كتاب نكاح
مسأله ۲- سزاوار است كه در انتخاب زن، تنها به جمال و مال او نگاه نشود، كه از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم است: «كسى كه زنى را ازدواج كند كه فقط براى جمالش با او ازدواج مىكند آنچه را كه دوست دارد در او نمىيابد و كسى كه با زنى فقط به جهت مالش ازدواج كند خدا او را به همان واگذار مىكند، پس بر شما باد به صاحب دين». بلكه بايد زنى را اختيار كند كه داراى صفات شريف و شايسته باشد كه در اخبار، مدح او آمده است و صفات بد را نداشته باشد كه احاديث به مذمّت او ناطقند. و جامعترين خبر در اين زمينه آن است كه از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم وارد شده كه فرمود: «بهترين زنان شما زنى است كه اولادآور و مهربان و عفيف باشد و در بين اهل خودش عزيز باشد و نسبت به شوهرش ذليل و متواضع باشد و جمالش را بر شوهر آشكار نمايد و بر غير او، محفوظ باشد؛ زنى كه حرف شوهر را مى شنود و امر او را اطاعت مىكند- تا اينكه فرمود:- هرآينه خبر بدهم به شما از بدترين زنانتان؟ (او زنى است كه) در بين اهلش ذليل باشد، با شوهر غير متواضع باشد و نازا و داراى كينه باشد، زنى كه از زشتى پرهيز نمىكند؛ وقتى شوهرش غايب مىشود جمالش را آشكار مىكند وقتى كه شوهرش حاضر است محفوظ مىشود؛ حرف او را نمىشنود و امر او را اطاعت نمىكند و اگر شوهرش با او خلوت كند مانع مىشود؛ مانند مركبى كه سواريش سخت است و سوارى نمىدهد؛ عذرى را از شوهرش نمىپذيرد و گناهى را از او نمىگذرد». و در خبر ديگر از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم است: «بر شما باد به پرهيز و اجتناب از خضراء دمن، گفته شد يا رسول اللَّه خضراء دمن چيست؟ فرمود: زن زيبا كه در جاى بدى پرورش يافته».
مسأله ۳- ازدواج با زن زناكار و زنى كه از زنا تولد يافته و ازدواج شخص، با قابله خود يا دختر قابلهاش مكروه است.
مسأله ۴- سزاوار نيست كه زن شوهرى را انتخاب كند كه بدخلق، مخنّث، فاسق و شارب الخمر باشد.
مسأله ۵- مستحب است كه در عقد شاهد گرفته شود و آن را اعلان نمايند و پيش از عقد، خطبه خوانده شود، و كاملترين خطبه آن است كه بر حمد خدا و صلوات و درود بر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه معصومين عليهم السلام و شهادتين و سفارش به تقوى و دعا براى زن و شوهر مشتمل باشد. و حمد خدا و صلوات بر محمّد و آلش، كفايت مىكند، بلكه حمد تنها كفايت مىكند. و مستحب است كه شب واقع شود. و واقع ساختن آن در وقتى كه قمر در برج عقرب است و در هنگام محاق (اواخر ماه قمرى) و در يكى از روزهاى نحس هر ماه كه در زبانها به «كوامل» ماه شهرت يافتهاند مكروه مىباشد. و «كوامل» هفت تا مىباشد:
سوم و پنجم و سيزدهم و شانزدهم و بيست و يكم و بيست و چهارم و بيست و پنجم.
مسأله ۶- مستحب است كه زفاف در شب باشد و در شب زفاف يا روز آن وليمه مستحب مىباشد، به درستى كه وليمه از سنن مرسلين است و از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم است كه: «وليمه نيست مگر در پنج چيز: در عرس يا خرس يا عذار يا وكار يا ركاز» يعنى درعروسى يا در ولادت فرزند يا در ختنه نمودن او يا در خريدن خانه يا در برگشت از مكه.
و فقط يك روز يا دو روز مستحب است، نه بيشتر، براى آنكه از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم روايت است كه: «وليمه در روز اول حق و در دو روز كرامت است و سه روز وليمه دادن ريا و سمعه است». و سزاوار است كه مؤمنين براى وليمه دعوت شوند و براى آنها مستحب است كه آن را اجابت نمايند و از وليمه بخورند، اگر چه دعوت شده روزه مستحبى داشته باشد. و سزاوار است كه دعوت صاحب دعوت، هم اغنياء و هم فقرا را شامل شود و دعوت را مخصوص اغنيا قرار ندهد؛ پس از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم است كه: «بدترين وليمهها وليمهاى است كه اغنيا به آن دعوت شوند ولى فقرا به آن دعوت نشوند».
مسأله ۷- براى كسى كه مىخواهد در شب زفاف يا روز آن به زن دخول نمايد مستحب است كه دو ركعت نماز بخواند سپس بعد از آن به آنچه كه از حضرات معصومين عليهم السلام وارد شده دعا كند و هر دو با طهارت باشند. و مستحب است كه در حالى كه رو به قبله است دستش را روى پيشانى عروس بگذارد و بگويد: «خدايا! بر اساس كتاب تو با او ازدواج كردم و او را به عنوان امانت تو گرفتم و فرج او را با كلمات تو حلال نمودم، پس اگر در رحم او چيزى قرار دادى، پس او را مسلمان و از نظر خلقت سالم قرار بده و او را بهره و نصيب شيطان قرار مده».
مسأله ۸- براى خلوت كردن با زن مطلقا و لو در غير زفاف، آدابى است كه بعضى از آنها مستحب و بعضى مكروه مىباشد.
اما آداب مستحب آن: از جمله آنها اين است كه: در وقت جماع نام خدا را ببرد؛ زيرا بردن نام خدا، از شرك شيطان نگاه مىدارد، از امام صادق عليه السلام است: «وقتى يكى از شما نزد زنش مىرود پس ياد كند خدا را و اگر اين كار را نكرد و از او فرزندى بود نصيب شيطان است». و در معناى اين خبر اخبار زيادى است. و از جمله آنها اين است كه: از خداى تعالى بخواهد كه به او فرزندى باتقوا و مبارك و پاك و پسر و مستوى الخلقه روزى نمايد.
و از جمله آنها اين است كه: با وضو باشد مخصوصاً اگر زن حامله باشد.
و اما آداب مكروه آن: پس جماع در شب خسوف ماه و روز كسوف خورشيد و روز وزيدن باد سياه و زرد و زلزله و در وقت غروب آفتاب تا شفق برود و بعد از طلوع سپيده تا طلوع آفتاب و در هنگام محاق و در شب اول هر ماه غير از ماه رمضان و در شب نيمه هر ماه و در شب چهارشنبه و در شب عيد قربان و عيد فطر مكروه است. و جماع در شب دوشنبه و سه شنبه و پنجشنبه و جمعه و روز پنجشنبه در وقت ظهر و روز جمعه بعد از عصر مستحب است. و جماع در مسافرت در صورتى كه آبى نداشته باشد كه با آن غسل كند و جماع در حالى كه لخت است و بعد از احتلام قبل از غسل كردن، مكروه است. البته چند دفعه جماع كردن- بدون آنكه غسلى بين آنها انجام دهد- اشكالى ندارد پس غسلش را آخر همه انجام مىدهد، ليكن شستن عورت و وضو گرفتن در هر مرتبه، مستحب است. و مكروه است كه در وقت جماع كردن كسى نزد او باشد كه به او نگاه مىكند حتى پسر بچه و دختر بچه. و رو به قبله و پشت به قبله جماع نمودن و در كشتى و سخن گفتن به غير ذكر خدا در وقت جماع مكروه است. و جماع نمودن در حالى كه مرد يا زن حنا بسته باشد و در وقت پر بودن معده از غذا مكروه است، كه از امام صادق عليه السلام است: «سه چيز بدن را خراب مىكنند و چه بسا به قتل مىرسانند: حمام رفتن با پر بودن معده، جماع در وقت پر بودن معده و نكاح با عجوزهها»، و ايستاده جماع نمودن و زير آسمان و زير درختى كه ميوه مىدهد، مكروه است. و يكى بودن دستمال مرد و زن مكروه است، بلكه بايد هر كدام از آنها دستمال جداگانه داشته باشند و با يك دستمال خود را پاك نكنند كه شهوت بر شهوت واقع شود، چون در خبر است كه اين كار بين آنها عداوت مىآورد.
مسأله ۹- تعجيل در شوهر دادن دختر و محفوظ نمودن او به واسطه شوهر در وقت بلوغ او، مستحب است، كه از امام صادق عليه السلام است: «از سعادت مرد اين است كه دخترش در خانه او حيض نبيند». و در خبر است: «به درستى كه دختران بكر به منزله ميوه روى درخت مىباشند، اگر ميوهها رسيدند و چيده نشدند آفتاب آنها را خراب مىكند و باد آنها را روى زمين مىاندازد و چنينند دختران باكره در وقتى كه مىرسند به آنچه كه زنها رسيدهاند پس براى آنها دوايى نيست مگر شوهر نمودن». و مستحب است خواستگارى كه خلق و دين و امانتش مورد رضايت است و عفيف و صاحب گشايش در زندگى است، جواب رد به او داده نشود و به شرافت حسب و بلندى نسب نگاه نشود؛ حضرت على عليه السلام از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم نقل مىكند كه فرمود: «وقتى كسى پيش شما آمد كه خلق و دينش مورد رضايت شما بود به ازدواج او در بياوريد» حضرت على عليه السلام مىفرمايد: گفتم: اى پيامبر خدا حتى اگر آن شخص نسبش پست باشد؟» پيامبر فرمود: «هرگاه كسى كه دين و اخلاق او را مىپسنديد نزد شما آمد به ازدواج او درآوريد، كه اگر چنين نكرديد فتنه در زمين و فساد بزرگى مىشود».
مسأله ۱۰- سعى در تزويج و شفاعت (واسطه شدن) در آن و راضى نمودن دو طرف، مستحب است. از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه امير المؤمنين عليه السلام فرمود: «افضل شفاعتها اين است كه در نكاح بين دو نفر شفاعت كنى تا آنكه خدا بين آنها جمع نمايد». و از امام كاظم عليه السلام است كه فرمود: «سه نفرند كه در روز قيامت زير سايه عرش خدا هستند روزى كه هيچ سايهاى غير از سايه خدا نيست: مردى كه برادر مسلمانش را به ازدواج برساند يا به او خدمت كند يا سرّى را برايش كتمان نمايد». و از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم است:
«كسى كه در ازدواج بين دو مؤمن كارى كند كه خداوند بين آنها جمع نمايد خداوند هزار حورالعين را به ازدواج او درمىآورد كه هر حورى در قصرى از درّ و ياقوت است و براى هر قدمى كه او در آن برداشته يا هر كلمهاى كه به آن تكلم نموده، عمل يك سال است كه شبهايش را (به عبادت) برخاسته و روزهايش را روزه گرفته است. و كسى كه در جدايى بين زن و شوهرش تلاش كند غضب و لعنت خدا در دنيا و آخرت بر او مىباشد و بر خدا حق است كه او را به هزار سنگ بزرگ از آتش سنگسار نمايد. و كسى كه در فساد بين آنها قدم بردارد ولى به جدايى نكشد، در دنيا و آخرت در سخط خداى عزّ و جلّ و لعنت او مىباشد و بر او حرام مىشود كه به وجه خداوند نظر كند».
مسأله ۱۱- بنابر مشهور اقوى، وطى (نزديكى) در دُبُر (پشت) زوجه با كراهت شديد جايز است؛ ولى احتياط (مستحب) ترك آن است، خصوصاً اگر زن راضى نباشد.
مسأله ۱۲- نزديكى با زوجه قبل از تمام شدن نُه سال جايز نيست- نكاحش دائمى باشد يا منقطع- و اما ساير لذتها مانند لمس نمودن با شهوت و بغل گرفتن و تفخيذ او حتى در شيرخوار، اشكالى ندارد. و اگر با او قبل از نُه سالگى نزديكى كند و او را افضا ننمايد بنابر اقوى چيزى بر او نيست مگر گناه. و اگر او را افضا كند؛ به اينكه راه بول و حيض، يا راه حيض و غائط او را يكى نمايد، براى هميشه نزديكى با آن زن بر وى حرام است، ليكن در صورت دوم (كه راه حيض و غائط يكى شود) مبنى بر احتياط (واجب) است. و به هر حال بنابر اقوى از زن او بودن خارج نمىشود پس احكام زوجيت، از قبيل ارث بردن و حرمت زن پنجم و حرمت جمع كردن خواهرش با او و غير آنها بر او جارى مىشود. و مادامىكه آن زن زنده است نفقهاش بر او واجب است اگر چه او را طلاق بدهد، بلكه اگر چه بنابر احتياط (واجب) بعد از طلاق، زن با ديگرى ازدواج نمايد، بلكه خالى از قوت نيست. و ديه افضا بر او واجب است؛ و ديه افضا، ديه نفس است- پس اگر حُرّه باشد برايش نصف ديه مرد است- علاوه بر مهرى كه با عقد و دخول مستحق آن است. و اگر بعد از نه سالگى به زوجهاش دخول نمايد و او را افضا نمايد بر او حرام نمىشود و ديه ثابت نمىشود، ليكن احتياط (مستحب) آن است كه مادامىكه زنده است نفقه به او بدهد، اگر چه اقوى آن است كه واجب نيست.
مسأله ۱۳- ترك نزديكى با زوجه در بيشتر از چهار ماه جايز نيست مگر اينكه با اذن او باشد، حتى بنابر اقوى اگر منقطعه باشد. و اين حكم اختصاص به نداشتن عذر دارد و اما با وجود عذر مادامىكه موجود است، مطلقا جايز مىباشد، مانند اينكه ترس ضرر بر او يا بر زوجه باشد. و ميل نداشتن به نزديكى كه مانع برخاستن عضو (مخصوص) است از عذرها مىباشد. و آيا اين حكم اختصاص دارد به شخص حاضر پس اشكالى بر مسافر نيست اگر چه سفرش طول بكشد يا هر دو را شامل مىشود پس براى مسافر جايز نيست كه سفرش را بيشتر از چهار ماه طول بدهد بلكه در صورت نداشتن عذر بر او واجب است كه جهت اداى حق زوجه، حضور پيدا كند؟ دو قول است، كه اظهر آنها اولى است؛ ليكن به شرط آنكه مسافرت و لو در نظر عرف ضرورى باشد، مانند سفر تجارت يا زيارت يا تحصيل علم و مانند اينها، نه آنكه به مُجرد ميل و رفاقت و خوشگذرانى و مانند اينها باشد، بنابر احتياط (واجب).
مسأله ۱۴- در جايز بودن «عزل»، اشكالى نيست- و عزل، عبارت است از بيرون آوردن آلت در وقت انزال و خالى نمودن منى به خارج (از رحم)- در غير زوجه حرّه دائمى و همچنين است در زوجه حرّه دائمى با اذن او. و اما بدون اذن او دو قول است كه مشهورترين آنها جواز آن با كراهت است و اين قول اقوى است، بلكه در زنى كه معلوم است كه بچه نمىآورد و در زن مسن و سليطه و بد زبان و زنى كه فرزندش را شير نمىدهد، بعيد نيست كه مكروه نباشد، چنان كه اقوى واجب نبودن ديه نطفه بر او است اگر چه به حرمت آن قائل شويم. و گفته شده كه وجوب ديه بر عهده زوج براى زوجه است و آن ده دينار است و اين قول در نهايت ضعف است.
مسأله ۱۵- براى هر يك از زوج و زوجه جايز است كه به جسد ديگرى- ظاهر و باطن آن- حتى به عورت نگاه كنند. و همچنين مس هر كدام از آنها- با هر عضو او به هر عضو آن ديگرى، با تلذذ و بدون تلذذ- جايز است.
مسأله ۱۶- نگاه كردن مرد به مثل خودش (مرد) به غير از عورت، مادامىكه با تلذذ نباشد جايز است چه منظور اليه (كسى كه مورد نظر واقع مىشود) پير باشد يا جوان، خوش صورت باشد يا زشت. و «عورت»، عبارت است از قبل و دبر و دو بيضه. و همچنين در جواز نگاه كردن زن به غير از عورت، از مثل خودش (زن) اشكالى نيست و اما نگاه كردن به عورت او حرام است مثل مرد.
مسأله ۱۷- براى مرد جايز است كه به بدن محارمش غير از عورت در صورتى كه با تلذذ و ريبه نباشد نگاه كند. و مقصود از محارم زنانى هستند كه ازدواج با آنها از جهت نسب يا شير خوردن يا مصاهره، حرام است. و براى آنها هم جايز است كه به غير از عورت، به بدن او بدون تلذذ و ريبه نگاه كنند.
مسأله ۱۸- نگاه كردن مرد به غير از صورت و دستها تا مچ زن بيگانه، از مويش و بقيه بدن او بدون اشكال جايز نيست؛ چه در آن تلذذ و ريبه باشد يا نه. و همچنين است صورت و دستها در صورتى كه با تلذّذ و ريبه باشد. و اما بدون آن، دو قول، بلكه چند قول هست: جواز آن مطلقا، عدم جواز آن مطلقا، تفصيل بين يك نگاه كه جايز باشد و تكرار نگاه كردن كه جايز نباشد؛ و احوط (وجوبى) اقوال وسطى آنها مىباشد.
مسأله ۱۹- نگاه كردن زن به مرد بيگانه جايز نيست همان گونه كه نگاه مرد به زن بيگانه جايز نمىباشد و اقرب آن است كه صورت و دستها تا مچ، استثنا مىباشد.
مسأله ۲۰- هر كسى كه نگاه كردن به او حرام است، مسّ او هم حرام مىباشد؛ پس مس مرد بيگانه زن بيگانه را و برعكس، جايز نمىباشد. بلكه اگر هم بگوييم كه نگاه كردن به صورت و دستها تا مچ از زن بيگانه جايز است، مسّ صورت و دستها تا مچ او را جايز نمىدانيم. پس مصافحه او براى مرد جايز نيست، البته از پشت لباس اشكالى ندارد؛ ليكن بنابر احتياط (واجب) نبايد دست او را بفشارد.
مسأله ۲۱- نگاه كردن به عضوى كه از مرد بيگانه و زن بيگانه جدا شده جايز نيست؛ و احتياط (واجب) آن است كه به موى جدا شده نگاه نشود. البته نگاه كردن به دندان و ناخن كه جدا شده باشند، ظاهراً اشكالى ندارد.
مسأله ۲۲- از حرمت نگاه كردن و لمس در مرد بيگانه و زن بيگانه، مقام معالجه استثنا مىشود در صورتى كه معالجه به وسيله همجنس، ممكن نباشد، مانند معرفت نبض در صورتى كه با وسيلهاى مانند درجه و غير آن ممكن نباشد و مانند خون گرفتن و حجامت و بستن شكستگى و مانند آن. و مقام ضرورت نيز استثنا شده است، مانند اينكه نجات او از غرق شدن يا سوختن، بر نگاه كردن و لمس نمودن توقف داشته باشد. و اگر ضرورت اقتضا كند يا معالجه آن بر نگاه كردن، نه لمس نمودن، يا عكس آن متوقف باشد، بايد به همانى كه اضطرار پيدا شده اكتفا شود و در آنچه كه اضطرار پيدا كرده بايد به قدر ضرورت اكتفا كند پس آن ديگرى (نگاه يا لمس) و تعدّى به بيشتر از مقدار ضرورت، جايز نمىباشد.
مسأله ۲۳- همان طور كه بر مرد حرام است كه به زن بيگانه نگاه كند، بر زن نيز واجب است كه خود را از بيگانهها بپوشاند؛ و پوشاندن بر مردها واجب نيست اگر چه بر زنان حرام است كه به مردان- به غير از آنچه كه استثنا شده- نگاه كنند. و اگر مردها بدانند كه زنها تعمداً به آنان نگاه مىكنند احتياط (مستحب) آن است كه خود را از زنها بپوشانند؛ اگر چه اقوى آن است كه واجب نمىباشد.
مسأله ۲۴- اشكالى نيست كه غير مميّز- چه پسر و چه دختر- از احكام نگاه كردن و لمس نمودن بدون شهوت خارج است، نه با شهوت با فرض برانگيخته شدن آن.
مسأله ۲۵- براى مرد جايز است كه به دختر بچه مادامىكه بالغ نشده نگاه كند، در صورتى كه در آن تلذذ و شهوت نباشد؛ البته احتياط (مستحب) و اولى اين است كه به جاهايى كه عادت بر پوشاندن آنها با لباسهاى متعارف، جارى نمىباشد اكتفا نمايد مانند صورت و دستها تا مچ و موى سر و دو ذراع و دو پا، نه مثل ران و كپل و كمر و سينه و پستان و سزاوار نيست كه احتياط در آنها ترك شود. و احتياط (واجب) آن است كه در صورتى كه به شش سال رسيده باشد او را نبوسد و در دامن خود قرار ندهد.
مسأله ۲۶- براى زن، نگاه كردن به پسر بچه مميّز مادامىكه بالغ نشده جايز است. و بر زن واجب نيست كه خود را از او بپوشاند مادامىكه به جايى نرسد كه نگاه كردن از ناحيه او و نگاه كردن به او موجب برانگيخته شدن شهوت شود؛ بنابر اقوى در برانگيخته شدن شهوت بالفعل و بنابر احتياط (واجب) در غير آن (يعنى در صورتى كه برانگيخته شدن بالقوه باشد).
مسأله ۲۷- نگاه كردن به زنان اهل ذمّه بلكه مطلق كفار با نبود تلذذ و ريبه- يعنى ترس واقع شدن در حرام- جايز مىباشد. و احتياط (واجب) آن است كه به جاهايى كه عادت آنها بر نپوشاندن آن جارى است اكتفا شود. و گاهى زنان باديهنشين و روستايى از اعراب و غير آنها- كه عادت آنها بر اين است كه خود را نمىپوشانند و اگر نهى شوند هم، نمىپذيرند و به آن توجه نمىكنند- به زنان اهل ذمّه ملحق مىشوند و اين اشكال دارد.
البته ظاهر آن است كه تردّد در روستاها و بازارها و جاهايى كه اين چنين زنانى رفت و آمد مىكنند و مجامع آنها و جاهايى كه اينها معامله مىكنند- كه عادتاً علم پيدا مىشود كه نگاه به اينها مىافتد- جايز مىباشد و نگاه نكردن در اين گونه جاها واجب نيست، در صورتى كه ترس افتادن به فتنه نباشد.
مسأله ۲۸- كسى كه مىخواهد با زنى ازدواج كند جايز است كه به او نگاه كند، به شرط آنكه به قصد لذت بردن نباشد اگر چه مىداند كه به جهت نگاه كردن به او، لذت قهراً حاصل مىشود. و به شرط آنكه احتمال بدهد كه با نگاه كردن به او، بصيرت زيادترى پيدا مىكند. و به شرط آنكه ازدواج آن زن بالفعل جايز باشد- نه مثل زن شوهردار و صاحب عدّه- و به شرط آنكه احتمال پيدا شدن توافق بر ازدواج را بدهد- نه آنكه بداند كه آن زن خواستگارى او را رد مىكند- و احتياط (مستحب) آن است كه به صورت و دستها تا مچ و مو و نيكويىهاى او اكتفا نمايد اگر چه اقوى آن است كه به مُچها بلكه و بقيه جسد- غير از عورت- تعدّى شود و احتياط (مستحب) آن است كه از پشت لباس نازك باشد، چنان كه احتياط (واجب)- اگر اقوى نباشد- آن است كه به موردى كه قصد دارد با خصوص زنى كه نگاه مىكند ازدواج نمايد، اكتفا شود پس اين حكم (جواز نگاه) شامل موردى كه به طور مطلق قصد ازدواج دارد و با اين آزمايش و نگاه در صدد تعيين زوجه است نمىشود.
و تكرار نگاه كردن- در صورتى كه اطلاع بر او در نگاه اول حاصل نشده باشد- جايز است.
مسأله ۲۹- اقوى آن است كه شنيدن صداى زن بيگانه مادامىكه تلذذ و ريبه نباشد جايز است. و همچنين براى زن جايز است كه صدايش را به مردان بيگانه بشنواند، در صورتى كه ترس فتنه نباشد؛ اگر چه احتياط (مستحب) در غير مقام ضرورت، ترك آن است خصوصاً اگر زن جوان باشد. و عدهاى، شنيدن و شنواندن را حرام دانستهاند و اين قول ضعيف است، البته بر زن حرام است كه با مردان با كيفيت مهيج صحبت كند؛ به اينكه به نازكى سخن بگويد و در كلام نرمى كند و صدايش را زيبا نمايد؛ تا آنكه كسى كه در قلبش مرض هست، طمع كند.
وهو من المستحبّات الأكيدة، وما ورد في الحثّ عليه والذمّ على تركه ممّا لايحصى كثرة: فعن مولانا الباقر عليه السلام قال: «قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: ما بُني بناء في الإسلام أحبّ إلى اللَّه عزّوجلّ من التزويج»، وعن مولانا الصادق عليه السلام: «ركعتان يُصلّيهما المتزوّج أفضل من سبعين ركعة يصلّيهما عزبٌ»، وعنه عليه السلام قال: «قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: رذّال موتاكم العزّاب»، وفي خبر آخر عنه صلى الله عليه و آله و سلم: «أكثر أهل النار العزّاب»، ولاينبغي أن يمنعه الفقر والعيلة، بعد ما وعد اللَّه- عزّوجلّ- بالإغناء والسعة بقوله عزّ من قائل: «إنْ يَكُونُوا فُقراءَ يُغْنِهمُ اللَّهُ من فَضلِهِ»، فعن النبيّ صلى الله عليه و آله و سلم: «من ترك التزويج مخافة العيلة فقد أساء الظنّ باللَّه عزّوجلّ» هذا.
وممّا يناسب تقديمه على مقاصد هذا الكتاب امور: بعضها متعلّق بمن ينبغي اختياره للزواج ومن لاينبغي، وبعضها في آداب العقد، وبعضها في آداب الخلوة مع الزوجة، وبعضها من اللواحق التي لها مناسبة بالمقام، وهي تذكر في ضمن مسائل:
نكاح از مستحبات مؤكد است و آنچه در تشويق بر آن و در مذمت بر ترك آن وارد شده از نظر كثرت، قابل شمارش نيست؛ پس از مولاى ما امام باقر عليه السلام است كه فرمود:
«حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: بنايى در اسلام بنا نشده كه در نزد خداى عزّ و جلّ محبوبتر از ازدواج نمودن باشد». و از مولاى ما امام صادق عليه السلام است: «دو ركعت نمازى كه شخص متزوّج مىخواند از هفتاد ركعتى كه شخص عزب مىخواند بهتر است». و نيز از امام صادق عليه السلام است كه فرمود: «پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرموده است فرومايه ترين مرده هاى شما عزبها هستند». و در خبر ديگر از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم است: «اكثر اهل آتش عزبها هستند». و سزاوار نيست كه فقر و احتياج مانع از ازدواج باشد، بعد از آنكه خداى عزّ و جلّ وعده داده است كه غنى مىسازد و گشايش (در زندگى) مىبخشد به فرمودهاش- عز من قائل-: «اگر فقير باشند خداوند ايشان را از فضلش غنى مىسازد». كه از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم است: «كسى كه ازدواج را به خاطر ترس از احتياج ترك نمايد تحقيقاً به خداى عزّ و جلّ گمان بد برده است».
و از چيزهايى كه مناسب است بر مقاصد اين كتاب مقدم شود چند امر است: بعضى از آنها مربوط است به اينكه چه كسى سزاوار است تا براى ازدواج اختيار شود و چه كسى سزاوار نيست؛ و بعضى از آنها در آداب عقد است؛ و بعضى از آنها در آداب خلوت با زوجه مىباشد؛ و بعضى از آنها ملحقاتى است كه مناسب اينجا مىباشند. و اينها در ضمن مسائلى ذكر مىشوند.
مسألة ۱- ممّا ينبغي أن يهتمّ به الإنسان النظر في صفات من يريد تزويجها، فعن النبيّ صلى الله عليه و آله و سلم: «اختاروا لنطفكم، فإنّ الخال أحد الضجيعين»، وفي خبر آخر: «تخيّروا لنطفكم، فإنّ الأبناء تشبه الأخوال».
وعن مولانا الصادق عليه السلام لبعض أصحابه حين قال: قد هممت أن أتزوّج: «انظر أين تضع نفسك، ومن تشركه في مالك، وتطلعه على دينك وسرّك، فإن كنت لابدّ فاعلًا فبكراً تنسب إلى الخير وحسن الخلق» الخبر. وعنه عليه السلام: «إنّما المرأة قلادة، فانظر ما تتقلّد، وليس للمرأة خطر؛ لا لصالحتهنّ ولا لطالحتهنّ. فأمّا صالحتهنّ فليس خطرها الذهب والفضّة، هي خيرٌ من الذهب والفضّة، وأمّا طالحتهنّ فليس خطرها التراب، التراب خيرٌ منها». وكما ينبغي للرجل أن ينظر فيمن يختارها للتزويج، كذلك ينبغي ذلك للمرأة وأوليائها بالنسبة إلى الرجل، فعن مولانا الرضا، عن آبائه عليهم السلام، عن رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم أنّه قال: «النكاح رقّ، فإذا أنكح أحدكم وليدته فقد أرقّها، فلينظر أحدكم لمن يرقّ كريمته».
از چيزهايى كه سزاوار است كه انسان به آن اهتمام بورزد، اين است كه در صفات كسى كه مىخواهد با او ازدواج نمايد، دقت كند، كه از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم است: «براى نطفه هايتان اختيار كنيد پس به درستى كه دايى يكى از همخوابها است». و در خبر ديگر است: «براى نطفههاى خود اختيار كنيد پس به درستى كه فرزندان شبيه دايىها مىباشند».
و از مولاى ما امام صادق عليه السلام است كه براى بعضى از اصحابش در وقتى كه گفت: «تصميم گرفتهام ازدواج نمايم» فرمود: «ببين نفست را كجا قرار مىدهى و چه كسى را در مالت شريك مىنمايى و چه كسى را بر دين و سرّت مطلع مىكنى، پس اگر ناچارى كه ازدواج نمايى، بكرى را بگير كه به خير و حسن خلق انتساب دارد». و نيز از امام صادق عليه السلام است:
«به درستى زن گردنبند است، پس ببين چه گردنبندى به گردن مىاندازى و براى زن معادلى نيست؛ نه براى شايسته آنها و نه براى بد آنها، اما شايسته آنها پس عدل آنها طلا و نقره نيست و او از طلا و نقره بهتر است و اما بد آنها عدل آنان خاك نيست و خاك از آنها بهتر است». و همان طور كه براى مرد سزاوار است كه دقت كند چه كسى را براى ازدواج اختيار مىنمايد همچنين براى زن و اولياى او هم سزاوار است كه نسبت به مرد دقت نمايند، كه از مولاى ما امام رضا عليه السلام از پدرانش از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم است كه فرمود:
«نكاح، بندگى است؛ پس اگر يكى از شما دخترش را به نكاح داد تحقيقاً او را بنده قرار داده است، پس هر كدام شما ببيند كه دختر گرامىاش را بنده چه كسى قرار مىدهد».
مسألة ۲- ينبغي أن لايكون النظر في اختيار المرأة مقصوراً على الجمال والمال، فعن النبيّ صلى الله عليه و آله و سلم: «من تزوّج امرأة لايتزوّجها إلّالجمالها لم ير فيها ما يحبّ، ومن تزوّجها لمالها لايتزوّجها إلّاله وكله اللَّه إليه، فعليكم بذات الدين». بل يختار من كانت واجدة لصفات شريفة صالحة قد وردت في مدحها الأخبار، فاقدة لصفات ذميمة قد نطقت بذمّها الآثار، وأجمع خبر في هذا الباب ما عن النبيّ صلى الله عليه و آله و سلم أنّه قال: «خير نسائكم الولود الودود العفيفة العزيزة في أهلها، الذليلة مع بعلها، المتبرجة مع زوجها، الحصان على غيره، التي تسمع قوله وتطيع أمره- إلى أن قال- ألا أخبركم بشرار نسائكم؟ الذليلة في أهلها، العزيزة مع بعلها، العقيم الحقود التي لا تتورّع من قبيح، المتبرّجة إذا غاب عنها بعلها، الحصان معه إذا حضر، لا تسمع قوله، ولا تطيع أمره، وإذا خلا بها بعلها تمنّعت منه كما تمنّع الصعبة عن ركوبها، لا تقبل منه عذراً ولا تقيل له ذنباً». وفي خبر آخر عنه صلى الله عليه و آله و سلم: «إيّاكم وخضراء الدمن. قيل يارسول اللَّه: وما خضراء الدمن؟ قال: المرأة الحسناء في منبت السوء».
سزاوار است كه در انتخاب زن، تنها به جمال و مال او نگاه نشود، كه از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم است: «كسى كه زنى را ازدواج كند كه فقط براى جمالش با او ازدواج مىكند آنچه را كه دوست دارد در او نمىيابد و كسى كه با زنى فقط به جهت مالش ازدواج كند خدا او را به همان واگذار مىكند، پس بر شما باد به صاحب دين». بلكه بايد زنى را اختيار كند كه داراى صفات شريف و شايسته باشد كه در اخبار، مدح او آمده است و صفات بد را نداشته باشد كه احاديث به مذمّت او ناطقند. و جامعترين خبر در اين زمينه آن است كه از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم وارد شده كه فرمود: «بهترين زنان شما زنى است كه اولادآور و مهربان و عفيف باشد و در بين اهل خودش عزيز باشد و نسبت به شوهرش ذليل و متواضع باشد و جمالش را بر شوهر آشكار نمايد و بر غير او، محفوظ باشد؛ زنى كه حرف شوهر را مى شنود و امر او را اطاعت مىكند- تا اينكه فرمود:- هرآينه خبر بدهم به شما از بدترين زنانتان؟ (او زنى است كه) در بين اهلش ذليل باشد، با شوهر غير متواضع باشد و نازا و داراى كينه باشد، زنى كه از زشتى پرهيز نمىكند؛ وقتى شوهرش غايب مىشود جمالش را آشكار مىكند وقتى كه شوهرش حاضر است محفوظ مىشود؛ حرف او را نمىشنود و امر او را اطاعت نمىكند و اگر شوهرش با او خلوت كند مانع مىشود؛ مانند مركبى كه سواريش سخت است و سوارى نمىدهد؛ عذرى را از شوهرش نمىپذيرد و گناهى را از او نمىگذرد». و در خبر ديگر از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم است: «بر شما باد به پرهيز و اجتناب از خضراء دمن، گفته شد يا رسول اللَّه خضراء دمن چيست؟ فرمود: زن زيبا كه در جاى بدى پرورش يافته».
مسألة ۳- يكره تزويج الزانية۱ والمتولّدة من الزنا وأن يتزوّج الشخص قابلته أو ابنتها.
ازدواج با زن زناكار و زنى كه از زنا تولد يافته و ازدواج شخص، با قابله خود يا دختر قابله اش مكروه است.
۱-الصانعی: بل حرمته على الزاني بها قبل التوبة لايخلو من قوّة
مسألة ۴- لاينبغي للمرأة أن تختار زوجاً سيّئ الخلق والمخنّث والفاسق۱ وشارب الخمر.
سزاوار نيست كه زن شوهرى را انتخاب كند كه بدخلق، مخنّث، فاسق و شارب الخمر باشد.
۱-الصانعی: إذا لم يؤمن معه من الإضرار بها ومن قهرها عليه، ففي إطلاقه إشكال
مسألة ۵- يستحبّ الإشهاد في العقد والإعلان به والخطبة أمامه، أكملها ما اشتملت على التحميد والصلاة على النبيّ صلى الله عليه و آله و سلم والأئمّة المعصومين عليهم السلام والشهادتين، والوصيّة بالتقوى، والدعاء للزوجين. ويجزي الحمد للَّهوالصلاة على محمّد وآله، بل يجزي التحميد فقط وإيقاعه ليلًا. ويكره إيقاعه والقمر في برج العقرب وإيقاعه في محاق الشهر وفي أحد الأيام المنحوسة في كلّ شهر المشتهرة في الألسن بكوامل الشهر، وهي سبعة: الثالث، والخامس، والثالث عشر، والسادس عشر، والحادي والعشرون والرابع والعشرون، والخامس والعشرون.
مستحب است كه در عقد شاهد گرفته شود و آن را اعلان نمايند و پيش از عقد، خطبه خوانده شود، و كاملترين خطبه آن است كه بر حمد خدا و صلوات و درود بر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه معصومين عليهم السلام و شهادتين و سفارش به تقوى و دعا براى زن و شوهر مشتمل باشد. و حمد خدا و صلوات بر محمّد و آلش، كفايت مىكند، بلكه حمد تنها كفايت مىكند. و مستحب است كه شب واقع شود. و واقع ساختن آن در وقتى كه قمر در برج عقرب است و در هنگام محاق (اواخر ماه قمرى) و در يكى از روزهاى نحس هر ماه كه در زبانها به «كوامل» ماه شهرت يافتهاند مكروه مىباشد. و «كوامل» هفت تا مى باشد: سوم و پنجم و سيزدهم و شانزدهم و بيست و يكم و بيست و چهارم و بيست و پنجم.
مسألة ۶- يستحبّ أن يكون الزفاف ليلًا، والوليمة في ليله أو نهاره، فإنّها من سنن المرسلين وعن النبيّ صلى الله عليه و آله و سلم: «لا وليمة إلّافي خمس: في عرس أو خرس أو عذار أو وكار أو ركاز» يعني للتزويج أو ولادة الولد أو الختان أو شراء الدار أو القدوم من مكّة، وإنّما تستحبّ يوماً أو يومين لا أزيد؛ للنبوي: «الوليمة في الأوّل حقّ، ويومان مكرمة، وثلاثة أيام رياء وسمعة»، وينبغي أن يُدعى لها المؤمنون، ويستحبّ لهم الإجابة والأكل وإن كان المدعوّ صائماً نفلًا، وينبغي أن يعمّ صاحب الدعوة الأغنياء والفقراء، وأن لايخصّها بالأغنياء، فعن النبيّ صلى الله عليه و آله و سلم: «شرّ الولائم أن يدعى لها الأغنياء ويترك الفقراء».
مستحب است كه زفاف در شب باشد و در شب زفاف يا روز آن وليمه مستحب مىباشد، به درستى كه وليمه از سنن مرسلين است و از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم است كه: «وليمه نيست مگر در پنج چيز: در عرس يا خرس يا عذار يا وكار يا ركاز» يعنى درعروسى يا در ولادت فرزند يا در ختنه نمودن او يا در خريدن خانه يا در برگشت از مكه.
و فقط يك روز يا دو روز مستحب است، نه بيشتر، براى آنكه از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم روايت است كه: «وليمه در روز اول حق و در دو روز كرامت است و سه روز وليمه دادن ريا و سمعه است». و سزاوار است كه مؤمنين براى وليمه دعوت شوند و براى آنها مستحب است كه آن را اجابت نمايند و از وليمه بخورند، اگر چه دعوت شده روزه مستحبى داشته باشد. و سزاوار است كه دعوت صاحب دعوت، هم اغنياء و هم فقرا را شامل شود و دعوت را مخصوص اغنيا قرار ندهد؛ پس از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم است كه: «بدترين وليمهها وليمهاى است كه اغنيا به آن دعوت شوند ولى فقرا به آن دعوت نشوند».
مسألة ۷- يستحبّ لمن أراد الدخول بالمرأة ليلة الزفاف أو يومه أن يصلّي ركعتين ثمّ يدعو بعدهما بالمأثور، وأن يكونا على طهر، وأن يضع يده على ناصيتها مستقبل القبلة، ويقول: «أللّهمّ على كتابك تزوّجتها، وفي أمانتك أخذتها، وبكلماتك استحللت فرجها، فإن قضيت في رحمها شيئاً فاجعله مسلماً سويّاً، ولاتجعله شرك شيطان».
براى كسى كه مىخواهد در شب زفاف يا روز آن به زن دخول نمايد مستحب است كه دو ركعت نماز بخواند سپس بعد از آن به آنچه كه از حضرات معصومين عليهم السلام وارد شده دعا كند و هر دو با طهارت باشند. و مستحب است كه در حالى كه رو به قبله است دستش را روى پيشانى عروس بگذارد و بگويد: «خدايا! بر اساس كتاب تو با او ازدواج كردم و او را به عنوان امانت تو گرفتم و فرج او را با كلمات تو حلال نمودم، پس اگر در رحم او چيزى قرار دادى، پس او را مسلمان و از نظر خلقت سالم قرار بده و او را بهره و نصيب شيطان قرار مده».
مسألة ۸- للخلوة بالمرأة مطلقاً ولو في غير الزفاف آداب، وهي بين مستحبّ ومكروه.
أمّا المستحبّة فمنها: أن يسمّي عند الجماع، فإنّه وقاية عن شرك الشيطان، فعن الصادق عليه السلام: «أنّه إذا أتى أحدكم أهله فليذكر اللَّه، فإن لم يفعل وكان منه ولد كان شرك شيطان»، وفي معناه أخبار كثيرة. ومنها: أن يسأل اللَّه تعالى أن يرزقه ولداً تقيّاً مباركاً زكيّاً ذكراً۱ سويّاً. ومنها: أن يكون على وضوء، سيّما إذا كانت المرأة حاملًا. وأمّا المكروهة: فيكره الجماع في ليلة خسوف القمر، ويوم كسوف الشمس، ويوم هبوب الريح السوداء والصفراء والزلزلة، وعند غروب الشمس حتّى يذهب الشفق، وبعد طلوع الفجر إلى طلوع الشمس، وفي المحاق، وفي أوّل ليلة من كلّ شهر، ما عدا شهر رمضان، وفي ليلة النصف من كلّ شهر، وليلة الأربعاء، وفي ليلتي الأضحى والفطر. ويستحبّ ليلة الاثنين والثلاثاء والخميس والجمعة ويوم الخميس عند الزوال، ويوم الجمعة بعد العصر، ويكره الجماع في السفر إذا لم يكن معه ماء يغتسل به، والجماع وهو عريان وعقيب الاحتلام قبل الغسل. نعم لابأس بأن يجامع مرّات من غير تخلّل الغسل بينها ويكون غسله أخيراً، لكن يستحبّ غسل الفرج والوضوء عند كلّ مرّة. وأن يجامع وعنده من ينظر إليه حتّى الصبيّ والصبيّة، والجماع مستقبل القبلة ومستدبرها، وفي السفينة، والكلام عند الجماع بغير ذكر اللَّه، والجماع وهو مختضب أو هي مختضبة، وعلى الامتلاء من الطعام. فعن الصادق عليه السلام: «ثلاث يهدمن البدن وربما قتلن: دخول الحمّام على البطنة، والغشيان على الامتلاء، ونكاح العجائز». ويكره الجماع قائماً، وتحت السماء، وتحت الشجرة المثمرة، ويكره أن تكون خرقة الرجل والمرأة واحدة، بل يكون له خرقة ولها خرقة، ولايمسحا بخرقة واحدة فتقع الشهوة على الشهوة، ففي الخبر: «إنّ ذلك يعقب بينهما العداوة».
براى خلوت كردن با زن مطلقا و لو در غير زفاف، آدابى است كه بعضى از آنها مستحب و بعضى مكروه مىباشد.
اما آداب مستحب آن: از جمله آنها اين است كه: در وقت جماع نام خدا را ببرد؛ زيرا بردن نام خدا، از شرك شيطان نگاه مىدارد، از امام صادق عليه السلام است: «وقتى يكى از شما نزد زنش مىرود پس ياد كند خدا را و اگر اين كار را نكرد و از او فرزندى بود نصيب شيطان است». و در معناى اين خبر اخبار زيادى است. و از جمله آنها اين است كه: از خداى تعالى بخواهد كه به او فرزندى باتقوا و مبارك و پاك و پسر و مستوى الخلقه روزى نمايد. و از جمله آنها اين است كه: با وضو باشد مخصوصاً اگر زن حامله باشد.
و اما آداب مكروه آن: پس جماع در شب خسوف ماه و روز كسوف خورشيد و روز وزيدن باد سياه و زرد و زلزله و در وقت غروب آفتاب تا شفق برود و بعد از طلوع سپيده تا طلوع آفتاب و در هنگام محاق و در شب اول هر ماه غير از ماه رمضان و در شب نيمه هر ماه و در شب چهارشنبه و در شب عيد قربان و عيد فطر مكروه است. و جماع در شب دوشنبه و سه شنبه و پنجشنبه و جمعه و روز پنجشنبه در وقت ظهر و روز جمعه بعد از عصر مستحب است. و جماع در مسافرت در صورتى كه آبى نداشته باشد كه با آن غسل كند و جماع در حالى كه لخت است و بعد از احتلام قبل از غسل كردن، مكروه است. البته چند دفعه جماع كردن- بدون آنكه غسلى بين آنها انجام دهد- اشكالى ندارد پس غسلش را آخر همه انجام مىدهد، ليكن شستن عورت و وضو گرفتن در هر مرتبه، مستحب است. و مكروه است كه در وقت جماع كردن كسى نزد او باشد كه به او نگاه مىكند حتى پسر بچه و دختر بچه. و رو به قبله و پشت به قبله جماع نمودن و در كشتى و سخن گفتن به غير ذكر خدا در وقت جماع مكروه است. و جماع نمودن در حالى كه مرد يا زن حنا بسته باشد و در وقت پر بودن معده از غذا مكروه است، كه از امام صادق عليه السلام است: «سه چيز بدن را خراب مىكنند و چه بسا به قتل مىرسانند: حمام رفتن با پر بودن معده، جماع در وقت پر بودن معده و نكاح با عجوزهها»، و ايستاده جماع نمودن و زير آسمان و زير درختى كه ميوه مىدهد، مكروه است. و يكى بودن دستمال مرد و زن مكروه است، بلكه بايد هر كدام از آنها دستمال جداگانه داشته باشند و با يك دستمال خود را پاك نكنند كه شهوت بر شهوت واقع شود، چون در خبر است كه اين كار بين آنها عداوت مى آورد.
مسألة ۹- يستحبّ التعجيل في تزويج البنت، وتحصينها بالزوج عند بلوغها، فعن الصادق عليه السلام: «من سعادة المرء أن لا تطمث ابنته في بيته»، وفي الخبر: «إنّ الأبكار بمنزلة الثمر على الشجر إذا أدرك ثمارها فلم تجتن، أفسدته الشمس ونثرته الرياح، وكذلك الأبكار إذا أدركن ما تدرك النساء، فليس لهنّ دواء إلّاالبعولة»، وأن لايردّ الخاطب إذا كان من يرضى خلقه ودينه وأمانته، وكان عفيفاً صاحب يسار، ولا يُنظر إلى شرافة الحسب وعلوّ النسب، فعن عليّ عليه السلام، عن النبيّ صلى الله عليه و آله و سلم: «إذا جاءكم من ترضون خلقه ودينه فزوّجوه. قلت يا رسول اللَّه وإن كان دنيّاً في نسبه، قال: إذا جاءكم من ترضون خلقه ودينه فزوّجوه، إلّا تفعلوه تكن فتنة في الأرض وفساد كبير»
مسألة ۱۰- يستحبّ السعي في التزويج والشفاعة فيه وإرضاء الطرفين، فعن الصادق عليه السلام قال: «قال أمير المؤمنين عليه السلام: أفضل الشفاعات أن تشفع بين اثنين في نكاح حتّى يجمع اللَّه بينهما». وعن الكاظم عليه السلام قال: «ثلاثة يستظلّون بظلّ عرش اللَّه يوم القيامة يوم لا ظلّ إلّاظلّه: رجل زوّج أخاه المسلم، أو أخدمه، أو كتم له سرّاً»، وعن النبيّ صلى الله عليه و آله و سلم: «من عمل في تزويج بين مؤمنين حتّى يجمع بينهما، زوّجه اللَّه ألف امرأة من الحور العين كلّ امرأة في قصر من درّ وياقوت، وكان له بكلّ خطوة خطاها، أو بكلّ كلمة تكلّم بها في ذلك، عمل سنة قام ليلها وصام نهارها، ومن عمل في فرقة بين امرأة وزوجها كان عليه غضب اللَّه ولعنته في الدنيا والآخرة، وكان حقّاً على اللَّه أن يرضخه بألف صخرة من نار، ومن مشى في فساد ما بينهما ولم يفرّق كان في سخط اللَّه- عزّوجلّ- ولعنته في الدنيا والآخرة، وحرّم عليه النظر إلى وجهه».
مسألة ۱۱- المشهور الأقوى جواز وطء الزوجة دبراً على كراهيّة شديدة، والأحوط تركه خصوصاً مع عدم رضاها.
مسألة ۱۲- لايجوز وطء الزوجة قبل إكمال تسع سنين دواماً كان النكاح أو منقطعاً، وأمّا سائر الاستمتاعات- كاللمس بشهوة والضمّ والتفخيذ- فلابأس بها حتّى في الرضيعة، ولو وطئها قبل التسع ولم يفضها لم يترتّب عليه شيء غير الإثم على الأقوى، وإن أفضاها- بأن جعل مسلكي البول والحيض واحداً، أو مسلكي الحيض والغائط واحداً- حرم عليه وطؤها أبداً لكن على الأحوط في الصورة الثانية. وعلى أيّ حال لم تخرج عن زوجيّته على الأقوى، فيجري عليها أحكامها من التوارث وحرمة الخامسة وحرمة اختها معها وغيرها، ويجب عليه نفقتها مادامت حيّة وإن طلّقها، بل وإن تزوّجت بعد الطلاق على الأحوط، بل لايخلو من قوّة، ويجب عليه دية الإفضاء وهي دية النفس، فإذا كانت حرّة فلها نصف دية الرجل مضافاً إلى المهر الذي استحقّته بالعقد والدخول. ولو دخل بزوجته بعد إكمال التسع فأفضاها، لم تحرم عليه ولم تثبت الدية، ولكن الأحوط الإنفاق عليها مادامت حيّة وإن كان الأقوى عدم الوجوب.
مسألة ۱۳- لايجوز ترك وطء الزوجة أكثر من أربعة أشهر۱ إلّابإذنها؛ حتّى المنقطعة على الأقوى، ويختصّ الحكم بصورة عدم العذر، وأمّا معه فيجوز الترك مطلقاً مادام وجود العذر، كما إذا خيف الضرر عليه أو عليها، ومن العذر عدم الميل المانع عن انتشار العضو. وهل يختصّ الحكم بالحاضر فلابأس على المسافر وإن طال سفره، أو يعمّهما؛ فلايجوز للمسافر إطالة سفره أزيد من أربعة أشهر، بل يجب عليه مع عدم العذر الحضور لإيفاء حقّ زوجته؟ قولان، أظهرهما الأوّل، لكن بشرط كون السفر ضروريّاً ولو عرفاً كسفر تجارة أو زيارة أو تحصيل علم ونحو ذلك، دون ما كان لمجرّد الميل والانس والتفرّج ونحو ذلك على الأحوط.
مسألة ۱۴- لا إشكال في جواز العزل، وهو إخراج الآلة عند الإنزال وإفراغ المنيّ إلى الخارج في غير الزوجة الدائمة الحرّة، وكذا فيها مع إذنها. وأمّا فيها بدون إذنها ففيه قولان، أشهرهما الجواز مع الكراهة وهو الأقوى. بل لايبعد عدم الكراهة في التي علم أنّها لا تلد، وفي المسنّة والسليطة والبذيّة والتي لاترضع ولدها، كما أنّ الأقوى عدم وجوب دية النطفة عليه وإن قلنا بالحرمة، وقيل بوجوبها عليه للزوجة، وهي عشرة دنانير، وهو ضعيف في الغاية.
مسألة ۱۵- يجوز لكلّ من الزوج والزوجة النظر إلى جسد الآخر ظاهره وباطنه حتّى العورة، وكذا مسّ كلّ منهما- بكلّ عضو منه- كلّ عضو من الآخر مع التلذّذ وبدونه.
مسألة ۱۶- لا إشكال في جواز نظر الرجل إلى ما عدا العورة من مماثله؛ شيخاً كان المنظور إليه أو شابّاً حسن الصورة أو قبيحها؛ ما لم يكن بتلذّذ وريبة. والعورة هي القبل والدبر والبيضتان. وكذا لا إشكال في جواز نظر المرأة إلى ما عدا العورة من مماثلها، وأمّا عورتها فيحرم أن تنظر إليها كالرجل.
مسألة ۱۷- يجوز للرجل أن ينظر إلى جسد محارمه ما عدا العورة إذا لم يكن مع تلذّذ وريبة. والمراد بالمحارم: من يحرم عليه نكاحهنّ من جهة النسب أو الرضاع أو المصاهرة. وكذا يجوز لهنّ النظر إلى ما عدا العورة من جسده بدون تلذّذ وريبة.
مسألة ۱۸- لا إشكال في عدم جواز نظر الرجل إلى ما عدا الوجه والكفّين من المرأة الأجنبيّة من شعرها وسائر جسدها؛ سواء كان فيه تلذّذ وريبة أم لا، وكذا الوجه والكفّان إذا كان بتلذّذ وريبة. وأمّا بدونها ففيه قولان بل أقوال: الجواز مطلقاً، وعدمه مطلقاً، والتفصيل بين نظرة واحدة فالأوّل، وتكرار النظر فالثاني. وأحوط الأقوال أوسطها.
مسألة ۱۹- لايجوز للمرأة النظر إلى الأجنبي كالعكس، والأقرب استثناء الوجه والكفّين.
مسألة ۲۰- كلّ من يحرم النظر إليه يحرم مسّه، فلايجوز مسّ الأجنبيّ الأجنبيّة وبالعكس، بل لو قلنا بجواز النظر إلى الوجه والكفّين من الأجنبيّة لم نقل بجواز مسّهما منها، فلايجوز للرجل مصافحتها. نعم لابأس بها من وراء الثوب، لكن لايغمز كفّها احتياطاً.
مسألة ۲۱- لايجوز النظر إلى العضو المبان من الأجنبي والأجنبيّة، والأحوط ترك النظر إلى الشعر المنفصل، نعم الظاهر أنّه لابأس بالنظر إلى السنّ والظفر المنفصلين.
مسألة ۲۲- يستثنى من حرمة النظر واللمس- في الأجنبي والأجنبيّة- مقام المعالجة إذا لم يمكن بالمماثل، كمعرفة النبض إذا لم تمكن بآلة نحو الدرجة وغيرها، والفصد والحجامة وجبر الكسر ونحو ذلك ومقام الضرورة كما إذا توقّف استنقاذه من الغرق أو الحرق على النظر واللمس، وإذا اقتضت الضرورة، أو توقّف العلاج على النظر دون اللمس أو العكس، اقتصر على ما اضطرّ إليه، وفيما يضطرّ إليه اقتصر على مقدار الضرورة، فلايجوز الآخر ولا التعدّي.
مسألة ۲۳- كما يحرم على الرجل النظر إلى الأجنبيّة، يجب عليها التستّر من الأجانب، ولايجب على الرجال التستّر وإن كان يحرم على النساء النظر إليهم عدا ما استثني، وإذا علموا بأنّ النساء يتعمّدن النظر إليهم فالأحوط التستّر منهن؛ وإن كان الأقوى عدم وجوبه.
مسألة ۲۴- لا إشكال في أنّ غير المميّز- من الصبيّ والصبيّة- خارج عن أحكام النظر واللمس بغير شهوة، لا معها لو فرض ثورانها.
مسألة ۲۵- يجوز للرجل أن ينظر إلى الصبيّة ما لم تبلغ إذا لم يكن فيه تلذّذ وشهوة. نعم الأحوط الأولى الاقتصار على مواضع لم تجرِ العادة على سترها بالألبسة المتعارفة، مثل الوجه والكفّين وشعر الرأس والذراعين والقدمين، لا مثل الفخذين والأليين والظهر والصدر والثديين، ولاينبغي ترك الاحتياط فيها، والأحوط عدم تقبيلها وعدم وضعها في حجره إذا بلغت ستّ سنين.
مسألة ۲۶- يجوز للمرأة النظر إلى الصبيّ المميّز ما لم يبلغ، ولايجب عليها التستّر عنه؛ ما لم يبلغ مبلغاً يترتّب على النظر منه أو إليه ثوران الشهوة؛ على الأقوى في الترتّب الفعلي، وعلى الأحوط في غيره.
مسألة ۲۷- يجوز النظر إلى نساء أهل الذمّة بل مطلق الكفّار مع عدم التلذّذ والريبة؛ أعني خوف الوقوع في الحرام، والأحوط الاقتصار على المواضع التي جرت عادتهنّ على عدم التستّر عنها. وقد تلحق بهنّ نساء أهل البوادي والقرى- من الأعراب وغيرهم- اللاتي جرت عادتهنّ على عدم التستّر وإذا نهين لاينتهين، وهو مشكل۱ نعم الظاهر أنّه يجوز التردّد في القرى والأسواق، ومواقع تردّد تلك النّسوة ومجامعهنّ ومحالّ معاملتهنّ؛ مع العلم عادة بوقوع النظر عليهنّ، ولايجب غضّ البصر في تلك المحالّ إذا لم يكن خوف افتتان.
مسألة ۲۸- يجوز لمن يريد تزويج امرأة أن ينظر إليها بشرط أن لايكون بقصد التلذّذ؛ وإن علم أنّه يحصل بسبب النظر قهراً، وبشرط أن يحتمل حصول زيادة بصيرة بها، وبشرط أن يجوز تزويجها فعلًا، لا مثل ذات البعل والعدّة، وبشرط أن يحتمل حصول التوافق على التزويج دون من علم أنّها تردّ خطبتها، والأحوط الاقتصار على وجهها وكفّيها وشعرها ومحاسنها؛ وإن كان الأقوى جواز التعدّي إلى المعاصم، بل وسائر الجسد ما عدا العورة، والأحوط أن يكون من وراء الثوب الرقيق. كما أنّ الأحوط- لو لم يكن الأقوى- الاقتصار على ما إذا كان قاصداً لتزويج المنظورة بالخصوص، فلايعمّ الحكم ما إذا كان قاصداً لمطلق التزويج، وكان بصدد تعيين الزوجة بهذا الاختبار. ويجوز تكرار النظر إذا لم يحصل الاطّلاع عليها بالنظرة الاولى.
مسألة ۲۹- الأقوى جواز سماع صوت الأجنبيّة ما لم يكن تلذّذ وريبة. وكذا يجوز لها إسماع صوتها للأجانب إذا لم يكن خوف فتنة؛ وإن كان الأحوط الترك في غير مقام الضرورة، خصوصاً في الشابّة. وذهب جماعة إلى حرمة السماع والإسماع، وهو ضعيف.
نعم يحرم عليها المكالمة مع الرجال بكيفيّة مهيّجة؛ بترقيق القول وتليين الكلام وتحسين الصوت، فيطمع الذي في قلبه مرض.