از اولش بهتر شود، مثلاً زمينى را احيا كرده يا آن را بسازد يا طلا را گوشواره كرده باشد و يا اتومبيلى را تعمير نموده باشد و.... چنان چه صاحبش مال را به همين صورت طلب كند، آيا مى  توان هزينه  هاى انجام گرفته براى آن را از وى طلب نمود؟ و اگر آن را به صورت اوّل خواست، تكليف چيست؟

پاسخ: در اين رابطه به مسأله  ى 2043 و 2045 رساله رجوع شود.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -