انهار
انهار
مطالب خواندنی

شرحی مفید

بزرگ نمایی کوچک نمایی

پس از آن كه اهالي كوفه به ويژه شيعيان اين شهر از حضور امام حسين علیه‌السلام در مكه معظمه و امتناع وي از بيعت با يزيد بن معاويه باخبر شده و جنبش بزرگي در كوفه ايجاد نمودند و آن حضرت را با ارسال نامه‌هاي بي‌شمار به سوي خود دعوت كردند، امام حسين علیه‌السلام تصميم گرفت دعوتشان را پذيرفته و با فرستادن نخستين نماينده خويش به سوي آنان، عملاً رهبري قيام بر ضد دستگاه جبار بني‌اميه را بر عهده گيرد و از آن پس حكومت سراسر تباهي يزيد را با يك جنبش بزرگ مردمي و مذهبي روبرو كند.

آن حضرت وضو گرفت و ميان ركن و مقام در مسجدالحرام، دو ركعت نماز به جاي آورد و پس از نيايش و راز و نياز در درگاه احديت، پسرعمويش مسلم بن عقيل را به حضور طلبيد و او را از وضعيت كوفه باخبر گردانيد و به وي فرمود كه مي‌خواهد او را به عنوان نماينده خويش به كوفه بفرستد، تا قيام اهالي اين شهر را سامان بخشد.[۱]

مسلم بن عقيل با روحيه باز و نشاط بالا، درخواست امام علیه‌السلام را پذيرفت و براي اين مأموريت خطير اعلان آمادگي نمود. آنگاه امام حسين علیه‌السلام نامه‌اي براي مردم كوفه نوشت و به مسلم بن عقيل سپرد تا براي اهالي كوفه قرائت كند. نامه امام علیه‌السلام به اين قرار است: به نام خداوند بخشاينده مهربان. از حسين بن علي علیه‌السلام به جامعه مؤمنين و مسلمين. اما بعد، هاني و سعيد آخرين فرستادگان‌تان، نامه‌هاي شما را به من تسليم نمودند. من از مضمون نامه‌هاي شما آگاه شدم. نوشته‌ايد: ما امامي نداريم به سوي ما بيا شايد خداوند به وسيله تو ما را هدايت فرمايد.

من برادرم و پسرعمويم و شخصيت مورد وثوق و مورد اعتماد از ميان خاندانم، يعني مسلم بن عقيل را به سوي شما مي‌فرستم. اگر او براي من بنويسد كه نظر اكثريت شما به ويژه فرزانگان و مردان شايسته و شاخص شما مطابق با نامه‌هايي است كه به من نوشته‌ايد، به سوي شما خواهم آمد انشاءالله. به جان خودم سوگند ياد مي‌كنم كه امام بر حق تنها كسي است كه بر اساس كتاب خدا حكومت كند و در جامعه به داد رفتار نمايد و حق را پذيرا باشد و خود را بر انجام دستورات دين ملزم و متعهد بداند. والسلام.[۲]

امام حسين علیه‌السلام به مسلم بن عقيل سفارش‌هاي لازم را نمود و وي را با آخرين نامه‌رسانان؛ يعني قيس بن مسهر صيداوي، عماره بن عبدالله سلولي، عبدالله بن شداد و عبدالرحمن شداد در تاريخ 15 رمضان سال 60 قمري به سوي كوفه اعزام نمود.[۳]

گفتني است كه مسلم بن عقيل، برادرزاده و داماد اميرمؤمنان علي بن ابي‌طالب علیه‌السلام است و با دخترش رقيه ازدواج كرد. وي از مردان دلير بني‌هاشم، اهل علم و داراي بينش وسيع سياسي و مذهبي و پيرو خالص ولايت و امامت بود.

مسلم بن عقيل از مكه معظمه به مدينه منوره رفت و در آن جا با خانواده‌اش خداحافظي نمود و به همراه دو فرزندش و دو راهنما از طايفه بني‌قيس از بي‌راهه حركت كرد تا هم زودتر به مقصد برسد و هم از چشم نگهبانان حكومتي و راهبان‌ها در امان بماند.[۴]


1- وقايع عاشورا (سيد محمدتقي مقدم)، ص 199.

2- الارشاد (شيخ مفيد)، ص 380؛ منتهي الآمال (شیخ عباس قمی)، ج 1، ص 303.

3-  الارشاد، ص 381؛ منتهي الآمال، ج 1، ص 303 و ص 306؛ وقايع الايام (شيخ عباس قمي)، ص 35؛ وقايع عاشورا، ص 201.

4- الارشاد، ص 381؛ منتهي الآمال، ج 1، ص 306؛ وقايع عاشوار، ص 201.

منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  
 



پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -