بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الـــــسَّلاَمُ عَـــــلَى
مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم
وَٱلسَّلَامُ عَلی عَینَ الحَیاة
وَٱلسَّلَامُ عَلی عِبادِاللهِ الصَالِحین
در باره چادر {۱}
چادُر (در متون ادبی قدیم: چادَر)، نوعی پوشش زنانه که سر تا پا را فرا میگیرد و بهتر است در هر حال- اعم از نماز و غير نماز - از آن يا همانند آن استفاده شود.
فهرست محتوا
{۱} معنای چادر
{۲} ریشه واژه
{۳} چادر قبل از اسلام
{۴} چادر بعد از اسلام
{۵} رنگ چادر
{۶} دوخت و شکل چادر
{۷} مقابله با چادر
{۸} برخورد متدینان با چادر
{۹} احکام چادر
توضیح فهرست محتوا
{۱} معنای چادر
چادر به معنی نوعى پوشش براى زن كه تمام بدن را مىپوشاند و نیز به معنی خیمه میباشد. از چادر به معناى اوّل به مناسبت در باب صلات سخن رفته است.
{۲} ریشه واژه
در باره ریشه این واژه آرای متفاوتی اظهار شده است. از جمله اینکه ممکن است از ریشه chad سنسکریت به معنای پوشاندن باشد.
واژههای ایرانی در نوشتههای باستانی (عبر)، ج۱، ص۳۵.
فرهنگ سنسکریت ـ فارسی، ذیل «Chad».
فرهنگ نظام، ذیل واژه.
واژه چادر در زبان پهلوی نیز وجود داشته است.
فرهنگ پهلوی، ذیل «Cātur».
چنانکه بنا بر متنِ پهلوی روایت امید اَشَوَهیشتان، که در قرن چهارم هجری تدوین شده، یکی از سرپوشهای زنان زردشتی چادر (adurČ) بوده است.
تدوین، آوانویسی و ترجمه از متن پهلوی: نزهت صفای اصفهانی، ص۲۰۲ـ۲۰۳.
دورفر که در باره احتمال فارسی یا ترکی بودن ریشه این واژه بحث کرده، دلایل مطرح شده را برای پذیرش قطعی هیچیک از این دو نظر، کافی ندانسته است، واژه چادر، به شکل معرّب شَوذَر، به عربی راه پیدا کرده است.
کتاب جمهره اللغه، ج۲، ص۶۹۱.
تاجاللغه و صحاحالعربیه، ذیل «شذر».
المعرّب منالکلام الاعجمّی علی حروف المعجم، ج۱، ص۲۰۵.
الملابس العربیه فیالشعرالجاهلی، ج۱، ص۱۸۱.
اما عربزبانان بیشتر، واژههای دیگری چون مُلایه/ مُلاءَه، اِزار، عَبایه/ عباءَه و حِبْرَه را برای رساندن معنای چادر بهکار میبردهاند.
أزیاءُ المرأه فیالعصر العثمانی، ج۱، ص۸۲ـ۸۳.
المعجمالفارسی الکبیر = فرهنگ بزرگ فارسی: فارسی ـ عربی، ذیل واژه.
الملابس العربیه فیالشعرالجاهلی، ج۱، ص۱۸۱.
این واژهها{ی مذکور} معانی و دلالتهای دیگری نیز داشتهاند.
{۳} چادر قبل از اسلام
در برخی آثار برجای مانده از دوره هخامنشی، همچون نقشبرجستهای در اِرگلی (در شمالغربی آناطولی )، نقش پارچهای در پازیریک و نیز در نقش برخی مُهرهای یونانی ـ ایرانی، پوششهایی شبیه چادر امروزی دیده میشود.
پوشاک ایلها، ج۱، ص۷۷.
برخی مجسمههای بر جای مانده از دوره اشکانی، زنان را در پوششی شبیه چادر، که بر روی عمامهای قرار گرفته است، نشان میدهد.
پوشاک ایلها، ج۱، ص۱۹۷ـ۲۰۰.
ضیاءپورپوشش سر زنان در تصاویر منقوش بر یک بشقاب نقرهای ساسانی را نیز چادر خوانده است.
پوشاک ایلها، ج۱، ص۳۰۷.
{۴} چادر بعد از اسلام
چادر که در دوره اسلامی صرفاً نمونهای از چندگونه پوشاک بود که برای انطباق با معیارهای پوشش اسلامی بهکار میرفت، هیچگاه دارای کارکرد، شکل، دوخت، اندازه و حتی رنگ واحدی نبوده است، بر پایه شواهد ادبی، در ایرانِ قبل و بعد از اسلام، چادر هم برای پوشاندن روی یا سر به کار میرفت و هم پوشش سرتا پا بود.
شاهنامه فردوسی، ج۹.
دیوان، ج۱، ص۸۴.
کلیات سعدی، ج۱، ص۲۷۶.
چادر در معنای دوم، مرادفهای متنوعی در زبان عربی پیدا کرده که یکی از آنها حِبْرَه است، حبره پوشش زنان در دوره اموی (۴۱ـ۱۳۲) بود و حسنابراهیم حسن [تاریخ اسلام: السیاسی والدینی و الثقافی و الاجتماعی، ج۱، ص۵۴۵، ج۱ و ۲] آن را از انواع مُلایه شمرده است.
الملابس العربیه الاسلامیه فیالعصر العباسی الثانی، ج۱، ص۲۹۸ـ۲۹۹.
ملایه پوشش متداول زنان در بیرون خانه در اوایل دوره عباسی (۱۳۲ـ۶۵۶) بود که همه بدن را میپوشاند.
تاریخ اسلام: السیاسی والدینی و الثقافی و الاجتماعی، ج۲، ص۴۲۹، ج۱ و ۲.
در یکی از تصاویر نسخهای از مقامات حریری، زنانی با پوششهایی مانند چادر امروزی در مجالس وعظ و قضا به چشم میخورند، تاریخ تشکیل یکی از این مجالس، متأخرتر از سالهای میانی قرن ششم نمیتواند باشد، این پوششها را یکی از نویسندگان عرب، جِلْباب و عبایه نامیده است.
الملابس العربیه الاسلامیه فیالعصر العباسی الثانی، ج۱، ص۲۹۸ـ۲۹۹.
آگاهی ما از وصف دقیق این پوشش، به هر نامی که باشد، بیشتر مربوط به دورههای جدیدتر و عمدتاً از عصر صفوی و عثمانی به بعد است، بر این اساس، زنان به چادر صرفاً به منزله ساتر و حجاب نمینگریستند، بلکه نگرشهای زیباشناسانه نیز، بهویژه در انتخاب جنس و تزیینات آن، کاملاً دخالت داشته، چنانکه تأثیر وسع مالی و طبقه اجتماعی زنان در تعیین جنس و تزیینات چادر آشکار بوده است.
زنان اشرافِ فاس، برخلاف عامه زنان در مراکش، در دوره عثمانی لبههای چادر خود را با ابریشم سفید یا رنگهای دیگر میآراستند و آن را با حلقههای بزرگ طلا یا نقره روی سینه به هم متصل میکردند، در دوره قاجار، جنس چادر اشراف غالباً از ابریشم بود، اما زنان کم بضاعت از پارچه دَبیت چادر تهیه میکردند.
عهد ناصری، ج۱، ص۴۶۴.
زنان اشراف، دورتادور چادر مشکی خود را گلابتوندوزی میکردند و حاشیه نقره یا نقرهنما بر آن میدوختند که رفتهرفته این تزیینات جایش را به حاشیههای سرْخود به رنگهای آبی، قهوهای و سفید به عرض دو انگشت داد، در این دوره، در میان این زنان، چادرهای بسیار گرانبهای «عبایی» که از بغداد وارد میشد، خریدار بسیار داشت.
{۵} رنگ چادر
در انتخاب رنگ چادر، سلیقه زنان، که خود متأثر از سن آنها بود، در کنار جایگاه طبقاتی آنان، دخالت داشت، مثلاً، زنان مصری در سالهای ۱۲۴۹ـ۱۲۵۱/۱۸۳۳ـ۱۸۳۵ حِبره ابریشمین سیاه و دختران حبرههای سفید میپوشیدند، در ترکیه، پس از تنظیمات، با وجود رواج چادرهایی با رنگهای متنوع، زنان جوانتر بیشتر رنگهای آبی فیروزهای، یشمی و بنفش را میپسندیدند.
در ایران دوره قاجار، زنان اشراف اغلب طرفدار چادرهای مشکی یا بنفش و آبی تیره بودند، امروزه، با اینکه در شهرها، بهویژه شهرهای بزرگ، رنگ چادر زنان در بیرون از خانه فقط سیاه است، در مناطق روستایی و شهرهای دارای نمادهای فرهنگ سنّتی، چادرهای رنگین کمابیش به چشم میخورد، چادر نماز بانوان نیز، چه در شهر چه در روستا، عموماً به رنگهای روشنتر و اغلب سفید است.
{۶} دوخت و شکل چادر
در باره دوخت و شکل چادر بهویژه در دورههای قدیمتر، اطلاع چندانی نداریم.، از برخی اشارات لغتشناسانه حداکثر میتوان دریافت که بعضی از انواع چادر یک تکه و برخی دیگر دو تکه بودهاست.
تاجاللغه و صحاحالعربیه، ذیل «الرَیطه».
لسان العرب، ج۷، ص۳۰۲.
این دوگونگی، موجب تنوع در نامگذاری میشدهاست، چنانکه اعراب چادرهای دو تکه را رَیطه و چادرهای یکتکه را مُلاءَه میخواندند.
تاجاللغه و صحاحالعربیه، ذیل «الرَیطه».
لسان العرب، ج۷، ص۳۰۲.
در عثمانی نیز به چادرهای بدون برش، جار و به پارچههای برشخورده و سپس دوختهشده، چارشاف میگفتند، در ترکیه، در اصل جار رواج داشت و چارشاف را حاجیان عثمانی، پس از تنظیمات، با الگوبرداری از چادرهای مصری و ایرانی، رواج دادند.
در دوره قاجار در ایران چادرهایی به نام چادرْکمری معمول شد که دامنی از قسمت پایین به آن وصل میگشت و کمربندی داشت که آن را از پشت به کمر گره میزدند، این چادرها، که مانند پیراهن از سر پوشیده میشدند، درواقع جای دامنهای بلند و تنبانهای کوتاه را گرفته بودند.
چادر کمری مخصوصِ نماز را، که از زری، مخمل، ترمه کشمیری و اطلس بود، با دگمه یا سنجاق به کمر میبستند، به گونهای که شبیه دامن میشد، این نوع چادر به دو صورت نیمدایره و راسته بود.
طهران قدیم، پانویس ج۱، ص۲۷۹، ۱۵ـ۱۶.
طهران عهد ناصری، ج۱، ص۴۶۴.
نوعی چادر چهارگوش رنگین که به آن هم چادرْ کمر میگویند، در روستای قاسمآباد گیلان رواج دارد، این چادر که حدوداً ۲×۲ متر است، با کنار هم گذاشتن و دوختن تکه پارچههای سی سانتیمتری تهیه میشود. [پوشاک ایلها، ج۱، ص۲۴۱]، نحوه پوشیدن چادر و میزان پوشش اندام زنان با آن، متفاوت بود.
گزارش ابنبطوطه از عصر ایلخانان، در باره زنانِ شیرازی که کاملاً در چادر پوشیده بودند، [رحله ابنبطوطه، ج۱، ص۲۲۳] قرینهای است بر اینکه وی احتمالاً در سرزمینهای دیگر پوششی تا بدین حد کامل ندیده بوده است.
گزارشهای برخی سیاحان عصر صفوی و دورههای بعد، مبنی بر وجود چنین پوششهای سراسری در کنار گزارشهایی که از پوششهای دیگر حکایت دارد [سفرنامه دنگارسیا د سیلوا فیگوئروآ سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس اول، ج۱، ص۱۳۱][ایران با اتومبیل، ج۱، ص۱۶۲ـ۱۶۴] نشاندهنده اینگونه تفاوتهاست.
این پوششهای غیر سراسری را میتوان یکی از ویژگیهای چادر پوشیدن ساکنان مناطق روستایی و عشایرنشین بهشمار آورد که احتمالاً ناشی از نوع زندگی روستایی بوده است.
{۷} مقابله با چادر
استفاده از چادر، که تقریباً همواره یکی از پوششهای رایج زنان مسلمان بوده، بهندرت با مخالفت و ممانعت حکومتها مواجه شده است؛ از جمله در ۱۳۰۹، در عثمانی، چون برخی از مردان با پوشیدن چادر، پنهانی وارد دربار میشدند، سلطان عبدالحمید پوشیدن چادر را هنگام ورود به دربار منع کرد.
وی بعدها و در پی عکسبرداری جهانگردان از زنان در استانبول و انتشار آزیاده اثر پیر لوتی در ۱۲۹۶/۱۸۷۹، که شرح ماجرای عاشقانه یک اروپایی با همسر محجبه یک مسلمان بود، فرمان داد تا زنان چادرهای سیاه بپوشند و پیچه بزنند.
زندگی مسلمانان در قرون وسطا، ج۱، ص۷۳، ترجمه مرتضی راوندی.
نمونه دیگر، ماجرای کشف حجاب در برخی کشورها، چون مصر و الجزایر و ترکیه، بود که مدت کوتاهی بعد از وقوع آن، در ایران (۱۷ دی ۱۳۱۴) نیز به فرمان رضاشاه پهلوی رخ داد و تا حد زیادی موجب منسوخ شدن یا از رونق افتادن چادر گشت.
حکایت کشف حجاب، تهران: مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، ج۱، ص۴۱.
تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، تهران: وزارت اطلاعات، ج۱، ص۱۳۱ـ۱۴۵.
{۸} برخورد متدینان
در ایران با سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰، این محدودیتها برداشته شد و مقاومت متدینان عملاً مانع اجرای این دستور شد، بهویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی (۱۳۵۷ ش) پوشیدن چادر، حتی در مراکز اداری و برنامههای رسمی رواج عام یافت و اینک چادر پوشیدن در برخی اماکن مقدّس و شماری از ادارات دولتی و مراکز آموزشی الزامی است.
امروزه در میان زنان کشورهای مسلمان، چادر یکی از انواع حجاب شرعی و بلکه کاملترین شکل آن تلقی میشود، با این حال، زنان مسلمانِ پایبند به حجاب اسلامی در کشورهای اروپایی و کشورهای غیراسلامی، ضمن رعایت حجاب شرعی، بهندرت چادر به سر میکنند.
{۹} احکام چادر
از آنجا كه چادر به جهت پوشاندن تمامى بدن و حجم آن، برترين پوشش براى زن مىباشد، بهتر است در هر حال- اعم از نماز و غير نماز - از آن يا همانند آن استفاده شود.
مجمع المسائل،محمدرضا گلپایگانی، ج۱، ص۱۶۰.
براى زن پوشاندن بدن در نماز با هر نوع پوششى واجب است؛ ليكن پوشاندن با سه جامه؛ خِمار (روسرى يا مقنعه)، درع (پيراهن بلند) و چادر بهتر است.
الحدائق الناضرة ج۷، ص۲۲] [ذکری الشیعة، ج۳، ص۱۲.
از کراهت پوشيدن لباس سياه، عبا، عمامه، چادر و کفش استثنا شده است.
وسائل الشیعة، ج۴، ص۳۸۲.
توضيح المسائل مراجع، ج۱ ،ص۴۷۸.
كشف الغطاء، ج۳ ،ص۳۵.