بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ.
وَ اَلسَّلاَمُ عَلَى عِبَادِ اَللَّهِ
قطره ای از آداب و فضائل و سند زیارت عاشورا
زیارت عاشورا گرچه به حسب ظاهر از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) نقل شده؛ زیرا صفوان که از یاران امام باقر و امام صادق علیه السلام است میگوید:
«من در روز عاشورا در خدمت امام باقر علیه السلام بودم که این زیارت را قرائت فرمودند.»
همچنین میگوید:
«امام صادق علیه السلام پس از زیارت امیرالمومنین علیه السلام به طرف کربلا اشاره کردند و این زیارت را قرائت کردند، اما در واقع این زیارت از ناحیه خود خداوند متعال نازل شده و از احادیث قدسی است، چون شیخ عباس قمی، در مفاتیح الجنان از امام صادق علیه السلام نقل میکند که آن حضرت از پدر بزرگوارش و ایشان از اجداد طاهرینش و آنان از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلمو آن حضرت از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال نقل میکنند که حضرت احدیت به ذات مقدس خود قسم خورده که هر کس امام حسین علیه السلام را با این زیارت، از دور یا نزدیک زیارت کند، زیارت او را میپذیرم و خواهش و حاجت او را برآورده میکنم و فوز به بهشت و آزادی از جهنم را به او عطا میکنم و شفاعت او را در حق هر کس که بخواهد قبول مینمایم»
سپس امام صادق علیه السلام به صفوان میگوید:
«هرگاه حاجتی پیدا کردی این زیارت را بخوان که برآورده خواهد شد»
همچنین در بحارالانوار از علقمه بن محمد حضرمی از امام باقر علیه السلام حدیثی را نقل کرده که مضمونش چنین است که حضرت فرمود:
«هر کس امام حسین علیه السلام را با این زیارت (زیارت عاشورا) زیارت کند خداوند متعال صدهزار هزار درجه به او بدهد و مثل کسی باشد که با امام حسین علیه السلام شهید شده باشد و از آن روزی که امام حسین علیه السلام شهید شده و هر پیغمبر و رسولی و هر کس که آن حضرت را زیارت کرده، خداوند ثواب همه آنها را در نامه اعمال او بنویسد.»
همانگونه که در بحث خداشناسی، اول باید انسان ظرف وجودی اش را از همه آلودگی ها پاک کند و با گفتن «لااله» نفی الوهیت از همه خدایان دروغین و طاغوت ها بنماید آنگاه با گفتن «الا الله» تسلیم در مقابل حضرت احدیت شود، در زیارت عاشورا نیز همین مساله حاکم است و به قول عرفا و حکما، اول باید تخلیه صورت گیرد، سپس تحلیه انجام شود، یعنی برای این که انسان ملبس به لباس مقدس تولی و تبری شود و شیعه و پیرو بودن خود را به اثبات برساند، اول باید از دشمنان حضرات معصومین تبری بجوید و ظرف وجودی اش را پاک سازد تا خودش را آماده کند برای تقدیم سلام به حضور مقدس امام حسین و اولاد و اصحاب آن حضرت.
روی این حساب است که در زیارت عاشورا دستور داده شده که اول باید دشمنان و ظالمان و ستمگران به خاندان عصمت و طهارت را لعن و نفرین کرد بعد به امام حسین (علیه السلام) سلام داد.
اما برای اینکه انسان کاملا دشمنی خود را نسبت به دشمنان اهل بیت و امام حسین (علیه السلام) و دوستی خود را نسبت به خاندان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مخصوصا حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) برساند، باید اول صد مرتبه لعن و نفرین کند، بعد صد مرتبه سلام و درود و تحیت. که منقول است خیلی از بزرگان و مراجع و عرفا، زیارت عاشورا را با صد بار لعن و سلام میخواندند از جمله نقل شده که مرحوم امام خمینی چنین زیارت میکردند.
همچنین حضرت آیةالله العظمی بهجت میگوید:
«شیخ انصاری زیارت عاشورا را با صد لعن و سلام میخواندند.»
بنابر این زیارت عاشورا محکی برای شیعیان خاندان نبوت و رسالت است. وهابی ها، در کربلا، نجف، عتبات عالیات، مکه و مدینه از همراه داشتن مفاتیح توسط شیعیان و خواندن آن جلوگیری میکردند که عمده مخالفتشان به خاطر زیارت عاشورا است.
چند تذکر در مورد زیارت عاشورا:
{۱} اگر قرائت صدبار لعن و سلام در هنگام زیارت عاشورا باعث عسر و حرج و یا سبب نخواندن زیارت عاشورا شود اگر چنانچه بعد از هر بخش از لعن ها و سلام ها بگوید: «تسعا و تسعین مره» ان شاءالله ثواب زیارت کامل را خواهد داشت.
{۲} در مفاتیح الجنان چند جمله در حاشیه زیارت عاشورا آمده یعنی «و بالبرائه ممن قاتلک و نصب لک الحرب و بالبرائه ممن اسس اساس الظلم و الجور علیکم و ابرء الی الله و الی رسوله»
چون در خیلی از کتب ادعیه معتبره این جملات جزء زیارت عاشورا آمده لذا خواندن این جملات الزامی است.
{۳} یکی از ویژگی های زیارت عاشورا: علاوه بر ثواب عظیم اخروی که ذکر شد- باعث برآورده شدن حاجت های لاعلاج است، شاهدش هم داستان هایی است که در کتاب ها آمده است. بدین سبب سفارش میشود هرکس برای هر حاجتی که متوسل به این زیارت شریف میشود، ۴۰ روز مرتب آن را قرائت نماید و افضل اوقات آن نیز بعد از نماز صبح و قبل از طلوع آفتاب است.
{۴} بعد از خواندن زیارت عاشورا حتما دو رکعت نماز زیارت امام حسین علیه السلام را بخواند که همانند نماز صبح میباشد.
{۵} بعد از زیارت عاشورا و دو رکعت نماز، دعای علقمه حضرمی را نیز بخواند که در مفاتیح الجنان با نام «دعای بعد از زیارت عاشورا» آمده است.
{۶} اگر کسی بتواند زیارت عاشورا را روزی دو بار بخواند خیلی خوب است، یعنی یکبار اول شب و یا آخر روز و یک بار هم اول صبح و قبل از طلوع آفتاب، زیرا از عارف بزرگ و جمال العارفین حضرت آیت الله سید علی قاضی تبریزی منقول است که بعد از ارتحالشان کسی ایشان را در عالم رویا دید و سوال کرد: چه عملی در آنجا از همه مهمتر است؟ میفرماید: زیارت عاشورا، بعد میگوید: من پشیمانم که چرا روزی یک بار زیارت عاشورا را قرائت کردم و دوبار نخواندم».
و امّا فضیلت تربت سیدالشهداء عليه السلام
در فضیلت تربت سیدالشهداء علیه السلام همین بس که در روایت آمده: «خاک کربلا از چهار فرسخ تا چهار فرسخ از خاک بهشت است و در روز قیامت ضمیمه بهشت خواهد شد».
شاهد این روایت هم قضیه ای است که بین یکی از منجمین غربی و یک عالم شیعی اتفاق افتاده که منجم مزبور ادعا میکرده که هرکس هر چه سؤال کند او جواب میدهد؛ عالم شیعی، قطعه ای از تربت سیدالشهدا را در داخل دست خود میگیرد و میگوید این چیست ؟ منجم مزبور پس از لحظاتی تأمل رنگ چهرهاش تغییر میکند و میگوید من میدانم داخل دستت چیست آن قسمتی از خاک بهشت است اما متحیّرم از اینکه چگونه در دست تو قرار گرفته! و بعد از اینکه میفهمد تربت فرزند پیامبر اسلام است، مسلمان میشود.
قضیه دیگری که من خود از نزدیک شاهد آن بودم این است که: حدود ۲۰ سال پیش در روستای ما به نام (دستجرد قاقزان) از توابع استان قزوین که رودخانه نسبتاً بزرگی از دروازه روستا میگذرد و در ایام بارندگی از آنجا سیل جاری میشود روزی سیل مهیب و زیادی آمد، جوری که مردم همه به وحشت افتادند و هر لحظه هم مقدار و شدّت سیل بیشتر و وحتشتناکتر میشد و عنقریب بود که سیل وارد کوچهها و خانهها گردد و تلفات و خسارات سنگینی را به بار آورد در این هنگام به ذهن فرد یا افرادی خطور کرد که اگر مقداری تربت سیدالشهدا بریزند سیل فروکش میکند همین کار را کردند به فاصله خیلی کم سیل مقداری فروکش کرد و هر لحظه کمتر و کمتر شد تا جایی که دیگر خطر رفع شد و مردم از اضطراب و وحشت و نگرانی بیرون آمدند.
از این قبیل قضایا در عظمت تربت سيدالشهدا الى ماشاء الله است که ما بخشی از این داستانها را در کتاب حاضر آورده ایم.
بنابراین، کسانی که تربت به همراه دارند حالا چه برای تبرک و چه برای نماز، باید احترام آن را نگه دارند حتی کسانی که به زیارت کربلا و عتبات عالیات مشرف میشوند (ان شاء الله خداوند به همه آرزومندان قسمت کند) باید احترام آنجا را نگه دارند و بدانند که در زمین بهشت دارند قدم بر میدارند.
از مقدس اردبیلی نقل شده که وقتی به کربلا مشرف میشد به دستشوییهای آنجا نمی رفت بلکه به نوعی از انواع در بیرون چهار فرسخی تخلّی میکرد.
با اینکه خوردن خاک حرام است اما خوردن مقدار کمی از تربت امام حسین عليه السلام نه تنها حرام نیست بلکه سفارش به خوردنش شده و دوای هر دردی است، چنانچه امام صادق عليه السلام فرموده: «ما مریضهایمان را با تربت شفا میدهیم».
البته اگر ما از تربت استفاده کردیم و دردمان دوا نشد به تربت بی اعتقاد نشویم؛ چون امام صادق علیه السلام فرموده:«وقتی تربت را از کربلا میبرند، جنها خودشان را به تربت میمالند و اثر آن را را میبرند لذا فرموده وقتی تربت را میبرید زیاد نام خدا را بر آن بخوانید تا سالم بماند و تربت سالم محال است اثر نکند.
سؤال:
در اینجا سؤال مشترکی مطرح میشود و آن اینکه چرا خداوند در زیارت و تربت امام حسین علیه السلام این همه ثواب و فضیلت قرار داده که در دنیا این همه فواید دارند و دوای هر دردی هستند و در آخرت هم دارای آن همه ثواب میباشند که زیارت عاشورا از همه زیارتها بالاتر است و تربت امام حسین علیه السلام هم از همه تربتها حتى خاک کعبه و حرم پیغمبر بالاتر است ؟!
جواب:
در اینجا یک جواب نقضی میدهیم و يک جواب حلّی
اما جواب نقضی: همانطور که خداوند در بعضی از گیاهان، اثر شفا بخشی قرار داده و در بعضی قرار نداده چه اشکال دارد که در زیارت و خاک و تربت هم همین کار را کرده باشد یعنی در تربت و زیارت سیدالشهدا این اثر را قرار داده باشد اما در غیر آنها نه حتی در خاک خانه خودش.
اما جواب حلی: و علت اینکه چرا فقط در زیارت و تربت سیدالشهدا چنین اثری را قرار داده و لا غیر بخاطر این است که مصیبت امام حسین علیه السالام از همه مصیبتها اعظم بوده حتی علی علیه السلام که اول مظلوم عالم است.
و حضرت صدیقه طاهره که اول مظلومه عالم است مصیبتشان در مقابل مصیبت امام حسین کوچک است؛ زیرا وقتی حضرت امام حسن مجتبی مسموم گردیده بود و امام حسین عليه السلام بالاى سر آن حضرت گریان بود امام حسن خطاب به امام حسین علیه السلام (فرمود)):حسین جان ! چرا گریان هستی هیچ مصیبتی به مصیبت تو نمی رسد و جمله معروف «لا يوم کيومک يا اباعبدالله» را امام حسن علیه السلام در همین جریان فرمودند.
عظمت حادثه کربلا
و در تاریخ است که وقتی حضرت آدم علیه السلام بخاطر ترک اولی از بهشت رانده شد و در زمین قرار گرفت بعد از حدود ۲۰۰ سال گریه و آه، خداوند متعال خواست به آدم ترحم کند، تابلویی را در جلو چشمش قرار داد و فرمود: «خداوند را با این اسامی مقدس بخوان» و آن، اسامی پنج تن آل عبا بود. حضرت آدم خداوند را که به آن اسامی مقدس میخواند به اسم امام حسين عليه السلام که رسید حالش منقلب شد و اشک از دیدگانش جاری شد به خداوند عرض کرد !خدایا چه سری است اسم پنجمی را که بر زبان راندم اشکم جاری شد؟
خداوند فرمود: ای آدم ! به آسمان نگاه کن. نگاه کرد دید آسمان همه اش دود و بخار است. عرضه داشت: پروردگارا این چیست من میبینم ؟ خداوند فرمود: این عطش و تشنگی حسین است و مصیبت تشنگی از همه مصیبتها بالاتر است. او فرزند آخرین پیامبر یعنی محمد مصطفی است که امت جدّش آب را به روی او و اطفالش میبندند و او را تشنه شهید میکنند.
و در تاریخ کربلا هست که در روز عاشورا زبان مبارک امام حسين عليه السلام مانند چوب خشک شده بود و به لبهای مبارکش که میخورد زخم میکرد. آری دشمنان امام حسین علیه السلام حتی به طفل شیرخواره هم رحم نکردند. علی اصغر مانند ماهی از آب بیرون افتاده لبان کوچکش را از تشنگی باز و بسته میکرد اما دشمن قسى القلب به جای آب، تیر سه شعبه داد و پیکر پاک اباعبدالله الحسين عليه السلام را پس از شهادت در زیر پای سم اسبان لگدکوب کردند و خیمهها را آتش زدند و سرهای مطهر شهدا را روی نیزه ها زدند و با اسرا آنگونه رفتار کردند.
لعنة الله على القوم الظالمين
بنابراین، هیچ استبعادی ندارد که خداوند بخاطر این مصیبت عظمی که امام حسین علیه السلام و اهلبیت و فرزندان و یاران و اصحاب آن حضرت دیدند چنین اثری را در زیارت عاشورا و تربت سیدالشهدا قرار دهد که حتی از مرگ قطعی هم شفا دهند و چیزهای محیر العقول را به وجود بیاورند.
داستانهایی از زیارت عاشورا
{۱} سفارش مؤکد آقا امام زمان (عجل الله تعالی الفرجه الشریف) به خواندن زیارت عاشورا
سیّد احمد رشتی میگوید:
در سال ۱۲۸۰ هجری قمری به عزم زیارت بیت الله از رشت به تبریز رفتم و از آنجا مرکبی کرایه کرده و روانه شدم، در منزل اوّل سه نفر دیگر با من رفیق شدند.
در یکی از منازل بین راه خبر دادند که قدری زودتر روانه شویم که منزل آینده خطرناک و مخوف است کوشش کنید که از کاروان عقب نمانید.
از این جهت دو سه ساعت به صبح مانده راه افتادیم هنوز يک فرسخ نرفته بودیم که هوا منقلب شد و برف باریدن گرفت به طوری که رفقا هر کدام سرهای خود را به پارچه پیچیدند و تند رفتند من هم هر چه کردم که بتوانم با آنها بروم ممکن نبود سرانجام از آنها عقب ماندم و ناچار از اسب پیاده شده و در کنار راه نشسته و متحیر بودم مخصوصاً به خاطر ششصد تومان پولی که برای هزینه سفر همراه داشتم نگرانی بیشتری داشتم. با خود گفتم: همین جا تا صبح میمانم و به منزل قبلی بر میگردم و از آنجا چند نفر مستحفظ به همراه داشته و خود را به قافله میرسانم. در این اندیشه بودم که در برابر خود باغی دیدم که باغبانی با بیلش برف درختان را میریخت تا مرا دید جلو آمد و گفت: کیستی ؟
گفتم: رفقایم رفتند و ماندهام و راه را نمی دانم
به زبان فارسی فرمود نافله بخوان تا راه را پیدا کنی. من مشغول نافله شدم نماز شب تمام شد باز آمد و فرمود: نرفتی ؟
گفتم: والله راه را نمی دانم
فرمود: جامعه بخوان.
من زیارت جامعه را از حفظ نداشتم و اکنون هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و زیارت جامعه را تماماً از حفظ خواندم.
باز آمد و فرمود نرفتی و هنوز اینجایی؟
بی اختیار گریه ام گرفت، گفتم: آری راه را نمی دانم.
فرمود: عاشورا بخوان.
زیارت عاشورا را نیز از حفظ نداشتم و اکنون هم نیستم ، از جا بلند شدم و مشغول زیارت عاشورا شدم و تمام دعا را خواندم.
بار سوم آمد و فرمود:نرفتی و هستی ؟
گفتم: آری نرفتم هستم تا صبح.
فرمود من هم اکنون تو را به قافله میرسانم. سپس رفت و بر الاغی سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و آمد.
فرمود: رديف من بر الاغ سوار شو. من هم پشت سر او سوار شدم و افسار اسبم را کشیدم، اسب اطاعت نکرد.
فرمود جلو اسب را به من بده. عنان اسب را به دست راست گرفت و راه افتاد اسب در نهایت تمکین پیروی کرد.
سپس دست مبارکش را بر زانوی من گذاشت و فرمود: شما چرا نافله نمی خوانید؟
نافله، نافله، نافله، سه بار تکرار کرد.
آنگاه فرمود شما چرا عاشورا نمی خوانید؟
عاشورا، عاشورا عاشورا.
سپس فرمود شما چرا جامعه نمی خوانید؟
جامعه، جامعه، جامعه.
دقت کردم دیدم در وقت پیمودن راه به نحو دایره راه طی میکرد يک مرتبه برگشت و فرمود اینها رفقای شمایند که کنار نهر آبی فرود آمده و برای نماز صبح وضو میگیرند.
پس من از الاغ پیاده شدم و خواستم سوار اسبم شوم ولی نتوانستم. آن آقا پیاده شد و بیل را در برف فرو کرد و به من کمک کرد تا سوار شدم و سر اسب را به طرف رفقایم بر گردانید من در این هنگام با خود گفتم این شخص کی بود
که به زبان فارسی حرف میزد و حال آنکه زبانی جز ترکی و مذهبی جز عیسوی در آن نواحی نبود و چگونه با این سرعت مرا به قافله رساند؟ برگشتم پشت سر خود را نگاه کردم دیدم کسی نیست.
تأثر از اینکه هر روز زیارت عاشورا را نخواندم
{۲} عالم جلیل آقای شیخ عبدالهادی حائری مازندرانی از والد خود مرحوم حاجی ملاً ابوالحسن نقل کرده که من حاجی میرزا علی نقی طباطبایی را بعد از رحلتش به خواب دیدم و به او گفتم: آرزویی داری؟ گفت: یکی و آن این است که چرا در دنیا هر روز زیارت عاشورا نخواندم و رسم سید این بود که در دهه محرم زیارت عاشورا میخواند نه در تمام سال و لذا افسوس میخورد که چرا تمام سال نمی خوانده.
مزد دادن امام زمان علیه السلام برای خواندن زیارت عاشورا
{۳} حاج سید احمد (رحمة الله عليه) برای من نوشت که روز جمعه در مسجد سهله در حجره نشسته بودم. ناگاه سید موقر معمّمی بر من داخل شد که قبای فاخری و عبای قرمزی پوشیده،بود نظری کرد به آنچه در زاویه حجره بود کمی از کتب و ظروف و فرشی بود. فرمود: برای حاجت دنیا کفایت میکند تو را و تو هر روز صبح به نیابت صاحب الزمان عليه السلام زیارت عاشورا میخوانی و هر ماهت را از من بگیر که محتاج احدی نباشی و قدری پول به من داد و گفت:
این کفایت یک ماه تو را مینماید و رفت رو به در مسجد و من به زمین چسبیده بودم و زبان من بند آمده بود و هر چه خواستم تکلّم بنمایم نتوانستم و حتی نتوانستم برخیزم تا سید خارج شد و همین که بیرون رفت گویا قیودی از آن بر من بود و باز شد و شرح صدری پیدا کردم پس برخاستم و از مسجد خارج شدم آنچه تفحص کردم اثری از آن آقا ندیدم.
توسعه رزق و روزی با زیارت عاشورا
چون اول باب سه حدیث درباره زیاد شدن رزق و روزی با زیارت امام حسین عليه السلام است لذا این حکایت را هم مینویسم و دلیل دیگرش روضه خوانی تاجر نصرانی: عالم جلیل و زاهد مسلم آقای شیخ عبدالجواد حائری مازندرانی فرمود که روزی کسی آمد خدمت خلد مکان شيخ زين العابدين مازندرانی (قدس الله سرّه العالى) و از تنگی معاش خود شکایت کرد؛ شیخ به او فرمود: برو حرم حضرت اباعبدالله عليه السلام زیارت عاشورا بخوان رزق و روزی به تو خواهد رسید اگر نرسید بیا نزد من، من خواهم داد. رفت بعد از زمانی ملاقات شد. گفت: در حرم مشغول خواندن زیارت عاشورا بودم که کسی آمد وجهی به من داد و در توسعه قرار گرفتم.
برآورده شدن حاجتهای آیت الله سید نجفی قوچانی توسط زیارت عاشورا
{۴} آیةالله سید نجفی قوچانی رحمه الله فرمود:
بعد از آنکه دوبار زیارت عاشورا را در اصفهان و هر بار به مدت چهل روز برای بر آورده شدن حاجتها و مطالب شرعی خود خواندم، بحمدالله به مراد خویش دست یافتم، و به این زیارت اعتقاد پیدا نمودم، برای همین پس از رسیدن به شهر نجف اشرف در اولین روز جمعه شروع به خواندن زیارت عاشورا نمودم و این بار غرضم ظهور حکومت امام زمان (عج ) بود البته اگر خداوند آن را از من بپذیرد تا به شهادت و یا سروری نایل شوم و همه آنها نور على نور است. من از کسانی نیستم که شیفته سرگرمیهای دنیا و کثافات آن باشم، من شیفته مولای خویش صاحب الامر (عجل ) هستم و از قید و بندهای جهان آزادم.
این زیارت را هر جمعه در نجف اشرف و یا در کربلا حتی در مسیر راه میخواندم، و در يک سال آن را چهل جمعه میخواندم.
خداوند را بر سرّ درونم گواه میگیرم من امام عصر علیه السلام را بسیار دوست میدارم و از خداوند خواهان توفیق خدمتگزاری ایشان و حصول سرفرازی هستم.
زیارت عاشورا و برطرف شدن دشواریها
یکی از علمای معروف شهر اصفهان در یادداشتهای خود میگوید: یکی از شبها در خواب به من الهام شد تا به فرد محترمی از اهالی شهر اصفهان که نام او را نیاورده مبلغ ۴۵۰۰۰ تومان بدهم و در صبح روز دوم در انجام آنچه خواب به من دستور داده شده بود متحیر شدم که آیا آنچه را که در خواب درک نموده بودم صحیح بوده یا خیر از مقدار اندوخته خود نیز بی خبر بودم. وقتی آنها را شمردم ۴۵۰۰۰ تومان بود به دکان آن مرد محترم رفتم من او را میشناختم وی صاحب دکان کوچکی (بود آنجا دو نفر را در مقابل دکانش دیدم در اولین فرصتی که یافتم به صاحب دکان گفتم با تو کاری دارم، تقاضا دارم با من به مکانی بیایی و سریع باز گردیم، او را به مسجد النبی واقع در خیابان «جی» بردم. کارگران و بنایان در مسجد مشغول تعمیر بودند در یکی از گوشه های مسجد رو به قبله نشستیم، به او گفتم: به من امر شده غم و غصه و مشکلی را که هم اکنون در آن به سر میبری از تو برطرف کنم، از تو میخواهم مشکلت را برایم بازگو کنی، به او بسیار اصرار کردم، لیکن از گفتن سرباز زد سرانجام مبلغ را به وی دادم؛ ولی مقدار آن را به او نگفتم، مرد گریان شد و گفت: من مبلغ ۴۵۰۰۰ تومان مقروضم، نذر کردم هر روز صبح به مدت چهل روز بعد از نماز صبح زیارت عاشورا بخوانم و امروز آخرین آن را خواندم.
توصیه شیخ کبیر به خواندن زیارت عاشورا
شيخ محمد حسن انصاری اخوی زاده و داماد سرآمد فقها، شیخ مرتضی انصاری دارای چند فرزند بود سومین فرزند ایشان «شیخ مرتضی» معروف به شیخ کبیر از اهل علم و فضل بود و در نجف به سر میبرد، وی در سال ۱۲۸۹ هـ به دنیا آمد و در سال ۱۳۲۲ هـ در دزفول در سن ۳۳ سالگی فوت نمود این شیخ جليل القدر حرص و ولع ویژه ای نسبت به خواندن زیارت عاشورا در صبح و شب داشت، پس از مرگش بعضی از یارانش او را در عالم خواب دیدند، از او پرسیدند بهترین و نافع ترین اعمال آنجا کدام است ؟ در پاسخ سه بار:فرمود: زیارت عاشورا.
حل مشکلات به واسطه زیارت عاشورا
عالم جليل القدر و متقی مرحوم آیت الله نجفی قوچانی رحمه الله از طلاب برجسته خراسانی بود و در ضمن یادداشتهای خاطراتش در اصفهان که به مدت چهار سال از سال ۱۳۱۴ ه ق الى ۱۳۱۸ تداوم داشت مینویسد: وقتی به شهر اصفهان آمدم، شبی در خواب چهره مرگ را به صورت يک حيوان در ابعاد (يک گوسفند) دیدم عمرش بالغ بر يک سال بوده و به دنبال او سه و یا چهار عدد از بچههای کوچکش در هوا در حال سیر و حرکت بودند. در اثنای حرکتشان از روی منزل ما در قوچان گذشتند و یکی از گوسفندان بر روی منزل ما از حرکت باز ایستاد. برای پدرم نوشتم نامه ای برایم ارسال کند و احوال خود را در آن شرح دهد؛ زیرا نگران او بودم پس از ارسال نامه، از پدر نامه ای دریافتم در گفته آن بود همسرش فوت نموده
و نیز مینویسد: قبل از ده سال مبلغ دوازده تومان برای ادای مخارج زیارت به عتبات مقدس قرض کرده بود ولی به دلیل «ربا» بدهی او به هشتاد تومان رسیده بود و همه دارایی پدرم به این مقدار نمیرسید، من تصمیم گرفتم زیارت عاشورا را به مدت چهل روز بر بام مسجد سلطان صفوی بخوانم و سه حاجت را طلب کردم:
اول: ادای بدهی پدرم
دوم: طلب آمرزش
سوم: افزون شدن علم و اجتهاد
قبل از ظهر شروع به خواندن مینمودم و قبل از زوال ظهر آن را تمام مینمودم، خواندن آن دو ساعت به طول میانجامید پس از اتمام چهل روز و تقریباً بعد از یک ماه پدرم به من نوشت: امام موسی بن جعفر عليه السلام قرض مرا ادا کرد. به او نوشتم: خیر امام حسين عليه السلام آن را ادا کرد و همگی آنها يک نور واحدند.
وقتی سرعت تأثیر زیارت را در بر آورده شدن حاجتها در مسایل دشوار دیدم و قلباً از تأثیر گذاری آن در برآورده شدن حاجتها اطمینان یافتم، عزم خود را جزم کردم تا آن را در روزهای ماه محرم الحرام و ماه صفر برای حاجت مهمتری به مدت چهل روز بخوانم، لذا با تلاش و کوشش بسیار و با احتیاط کامل بر بام مسجد سلطان میرفتم ؛ و رو به قبله و زیر آسمان بودن را مراعات میکردم، بعد از سپری شدن روزها و ختم چهل روز در خواب بشارت دهندهای را دیدم که میگفت: به مراد خود رسیدی و در صبحگاه در قلبم شور خاصی پدیدار گشت و این چند بیت را سرودم.
زمان قبض گذشت، انبساط جلوه گر آمد
درخت صبر قوی گشت، باز بر ثمر آمد
چو کوه شو سر تسلیم بیش و راضی شو
به لطمه شب و روز فلک که ماه بر آمد
حل مشکلات دشوار با خواندن زیارت عاشورا
آقایی مینویسد دوبار با مشکلات دشواری مواجه شدم که با خواندن زیارت عاشورا همه مشکلاتم حل شد.
اولین توسل:
با سه مشکل مهم رو به رو شدم و به شدت از آنها متأثر شدم
برای خرید منزل دویست هزار تومان مقروض بودم و در طی نه سال قادر به ادای قرض نبودم.
با مشکل سخت دیگری مواجه شدم که قادر به گفتن آن نیستم.
از لحاظ رزق و روزی در مضیقه بودم.
این مشکلات به من بسیار فشار میآوردند و برای حل آنها از همه چیز ناامید شدم، به حضرت فاطمه معصومه عليها السلام متوسل شدم و به ذهنم خطور کرد که زیارت عاشورا به مدت چهل روز بخوانم، و ثوابش را به حضرت نرجس خاتون اهدا کنم، و با شفاعت این خاتون نزد فرزندش امام زمان علیه السلام همه این مشکلات حل شود.
توسل را به این ترتیب آغاز کردم:
هر روز بعد از نماز صبح زیارت امین الله را به قصد زیارت حضرت امیرالمؤمنین عليه السلام میخواندم و سپس زیارت عاشورا را با صد بار لعن و صد بار سلام میخواندم و سجده زیارت را به جای میآوردم و دو رکعت نماز زیارت را می خواندم پس از آن دعای معروف به دعای علقمه را میخواندم، در روز بیست و هشتم و به طریقهای شگفت مشکل دوم من حل شد. در روز سی و هشتم یکی از دوستانم که به قرض منزلم آگاه بود آمد حالم را پرسید سپس مبلغ دویست هزار تومان به من داد و گفت: این مبلغ برای قرض منزل تو است.
بعد از چهل روز وضع اقتصادی من نیز بهتر شد و پس از آن با مشکل اقتصادی مواجه نشدم.
دومین توسل:
پس از گذشت یک سال از اولین توسل، با مشکل دیگری مواجه شدم: یکی از تجار تهران نزد من آمد و گفت: ما کالاهای بسیاری برای شما میفرستیم تا بفروشی و مبالغ آن را ارسال کنی. با بعضی از دوستان و تجار در این باره مشورت کردم: گفتند مبلغ هفتصد هزار تومان به عنوان پیش پرداخت برای او بفرست تا رضایت او را جلب کنی، من نیز مبلغ یکصد هزار تومان از قرض الحسنه تهیه کردم و یکی از دوستان پانصد هزار تومان به من داد، به هر حال برای او مبالغ را جور کردم و فرستادم و به مدت سه روز منتظر ماندم تا اجناس برسد، اما متأسفانه برایمان آشکار شد که تاجر از حقه بازان بوده و پس از گرفتن پولها از بانک متواری شده و بدهی بسیاری دارد که بالغ بر هفتاد میلیون تومان میشود. مدت سه ماه دنبال او جستجو کردیم ولی اثری از او نیافتیم تا ما را به او برساند.
با استفاده از اولین تجربهام که آن را از خواندن زیارت عاشورا به دست آورده بودم، این بار نیز با همان نیت و با همان سبک متوسل شدم، پس از بیست روز این تاجر با من تلفنی تماس گرفت و مبلغ را پس داد، بعد از چند روز او را بازداشت کردند و به تهمت حقه بازی و مال مردم خوری به زندان انداختند و هیچ طلبی به دیگران مسترد نشد.
مایلم متذکر شوم که در هر دو بار با قلبی اندوهگین و با قطع امید از همه به وسیله این زیارت به سرور شهیدان متوسل شدم.
توسل به زیارت عاشورا و تأثیر آن در استرداد سهمهای به سرقت رفته
آقای حاج سید حسن فرزند مرحوم سید رضا غرضی ساکن در شهر اصفهان و یکی از تجار آنجا میگوید از پدر مرحوم من مقداری از سهم های شرکتهای تولیدی را در سال ۱۳۲۵ به سرقت بردند و بعد از مدتی قادر به شناسایی سارق شدند و او را به پلیس تحویل دادند و پس از مدتی به دادگاه بردند و به شش ماه حبس محکوم کردند؛ ولی سارق به سهم های به سرقت رفته اعتراف نکرد.
پدرم به زیارت عاشورا متوسل شد و هر روز پس از نماز صبح زیارت را با صد بار لعن و صد بار سلام و بعد از آن دعای علقمه را میخواند. او به مدت چهل روز پی در پی این کار را کرد ولی هیچ خبری از سهم ها به ما ندادند پدرم نیز خواندن زیارت را قطع ننمود تقریباً روز پنجشنبه خواهرم که بالغ بر یازده سال بود در خواب دید چهار مرد و یک زن علویه که در میان آنها بود از مقابل يک دکان نانوایی گذشتند و به خواهرم سلام کردند و گفتند به پدرت
بگو سهم ها به او مسترد می شوند اما باید به عهدش وفا کند. از این خواب مدتی گذشت، سارق خواسته بود مقداری از سهم ها را در
بازار بفروشد و همانطور که میدانید هر سهمی شمارهای دارد و چون روزنامه ها از قبل شمارههای به سرقت رفته سهمها را منتشر کرده بودند مشتری سهمها به وسیله این شمارهها فهمیده بود که مالک اصلی این ها سید رضا غرضی است و فروشنده همان شخصی است که به مدت شش ماه محکوم به حبس شده، بعد از آن او را مجبور کردند تا بقیه سهم ها را نیز تحویل دهد.
توسل به زیارت عاشورا و آسان شدن مسأله ازدواج
یکی از خطبا و وعاظ مینویسد: چند سال قبل يکی از دوست جوان و مؤمن نزد من آمد و حاجت حل نشدهای را مطرح کرد. او گفت: چندی قبل قصد ازدواج کردم، لیکن هر بار با مشکلات و سختیهایی مواجه شدم. به او گفتم: چون شما نزد کسانی رفتهای که در شأن و مقامت نیستند.
گفت: چنین نیست و اگر باور نمیکنید شما برایم پا پیش گذار و از یک خانواده در شأن و مقام من برایم خواستگاری کن.
نزد دوستم رفتم که مطمئن بودم به من پاسخ مثبت میدهد از او دخترش را برای این جوان مؤمن خواستم، در ابتدا موافقت کرد و بعد از مدتی گفت: میخواهم استخاره کنم و متأسفانه پاسخ منفی داد.
این ماجرا مرا بسیار اندوهگین کرد و دوستم به من گفت: دیدی حق با من بود؟ به او گفتم: خودت را ناراحت نکن، برای برطرف شدن مشکلات بعد از ادای نماز صبح و تعقیبات آن زیارت عاشورا را با صد بار لعن و صد بار سلام بخوان.
شروع به خواندن زیارت کرد، در روز بیست و هفتم خوشحال نزد من آمد و گفت: نزد یکی از خانوادهها رفتم و موافقت کردند. آنها و من در نهایت رضایت به سر میبریم و امروز عصر مراسم خواستگاری برگزار میشود میخواهم شما یکی از شاهدان آن باشید. به او گفتم: پس سیزده روز باقی مانده را فراموش نکن، شما زندگی مشترک خود را به برکت زیارت عاشورا آغاز کردی و در هر زمانی که با مشکلی در زندگی مواجه شدی برای برطرف شدن آن به زیارت عاشورا متوسل شو انشاءالله حاجت تو بر آورده شود.
خبر غیبی از ترک زيارت عاشورا
در ماه صفر سال ۱۴۰۹ هـ به شهر شیراز رفتم و در خانه حاج مسیح اقامت گزیدم، او مرا مطلع کرد که: در طی سی سال من همیشه زیارت عاشورا را میخوانم و دختری متأهل در شهر دزفول دارم برایم نوشته که منزلی در شیراز برای او بخرم؛ ولی موفق به این کار نشدم، بسیار متأثر و غمگین شدم؛ زیرا نتوانستم خواستهاش را بر آورده کنم.
در روز تولد امام علی بن موسى الرضا علیه السلام در یکی از منازلی که درآن مراسم دعا و توسل بر پا بود بسیار گریستم و حاجت خود را عرضه داشتم.
پس از چند روز خواهرم نزد ما آمد و به من گفت: مردی را دیدم زمین هایی را تقسیم میکند و به قیمت مناسب میفروشد من نیز برای شما قطعه زمینی را خریدم.
مشغول ساختن آن شدم و خواندن زیارت عاشورا را فراموش نمودم در یکی از روزها صبح زود دخترم تلفنی با من تماس گرفت و گفت: خواندن زیارت عاشورا را ترک کردی؟ گفتم: چطور؟
گفت: در عالم خواب امام و سرور آزادگان علیه السلام را در صحن و یا در حرم دیدم، در شکوه و عظمتی وصف ناشدنی داشت و اطرافش اشخاص بسیاری با جاه و جلال بودند پرسیدم: اینان کیستند؟ گفتند اینان دوستدار پیشوای سرور آزادگان علیه السلام هستند، به دنبال
شما در میان آنها جستجو کردم ولی شما را نیافتم گفتم: پدرم علاقه شدیدی به امام حسین علیه السلام دارد و دایم زیارت عاشورا را میخواند چرا او را در بین شماها نمی بینم؟ گفتند از چند روز قبل ارتباطش با ما قطع شده؛ ولی دوباره ارتباطش با ما برقرار میشود.
شرکت حضرت زهرا علیها السلام در مجالس زیارت عاشورا
خانم علویه ای میگوید برای زیارت به آرامگاه حضرت زینب، و حضرت رقیه عليهما السلام مشرف شدم، شیفته زیارت سرور شهیدان شدم، مشغول خواندن زیارت عاشورا بودم و با حالت روحی خاصی میگریستم، يک بار وقتی مشغول خواندن و گریستن بودم، دیدم گویی دریچه ای برایم گشوده شد و به عالم آخرت پا گذاشتم، در آن حالت بیدار بودم، ولی شاهد آن واقعه بودم، مانند آن که آن را در عالم خواب دیده باشم. عده ای از زنان را به همراه مادرم دیدم، و در این اثنا بانویی بلند قامت با ظاهری محترم آمد؛ زنان گرد او را فرا گرفتند هر يک از آنها حاجت و مشکلش را به وی عرضه میداشت، من نیز حاجتم را به او عرضه داشتم، سپس به او گفتم: چرا به مجلس عزاداری ما که در آن زیارت عاشورا را میخوانیم نمی آیی؟
ایشان فرمود من در مجلس شما شرکت میکنم، نشانه و دلیل را به من داد ایشان فرمود پسر خاله تو و همسرش در مجلس شما حاضر شدند و برای برطرف شدن حاجتشان نذر کردند که در حضور یافتن در مجلس زیارت عاشورا و خواندن آن نزد شما تدام داشته باشند به وسیله خواندن زیارت عاشورا حاجتشان بر آورده شد و منزل جدیدی ساختند بعد از آن در جلسه های خواندن زیارت عاشورا حاضر نشدند و آن را نمی خوانند.
من مؤلف صاحب نذر را میشناسم، داستان را با همه تفاصیل آن برای او بازگو کردم، رنگش تغییر نمود و گریست، به همسرش گفت: گوش کن چه میگوید و از کجا خبر میدهد؟ مرد بسیار متأسف و اندوهگین شد، گفت: اینها که گفتی درست است ما را مشکلات دنیا فرصتی نمی دهد تا نذرمان را ادا کنیم
بچه دار شدن زن عقیم با زیارت عاشورا
در سفر به شهر یزد برای به دست آوردن نسخه ای شرح دار برای زیارت عاشورا در کتابخانه مرحوم وزیری با جناب شیخ علی اکبر سعیدی پیشنماز مسجد طهماسب که شیخی است صالح، باقار و از همنشینان شیخ غلامرضا یزدی، کسی که برای امرار معاش از دسترنج خویش کسب روزی مینماید ملاقات کردم. به من گفت: مرحوم حاج ابوالقاسم با دختری زرتشتی پس از مسلمان شدن ازدواج کرد ولی فرزندی به دنیا نمی آورد بعد از بیست سال به او خواندن زیارت عاشورا را آموختند آن را چهل روز همراه با صد بار لعن و صد بار سلام و دعای علقمه خواند پس از آن خداوند بر او منت نهاد و او را فرزندی «پسر» عنایت فرمود.
فرمایش عارف سالک و مرجع تقلید بزرگ آیةالله العظمی بهجت درباره زیارت عاشورا
در روز جمعه مصادف با ۲۶ ذی قعده سال ۱۴۱۲ نزد آیةالله بهجت رفتم و از ایشان خواستم برای من از زیارت عاشورا بگوید البته قبلاً میدانستم اوهمیشه زیارت عاشورا را میخواند برای ایشان توضیح دادم که من میخواهم مجموعه ای از داستهانهای کسانی که زیارت عاشورا را خواندند و به صورتی شگفت به حاجت خود دست یافتند را جمع آوری کرده و چاپ نمایم.
ایشان فرمود: مضمون زیارت عاشورا گواه و روشن کننده عظمت آن است مخصوصاً وقتی آنچه در سند زیارت از صفوان از امام صادق عليه السلام روایت شده را ملاحظه میکنیم که گفته شده: زیارت عاشورا را بخوان و در خواندن آن استمرار داشته باش، من به خواننده آن چند چیز را تضمین میکنم:
زیارت وی پذیرفته میشود
تلاش ایشان مورد سپاس قرار میگیرد
سلام او بدون مانعی به امام علیه السلام میرسد و حاجت وی از جانب خداوند متعال بر آورده میشود و با دست خالی باز نخواهد گشت .
ای صفوان ! این را با ضمانتی از پدرم و پدرم از امیرالمؤمنين عليه السلام و امیرالمؤمنین از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و رسول خدا از جبرئیل و جبرئیل از خداوند عز و جل دریافت نموده، هر یک از آنها این زیارت را با این ضمانت تضمین نمودند و به قداست خداوند سوگند که هرکس امام حسین عليه السلام را با این زیارت از نزدیک و یا از دور زیارتکند حاجتش هر چه باشد بر آورده میشود.
در سندها آمده زیارت عاشورا از حدیث های قدسی است برای همین با وجود فراوانی کارهای علمی موجود نزد علما و اساتیدمان آنها همیشه مراقب خواندن زیارت عاشورا بودند، از جمله آنها:
{} آيةالله العظمی شیخ محمد حسین اصفهانی صاحب تألیفات متعدد از خداوند متعال میخواست کلمات پایانی عمرش خواندن زیارت عاشورا باشد و پس از آن به سوی باری تعالی بشتابد و خداوند دعای وی را اجابت نمود و پس از اتمام خواندن زیارت عاشورا روحش به ملکوت اعلی شتافت روحش قرین رحمت و محشور با اولیای خدا شد.
{} آیةالله شیخ صدرای بادکوبهای با دانش فراوانی که داشت مقید به خواندن زیارت عاشورا بود.
یکی از بزرگان گوید …: یکی از روزها به وادی السلام و به مقام امام مهدى عليه السلام رفتم، آنجا مرد پیری را با چهرهای نورانی دیدم مشغول خواندن زیارت عاشورا بود و چنین به نظر میرسید که زائر است. وقتی نزديک او رفتم، تصویری در برابرم نمایان شد گویی پرده حجاب را برای من کنار زدند. حرم امام حسين عليه السلام را دیدم که زائرین مشغول به عبادت و زیارت بودند از آنچه دیدم تعجب کردم، اندکی به عقب رفتم و به حالت طبیعی باز گشتم، بار دیگر نزدیک او شدم، همان حالت اول برای من نمایان شد. این حالت چندین بار برایم تکرار شد. صبح روز بعد به مکانی که زائران برای زیارت در آن سکنی میکنند رفتم تا از محضرش استفاده کنم و از حال و محل او سؤال کردم گفتند آن شخص برای زیارت آمده بود و امروز اثاثیه و وسایلش را جمع کرد و از اینجا رفت. از زیارت او ناامید نشدم، به وادی السلام رفتم تا شاید او را بیابم، آنجا با شخصی ملاقات کردم که امور غیبی عجیبی را برایم متذکر میشد و بعضی از مسایل را روشن مینمود بدون آنکه سؤال کنم؛ به من گفت: زائری را که در پی او هستی رفته است
بزرگ فقها و مجتهدین آیةالله شیخ مرتضی انصاری همیشه زیارت عاشورا و صد بار لعن و صد بار سلام آن را حرم مولی الموحدين اميرالمؤمنين عليه السلام میخواند و با تداوم در خواندن آن زبانش در خواندن بسیار سریع بود زیارت را همراه با لعن و سلام تقریباً نیم ساعت و یا چند دقیقه بیشتر به پایان میرسانید و اگر کسی تداوم او را در خواندن زیارت عاشورا میدید میگفت: او مشغول مسایل اصولی و فقهی نمی باشد و با ملاحظه تحقیقاتش در مسایل علمی و نظریات ظریفش در فقه و اصول میگفت: او اهل خواندن زیارت عاشورا و… نیست.
برطرف شدن اندوه و شیرین شدن دوباره زندگی توسط زیارت عاشورا
یکی از بانوان محترم از رانده شدگان عراقی مینویسد: من با مشکل بزرگی مواجه شدم که زندگی مرا تهدید میکرد و برای آن مشکل راه حلی نیافتم و حقیقتاً امیدم از هر چیزی قطع شده بود و به همه دعاهایی که در کتابهای «مفاتیح الجنان» و «التحفة الرضوية» و «المخازن» و… یافت میشد متوسل شدم. این دعاها را در نیمه شب و زیر آسمان میخواندم و بالاخره به کمک زيارت عاشورا و به شکل شگفت انگیزی به حاجت خود رسیدم، مشروح این داستان بدین قرار است:
من همسر محترمی داشتم، او دارای شخصیت متمایز، منحصر به فرد و دارای کمالات معنوی، خلق و خویی بلند مرتبه بود. وی در احترام به زن و فرزندان و نزدیکانش مرد نمونهای بود. روزی با برادران و نزدیکانم مشاجره کرد به طوری که به من گفت: حتماً باید روابط خود را با نزدیکانت قطع کنی. همسر من در گفتارش جدی و مصمم بود به طوری که امکان مخالفت با گفته هایش نبود. من متحیر و سرگردان ماندم، چگونه رابطهام را با نزدیکان و خویشاوندانم قطع کنم؟! در حالی که همسرم میگفت: تا انتقامم را از آنها نگیرم ساکت نمی مانم.
مرا به قم منتقل نمود و از قم به… و همیشه میگفت: انتقام میگیرم. من نمی دانستم هدفش چیست و چه میخواهد بکند، بعد از آن بدون آنکه به کسی خبر دهد ما را ترک کرد و به خارج مسافرت کرد، بعداً مطلع شدیم میخواهد درخواست پناهندگی از آلمان و یا فرانسه کند، سپس پیغام داد که دیگر باز نخواهد گشت و سوگند یاد کرد زندگی مشترک ما منتفی شده، هر کس از دوستان و نزدیکانش آنجا درباره بازگشتش با او سخن گفت پاسخش منفی بود میگفت: همسرم هر کاری میخواهد بکند!!
اما من همه دعاها و توسلهایی که دوستان و نزدیکانم به من میگفتند خواندم، مانده بودم با فرزندانم چه کنم؟
وقتی خبر فوت آیت الله حاج سید مرتضی موحد ابطحی پدر مؤلف در تاریخ جمعه هشتم جمادی آخر سال ۱۴۱۳ منتشر شد در مراسم تشییع او شرکت کردم و حتی در نزدیکی قبر آن مرحوم آیت الله سید محمد باقر موحد ابطحی فرزند ارشد ایشان گفت: در دهان متوفی قدری خاص از تربت امام حسين عليه السلام را که از فاصله یک متری آرامگاه شریف سرور آزادگان حسين بن على علیه السلام در سال …. برداشته شده قرار دادیم، و در روز دهم محرم الحرام این تربت چون خون سرخ رنگ به نظر میرسد. بنابراین هرکس حاجتی مهم دارد نذر کند زیارت عاشورا را ختم کند انشاالله الله حاجتش بر آورده میشود.
بدون آنکه بدانم اشکهایم جاری بود و در طی این مدت همیشه در خواب میدیدم مشغول خواندن زیارت عاشورا هستم و هنگام سجده از خواب بر میخواستم.
از شدت ناراحتی و تأثر بعضی از روزها زیارت عاشورا را دوبار میخواندم در یکی از شبها در عالم خواب دیدم گویی مجلس عزای امام حسین علیه السلام بر پا شده و من در آن شرکت جسته ام، از میهمانان با حلوا پذیرایی میکردند یکی از آنها را برداشتم و آن را گشودم، نامه ای یافتم که در آن شعری بود و اکنون آن را به خاطر نمی آوردم دستمالی سرخ رنگ و قدحی به شکل تقویم در آن بود که بر آن نوشته شده بود جمادی اوّل، جمادی دوم.
از خواب برخاستم و خوابم را تلفنی برای یکی از مفسران خواب گفتم: خواب را چنین برایم تفسیر کرد: شما برای حاجت مهمی مشغول به توسل شدهاید و آنچه را که میخواهید در ماه جمادی اول یا جمادی دوم به دست میآید.
سپس خواندن زیارت عاشورا را ادامه دادم در یکی از شبها در عالم خواب دیدم گویی از حمام خارج شدهام لیکن قسمتی کوچک از کمرم تمیز نشده مانده بود من مجدداً به حمام بازگشتم و آن را خوب شستم تا تمیز شد. خوابم را برای مفسر خواب گفتم. او گفت: همه اعمال تو پذیرفته شد و معنی غسل دوم که آن را ذکر کردی این است: از مشکلی که گرفتار شده ای خلاصی مییابی، دعاها وتوسلهای انجام شده توسط شما به صورت آشکاری اثر نموده.
با خود گفتم: توسل خود را با زیارت عاشورا به پایان رساندم و به حاجتم میرسم، در روز بیستم، بعد از خواندن دوباره زیارت عاشورا و دعای علقمه، نماز خواندم و آرامگاه مرحوم آیت الله سید مرتضی موحد ابطحی را زیارت کردم مبلغی نیز به خادم او دادم و از او خواستم روضهای بخواند و ثواب آن را نثار روح مرحوم کند پس از آن به منزل بازگشتم، در آن شب در خواب دیدم گویی در خیابان اسیر گشتهام و من به شکل زیبا و به شخصیتی عجیب بودم و حجابی کامل داشتم و به دستم تسبیحی بلند و سبزرنگ بود در برابرم سید محترمی بود رو به من کرد و با لبخندی به من: فرمود خداوند تو را به آنچه میخواهی میرساند. سپس همراه او سوار ماشین شدم.این خواب را برای کسی تعریف نکردم.
در روز جمعه شب ساعت هشت و نیم زنگ تلفن به صدا در آمد وقتی گوشی را برداشتم صدایی را شنیدم که آشنا بود ولی نمیتوانستم آن را تشخیص دهم. او گفت: من فلانم (شوهرت هستم) من گفتم چه میگویی؟؟!! تو کجایی ؟ گفت: من اکنون در شهر اصفهان هستم. گفتم: چرا به خانه نمی آیی؟ گفت: میآیم اما ابتدا خواستم خبر دهم تا غافلگیر نشوید. گفتم: خوش آمدی در این لحظه که این سطرها را مینویسم به یاد لحظه ای میافتم که زنگ تلفن به صدا در آمد و بدنم را لرزش فرا گرفت و حالتی غیر طبیعی به من دست داد، آن شدت خوشحالی را قادر به توصیف نیستم. وقتی همسرم به منزل آمد ابتدا به منزل فرزندان آن مرحوم که در نزدیکی منزل ماست رفتم و داستان را برای وی بازگو کردم سپس خواستم به زیارت قبر سید بروم از او تشکر کنم لیکن تا کنون موفق نشدهام و خدا را شکر که با یکدیگر زندگی میکنیم و چیزی صفا و صمیمیت زندگی ما را تیره و تار ننموده.
شایان ذکر است، من به همسرم گفتم: آنچه از تو میدانم این است که مردی قاطع و در حرف و عمل جدی میباشی بارها گفتی به اصفهان باز نمی گردم چه چیز تو را واداشت نظرت را تغییر دهی و نزد ما باز گردی؟ او گفت: در ابتدا بسیار تحت تأثیر قرار گرفته بودم به طوری که یک بار هم فکر بازگشت به اصفهان به ذهنم خطور نکرد؛ ولی از تاریخ … (نزديک همان روزهایی که شروع به خواندن زیارت عاشورا کردم) تحت فشار قرار گرفتم و اعصابم به هم ریخته شده بود. هر چه برای خروج از این بن بستی که در آن به سر میبردم، فکر میکردم به راه حلی نمی رسیدم، به نظرم رسید به فرانسه مسافرت کنم ولی بیشتر احساس ناراحتی میکردم، سپس به فکر مسافرت به ترکیه افتادم ولی از این فکر نیز احساس راحتی به من دست نمی داد، لیکن وقتی فکر بازگشت به اصفهان را میکردم احساس راحتی و آسودگی خیال به من دست میداد برای همین بازگشتم.
و نکته بسیار مهم: بازگشت همسرم مصادف با روزهای جمادی اول و جمادی دوم بود همان روزهایی که عالم خواب ذکر شده بودند، به همین دلیل به طور مستمر زیارت عاشورا را میخوانم.
من همه مردان و زنان مؤمن را سفارش میکنم که اگر در زندگی با مشکلی رو به رو شدند از رحمت خداوند و عنایت اهل بیت علیهم السلام ناامید نشوند و با دعا و توسل به این گوهر نایاب و گرانمایه و این اکسیر بسیار بزرگ قادر خواهند بود لطف و عنایت باری تعالی را کسب کنند.
خواب دیدن درباره توسل به زیارت عاشورا برای حل مشکلات
{} یکی از علما مینویسد با مشکل دشواری مواجه شدم که راه حلی نداشت، این باعث آزردگی و ناراحتی روحی من شد تا اینکه به کتاب «زیارت عاشورا» دست یافتم. وقتی کتاب را خواندم و از محتوی آن آگاه شدم تصمیم گرفتم از اول ماه صفر سال ۱۴۱۲ به مدت چهل روز زیارت عاشورا را با صد بار لعن و صد بار سلام با سایر آداب آن و دعای علقمه برای حل مشکلاتم بخوانم. ضمناً مشکل ازدواج برادرم نیز بود. مشغول به خواندن شدم تا روز سی و چهارم رسید و مصادف با روزهای عید زهرا علیهاالسلام شد. مشغول به تهیه وسایل و لوازم لازم برای عید شدم، و خواندن زیارت را فراموش کردم، بعد از چند روز در خواب دیدم در منزل پدرم مجلسی برای ختم سوره انعام برگزار شده، همگی جمع شده بودند و منتظر آمدن قاری بودند ولی او تأخیر کرد و از من خواستند دعا و ختم سوره انعام را بخوانم. موضوع خوابم را به صورت تلفنی به یکی از مفسران خواب در اصفهان بازگو کردم، به من گفت: در کار شما سه مطلب وجود دارد… و سومین آن: شما زیارت عاشورا را میخواندی و آن را ترک کردی، میتوانی این عمل را با تداوم در خواندن زیارت، اصلاح کنی. خواندن زیارت را مجدداً ادامه دادم، و در عصر روز چهلم همۀ مشکلات حل شدند و موقعیت مناسب برای گرفتن یک منزل مهیا شد. اما پس از لحاظ خرید منزل با مشکلی رو به رو شدم، نذر کردم به مدت چهل روز دیگر زیارت عاشورا را بخوانم و الحمد لله قادر شدم منزلی خریداری کنم و بعد از آن مشکل ازدواج برادرم نیز حل شد.
نجات یافتن از مرگ به واسطه توسل به زیارت عاشورا
{} یکی از علما گوید: زنم بیمار بود و دچار غده های کیسهای شده بود ولی ما از بیماری او آگاهی نداشتیم، در یکی از شبها در عالم خواب دیدم گویی يک سالنی هستم که راهی به بیرون ندارد و سقف سالن سه دریچه جهت تنفس داشت، پس از مدتی شتری آمد و بر روی این دریچه ها نشست و راه تنفس را بست. من برای رهایی از این مهلکه مشغول به دعا شدم، در این حالت از خواب بیدار شدم.
پس از چند روز بیماری همسرم شدت یافت، نزد پزشک رفتیم او بیماری همسرم را غدههای کیسهای تشخیص داد و به دلیل وخامت تأکید کرد که باید در انجام عمل جراحی شتاب کرد و گرنه…
با جمعی از پزشکان مشورت کردم، گفتند پزشکان ایرانی قادر به انجام این عمل نیستند، سرانجام دکتری را دیدیم، او گفت: من این عمل را انجام دهم ولی اجرت آن سیصد هزار تومان میشود مضطرب و حیران شدم، برای رهایی از این مشکل نذر کردم و شروع به خواندن زیارت عاشورا کردم. پس از چند روز عمل انجام شد و برای تسویه حساب رفتم، دکتر گفت: مبلغی دریافت نمیکنم؛ زیرا تعداد غده ها سه عدد بود و عمل نیز دشوار بود. من امیدی به موفقیت عمل نداشتم، برای همین نذر کردم عمل را رایگان انجام دهم و عمل به موفقیت پایان یافت و بیمار از مرگ رهایی یافت. پروردگار را سپاس میگویم که موفقیت را نصیب ما فرمود. سپس به دکتر گفتم: وقتی همه راهها به روی من بسته شد نذر کردم زیارت عاشورا را بخوانم و خداوند ما را یاری نمود و با مشکلی رو به رو نشدیم.
قضاوت اشتباه و عجولانه در ثمر ندادن زیارت عاشورا
یکی از علما مینویسد: در سال ۱۳۷۰ دولت کسانی را که قبلاً اجازه سفر نداشتند از مسافرت به خانه خدا منع کرده بود. من شوق بسیاری برای سفر داشتم ولی اجازه سفر نداشتم نذر کردم زیارت عاشورا را بخوانم، نذرم را ادا کردم و توسل زیادی نمودم، اما نتیجهای نگرفتم. در آن شب برادرم به من گفت: آیا برای این موضوع تلاش بسیار نمودهای؟ بار دیگر نزد مسؤول مربوطه برو و با او تماس بگیر ممکن است نتیجهای حاصل شود. روز بعد به تهران سفر کردم و از صبح تا ساعت یک بعد از ظهر هر چه در توانم بود تلاش کردم لیکن نتیجهای نگرفتم، تصمیم به بازگشت به قم گرفتم.
پس از آن برادرم با حالتی ناامیدانه و شکوه آمیز گفت: يک بار دیگر با مسئول مربوطه تماس بگیر. ما در دفترش، منتظر او شدیم ولی نتیجه ای حاصل نشد پس از آن به برادرم گفتم چیزی به دست نیاوردیم و اگر موفق شویم توفیقمان به لطف و عنایت و به برکت زیارت عاشورا خواهد بود، در این لحظه به ما گفتند: برای ملاقات بروید به داخل. ما نیز داخل اتاق او شدیم و درباره این موضوع با او گفتگو کردیم، گفت: راهی برای این کار نیست، در این اثنا تلفن زنگ زد و از او خواستند پانزده عدد جواز خروج به نامهایی صادر کند ما نیز گفتیم به این اسامی نام دو نفر دیگر را اضافه کن، در این اثنا تلفن بار دیگر زنگ زد و او گوشی را برداشت به او گفتند فوراً در بیمارستان حاضر شود؛ زیرا مادر شما در لحظه های آخر زندگی است و سرانجام او با دادن اجازه سفر موافقت کرد.
در روز اول ماه ذی الحجه برای اتمام مراحل قانونی اقدام کردم، و در روز دوم اجازه سفر صادر شد و در روز سوم با آخرین هواپیما به جده سفر کردم و در آن سال به حج خانه خدا مشرف شدم.
شایان ذکر است که کسانی از مسئولین توسلات عجیبی برای دادن حج داشتند و بعضی از آنها اجازه سفر را اخذ کردند اما موفق به حج خانه خدا نشدند، از یکی از آنها که دوست من بود پرسیدم: آیا زیارت عاشورا را همراه با سایر دعاهایی که به آنها متوسل شدی خواندی گفت: خیر، همه دعاها را خواندم فقط زیارت عاشورا را نخواندم سرانجام دانستم انجام کارم و مشرف شدنم به زیارت خانه خدا به برکت زیارت عاشورا بوده و اول بار که گفتم زیارت عاشورا نمیتواند مثمر ثمر باشد شتاب کردم و این خطا بود.
عظمت زیارت عاشورا از نظر آیةالله شیخ عبدالنبی اراکی
مرحوم آیت الله شیخ عبدالنبی اراکی میگوید: یکی از جنبه های حدیث شريف « مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ» هیچ پیامبری آنچنان که من اذیت شدم اذیت نشد) آزار رسول اکرم صلى الله عليه و آله به وسیله حوادثی بعد از او است؛ یعنی آزار اهل بیت علیهم السلام و شیعیان آنان است. پیامبر از حوادث بعد از خود آگاه بود. پیامبر بسیار اندوهگین و غمگین بود برای همین خداوند متعال زیارت عاشورا را قرار داد و فواید آن را در دنیا و آخرت شناساند.
سپس خواندن آن را تضمین نمود و بعد جبرئیل را فرستاد تا آن را برای سعادت رسول خدا و اهل بیتش علیهم السلام و سعادت شیعیانش به آنها برساند تا:
اول: از فواید اخروی بهره گیرند.
دوم: برای فواید دنیوی به آن متوسل شوند.
برای همین امام جعفر بن محمد به واسطه محمد بن علی، به واسطه على بن الحسين، به واسطه حسين بن على، به واسطه حسن بن على به واسطه على بن ابى طالب عليه السلام، به واسطه پیامبر صلی الله عليه و آله، به واسطه جبرئیل، به واسطه قلم، به واسطه لوح، بواسطه
خداوند متعال تضمین نموده که هر کس نزد پروردگار حاجتی داشته باشد و این زیارت را بخواند خداوند متعال با قدرت مطلق و به فضل خویش بر محمد و خاندان محمد صلى الله عليه و آله و شیعیانش و دوستدارانش حاجتهای آنها را بر آورده میکند.
این بنده ضعیف برای بر آورده شدن حاجت مشکلم شروع به خواندن زیارت عاشورا کردم و خداوند متعال به حرمت آن بزرگان دعای مرا پذیرفت، و من تا کنون نمی دانم حاجتم چگونه بر آورده شد؛ لذا تصمیم گرفتم به طور خلاصه و فهرست وار نحوه توسل را بنویسم تا اینکه هر کس حاجتی داشت به وسیله آن و به طور حتمی و بدون تردید حاجتش بر آورده شود انشاء الله.
مداومت بر قرائت زیارت عاشورا
بکوش تا خیر دنیا و آخرت را در خواندن مستمر زیارت عاشورا به دست آوری که اول صبح هر روز فضیلت خواندن آن میباشد. در حالات شهید محراب آیت الله اشرفی اصفهانی نقل شده است که ۶۰ سال مستمر هر صبح پس از نماز به قرائت آن میپرداخته است. اگر هر روز نمی توانی برنامهای تنظیم کن که هفته ای سه بار آن را بخوانی و بعد که بدان عادت کردی کم کم آن را در روزهای دیگر هم بخوان باشد تا ان شاالله با امام حسین علیه السلام محشور گردی.
در فضیلت زیارت عاشورا همین بس که از سنخ سایر زیارات نیست که به ظاهر از انشاء و املای معصومی باشد هر چند که از قلوب مطهر ایشان چیزی جز آنچه از عالم بالا به آنجا برسد بیرون نیاید بلکه از سنخ احادیث قدسیه است که به همین ترتیب از زیارت و لعن و سلام و دعا از حضرت احدیت به جبرئیل امین و از او به خاتم النبیین رسیده و به حسب تجربه مداومت آن در چهل روز یا کمتر در بر آورده شدن حاجات و نیل به مقاصد و دفع دشمنان بی نظیر است.
صفوان میگوید امام صادق عليه السلام به من فرمودند: مواظب باش بر این زیارت (عاشورا) پس به درستی که من ضامن قبولی زیارت کسی هستم که از دور و نزدیک این زیارت را بخواند و سعی او مشکور باشد و سلام او به آن حضرت برسد و محجوب نماند و حاجت او از طرف خدا بر آورده و به هر چه که خواهد برسد و خدا او را نا امید بر نگرداند.
ای صفوان ! این زیارت را به این ضمان یافتم از پدرم و او از پدرش … و او از امیرالمؤمنین و او از رسول خدا و او از جبرئیل و او از خدای تعالی نقل نمودند که خداوند عزوجل به ذات مقدس خود قسم فرموده که هر کس حسین علیه السلام را به این زیارت از دور و نزدیک زیارت کند، زیارت او را قبول میکنم و خواهش او را میپذیرم، به هر قدر که باشد و خواسته او را بر میآورم ،پس از حضور من نا امید بر نمی گردد و او را با چشم روشن و حاجت بر آورده شده و فوز جنت و آزادی از دوزخ بر میگردانم و شفاعت او را در حق هر کس که شفاعت کند میپذیرم. جز در مورد دشمن ما اهل بیت.
در کتاب شریف مفاتیح الجنان در این رابطه داستانهای آموزنده و جالبی ذکر شده است که طالبین میتوانند بدان رجوع نمایند.
اهمیت زیارت عاشورا
فقیه زاهد عادل مرحوم شيخ جواد بن شیخ مشکور عرب که از اجله علما فقهای نجف اشرف و مرجع تقلید جمعی از شیعیان عراق بوده و نیز از ائمه جماعت صحن مطهر بوده است در سال ۱۳۳۷ در حدود نود سالگی وفات نموده و در جوار پدرش و در یکی از حجرههای صحن مطهر مدفون گردید. آن مرحوم در شب ۲۶ ماه صفر ۱۳۳۶ در نجف اشرف در خواب حضرت عزرائیل ملک الموت را میبیند. پس از سلام از او میپرسد از کجا میآیی؟ می فرماید: از شیراز و روح میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم.
شیخ میپرسد: روح او در برزخ در چه حالی است ؟
می فرماید: در بهترین حالات و در بهترین باغهای عالم برزخ و خداوند هزار ملک موکل او کرده است که فرمان او را میبرند.
گفتم برای چه عملی از اعمال به چنین مقامی رسیده است؟ آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد؟
فرمود: نه.
گفتم: برای نماز جماعت و رساندن احکام به مردم ؟
فرمود: نه
گفتم: پس برای چه؟
فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا (مرحوم میرزای محلاتی سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگر نمی توانست بخواند نایب میگرفته است) و چون شیخ مرحوم از خواب بیدار میشود. فردا به منزل آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی میرود و خواب خود را برای ایشان نقل میکند. مرحوم میرزا محمد تقی گریه میکند از ایشان سبب گریه را میپرسند می فرماید: میرزای محلاتی از دنیا رفت و استوانه فقه بود. به ایشان گفتند شیخ خوابی دیده و واقعیت آن معلوم نیست. میرزا میفرماید: بلی خواب است اما خواب شیخ مشکور است نه افراد عادی. فردای آن روز تلگراف فوت میرزای محلاتی از شیراز به نجف اشرف میرسد و صدق رؤیای شیخ مشکور آشکار میگردد. این داستان را جمعی از فضلای نجف اشرف که از مرحوم آیت الله عبدالهادی شیرازی شنیده بودند که ایشان در منزل مرحوم میرزا محمد تقی هنگام ورود شیخ مرحوم و نقل رؤیای خود حاضر بودند نقل کردند و نیز دانشمند گرامی جناب حاج صدر الدین محلاتی فرزند زاده آن مرحوم از شیخ مرحوم، این داستان را شنیده اند.
چاره بلا با زیارت عاشورا
علامه بزرگوار حضرت آقای شیخ حسن فرید گلپایگانی که از علمای طراز اول تهران هستند از استاد خود مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم یزدی حائری اعلی الله مقامه نقل نمود که فرمود: اوقاتی که در سامرا مشغول تحصیل علوم دینی بودم، وقتی اهالی سامرا به بیماری وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روز عدهای میمردند.
روزی در منزل استادم مرحوم سید محمد فشارکی اعلی الله مقامه جمعی از اهل علم بودند. ناگاه مرحوم آقای میرزای محمد تقی شیرازی رحمة الله عليه که در مقام علمی مانند مرحوم فشارکی بود تشریف آوردند و صحبت از بیماری وبا شد که همه در معرض خطر مرگ هستند. مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمی بکنم آیا لازم است انجام شود یا نه ؟
همه اهل مجلس تصدیق نمودند که بلی؛ سپس فرمود من حکم میکنم که شیعیان ساکن سامرا از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شوند و ثواب آن را هدیه روح شریف نرجس خاتون والدہ ماجدہ حضرت حجة بن الحسن عليه السلام نمایند تا این بلا از آنان دور شود. اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشورا شدند.
از فردا تلف شدن شیعه متوقف شد ولی همه روزه عدهای از سنیها میمردند به طوری که بر همه آشکار گردید.
برخی از سنیها از آشنایانشان از شیعه پرسیدند: سبب اینکه دیگر از شما کسی تلف نمی شود چیست؟ به آنها گفته بودند زیارت عاشورا. آنها هم مشغول شدند و بلا از آنها هم برطرف گردید. جناب آقای فريد سلمه الله تعالى فرمودند: وقتی گرفتاری سختی برایم پیش آمد فرمایش آن مرحوم به یادم آمد از روز اول محرم سرگرم زیارت عاشورا شدم. روز هشتم به طور خارق العاده برایم فرج شد.
شکی نیست که مقام میرزای شیرازی از این بالاتر است که پیش خود چیزی بگوید و چون این توسل یعنی خواندن زیارت عاشورا تا ده روز در روایتی از معصوم نرسیده است شاید آن بزرگوار به وسیله رؤیای صادقه یا مکاشفه یا مشاهده امام عليه السلام چنین دستوری داده بود و مؤ ثر هم واقع شده است.
حاج شیخ محمد باقر شيخ الاسلام نقل نمود که در کربلا ایام عاشورا در خانه مرحوم مرحوم میرزای شیرازی روضه خوانی بود و روز عاشورا به اتفاق طلاب و علما به حرم حضرت سيدالشهدا عليه السلام و حضرت ابالفضل العباس عليه السلام میرفتند و عزاداری مینمودند و عادت میرزا این بود که هر روز در غرفه خود زیارت عاشورا میخواند. سپس پایین میآمد و در مجلس عزا شرکت مینمود؛ روزی خودم حاضر بودم که پیش از موسم آمدن میرزا ناگاه با حالت غیر عادی پریشان و نالان از پله های غرفه به زیر آمد و داخل مسجد شد و میفرمود: امروز باید از مصیبت عطش حضرت سیدالشهدا علیه السلام بگویید و عزاداری کنید. تمام اهل مجلس منقلب شدند و بعضی حالت بیخودی عارضشان شد، سپس با همان حالت به اتفاق میرزا به صحن شریف و حرم مقدس مشرف شدیم. گویا میرزا مأمور به تذکر شده بود. بالجمله هر کس زیارت عاشورا را یک روز یا ده روز یا چهل روز به قصد توسل به حضرت سیدالشهدا عليه السلام (نه به قصد ورود از معصوم) بخواند؛ البته صحیح و مؤثر خواهد بود و اشخاص بی شماری بدین وسیله به مقاصد مهم خود رسیده اند.
مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی در سنه ۱۳۳۸ در کربلا وفات و در جنوب شرقی صحن شریف مدفون گردید
زیارت عاشورای بانویی، عذاب را از اهل قبرستان دور کرد
علامه نوری نوشته: حاج ملا حسن مجاور نجف که حق مجاورت را ادا کرد و عمرش را در عبادت سپری کرد از قول حاج محمد علی یزدی به من گفت: مردی فاضل و صالح به خود پرداخته بود و همیشه در اندیشه آخرت شبها در مقبره بیرون شهر معروف به مزار که جمعی از صلحا در آن دفن شده بودند به سر میبرد.
همسایه ای داشت که دوران خردسالی را نزد معلم و…. با هم گذرانده بودند
و در بزرگی گمرکچی شده بود. پس از مرگ، او را در آن گورستان که نزدیک منزل آن مرد صالح بود به خاک سپردند. بیش از یک ماه از مرگ گمرکچی نگذشته بود که مرد صالح او را در خواب میبیند که او حال خوشی دارد و از نعمتهای الهی بر خوردار است نزد او میرود و میگوید: من از آغاز و انجام و درون و بیرون تو باخبرم، تو کسی نبودی که درونت خوب باشد و کار زشتت حمل بر صحت شود، نه تقیه و نه ضرورتی ایجاب میکرد که بدان شغل اشتغال ورزی و نه ستمدیدهای را یاری رساندی، کارت عذاب آور بود و بس، پس از کجا به این مقام رسیدی؟
گفت: آری ! چنان است که گفتی، من از لحظه مرگ تا دیروز در سخت ترین عذاب بودم، اما روز قبل همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفته و در اینجا به خاکش سپردند (اشاره به جایی کرده که پنجاه قدم از گورش دورتر بوده)، دیشب سه مرتبه امام حسین به دیدنش آمدند.
بار سوم فرمودند: عذاب را از این گورستان بر دارند لذا من در نعمت و آسایش قرار گرفتم
مرد صالح از خواب بیدار شده و در بازار آهنگران به جستجوی استاد اشرف می رود او را یافته و از حال همسرش میپرسد. استاد اشرف میگوید: دیروز از دنیا رفته و در فلان مکان یعنی «مزار» به خاکش سپردیم. مرد صالح میپرسد: به زیارت امام حسین رفته بود؟ میگوید: نه . میپرسد: ذکر مصیبت او میکرد؟ جواب میدهد: نه . سؤال میکند روضهخوانی داشت؟ میگوید: نه. میگوید: از این سؤالات چه مقصودی داری؟ مرد صالح خوابش را نقل میکند و میگوید: میخواهم بدانم میان او و امام حسین علیه السلام چه ارتباطی بوده؟ استاد اشرف پاسخ میدهد زیارت عاشورا میخواند.
دیدار امام حسین علیه السلام از قبرستان و عنایت آن حضرت به اهل قبرستان به خاطر زیارت عاشورا
{} حجة الاسلام والمسلمین آقای حاج نظام الدینی اصفهانی رحمه الله عليه نوشتهاند: روزی منزل حاج عبدالغفور یکی از حاجیهای موجه و ملازم آیة الله حاج سید محمد تقی فقیه احمد آبادی صاحب کتاب شریف «مکیال المکارم فى فوائد الدعاء للقائم عليه السلام» بودم، یکی از رفقای ایشان به نام حاج سید یحیی مشهور به پنبه کار گفت: برادرم را که مدتی بود فوت نموده را در خواب دیدم با وضع و لباس خوبی که موجب شگفتی بود.
گفتم: داداش دیگر آن دنیا کلاه چه کسی را برداشتی؟
گفت: من کلاه کسی را بر نداشتم.
گفتم: من تو را میشناستم این لباس و این موقعیت از آن تو نیست.
گفت: آری دیشب شب اول قبر مادر قبر کن بود. آقا سیدالشهدا به دیدن آن زن تشریف آوردند و فرمودند: به کسانی که اطراف آن قبر بودند خلعت ببخشند و من هم از آن عنایات بهره مند شدم. بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده و این لباس فاخر را پوشیدهام از خواب بیدار شدم. نزديک اذان صبح بود کارهای خود را انجام داده و حرکت کردم سمت تخت فولاد (قبرستان تاریخی و با عظمت اصفهان). برای تحقیقات سر قبر برادرم رفتم، بعضی قرآن خوانها کنار قبرها قرآن میخواندند، از قبرهای تازه پرسش کردم، قبر مادر قبرکن را معرفیکردند، گفتم: کی دفن شده؟ گفتند: دیشب شب اول قبر او بوده. متوجه شدم تاریخ با گفته برادرم در خواب مطابق است.
رفتم نزد آقای قبر کن در تکیه مرحوم آیة الله آقا میرزا ابوالمعالی (استاد مرحوم آية الله العظمی بروجردی و صاحب کرامات عجیبه) که محاذی قبر آن زن بود. احوالپرسی نمودم و از فوت مادرش سؤال کردم، گفت: دیشب اول قبر او بود. گفتم: روضه خوانی میکرد؟ روضه خوان بود؟ کربلا مشرف شده بود؟ گفت: خیر سؤال کرد این پرسشها برای چی است؟ خواب خود را گفتم، گفت هر روز زیارت عاشورا میخواند.
عنایات غیبی و فراهم شدن وسیله برای خواندن زیارت عاشورا
آقای حاج … مردی صالح که من او را در نائین ملاقات کردم و اهل توسل بود و حالات خوبی داشت و هر وقت با او برخورد کردیم جلسه ما یکپارچه توسل و گریه میشد و میگفت: چرا شما آقایان اهل علم کمتر به زیارت عاشورا توجه میکنید؟ میگفت: من هر روز صبح مقیّدم زیارت عاشورا را بخوانم.
سالی در سفر مشهد از راه کناره میرفتم ماشین برای نماز نگه داشت من مفاتیح همراه نداشتم ناراحت شدم که امروز زیارت عاشورا از من ترک میشود يک وقت نگاه کردم جلوی من پرده ای نمایان شد روی آن زیارت عاشورا نوشته شده بود. خیلی خوشحال شدم و زیارت عاشورا را خواندم. موقع نقل این واقعه گریه میکرد و میگفت چه بگویم.
سفارش علامه امینی به زیارت عاشورا
فرزند آیةالله علامه امینی آقای دکتر محمد هادی امینی مینویسد:
پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم آیةالله العظمی علامه امینی نجفی پدر بزرگوارم مؤلف کتاب الغدير يعنی سال ۱۳۹۴ هجری قمری شب جمعهای قبل از اذان فجر وی را در خواب دیدم.
او را شاد و خرسند یافتم.
جلو رفته و از سلام و دست بوسی عرض کردم: پدر جان! در آنجا چه عملی باعث سعادت و نجات شما گردید؟
گفتند: چه میگویی؟
مجدداً عرض کردم: آقاجان! در آنجا که اقامت دارید کدام عمل موجب نجات شما شد؟
کتاب الغدير یا سایر تألیفات یا تأسیس و بنیاد کتابخانه امیرالمؤ منين عليه السلام؟
پاسخ دادند: نمی دانم چه میگویی قدری واضح تر و روشن تر بگو.
گفتم: آقا جان! شما اکنون از میان ما رخت بر بستهاید و به جهان دیگر منتقل شدهاید در آنجا که هستید کدامین عمل باعث نجات شما گردید از میان صدها خدمات و کارهای بزرگ علمی و دینی و مذهبی؟
علامه امینی درنگ و تأملی نمودند سپس فرمودند: فقط زیارت اباعبدالله الحسين عليه السلام.
عرض کردم شما میدانید اکنون روابط بین ایران و عراق تیره و تار است راه کربلا بسته، چه کنم؟
فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسين عليه السلام برپا میشود شرکت کن ثواب زیارت امام حسين عليه السلام را به تو میدهند.
پس از ویرایش و زیبا سازی به نقل از: