انهار
انهار
مطالب خواندنی

کرامات

بزرگ نمایی کوچک نمایی
تولد: 1247 شمسی
محل تولد: تهران
وفات: 1331 شمسی
مزار: کربلا
عمر: 84 سال
اساتید: حضرات آیات حاج سیدعبدالکریم لاهیجی، شهید شیخ فضل اللّه نوری، میرزا مسیح طالقانی، ملاآقابزرگ (والد ایشان) و....
شاگردان: حاج شیخ هادی (حاج مقدس) میرزا عبدالعلی تهرانی، حاج آقا فخر تهرانی، حاج آقا تقی کرمانشاهی، آقا سیدکریم پینه دوز و...
ولادت: عالم عارف، آیت اللّه آقا شیخ مرتضی زاهد، از روحانیون مخلص و پرهیزکار، در سال 1247 شمسی در تهران (محله حمام گلشن) دیده به جهان گشود. پدرش آخوند ملا آقا بزرگ، مردی روحانی و از واعظان بلند آوازه تهران و ملقب به «مجدالذاکرین» بود.
تحصیلات: آقا شیخ مرتضی، درس های مقدماتی را نزد پدرش فراگرفت. سپس به صورت رسمی به جمع طلاب مدرسه مروی پیوست و سطوح را در نزد اساتید معروفی چون میرزا مسیح طالقانی ادامه داد. ایشان هم چنین از محضر مجاهد شهید آیت اللّه حاج شیخ فضل اللّه نوری استفاده نمود و به این استاد شهیدش ارادتی خاص داشت. شهادت مظلومانه حاج شیخ فضل اللّه به قدری بر دوش ایشان سنگینی می کرد که تا وقتی زنده بود، حاضر نمی شد از آن میدانی که شیخ شهید را به دار زدند، عبور کند.
از نگاه بزرگان: آقا شیخ مرتضی زاهد چهره ای محبوب و مورد اعتماد قاطبه مردم، علما و مراجع تقلید بود. بزرگانی چون مرحوم آیت اللّه العظمی بهجت و امام خمینی قدس سرهما با ایشان ارتباط داشته و به نیکی از او یاد کرده اند. از مرحوم آیت اللّه حاج شیخ احمد سیبویه نقل شده که می فرمود: «در مقام و منزلت آقا شیخ مرتضی، همین مطلب کافی است که مرجع عالی قدر جهان تشیع، حضرت آیت اللّه العظمی آقاسید ابوالحسن اصفهانی قدس سره به یک شخص فرموده بودند: من حاضرم مقداری پول به شما بدهم تا شما آقا شیخ مرتضی زاهد را از تهران به عتبات عالیات بیاورید، تا من یک بار این آقا شیخ مرتضی را از نزدیک ببینم.»آیت اللّه حاج سیدعلی آقای مفسر، که خود از چهره های موجه علمی و اخلاقی در تهران بود، وصیت کرده بود: «وقتی مرا به خاک می سپارید، دستمالی را که آقا شیخ مرتضی زاهد با آن اشکش بر حضرت امام حسین علیه السلام را پاک کرده است، با من در قبر بگذارید.»
در سنگر تبلیغ: آقا شیخ مرتضی زاهد پس از سال ها تحصیل و تهذیب، به این نتیجه رسید که باید به تبلیغ دین و بیان معارف حقه اهل بیت علیهم السلام بپردازد؛ از این رو، درس و تحقیقات علمی خود را که در آستانه اجتهاد بود، رها کرد و با عشق و اخلاص به وعظ و روضه خوانی برای مردم کوچه و بازار و تربیت و دستگیری طالبان حقیقت پرداخت. از آن مرحوم نقل شده که فرموده بود: «من اگر تا سه - چهار سال دیگر به تحصیلات ادامه داده بودم، به درجه اجتهاد می رسیدم. از مسئولیتش ترسیدم و مشغول تبلیغ و وعظ شدم. اما بعدها از این تصمیم، بسیار پشیمان و نادم شدم؛ فهمیدم اگر مجتهد شده بودم، خیلی بهتر بود.» مرحوم زاهد سال ها در یکی از شبستان های مسجد جامع تهران، اقامه نماز جماعت نمود و با تشکیل جلسات خانگی مسائل شرعی و معارف دینی را، ساده و روان برای مردم تبیین می کرد. جلساتش بسیار تأثیرگذار و مورد توجه اقشار مختلف مردم بود. صفای باطنی و معنویتش به حدی بالا بود که برخی از مجتهدین و عالمان بزرگ تهران نیز در جلسات وعظ ایشان شرکت می کردند. از عالم متقی آیت اللّه معزی نقل شده که می فرمود: «در زمان رضاخان دو نفر بودند که به حقیقت، بیشتر از بقیه، ایمان و دین مردم تهران را نگه داشتند؛ یکی از آن دو نفر آقا شیخ مرتضی زاهد بود.»
در محضر آیت اللّه العظمی بروجردی رحمت اللّه علیه: روزی آقا شیخ مرتضی به شهر مقدس قم و به خدمت مرحوم آیت اللّه العظمی بروجردی قدس سره مشرف می شود. در آن مجلس، حضرت آیت اللّه بروجردی به آقای زاهد می فرمایند: می گویند شما برای مردم موعظه می کنید و برایشان از اخبار و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام می خوانید؛ برای ما هم حدیثی بخوانید تا استفاده کنیم. آقا شیخ مرتضی زاهد جواب می دهد: چشم آقا، ولی من عادت دارم احادیث را از روی کتاب بخوانم و الآن هم کتابی به همراه ندارم. آیت اللّه العظمی بروجردی دستور می دهند تا کتابی برای آقا شیخ مرتضی بیاورند. لحظاتی بعد، کتاب روایی به دست آقا شیخ مرتضی داده می شود و او از روی کتاب، شروع به خواندن حدیث می نماید. در آن جلسه به اندازه ای این حدیث خوانی برای حضرت آیت اللّه بروجردی تأثیرگذار و نافذ بود که ایشان در جلوی جمع، به شدت به گریه افتاده و قطره های اشک از دیدگانشان سرازیر گردید!
ویژگی های اخلاقی: مرحوم زاهد بر اثر تقید به شرع مقدس اسلام و تهذیب نفس، مردی وارسته و تارک دنیا بود. از اوصاف بارز آن مرد الهی، زهد و بی اعتنایی به مظاهر دنیا بود. مردم به خاطر ورع و پارسایی، او را شیخ مرتضی زاهد می خواندند. او در یک خانه ساده و قدیمی بدون هیچ ادعایی زندگی می کرد. برخی از دوستان و تجار بازار خواستند حمامی در خانه آقا شیخ مرتضی بسازند تا با آن سن بالا و ضعف ناشی از کهولت، به حمام عمومی نرود، اما آن مرحوم به خاطر این که در آن زمان، مردم ـ غیر از اعیان و متمولان - از داشتن حمام محروم بودند، نپذیرفت. از قبول وجوهات شرعیه به شدت امتناع می ورزید و به دیگر آقایان حواله می داد و اصل را بر بی رغبتی به دنیا گذاشته بود. یک شب، ارادتمندی مبلغ چهار هزار تومان خدمت آقا آورد و اصرار داشت آقا، این پول را به عنوان هدیه قبول کنند تا در مضیقه نباشند و با خیال راحت به امور تبلیغی بپردازند، اما آقا شیخ مرتضی قبول نکرد. آن شخص هم اصرار می کرد و می گفت: آقا، این پول ها نه خمس و زکات است، نه وجوه شرعی دیگر. آقا شیخ مرتضی می فرمود: آخر من با این پول ها چه کار کنم؟! من نیازی به این مقدار پول ندارم. بر اثر اصرار آن شخص، آقا شیخ مرتضی برای این که رد هدیه نکرده باشد و آن شخص ناراحت نشود، مبلغ صد تومان را برداشت؛ البته همان جا هشتاد تومان را بین حاضران مجلس تقسیم کرد و فقط بیست تومان را در جیب خود گذاشت و فرمود: شاید این مقدار را برای مصارف شخصی، نیاز داشته باشم.
کرامات: مرحوم زاهد بر اثر خداپرستی و کشتن هوا و هوس، صاحب کراماتی بود؛ گرچه سعی در کتمان داشت، اما شماری از کرامات آن بزرگوار، مشهود شاگردان و نزدیکان ایشان بود؛ از جمله این که از فرزند ایشان مرحوم حاج شیخ عبدالحسین جاودان نقل شده: خانه آقا شیخ مرتضی دچار مشکل شده بود؛ حشراتی موذی (ساس) به این خانه هجوم آورده بودند. بچه ها و اعضای خانه هرچه تلاش و کوشش کردند تا این حشرات را از بین ببرند، موفق نشدند و نتوانستند از شرّ آن حشرات موذی خلاص شوند! تا این که در یکی از شب ها، این حشرات بیش از اندازه، اذیت و آزار کردند.
آقا شیخ مرتضی از جایش بلند شد و به سوی اتاقی که آن حشرات در آن جا بیشتر جمع شده بودند، رفت و در جلوی آن اتاق ایستاد و به حشرات گفت: «خداوند، دیگر به شما اذن و اجازه نداده ما را آزار دهید.» از آن شب به بعد، دیگر هیچ حشره ای در خانه دیده نشد و برای ما معلوم نشد آن حشرات، چگونه و کجا رفتند!

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -