انهار
انهار
مطالب خواندنی

فضیلت نماز جماعت / امام جماعت شدن زن

بزرگ نمایی کوچک نمایی
بسم الله الرحمن الرحیم
فضیلت نماز جماعت / امام جماعت شدن زن
 
فضیلت نماز جماعت
در آموزه ها و معارف دینی و اسلامی، نماز جماعت مورد توجّه و عنایات تمام فرقه ها و مذاهب اسلامی قرار داشته و آن را از شعائر اسلامی شمرده اند.
حنبلیان آن را واجب عینی دانسته اند[1] ولی سایر مذاهب، مستحبّ می دانند.
شیعه امامیه، آن را مستحبّ مؤکّد دانسته و در منابع شیعی، روایات بسیاری در فضیلت نماز جماعت وارد شده است.[2]
در برخی از روایات، که همه مراجع به مضمون آنها فتوا داده اند، «حاضر نشدن به نماز جماعت، از روی بی اعتنایی، جایز نیست».[3]
شرایط امام جماعت
درباره نماز جماعت، مسائل بسیاری در کُتُب فقهی و رساله های عملیه، طرح شده، از آن جمله، «شرایط امام جماعت» است.
در رساله های عملیه در باره شرایط امام جماعت، چنین آمده است: « امام جماعت بايد: بالغ، عاقل، شيعه دوازده امامی، عادل، حلال زاده باشد و نماز را به طور صحيح بخواند؛ و اگر مأموم مرد است امام هم مرد باشد. »[4]
امام جماعت شدن زن در نماز جماعت
درباره ذکوریت و مرد بودن امام جماعت آمده است: «و یشترط الذکورة اذا کان المأموم ذکرانا او ذکرانا و اناثا و یجوز ان تؤمّ المرأه النساء... »[5]
شرط است مرد بودن امام جماعت، هنگامی است که مأمومین مرد و یا مرد و زن باشند، و جایز است زن برای زنان امامت کند.
شناسایی و تبیین زوایای این مسأله به دلائلی دارای اهمیت است:
 
1. نگرش های افراطی و تفریطی به حقوق زنان:
بی گمان، زن و مرد در جوهر و ماهیت یکسان هستند و تفاوتی در انسانیت آن دو نیست. تفاوتهایی که وجود دارد، جوهری نیستند و به گوهر زن و مرد بر نمی گردند امّا تفاوتها به گونه ای هستند که شناخت آنها، ما را به شناخت دقیق جایگاه زن و مرد رهنمون می شود و از فرو افتادن در وادی تفریط باز می دارد.
این که شماری با نگاه و موضع اسلامی و به نام اسلام، زنان را کوچک و حقیر می انگارند و جایگاه شایسته ای برای آنان به رسمیت نمی شناسند، بی گمان به بی راهه رفته و می روند و افکارشان از اسلام تحریف شده، نشأت گرفته است.
در برابر، شماری با تأثیرپذیری از فرهنگ غرب!! تفاوتها را نادیده گرفته و از یکسان بودن حقوق زن و مرد سخن می گویند. در حالی که تردیدی در وجود تفاوت بین زن و مرد - که هم عینیت خارجی زن و مرد و هم بررسیهای علمی آن را اثبات می کند - نیست. این دو نگرش و رفتارها براساس آن، آسیبهای فراوان و جبران ناپذیری به جایگاه و منزلت حقیقی زنان وارد آورده است.
 
2. با نگاهی به تاریخ، در می یابیم که تا پیش از اسلام و در دوران جاهلیت، زنان از حقوق مسلّم خود محروم بوده اند و هیچ شأن و جایگاهی برای آنان به رسمیت شناخته نمی شده است.[6] اما با ظهور اسلام، زنان؛ حقوق از دست رفته خود را تا حدودی به دست آورده و جایگاه خود را باز یافتند.[7]
متأسفانه دوران طلائی ارزشمندی حقوق زنان، زیاد طول نکشید و هر چه زمان گذشت و از صدر اسلام فاصله گرفته شد، رجعت و بازگشت به گذشته و دوران جاهلیت و آداب و رسوم جاهلی، پررنگ تر شد و دیری نپایید که جایگاه واقعی زن که اسلام برای او به ارمغان آورده بود توسط حاکمان خودکامه و خلیفگان هوسران، به زیر آورده شد و باز هم زنان از جایگاه خود افول و سقوط کردند.
 
3. امروزه، - به برکت بروز و ظهور اسلام توسط انقلاب اسلامی در ایران - حضور پر رنگ زنان در جامعه و در عرصه های گوناگون، مراکز آموزشی و تربیتی و... و اهمیت دادن آنان به مسائل ارزشی؛ بایستگی طرح این بحث را، بیش از بیش افزون می کند. و بدون تردید، دست کم اگر در این جمع های زنانه، امامت زن را جایز بدانیم بخشی از نیاز این جمع ها، بدون هیچ مشکل و پیامدهای منفی رفع خواهد شد.

بررسی حُکم فقهی امامت جماعت زنان و شفاف سازی و دقّت در ابعاد و زوایای این موضوع

پاسخ به دو پرسش پیرامون: دیدگاه علمای شیعه و سنی در باره امام جماعت شدن زن برای مأمومین:
 
پرسش اول: اگر مأمومین مرد و یا مرد و زن، باشند، آیا زن می تواند امام جماعت شود؟
 
پاسخ: از نگاه همه علمای مذاهب اسلامی؛ یعنی شیعه امامیه، حنفیان، شافعیان، حنبلیان: اگر مأمومین مرد باشند و یا مرد و زن باشند، زن نمی تواند امام جماعت شود.
 
پرسش دوم: اگر مأمومین همگی زن باشند، آیا زن می تواند امام جماعت باشد؟
 
پاسخ: پاسخ علمای اسلام به این پرسش، به شرح و دلایل ذیل متفاوت است:
 
امام جماعت شدن زن برای مردان
 
فقهای شیعه، با استناد به دلائل بسیار از جمله روایات، بر این نظرند که زن نمی تواند امام جماعت مردان و یا زنان و مردان باشد.
 
صاحب جواهر: «یشترط فی الامام الذکورة اذا کان المأموم ذکرانا او ذکرانا و اناثا، فلا یجوز امامة المرأه لهم بلا خلاف اجده نقلاً و تحصیلا بل فی الخلاف و المنتهی و التذکرة و الذکری و الروض و غیرها الاجماع علیه»[8]
 
در امامت نماز جماعت، هنگامی که مأمومین مرد و یا مرد و زن باشند، مرد بودن شرط است. در این مساله اختلافی وجود ندارد. نقلاً و تحصیلاً اختلافی نیست، نه اختلافی نقل شده و نه خود به آن دست یافته ام، بلکه در کتاب خلاف، منتهی، تذکره، ذکری، روض الجنان و دیگر کتابهای فقهی، اجماع فقها بر این مسأله نقل شده است.
 
دلایل اهل سنّت به جایز نبودن امامت زن برای مردان یا مردان و زنان باهم.
1/ «و من شروط الامامة الذکورة فلا تصح امامة النساء... اذا کان المقتدی به رجال...» [9]
از شرایط امامت جماعت، مرد بودن است، بنابراین، امامت زنان، در هنگامی که مأمومین مرد باشند، درست نیست.
 
2/ «و ان صلی خلف مشرک او امرأة او خنثی مشکل اعاد الصلاة.»[10]
اگر مردی به مشرک، یا زن و یا خنثای مشکل، اقتدا کرد، باید نماز خود را اعاده کند.
در شرح عبارت بالا آمده است:
«مرد در هیچ حال، چه در نماز واجب و چه در نماز نافله، نمی تواند به زن اقتدا کند. این دیدگاه عموم فقهاست. و امّا «ابوثور» گفته است: اگر کسی به امامت زن نماز گزارد، اعاده لازم نیست. شماری از اصحاب ما گفته اند: امامت زنان در نماز تراویح برای مردان جایز است. به دلیل این که نقل شده: پیامبر)ص( برای امّ ورقه، مؤذنی قرارداد و به او دستور داد که امامت اهل خانه اش را به عهده بگیرد. این روایت عامّ است، زن و مرد هر دو را شامل می شود.» [11]
اما خود ابن قدامه، دیدگاه یاد شده را نمی پذیرد و در تایید دیدگاه مشهور فقهای اهل سنّت، به روایاتی که خواهیم آورد، استناد کرده و در ضمن، به نقد روایت امّ ورقه پرداخته و یاد آورد شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) در آن حدیث، برابر نقل دارقطنی، اجازه داد که امّ ورقه، امامت زنان خانه اش را عهده دار شود.[12]
 
3/ «و لا تصح امامة المرأه للرجال، و حکی عن ابی ثور و ابن جریر الطبری، انّه یجوز امامتها فی صلاة التراویح، اذا لم یکن قاری غیرها و تقف خلف الرجال.»[13]
امامت زن برای مردان جایز نیست. از ابوثور و ابن یریر طبری نقل شده است که امامت زن در نماز تراویح، زمانی که قاری غیر از او نباشد، جایز است امّا باید پشت سر مردان باشند.
4/ «نووی» نیز، از جایز نبودن امامت زن، برای مردان، سخن به میان آورده است و در این باره به روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) استناد کرده و در شرح آن، این مسأله را اتفاقی اهل سنّت دانسته، سپس یادآور شده است: ابوثور، مزنی و ابن جویر طبری گفته اند: که نماز مردان به امامت زنان جایز است.[14]
 
دلائل دیدگاه اهل سنّت به جایز نبودن امامت زن برای مردان یا مردان و زنان با هم
معتقدان به این دیدگاه علاوه بر دلیل شهرت و اجماع؛ به دو دسته از روایات رسیده از آقا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) استناد می کنند:
دسته اوّل: روایات اهل سنّت از آقا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم):
1. «لا تؤم امرأة رجلا».[15]
زن نباید امامت هیچ مردی را به عهده بگیرد. {صاحب جواهر[16] و بسیاری از فقهاء شیعی نیز، به این روایت استناد کرده اند}.
2. «أخّروهنّ من حیث أخّرهنّ الله»[17]
زنان را از همان جهتی که خدا مؤخر داشته، مؤخر بدارید.
به این روایت نیز در کتابهای فقهی شیعه، برای دیدگاه یاد شده، استناد شده است.[18]
 
3. از آقا أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نیز نقل شده است: «أنّه نهی عن الصلاة  خلف... المرئة الرجال...». [19]
 
4. از آقا امام صادق (علیه السلام) با مضمون روایت بالا و تفاوت در برخی از فرازهایش نیز نقل شده است: «لاتؤمّ المرأةُ الرجالَ و تصلّی بالنساء و لا تَتَقَدَّمُهُنّ، و لاکن تقوم وَسَطاً بینَهُنّ و یصلّین بصلاتها.»[20]
زن برای مردان امامت نمی کند. امامت او برای زنان اشکالی ندارد در این صورت مقدم بر آنان نایستد، بلکه در وسط بایستد و با آنان نماز بگزارد.
 
دو نکته قابل توجّه و تأمّل در این روایت:
(1) در این روایت قید می شود که زن هنگام امامت، در وسط زنان بایستد یعنی جلوتر از آنان نایستد همچنانکه امام جماعت مرد جلو می ایستد.
(2) مرحوم حاج میرزا حسین نوری طبرسی در این بخش مستدرک عنوان می دهد: {باب جواز إمامة المرأة النساء خاصّة علی کراهیة...}.
 
دسته اوّل: روایات امامیه:
معتقدان به این دیدگاه، به روایات مکان نمازگزار و شرایط آن نیز، استناد کرده اند. در بحث از مکان نمازگزار، روایات بسیاری وارد شده که از تقدم مکانی زن بر مرد و یا پهلوی یکدیگر ایستادن آن دو، نهی کرده اند.[21]
 
مضمون پاره ای از روایات یاد شده این است که زن، نباید به هنگام نماز، برابر مرد و یا جلوتر از او بایستد. در برخی دیگر تصریح شده که زن باید عقب تر از مرد، دست کم، یک وجب، بایستد.[22]
 
صاحب جواهر، پس از اشاره به روایات یاد شده یادآور می شود: در صورتی می توان به این روایات استناد کرد که تقدم زن بر مرد را به هنگام نماز، حرام و یا مکروه بدانیم.[23]
 
سیره مسلمین:
یکی دیگر از دلیل های این دیدگاه، سیره مسلمین است.
 
در طول تاریخ در هیچ دوره و در هیچ سرزمینی از سرزمینهای اسلامی سراغ نداریم که در میان مسلمین زنی امام جماعت مردان ویا مردان و زنان را، به عهده گرفته باشد. اگر چنین چیزی روی داده بود و در دوره ای از تاریخ و در نقطه ای از سرزمینهای اسلامی، نمونه ای از آن دیده شده بود، بی گمان بر سرزبانها بود و در کتابهای تاریخی، ثبت و ضبط شده بود و اکنون، همگان از آن آگاه بودند.
 
افزون بر این، مطلوبیت حیاء و در پرده بودن زنان، با امام جماعت شدن آنان برای مردان، که مستلزم حضور در میان نامحرمان است، سازگاری ندارد.[24]
 
اصل عدم سقوط قرائت:
افزون بر دلیل های یاد شده، در جواهر آمده است: «و لاصالة عدم سقوط القرائة».
 
توضیح این که: در نماز جماعت، خواندن حمد و سوره از مأمومین بر داشته شده است; امّا در صورتی امام جماعت زن و مأمومین مرد و یا مرد و زن باشند، شک می کنیم که خواندن حمد و سوره از مردان برداشته می شود یا خیر؟ به هنگام شک، اصل عدم سقوط قراءت است. روشن است، نمازی که بدون قرائت باشد، صحیح نیست. و اگر بگوییم که مردان موظف اند که حمد و سوره را بخوانند، در این صورت نماز، دیگر جماعت نیست.
 
امامت زنان جایز است
امامت جماعت زن برای زنان، بنا بر نظر بیش تر علمای شیعه، رواست.
 
صاحب جواهر و بسیاری از دیگر فقها، این دیدگاه را دیدگاه مشهور میان فقهای شیعه دانسته اند.
 
علاّمه حلّی در مختلف الشیعه، می نویسد: «المشهور انّ المرأة یجوز ان توّم النساء فی الفرائض.»[25]
 
مشهور در میان فقها این است که امامت زن در نمازهای واجب برای زنان، جایز است.
 
صاحب ریاض، پس از نقل اقوال، همین دیدگاه را پذیرفته و یادآور شده است که متأخرین همین دیدگاه را پذیرفته اند.[26]
 
صاحب جواهر، پس از اشاره به شهرت این دیدگاه در میان اصحاب و نقل سخنان صاحب ریاض و دیگران، نقل اجماع کرده و یادآور شده که ظاهر «معتبر» و «منتهی» نیز بیان گر اجماع در مسأله است.[27]
 
مرحوم آیةالله سید محمدکاظم یزدی در عروة الوثقی با تعلیقات مراجع عظام، امامت زن را برای زنان جایز دانسته اند.
امامت زنان بنابر احتیاط واجب جایز نیست
 
آیات عظام: سیدابوالحسن اصفهانی، امام خمینی، گلپایگانی و فاضل لنکرانی: مرد بودن امام جماعت را، بنابر احتیاط واجب، شرط دانسته اند.
امامت زنان مکروه است
آیات عظام: وحید خراسانی، صافی گلپایگانی و مرحوم محدّث نوری: امامت زن را، مکروه دانسته اند.
 
دیدگاه اهل سنّت راجع به امامت زن برای زنان
همه علمای اهل سنت نیز، معتقدند که امامت زن برای زنان جایز است.[28]
اهل سنّت برای اثبات نظر خود، به دو روایت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) تمسک جسته اند که در بحث دلایل، به آنها خواهیم پرداخت.
 
دلائل جواز امامت زن برای زنان
عالمان و فقهایی که امامت زن را برای زنان پذیرفته اند، چند دلیل آورده اند که عمده و مهم ترین آن روایات است. از باب نمونه، علمای اهل سنّت، از دو روایت زیر به عنوان مستند این دیدگاه یاد کرده اند:
 
1. عایشه، امّ سلمه و عطاء، از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرده اند: «إن المرأة تؤمّ النساء» [29]
 
زن می تواند برای زنان امامت کند.
 
2. دار قطنی از امّ ورقه نقل کرده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) به او اجازه داد که برای زنان خانه خود، امامت نماید. «اذن لها ان تؤمّ نساء دارها»
 
ام ورقه، ملقب به «شهیده» از قاریان و معلمان قرآن در عصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) بود.
 
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) گاهی با اصحاب به دیدار او می رفتند و او را «شهیده» می نامیدند.
 
وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) آهنگ جنگ بدر کرد، امّ ورقه به حضرت گفت: اجازه بدهید، تا در رکاب شما به جنگ بیایم و به مداوای مجروحان و پرستاری بیماران بپردازم، شاید خداوند شهادت را روزی من کند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) به او فرمودند: «قرّی فی بیتک فانّ الله یرزقک الشهاده» [30]
در خانه ات بمان خداوند شهادت را روزی تو خواهد کرد.
 
جالب است بدانیم که: ام ورقه تا زمان خلافت عمر زنده بود. ولی غلام و کنیزی داشت و به آن دو اعلام کرده بود که پس از مرگ او، آزاد هستند. آن دو تبانی کردند و برای این که زودتر به آزادی دست یابند او را کشتند. خلیفه دوّم پس از آن که از کشتن ام ورقه با خبر شد، گفت: چه راست فرمود رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) که می فرمود: برویم شهیده را زیارت کنیم. « خلیفه آن دو را دستگیر و به دار آویخت.
 
در «الاصابه» آمده است: امّ ورقه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) اجازه خواست که در خانه اش مؤذنی اذان بگوید و او نماز را به جماعت گزارد، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) هم به او اجازه داد و در روایتی دیگر آمده است: خود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) مؤذنی برای او تعیین کرد. [31]
 
3. علمای شیعه نیز به همین روایت ام ورقه، استناد کرده و یادآور شده اند: چون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) به امّ ورقه اجازه داد امامت جماعت زنان خانه اش را بر عهده داشته باشد، و برای او مؤذنی قرار داد، امامت زنان برای زنان جایز است.[32]
 
4. «سئل ابوعبدالله (علیه السلام) کیف تصلّی النساء علی الجنائز اذا لم یکن معهن رجل؟ قال: یقُمْنَ جمیعا فی صف واحد و لا تتقد مهن المرأة. قیل ففی صلاة مکتوبه ایوّم بعضهن بعضا؟ قال: نعم.»[33]
 
حسن بن زیاد صیقل می گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیده شد: چگونه زنان بر جنائز نماز بگزارند، هنگامی که در بین آنان مردی نباشد؟ امام فرمودند: همگی یک صف بایستند و نماز بگزارند کسی جلو نایستد. پس از آن از امام (علیه السلام) پرسیده شد که آیا در نمازهای واجب، می توانند شماری از زنان بر شماری دیگر امامت کنند؟ امام فرمود: بله.
 
5. سماعة بن مهران می گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: «عن المرأة تؤمّ النساء؟ فقال لا باس به»[34]
از زنی که امامت می کند زنان نمازگزار را؟ حضرت فرمود: اشکالی ندارد.
 
این روایت موثقه و اطلاق دارد و دلالت دارد که امامت زن، چه در نمازهای واجب و چه در نمازهای مستحب جایز است.
مرحوم آیةالله حکیم پس از استناد به روایت صیقل، می نویسد: «المعتضد باطلاق موثقه سماعه»[35]
و پس از آن به نقل روایت پرداخته و آن را یکی از مستندهای این دیدگاه قرار داده است.
 
 
6. مرسله ابن بکیر، در این روایت نیز، از امام سوال شده است: «فی المرأة تؤمّ النساء؟ قال: نعم، تقوم وسطا بینهن و لا تَتَقَدَّمهن. » [36]
 
درباره زنی که امامت زنان نماز گزار را بر عهده دارد {که آیا این کار درست است؟} حضرت می فرماید: بله. ولی نبایستی جلوتر از زنانی که به او اقتداء کرده اند، بایستد، بلکه در بین آنان بایستد.
به اطلاق این روایت نیز، در آثار فقهی استناد شده است.
 
7. راوی می گوید از امام پرسیدم: «عن المرأة تؤمّ النساء ما حدّ رفع صوتها با لقرأة و التکبیر؟ فقال: قدر ما تسمع.»
از مقدار بلندی صدای زنی که امامت زنان را بر عهده دارد. امام پاسخ داد: به اندازه ای که صدای او را بشنوند.
 
این روایت صحیحه است و مسأله جواز امامت زنان برای زنان، مفروغ عنه فرض شده است.
 
در توضیح روایت بالا یادآوری این نکته لازم است که: در پاره ای از نمازها: همانند: نماز صبح، مغرب و عشاء، مردان باید حمد و سوره را بلند بخوانند; امّا زنان، بین بلند و آهسته خواندن این نمازها مخیر هستند.
 
بنابراین، در روایت بالا که از امام نقل شد که می فرماید: «قدر ما تسمع» یا در صورتی است که زنی که امام جماعت شده باشد، بخواهد حمد و سوره نمازهای یاد شده را بلند بخواند و یا این که اگر زن، امام جماعت شد، بایستی حمد و سوره را در این نمازها، بسان مردان، بلند بخواند.
 
پاره ای از روایات، فرض دوم را تأیید می کنند، از باب نمونه: در قرب الاسناد آمده است: «سألته عن النساء، هل علیهن الجهر بالقرأة فی الفریضه؟ قالا: لا، الاّ ان تکون امرأة تؤمّ النساء فتجهر بقدر ما تمسع قراءتها.»[37]
 
راوی می گوید از امام پرسیدم: آیا بر زنان واجب است بلند خواندن حمد و سوره در نمازهای واجب؟ امام فرمود: نه، مگر زنی که امامت زنان را بر عهده داشته باشد، در این صورت، باید به اندازه ای که زنان صدای او را بشنوند، صدایش را بلند کند.
 
دلیل های دیگر
فقیهان باورمند به این دیدگاه، افزون بر روایات یاد شده، به دلیل های دیگری چون: اجماع، روایاتی که به نماز جماعت تشویق می کنند اصل اباحه، اصل اشتراک در تکلیف، نیز استدلال کرده اند که به ذکر و بررسی آنها می پردازیم.
 
1. اجماع. همان گونه که اشاره کردیم، صاحب جواهر از خلاف، غنیه، ارشاد جعفریه، نقل اجماع کرده بود و یادآور شده بود که ظاهر معتبر و منتهی نیز همین است.[38]
 
صاحب ریاض نیز یادآور شده: صریح خلاف و تذکره، ظاهر معتبر و منتهی این است که مسأله اجماعی است.[39]
 
از باب نمونه شیخ طوسی می نویسد: «یستحب للمرأة ان تؤم النساء فیصلین فی الفرائض و النوافل...دلیلنا اجماع الفرقه....»[40]
 
مستحب است که زن امامت زنان را در نمازهای مستحب و واجب عهده دار شود... و د لیل ما، اجماع فقهای شیعه است.
 
علامه حلّی در تذکرة می نویسد: «یستحب للنساء ان یصلین جماعة و ان لم یکن معهن رجل فی الفرض و النّفل، کالرجال عند علمائنا اجمع... »[41]
 
مستحب است برای زنان که نماز را، چه واجب و چه مستحب، با جماعت بخوانند، همانند مردان، اگر با آنان مردی نباشد. این حکم اجماعی علمای شیعه است.
 
علاّمه در منتهی نیز چنین آورده است: «لیس الذکورة شرطاً فی الجماعه فیجوز ان تؤمّ المرئه بالنساء فی الفرض و النفل الذّی یسّن فیه الجماعه ذهب الیه اکثر علمائنا.»[42]
 
مرد بودن، در امامت نماز جماعت شرط نیست. بنابراین، جایز است که زن، امام جماعت زنان شود، در نمازهای واجب و نمازهای مستحبی که جماعت در آنها جایز است. بیش تر علمای ما همین دیدگاه را پذیرفته اند.
 
نقد و بررسی:
 
باتوجه به اقوال دیگر در مسأله، اجماع دلیل محکمی نیست. افزون بر این، اجماع در این جا، دلیل مستقلی به شمار نمی آید; زیرا ممکن است با توجه به روایات چنین ادّعایی شده باشد.
 
بنابراین، شبهه این است که اجماع مدرکی باشد. شاهد مطلب این است که صاحب ریاض السائل، پس از نقل اجماع می نویسد:
« للمعتبرة المستفیضه، و هی ما بین ظاهرة و صریحه فی ذلک.»[43]
 
2. ترغیب به نماز جماعت: در منابع حدیثی، از جمله وسائل الشیعه، به طور عموم یا اطلاق، روایات زیادی وجود دارد که معصومان، مؤمنان را به گزاردن نماز به جماعت ترغیب و تشویق کرده اند.[44]
 
برخی از فقهای شیعه، به این روایات، برای جواز امامت زن برای زنان استناد کرده اند، به این بیان تاکید و ترغیب به نماز جماعت در این روایات، ویژه مردان نیست، بلکه زنان و مردان هر دو را شامل می شود; چون مقید به قیدی نشده است.
 
بر همین اساس محقق اردبیلی می نویسد: «و یجوز ان تؤمّ للنساء، دلیله الاصل و عموم ادّله الترغیب»[45]
 
جایز است که زن برای زنان امامت کند. دلیل آن، اصل و عموم ادّله ترغیب به نماز جماعت است.
 
به عنوان نمونه در روایت صحیح از ابن سنان از امام صادق (علیه السلام) آمده است: «الصلاة فی جماعة تفضل علی کل صلاة الفرد باربعة و عشرین درجه تکون خمسه و عشرین صلاة»[46]
 
نماز جماعت بر نماز فردی، 24 درجه برتری دارد و برابر 25 نماز است.
 
اطلاق و عموم روایت بالا و دیگر روایات باب، می تواند شامل امامت زن برای زنان، یا امامت مرد برای مردان باشد و مقید به قید خاصّی هم نشده است.
 
ممکن است گفته شود: که این اطلاقات و عمومات منصرف به همان فرد شایع است که امامت مرد برای مردان و مردان و زنان باشد.
 
به نظر می رسد این انصراف درست نباشد; زیرا وقتی که اصل صحت نماز جماعت زنان را به امامت زن برابر روایاتی که به پاره ای از آنها اشاره کردیم، پذیرفتیم، ترغیب و تشویق به آن، هم زن هم مرد را در بر می گیرد.
 
در این صورت، این دلیل، دلیل مستقلی نخواهد بود. کسی می تواند به این روایات استناد کند که پذیرفته باشد که روایات گذشته، بر اصل صحت نماز جماعت به وسیله زنان دلالت دارند.
 
3. اصل اباحه و جواز: محقق اردبیلی و شماری دیگر از فقها، برای جواز امامت زن برای زنان، به اصل جواز و اباحه استدلال کره اند.[47]
 
این نیز نمی تواند دلیل محکمی باشد; زیرا اصل در جایی می تواند به عنوان دلیل آورده شود که روایات و یا دلیل های دیگری در مسأله وجود نداشته باشد; امّا در این مسأله، باتوجه به روایات باب، جایی برای استناد به آن باقی نمی ماند. در مثل این مسأله، باید به چگونگی دلالت روایات توجه کرد.
 
4. قاعده اشتراک در تکلیف: استدلال به این قاعده، همانند استدلال به ادّله ترغیب به نماز جماعت است. از باب نمونه در روایت آمده است: «یؤمّکم اقرؤکم»[48]
آن که قراءتش بهتر است، امامت کند.
 
در این روایت، بین زن و مرد، تفصیل داده نشده است. در پاره ای از کتابهای فقهی آمده است: ممکن است گفته شود: روایت، خطاب به مردان است و مقوله مورد بحث ما را شامل نمی شود. در پاسخ گفته شده است: شریعت اسلام، زن و مرد را مورد خطاب قرار داده و هر دو قشر را مکلف کرده است وقتی تکلیفی زن و مرد را شامل باشد، در خطاب «تذکیر» یعنی مذکر و مرد بودن غلبه داده می شود.[49]
 
همان اشکالی که در ادّله ترغیب به نماز آوردیم، در این جا نیز می آید. ممکن است کسی بگوید که ما در این جا دلیل خاصّ داریم که امامت جماعت در نمازهای واجب بر عهده مردان است و بس. همان گونه که قول به تفصیل قائل به آن است.
 
دیدگاه تفصیل
شماری از فقیهان، بین نمازهای واجب و مستحب، فرق گذاشته و گفته اند: امامت زن در نمازهای مستحبی جایز و در نمازهای واجب جایز نیست.
 
این دیدگاه، در کتابهای فقهی، از قول سید مرتضی علم الهدی، جعفی و ابن جنید اسکافی نقل شده است.[50]
 
صاحب جواهر، پس از اشاره به دیدگاه یاد شده و معتقدان به آن، یادآور شد که صاحب مدارک، به این قول گرایش پیدا کرده و در شرح مفاتیح نیز، همین دیدگاه، پذیرفته شده است.[51]
 
علامّه حلّی، در مختلف، پس از نقل دیدگاه سید مرتضی و ابن جنید، می گوید: قول السید المرتضی لا باس به.[52]
 
نراقی نیز در مستند الشیعه، پس از نقل دیدگاه ها و مستندات آنها همین دیدگاه را پذیرفته است.[53]
 
شماری از فقها منع مطلق; یعنی جایز نبودن امامت جماعت زن برای زنان را، چه در نمازهای واجب و چه مستحب، به سید مرتضی و جعفی نسبت داده اند.[54]
 
دلیل های این دیدگاه
مهم ترین دلیل این دیدگاه و نیز روایات است. در برابر روایاتی که بر جواز امامت زن برای زنان به طور مطلق دلالت داشت، چند روایت وجود دارد که بر دیدگاه تفصیل دلالت دارند.
 
1. صحیفه سلیمان ابن خالد: ایشان از امام سوال می کند: «عن المرأه تؤمّ النساء، فقال: اذا کنّ جمیعاً امّتهنّ فی النافله و امّا المکتوبه فلا... ».[55]
آیا زن می تواند بر زنان امامت کند.  امام در پاسخ می فرماید: اگر همگی زن باشند در نمازهای نافله می تواند بر آنان امامت کند، اما در نمازهای واجب نمی تواند.
 
2. صحیحه هشام بن سالم: در این روایت هشام از امام صادق (علیه السلام)  سؤال می کند: «عن المرأة هل تؤمّ النساء؟ قال تومّهنّ فی النافله، فامّا فی المکتوبه فلا.... »[56]
 
آیا زن می تواند بر زنان امامت نماید؟ امام در پاسخ می فرماید: در نمازهای نافله می تواند بر زنان امامت نماید; امّا در نمازهای واجب، امامت زنان جایز نیست.
 
3. صحیحه زراره: زراره از امام باقر (علیه السلام) سؤال می کند آیا زن می تواند بر زنان امامت کند؟ امام در پاسخ می فرماید: «لا، الاّ علی المیت اذا لم یکن احد اولی منها تقوم وسطهن معهن فی الصف.... »[57]
 
نه، زن نمی تواند امام جماعت برای زنان باشد، مگر در نماز میت، به شرطی که سزاوارتر از او کسی نباشد. در وسط صف با زنان بایستد و نماز میت بخواند.
 
4. در روایتی دیگر، حلبی نیز همین پرسش را از امام دارد. امام نیز در پاسخ می فرماید: «در نمازهای نافله می تواند بر آنان امامت کند، امّا در نماز واجب ا مامت او بر زنان جایز نیست.»[58]
 
علامه در مختلف، برای دیدگاه تفصیل افزون بر سه روایت: سلیمان بن خالد و زراره و حلبی، به روایتی از اهل سنّت که زنان را به «نقص در دین توصیف کرده» استناد کرده است.[59]
 
علامّه پس از نقل استنادهای بالا، همان گونه که اشاره کردیم، به این دیدگاه تمایل نشان داده است و آن را جمع بین اخبار (اخبار جواز امامت زن به طور مطلق برای زنان و اخباری که بر تفصیل دلالت داشتند) دانسته و اضافه کرده است: روایاتی که برای دیدگاه سید نقل کردیم، به روشنی بر تفصیل، دلالت دارند.[60]
 
افزون بر روایات یاد شده به ادّله دیگری، چون عدم سقوط قراءت، عدم براءت از تکلیف یقینی، اصالت عدم جماعت و سیره مستمره استدلال شده است.
 
صاحب جواهر، پس از نقل دلیل های یاد شده می نویسد: «و فی الجمیع نظر واضح، اذ الاصول لا تقبل المعارضه لشی ء مما ذکرنا حتی قاعدة الاشتراک، و النّصوص یکفی فی ردّها اعراض الاصحاب عنها مع کثرتها و صحتها و وضوح دلالتها و کونها بمرأی منهم و مسمع، بل فی المنتهی، انّه لم یعمل بها احد من علمائنا... ».[61]
 
اشکال همه دلیل های یاد شده روشن است؛ چرا که اصول یاد شده (اصل عدم سقوط و قراءت و اصول دیگر) توان معارضه با دلائل جواز، حتی قاعده اشتراک را ندارند.
 
و امّا روایاتی که بر دیدگاه تفصیل دلالت داشت، اعراض اصحاب از آن روایات و ردّ آنها کفایت می کند. با این که آن روایات بسیار و دلالت آنها روشن و در دسترس آنها بوده است. بالاتر، علامه در منتهی آورده است: به آن روایات، هیچ یک از علمای ما عمل نکرده اند.
 
صاحب جواهر، پس از سخنان یاد شده، نقدهای جزئی دیگری نیز، بر دیدگاه تفصیل وارد کرده و سپس یادآورد شده است: اصول مذهب، حکم می کند که از ظاهر روایات یاد شده اعراض کرده و دیدگاه نخست (جواز امامت زن در نمازهای واجب... ) را بپذیریم.
 
افزون بر سخنان صاحب جواهر، صحیحه زراره یکی از مستندات این دیدگاه، بیان گر آن بود که امامت زن، حتی برای زنان، مطلقا، چه در نمازهای واجب و چه در نمازهای نافله جایز نیست. و تنها زن، با شرایطی می تواند نماز میت بخواند: «المراة تؤمّ النساء؟ قال: لا، الاّ علی المیت....»
 
علاوه بر این، روایاتی که مورد استناد دیدگاه تفصیل بود، ظهور داشتند.
 
در این که امامت زن برای زنان، در همه نمازهای مستحبی، جایز است «تؤمّهن فی النافله و اما فی المکتوبه فلا... » و حال آن که از نگاه فقهای شیعه، جماعت در نمازهای مستحبی جایز نیست، مگر این که مقید شود به نماز نافله و مستحبی که جماعت در آن صحیح است، همانند نماز استسقاء (طلب باران). در این صورت، اشکال این است که مطلق باید بر جایی که موارد آن بسیار اندک است، حمل شود.
 
بنابراین، جمع بین اخبار، اخباری که بر جواز امامت زن به گونه ای مطلق برای زنان دلالت داشتند و اخباری که دلالت داشتند زن تنها در نمازهای مستحبی می تواند امام جماعت باشد، اقتضاء داشت که دیدگاه تفصیل از سوی فقهای شیعه پذیرفته شود; ولی به سبب اشکالهای یاد شده، یعنی اعراض اصحاب از فتوا و عمل به روایات تفصیل و اشکال های دیگر، از این جمع و دیدگاه صرف نظر کرده و دیدگاه نخست را پذیرفته اند.
 
افزون بر همه اینها، برخی از روایات دیدگاه نخست، همانند روایت نبوی: «امر» «امّ ورقه» «ان تؤمّ اهل دارها» و حدیث صیقل «ففی صلاة مکتوبه ایؤمّ بعضهن بعضا؟ قال: نعم...» و روایت قُرب الاسناد، دلالت آنها بر دیدگاه نخست صریح است و تخصیص بردار نیست. ممکن است از جهت سندی به پاره ای از این روایات اشکال شود که عمل اصحاب به آن ضعف را جبران می کند.
 
و نیز، به جهت اشکالات یاد شده بسیاری از فقهای شیعه در حل تعارض و جمع بین این دو دسته از روایات، راه های دیگری را پیشنهاد کرده اند:
 
1. به جهت اعراض اصحاب از عمل به روایات تفصیل، آنها را طرح کرده اند.[62]
 
2. روایات تفصیل را حمل بر تقیه کرده اند.
 
3. شماری از فقها، نیز در جمع بین دو دسته اخبار یاد شده، گفته اند: امامت زن برای زنان مستحب موکد نیست، نه این که امامت آنان جایز نباشد.
 
4. شماری از فقها، همانند صاحب حدائق در جمع بین اخبار گفته اند: مقصود از نافله و مکتوبه در روایات، نماز مستحب و واجب نیست، بلکه مقصود جماعت واجب و مستحب است. یعنی امامت زن در مثل نماز جمعه، که جماعت آن واجب است، جایز نیست، اما در مثل نمازهای روزانه که جماعت آن مستحب است، جایز است.
 
صاحب ریاض پس از اشاره به اشکال های یاد شده و دیدگاه صاحب حدائق در جمع بین اخبار، به آن گرایش پیدا کرده است:
«و لا بأس و ان بعد غایته، جمعا بین الادّله»62
 
باتوجه به آن چه آوردیم روشن شد که امامت زن برای زنان در نمازهای روزانه جایز است. اما در نماز جمعه که به جماعت خواندن آن واجب است و زنان از حضور در آن معاف شده اند، می توان گفت: امامت زن، هر چند برای زنان باشد، درست نیست. این مسأله نیاز به تحقیق بیش تری دارد که در بحث نماز جمعه باید بدان پرداخت.

[1] المغنی، ج 2، ص176. کشف القناع، ج 2، ص 532. الفقه الاسلامی و ادلته، ج 2، ص 150.
[2] وسائل الشیعه چاپ آل البیت، ج 8، صفحات 285 به بعد. وسائل الشیعه چاپ جامعه مدرّسین، ج 7، صفحات 536 به بعد. وسائل الشیعه چاپ احیاء التراث العربی، بیروت، ج 5، صفحات 370 به بعد
[3] رساله های عملیه؛ جواهر الکلام؛ الکافی؛ وسائل الشیعه
[4] توضیح المسائل مراجع مسأله 1453
[5] شرایع الاسلام.
[6] صحیح مسلم، ج 4، ص 190.
[7] المیزان، ج 2، ص 414.
[8] جواهر الکلام، ج 13، چاپ جامعه مدرّسین، صفحات: 639 به بعد.
[9] الفقه علی المذاهب الاربعه، عبدالرحمن الجزیری، ج 391/1.
[10] مغنی ابن قدامه، ج 2، ص 34.
[11] المغنی و الشرح الکبیر، ج 2، ص 26. المغنی شرح «مقنع»  در فقه احمد حنبل است.
[12] همان: ج 2، ص 37.
[13] حلیة الاولیاء فی معرفة مذاهب العلماء، قفال، ج 2، ص 199.
[14] المجموع، ج 4، ص 223. {المجموع = شرح المهذّب، مؤلف، یحیی بن شرف النووی محی الدّین ابو ذکریا}.
[15] سنن، ابن ماجه، ج 1، ص 434، ح 1081.
[16] جواهر الکلام، ج 13، چاپ جامعه مدرّسین، ج 13، ص 640.
[17] المصنف عبدالرزاق، ج 3، ص 149. المعتبر 244، خشتی.
[18] جواهر الکلام، ج 13، چاپ جامعه مدرّسین، ج 13، ص 640.
[19] بحارالانوار، ج 110/88.
[20] دعائم الاسلام، ج 1، ص 201. مستدرک الوسائل، به نقل از دعائم {با اختلاف الفاظ} ج 6، ص 468 ح 1.
[21] وسائل الشیعه، ج 3، ص 427 باب 5 از ابواب مکان مصلّی.
[22] همان
[23] جواهر الکلام، ج 13، چاپ جامعه مدرّسین، ج 13، ص 640.
[24] همان.
[25] مختلف الشیعه، ج 2، ص 486.
[26] ریاض المسائل، ج 4، ص  336.
[27] جواهر الکلام، ج 13، چاپ جامعه مدرّسین، ج 13، ص 640.
[28] المغنی، ابن قدامه، ج 2، ص 34، الشرح الکبیر، ج 2، ص52، الامّ، شافعی، ج 1، ص 164،الفقه الاسلامی و ادلته، ج 2، ص 175.
[29] همان.
[30] الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 8، ص489 کتاب النساء.
[31] همان.
[32] جواهر الکلام، ج 13، چاپ جامعه مدرّسین، ج 13، ص 642.
[33] وسائل الشیعه چاپ آل البیت، ج 8، ص 334. وسائل الشیعه چاپ جامعه مدرّسین، ج 7، ص 584. وسائل الشیعه چاپ احیاء التراث العربی، بیروت، ج 5، ص 406. همگی به نقل از من لایحضره الفقیه چاپ دارالتعارف للمطبوعات بیروت ج 9 ص174.
[34] وسائل الشیعه چاپ آل البیت، ج 8، ص 336، ح11. وسائل الشیعه چاپ جامعه مدرّسین، ج 7، ص 585، ح 11. وسائل الشیعه چاپ احیاء التراث العربی، بیروت، ج 5، ص 408، ح 11.
[35] مستمسک العروة الوثقی، ج 7، ص 321.
[36] وسائل الشیعه، ج 5، ص 408، ح 10.
[37] وسائل الشیعه، ج 4، ص 772، ابواب القرأة فی الصلاة.
[38] جواهر الکلام، ج 13، ص 337.
[39] ریاض المسائل، ج 4، ص 335.
[40] کتاب الخلاف، شیخ طوسی، ج 2، ص 562، مسأله 113.
[41] تذکرة الفقهاء، علامه حلّی، ج 4، ص 236، مسأله 538.
[42] منتهی المطلب، ج 1، ص 368، چاپ قدیم.
[43] ریاض المسائل، ج 4، ص 335.
[44] وسائل الشیعه ج 5، ص 370 الی 375.
[45] مجمع الفائدة والبرهان، ج 3، ص 256.
[46] وسائل الشیعة، ج 5، ص 370 الی 371. روایات دیگر باب نیز بر فضیلت نماز جماعت نسبت به نماز فردی دلالت دارد.
[47] مجمع الفائدة و البرهان، ج 3، ص 256.
[48] سنن ابی داوود، ج 1، ص395> سنن بیهقی، 3، ص ج 125. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 185.
[49] مختلف الشیعه، ج 2، ص 486.
[50] سرائر، ج 1، ص 281. ذکری، ص 265، مختلف الشیعه، ج 2، 486. جواهر الکلام، ج 13، ص 338. ریاض المسائل، ج4، ص 335.
[51] جواهر الکلام، جواهر الکلام، ج 13، ص 338.
[52] مختلف الشیعه، ج 2، ص 487.
[53] مستند الشیعه، ج 5، ص37.
[54] الکفایة، محقق سبزواری 3. مستند الشیعه، ج 8، ص 37. ریاض المسائل، ج 4، ص 336.
[55] تهذیب، ج 3، ص 269. استبصار، ج 1 ص 426، ح 1646. الکافی ج 3، ص 376، ح 2. وسائل الشیعه، ج 5، ص 408، ح 12، ابواب صلاة الجماعة باب 20.
[56] وسائل الشیعه، ج 5، ص 406، ح 1.
[57] وسائل الشیعه، ج 5، ص 406، ح 3.
[58] همان ص 408، ح 9.
[59] مختلف الشیعه، ج 2، ص 487.
[60] مختلف الشیعه، ج 2، ص 487.
[61] جواهر الکلام، جواهر الکلام، ج 13، ص 339.
[62] المعتبر، ج 2، ص 427.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -