انهار
انهار
مطالب خواندنی

مواردی که سفر را قطع می کند

بزرگ نمایی کوچک نمایی

مسأله ۵۲۵- در صورت تحقق یکی از موارد زیر سفر پایان یافته و باید نماز را تمام خواند:

۱. عبور از وطن؛

۲. قصد اقامت حداقل ده روز در یک مکان، یا علم به آن؛

۳. ماندن سی روز در یک مکان، در حال تردید و بدون قصد اقامت ده روز.

1-  عبور از وطن

مسأله ۵۲۶- کسیکه قصد پیمودن مسافت شرعی را دارد، اگر در بین راه وارد وطن شود، سفرش قطع میشود و باید نماز را درآنجا تمام بخواند و در ادامه سفر چنانچه مسافت باقیمانده تا مقصد، حداقل هشت فرسخ (امتدادی یا تلفیقی) باشد، نمازش قصر است و اگر کمتر از مسافت شرعی باشد، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله ۵۲۷- صِرف عبور از وطن (بدون مکث و توقف) برای قطع سفر، کافی است.

مسأله ۵۲۸- وطن از جهت عرف به مکانی گفته میشود که انسان در آن سکونت و استقرار داشته و محل زندگی اش باشد؛ خواه شهر باشد یا روستا و یا غیر آنها.

مسأله ۵۲۹- وطن دو گونه است: وطن اصلی و وطن اتّخاذی.

وطن اصلی

مسأله ۵۳۰- وطنِ اصلی مکانی است که انسان بخش عمدهای از اوایل زندگی (دوران کودکی و نوجوانی) را در آنجا رشد و نمو کرده باشد.

مسأله ۵۳۱- در تحقق وطن اصلی لازم نیست که انسان در آنجا متولد شده یا وطن والدینش باشد، همچنین لازم نیست قصد داشته باشد برای همیشه یا مدت طولانی در آنجا زندگی کند، بلکه اگر تصمیم داشته باشد که در آینده از آنجا کوچ کند، تا زمانی که خارج نشده، همچنان وطن اصلی صدق می کند.

مسأله ۵۳۲- مقدار زمان لازم برای تحقق وطن اصلی، موکول به نظر عرف است؛ مثلاً اگر ده سال اول زندگی را در جایی گذرانده است، از نظر عرف وطن اصلی صدق می کند و اگر یکی دو سال مانده باشد، وطن صدق نمی کند.

وطن اتخاذی

مسأله ۵۳۳- وطن اتّخاذی از جهت عرف مکانی است که انسان آنجا را به عنوان وطن و محل سکونت قرار داده است در حالیکه قبلاً وطن او نبوده است؛ خواه از وطن اصلی إعراض[1] کرده باشد یا نه.

مسأله ۵۳۴- در تحقق وطن اتخاذی؛ فرقی نمیکند که فرد قصد زندگی دائم یا قصد زندگی بدون تعیین مدّت یا قصد زندگی به مدّت طولانی در آن مکان را داشته باشد.

مسأله ۵۳۵- اگر قصد دارد در جایی حدود ده سال بماند، بعید نیست عرفاً برای صدق وطن اتخاذی کافی باشد.

مسأله ۵۳۶- درصدق عرفیِ وطن اتخاذی، صِرف نیّت کافی نیست، بلکه تحقق لوازم وطنیت نیز خصوصیت دارد؛ مانند اینکه با قصد توطن[2] مدتی (مانند یکی دو ماه) در آنجا بماند و یا کارهایی را انجام بدهد که عادتاً انسان برای توطّن در یک مکان آن کارها را انجام می دهد.

مسأله ۵۳۷- اگر شخصی با قصد توطن در محلی، از ابتدا خانهای اجاره کرده یا بخرد یا کسب وکاری پیدا کند، از همان موقع وطن محقق می شود و نمازش تمام است و گذشت یکی دو ماه برای تحقق وطن لازم نیست.

مسأله ۵۳۸- اگر بعد از قصد توطن و قبل از انجام آنچه که برای تحقق وطن لازم است (مانند آنچه در دو مسألة قبل بیان شد)، در ماندن در آن مکان مردد شود، عنوان وطن محقق نشده و درصورتی که قصد ماندن ده روز را نداشته باشد، نمازش قصر است.

مسأله ۵۳۹- اگر کسی خانهای در شهر دیگری؛ مانند مشهد الرضا (صلوات الله علیه) یا در منطقه ای ییلاقی تهیه کند و بخواهد مرتب ـ مثلا هر هفته ـ برای زیارت یا تفریح به آنجا برود، در صورتیکه مدت اقامت او در آن مکان به مقداری نباشد که عرفاً آن مکان برای او محل استقرار و زندگی محسوب شود، نمازش در آنجا قصر است و روزهاش صحیح نیست.

مسأله ۵۴۰- جایی را که انسان برای مدت یکی دو سال برای زندگی انتخاب می کند، عرفاً وطن نیست ولی مسافر هم بر او صدق نمی کند، بنابراین بدون قصد اقامت ده روز هم نمازش تمام است.

تعدد وطن بالفعل

مسأله ۵۴۱- داشتن دو یا سه وطن بالفعل اشکال ندارد؛ به این صورت که در هر یک خانه و زندگی دارد و در طول سال چند ماه در آن مکانها زندگی میکند؛ اما داشتن بیش از سه وطن بالفعل، محل اشکال است.

مسأله ۵۴۲- کسی که قصد دارد برای همیشه یا سالیان متمادی سالی سه چهار ماه (مانند تابستان و ایام تعطیل) در مکانی زندگی کند، چنانچه وسائل زندگی مانند خانه و امثال آن را فراهم کند، آنجا از نظر عرف وطن دوم او محسوب می شود، اما اگر صرفا برای ییلاق و مانند آن، بدون قصد توطن و بدون فراهم آوردن لوازم زندگی آنجا برود، تحقق وطن بعید است.

مسأله ۵۴۳- کسی که در بیش از یک مکان زندگی میکند، برای تحقق وطن لازم نیست در همة آنها به یک اندازه اقامت داشته باشد، بنابراین کسیکه دو وطن دارد اگر در یک مکان مثلاً پنج ماه و در مکان دیگر هفت ماه بماند و کسیکه سه وطن دارد در یک مکان چهار ماه و در مکان دوم پنج ماه و مکان سوم، سه ماه بماند، در همه آنها احکام وطن جاری است.

تبعیّت در وطن

مسأله ۵۴۴- تبعیت در وطن نیز همانند خود وطن، امری عرفی است؛ یعنی در نظر عرف فرزندی که با پدر و مادر یا یکی از آن دو زندگی می کند تابع آنها محسوب می شود و وطن آنها، وطن او نیز میباشد.

مسأله ۵۴۵- تبعیت در وطن، در مورد وطنِ اتخاذی است، نه وطن اصلی. بنابراین اگر به عنوان مثال فردی در ابتدای زندگی در مکانی رشد و نمو کرده و دوران کودکی و نوجوانی را در آنجا گذارنده، آنجا وطن اصلی او است، خواه وطن والدینش باشد یا نباشد.

مسأله ۵۴۶- اگر فرزند در وطن پدر و مادر (چه وطن اصلی یا اتخاذی) به اندازهای زندگی نکرده که وطنِ اصلیِ او شود؛ مانند اینکه بعد از تولد به دلیلی از پدر و مادر دور شده و در مکان دیگری رشد و نمو یافته است و مثلاً بعد از ده سال نزد والدینش برگشته باشد، در این صورت وطن والدین وطن اصلی او محسوب نمیشود، اما بعد از برگشتن به تبع زندگی با آنها، وطن اتخاذی او می شود.

مسأله ۵۴۷- تبعیت در وطن، اختصاص به فرزند ندارد و عرفاً شامل هر کسی که تابع دیگری باشد نیز می شود، مانند خدمتکاری که استخدام شده تا همیشه همراه فردی باشد یا همسری که شرط توطّن در محل خاصی نکرده و همواره با شوهرش زندگی می کند.

مسأله ۵۴۸- در تحقق وطن، لازم نیست تابع قصد توطن کند، بلکه صرف همراهی او با متبوع[3] کافی است، هر چند غافل باشد، مشروط بر اینکه قصد عدم توطن یا اعراض نکرده باشد.

مسأله ۵۴۹- فرزند بالغ؛ مانند دختر یازده دوازده ساله یا پسر شانزده هفده ساله که از قصد توطن غافل است و همراه پدر و مادر به شهری که آنها قصد توطن کرده اند، میرود، آنجا برای او هم وطن میباشد.

مسأله ۵۵۰- اگر فرزند همراه والدین به محلی برود که آنها قصد توطن دارند، در صورتیکه او قصد عدم توطن داشته باشد، آن مکان برای او وطن محسوب نمیشود؛ هر چند نان خور والدین محسوب شود.

مسأله ۵۵۱- فرزندی که به تبع والدین در مکانی قصد توطن کرده، اگر بعد ازمدتی (مثلاً یکی دو ماه) از قصدش برگردد تا زمانی که از آن مکان خارج نشده، اعراض محقق نشده و نمازش تمام است.

اعراض از وطن

مسأله ۵۵۲- اعراض از وطن (مانند تحقق وطن) امری عرفی است و به این معنا است که فرد از وطنش خارج شود و تصمیم داشته باشد برای زندگی به آنجا برنگردد.

مسأله ۵۵۳- فردی که از وطن خود (اصلی یا اتخاذی) اعراض کرده، هر گاه بخواهد آنجا برود، نمازش قصر است چه آنجا ملک داشته باشد یا نه و در این صورت عبور از آن مکان موجب قطع سفر نمی شود؛ مگر آنکه قصد ماندن ده روز را داشته باشد.

مسأله ۵۵۴- برای تحقق اعراض، قصد و نیت لازم است، بنابر این اگر بدون قصد اعراض برای مدتی مثلاً چهار پنج سال از وطن خارج شود، آنجا همچنان وطن او میباشد. البته اگر مدت خیلی طولانی؛ مانند چهل، پنجاه سال از وطنش خارج شده و در این مدّت به ذهنش هم نیامده که به آنجا برگردد؛ در این صورت بعید نیست که ترکِ طولانی مدت در حکم اعراض باشد و نمازش در آنجا بدون قصد اقامت ده روز، قصر باشد.

مسأله ۵۵۵- کسی که از وطنش خارج شده و قصد ندارد که برنگردد،[4] ولی میداند یا اطمینان دارد که برای زندگی به آنجا برنخواهد گشت، بعید نیست که این علم و اطمینان هم در حکم اعراض باشد، بنابراین در آنجا نمازش قصر است.

مسأله ۵۵۶- خانمی که به تبع شوهر در مکانی غیر از وطن اصلی خودش زندگی می کند و قصد اعراض از وطنش نکرده است، چنانچه علم یا اطمینان ندارد که تا آخر عمر به وطن برنمی گردد بلکه احتمال می دهد؛ هر چند بر اثر حادثه ای مانند متارکه یا مرگ همسر به آنجا برگردد، نمازش در آنجا تمام است، اما اگر تصمیم دارد یا میداند که حتی با از دنیا رفتن شوهر و یا متارکه هم به وطن برنمیگردد، در این صورت اعراض محقق شده و آنجا وطن او محسوب نمیشود.

2- قصد اقامت ده روزه

مسأله ۵۵۷- اگر مسافر قصد کند در مکانی ده روز اقامت کند، باید نماز را در آنجا تمام بخواند؛ اما اگر بدون قصد و یا در حال تردید ده روز بماند، نمازش قصر است.

مسأله ۵۵۸- اگر انسان قصد اقامت ده روزه نکرده است، ولی یقین یا اطمینان دارد که ده روز در مکانی خواهد ماند، باید نماز را تمام بخواند. امّا اگر فقط گمان دارد که میماند؛ نمازش قصر است.

مسأله ۵۵۹- ده روز اقامت باید متوالی و پشت سر هم باشد و بین آن قصد سفری را که موجبِ قصر نماز است نداشته باشد. بنابراین اگر قصد دارد پنج روز در محلی بماند، سپس به ده فرسخی برود و برگردد و مجدداً پنج روز دیگر بماند، قصد اقامت محقق نمی شود و از ابتدا نمازش قصر است.

مسأله ۵۶۰- اگر هنگام قصد اقامت تصمیم داشته باشد که در بین ده روز از محل اقامت خارج شود و به مسافتی کمتر از چهار فرسخ برود،[5] درصورتیکه قصد داشته باشد به مقداری خارج شودکه عرفاً با ماندن ده روز در یک جا منافات ندارد؛ مانند اینکه بخواهد در این مدت دو سه بار و هر بار حداکثر به مدت نصف روز خارج شود، به قصد اقامت اوخللی وارد نمی شود و نمازش تمام است.

مسأله ۵۶۱- مراد از "روز" در اقامت ده روز، معنای عرفی آن؛ یعنی از طلوع تا غروب خورشید است. بنابراین اگر فردی هنگام طلوع خورشید وارد مکانی شود و قصد کند تا غروب روز دهم آنجا بماند، نمازش تمام است و لازم نیست که شب اول و آخر نیز در آنجا باشد.

مسأله ۵۶۲- در قصد اقامت ده روز، شب های وسط هم حکم ده روز را دارد، بنابر این فردی که قصد اقامت کرده، نمی تواند شب ها به اندازة مسافت شرعی از آنجا خارج شود.

مسأله ۵۶۳-اگر مسافر بخواهد مقداری (هرچند به اندازة یک ساعت) کمتر از ده روز بماند، برای تحقق قصد اقامت کافی نبوده و نمازش قصر است.

مسأله ۵۶۴- کسی که قصد اقامت ده روز کرده، پس از اتمام ده روز تا زمانی که از آن محل خارج نشده، نمازش تمام است و نیاز به قصد مجدد ندارد.

مسأله ۵۶۵- اگر شخصی بعد از طلوع خورشید، وارد مکانی شود که میخواهد ده روز در آنجا بماند، به اندازهای که هنگام ورود از طلوع خورشید گذشته، باید از طلوع خورشید روز یازدهم بگذرد تا ده روز کامل شود؛ بنابراین اگر روز اول سه ساعت بعد از طلوع خورشید وارد مکانی شود، چنانچه قصدش این باشد که روز یازدهم تا سه ساعت بعد از طلوع خورشید آنجا بماند، نمازش کامل است.

مسأله ۵۶۶- مکان اقامت ده روز باید از نظر عرف یک مکان باشد و صرف اتصال دو مکان (مانند دو شهر یا دو روستا) به یکدیگر در صورتیکه عرفاً یک مکان حساب نشود، کفایت نمی کند.

مسأله ۵۶۷- اگر شهری که در آن قصد اقامت کرده، از شهرهای بزرگ و دارای محلات به هم پیوسته باشد، چنانچه بخواهد بین محلات آن تردّد کند، خللی به یکی بودن مکان وارد نمی شود.

مسأله ۵۶۸- در صورت شک در وحدت مکان اقامت، نماز قصر است.

مسأله ۵۶۹- اگر قصد ماندن ده روز در مکانی مشروط به تحقق امری مشکوک یا مظنون باشد، قصد اقامت محقق نمی شود و نماز قصر است؛ مانند کسی که ده روز ماندنش را به آمدن دوستش مشروط کند در حالیکه نمی داند او میآید یا نه یا حتی گمان دارد که او میآید.

مسأله ۵۷۰- اگر قصد اقامت ده روز داشته باشد ولی احتمال دهد که مانعی به وجود بیاید و نتواند ده روز بماند، درصورتی که این احتمال، ضعیف باشد و مورد اعتنای عقلا نباشد، قصد اقامت او محقق می شود و نمازش تمام است، ولی اگر احتمال ضعیف نباشد و نزد عقلا قابل توجه باشد، قصد اقامت محقق نمی شود و نماز قصر است.

مسأله ۵۷۱- اگر کسی قصد دارد تا روز معینی (مثلاً تا آخر ماه) در مکانی بماند و در واقع تا آن زمان ده روز باشد، اگر چه نداند ده روز است، قصد اقامت محقق شده و نمازش تمام است؛ هر چند احتیاط مستحب آن است که نماز را جمع بخواند.

مسأله ۵۷۲- اگر قصد دارد که تا روز معینی؛ مثلاً تا دوشنبه (نه بیشتر) در مکانی بماند و به تصور اینکه تا آن زمان ده روز است، قصد ده روز کند (در حالی که کمتر میباشد)، در این صورت نمازش قصر است. پس اگر در وقت متوجه شد باید نمازش را اعاده کند و اگر خارج وقت متوجه شد بنابر احتیاط واجب قضا کند.

مسأله ۵۷۳- اگر شخصی قصد دارد در مکانی ده روز بماند و تصور کند تا فلان روز، ده روز میشود (در حالیکه از ده روز کمتراست) ولی قصد او به گونه ای است که اگر بداند تا آن زمان ده روز نمیشود، حتما روزهای بعد را هم میماند تا ده روز کامل شود، در این صورت نمازش تمام است.

مسأله ۵۷۴- تحقق قصد اقامت ده روزه مشروط به خواندن نماز نیست، بنابراین چنانچه حائض یا نفساء قصد اقامت ده روزه کند قصدش صحیح و معتبر است و ایامی را که نماز نمیخواند جزء ده روز محاسبه میشود.

مسأله ۵۷۵- اگر مسافر هنگامی که مشغول خواندن نماز قصر است، قصد اقامت ده روزه کند، باید نماز را چهار رکعتی تمام کند.

 

عدول از قصد اقامت

مسأله ۵۷۶- مسافری که قصد اقامت ده روزه دارد، اگر پیش از خواندن یک نماز چهار رکعتی یومیه به صورت ادا از قصدش برگردد یا مردّد شود، نمازش قصر است.

مسأله ۵۷۷- کسی که قصد اقامت ده روزه کرده است، پس از خواندن یک نماز چهار رکعتی یومیه به صورت ادا، تا زمانی که در آن مکان است، نمازش تمام است، حتی اگر از قصدش برگردد و نخواهد ده روز در آنجا بماند. اما اگر فقط نماز صبح یا مغرب خوانده و سپس منصرف شده، نمازش قصر است.

مسأله ۵۷۸- اگر هنگام خواندن اولین نماز چهار رکعتی، از ماندن ده روز منصرف شود و بخواهد کمتر از آن بماند، نمازش تبدیل به قصر میشود. بنابر این اگر تصمیم او قبل از رسیدن به رکعت سوّم باشد، باید نماز را به صورت قصر تمام کند و چنانچه در رکعت سوّم قبل از رکوع باشد، بنابر احتیاط واجب باید بنشیند و نماز را به صورت قصر تمام کند و دوباره نماز را به صورت قصر اعاده کند و اگر وارد رکوعِ رکعت سوم شده باشد، نمازش باطل است.

مسأله ۵۷۹- کسی که قصد اقامت ده روز کرده است، اگر روزه بگیرد و قبل از خواندن نماز چهار رکعتی از قصدش منصرف شود، در صورتی که انصراف بعد از زوال باشد، روزهاش صحیح است، ولی اگر قبل از زوال باشد، روزه باطل است.

مسأله ۵۸۰- کسی که بعد از قصد اقامت، نماز چهار رکعتی از او فوت شود و بدون اینکه نماز چهار رکعتی دیگری به صورت ادا بخواند، از ماندن منصرف شود، باید نمازهای بعدی را به صورت قصر بخواند، ولی آن نماز را حتی در سفر باید به صورت تمام قضا کند.

مسأله ۵۸۱- در مسالة قبل اگر نماز را در همان سفر به صورت تمام قضا کند و پس از آن از ماندن منصرف شود، این نماز قضای چهار رکعتی برای تمام بودن نمازهای بعدی کافی نیست و نمازش قصر است.

مسأله ۵۸۲- اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی از قصد اقامت برگردد، در صورتیکه معلوم شود نمازش باطل بوده، وظیفه اش قصر است.

مسأله ۵۸۳- اگر بعد از گذشت وقت نماز چهار رکعتی، از قصد اقامت برگردد و شک کند در وقت گذشته نماز خوانده یا نه؟ باید بنا بگذارد بر اینکه نماز را به صورت تمام خوانده است و نمازهای بعد را هم به صورت تمام به جا آورد.

مسأله ۵۸۴- اگر بعد از عدول از قصد اقامت، شک کند که قبل از عدول، یک نماز چهار رکعتی خوانده یا نه، نمازش قصر است.

 

خروج از محل اقامت

مسأله ۵۸۵- اگر پس از تحقق قصد اقامت، بخواهد به مقدار کمتر از چهار فرسخ (حتی به مدت یک روز یا بیشتر) از محل اقامت خارج شود، اشکال ندارد و به قصد اقامت خلل وارد نمی کند.

مسأله ۵۸۶- اگر پس از تحقق اقامت (چه بین ده روز اول یا بعد از آن) تصمیم بگیرد به کمتر از چهار فرسخ برود و قصد داشته باشد دوباره به محل اقامت (به این عنوان که محل اقامت است) برگردد، در مسیر رفت و برگشت و در مقصد و محل اقامت، نمازش تمام است.

 

3- ماندن یک ماه بدون قصد اقامت

مسأله ۵۸۷- اگر بعد از پیمودن هشت فرسخ، سی روز در حال تردید در مکانی باشد، بعد از روز سی ام تا زمانی که از محل خارج نشده (اگر چه نصف روز باشد) باید نماز را تمام بخواند.

مسأله ۵۸۸-مسافری که تصمیم داشته کمتر از ده روز در جایی بماند، اگر بعد از اتمام این مدت، از رفتن منصرف شود و تصمیم بگیرد که دوباره کمتر از ده روز، مثلاً یک هفتة دیگر بماند و به همین ترتیب، ماندنِ در آنجا را تمدید کند تا یک ماه شود، در این صورت مانند مسالة قبل، از روز سی ویکم نمازش تمام است.

مسأله ۵۸۹- کسی که کمتر از سی روز؛ مثلاً ۲۸ روز در محلی به صورت مردّد حضور داشته است، چنانچه به محل دیگری برود و در آنجا نیز کمتر از سی روز با حال تردید توقف کند و سپس در محل سوم به همین صورت بماند، در هر سه محل نمازش قصر است.

مسأله ۵۹۰- محاسبة سی روز به این صورت است که اگر هنگام طلوع خورشید به مکانی وارد شده باشد، پس از غروب خورشید روز سیام، نمازش تمام است و باید نماز عشاء روز سیام و نمازهای چهار رکعتی بعد از آن را تمام بخواند، اما اگر بعد از طلوع خورشید وارد شده باشد؛ روز سی ویکم، همان زمانِ ورود، سی روز کامل میشود. بنابراین اگر یک ساعت پس از طلوع خورشید وارد شده باشد، یک ساعت پس از طلوع خورشید روز سی ویکم، سی روز تکمیل شده و نمازهای چهار رکعتی بعد از آن باید کامل خوانده شود.

مسأله ۵۹۱- اگر ابتدای تردید، روز اول ماه قمری باشد و ماه ۲۹ روز باشد، باید تا روز بیست ونهم نماز را قصر بخواند و در روز سی ام (اول ماه بعد) بنابر احتیاط واجب، بین قصر و تمام جمع کند و از روز سی ویکم تمام بخواند.

مسأله ۵۹۲- مکان تردید باید عرفاً واحد باشد، بنابراین اگر مقداری از سی روز را در یک مکان؛ مانند تهران و مقداری را در مکان دیگری؛ مانند کرج باشد، حکمِ سی روز مردّد را ندارد و همچنان نماز قصر است.

مسأله ۵۹۳- اگر در مدت سی روزی که مردّد است، به کمتر از چهار فرسخ برود، در صورتیکه خروج او به اندازه ای است که از نظر عرف با سی روز ماندن در یک مکان منافات ندارد و به آن خللی وارد نمی کند، بعد از گذشت سی روز نمازش تمام است، مانند اینکه قسمتی از روز را بیرون برود؛ (نه تمام روز)، و بیرون رفتنش زیاد تکرار نشود؛ مثلاً در مدت سی روز، چهار پنج بار بیرون برود و هر بار مثلاً سه چهار ساعت بماند و برگردد.

مسأله ۵۹۴- کسی که سی روز بدون قصد اقامت در محلی بوده است، از روز سی ویکم مانند کسی است که قصد اقامت کرده است. بنابراین بعد از اتمام روز سی ام، باید نماز را تمام بخواند و اگر بخواهد به کمتر از مسافت شرعی برود، همان احکامی که در بحث اقامت ده روزه بیان شد، اینجا هم وجود دارد؛ به عنوان مثال اگر بخواهد به کمتر از چهار فرسخ برود و دوباره به همین محلی که سی روز مانده برگردد و بدون قصد اقامت در آن جا بماند؛ در مسیر رفت و برگشت و در مقصد و محل بازگشت، نمازش تمام است.

مسأله ۵۹۵- شخصی که با گذشت سی روز نمازش تمام است، چنانچه به قصد سفر شرعی از آن محل بیرون برود، احتیاط واجب آن است که یا در حدّ فاصل بین محل اقامت سی روز و حد ترخص، بین قصر و تمام جمع کند، یا نماز را تاخیر بیندازد و قصر بخواند.

-----------------------------------------------------------

[1] - روی گرداندن در اینجا به این معنا است که انسان تصمیم بگیرد دیگر هیچ گاه آن شهری را که وطنش بوده به عنوان محل سکونت انتخاب نکند.

[2] - قرار دادن محلی به عنوان وطن

[3] - کسی که از او تبعیت می شود.

[4] - ۱. برای کسی که از وطن خود خارج شده، سه حالت وجود دارد:

۱. چنانچه قصد دارد یا می­داند که به وطنش برمی­گردد؛ وطنیّت باقی است.

۲. چنانچه قصد دارد یا می­داندکه برنمی­گردد؛ اعراض محقق شده است.

۳. چنانچه نسبت به برگشتن یا برنگشتن تصمیمی نگرفته وعلمی هم در این مورد ندارد؛ وطنیّت همچنان باقی است؛ مگر آنکه مدت زیادی؛ مانند چهل پنجاه سال گذشته باشد و در این مدت به ذهنش هم نیامده که به آن جا برگردد.

[5] -  یعنی قصد خروج به مقدار کمتر از مسافت شرعی مقارن با قصد اقامت ده روز است


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -