انهار
انهار
مطالب خواندنی

آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (قدس سره)

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال:  در بعضى مناطق رسم است كه صاحبان سرمايه، جهت نگهدارى چند رأس دام را در اختيار فرد ديگرى قرار مى دهند تا پس از پايان سال (مدت مقرر) از نتايج و عوائد حاصله به طور مساوى بين يكديگر تقسيم كنند كه عرفاً به اين قرارداد «نيم سودنامه» مى گويند و مرسوم است كه ابتدا دامها را قيمت گذارى مى كنند تا پس از گذشت مدت مقرر، ابتدا سرمايه اوليه به صاحب آن مسترد و سپس مازاد سرمايه اوليه بين طرفين به طور مساوى تقسيم گردد. حال بفرماييد:

اولاً: اين قرارداد با كداميك از عقود شرعى تطبيق دارد (مقررات كداميك از عقود بايد اجرا شود)؟

ثانياً: اگر در فرض مسأله سهواً يا عمداً سرمايه اوليه قيمت گذارى نشود مسأله چه حكمى پيدا مى كند؟

ثالثاً: با توجه به اينكه مال از اموال تلف شدنى است چنانچه تمام يا قسمتى از مال تلف شود حكم مسأله چيست؟

پاسخ:  اولاً: در فرض مذكور قرارداد فوق مى تواند جُعاله باشد، به اين معنا كه صاحب دامها بگويد: اگر دامها را محافظت و اداره كردى نيمى از منافع آنها مال تو باشد و چون نيمى از منافع كه عوض عمل و كار او است عرفاً و بطور اجمال معلوم است و موجب نزاع آنها نمى شود، لذا جعاله صحيح و احكام جعاله بر آن مترتب است و نيز مى تواند اين قرارداد نوعى صلح باشد و احكام صلح را بر آن مترتب كرد، به اين معنا كه نگه دارنده دامها، حق الزحمه اين مدت را با نيمى از منافع دامها صلح كند. ضمناً مى توان گفت كه، قرارداد مزبور يك نوع عقد و قرارداد عقلايى مستقل باشد و تحت هيچ يك از عقود معهوده نباشد; مانند: عقد بيمه و امثال آن و طرفين به مقتضاى «اوفوا بالعقود» ملزم هستند طبق آن عمل كنند.

ثانياً: عدم قيمت گذارى سرمايه در فرض سؤال به هر جهت كه باشد مضر و مبطل نيست و نسبت به تفاوت احتمالى قيمت مى توانند طبق نظر اهل خبره يا با مصالحه مسأله را خاتمه دهند.

ثالثاً: امكان و احتمال تلف سرمايه لطمه به قرارداد مزبور نمى زند و لازم است طرفين طبق متعارف محلى عمل كنند.

سؤال:  اين جانب قطعه زمينى كنار خيابان داشتم كه مى خواستم با گرفتن پروانه آنجا را مغازه كنم، بنابر همين فكر با فرد ديگرى قراردادى بستم كه آن زمين را مغازه كنم و آن فرد هم شريك من در مغازه باشد و در مغازه كار كند و علاوه بر حق شراكت مبلغى هم مزد كار در مغازه را بگيرد. منتهى هيچ اقدامى در اين مورد صورت نگرفت و بعد از چند سال من زمين مذكور را فروختم حال آن فرد ادعاى حق به سبب آن قرارداد مى كند، آيا اصل اين قرارداد صحيح بوده است يا خير، اگر صحيح است چه عنوانى دارد؟

پاسخ:  چون مورد قرارداد، ساختن مغازه است يعنى صاحب زمين گفته است كه در صورت ساختن مغازه، فرد ديگر با من شريك در آن باشد، بنابراين در صورت عدم ساختن مغازه، موضوع قرارداد منتفى است. بلى اصل اين قرارداد شرعى است و ممكن است تحت عنوان جعاله باشد.

سؤال:  شخصى ماشين خود را در اختيار كسى گذاشته كه با آن بار يا مسافر حمل و نقل كند، و درآمد آن را بالمناصفه تقسيم كنند، آيا اين قرارداد به عنوان مضاربه صحيح است؟ و تقسيم درآمد به صورت ذكر شده مشروع است؟

قرارداد مزبور مضاربه نيست، بلكه اجازه و اباحه تصرف و استفاده مشروط به عوض است، و از اين جهت اشكال شرعى سؤال:  در فرض سؤال قبل، آيا شريك مذكور حق ادعا نسبت به زمين مذكور را دارد؟

پاسخ:  در فرض سؤال چون شركت محقق نشده يعنى شروع به كار نكرده اند، به صرف انعقاد قرارداد شركت تحقق نيافته و كارى انجام نگرفته، لذا او هيچ حقى نسبت به زمين مذكور ندارد.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -