انهار
انهار
مطالب خواندنی

آیات 1 تا 55 یونس

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سیمای سوره ی یونس

دهمین سوره ی قرآن کریم که در اوایل بعثت در مکّه نازل شده است، «یونس»نام دارد.این سوره یکصد ونه آیه دارد و عمده ی مطالب آن،پیرامون توحید و حقّانیّت قرآن، پاسخ به منکران وحی،بیم دادن مشرکان،بیان عظمت آفرینش و آفریدگار، ناپایداری دنیا و توجّه دادن به آخرت است.

سوره ی قبل،یعنی توبه،رفتار منافقان و کیفر آنها را بیان می کرد؛این سوره به بیان رفتار مشرکان پرداخته است.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده ی مهربان.

الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ«1»

الف،لام،را،این است آیات کتاب استوار و حکمت آمیز.

نکته ها:

* امام صادق علیه السلام درباره ی حروف مقطّعه ی «الر» فرمودند:(الف)رمز أنا،(لام)رمز اللّه و (راء)رمز رئوف است؛یعنی أنا اللّه الرؤف.[1]

و در روایت دیگری می خوانیم که این حروف همان متشابهات قرآن است.[2]

پیام ها:

1-قرآن،مقام والایی دارد. «تِلْکَ» اشاره به دور است.

2-قرآن،کتاب حکیم است؛هم حَکَم و داور است،هم دارای مطالب حکیمانه است و هم محتوای محکمی دارد.(تاریخ و گذشت زمان و دشمن،خللی در قرآن وارد نمی کند) «الْکِتابِ الْحَکِیمِ»

أَ کانَ لِلنّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَیْنا إِلی رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قالَ الْکافِرُونَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبِینٌ«2»

آیا برای مردم شگفت آور است که به مردی از خود آنان وحی کردیم که مردم را بیم و هشدار بده و به مؤمنان بشارت بده که برای آنان نزد پروردگارشان جایگاه نیکویی است؟کافران گفتند:همانا این مرد جادوگری آشکار است!

نکته ها:

* «قَدَمَ صِدْقٍ» چند معنی دارد:

1.سابقه ی خوب.مثل«قدمٌ فی الحرب،قدم فی الاسلام»،یعنی در مبارزه و در اسلام پیشگام و سابقه دارد.

2.مقام و منزلتِ صدق و نیکو.

3.رهبر و پیشوای صدق.در روایات شیعه و سنّی «قَدَمَ صِدْقٍ» را رسول اللّه صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام دانسته اند.[3]

4.شفاعت.در روایتی مراد از «قَدَمَ صِدْقٍ» مقام شفاعت معرّفی شده است.[4]

* کافران در ردّ رسالت پیامبر هیچ گونه دلیل ومنطقی نداشتند،بلکه با بعید دانستن آن،از پذیرش آن شانه خالی می کردند.چنانکه اصول اعتقادی را نیز فقط باتعجّب انکار می کردند:

در توحید: «أَ جَعَلَ الْآلِهَهَ إِلهاً واحِداً»[5]

در نبوّت: «أَ هذَا الَّذِی بَعَثَ اللّهُ رَسُولاً»[6]

در معاد: «مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ»[7]

در امامت: «أَنّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِنَ الْمالِ»[8]

پیام ها:

1-ریشه ی کفر،غالباً استبعاد و تعجّب از وحی است. «عَجَباً أَنْ أَوْحَیْنا»

2-لیاقت های معنوی افراد،در ظاهر دیده نمی شود.اگر کسی مورد لطف خاص خدا قرار گرفت،او را تحمّل کنیم. «رَجُلٍ مِنْهُمْ»

3-پیامبران به خاطر الگو بودنشان باید از مردم ودرد آشنا باشند. «مِنْهُمْ»

4-وظیفه ی پیامبران،بشارت و انذار است. «أَنْذِرِ ،بَشِّرِ»

5-هر آنچه نمی فهمیم،آن را رد نکنیم.زیرا که انکار و تهمت زدن،شیوه ی کفّار است. «قالَ الْکافِرُونَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبِینٌ»

6-ایمان،زمینه ی قدم صدق وجایگاه ویژه نزد خداوند است. «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ»

إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیّامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِنْ شَفِیعٍ إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ«3»

همانا پروردگارتان،خدایی است که آسمان ها و زمین را در شش روز و دوران آفرید،سپس بر عرش استیلاء یافت(زمام امور را به دست گرفت).

کار جهان را تدبیر و سامان دهی می کند.هیچ شفاعت کننده ای جز با اذن او نیست.آن خداوند است که پروردگار شماست،پس او را بپرستید.آیا پند نمی گیرید؟

نکته ها:

* مراد از شش روز،شش روزگار و شش مرحله ودوران در آفرینش است،و ممکن است مراد از آن،مدّتی برابر شش روز باشد.

* «عَرش»،مرکز تدبیر و کنایه از قدرت است.وقتی می گویند:فلانی بر تخت نشست یا او را از تخت پایین کشیدند،یعنی به قدرت رسید یا برکنار شد.سلطه ی خداوند،هم پیش از آفرینش آسمان ها و زمین بر هستی بوده، «وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ»[9]،هم پس از خلقت آنها،و پس از پایان جهان و در قیامت هم سلطه ی الهی بر همه ی هستی باقی است.

«یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَهٌ[10]

* امام صادق علیه السلام فرمود:عرش،مربّع است،زیرا کلماتی که بنای اسلام بر آن است نیز چهار کلمه است:

«سبحان اللّه والحمدللّه ولااله الااللّه واللّه اکبر» [11]

پیام ها:

1-آفرینش جهان با برنامه ریزی و زمان بندی صورت پذیرفته است. «سِتَّهِ أَیّامٍ» (وقتی بر نظام هستی برنامه و تدبیر حاکم است،چگونه می توان پذیرفت انسان که گل سرسبد موجودات است،بی برنامه باشد؟!)

2-اوّل خداشناسی،سپس خداپرستی. إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی ... فَاعْبُدُوهُ

3-هستی قانون مند و هدفدار است.لازمه ی تدبیر امر،عاقبت وهدف داشتن و قانون مند بودن است. «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ»

4-عبادت،سزاوار کسی است که خلقت و تدبیر به دست اوست،نه دیگران.

خَلَقَ ... یُدَبِّرُ ... ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ

5-خداوند هستی را آفریده، «خَلَقَ» ودر قبضه دارد، «اسْتَوی» وبا حکمت دائماً آن را اداره می کند، «یُدَبِّرُ» وبدون اذن او کسی را نفوذی نیست، «ما مِنْ شَفِیعٍ» و توجّه به این حقایق،زمینه ی پیدایش روح بندگی وپرستش است. «فَاعْبُدُوهُ»

6-واسطه شدن هر موجودی باید از سوی خداوند تأیید شود.پس بی جهت بت ها را شفیع قرار ندهیم. «ما مِنْ شَفِیعٍ إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ»

7-الوهیّت از ربوبیّت جدا نیست.طاغوت ها می کوشند خالق را خدا بدانند،ولی سیاستگذار ومدبّر را خودشان،ودین را از سیاست جدا بدانند. «اللّهُ رَبُّکُمْ»

8-انسان آفریدگار خویش را باور دارد،تنها نیازمند تذکّر است. «أَ فَلا تَذَکَّرُونَ»

إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً وَعْدَ اللّهِ حَقًّا إِنَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ بِالْقِسْطِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِیمٍ وَ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْفُرُونَ«4»

بازگشت همه ی شما به سوی اوست.این وعده ی حقّ الهی است.اوست که آفرینش را آغاز می کند،سپس آن را باز می گرداند،تا کسانی را که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند،به عدالت پاداش دهد و برای آنان که کافر شده اند به سزای کفرشان، نوشیدنی ای از مایع سوزان و عذابی دردناک خواهد بود.

نکته ها:

* این آیه،هم اصل معاد را مطرح می کند، «إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ» هم امکانش را، «یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ» و هم هدف از معاد را که کیفر و پاداش است. «لِیَجْزِیَ»

* احتمال دارد مراد از «بِالْقِسْطِ» این باشد که اهل ایمان به خاطر قسط وعدالتی که دارند، پاداش می بینند[12]البتّه فضل الهی منافاتی با قسط ندارد،چنانکه در آیات دیگر،به پاداشهای افزون الهی اشاره شده است از جمله: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنی وَ زِیادَهٌ»[13]و «لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»[14]

پیام ها:

1-بازگشت ما به سوی خداست،بیهوده به فکر راضی ساختن این و آن نباشیم.

«إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ»

2-همه ی انسان ها،پس از مرگ زنده خواهند شد. «إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً»

3-معاد،مادّی و جسمانی است. «یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ» (اعاده به معنای بازگرداندن همان چیز است)

4-توانایی خداوند بر پدید آوردن،نشانه ی توانایی او بر رستاخیز است. «یَبْدَؤُا اَلْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ»

5-نه تنها انسان دوباره زنده می شود،بلکه همه ی آفرینش بار دیگر آفریده می شود. «یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ»

6-همان گونه که تمام هستی،برای بشر آفریده شده،در آخرت نیز اعاده ی خلق برای پاداش گرفتن بشر است. یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ لِیَجْزِیَ ...

7-آفرینش همچنان استمرار دارد. «یَبْدَؤُا الْخَلْقَ»

8-مقصود اصلی از معاد،پاداش مؤمنان است. «لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا» و کیفر کافران به خاطر عدل الهی است.

9-پاداش الهی براساس قسط و عادلانه است.(با ازدیاد به واسطه ی فضل او منافات ندارد) لِیَجْزِیَ ... بِالْقِسْطِ

10-ارزش کارهای خوب،به انگیزه وهدف خوب آن است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ»

11-استمرار و پافشاری بر کفر،موجب عذاب است. «بِما کانُوا یَکْفُرُونَ»

هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللّهُ ذلِکَ إِلاّ بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ«5»

اوست که خورشید را درخشنده و ماه را تابان قرار داد و برای حرکتِ ماه منزلگاه هایی قرار داد تا شماره ی سالها و حساب را بدانید.خداوند اینها را جز بر اساس حقّ نیافریده است.خداوند آیات را برای آنان که (می خواهند)بدانند،به تفصیل بیان می کند.

نکته ها:

* در قرآن،برای خورشید کلماتی همچون«سراج»و «ضِیاءً» به کار رفته که به معنای نور شدید و قوی است،و در مورد ماه،کلمات«نور»و«منیر»،که نور ضعیف را هم شامل می شود آمده است.

البتّه اگر «ضِیاءً» را جمع«ضوء»بگیریم،ممکن است اشاره به این باشد که خورشید دارای نورهای گوناگونی است.[15]

* مراد از«تفصیل آیات»،شاید گسترش در خلقت باشد،یعنی دست خدا در آفرینش هستی باز است و گسترش خلقت برای اهل فهم،روشن است.[16]

* همان گونه که خداوند حکیم برای شمارش سال،در آسمان ها نشانه گذاری کرده است، برای هدایت مردم نیز در زمین رسولان و هادیانی قرار داده است،زیرا نیاز بشر به ارشاد، مهم تر از نیاز او به تعداد سال هاست.[17]

پیام ها:

1-در حرکت کرات آسمانی و تعیین مدار آنها،به نیازهای انسان توجّه شده است. «لِتَعْلَمُوا»

2-نظم و ترتیب در حرکت ماه،یک تقویم طبیعی،عمومی و همیشگی را بوجود آورده است. لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ ...(از تغییر شکل ماه،می توان روزشماری کرد)

3-معیار محاسبات در امور شرعی،سال وماه قمری است. لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ ...

4-عدد،آمار وحساب،در زندگی انسان نقش مهمّی دارد. «لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ»

5-آفرینش،بیهوده نیست،بلکه بر اساس حقّ است. «بِالْحَقِّ»

6-از شیوه های تعلیم و تربیت،روشن وباز کردن مطالب است،نه کلّی گویی.

«یُفَصِّلُ الْآیاتِ»

7-پی بردن به رازهای آفرینش،نیازمند فکر و تعلیم است. «لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ»

إِنَّ فِی اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما خَلَقَ اللّهُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ«6»

همانا در رفت و آمد(واختلاف)شب و روز و در آنچه خداوند در آسمان ها و زمین آفریده است،برای مردم پرهیزکار نشانه هایی(بزرگ)است.

نکته ها:

* در آیه ی قبل،نشانه های الهی و تفصیل آیات،برای دانشمندان بیان شده بود، «لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» و در این آیه،برای اهل تقوا «لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ» ،نتیجه آنکه کسانی کامیابند که هم بدانند و هم پروا پیشه و متّقی باشند،وگرنه متقیّن ناآگاه و یا دانشمندان گناهکار،از آیاتِ الهی بهره ی کافی نمی برند.

* «اخْتِلافِ» هم به معنای رفت و آمد و هم به معنای تفاوت است.

* شب و روز از جهاتی با هم اختلاف دارند:

الف:جایگزینی نسبت به یکدیگر. [18]

ب:شب برای آرامش و روز برای تلاش. [19]

ج:کاهش و ازدیاد ساعات آنها در فصول مختلف سال.

د:تغییر ساعات آنها در مناطق مختلف جهان.

* سؤال: چرا گروهی از دانشمندان منکر خدایند؟

پاسخ: علم به تنهایی کافی نیست،بلکه نگاه ها باید از صاحبانِ هدف وانگیزه و برخاسته از انسان هایی باشد که در پی دریافت حقّ وحقیقت باشند. «لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ»

پیام ها:

1-تمام هستی در حال تغییر و تغیّر است. إِنَّ فِی اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ ...

2-از کنار پدیده ها،به سادگی نگذریم. ما خَلَقَ اللّهُ ... .لَآیاتٍ

3-گناه و آلودگی،در شناخت،تشخیص وتحلیل انسان اثر منفی دارد. «لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ» (تقوا،وسیله ی بینش صحیح در هستی است)

إِنَّ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاهِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ«7»

قطعاً آنان که به دیدار ما(و دریافت نعمت های اخروی)امید ندارند و(تنها) به زندگی دنیادل خوش کرده اند و به آن آرام گرفته وتکیه می کنند و نیز کسانی که از نشانه های(قدرت)ما غافلند.

أُولئِکَ مَأْواهُمُ النّارُ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ«8»

آنان به خاطر آنچه که عمل می کردند،جایگاهشان آتش است.

نکته ها:

* رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«مَن احبّ لقاء اللّه احبّ اللّهُ لقائه»،هر کس دیدار خدا را دوست بدارد،خداوند نیز ملاقات با او را دوست دارد.[20] و در آیه ی آخر سوره ی کهف می خوانیم:

«فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً» معتقدان به قیامت و دیدار پروردگار،باید عمل صالح انجام دهند.

پیام ها:

1-امید و یأس،در اصلاح و افساد انسان،نقش مؤثّری دارد. «لا یَرْجُونَ لِقاءَنا»

2-انسان،هر چه بیشتر از قیامت غافل و مأیوس شود،دنیاگراتر می شود.پس معتقدان به قیامت نباید دنیاگرا باشند. «لا یَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاهِ الدُّنْیا»

3-اطمینان واقعی تنها با یاد خداست و دنیا،آرام بخش کاذب آن هم برای غافلان است. اِطْمَأَنُّوا بِها ... غافِلُونَ

4-عوامل دوزخی شدن عبارت است از:

الف:انکار معاد و پاداشهای اخروی. «لا یَرْجُونَ لِقاءَنا»

ب:راضی شدن به دنیای زودگذر. «رَضُوا بِالْحَیاهِ الدُّنْیا»

ج:غفلت از آیات الهی. «هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ»

د:عملکرد ناپسند. «بِما کانُوا یَکْسِبُونَ»

5-جهنّم،دست آورد خود انسان است. «بِما کانُوا یَکْسِبُونَ»

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ فِی جَنّاتِ النَّعِیمِ«9»

به یقین آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، پروردگارشان آنان را به خاطر ایمانشان هدایت می کند.و در باغ های پرنعمت که نهرها از زیر پایشان جاری است اقامت دارند.

نکته ها:

* در حدیث آمده است:انسان چون از قبرش در قیامت بر می خیزد،عمل صالحش به صورتی نورانی نزد او مجسّم شده،او را به بهشت هدایت می کند.[21]

* هدایت الهی،جریانی مداوم است.هرلحظه بر هدایت مؤمنان می افزاید و آنان را از پرتگاه ها حفظ می کند ودر بن بستِ دنیا راهی به رویشان باز می کند: «یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[22]، راه را برایشان نمایان می کند: «نُوراً یَمْشِی بِهِ»[23]،گره از کارشان می گشاید: «أَصْلَحَ بالَهُمْ»[24]،همه جا کفایتشان می کند: «فَهُوَ حَسْبُهُ»[25]و در قیامت هم به بهشت رهنمونشان می کند: «یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ» [26]

همه ی این هدایت ها از مفهوم کلّیِ «یَهْدِیهِمْ» بر می آید،که مورد آن را مشخّص نفرموده است تا شامل همه ی اینها بشود.

پیام ها:

1-ایمان،از عمل جدا نیست. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا»

2-گرچه مؤمن هدایت یافته است،ولی همواره نیازمند هدایت الهی است.[27]

«یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ»

3-زمینه ی هدایت الهی را باید خود ایجاد کنیم. «یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ»

4-در مقایسه بین ایمان و عمل،ایمان محور است. «یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ» و نفرمود:«بایمانهم و عملهم»

5-هدایت خدا نسبت به مؤمنان،مطلق وفراگیر است. «یَهْدِیهِمْ» مطلق است.

6-ربوبیّت خداوند،سبب دستگیری دائمی او از مؤمنان است. «یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ»

7-نهرهای بهشتی،نه تنها از زیر درختان،بلکه از زیر خانه های بهشتی نیز جاری است. «مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ»

دَعْواهُمْ فِیها سُبْحانَکَ اللّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ«10»

دعا و نیایش آنان در بهشت، «سُبْحانَکَ اللّهُمَّ» (خدایا تو پاک و منزّهی)است و درودشان در آنجا سلام است و پایان نیایش آنان، «الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» (سپاس و ستایش مخصوص خداست)می باشد.

نکته ها:

* «سَلامٌ» ،کلام اهل بهشت است و در بهشت،سلام فضای همه جا را پر می کند:سلام از سوی خداوند، «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»[28]،سلام از سوی فرشتگان «سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ» [29]و سلام از سوی بهشتیان نسبت به هم.[30] «إِلاّ قِیلاً سَلاماً سَلاماً» [31]

* «الْحَمْدُ لِلّهِ» ،کلام انبیا و اولیاست.حضرت نوح علیه السلام پس از نجات از قوم ظالم، «الْحَمْدُ لِلّهِ» گفت،[32]و ابراهیم علیه السلام نیز خدا را حمد کرد که در سنّ پیری اسماعیل واسحاق را به او بخشیده است.[33] «الْحَمْدُ لِلّهِ» سخن مؤمنان[34]و کلام بهشتیان است.

* در حدیث آمده است:اهل بهشت با کلمه ی «سُبْحانَکَ اللّهُمَّ» مسئولان پذیرایی را صدا می زنند،آنان نیز فوری حاضر شده،خواسته ی اهل بهشت را تأمین می کنند.[35]

* در حدیث است:هرگاه بنده ای مشغول تمجید خدا باشد و از درخواست حوائج خود از او غافل شود،خداوند بیش از آنچه با دعا کردن به او می داد،عطا می کند.[36]

پیام ها:

1-یاد خدا تنها در دنیا نیست،آخرت هم جای ذکر الهی است. «سُبْحانَکَ اللّهُمَّ»

2-انسان به جایی می رسد که دعا و خواسته اش هم تمجید پروردگار می شود.

«دَعْواهُمْ فِیها سُبْحانَکَ» و این تسبیح و تمجید آنان را کامیاب می سازد.

3-مؤمنان،در برابر صفات الهی می گویند: «سُبْحانَکَ» ،در برابر سایر مؤمنان می گویند: «سَلامٌ» و در مقابل کامیابی از نعمت های الهی می گویند: «الْحَمْدُ لِلّهِ»

4-مؤمن،عاشق خداست.بهشت و لذّت های بهشتی هم او را از یاد محبوب باز نمی دارد،بلکه در همه چیز،لطف و قدرت خدا را می بیند. «سُبْحانَکَ اللّهُمَّ، اَلْحَمْدُ لِلّهِ»

5-آغاز سخن مؤمنان با «سُبْحانَ اللّهِ» و پایان آن با «الْحَمْدُ لِلّهِ» می باشد.

(از عبارت «آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ» استفاده می شود که اوّل سخن آنان «سُبْحانَکَ اللّهُمَّ» است.)

وَ لَوْ یُعَجِّلُ اللّهُ لِلنّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِیَ إِلَیْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ«11»

واگر خداوند برای مردم به همان شتاب که برای خود خیر می طلبند،در رساندن بلا به آنان شتاب می نمود،قطعاً اجلشان فرا رسیده بود.پس کسانی را که به دیدار ما امید(و باور)ندارند به حال خود رها می کنیم تا در سرکشی خویش سرگردان بمانند.

نکته ها:

* مشابه مفهوم این آیه،در سوره ی کهف آیه ی 58 و سوره فاطر آیه ی 45 نیز آمده است که اگر خداوند مردم را زود به کیفر کارهایشان برساند و مؤاخذه کند،همه نابود می شوند.به علاوه اختیار که اساس تکلیف است از بین می رود و اطاعت،جنبه ی اضطراری پیدا می کند.

* است معنای «اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَیْرِ» این باشد که سنّت خداوند در خیررسانی،سرعت و در شرّ رسانی،با مهلت است و معنای جمله این باشد که خداوند در خیررسانی سرعت و عجله دارد.

پیام ها:

1-انسان،طبیعتاً عجول است. «اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَیْرِ»[37]

2-اگر خداوند در دنیا،بدکاران را کیفر فوری می داد،کسی باقی نمی ماند و نسل بشر منقرض می شد. لَوْ یُعَجِّلُ اللّهُ ... لَقُضِیَ إِلَیْهِمْ أَجَلُهُمْ

3-یکی از سنّت های الهی،«استدراج»در عذاب و مهلت دادن به ظالمان است.

فَنَذَرُ الَّذِینَ ...

4-هلاک نشدن کفّار،نشانه ی حقّانیّت آنان نیست. «فَنَذَرُ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا»

5-آنان که از خدا بریده و سرگرم خود شده اند،هدف معیّنی ندارند و حیرانند.

«فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ»

6-انکار و بی توجّهی به قیامت،موجب طغیان و رهاشدن به حال خود و محروم شدن از الطاف الهی است. «لا یَرْجُونَ لِقاءَنا فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ»

وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلی ضُرٍّ مَسَّهُ کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ«12»

وهنگامی که ضرری به انسان برسد،در حالی که به پهلو خوابیده یا نشسته و یا ایستاده است،ما را می خواند،ولی چون ضرر را از او برطرف ساختیم،چنان به راه خود می رود که گویی هرگز ما را برای گرفتاری که به وی رسیده بود،نخوانده است! این گونه برای اسرافکاران،عملکردشان زیبا جلوه می کند.

نکته ها:

* بارها خداوند از ناسپاسی انسان گِله کرده که در هنگام اضطرار و سختی خدا را می خواند، ولی پس از حلّ مشکل،از خدا غافل می شود و او را فراموش می کند.

پیام ها:

1-ایمان به خداوند،در عمق روح انسان عجین شده و حوادث تلخ،عامل بیداری این وجدان وفطرت خداجوی اوست. «مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا»

2-آنان که دعا و نیایش موسمی دارند،مورد انتقاد و کارشان بی ارزش است.

«مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا»

3-دعا در هر حال جایز است؛ایستاده،نشسته یا خوابیده. «لِجَنْبِهِ ،قاعِداً ،قائِماً»

4-نیایش خالصانه،سبب رفع گرفتاری است. دَعانا ... کَشَفْنا

5-رفاه،زمینه ی غفلت است. «فَلَمّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا»

6-انسان،ناسپاس است. «مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا»

7-آنان که خدا را فراموش کنند،زندگی مادّی در نظرشان زیبا جلوه می کند. «زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ»

8-فراموش کردن الطاف خداوند،نوعی اسراف است. مَرَّ ... لِلْمُسْرِفِینَ

9-هر کس در رفاه،غافل و در گرفتاری دعا کند،مسرف است. مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا ... فَلَمّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ ... زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ

10-مرفّهان،از خودراضی اند. «زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»

وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمّا ظَلَمُوا وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ«13»

وهمانا ما امّت های پیش از شما را چون ستم کردند،هلاک کردیم.(زیرا) پیامبرانشان برای آنها معجزات آوردند،ولی آنها ایمان نیاوردند.ما این گونه گروه تبهکاران را کیفر می دهیم.

نکته ها:

* «قرون»جمع«قرن»،به مردمی که در یک عصر وزمان زندگی می کنند،گفته می شود.

پیام ها:

1-ظلم وستم،زمینه ساز سقوط ملّت هاست. أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ ... لَمّا ظَلَمُوا

2-عقاب و قهر الهی،بعد از اتمام حجّت است. «أَهْلَکْنَا وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ»

3-هلاکت،برای ستمگرانی است که امیدی به ایمان و اصلاحشان نیست. «وَ ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا»

4-در کنار تاریخ باید فلسفه ی تاریخ نیز بیان شود تا مایه ی عبرت باشد.[38]

أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ ... کَذلِکَ نَجْزِی

5-سنّت های الهی،همگانی و همیشگی است. «کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ»

ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ«14»

سپس شما را پس از(هلاکت)آنان،جانشینانی در زمین قرار دادیم،تا ببینیم شما چگونه عمل می کنید.

پیام ها:

1-حکومت و تمکّن،وسیله ی آزمایش الهی است. جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ ... لِنَنْظُرَ

2-هر مدیری که مسئولیّت می دهد،باید نظارت هم بکند. «جَعَلْناکُمْ ،لِنَنْظُرَ»

3-عملکرد ما،زیر نظر خداوند است. «لِنَنْظُرَ»

4-همه ی اقوام،نزد خدا یکسانند و قانونِ آزمایش الهی،درباره ی همه جاری می شود. «لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ»

5-سرنوشت مردم،نتیجه ی عملکرد خودشان است. «کَیْفَ تَعْمَلُونَ»

وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما یَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ ما یُوحی إِلَیَّ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ«15»

وهرگاه آیات روشن ما بر آنان تلاوت می شود،کسانی که به دیدار ما(و دریافت پاداشهای اخروی)امید و باوری ندارند می گویند:قرآنی غیر از این بیاور،یا این قرآن را تغییر بده.(به آنان)بگو:من حقّ ندارم که آن را از پیش خود تغییر دهم.

من پیروی نمی کنم مگر آنچه را که به من وحی شود،من از عذاب روزی بزرگ (قیامت)بیمناکم،اگرپروردگارم را نافرمانی کنم.

نکته ها:

* بعضی از بت پرستان از رسول خدا صلی الله علیه و آله درخواست داشتند که بعضی آیات این قرآن را که به نکوهش از بت های آنان می پردازد،تغییر دهد و قرآن دیگری بیاورد! همیشه کسانی که تعالیم آسمانی را مخالف هوای نفس خود می دیدند،این گونه تقاضاها را داشته اند.

پیام ها:

1-آیات ونشانه های شناخت الهی باید برای مردم بیان شود. إِذا تُتْلی ...

2-هیچ کس حتی پیامبر نمی تواند قانون الهی را تغییر دهد. «ما یَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ»

3-هرگز تسلیم بهانه جویی ها و هوسهای مردم نشویم.اصل آن است که خدا می گوید،نه آنچه مردم می خواهند. «ما یَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ»

4-هیچ بشری حتّی پیامبر،در قرآن دست نداشته است. «مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِی»

5-اضافه شدن پیروان،به قیمت تغییر و تحریف مکتب و دست برداشتن از اصول،ارزشی ندارد.(با توجّه به شأن نزول)

6-پیامبران،معصومند و جز از وحی پیروی نمی کنند. «إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ ما یُوحی»

7-یاد معاد،عامل تقوا و مصونیّت از گناه است. «إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» ،همچنان که غفلت از معاد،عامل بهانه گیری است. «لا یَرْجُونَ لِقاءَنَا»

8-سرچشمه ی عصمت انبیا،ایمان و یقین به معاد است. «إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ»

قُلْ لَوْ شاءَ اللّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَیْکُمْ وَ لا أَدْراکُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِیکُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ«16»

بگو:اگر خداوند می خواست،آن(قرآن)را بر شما نمی خواندم و شما را به آن آگاه نمی ساختم.من پیش از(آوردن)قرآن،عمری در میان شما بوده ام،آیا نمی اندیشید؟!

نکته ها:

* خطاب آیه به درخواست کنندگان تغییر قرآن است و می فرماید:پیامبر صلی الله علیه و آله چهل سال در میان شما زیسته است،اگر قرآن تراوشات فکری او بود،می بایست در این مدّت نمونه های دیگری از افکارش بر زبان او جاری می شد.

پیام ها:

1-پیامبر خدا،بی اجازه و اراده ی الهی کاری نمی کند. «لَوْ شاءَ اللّهُ ما تَلَوْتُهُ»

2-قرآن معجزه ی الهی است،نه محصول فکر بشر. ما تَلَوْتُهُ ... وَ لا أَدْراکُمْ بِهِ

3-سابقه ی پاکی و امانت وامّی بودن پیامبر،نشانه ی حقّانیّت اوست. فَقَدْ لَبِثْتُ فِیکُمْ عُمُراً ... أَ فَلا تَعْقِلُونَ

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ«17»

پس کیست ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ بندد،یا آیات او را دروغ بشمارد؟قطعاً مجرمان،رستگار نمی شوند.

نکته ها:

* آیه،ادامه ی پاسخ کسانی است که از پیامبر تقاضای تغییر و تبدیل قرآن را داشتند و این تقاضا،نوعی افترا بر خداوند به حساب آمده است.مشابه این آیه در موارد دیگری هم هست،از جمله: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللّهِ کَذِباً أَوْ قالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْءٌ»[39]که ادّعای دروغین وحی را دروغ بستن به خداوند شمرده است.

پیام ها:

1-بزرگ ترین ظلم،ظلم فرهنگی،اعتقادی وتحریف آیات است. «فَمَنْ أَظْلَمُ»

2-هرچه شخصیّت بزرگتر باشد،افترا بر او خطرناک تر است. «أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللّهِ»

3-دین تراش ودین ساز،با کافر در یک ردیف هستند. «افْتَری ،کَذَّبَ»

4-بدعت،جرم است. «الْمُجْرِمُونَ»

5-مبلّغ دینی اگر تفکّرات خود را به اسم دین بگوید،سزاوار تعبیراتی همچون

«أَظْلَمُ» ، «لا یُفْلِحُ» و«مجرم»است.

وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللّهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللّهَ بِما لا یَعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمّا یُشْرِکُونَ«18»

و به جای خدا چیزهایی را می پرستند که نه به آنان ضرر می رساند و نه سودشان می دهد و می گویند:این بت ها شفیعان ما نزد خدایند.بگو:آیا خدا را به چیزی خبر می دهید که او خبری از آنها در آسمان ها و زمین ندارد؟خداوند منزّه و والاتر است از شریکانی که برایش قرار می دهند.

نکته ها:

* تفسیر مراغی با تمسک به این آیه،توسّل به اولیا وزیارت قبور را ردّ کرده است.در حالی که اوّلاً:در این آیه، «یَعْبُدُونَ» به کار رفته است و در زیارت و توسّل،کسی را پرستش نمی کنیم.ثانیاً:ما به حیات برزخی معتقدیم،قرآن هم شهیدان را زنده می داند.ما از اولیای خدا که در راه خدا شهید شده اند،تقاضای دعا داریم.مقایسه ی آنان و شهدا،با سنگ و چوب،بی انصافی است.

* پرستش بت ها،یا برای ترس است یا امید نفع.بت ها،نه زیان می رسانند که از روی ترس عبادت شوند،نه سودی می رسانند تا لایق عبادت باشند،پس بهانه ای برای بت پرستی نیست. «لا یَنْفَعُهُمْ وَ لا یَضُرُّهُمْ»

پیام ها:

1-بت پرستان،منطق ندارند و بت پرستی کاری بی منطق است. یَعْبُدُونَ ... لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ

2-بت پرستان خدا را قبول داشتند،لیکن بت ها را واسطه می دانستند و لذا بت ها را پرستش می کردند. «هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا»

وَ ما کانَ النّاسُ إِلاّ أُمَّهً واحِدَهً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ فِیما فِیهِ یَخْتَلِفُونَ«19»

(در آغاز)مردم جز امّتی واحد نبودند(و بر فطرت پاک توحیدی بودند)، پس دچار اختلاف شدند،(گروهی موّحد و گروهی مشرک،)و اگر سنّتِ (مهلت یافتن مردم برای آزمایش)از سوی پروردگارت مقدّم و مقدّر نگردیده بود،(در همین دنیا)میان مردم در آنچه اختلاف می کردند، داوری می شد(و به هلاک منحرفان حکم می گردید).

نکته ها:

* خداوند به هنگام هبوط آدم و حوا به زمین،فرمود: «وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلی حِینٍ»[40]زمین برای شما و نسل شما تا مدّتی جایگاه است.بنابراین از روز اوّل،تقدیر این بوده که انسان تا مدّتی در زمین مهلت داشته باشد،پس شاید مراد از «کَلِمَهٌ سَبَقَتْ» در این آیه،همان تقدیر و برنامه ی زندگی انسان باشد.

پیام ها:

1-بشر از آغاز یک امّت واحد،همفکر و هم عقیده در توحید بوده است. «ما کانَ النّاسُ إِلاّ أُمَّهً واحِدَهً»

2-انسان از همان آغاز،زندگی اجتماعی داشته است. «أُمَّهً»

3-مهلت دادن،از شئون ربوبیّت الهی است. «سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ»

4-سنّت الهی،مهلت دادن به افراد برای انتخاب وعمل است. لَوْ لا کَلِمَهٌ ... لَقُضِیَ

وَ یَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ«20»

و می گویند:چرا از سوی پروردگارش بر او آیه و معجزه ای نازل نمی شود؟پس بگو:غیب(و معجزه که به جهان غیب مربوط است)،از آنِ خداست(نه در اختیار من یا تابع هوس مردم).پس در انتظار باشید،من نیز همراه شما از منتظرانم(که خداوند چگونه پاسخ بهانه گیری های شما را می دهد).

پیام ها:

1-بهانه گیران،قرآن وصدها آیه را نادیده می گیرند و خواستار آیه ی دیگری می شوند. «لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌ»

2-معجزه،به خواست خداست،نه در اختیار پیامبر و نه تابع هوسها و تمایلات مردم. «إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلّهِ»

3-سنّت و قانون خدا،مهلت دادن است. فَانْتَظِرُوا ...

وَ إِذا أَذَقْنَا النّاسَ رَحْمَهً مِنْ بَعْدِ ضَرّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذا لَهُمْ مَکْرٌ فِی آیاتِنا قُلِ اللّهُ أَسْرَعُ مَکْراً إِنَّ رُسُلَنا یَکْتُبُونَ ما تَمْکُرُونَ«21»

و هرگاه پس از رنجی که به مردم رسیده،(طعم)رحمت و لطفی به آنان بچشانیم،(به جای سپاس،)در آیات ما مکر و حیله می کنند.بگو:تدبیر الهی سریعتر و نافذتر است همانا فرستادگان ما(فرشتگان)،آنچه را مکر و نیرنگ می کنید می نویسند.

نکته ها:

* آیه ی قبل به بهانه گیری آنان اشاره کرد که می گفتند:چرا آیه ای نازل نمی شود.اینجا به لجاجت آنان پرداخته،که پس از نزول آیه هم به جای تقدیر،نیرنگ می کنند.

* در مکّه خشکسالی و قحطی شد و خداوند به برکت رسول خدا صلی الله علیه و آله باران فرستاد.ولی

مشرکان گفتند که باران به خاطر بت ها بوده است! این آیه نازل شد و آنان را رسوا کرد.[41]

* در اکثر تفاسیر آمده است که یکی از تدابیر ومکر دشمنان،کوبیدن شخصیّت پیامبر و استهزای آیات الهی بوده است.

پیام ها:

1-نعمت هایی را که انسان از آن استفاده می کند،گوشه ای از رحمت بی کران الهی است. «أَذَقْنَا النّاسَ رَحْمَهً»

2-بعضی از انسان ها از نعمت های الهی سوء استفاده می کند و به جای شکر،مکر می کند. أَذَقْنَا النّاسَ رَحْمَهً ... .إِذا لَهُمْ مَکْرٌ

3-کسی که مکر کند،به تدبیر و مکر قهرآمیز الهی گرفتار می شود. إِذا لَهُمْ مَکْرٌ ... اَللّهُ أَسْرَعُ مَکْراً

4-کیفر الهی با جرم متناسب است. «لَهُمْ مَکْرٌ، اَللّهُ أَسْرَعُ مَکْراً»

هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتّی إِذا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بِهِمْ بِرِیحٍ طَیِّبَهٍ وَ فَرِحُوا بِها جاءَتْها رِیحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنْجَیْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشّاکِرِینَ«22»

او کسی است که شما را در خشکی و دریا سیر می دهد،تا آنگاه که در کشتی باشید و بادی موافق،کشتی ها را به جریان در آورد و بدین وسیله خوشحال شوند،ناگهان تندبادی آید و موج از هر سو سراغشان آید و گمان برند که در محاصره ی بلا گرفتارند،(در این هنگام)خداوند را با اخلاص عقیده می خوانند(و می گویند:)اگر ما را از این خطر نجات دهی، قطعاً از شاکران خواهیم بود.

نکته ها:

* آلوسی و مراغی در تفاسیر خود،آورده اند که شیعیان هنگام خطر،امامان خود را صدا می زنند،در حالی که مشرکان در وقت خطر خدا را صدا می کنند!! غافل از آنکه توسّل به امام معصوم شهید که به گفته ی قرآن زنده است،با توسّل به بت فرق دارد.

پیام ها:

1-قوانینِ حاکم بر طبیعت،مخلوق ومحکوم خداوند است. «هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ»

2-کارهای انسان،به خدا هم نسبت داده می شود،چون قدرت از اوست.با آنکه سِیر،عمل انسان است، «فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ» ،امّا می فرماید: «هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ»

3-انسان هر چه هم پیشرفت کند،از گزند حوادث طبیعی درامان نیست. «جاءَتْها رِیحٌ عاصِفٌ»

4-مرفّهان نپندارند که پیوسته در رفاه خواهند بود. «فَرِحُوا بِها ،أُحِیطَ بِهِمْ»

5-حوادث طبیعی،غرور و تکبّر انسان را برطرف ساخته،او را در برابر خداوند خاضع می سازد. «دَعَوُا اللّهَ»

6-هنگام خطر،فطرت انسان به یک مبدأ نجات متوجّه می شود. «دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصِینَ»

7-ایمان و اخلاص باید دائمی باشد،نه موسمی و به هنگام احساس خطر.

«أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصِینَ»

8-انسان در هنگامه ی خطر قول می دهد،ولی به رفاه که رسید غافل می شود.

«لَئِنْ أَنْجَیْتَنا»

9-ناسپاسی و کفران نعمت ها،یکی از زمینه های بروز سختی و عذاب است.

«لَئِنْ أَنْجَیْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشّاکِرِینَ»

فَلَمّا أَنْجاهُمْ إِذا هُمْ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ یا أَیُّهَا النّاسُ إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلی أَنْفُسِکُمْ مَتاعَ الْحَیاهِ الدُّنْیا ثُمَّ إِلَیْنا مَرْجِعُکُمْ فَنُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«23»

پس چون خداوند نجاتشان داد،در آن هنگام در زمین به ناحقّ سرکشی می کنند.ای مردم! همانا سرکشی شما فقط به زیانِ خودتان است.کامیابی زندگی دنیا(چند روزی بیش نیست)،سپس بازگشت شما به سوی ماست که شما را به عملکردتان آگاه خواهیم ساخت(وکیفر ستم هایتان را خواهیم داد).

نکته ها:

* «بغی»به معنای طلب است.ظالم چون همیشه خواهانِ حقّ دیگران است،به او باغی می گویند[42]

پیام ها:

1-انسان کافر بی وفا،عهدشکن و ناسپاس است. «فَلَمّا أَنْجاهُمْ ،یَبْغُونَ» (در آیه ی قبل،وعده داد اگر نجات یابد شکر کند،ولی پس از نجات ناسپاسی می کند)

2-ظلم به مردم،ظلم به خویش است،چون همه از یکدیگریم.[43] «بَغْیُکُمْ عَلی أَنْفُسِکُمْ»

3-کیفر ستم،هم در دنیاست هم در آخرت. «عَلی أَنْفُسِکُمْ، إِلَیْنا مَرْجِعُکُمْ»

4-ظالمان،تنها در چند روزه ی دنیا کامیابی دارند که در برابر کیفر قیامت،ناچیز است. «مَتاعَ الْحَیاهِ الدُّنْیا»

5-ریشه ی ظلم ها،دنیاطلبی انسان است. «مَتاعَ الْحَیاهِ الدُّنْیا»

6-یاد قیامت،از عوامل بازدارنده ی گناه است. یا أَیُّهَا النّاسُ ... إِلَیْنا مَرْجِعُکُمْ

7-خداوند به همه ی کارهای انسان آگاه است وانسان نیز در قیامت از همه ی کارهای خود آگاه خواهد شد. «فَنُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

إِنَّما مَثَلُ الْحَیاهِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمّا یَأْکُلُ النّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتّی إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها أَتاها أَمْرُنا لَیْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِیداً کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ«24»

همانا مَثَل زندگی دنیا همچون آبی است که از آسمان فرود آوردیم،پس گیاهِ زمین از آنچه مردم و چهارپایان می خورند با آن در آمیخت(و روئید)،تا آنکه زمین(از آن گیاهان)زینت بگرفت و اهل زمین پنداشتند که بر استفاده از آن همه ی نباتات توانایند. (ناگهان)فرمان(ویرانی ما)شبی یا روزی آمد،پس آن را چنان درو کردیم که گویی دیروز گیاهی وجود نداشته است.ما این گونه آیات خود را برای گروه اندیشمند تشریح می کنیم.

نکته ها:

* آیه ی قبل،دنیا را متاعی ناچیز شمرد واین آیه با تمثیلی زیبا،آن را ترسیم می کند.

* در برخی روایات،این آیه رمز ظهور حضرت مهدی علیه السلام به شمار آمده است که هرگاه زمین غرق در زرق،برق و مادیّات شد،با امر الهی و انقلاب مکتبی همه چیز عوض می شود. [44]

* بهترین مثال ها آن است که از طبیعت گرفته شود و زمین و زمان آن را کهنه نسازد. «إِنَّما مَثَلُ الْحَیاهِ الدُّنْیا کَماءٍ»

پیام ها:

1-مثال،از بهترین شیوه های تبلیغ و آموزش است. «إِنَّما مَثَلُ الْحَیاهِ الدُّنْیا»

2-در بهره گیری از مواهب مادّی طبیعت،انسان و حیوان یکسانند،ولی ارزش انسان به بهره گیری از معنویّات است. «یَأْکُلُ النّاسُ وَ الْأَنْعامُ»

3-تناسب داشتن سبزه ها با نیازهای انسان و حیوانات،از الطاف الهی است.

«نَباتُ الْأَرْضِ مِمّا یَأْکُلُ النّاسُ وَ الْأَنْعامُ»

4-زینت انسان،ایمان است[45]وزینت زمین،گیاهان هستند. «ازَّیَّنَتْ»

5-دنیا،انسان را فریب داده و به خیال و گمان وامی دارد. «ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ»

6-همان گونه که رویاندن گیاهان به دست خداست، [46]خشکاندن و نابود کردن آن هم به دست اوست. «فَجَعَلْناها حَصِیداً»

7-دنیا وجلوه های آن،در معرض انواع حوادث است. اِزَّیَّنَتْ ... حَصِیداً

8-عمر انسان در دنیا همچون عمر سبزه ها وگلها کوتاه وگذراست. مَثَلُ الْحَیاهِ الدُّنْیا ... کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ

9-قهر خدا گاه چنان شدید است که هیچ اثری را باقی نمی گذارد. «لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ»

10-مثالهای قرآن،زمینه ی تفکّر است،پس آنها را ساده نگیریم. «لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»

11-دلبستگی و مغرور شدن به دنیا،نشانه ی کوته فکری و مغرور نشدن،نشانه ی اندیشه وفکر است. «لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»

وَ اللّهُ یَدْعُوا إِلی دارِ السَّلامِ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ«25»

و خداوند(مردم را)به سر منزل سلامت و سعادت(بهشت)می خواند و هر که را بخواهد، به راه راست هدایت می کند.

نکته ها:

* «دارِ السَّلامِ» ،یکی از نامهای بهشت است،زیرا در آنجا کینه ای در دلها نیست،تا جنگ وجدال وبهره کشی پیش بیاید. «وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ»[47]

* سلام،نام خداست ودارالسلام،یعنی جوار رحمت الهی وجایی که کلام ودرودشان سلام است و از خداوند هم به آنان سلام می شود. «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»[48]

* در روایات،راه ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و رهبران معصوم آسمانی به عنوان بهترین نمونه ی راه مستقیم بیان شده است.

پیام ها:

1-دعوت الهی،نشانه ی لطف خاصّ او بر بندگان است. «وَ اللّهُ یَدْعُوا»

2-سلامتی دنیا گذراست،ولی سلامت آخرت،پایدار است. «دارِ السَّلامِ»

3-صراط مستقیم،مایه ی آرامش است و علاوه بر آخرت،همین دنیا را هم برای انسان دارالسلام می سازد. «یَدْعُوا إِلی دارِ السَّلامِ»

4-زندگی و جامعه ای سالم،خواستگاه خداوند است. «یَدْعُوا إِلی دارِ السَّلامِ»

5-خداوند،هم دعوت می کند و هم راه نشان می دهد. «یَدْعُوا ،یَهْدِی»

6-دعوت الهی برای همه است،ولی هدایتِ ویژه،مخصوص کسانی است که او بخواهد و خواست خداوند هم متوقف است بر آگاه سازی خود فرد. «یَهْدِی مَنْ یَشاءُ»

7-حرکت در صراط مستقیم،توفیق الهی می خواهد. یَهْدِی ... إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ

لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنی وَ زِیادَهٌ وَ لا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّهٌ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ هُمْ فِیها خالِدُونَ«26»

برای آنان که نیکی کنند،پاداشی نیکوتر(از نظر کیفی)و افزون تر(از نظر کمّی)خواهد بود و بر چهره ی آنان غبار ذلّت و خواری ننشیند،آنان اهل بهشتند و همیشه در آنجایند.

نکته ها:

* «رهق»به معنای پوشاندن اجباری است و «قَتَرٌ» به معنای غبار،دود و خاکستر.

* اعطای پاداش زیادتر و مضاعف،با تعبیر «زِیادَهٌ» ، «ضِعْفٌ» و«اضعاف»مکرّر در قرآن آمده است.از جمله:هر که نیکی کند پاداش ده برابر دارد،[49]خداوند علاوه بر پاداش کامل از فضل خود به آنان عطا می کند،[50]پاداش هفتصد برابر برای انفاق در راه خدا.[51]

* امام صادق علیه السلام می فرماید:هر چیز اندازه ای دارد،جز اشک که قطره ای از آن آتشها را خاموش کند.

سپس فرمود:کسی که اشکی برای خدا بریزد،چهره اش تیرگی و خواری نخواهد دید. «لا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّهٌ»[52]

* در بعضی روایات مراد از «زِیادَهٌ» را دنیا گرفته اند.[53] و روایات بسیاری از اهل سنّت، «زِیادَهٌ» را ملاقات با خدا(والطاف او)دانسته است.[54]

* «أَحْسَنُوا» ،دامنه ی نیکی،شامل عقیده ی نیک،عمل شایسته و گفتار خوب می شود.

پیام ها:

1-دریافت الطاف الهی،مخصوص نیکوکاران است. «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنی»

2-خداوند،هم پاداش عمل را می دهد و هم تشویق می کند. «الْحُسْنی وَ زِیادَهٌ»

3-پاداش نیکوکاران در قیامت،بهترین پاداش هاست. «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنی»

4-آنان که به غیرخدا رو کنند عذری ندارند،چون خداوند هم دعوت می کند، «یَدْعُوا إِلی دارِ السَّلامِ» هم راهنمایی می کند، «یَهْدِی مَنْ یَشاءُ» هم مزد می دهد، «الْحُسْنی» و هم اضافه می دهد. «زِیادَهٌ» و هم اضافه اش بسیار مهم است[55]

5-احسان و نیکی در دنیای زودگذر و فانی،زندگی در بهشت جاودان را بدنبال دارد. أَحْسَنُوا ... هُمْ فِیها خالِدُونَ

وَ الَّذِینَ کَسَبُوا السَّیِّئاتِ جَزاءُ سَیِّئَهٍ بِمِثْلِها وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّهٌ ما لَهُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ عاصِمٍ کَأَنَّما أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّیْلِ مُظْلِماً أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ«27»

و آنان که به دنبال کسب بدی ها رفتند،به قدر همان بدی ها مجازات دارند و غبار ذلّت و خواری آنان را فرا می گیرد.از قهر خداوند،پناه دهنده ای ندارند،گویا چهره هایشان با پاره هایی از شب تیره پوشانده شده است.

آنان اهل دوزخند و در آن جاودانه اند.

نکته ها:

* امام باقر علیه السلام فرمود:این آیه در مورد اهل بدعت وشبهات وشهوات است.[56]

* «لیلِ مُظلم»،شبی است که از نور ماه هیچ خبری نیست که در هر ماه،یک شب چنین است.در مقابل«لیلِ مُقمِر»که مهتابش برای همه روشن است.

* به قرینه ی آیاتی همچون: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَهٌ. تَرْهَقُها قَتَرَهٌ. أُولئِکَ هُمُ الْکَفَرَهُ الْفَجَرَهُ»[57]و آیه ی «فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ»[58]،می توان گفت که در این آیه،جمله ی «أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّیْلِ» ،نظر به کفّار دارد.

علاوه بر این که «السَّیِّئاتِ» الف و لام استغراق دارد و همه ی بدی ها را شامل می شود که مهم ترین آنها کفر است.

پیام ها:

1-انسان ها با اراده سراغ گناه می روند،نه به اجبار. «کَسَبُوا»

2-رفتار خداوند با بدکاران،عادلانه است. «جَزاءُ سَیِّئَهٍ بِمِثْلِها»

3-دنیا،سرای عمل و آخرت سرای پاداش است. وَ الَّذِینَ کَسَبُوا ... جَزاءُ

4-تشویق باید بیش از تنبیه و مجازات باشد.درباره ی نیکان فرمود: «الْحُسْنی وَ زِیادَهٌ» و درباره ی بدکاران فرمود: «سَیِّئَهٍ بِمِثْلِها»

5-روسیاهی مخصوص کفّار است،نه مؤمنان گنهکار. «تَرْهَقُهُمْ ذِلَّهٌ»

6-در قیامت،هم مجازات و تنبیه است،هم تحقیر و روسیاهی. سَیِّئَهٍ بِمِثْلِها، أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ ...

7-راه فرار ونجات وشفاعت به روی کافران بسته است. «ما لَهُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ عاصِمٍ»

وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُوا مَکانَکُمْ أَنْتُمْ وَ شُرَکاؤُکُمْ فَزَیَّلْنا بَیْنَهُمْ وَ قالَ شُرَکاؤُهُمْ ما کُنْتُمْ إِیّانا تَعْبُدُونَ«28»

و روزی که همه را(در قیامت)گردهم آوریم،آنگاه به مشرکان می گوییم:شما و شریکانی که برای خدا می پنداشتید در جای خود بمانید(تا به حسابتان رسیدگی شود)، پس  میانشان جدایی می افکنیم و معبودها(به مشرکین)می گویند:شما(در حقیقت)ما را نمی پرستیدید،(بلکه در پی هوسها و اوهام خود بودید).

نکته ها:

* در آیه قبل،سخن از این بود که برای مجرمان وکافران هیچ راه نجاتی نیست،واین آیه می گوید:حتّی واسطه های خیالی هم به جای شفاعت،از آنان بیزاری می جویند.

پیام ها:

1-قیامت و حوادث آن را فراموش نکنیم. «یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً»

2-قیامت مخصوص انسان ها نیست،بلکه همه ی معبودهای ساختگی نیز حاضر می شوند. «أَنْتُمْ وَ شُرَکاؤُکُمْ»

3-قیامت،روز جدایی است. «فَزَیَّلْنا بَیْنَهُمْ» (در قیامت برای بازجویی،میان انسان ها جدایی می افتد)

4-در قیامت بت ها دارای شعور و نطق می شوند ومعبودانشان را انکار و یا اظهار بی اطلاعی می کنند. «ما کُنْتُمْ إِیّانا تَعْبُدُونَ»

فَکَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ إِنْ کُنّا عَنْ عِبادَتِکُمْ لَغافِلِینَ«29»

پس(معبودها به مشرکان گویند:)گواهی خدا میان ما و شما کافی است،به راستی ما از پرستش شما بی خبر بودیم.

نکته ها:

* در آیه قبل،معبودها می گفتند که شما ما را عبادت نمی کردید.اینجا می گویند:ما از عبادت شما غافل بودیم.نتیجه اینکه:هر عبادتی که معبود از آن بی خبر باشد،عبادت نیست.

* در قرآن،بارها به مسأله ی تنفّر و برائتِ معبودها از مشرکان و عمل آنها اشاره شده است. از جمله:آیه ی 17 سوره فرقان و آیه ی 63 سوره قصص.

پیام ها:

1-بت ها در قیامت شعور و نطق پیدا می کنند. «فَکَفی بِاللّهِ شَهِیداً»

هُنالِکَ تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ وَ رُدُّوا إِلَی اللّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ«30»

آنجا هرکس به آنچه از پیش فرستاده،آگاه می شود و به سوی خداوند سرپرست حقیقی خودشان برگردانده شوند و آنچه به افترا ودروغ خدا می پنداشتند،از پیش چشمشان محو شود.

پیام ها:

1-قیامت،روز دریافت کارنامه ی آزمون دنیوی برای همه ی ما انسان هاست.

«تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ»

2-حسابرسی در قیامت،برای همه ی انسان هاست. «تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ»

3-سرچشمه ی هستی،او و پایان کار به سوی اوست. «رُدُّوا»[59]

4-مولای حقیقی،خدا و غیر او هر چه باشد پوچ است. «مَوْلاهُمُ الْحَقِّ»

قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ مَنْ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ«31»

بگو:چه کسی از آسمان و زمین شما را روزی می دهد؟یا چه کسی مالک گوش و چشم هاست؟وچه کسی زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون می آورد و چه کسی کار هستی را سامان می دهد؟(در پاسخ)خواهند گفت:خدا.پس بگو:آیا از کیفر پرستش غیر خدا پروانمی کنید؟

نکته ها:

* برای بیرون آوردنِ مرده از زنده و زنده از مرده که کار خداوند است،نمونه هایی گفته اند،از جمله:خروج انسان از نطفه و نطفه از انسان،جوجه از تخم و تخم از جوجه،گیاه از دانه و دانه از گیاه،فرزند صالح از پدر و مادرِ فاسد و فرزند فاسد از والدین شایسته.

* از اینکه در آیه از میان تمام اعضای انسان،تنها نام چشم و گوش آمده است،شاید به خاطر آن باشد که در میان اعضای بدن،کار آمدترین قوا این دو عضو می باشد،زیرا ورود معلومات به ذهن از این دو راه است.

پیام ها:

1-شیوه ی سؤال و واداشتن انسان ها به فکر و رجوع به فطرت،از وظایف مربیّان آسمانی است. «قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ»

2-خداوند،آسمان و زمین را در رزق و ارتزاق انسان دخالت داده است. «یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»

3-رزق دادن،آفریدن و اداره کردن،از سنّت های دائمی الهی است. «یَرْزُقُکُمْ ،یَمْلِکُ، یُخْرِجُ، یُدَبِّرُ» (فعل مضارع رمز استمرار است)

4-جهان آفرینش،پیوسته به تدبیر نیاز دارد و وحدت تدبیر،نشانه ی وحدت ربوبیّت است. «مَنْ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ»

5-رزق ما،شنیدن و دیدن ما،زندگی و مرگ ما،همه به دست خداست و جز او کسی و چیزی در این زمینه ها توانایی و حاکمیّت ندارد. أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ ... فَسَیَقُولُونَ اللّهُ

6-فکر در نعمت ها و قدرت الهی،از شیرین ترین،ملموس ترین،عمومی ترین، ساده ترین و عشق آفرین ترین راههای خداشناسی است. قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ ...فَسَیَقُولُونَ اللّهُ

7-مشرکان نیز در درون خود،خدا را آفریدگار هستی می دانند. «فَسَیَقُولُونَ اللّهُ»

8-تنها عقیده کافی نیست،عمل هم لازم است. «فَسَیَقُولُونَ اللّهُ ،فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ»

9-شناخت و علم،زمینه ساز تقواست. «فَسَیَقُولُونَ اللّهُ،فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ»

فَذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنّی تُصْرَفُونَ«32»

پس این چنین خداوند(قادر و یکتا)،به حقّ پروردگار شماست.وپس از حقّ،جز گمراهی چیست؟پس چگونه(از حقّ)باز گردانده می شوید؟!

پیام ها:

1-با وجود خدای حاکم،رازق،خالق و مدبّر،(که در آیه قبل بود)مجالی برای پروردگاری غیر از او نیست. «فَذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ»

2-اعتقاد به ربوبیّتی جز خداوند،باطل وگمراهی است. «فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ»

3-میان حقّ و باطل راه دیگری نداریم،بلکه هرچه حقّ نبود،باطل است و بی طرفی و بی خطی مردود است. «فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ»

4-انسان،فطرتی حقگرا دارد.شیطان ها،اوهام و عوامل دیگر،او را به انحراف می کشانند. «تُصْرَفُونَ»

کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لا یُؤْمِنُونَ«33»

بدین سان حکم و سخن پروردگارت بر آنان که نافرمانی کردند محقّق شد که آنان ایمان نمی آورند.

پیام ها:

1-انسان،با انتخاب راه فسق،قهر الهی را برای خود قطعی می کند. حَقَّتْ ... عَلَی الَّذِینَ فَسَقُوا

2-فسق و گناه،مانع گرایش به ایمان وزمینه ی کفر است. فَسَقُوا ... لا یُؤْمِنُونَ

قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ قُلِ اللّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ فَأَنّی تُؤْفَکُونَ«34»

بگو:آیا از معبودهایی که شما شریک خدا قرار داده اید،کسی هست که بتواند آفرینش را ایجاد وآغاز کند و سپس آن را بازگرداند؟بگو:(فقط)خداوند،آفرینش را آغاز می کند و سپس باز می گرداند.پس چرا(از حقّ)بازگردانده می شوید؟!

پیام ها:

1-خداوند شیوه ی بحث و جدل با مشرکان را به پیامبرش می آموزد. «قُلْ»

2-شریک خدا،جز ساخته ی اوهام بشری نیست. «شُرَکائِکُمْ»

3-هستی حادث و پدیده است. «یَبْدَؤُا الْخَلْقَ»

4-ملاک پرستش دو چیز است:یکی توانایی بر پدید آوردن و دیگری قدرتِ برپا کردن دوباره ی آن. یَبْدَؤُا ... ثُمَّ یُعِیدُهُ

5-هستی به سوی مرگ و انقراض در حرکت است و سرانجام آن مرگ و نیستی است. یَبْدَؤُا ... ثُمَّ یُعِیدُهُ

6-معاد و قیامت،همانند دنیا و جسمانی است. «ثُمَّ یُعِیدُهُ»

7-شریک پنداری،نشانه ی بی خردی است. «فَأَنّی تُؤْفَکُونَ»

قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ قُلِ اللّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ«35»

بگو:آیا از معبودهایی که شما شریک خدا قرار داده اید،کسی هست که به سوی حقّ هدایت کند؟بگو:(فقط)خداوند به حقّ هدایت می کند.پس آیا کسی که به سوی حقّ هدایت می کند برای پیروی شایسته تر است،یا کسی که خود هدایت نمی شود مگر آنکه هدایتش کنند؟شما را چه می شود؟چگونه حکم می کنید؟!

نکته ها:

* آیه ی قبل به مبدأ،معاد و خلقت هستی اشاره داشت و این آیه به نبوّت،امامت و امر هدایت بشر اشاره می کند.

* هدایت دو نوع است:یکی نشان دادن راه،دیگری رساندن به مقصد و مقصود.نوع اوّل، کار انبیاست، «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»[60]امّا هدایت به معنای دوّم،خاصّ خداوند است. «إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ یَهْدِی[61]

* «یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ» و «یَهْدِی لِلْحَقِّ» ،هر دو به یک معناست.[62]

* طبق روایات متواتر از شیعه و اهل سنّت،پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:«الحقّ مع علیٍّ و علیٌّ مع الحقّ»،همواره حقّ با علی علیه السلام است و علی علیه السلام با حقّ است.[63]

پیام ها:

1-ارشاد و هدایت،یکی از شئون خداوندی است. «قُلِ اللّهُ یَهْدِی» (ملاک پرستش، توانایی برای هدایت کردن است)

2-هدایت صحیح،به علم گسترده و مصون از خطا،قدرت،محبّت و هدف نیازمند است.لذا جز خداوند و کسانی که او به عنوان راهنما تعیین کرده،

دیگران نمی توانند هادی باشند.بت ها و طاغوت ها چگونه می توانند هادی باشند؟[64] «قُلِ اللّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ»

3-کسی شایسته ی پیروی است که به حقّ راهنمایی می کند. «أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ»

4-اصل نبوّت،امامت و اطاعت از رهبریِ معصوم،یک اصل عقلی است. «فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»

وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِما یَفْعَلُونَ«36»

وبیشتر آنان جز از گمان(بی پایه)پیروی نمی کنند.قطعاً گمان به هیچ وجه (انسان را)از حقیقت بی نیاز نمی کند،همانا خداوند به آنچه مردم انجام می دهند،آگاه است.

نکته ها:

* آنچه دارای ارزش واقعی است،«علم»است.گمان قوی و اطمینان نیز اگر مبنای صحیح داشته باشد،ارزش دارد همچون گمانی که از ظاهر آیات و روایات،در شناخت حکم خدا(آن هم در مسائل فرعی)برای فقیه حاصل می شود.امّا گمان در عقیده،اگر منشأ آن تقلید از نیاکان و تعصّبات جاهلی باشد،بی ارزش است.

پیام ها:

1-همیشه اکثریّت،نشانه ی حقّانیّت نیست. «وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاّ ظَنًّا»

2-مخالفان انبیا،منطق ندارند. «إِلاّ ظَنًّا»

3-شرک پایه ی علمی ندارد. هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ ... وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاّ ظَنًّا

4-در عقاید و بینشها باید سراغ علم رفت،نه گمان. «إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ»

وَ ما کانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَری مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ الْکِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ«37»

و چنان نیست که این قرآن از سوی غیر خدا و به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیقی است برای کتب آسمانی پیشین وتوضیحی از آن کتاب است.شکّی در آن نیست که از سوی پروردگار جهانیان است.

پیام ها:

1-جامعیّت قرآن و محتوای آن به گونه ای است که افترا و انتساب آن به غیرخدا به آن نمی چسبد. «أَنْ یُفْتَری»

2-کتاب های آسمانی مؤیّد یکدیگرند.تفاوت در اجمال و تفصیلِ محتوای آنهاست. «تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ»

3-قرآن وسیله ی رشد و تربیت است. هذَا الْقُرْآنُ ... مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ

أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ«38»

بلکه می گویند:قرآن را بافته(و به دروغ به خدا نسبت داده)است.بگو:اگر راست می گویید(که قرآن،سخن بشر است،نه کلام خدا)،پس سوره ای همانند آن بیاورید و هر که را غیر از خدا می توانید به یاری بخوانید؟

نکته ها:

* قرآن چندین بار بر معجزه بودن کلام الهی و عجز جنّ و انس از آوردن مثل آن و به آوردن نظیر قرآن،یا حتّی آیه ای همانند آن،تحدّی ومبارزه طلبیده است،از جمله در آیه 13 سوره ی هود.از طرفی با اینکه در طول قرنها،میلیون ها مخالف برای تضعیف قرآن وشکست اسلام،فعالیّت های بسیاری داشته و دارند،لیکن این ندای مبارزه خواهانه ی قرآن،تاکنون بی پاسخ مانده و تا قیامت بی جواب خواهد ماند.

امتیازاتِ قرآن

* چون سخن از تحدّی قرآن است،به گوشه ای از امتیازات این معجزه ی جاودان الهی اشاره می شود:

1.گنجاندن معارفی بلند در کلماتی کوتاه:مثلاً در مورد زن و مرد تعبیر می کند، «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ»[65]زنان لباس شما و شما لباس آنها هستید.برای بیان سستی قدرت های غیر الهی،آنها را به خانه ی عنکبوت تشبیه می کند.[66] و یا اینکه از آفریدن یک پشه آنان را ناتوان می داند. «لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً»[67]

2.شیرینی کلام و نفوذ:هزار بار هم خوانده شود کهنه نمی شود،بلکه هر بار نکته ای به دست می آید.

3.آهنگ و موسیقی کلام:طنین و آهنگ کلمات آن،مخصوص است و اگر آیه ای از قرآن در میان سخنان هر عرب زبان،یا در میانِ روایات باشد،مشخّص است.

4.جامعیّت قرآن:از برهان تا مثل،از دنیا تا آخرت و نیز مسائل خانوادگی، حقوقی، سیاسی، نظامی،اخلاقی،تاریخی و...را دربردارد.

5.واقعگرایی:محتوای آن مبتنی بر حدس و گمان نیست.حتی داستان هایش مستند و واقعی است.

6.همه گیر و جهانی:مردم در هر سطح و هر کجا باشند،از آن بهره می برند و قرآن به صورت کتاب تخصّصی نیست.

7.ابدی:هر چه از عمر بشر و علوم می گذرد،اسرار بیشتری از قرآن کشف می شود.

8.رشد فزاینده:با داشتن بیشترین دشمن و ضربات فراوان،بیشترین رشد را در طول عمر خود داشته است.

9.معجزه ای در دست:این معجزه در دست همه است و از نوع سخن و کلمه است که در اختیار همه است.

10.هم معجزه و هم کتاب دستور و قانون است.

11.از فردی درس نخوانده و در منطقه ای محروم از سواد است.

12.چیزی به آن افزوده یا از آن کاسته نشده است و مصون از تحریف است.

پیام ها:

1-قرآن برای اثبات اعجاز خود،ساده ترین راه را مطرح می کند که دعوت از مردم برای آوردن سوره ای مثل آن است. «فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِثْلِهِ»

2-نه تنها کلّ قرآن،بلکه حتّی یک سوره از آن هم معجزه است. «بِسُورَهٍ»

3-قرآن برای مبارزه طلبی،تخفیف هم داده و به آوردنِ یک سوره مثل قرآن هم قانع است. «بِسُورَهٍ»

4-مبارزه طلبی قرآن،مخصوص زمان و مکان معیّنی نیست،تا قیامت،تا پایان عمر بشر و در همه جای زمین،این درخواست مطرح است. «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ»

5-مبارزه طلبی قرآن،مخصوص عوام نیست،بلکه همه ی حقوقدانان،ادیبان و نوابغ و...را به مبارزه می طلبد. «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ»

6-در این مبارزه طلبی،امکانات و نفرات خاصّی را تعیین نکرده است. «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ»

7-در این مبارزه طلبی،تحریک هم کرده است. «إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»

بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الظّالِمِینَ«39»

بلکه(حقّ آن است که)چیزی را که به شناخت آن احاطه نداشتند دروغ پنداشتند،در حالی که سرانجام و حقیقت و باطن آن هنوز بر ایشان روشن نشده است.کسانی که پیش از آنان بودند نیز همین گونه تکذیب کردند.پس بنگر که سرانجام ستمگران چگونه است.

نکته ها:

* امام صادق علیه السلام فرمودند:از دو آیه ی قرآن دو درس بزرگ می آموزیم:

الف:تا علم نداریم،حرفی نزنیم. «أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثاقُ الْکِتابِ أَنْ لا یَقُولُوا عَلَی اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ»[68]

ب:تا علم نداریم،حرفی را ردّ نکنیم. «بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ» همین آیه.[69]

* عبدالعظیم حسنی از امام جواد علیه السلام نقل می کند که حضرت علی علیه السلام فرمود:چهار نکته گفتم که خداوند آیات آن را نازل کرده است:

1.«المرء مخبوء تحت لسانه»شخصیّت انسان در زیر زبانش پنهان است،آیه نازل شد:

«وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ»[70]یعنی در گفتگو آنان را می شناسی.

2.گفتم:«مَن جهل شیئاً عاداه»هرکس چیزی را نداند،دشمنی با آن می کند،آیه نازل شد:

«بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا»

3.گفتم:«قیمه کلّ امرء ما یحسنه»ارزش هر کس به لیاقت و عملکرد اوست،آیه نازل شد:

«إِنَّ اللّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»[71]یعنی خداوند طالوت را به خاطر توانایی هایش برگزید.

4.«القتل یقلّ القتل»کشتن ستمگر،جلو زیاد شدن قتل را می گیرد،آیه نازل شد: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ» [72]

پیام ها:

1-مخالفان،بدون احاطه ی علمی به قرآن،آن را ردّ کرده اند. «کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا»

2-به خاطر ندانستن،چیزی را ردّ نکنیم. «کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا»

3-دانستنِ کلّی و اجمالی کم اثر است.آنچه سبب نورانیّت می شود،«احاطه ی علمی»است. «لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ»

4-مخالفت با انبیا در طول تاریخ،اغلب بر اساس جهل بوده است. «کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ»

5-آگاهی بر تاریخ وسرنوشت مخافان انبیا،لازم است. فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ ...

وَ مِنْهُمْ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لا یُؤْمِنُ بِهِ وَ رَبُّکَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِینَ«40»

وبعضی از آنان کسانی هستند که به قرآن ایمان می آورند و برخی کسانی که به آن ایمان نمی آورند و پروردگارت به فساد کنندگان داناتر است.

پیام ها:

1-انسان دارای اختیار است،نه آنکه مجبور باشد. «مِنْهُمْ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لا یُؤْمِنُ بِهِ»

2-رهبر نباید توقّع داشته باشد که همه ی مردم به راه و آیین او ایمان آورند.

«وَ مِنْهُمْ مَنْ لا یُؤْمِنُ بِهِ»

3-بی ایمانی و فساد،ملازم یکدیگرند.هم گناه مانع ایمان است و هم بی ایمانی انگیزه ی فساد می شود. لا یُؤْمِنُ بِهِ ... بِالْمُفْسِدِینَ

4-انسان،زیر نظر پروردگار است. «رَبُّکَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِینَ»

وَ إِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَرِیئُونَ مِمّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِیءٌ مِمّا تَعْمَلُونَ«41»

واگر تو را تکذیب کردند،پس بگو:عمل من برای من و عمل شما برای شما باشد.(و هر یک از ما و شما،جزای کار خود را خواهد دید.)شما از آنچه من انجام می دهم بیزارید ومن نیز از آنچه شما انجام می دهید،بیزارم.

پیام ها:

1-مردم را نمی توان به ایمان آوردن مجبور کرد.وظیفه ی پیامبران ارشاد و هدایت است،نه اجبار. وَ إِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ ...

2-رهبر باید خود را برای تکذیب گروهی از مردم آماده کند. «وَ إِنْ کَذَّبُوکَ»

3-در مقابل تکذیب کنندگان احساس شکست نکنیم،چون پاداش هدایت و ارشاد را می بریم و مخالفان نیز به کیفر تکذیب و لجاجت خود می رسند ولی برنده ی این معامله ما هستیم. «لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ»

4-پیامبر در برابر تکذیب کنندگان موضع گیری قاطعی داشت. «فَقُلْ لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ»

5-سود وزیان هرکس تنها به خود او بر می گردد. «لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ»

6-اسلام دین استدلال واخلاق است،نه سازش با کفّار.اگر حقّ را پذیرا نشدند، بیزاری خود را از رفتار وعقاید آنان اعلام کنیم. «أَنْتُمْ بَرِیئُونَ، وَ أَنَا بَرِیءٌ»

7-رضای به کار دیگران،انسان را شریک در پاداش یا کیفر می کند. «أَنْتُمْ بَرِیئُونَ، وَ أَنَا بَرِیءٌ» (دلیل آنکه مزد هر کس مخصوص خود اوست،این است که من و شما هیچ یک به کار دیگری راضی نیستیم)

وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَوْ کانُوا لا یَعْقِلُونَ«42»

(و چون قرآن بخوانی)گروهی از آنان(در ظاهر)به سخن تو گوش فرا می دهند،(امّا گویی کَرند و هیچ نمی شنوند،)آیا تو می توانی سخن خود را به گوش ناشنوایان برسانی؛ هر چند اهل تعقّل نباشند؟

پیام ها:

1-همه ی شنوندگان،حسن نیّت ندارند.گاهی لجوجان برای یافتن بهانه و دستاویز قراردادن،مکرّراً گوش می دهند. مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ ...

2-بیمار دلیِ انسان گاهی به جایی می رسد که سخن پیامبر هم او را درمان نمی کند. أَ فَأَنْتَ ... تُسْمِعُ الصُّمَّ

3-برای هدایت مردم،آمادگی پذیرش لازم است و تنها دلایل روشن و رهبرلایق کافی نیست. «لا یَعْقِلُونَ»

4-شنیدن(مستقیم یا غیرمستقیم)مهّم نیست،آنچه در هدایت مهّم است،تعقّل و پذیرش است. «یَسْتَمِعُونَ، لا یَعْقِلُونَ»

وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْظُرُ إِلَیْکَ أَ فَأَنْتَ تَهْدِی الْعُمْیَ وَ لَوْ کانُوا لا یُبْصِرُونَ«43»

وگروهی از مردم کسانی اند که به تو نگاه می کنند،(امّا گویی هیچ نمی بینند.)پس آیا تو می توانی نابینایان را هدایت کنی،هر چند(با چشمِ دل)نمی بینند؟

إِنَّ اللّهَ لا یَظْلِمُ النّاسَ شَیْئاً وَ لکِنَّ النّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ«44»

قطعاً خداوند هیچ ظلمی به مردم نمی کند،امّااین خود مردمند که به خویشتن ستم می کنند.

نکته ها:

* گروهی در قیامت،کور محشور می شوند و این نتیجه ی کوردلی و فراموشی آیات الهی در دنیاست و چنین کسانی گویا کورند: وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمی ... کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی[73]

* امام هادی علیه السلام فرمود:هر کس گمان کند که خداوند بندگان را بر گناه مجبور و آنان را کیفر می کند،به خدا نسبت ظلم داده و این آیه(44)را تکذیب کرده است.[74]

پیام ها:

1-هر نگاهی،بصیرت آور نیست و هر تماشاگری،جذب حقیقت نمی شود.

«یَنْظُرُ،لا یُبْصِرُونَ»

2-حتّی پیامبران در کوردلان مؤثّر نیستند. «أَ فَأَنْتَ تَهْدِی الْعُمْیَ»

3-آنان که با نگاه،به حقّ نرسند،همچون کورانند. «یَنْظُرُ ،لا یُبْصِرُونَ»

4-خداوند،بهترین مکتب،کتاب ورهبر را برای هدایت مردم فرستاده است،اگر نپذیرند به خودشان ستم کرده اند. إِنَّ اللّهَ لا یَظْلِمُ النّاسَ ... أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ کَأَنْ لَمْ یَلْبَثُوا إِلاّ ساعَهً مِنَ النَّهارِ یَتَعارَفُونَ بَیْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللّهِ وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ«45»

و روزی که خداوند آنان را محشور و جمع می کند،گویا جز ساعتی از روز را(در دنیا یا برزخ)نمانده اند.آن روز یکدیگر را می شناسند.قطعاً آنان که دیدار خدا(معاد یا قیامت)را تکذیب کردند،زیان کار شدند و هرگز هدایت یافته نبوده اند.

نکته ها:

* عظمت روز قیامت چنان است که زندگانی پیش از آن بسیار کوتاه جلوه می کند.این حقیقت در آیات دیگر هم مطرح شده است،از جمله:

·     «لَمْ یَلْبَثُوا إِلاّ عَشِیَّهً أَوْ ضُحاها» [75]گویا در دنیا یا برزخ شبی بیشتر نبودند.

·     «وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاّ قَلِیلاً»[76]گمان می کنید جز مدّت کمی قبل از قیامت نبوده اید.

·     «إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاّ عَشْراً» [77]فکر می کنید جز ده روزی ساکن نبوده اید.

·     «لَبِثْنا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ»[78]فکر می کنید روز یا پاره ای از روز در دنیا یا برزخ بوده اید.

·     «ما لَبِثُوا غَیْرَ ساعَهٍ»[79]فکر می کنید یک ساعتی بیشتر نبوده اید.

* کوتاهی عمر دنیا،یا به جهت زودگذری آن است،یا به خاطر بهره نگرفتن از زمان و فرصت،یا در مقایسه با عمرآخرت و یا بدان جهت که انسان ها در برزخ گویا در خوابند و پس از بیداری احساس می کنند که زمان اندک بوده است.

به هر حال هم متاع دنیا نسبت به آخرت قلیل است و هم زمانش،چنانکه گویا ساعتی بیش نبوده است.

پیام ها:

1-زندگی دنیا،نسبت به روز رستاخیز بسیار اندک است. «ساعَهً مِنَ النَّهارِ»

2-در قیامت،مردم یکدیگر را می شناسند. «یَتَعارَفُونَ بَیْنَهُمْ»

3-زیانکاران واقعی آنانند که با تکذیب قیامت،از بهره های ابدی آخرت محرومند و تنها به لذّات دنیوی قانعند.در حالی که مؤمنان،هم در دنیا از نعمت های الهی کامیابند،هم در آخرت نصیب دارند. «قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا»

وَ إِمّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللّهُ شَهِیدٌ عَلی ما یَفْعَلُونَ«46»

(ای پیامبر!)برخی از قهر و کیفری را که به کافران وعده می دهیم؛یا(در حال حیات تو)نشانت می دهیم،یا تو را از دنیا می بریم(و پس از تو به کیفر می رسند،به هر حال)بازگشت آنان به سوی ماست،سپس خداوند بر آنچه انجام می دهند،گواه است.

نکته ها:

* کیفر برخی از کافران،در جنگ های بدر،حُنین،احزاب وفتح مکّه بود،وپس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله نیز دست خداوند برای کیفر باز است.

* تأخیر عذاب مشرکان،دو مسئله را در پی داشت؛یکی نگرانی پیامبر ودیگری بهانه گیری مشرکان که می گفتند:عذاب موعود کجاست؟(که در دو آیه ی بعد خواهیم خواند)این آیه حکمت تأخیر عذاب را برای دلداری پیامبر ومردم بیان می کند که بازگشت همه به سوی ماست و ما برکارهای آنان گواهیم و مشرکان به بهانه گیری خود دلخوش نباشند.

* حضرت علی علیه السلام فرمودند:«اتّقوا معاصی اللّه فی الخلوات فانّ الشاهد هو الحاکم»از نافرمانی خداوند در پنهانی و خلوت نیز پرهیز کنید،زیرا شاهد،خود حاکم است.[80]

پیام ها:

1-خداوند به حساب کافران می رسد و کیفرشان می دهد،چه این زمان و چه زمان دیگر.پس مسلمانان از تأخیر قضای الهی نباید گرفتار یأس و نگرانی شوند. وَ إِمّا نُرِیَنَّکَ ... أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ

2-وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله،در حکم خداوند نسبت به کیفر کافران تأثیری ندارد.«أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ»

3-بازگشت همه به سوی خداست و هیچ کس را توان فرار از دادگاه عدل الهی نیست. «فَإِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ»

4-خداوند گواه بر اعمال ماست. «اللّهُ شَهِیدٌ»

وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ«47»

برای هر امّتی پیامبری است.پس هرگاه پیامبرشان بیاید،میان آنان به عدالت داوری می شود و ستمی به آنان روا نمی گردد.

وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ«48»

کفّار(از روی استهزا)می گویند:اگر راست می گویید،این وعده(عذاب)چه وقت است؟

نکته ها:

* کفّار بارها از روی استهزا،از انبیا می پرسیدند که اگر راست می گویید،زمان قهر خدا چه وقت است؟! این سؤالِ تحقیرآمیز،نوعی تقویت دل برای افرادی بود که تحت تأثیر آنها قرار می گرفتند،ولی مگر لازمه ی تحقّق امری،دانستن زمان آن است؟!

* سؤال: اگر هر قومی رسولی دارند،پس چرا رسالت قطع شده است؟

پاسخ: مراد از رسول،شخص پیامبر نیست،بلکه پیام و رسالت اوست،چه مستقیم و چه با واسطه.والاّ می بایست در هر منطقه ای پیامبری باشد!

* حضور انبیا در میان مردم و قضاوت عادلانه،هم مربوط به دنیاست و هم ممکن است مربوط به آخرت باشد که در آیه 69 سوره زمر نیز مطرح است.

* امام باقر علیه السلام فرمود:پیامبران الهی،«یقضون بالقسط»،به قسط وعدل حکم می کنند.[81]

پیام ها:

1-از سنّت های الهی آن است که هیچ امّتی بدون پیامبر نباشد. «لِکُلِّ أُمَّهٍ رَسُولٌ»

2-تاریخ دین،همراه با تاریخ انسانیّت است. «لِکُلِّ أُمَّهٍ رَسُولٌ» چنانکه در آیه ی دیگری می خوانیم: «وَ إِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلاّ خَلا فِیها نَذِیرٌ»[82]

3-قهر الهی«که در آیه قبل مطرح شد)بعد از اتمام حجّت و آمدن پیامبران است.

«لِکُلِّ أُمَّهٍ رَسُولٌ»

4-گسترش قسط و عدل در جامعه،در سایه ی بعثت پیامبران است. «فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ»

5-در قیامت،هر گروهی با پیامبر خودشان حاضر می شوند،سپس میان آنان به عدالت داوری می شود. فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ ...(در آیه ی دیگر می فرماید: «وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ»[83])

6-انکار قیامت و وعده های الهی،روش کافران است. یَقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ ...

قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی ضَرًّا وَ لا نَفْعاً إِلاّ ما شاءَ اللّهُ لِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَهً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ«49»

بگو:من(حتّی)برای خودم جز آنچه خدا بخواهد،مالک زیان و سودی نیستم(تا چه رسد برای شما)،برای هر امّتی اجل و سرآمدی معیّن است که هرگاه مدّتشان فرا رسد،نه لحظه ای تأخیر دارند و نه پیشی می گیرند.

نکته ها:

* در آیه ی قبل،برای هر امّتی«رسول»بود،در اینجا برای هر امّتی«أجل»است.شاید بتوان گفت:فرارسیدن زمان شقاوت یا سعادت هر قومی وابسته به پیروی از رسول یا بی اعتنایی به اوست.

* سؤال: اگر هر امّتی اجلی دارد،پس امّت اسلام نیز باید اجل و پایانی داشته باشد؟

پاسخ: امّت به معنای گروه و جماعت است،نه مذهب.پس منافاتی با خاتمیّت ندارد و دلیل بر لزوم تغییر مذهب در هر مدّت زمانی نیست.

پیام ها:

1-هیچ کس حتّی انبیا،از پیش خود قدرتی و مالکیّتی ندارد. «لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی»

2-قدرت انبیا و اولیا،پرتوی از قدرت الهی است.[84] «إِلاّ ما شاءَ اللّهُ»

3-نشانه ی صداقت پیامبر صلی الله علیه و آله،گفتنِ«لا املک لنفسی نفعاً و لا ضرّا»است.

4-تعیین زمان کیفر کفّار،تنها به دست خداست. مَتی هذَا الْوَعْدُ ... قُلْ لا أَمْلِکُ ...

5-جامعه همچون افراد،اجل،سعادت و شقاوت،رشد و غیّ دارد. «لِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ» (سرآمدن اجل ها،گاهی با هلاکت و نابودی است،گاهی با از دست دادن شوکت و عزّت)

6-حکومت وقدرت دنیوی ابدی نیست،به آن مغرور نشویم. «لِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ»

7-مهلت دادن به امّت ها،از سنّت های الهی است. «لِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ»

8-مقدّراتِ امّت ها،بر اساس سنّت های الهی است و تقدیم و تأخیر ندارد.پس در مقدّرات الهی شتاب نکنیم. فَلا یَسْتَأْخِرُونَ ...

قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُهُ بَیاتاً أَوْ نَهاراً ما ذا یَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ«50»

بگو:آیا اندیشیده اید،اگر عذاب خداوند شب یا روز به سراغ شما آید(چه می کنید؟)گناهکاران چه چیزی را از او به شتاب می خواهند(که می گویند:

«مَتی هذَا الْوَعْدُ» عذاب خدا چه وقت است).

أَ ثُمَّ إِذا ما وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ آلْآنَ وَ قَدْ کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ«51»

آیا پس از آنکه(عذاب)نازل شد،به آن ایمان می آورید؟حالا؟در حالی که پیشتر خواستار زود آمدن عذاب بودید؟

نکته ها:

* در حدیثی می خوانیم که مصداق عذاب در آیه،عذابی است که در آخر الزّمان نصیب اهل قبله می شود.[85]

پیام ها:

1-قهر الهی،ناگهانی است و شب و روز در آن مطرح نیست. «بَیاتاً أَوْ نَهاراً»

2-خردمند،با احتمال عذاب باید احتیاط کند،نه شتاب. «ما ذا یَسْتَعْجِلُ»

3-به هنگام قهر خدا که مجرمان را غافلگیر می کند، «بَیاتاً أَوْ نَهاراً» راه نجات بسته است. «ما ذا یَسْتَعْجِلُ»

4-ایمان آوردن هنگام خطر،اثری ندارد. آلْآنَ ...

5-مشرکان همواره خواهان تسریع در عذاب الهی بوده اند. «کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ»

ثُمَّ قِیلَ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ بِما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ«52»

سپس به ستمگران گفته شود:عذاب همیشگی را بچشید.آیا جز به آنچه به دست آورده اید،کیفر داده می شوید؟

نکته ها:

* مراد از عذاب در آیه ی قبل،کیفر الهی در دنیا بود و در این آیه،عذاب رستاخیز مطرح است،لذا فرمود: «ذُوقُوا» و نفرمود:«یذوقون».

پیام ها:

1-مخالفان پیامبران،ظالمند. «ظَلَمُوا» (با توجّه به آیات قبل)

2-کیفر الهی،برای گروهی از مجرمان جاودانه است. «عَذابَ الْخُلْدِ»

3-کیفرهای اخروی،هم روحی است و هم جسمانی. قِیلَ ... ذُوقُوا

4-کیفرها طبق عدل الهی است. «هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ بِما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ»

5-انسان در عملِ نیک و بد آزاد است،نه مجبور. «تَکْسِبُونَ»

وَ یَسْتَنْبِئُونَکَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ إِی وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ«53»

و از تو خبر می گیرند که آیا آن(وعده ی مجازات الهی)حقّ است؟بگو:

آری،سوگند به پروردگارم که آن حتمی است و شما نمی توانید(خدا را از انجام آن) عاجز کنید.

نکته ها:

* این آیه،نظیر آیه ی 8 سوره ی طور است: «إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ ما لَهُ مِنْ دافِعٍ» قطعاً عذاب الهی واقع خواهد شد و هیچ مانعی جلوگیر آن نیست.

پیام ها:

1-وعده های الهی قطعی و حتمی است. «إِی وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ» (سوگند،کلمه ی انّ، حرفِ لام در«لحقّ»نشانه ی تأکید است)

2-رهبر باید از مردم رفع تردید و ابهام کند. «قُلْ»

3-در برابر تردیدها باید با قاطعیّت سخن گفت. «إِی وَ رَبِّی»

4-گاهی سوگند برای رفع تردید و تزلزل مردم لازم است. «إِی وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ»

5-در نظام هستی،هیچ قدرتی مانع اراده ی الهی نیست. «ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ»

وَ لَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِی الْأَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَ أَسَرُّوا النَّدامَهَ لَمّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ«54»

اگر برای هر کس که ستم کرده،آنچه در زمین است می بود،قطعاً همه ی آن را(برای نجات از قهر الهی و باز خرید خود)می داد.آنان با دیدن عذاب، پشیمانی خود را پنهان می کنند(تا شماتت نشوند)و میانشان به عدالت داوری می شود و بر آنان ستم نرود.

نکته ها:

* فدیه دادن برای نجات از عذاب،در آیات دیگر هم مطرح شده است.از جمله آیه ی «ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا بِهِ»[86]حتّی اگر دو برابر آنچه در زمین است بدهند،از عذاب خدا نجات نمی یابند.

همچنین در سوره ی معارج می فرماید:مجرم دوست دارد آن روز،همه ی فرزندان، همسر، برادر و فامیل و آنچه را در زمین است فدیه دهد تا نجات یابد،امّا پذیرفته نمی شود.[87]

پیام ها:

1-در قیامت،برای مجرم راه نجاتی نیست و کسی یا مالی فدای دیگری نمی شود. وَ لَوْ ...

2-حبّ نفس،قوی ترین غریزه در انسان است.زیرا حاضر است همه ی هستی را برای نجات خود فدا کند. «ما فِی الْأَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ»

3-مجرمان برای آنکه گرفتار شماتت نشوند،پشیمانی خود را در دل پنهان نگاه می دارند. [88]«أَسَرُّوا النَّدامَهَ»

4-در قیامت،برخی پشیمانی خود را با گفتنِ ای کاش...آشکار می کنند،برخی دست خود را می گزند و برخی هم با سکوت و کتمان آن را پنهان می کنند.

«أَسَرُّوا النَّدامَهَ»

5-رهبران شرک،در قیامت پشیمانی خود را پنهان می کنند تا از زیردستان خجالت نکشند.[89] «أَسَرُّوا النَّدامَهَ»

6-در دادگاه عدل الهی،نه قدرت کارساز است، «ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ» و نه ثروت. ما فِی الْأَرْضِ ...

7-در دنیا ممکن است به خاطر اشتباه قاضی به کسی ستم شود،امّا در قیامت خطایی نیست و به کسی ستمی نمی شود. «قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ»

8-در مجازات ظالم هم به عدالت رفتار کنیم. «ظَلَمَتْ، لا یُظْلَمُونَ»

أَلا إِنَّ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَلا إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ«55»

آگاه باشید! آنچه در آسمان ها و زمین است،قطعاً از آنِ خداست.آگاه باشید که وعده ی خدا حتمی و راست است،لیکن بیشترشان نمی دانند.


[1] - تفسیر نورالثقلین

[2] - تفسیر نورالثقلین

[3] - تفاسیر قرطبی وبرهان

[4] - تفسیر نورالثقلین

[5] - ص،5

[6] - فرقان،41

[7] - یس،78

[8] - بقره،247

[9] - هود،7

[10] - الحاقه،17

[11] - علل الشرایع،ص 398

[12] - تفاسیر مجمع البیان و کبیرفخررازی

[13] - یونس،26

[14] - فاطر،30

[15] - تفسیر راهنما

[16] - تفسیر المیزان

[17] - تفسیر روح المعانی

[18] - .«فمحونا آیه الیل وجعلنا آیه النهار»اسراء،12

[19] - «وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِباساً وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً» نبأ،10

[20] - تفسیر فرقان

[21] - .تفسیر نمونه

[22] - طلاق،2

[23] - انعام،122

[24] - محمّد،2

[25] - طلاق،3

[26] - حدید،12

[27] - حتّی رسول خدا صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام نیز همواره می گفتند:«اهدنا الصراط المستقیم

[28] - یس،58.

[29] - زمر،73

[30] - تفسیر مراغی

[31] - واقعه،26

[32] - مؤمنون،28

[33] - ابراهیم،39

[34] - اعراف،43

[35] - تفسیر نورالثقلین

[36] - تفسیر روح المعانی

[37] - در آیه ی دیگری آمده است:«خُلِق الانسان من عجل»انبیاء،37

[38] - هلاک اقوام گذشته،تاریخ است و رمز هلاک که ستم و جُرم است،فلسفه تاریخ.

[39] - .انعام،93

[40] - بقره،36

[41] - تفاسیر صافی،فی ظلال القرآن و کبیرفخررازی

[42] - تفسیر المیزان

[43] - .«بعضکم من بعض»آل عمران،195

[44] - تفسیر نورالثقلین

[45] - «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ» حجرات،7.

[46] - .«ءَانتم تزرعونه ام نحن الزارعون»واقعه،64.

[47] - اعراف،43.

[48] - یس،58.

[49] - انعام،160

[50] - نساء،173

[51] - بقره،261

[52] - تفسیر نورالثقلین

[53] - تفسیر نورالثقلین

[54] - تفسیر درّالمنثور

[55] - کلمه ی«زیاده»نکره آمده که نشانه ی عظمت است

[56] - تفسیر نورالثقلین

[57] - عبس،40-42

[58] - آل عمران،106.

[59] - .«ردّوا»در مواردی به کار می رود که آغاز نیز از آنجا سرچشمه گرفته باشد.

[60] - انبیاء،73

[61] - قصص،56

[62] - تفسیر المیزان

[63] - احقاق الحق،ج 5،ص28 و 635

[64] - ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش

[65] - بقره،187

[66] - عنکبوت،41

[67] - حج،73.

[68] - اعراف،169

[69] - تفسیر مجمع البیان

[70] - محمّد،30

[71] - بقره،247

[72] - بقره 179؛کافی،ج1،ص 166

[73] - طه،124-126

[74] - بحار،ج 5،ص 71

[75] - نازعات،46

[76] - .اسراء،52

[77] - طه،103

[78] - مؤمنون،112

[79] - روم،54

[80] - بحار،ج73،ص364

[81] - تفسیر صافی

[82] - فاطر،24

[83] - زمر،69

[84] - متأسفانه در تفسیر مراغی برای ردّ توسّل،بحثی مفصّل شده و به جمله قل لا املک استناد شده و از جمله الاّ ما شاء اللّه غفلت شده است!!

[85] - تفسیر نورالثقلین

[86] - رعد،18 و زمر،47

[87] - معارج،11-15

[88] - تفسیر صافی

[89] - تفسیر مجمع البیان


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -