انهار
انهار
مطالب خواندنی

آیات 61 تا 120 مائده

بزرگ نمایی کوچک نمایی
وَ إِذا جاؤُکُمْ قالُوا آمَنّا وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْکُفْرِ وَ هُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما کانُوا یَکْتُمُونَ«61»

و هرگاه(منافقان یا بعضی از اهل کتاب)نزد شما آیند،می گویند:ایمان آوردیم،در حالی که آنان با کفر بر شما وارد می شوند و با همان کفر بیرون روند و خداوند به آنچه کتمان می کردند آگاه تر است.

پیام ها:

1-اظهار ایمان افراد،شما را فریب ندهد. قالُوا آمَنّا ... وَ اللّهُ أَعْلَمُ اظهار ایمان با زبان،نشانه ی رسوخ ایمان در قلب نیست.

2-خداوند،از خود انسان ها هم به ضمیرشان آگاه تر است. «اللّهُ أَعْلَمُ»

3-کسانی که منافقانه اظهار ایمان می کنند،بدانند که خداوند از درون آنان آگاه است. قالُوا آمَنّا وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْکُفْرِ ... وَ اللّهُ أَعْلَمُ ...

وَ تَری کَثِیراً مِنْهُمْ یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ«62»

و بسیاری از آنان(مدعیان ایمان)را می بینی که در گناه و ظلم و حرام خواری شتاب می کنند.به راستی چه زشت است آنچه انجام می دهند.

نکته ها:

* در آیه ی گذشته،سخن از روحیّه ی کفر ونفاق اهل کتاب بود،در اینجا بیان فسادهای اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی آنان است.

* «سحت»در اصل به معنای جدا کردن پوست و نیز به معنای شدّت گرسنگی است،سپس به هر مال نامشروع به خصوص رشوه گفته شده است،زیرا این گونه اموال،صفا و طراوت و برکت را از اجتماع انسانی می برد.همان طور که کندن پوستِ درخت باعث پژمردگی یا خشکیدن آن می گردد.بنابراین«سحت»معنای وسیعی دارد و اگر در بعضی روایات مصداق خاصّی از آن ذکر شده،دلیل اختصاص نیست.[1]

پیام ها:

1-در انتقاد از منحرفان،باید انصاف داشت. «کَثِیراً مِنْهُمْ» (نه تمام آنها)

2-سیمای جامعه اسلامی،سبقت در خیرات است، «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ» [2]ولی سیمای جامعه کفر و نفاق،سبقت در فساد است. «یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»

3-بدتر از فساد اخلاقی«اثم»و فساد اجتماعی«عدوان»و فساد اداری اقتصادی «سُحت»،عادت به فساد و سرعت در آن است. یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ ...

( «یُسارِعُونَ» ،دلالت بر استمرار دارد)

4-چه بسا مدّعیان ایمان که به گناه،تجاوز و حرام خواری شتاب می کنند. تَری ...

یُسارِعُونَ ...

5-بدتر از آلودگی به گناه،غرق شدن در گناه است. «فِی الْإِثْمِ»

6-با اینکه تجاوز و عدوان و حرام خواری از نمونه های اثم و گناه است،ولی نام این دو به خاطر اهمیّت و خطر و یا به خاطر شیوع در میان اهل کتاب، جداگانه آورده شده است. «یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ»

لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ«63»

چرا علمای نصارا و یهود آنان را از سخنان گناه آلود وخوردن مال حرام بازنمی دارند؟چه بد است آنچه انجام می دهند.

نکته ها:

* حضرت علی علیه السلام در اواخر خطبه«قاصعه»[3]می فرماید:خداوند اقوام پیشین را مورد لعن قرار نداد مگر بخاطر ترک امر به معروف و نهی از منکر.خداوند عوام را به خاطر ارتکاب معاصی ودانشمندان را به خاطر ترک نهی از منکر لعنت کرد.

* منظور از«ربانیون»علمای مسیحی و منظور از«احبار»علمای یهود است.

* امام حسین علیه السلام در توضیح این آیه فرمود:دلیل سکوت علما و رها کردن امر به معروف و نهی از منکر،یا طمع به منافع ستمگران است و یا ترس از آنان«رغبه فیما کانوا ینالون منهم أو رهبه مما یحذرون»[4]

* آیه ی قبل درباره ی گناهکاران،جمله ی «ما کانُوا یَعْمَلُونَ» را آورد،ولی اینجا درباره ی سکوت علما جمله ی «ما کانُوا یَصْنَعُونَ» را بکار می برد.مرحوم فیض کاشانی می گوید:فرق میان «یَعْمَلُونَ» و «یَصْنَعُونَ» این است که صانع،کسی است که با تجربه و زبر دستی کارآزموده شده و کار برای او به صورت خصلت و ملکه در آمده باشد.

پیام ها:

1-مسئولیّت امر به معروف و نهی از منکر،در درجه اوّل متوجّه علماست.

لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبّانِیُّونَ ...

2-سکوت و بی تفاوتی علما،زمینه ی ترویج فساد است. تَری ... یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ ... لَوْ لا یَنْهاهُمُ ...

3-علما باید قدرت داشته باشند تا بتوانند علاوه بر موعظه و دعوت،جلوی مفاسد را بگیرند. «لَوْ لا یَنْهاهُمُ»

4-اگر نهی از منکر،جلوی گناه را نگیرد،لااقل جلوی سرعت آن را می گیرد.

یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ ... لَوْ لا یَنْهاهُمُ

5-علمای اهل کتاب،حتّی به حداقل وظیفه هم عمل نکردند.(در آیه ی قبل،اثم و عدوان و حرام خواری،به عنوان گناه آنان شمرده شد.در اینجا کلمه عدوان نیامده،شاید اشاره باشد به این که اگر علمای اهل کتاب،قدرت جلوگیری از عدوان را ندارند،چرا جلوی اثم و سحت را نگرفتند)؟!

6-زیبایی علم،در اظهار آن و زشتی اش در سکوت و کتمان است. «لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ»

7-سکوت عالم،بدتر از گناه خلافکار است. «لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ»

8-تظاهر به گناه،کثرت گناهکار،سرعت در گناه،تنوّع در گناه و...هیچ یک دلیل بر سکوت علما نیست. تَری کَثِیراً مِنْهُمْ یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَ ... لَوْ لا یَنْهاهُمُ

(کلمه ی «تَری» رمز تظاهر به گناه،کلمه ی«کثیر»رمز جمعیّت زیاد،کلمه ی «یُسارِعُونَ» رمز سرعت در گناه و کلمات «اثم»، «عدوان» و «سحت»،رمز تنوّع گناه است)

وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ«64»

و یهود گفتند:دست خدا بسته است.دستهایشان بسته باد و به سزای این گفتار،از لطف خدا دور شوند.بلکه دو دست(قدرت)خدا گشوده است، هرگونه بخواهد انفاق می کند و البتّه آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده،کفر و طغیان بسیاری از آنان را می افزاید و ما تا روز قیامت دشمنی و کینه در میانشان افکندیم.هر بار که برای جنگ،آتش افروزی کردند،خداوند آن را خاموش ساخت.آنان همواره در زمین،به فساد و تبهکاری می کوشند،و خداوند مفسدان را دوست نمی دارد.

نکته ها:

* آیه ی قبل،اشاره به سخنان خلاف و نامربوط یهود «عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ» و جلوگیری نکردن علما از آنها بود، لَوْ لا یَنْهاهُمُ ...در این آیه،نمونه ای بیان شده که یهود می گفتند:دست خدا بسته است ودیگر نمی تواند به ما قدرت وشوکت بدهد،آن گونه که در گذشته قدرت داشتیم.

* در روایات آمده است که این آیه،عقیده ی یهود را نسبت به قضا و قدر و سرنوشت بیان می کند.چون یهود می پنداشتند در آغاز آفرینش دست خدا باز بود؛امّا پس از آنکه همه چیز را آفرید،دست او بسته شد.

* امام صادق علیه السلام در توضیح این آیه فرمود:عقیده ی یهود این بود که خداوند بعد از آفرینش، از تدبیر امور کناره گیری کرده است و چیزی را کم یا زیاد نمی کند.«قد فرغ من الامر فلا یزید و لا ینقص».[5]

* در زبان عربی کلمه ی «یَدُ» و در فارسی کلمه ی«دست»،کنایه از قدرت و نفوذ است.مثلاً می گوییم:فلانی در منطقه یا اداره دست دارد.دست فلانی قطع شد.دست ما به فلانی نمی رسد. در روایات هم آمده است که اولیای خدا دست خدایند.یعنی واسطه لطف او نسبت به مردمند.

* امام باقر علیه السلام درباره ی کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً ...فرمودند:«هرگاه جبّاری بخواهد آل محمّد علیهم السلام را نابود کند،خداوند او را درهم می شکند».[6]

* به گفته علامه طباطبایی:هرگاه فقر،گرسنگی و قحطی پیش می آمد،یا آیات قرض دادن به خداوند نازل می شد،می گفتند:این قحطی و این سفارش به قرض الحسنه دادن، نشانه ی بسته بودن دست خداست.

پیام ها:

1-رضایت به گناه دیگران،مانند شرکت در آن است. «قالَتِ الْیَهُودُ» (گرچه بعضی از یهود، نسبتِ دست بسته بودن به خدا می دادند؛ولی چون دیگران هم راضی بودند،این تفکّر انحرافی به همه نسبت داده شده است.)

2-بی لیاقتی و نااهلی خود را توجیه نکنیم.(شیطان،تکبّر خود را به اغوای الهی نسبت داد). رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی ... [7]،یهود هم محرومیّت های خود را با بخیل بودن خدا توجیه می کردند. «یَدُ اللّهِ مَغْلُولَهٌ»

3-پاسخِ شبهه را باید قوی تر از اصل شبهه داد. «یَدُ اللّهِ مَغْلُولَهٌ، یَداهُ مَبْسُوطَتانِ» (آنان گفتند: دست خدا بسته است.آیه می فرماید:بلکه هر دو دست خدا باز است،یعنی کمال قدرت دارد)

4-توبیخ باید مناسب با عمل باشد. «یَدُ اللّهِ مَغْلُولَهٌ،غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ»

5-همان گونه که قرآن برای افراد متّقی،نور و هدایت است،برای افراد لجوج، طغیان و کفر می آورد. وَ لَیَزِیدَنَّ ... طُغْیاناً وَ کُفْراً

6-طغیان و کفر،زمینه ساز دشمنی و کینه است. وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَهَ ...

7-یهودیان،همواره فتنه می کنند؛ولی شکست می خورند. «کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ»

8-هم القای کینه و دشمنی به عنوان کیفر از جانب خداست،هم خاموش ساختن آتش جنگ از اوست. «أَلْقَیْنا، أَطْفَأَهَا اللّهُ»

9-دست یابی به محبّت یا قهر الهی،در اثر عملکرد ماست. «وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ»

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنّاتِ النَّعِیمِ«65»

و اگر اهل کتاب(یهودیان و مسیحیان)ایمان آورده و تقوا پیشه می کردند قطعاً ما گناهانشان را می بخشیدیم و آنان را به باغهای پر نعمت بهشت، وارد می کردیم.

پیام ها:

1-اهل کتاب در عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مردمی بی ایمان و بی تقوا بودند. «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا»

2-ایمان و تقوا،پوشاننده انحراف هاست و مسائل قبلی را محو می کند. «لَکَفَّرْنا» (در حدیث آمده است:«الاسلام یَجُبّ ما قبله»)[8]

3-برای دریافت الطاف الهی،باید ابتدا از گناهان پاک شد.«کفرنا،أدخلنا»

4-خداوند،علاوه بر عفو،لطف هم دارد.«کفرنا،ادخلنا»

وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّهٌ مُقْتَصِدَهٌ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ«66»

و اگر آنان(یهود و نصارا)تورات و انجیل و آنچه را از سوی پروردگارشان بر آنان نازل شده،برپا می داشتند، از بالای سرشان (آسمان)و از زیر پاهایشان(زمین)روزی می خوردند.بعضی از آنان میانه رو هستند،ولی بسیاری از آنان آنچه انجام می دهند بد است.

نکته ها:

* در آیه ی قبل،نقش ایمان در سعادت معنوی و اخروی مطرح بود،در این آیه نقش آن در سعادت دنیوی و رفاه اقتصادی بیان شده است.

* اگر پیروان کتب آسمانی دیگر در برابر قرآن تسلیم می شدند و تسلیم در مقابل قرآن را تسلیم نژاد بنی اسرائیل در برابر نژاد عرب نمی پنداشتند و می دانستند که اصول تعالیم انبیا یکی است و ایمان به آنچه پس از تورات و انجیل نازل شده،راه یافتن به کلاس بالاتر است نه باطل ساختن دستورهای پیشین،در این صورت،علاوه بر بهره های اخروی در قیامت،در همین دنیا نیز انواع نعمت ها به سویشان سرازیر می شد.

* در آیه ی قبل،از عقیده ی یهود در مورد بسته بودن دست خدا صحبت شد،در این آیه می فرماید:شما به کتاب های آسمانی روی آورید،سپس قضاوت کنید که دست خدا بسته است یا نه.اگر عظمت شما به ذلّت تبدیل شده،به خاطر کفر و پشت کردن شما به دستورهای آسمانی است،نه به خاطر عجز و دست بسته بودن خداوند.

* آیه ی 96 سوره ی اعراف نیز مشابه همین آیه است: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» و اگر ساکنان آبادی ها ایمان آورند و تقوا پیشه کنند،همانا درهای برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشاییم.

* سؤال: آیا به پا داشتن کتب آسمانی،سبب توسعه ی رزق است؟

پاسخ: یا خداوند به خاطر پاداش،رزق و روزی را توسعه می دهد یا در خود کتاب های آسمانی راه های طبیعی توسعه ی رزق آمده است که اگر آنان کتاب آسمانی را بر پا دارند به آن راه ها دست خواهند یافت.

* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:یهود 71 فرقه و نصارا 72 فرقه می شوند که تنها یک فرقه ی آنان بهشتی هستند،هرگاه حضرت علی علیه السلام این حدیث را از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل می فرمود،این آیه را نیز تلاوت می کردند.[9]

پیام ها:

1-کتاب های آسمانی(تحریف نشده)،قانون اساسی و محور و راهنمای همه حرکت هاست و مانند پرچم باید همواره برپا داشته شود. «أَقامُوا»

2-برای دعوت دیگران به اسلام،به اعتقادات و مقدّسات صحیح آنان لطمه نزنیم. أَقامُوا التَّوْراهَ ...

3-تنها تلاوت کتاب آسمانی کافی نیست،اقامه ی آن نیز لازم است. «أَقامُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ»

4-همه ی کتب آسمانی،محترم است. «أَقامُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ»

5-قرآن،برای همه ی امّت هاست،نه فقط مسلمانان. «ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ»

6-اسلام،به رفاه مردم نیز توجّه دارد. «لَأَکَلُوا»

7-توجّه به دستورهای دینی،زندگی مادی را هم سروسامان می دهد. لَوْ أَنَّهُمْ ... لَأَکَلُوا ...

8-در نظام هستی،ایمان افراد،در حاصلخیزی زمین و بارش باران و رشد کشاورزی و محصولات، نقش دارد.[10] أَقامُوا التَّوْراهَ ... لَأَکَلُوا

9-جامعه ی فاسد،انسان را مجبور به فساد نمی کند.در میان انبوه بدکاران،

گروهی هم معتدلند. «مِنْهُمْ أُمَّهٌ مُقْتَصِدَهٌ»

10-در اقامه ی کتاب های آسمانی،اعتدال لازم است،نه افراط وتفریط.

«مُقْتَصِدَهٌ»

11-هیچ گاه همه ی افراد یک مجموعه،نژاد،منطقه و مذهب را تخطئه نکنیم.

«مِنْهُمْ أُمَّهٌ مُقْتَصِدَهٌ»

12-کثرت جمعیّت،نشانه ی حقّانیّت نیست. «کَثِیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ»

یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ«67»

ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شده است(در مورد ولایت و جانشینی حضرت علی)اعلام کن واگر چنین نکنی،رسالت الهی را نرسانده ای و (بدان که)خداوند تو را از (شرّ) مردم (و کسانی که تحمّل شنیدن این پیام مهم را ندارند)حفظ می کند.همانا خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند.

نکته ها:

* این آیه به دلایلی که خواهد آمد مربوط به جانشینی حضرت علی علیه السلام و نصب او به ولایت در غدیر خم به هنگام برگشت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از سفر حج در سال دهم هجری است.جالب اینکه این آیه در میان دو آیه ای قرار گرفته که مربوط به اقامه ی کتاب آسمانی است و شاید اشاره به این باشد که میان رهبر معصوم و اقامه ی کتاب آسمانی، پیوند محکمی برقرار است.آری،امام است که می تواند کتاب آسمانی را به پا دارد و این کتاب خداست که می تواند امام واقعی را معرّفی کند.

* همه ی مفسّران شیعه به اتکای روایات اهل بیت علیهم السلام و نیز بعضی از مفسّران اهل سنت به عنوان یکی از مصادیق،آیه را مربوط به نصب حضرت علی علیه السلام در غدیر خم به ولایت و امامت دانسته اند.[11] جالب آنکه صاحب تفسیر المنار از مُسند احمد و ترمذی و نسائی و ابن ماجه،حدیثِ«مَن کنتُ مولاه فعلیّ مولاه»را با سند صحیح و موثّق بیان کرده است و سپس با دو جمله به خیال خود در آن تشکیک نموده است:اوّل این که مراد از ولایت، دوستی است.(غافل از آنکه دوستی نیاز به بیعت گرفتن و تبریک گفتن و آن همه تشریفات در غدیر خم نداشت)دوم آنکه اگر حضرت علی علیه السلام امام و رهبر بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود،چرا فریاد نزد و ماجرای نصب خود را در غدیر نگفت؟! (غافل از آنکه در سراسر نهج البلاغه و کلمات حضرت علی علیه السلام ناله ها و فریادها مطرح است؛ولی صاحب المنار گویا آن ناله ها و فریادها را نشنیده است).[12]

* در تمام قرآن تنها در این آیه است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نسبت به کتمان پیام،تهدید شده که اگر نگویی،تمام آنچه را که در 23 سال رسالت گفته ای هدر می رود.پس باید دید چه پیام مهمی است که این گونه بیان می شود؟

* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمود:«لو لم ابلغ ما امرت به من ولایتک لحبط عملی» اگر آنچه درباره ولایت تو است به مردم نرسانم تمام اعمال من محو می شود.[13]

* در این آیه،چند نکته است که جهت گیری محتوایی آن را روشن می کند:

1.سوره ی مائده،در اواخر عمر شریف پیامبر اسلام نازل شده است.

2.در این آیه،بجای«یا أیّها النّبی»،تعبیر «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ» آمده است،که نشانه ی یک رسالت مهم است.

3.به جای فرمان«أبلغ»،فرمان «بَلِّغْ» آمده که نشانه ی ابلاغ قطعی ورسمی ومهم است.

4.پیامبر نسبت به نرساندن یک پیام مهم تهدید شده که اگر نگوید،همه ی زحماتش به هدر می رود.

5.رسول خدا صلی الله علیه و آله از عواقب کاری هراس دارد که خداوند او را دلداری می دهد که ما تو را از شر مردم نگه می داریم.

6.پیامبر،از جان خود نمی ترسد.زیرا در روزگار تنهایی که با بت پرستان مبارزه می کرد و در جنگ هایی که با مشرکان درگیری نظامی داشت،از خطرها نمی ترسید.(در حالی که سنگباران می شد،و یارانش شکنجه می شدند،حالا در اواخر عمر و در میان این همه یار بترسد؟!)

7.در آیه،پیامی است که به لحاظ اهمیّت،با همه پیام های دوران نبوّت و رسالت،برابر است که اگر این پیام به مردم نرسد،گویا همه ی پیام ها محو می شود.

8.محتوای پیام،باید مسأله ای اساسی باشد،وگرنه در مسائل جزئی و فردی،این همه تهدید و دلداری لازم نیست.

9.پیام آیه،مربوط به توحید و نبوّت و معاد نیست،چون این اصول،در روزهای اوّل بعثت در مکّه بیان شده و نیازی به این همه سفارش در اواخر عمر آن حضرت ندارد.

10.پیام آیه،مربوط به نماز،روزه،حج،زکات،خمس وجهاد هم نیست،چون اینها در طول 23 سال دعوت پیامبر بیان شده و مردم نیز به آن عمل کرده اند و هراسی در کار نبوده است.

پس،محتوای این پیام مهم که در اواخر عمر شریف پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده چیست؟

روایات بسیاری از شیعه و سنّی،ما را از تحیّر نجات داده و راه را نشان می دهد.روایات می گوید:آیه مربوط به هجدهم ذیحجه سال دهم هجری در سفر حجهالوداع پیامبر اسلام است، که آن حضرت در بازگشت به سوی مدینه،در مکانی به نام«غدیر خم»به امر الهی فرمان توقّف داد و همه در این منطقه جمع شدند.مکانی که هم آب و درخت داشت و در گرمای حجاز، کارساز بود و هم محلّ جداشدن کاروان های زائران مکّه بود و اهل یمن، عراق،شام،مدینه و حبشه از هم جدا می شدند.

در آنجا،پیامبر خدا در میان انبوه یاران،بر فراز منبری از جهاز شتران قرار گرفت و خطبه ای طولانی خواند.ابتدای خطبه،توحید،نبوّت و معاد بود که تازگی نداشت.سخن تازه ای که بود این بود که پیامبر،خبر از رحلت خود داد و نظر مسلمانان را نسبت به خود جویا شد.همه نسبت به کرامت و عظمت و خدمت و رسالت او در حد اعلا اقرار کردند.وقتی مطمئن شد که صدایش به همه ی مردم،در چهار طرف می رسد،پیام مهم خود را نسبت به آینده بیان کرد.و فرمود:«مَن کنتُ مولاه فهذا فعلیّ مولاه»هر که من مولای اویم،علیّ مولای اوست و بدین وسیله جانشینی حضرت علی علیه السلام را برای پس از خود به صراحت اعلام داشت.

امّا پس از وفاتش،وقتی حضرت زهرا علیها السلام به در خانه های مردم می رفت و می گفت:مگر نبودید و نشنیدید که رسول خدا در غدیر خم چه فرمود؟می گفتند:ما در غدیر خم،در فاصله دوری بودیم و صدای پیامبر را نمی شنیدیم!! اللّه اکبر از کتمان،از ترس،از بی وفایی و از دروغ گفتن به دختر پیامبر خدا.

آری،مردم با دو شاهد،حقّ خود را می گیرند،ولی حضرت علی علیه السلام با وجود ده ها هزار شاهد،نتوانست حقّ خود را بگیرد.امان از حبّ دنیا،حسادت و کینه های بدر و خیبر و حنین که نسبت به حضرت علیّ علیه السلام در دل داشتند.

* امام باقر علیه السلام فرمودند:«بُنی الاسلام علی خمس علی الصلاه و الزّکاه و الصوم و الحج و الولایه و لم یناد بشیء کما نودی بالو لایه فاخذ النّاس بارباع و ترکوا هذه»،اسلام بر پنج چیز استوار است:بر نماز،زکات،روزه،زکات و ولایت اهل بیت و چیزی به اندازه ی ولایت مورد توجّه نبود،امّا مردم چهارتای آن را پذیرفتند و ولایت را ترک کردند![14]

* امام رضا علیه السلام فرمود:بعد از نزول این آیه که خداوند ضامن حفظ رسول اکرم صلی الله علیه و آله شد، «وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ» پیامبر هر نوع تقیّه را از خود دور کرد.[15]

پیام ها:

1-نوع خطاب،باید با نوع هدف،هماهنگ باشد.چون هدف،رسالت و پیام رسانی است،خطاب هم «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ» است.

2-انتخاب رهبر اسلامی(امام معصوم)باید از سوی خداوند باشد. «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ»

3-گاهی ابلاغ پیام الهی باید در حضور مردم و در مراسم عمومی و با بیعت گرفتن

همراه باشد،ابلاغ ولایت با سخن گفتن تنها کافی نیست؛بلکه باید با عمل همراه باشد. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ» به جای«ان لم تبلغ»

4-احکام و پیام های الهی،همه در یک سطح نیست.گاهی کتمان یک حقیقت،با کتمان تمام حقایق برابر است. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»

5-اگر رهبری صحیح نباشد،مکتب نابود و امّت گمراه می شود. «فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»

6-رکن اصلی اسلام،امامت و حکومت است. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»

7-انکار ولایت،نوعی کفر است. «إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ»

8-عنصر زمان و مکان،دو اصل مهم در تبلیغ است.(با توجّه به این که این آیه در هجدهم ذی الحجّه و در محل جدا شدن کاروان های حج نازل شد)

قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیْءٍ حَتّی تُقِیمُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ«68»

بگو:ای اهل کتاب! هیچ ارزشی ندارید مگر آنکه تورات و انجیل و آنچه را از سوی پروردگارتان نازل شده برپا دارید و همانا آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده،طغیان و کفر بسیاری از آنان را خواهد افزود،پس بر کافران(و مخالفت آنان)تأسف مخور.

نکته ها:

* گرچه کتاب آسمانی قرآن وسیله ی هدایت است،ولی گروهی به خاطر روحیه ی لجاجت و عناد هرچه قرآن بیشتر بر آنان خوانده می شود،پلیدی باطنی آنان بیشتر ظاهر می شود.

* امام باقر علیه السلام درباره ی لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ...فرمود:«آنچه موجب طغیان و کفر بسیاری می گردد،ولایت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام است».[16]

پیام ها:

1-اهل کتاب باید به همه ی کتاب های آسمانی ایمان داشته باشند. «تُقِیمُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ»

2-ادّعای ایمان کافی نیست،قیام و اقدام عملی لازم است. «حَتّی تُقِیمُوا»

3-قوانین آسمانی باید محور عمل باشد و بر کرسی قدرت بنشیند. «تُقِیمُوا»

4-شخصیّت و ارزش افراد،به میزان تعهّدات مذهبی آنان بستگی دارد. «لَسْتُمْ عَلی شَیْءٍ حَتّی تُقِیمُوا»

5-در تبلیغ،ابتدا به معتقداتِ درست دیگران احترام بگذاریم،سپس راه خود را نشان دهیم. تُقِیمُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ ...

6-طغیان،زمینه و مقدّمه ی کفر است. «طُغْیاناً وَ کُفْراً»

7-طغیان و کفر،قابل کم و زیاد شدن است. لَیَزِیدَنَّ ...

8-گروه کمی از اهل کتاب،در خط صحیح هستند. «لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ»

9-غصّه خوردن به خاطر گمراهی افراد لجوج و کافر روا نیست. لَیَزِیدَنَّ ... فَلا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ الصّابِئُونَ وَ النَّصاری مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ«69»

همانا کسانی که ایمان آوردند ومؤمنان و یهودیان و صابئان و مسیحیان، هر کدام به خدا و روز قیامت ایمان آورده و کار شایسته انجام دهند،بیم و اندوهی بر آنان نیست.

نکته ها:

* کلمه ی«صابئین»که سه بار در قرآن و در کنار یهود و نصارا آمده است،به کسانی گفته می شود که پیرو یکی از ادیان آسمانی بودند؛ولی به مرور زمان انحرافاتی در آنان پیدا شده است، از جمله اعتقاد به تأثیر ستارگان و کناره گیری از معاشرت با مردم و داشتن آداب مخصوصی در زندگی.

* پیروان ادیان مختلف،پس از آمدن دین جدید،باید به آن ایمان آورند،وگرنه بعثت انبیای بعدی بیهوده خواهد بود. یهود و نصارا و صابئان، هر کدام مثل مسلمانان به پیامبر اسلام ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند،بیم و اندوهی نخواهند داشت.

* از میان همه ی ادیان گذشته،نام یهود و نصارا و صابئین برده شده،چون از ادیان الهی هستند که از سایرین برای قبول دعوت حقّ سزاوارترند.

پیام ها:

1-از اصول مشترک همه ادیان آسمانی،ایمان به خدا و قیامت و رسالت انبیا است. مَنْ آمَنَ بِاللّهِ ...

2-ملاک سعادت در همه ی ادیان آسمانی،ایمان و عمل صالح است،نه ادّعا و نام. مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ...

3-ایمان از عمل جدا نیست. آمَنَ ... وَ عَمِلَ

4-آرامش واقعی،در سایه ی ایمان و عمل صالح است. مَنْ آمَنَ ... وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»

لَقَدْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ رُسُلاً کُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی أَنْفُسُهُمْ فَرِیقاً کَذَّبُوا وَ فَرِیقاً یَقْتُلُونَ«70»

همانا ما از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم و پیامبرانی به سوی آنان فرستادیم.

(امّا)هرگاه پیامبری برایشان سخن و پیامی آورد که دلخواهشان نبود، گروهی را تکذیب کرده و گروهی را کشتند.

نکته ها:

* شاید مراد از میثاقِ بنی اسرائیل،همان محتوای آیه ی قبل یعنی ایمان به خدا و معاد و عمل صالح باشد و شاید مراد پیروی از انبیایی باشد که در خود این آیه با کلمه «رُسُلاً» مطرح شده و شاید همان پیمانی باشد که در آیات 93 سوره ی بقره و آیه ی 81 سوره ی آل عمران گذشت. یعنی عمل به آنچه خدا بر آنها نازل کرده بود.

* در آیه ی قبل گفتیم که صِرف وابستگی به ادیان آسمانی برای نجات از قهر خدا کافی نیست، بلکه ایمان و عمل صالح لازم است.این آیه،نمونه ای برای آیه ی قبل است که بنی اسرائیل با این که وابسته به دین آسمانی بودند،چه کارها که نکردند؟!

* این که این سوره با جمله ی «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» آغاز شده و ماجرای غدیر در آیه ی 67 مطرح شده و در این آیه پیمان شکنی و کشتن اولیای خدا و تکذیب آنان مطرح شده،می تواند ضمن افشاگری از حالات بنی اسرائیل،مایه ی عبرت و زنگ خطری برای مسلمانان باشد تا پیام و پیمان غدیر خم را نادیده نگیرند.

پیام ها:

1-بنی اسرائیل،علاوه بر حضرت موسی،پیامبران دیگری نیز داشتند. «أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ رُسُلاً»

2-راه انبیا مطابق با تمایلات نفسانی نیست. «جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی أَنْفُسُهُمْ»

3-ریشه ی تکذیب و کشتن انبیا،هوای نفس بنی اسرائیل است. «بِما لا تَهْوی أَنْفُسُهُمْ فَرِیقاً کَذَّبُوا»

4-پیمان شکنی،پیامبرکشی،تکذیب و لجاجت،از صفات بنی اسرائیل است.

«فَرِیقاً کَذَّبُوا وَ فَرِیقاً یَقْتُلُونَ»

5-در جامعه ی فاسد،یا شخصیّت مردان خدا ترور می شود(تکذیب)،یا شخص آنان(قتل). «فَرِیقاً کَذَّبُوا وَ فَرِیقاً یَقْتُلُونَ»

6-انبیا در راه خدا تا پای جان پیش می رفتند. «فَرِیقاً یَقْتُلُونَ»

وَ حَسِبُوا أَلاّ تَکُونَ فِتْنَهٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللّهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا کَثِیرٌ مِنْهُمْ وَ اللّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ«71»

(یهودیان چون خود را برتر از مردم و اولیای خدا می پنداشتند)گمان کردند کیفر و آزمایشی (برایشان)نخواهد بود،پس(از دیدن حقایق)کور و(از شنیدن حقایق)کر شدند.سپس خداوند (لطف خویش را بر آنان باز گرداند و)توبه شان را پذیرفت.دگر بار بسیاری از آنان(از دیدن و شنیدن آیات الهی)کور و کر شدند و خداوند به آنچه می کنند،بیناست.

نکته ها:

* «فتنه»در آیه،یا به معنای آزمون و یا به معنای عذاب است.

* بنی اسرائیل می پنداشتند آزمایش ها یا قهر و عذاب الهی،مربوط به دوران حضرت موسی علیه السلام بوده و شامل آنان نمی شود.از این رو سرگرم زندگی مادّی،رفاه طلبی و بی تفاوتی نسبت به آیات الهی شدند.

* امام صادق علیه السلام در توضیح آیه فرمود:«و حسبوا ان لا تکون فتنه»مقصود زمانی است که پیامبر صلی الله علیه و آله در بین آنان بوده، «فَعَمُوا وَ صَمُّوا» زمانی است که پیامبر از دنیا رفت، «ثُمَّ تابَ اللّهُ» مراد زمانی است که امیرمؤمنان علیه السلام به خلافت رسید و «ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا» مراد تا روز قیامت است.[17]

پیام ها:

1-آزمایش الهی عمومی است،هرگز از فتنه ها غافل نشویم. «حَسِبُوا أَلاّ تَکُونَ فِتْنَهٌ»

2-عقائد نباید بر اساس حدس و گمان باشد. حَسِبُوا ...

3-برای مدّتی در خط مستقیم بودن مهم نیست،مهم حسن عاقبت است. «ثُمَّ تابَ اللّهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا» «ثُمَّ عَمُوا» نشانه آن است که بنی اسرائیل بعد از بازگشت لطف خداوند،تا مدّتی در خط صحیح بودند؛ولی دوباره منحرف شدند.

4-غرور و خودبرتربینی و گمان و وهم،انسان را کور و کر و از شناخت صحیح، محروم می سازد. وَ حَسِبُوا ... فَعَمُوا وَ صَمُّوا

5-کسی توقّع نداشته باشد که بی امتحان،به جایی برسد. «حَسِبُوا أَلاّ تَکُونَ فِتْنَهٌ»

6-لطف الهی تا حدّی است که حتّی بدون عذرخواهی انسان،به سوی او سرازیر می شود. «فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللّهُ»

7-خداوند مهربان است،ولی انسان ها لجوج اند. «تابَ اللّهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ عَمُوا»

8-کثرت رهرو نشانه ی حقّانیّت راه نیست. «ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا کَثِیرٌ مِنْهُمْ»

9-ایمان به نظارت خداوند در زندگی انسان نقش مهمی دارد. «وَ اللّهُ بَصِیرٌ»

لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَ قالَ الْمَسِیحُ یا بَنِی إِسْرائِیلَ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّهَ وَ مَأْواهُ النّارُ وَ ما لِلظّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ«72»

همانا کسانی که گفتند:خداوند،همان مسیح پسر مریم است،قطعاً کافر شدند.

(چگونه چنین می گویند)در حالی که مسیح خود می گفت:ای بنی اسرائیل! خدا را بپرستید که پروردگار من و شماست،یقیناً هرکس به خدا شرک ورزد،خدا بهشت را بر او حرام کرده و جایگاهش دوزخ است و ستمگران را هیچ یاوری نیست.

نکته ها:

* در تفسیر مجمع البیان آمده است:فرقه ی یعقوبیّه از مسیحیان می گویند:خداوند با مسیح در ذات متّحد شد و یک چیز گشتند.

* این آیه عقیده ی بعضی از مسیحیان را بیان می کند که خداوند را همان مسیح می دانند و آیه ی بعد،عقیده ی گروه دیگری را نقل می کند که تثلیث را پذیرفته اند.لازم به ذکر است که در انجیل مرقس،(باب 12 آیه ی 29)عیسی علیه السلام مردم را به توحید دعوت کرده و می فرماید:

خدای ما خداوند واحد است.در انجیل متّی نیز(باب 6 آیه 24)چنین آمده است:محال است که انسان دو آقا و دو محبوب داشته باشد. هم خدا را خدمت کند،هم دیگری را.

* امام صادق علیه السلام در بیان گناهان کبیره فرمودند:«بزرگ ترین گناهان کبیره،شرک به خداست و سپس این آیه را تلاوت فرمودند».[18]

پیام ها:

1-عقیده ی به حلول خداوند در افراد،حتّی در بهترین انسان ها،کفر است. لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا ...

2-کسی که از مادر متولّد شده است،چگونه می تواند خدا باشد؟ «الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ»

3-درباره ی اولیای خدا و پاکان و نیکان،غلوّ نکنیم.خود عیسی به خداپرستی دعوت می کرد. وَ قالَ الْمَسِیحُ ...

4-مشرک،هرگز به بهشت نمی رود. فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ ...

5-آنان که حضرت عیسی را خدا می دانند،کافر،مشرک،ظالم و از بهشت محرومند. لَقَدْ کَفَرَ ... مَنْ یُشْرِکْ ... مَأْواهُ النّارُ ... ما لِلظّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ

6-شرک به خدا،ظلم است. «لِلظّالِمِینَ»

7-در قیامت شفاعت هست،ولی برای مشرکین نیست. «ما لِلظّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ»

لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ ثالِثُ ثَلاثَهٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاّ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنْ لَمْ یَنْتَهُوا عَمّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ  الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ«73»

همانا آنان که گفتند:خداوند،یکی از سه تاست،کافر شدند.جز خدای یکتا خدایی نیست و اگر از آنچه می گویند دست برندارند،به کافران از آنها (اهل کتاب)قطعاً عذابی دردناک خواهد رسید.

نکته ها:

* آیه ی قبل،اعتقاد انحرافی حلول خداوند در مسیح را ردّ کرد،این آیه انحراف عقیده ی به تثلیث را بیان می کند،چون هر دو شرک است و باید با آن مبارزه شود.

* در عقیده ی به تثلیث،خدا،مسیح و روح القدس(أب و ابن و روح القدس)،هر سه،خدا محسوب می شوند؛البتّه اخیراً گروهی از دانشمندان مسیحی می گویند:«عقیده به تثلیث، اعتبار علمی ندارد».[19]

پیام ها:

1-اسلام در برابر انحراف پیروان دیگر ادیان آسمانی،بی تفاوت نیست. لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا ...

2-شرک و چند خدایی(تثلیث)،کفر است. «لَقَدْ کَفَرَ»

3-همه ی کسانی که قائل به تثلیث بوده اند،گرفتار عذاب الهی نخواهند شد.

«کَفَرُوا مِنْهُمْ» (می توان گفت:آنها که بر عقیده به تثلیث باقی ماندند و بعد از دعوت قرآن،به توحید بازنگشتند،در عذاب خواهند بود)

4-قبل از عذاب،هشدار لازم است. «وَ إِنْ لَمْ یَنْتَهُوا»

5-پیامد کفر و شرک،عذاب است. «عَذابٌ أَلِیمٌ»

أَ فَلا یَتُوبُونَ إِلَی اللّهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ«74»

آیا توبه نمی کنند و از او آمرزش نمی طلبند؟در حالی که خداوند، آمرزنده ی مهربان است.

پیام ها:

1-از عقاید انحرافی باید توبه کرد. «أَ فَلا یَتُوبُونَ»

2-منحرفان را با بیان عفو و رحمت الهی،به راه صحیح دعوت کنیم. «وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»

3-حتّی کفر و شرک،با توبه و اعتقاد به توحید،بخشیده می شود. لَقَدْ کَفَرَ ... وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ

4-خداوند هم گذشته را می بخشد وهم مورد رحمت قرار می دهد. «غَفُورٌ رَحِیمٌ»

5-در کنار عذاب در آیه ی قبل،رحمت برای توبه کنندگان مطرح است. إِنْ لَمْ یَنْتَهُوا ... عَذابٌ أَلِیمٌ ... وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ

مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّیقَهٌ کانا یَأْکُلانِ الطَّعامَ انْظُرْ کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الْآیاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنّی یُؤْفَکُونَ«75»

مسیح پسر مریم،فرستاده ای بیش نیست که پیش از او نیز پیامبرانی بودند ومادرش بسیار راستگو و درست کردار بود،آن دو(همچون سایر انسان ها)غذا می خوردند.(پس هیچ کدام خدا نیستند،)بنگر که چگونه آیات را برای مردم بیان می کنیم،پس بنگر که این مردم چگونه(از حقّ) روی گردان می شوند.

نکته ها:

* در این آیه،خداوند سه دلیل می آورد که عیسی علیه السلام خدا نیست:

1.او از مادر متولد شد و پسر مریم است.

2.پیامبرانی مثل او نیز بوده اند و او بی همتا نیست.

3.او هم مانند دیگران نیاز به غذا داشت و قدرتش را از لقمه نانی به دست می آورد،پس از خود قدرت ندارد تا خدا باشد.آری،آنکه نیاز به غذا دارد،نمی تواند خالق باشد.اینها بیان روشن و عمومی و همه فهم قرآن است.

* «صدیق»کسی است که بسیار راستگو باشد و راستگویی خود را با کردار درستش ثابت کند.

* در آیه ی دیگر،صدّیقه بودن حضرت مریم چنین بیان شده است که او کلمات الهی را تصدیق می کرد و از عابدان بود. «صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتِینَ»[20]

پیام ها:

1-داشتن برخی امتیازات و امور استثنایی،دلیل بر الوهیّت نیست.حضرت آدم هم بدون پدر و مادر بود و کسی او را خدا نپنداشت. «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ»

2-مریم،از اولیای خداست.قرآن از او تجلیل می کند و او را«صدّیقه»می شمارد.

«أُمُّهُ صِدِّیقَهٌ»

3-مرگ،برای همه ی انبیا قطعی است. «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ» بنابراین عیسی فناپذیر است و خدا نیست.

4-اگر عناد به میان آید،روشن ترین برهان ها و دلایل هم کارساز نخواهد بود.

کَیْفَ نُبَیِّنُ ... أَنّی یُؤْفَکُونَ

5-زن می تواند به بالاترین درجات معنوی برسد تا آنجا که خداوند ثناگویش شود. «وَ أُمُّهُ صِدِّیقَهٌ»

6-آشنایی با تاریخ گذشته وریشه یابی آن،برای آیندگان مفید است. ثُمَّ انْظُرْ ...

قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ اللّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ«76»

(ای پیامبر! به مردم)بگو:آیا غیر از خدا،چیزی را که برای شما هیچ سود و زیانی ندارد می پرستید؟در حالی که خداوند همان شنوای داناست.

نکته ها:

* در این آیه،گروهی از مسیحیان به خاطر شرک و غلوّ درباره ی عیسی علیه السلام مورد توبیخ خدا قرار گرفته اند. قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ...

پیام ها:

1-در بطلان راه شرک،به عقل و وجدان خود مراجعه کنید. «أَ تَعْبُدُونَ»

2-محور و ریشه پرستش،جلب منفعت و یا دفع ضرر است و غیر خداوند نمی تواند ضرری را دفع و منفعتی را جلب کند. لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً ...

3-تنها خداوند،شنوای درخواست ها و آگاه به سود و زیان انسان هاست،نه معبودهای دیگر. «وَ اللّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»

قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ«77»

(ای پیامبر!)بگو:ای اهل کتاب! در دین خود به ناحقّ غلوّ نکنید و از هوسهای گروهی که پیش از این گمراه شدند و بسیاری را گمراه کردند و (اکنون نیز)از راه حقّ منحرفند،پیروی نکنید.

نکته ها:

* شاید بتوان از این آیه استفاده کرد که خدا دانستن مسیح،نوعی غلوّ برگرفته از افکار شرک آلود جمعیّت های قبلی است.چنانکه در آیه ی 30 سوره ی توبه می خوانیم: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ وَ قالَتِ النَّصاری الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ» یهود گفتند:عزیر فرزند خداست و نصارا گفتند:مسیح فرزند خداست، این غلوّ و سخنان بی اساس،شبیه سخنان کفّار پیشین است.

پیام ها:

1-در همه ی ادیان،باید مرزهای فکری و عقیدتی حفظ شود و درباره ی شخصیّت ها غلوّ ممنوع است. «یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا»

2-غلوّ درباره ی رهبران الهی،غلوّ در دین است.(با توجّه به آیات قبل که مسیح را خدا می دانستند) «لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ»

3-اگر در دین خدا و نسبت به اولیای الهی غلوّ ممنوع است،درباره ی دیگران هم مبالغه روا نیست. لا تَغْلُوا ... غَیْرَ الْحَقِّ

4-تقلید کورکورانه ممنوع است. «وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ»

5-غلوّ،تنها درباره ی عیسی علیه السلام نبود؛بعضی از یهود هم درباره ی«عُزَیر»غلوّ کرده،او را پسر خدا می دانستند. «ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ»

6-علوم و هنرهای باستانی ارزش دارد،ولی افکار و عقاید کهن نیاکان که بر اساس هوس هاست و پایه ای ندارد،بی ارزش است و نباید پیروی نمود.

وَ لا تَتَّبِعُوا ... .ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ

7-گمراهی مراحلی دارد:ابتدا انسان خود گمراه می شود، «ضَلُّوا» سپس دیگران را گمراه می کند، «أَضَلُّوا» و در نهایت برای همیشه از حق باز می مانند.

لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلی لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ«78»

کسانی از بنی اسرائیل که کافر شدند،به زبان داود وعیسی پسر مریم لعنت شدند.این(لعن و نفرین،)بدان سبب بود که آنان عصیان کرده و از فرمان خدا تجاوز می کردند.

نکته ها:

* حضرت داود علیه السلام،بنی اسرائیل را به خاطر تخلّف از حکم تعطیلی روزهای شنبه لعنت کرد.

و حضرت عیسی علیه السلام بدان جهت که بنی اسرائیل پس از خوردن مائده ی آسمانی که با دعای آن حضرت و برای اطمینان قلبی آنها نازل شده بود،باز کفر ورزیدند،آنان را لعنت کرد. [21]

* امام باقر علیه السلام فرمود:«نفرین حضرت داود،آنان را خوک و نفرین حضرت عیسی،آنان را میمون کرد».[22]

پیام ها:

1-گروهی از بنی اسرائیل،مورد لعن پیامبران خود قرار گرفتند. «لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا»

2-عصیان وتجاوز،انسان را به کفر می کشاند. کَفَرُوا ... بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ

3-انبیا،همیشه دعا نمی کنند،گاهی هم نفرین می کنند. لُعِنَ ... عَلی لِسانِ داوُدَ وَ ...

4-گناه و تجاوز،لعنت پیامبران را به دنبال دارد. لُعِنَ ... بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ

5-تجاوز و قانون شکنی،شیوه ی بنی اسرائیل است. «کانُوا یَعْتَدُونَ»

کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ«79»

آنان یکدیگر را از کارهای زشتی که انجام می دادند باز نمی داشتند(ونهی از منکر نمی کردند).به راستی چه بد است آنچه انجام می دادند.

نکته ها:

* امام صادق علیه السلام می فرماید:«این دسته از بنی اسرائیل که خداوند از آنها در این آیه مذمّت کرده است،کسانی بودند که در جلسات گناه وارد نمی شدند،لیکن در برخورد با گنهکاران با لبخند و انس برخورد می کردند».[23]

* درروایت دیگری از حضرت علی علیه السلام چنین آمده است:«چون بنی اسرائیل از ظالمان، منکر را می دیدند ولی به جهت منافعی که از آنان می بردند،نهی از منکر نمی کردند،(تا منافعشان به خطر نیافتد و یا خطری متوجّه آنان نشود،)خداوند از آنان به بدی یاد کرده است» .[24]

پیام ها:

1-کسی که نسبت به فساد،بی تفاوت باشد،ملعون انبیاست. لُعِنَ ... لا یَتَناهَوْنَ

2-نهی از منکر،مخصوص دین اسلام نیست. «کانُوا لا یَتَناهَوْنَ»

3-نهی از منکر،یک وظیفه ی همگانی و عمومی است. «لا یَتَناهَوْنَ»

4-در جامعه ی بنی اسرائیل و یهود،فساد رواج داشته است. «مُنکَرٍ فَعَلُوهُ»

5-ترک امر به معروف،زمینه ساز کفر است. لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... کانُوا لا یَتَناهَوْنَ ...

تَری کَثِیراً مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللّهُlعَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ«80»

بسیاری از آنان(بنی اسرائیل)را می بینی که با کافران دوستی می ورزند،(و آنان را سرپرست خود می گیرند.)چه اعمال بدی از پیش فرستادند(که در نتیجه،) خداوند بر آنان خشم نموده و همانان پیوسته و همیشه در عذاب خواهند بود.

نکته ها:

* در این آیه،یکی دیگر از دلایل نفرین شدن بنی اسرائیل بیان شده است که آنان با کافران، طرح دوستی دائمی و آشکارا داشتند.(کلمه ی «تَری» نشانگر آشکار بودن و کلمه ی «یَتَوَلَّوْنَ»  نشانگر دائمی بودن آن است)

* امام باقر علیه السلام در توضیح این آیه فرمود:«این دسته کسانی بودند که:«یتولّون الملوک الجبّارین و یزیّنون لهم اهواءهم لیصیبوا من دنیاهم»جبّاران را دوست داشتند و اعمال هوس آلود آنان را در نظرشان زیبا جلوه می دادند تا از دنیایشان بهره گیرند».[25]

پیام ها:

1-دوستی با کفّار،عامل خشم وغضب الهی است. یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ

2-اهل کتاب، سلطه ودوستی کافران را می پذیرفتند؛ولی با مسلمانان کنار نمی آمدند. «یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُوا»

3-خداوند،حتّی برای اهل کتاب استقلال می خواهد و وابستگی و ولایت پذیری از مشرکان را مورد مذمّت قرار می دهد. «تَری کَثِیراً مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ»

4-یکی از منکرات مهمّی که در بنی اسرائیل از آن نهی نمی شد،رابطه ی ولائی با کفّار (ومشرکان مکّه)بود. لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ ... تَری

5-هر گناه،مقدّمه ی انجام گناهان بزرگتر می شود.(در آیات قبل سه گناه عَصَوْا ... یَعْتَدُونَ ... لا یَتَناهَوْنَ مطرح شد و اینها مقدّمه ی قبول سلطه ی کفّار می شود. تَری ... یَتَوَلَّوْنَ

وَ لَوْ کانُوا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ النَّبِیِّ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیاءَ وَ لکِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ فاسِقُونَ «81»

و اگر به خداوند و پیامبر و آنچه بر او نازل شده ایمان می آوردند،هرگز آنان (کافران) را (سرپرست و) دوست خود نمی گرفتند،ولی بسیاری از آنان فاسقند.

نکته ها:

* در معنای این آیه،چند احتمال داده اند،از جمله:

الف:اگر یهودیان مسلمان می شدند،کفّاررا ولیّ خود قرار نمی دادند.[26]

ب:اگر یهود،به موسی علیه السلام وتورات ایمان داشتند،هرگز مشرکان را ولیّ خود نمی گرفتند.[27]

ج:اگر کفّار و مشرکان مسلمان می شدند،یهود آنان را دوست خود انتخاب نمی کرد.[28]

ظاهر آیه با توجّه به آیات قبل،احتمال اوّل را تقویت می کند.

پیام ها:

1-ایمان آوردن اهل کتاب،چنان بعید است که به یک آرزو می ماند. وَ لَوْ کانُوا یُؤْمِنُونَ ...(کلمه ی «لَوْ» در موردی به کاری می رود که کار نشدنی باشد،مانند پیرمردی که بگوید:اگر جوان می شدم!)

2-کسی که به خدا و پیامبر ایمان قلبی داشته باشد،حاضر نیست ولایت غیر الهی را بپذیرد. لَوْ کانُوا یُؤْمِنُونَ ... مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیاءَ (راه رسیدن به استقلال واقعی و رهائی از سلطه ی کفّار، ایمان است)

3-فسق و بی ایمانی،سبب پذیرش سلطه کفّار است. لَوْ کانُوا ... مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیاءَ

4-ایمان،با ولایت کفار سازگار نیست.سلطه پذیر سازشکار،بی دین و فاسق است. لَوْ کانُوا یُؤْمِنُونَ  ... وَ لکِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ فاسِقُونَ

5-فسق،با ایمان در تعارض است. لَوْ کانُوا یُؤْمِنُونَ ... وَ لکِنَّ ... فاسِقُونَ

جزء«7»

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنّا نَصاری ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ«82»

قطعاً سرسخت ترین مردم را در دشمنی نسبت به اهل ایمان،یهودیان و مشرکان خواهی یافت،و نزدیک ترینشان را از نظر دوستی با مؤمنان، کسانی خواهی یافت که می گویند:ما نصرانی هستیم.این(دوستی)به آن جهت است که برخی از آنان کشیشان وراهبانند وآنان تکبّر نمی ورزند.

نکته ها:

* «قِسّیس»،به معنای کشیش است و به عالمان دینی که عهده دار ریاست مذهبی مسیحیان هستند،گفته می شود.و«رهبان»به معنی تَرسا به عابدان مسیحی گفته می شود.

* شأن نزول این آیه تا آیه ی 85،خوشرفتاری نجاشی،پادشاه حبشه و مسیحیان آن کشور را با مسلمانان مهاجری گفته اند که به ریاست جعفربن ابی طالب علیهما السلام در سال پنجم بعثت از مکّه به آن دیار هجرت کردند و در حمایت نجاشی،از تعرّض مشرکان و فرستادگانشان به حبشه مصون ماندند.در همان حال که یهودیان مدینه با دیدن معجزات واخلاق والای پیامبر، ایمان نمی آوردند و در توطئه ها علیه مسلمانان شرکت می کردند،پیمان می شکستند و فتنه بر می انگیختند،روحانیون مسیحی در حبشه،با شنیدن آیات سوره ی مریم،گریستند و از مسلمانان جانبداری کردند.[29]

* امام صادق علیه السلام پس از تلاوت این آیه فرمود:«أولئک کانوا قوما بین عیسی و محمّد و ینتظرون محمّد صلی الله علیه و آله»این علمای مسیحی و راهبان گروهی بودند که در زمانی میان حضرت عیسی علیه السلام و حضرت محمّد صلی الله علیه و آله زندگی می کردند و منتظر آمدن پیامبر اسلام بودند.[30]

پیام ها:

1-دشمنی یهود با مسلمانان،تاریخی و ریشه دار است. لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَهً ... اَلْیَهُودَ

2-با دشمنان اسلام و غیر مسلمانان،باید با هر یک برخوردی مناسب با رفتار خودشان شود. أَشَدَّ النّاسِ عَداوَهً ... أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّهً

3-دوستان و دشمنان خود را همراه با تحلیل صحیح و عوامل روحی و اجتماعی آنان بشناسیم. أَشَدَّ النّاسِ عَداوَهً ... أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّهً ...

4-زمینه های رشد در جامعه،سه چیز است:دانشمند بودن،خداترسی و نداشتن روحیّه ی استکباری. «قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ»

5-عالمان دینی و عابدان خداترس در اصلاح عقائد و اخلاق جامعه،نقش مؤثر دارند. «ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ»

6-اگر علم و عبادت و اخلاق به هم پیوند خورد،انسان حقّ گرا می شود و تعصب را کنار می گذارد. «ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ»

7-اسلام تعصّب نابجا ندارد واز علمای سایر ادیان که خدا ترس و با انصاف باشند،منصفانه تمجید می کند. «ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ»

8-تبلیغ اسلام در بین مسیحیان مؤثّرتر است. «أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ»

(با آنکه مسیحیان،عقیده ی انحرافی«تثلیث»دارند،ولی به خاطر روحیه ی سالم تر،آمادگی بیشتری برای حقّ پذیری دارند.)

وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَری أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنّا فَاکْتُبْنا مَعَ الشّاهِدِینَ«83»

و(آن مسیحیان)هرگاه آیاتی را که بر پیامبر نازل شده می شنوند، می بینی که چشمانشان از این که حقّ را شناخته اند از اشک لبریز می شود و می گویند:پروردگارا! ما ایمان آوردیم،پس نام ما را در زمره ی گواهی دهندگان(به حقّ)بنویس.

نکته ها:

* نمونه ی اشک شوق مسیحیان،یکی هنگامی بود که جعفربن ابی طالب علیهما السلام آیات سوره ی «مریم»را در حبشه برای نجاشی خواند،یکی هم آنگاه که جمعی از مسیحیان همراه جعفر، به مدینه آمدند و آیات سوره ی«یس»را شنیدند.[31]

پیام ها:

1-نشان افراد دل آماده و متواضع آن است که به مجرد شنیدن حقّ،منقلب می شوند.(ولی نااهلان، با دیدن حقّ هم تکان نمی خورند.) لا یَسْتَکْبِرُونَ وَ إِذا سَمِعُوا ... تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ ... یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنّا

2-اشک،اگر همراه معرفت باشد،نشانه ی کمال است. «تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمّا عَرَفُوا»

3-روح و فطرت انسان،شیفته ی حقیقت است و چون به معشوق رسید،اشک شوق می ریزد. «تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ»

4-ایمان واقرار باید بر اساس شناخت باشد. مِمّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنّا ...

5-در دعا،از کلمه ی مقدّس«ربّنا»استمداد کنیم. رَبَّنا آمَنّا ...

6-شناخت و معرفت،اشک و اعتراف به نواقص خود،نشانه ی رشد و تربیت معنوی است. عَرَفُوا ... یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنّا

7-دعا،در کنار اقرار و ایمان اثر دارد. «آمَنّا فَاکْتُبْنا»

8-ایمان موقّت کارساز نیست،باید دائمی،تثبیت شده و با حسن عاقبت همراه گردد. «آمَنّا فَاکْتُبْنا»

9-ره صد ساله را یک شبه رفتن،ارزش است.شنیدن «سَمِعُوا» ،شناختن «عَرَفُوا» ، اقرار کردن «آمَنّا» ،ملحق شدن. «مَعَ الشّاهِدِینَ»

وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ أَنْ یُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصّالِحِینَ«84»

و(می گویند:)چرا به خداوند و حقّی که(از سوی او)برای ما آمده ایمان نیاوریم؟ در حالی که امید داریم پروردگارمان ما را همراه صالحان وارد(بهشت)سازد.

فَأَثابَهُمُ اللّهُ بِما قالُوا جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ«85»

پس خداوند به پاس این سخن(و گواهی شان)به ایشان باغهایی که از پای (درختانش)نهرها جاری است پاداش داد،همواره در آن ماندگارند و این است پاداش نیکوکاران.

وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ«86»

و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند،آنان اهل دوزخند.

نکته ها:

* کسانی که پس از فهمیدن حقّ،شجاعانه وصریح وبا صداقت به آن اقرار کنند و از جوّ وهم کیشان نهراسند،از بهترین نیکوکارانند.چون هم به خود نیکی کرده و خویشتن را از عذاب دوزخ رهانده اند،هم با اقرارشان،راه را برای دیگران گشوده اند.

پیام ها:

1-بعد از شناخت حقّ، «مِمّا عَرَفُوا» هیچ عذری برای ردّ آن نیست. وَ ما لَنا ...

2-هم نشینی با صالحان،آرمانی مقدّس است. «مَعَ الْقَوْمِ الصّالِحِینَ»

3-نشانه ی آرزوی صحیح،ایمان و اقدام عملی است. وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ ... وَ نَطْمَعُ

4-ایمان به خداوند،از ایمان به وحی جدا نیست. «نُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ»

5-پاداش ایمان،بهشت است. «أَنْ یُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصّالِحِینَ» (بنابر اینکه مفعول محذوف در «یُدْخِلَنا» کلمه«الجنه»باشد)

6-یکی از راه های کمال،بازگشت به وجدان خویش وسؤال از خود است. وَ ما لَنا ... فَأَثابَهُمُ اللّهُ بِما قالُوا در آیه دیگر می خوانیم: وَ ما لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی ...[32]

7-اقرار زبانی به توحید،رسالت پیامبر و حقّانیّت قرآن،امری ضروری است.

فَأَثابَهُمُ اللّهُ بِما قالُوا ...

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ«87»

ای کسانی که ایمان آورده اید! چیزهای پاکیزه ای را که خدا برای شما حلال کرده است،بر خود حرام نکنید و از حد نگذرید که خدا تجاوزگران را دوست نمی دارد.

نکته ها:

* روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله از قیامت و صحنه های محشر سخن می گفت.مردم چنان منقلب شده،گریستند که بعضی تصمیم گرفتند دیگر غذای خوب نخورند و آسایش را بر خود حرام سازند،روزه بگیرند،همسران خود را ترک کنند،شبها کمتر بخوابند و بر این تصمیم، سوگند خوردند.پیامبر صلی الله علیه و آله که مطلع شد،مردم را در مسجد جمع کرد و فرمود:من غذا می خورم، شبها می خوابم و همسرانم را رها نمی کنم.دین ما آیین انزوا و رهبانیّت نیست،رهبانیّت امّت من جهاد است،هر کس بر خلاف روش من برود مسلمان نیست.[33]

برخی گفتند:نسبت به سوگندهایی که خوردیم چه کنیم؟آیات بعدی نازل شد.

* حرام دانستن حلال ها یا همراه با اعتقاد به حرمت است که بدعت وحرام می باشد و یا بدون عقیده به حرمت است که تنها خود بهره نمی گیرد که باز هم مورد نهی است.

* مسلمان، تسلیم فرمان الهی است،نه حلال ها را از پیش خود حرام می سازد،نه نسبت به حرام ها چنین است.

پیام ها:

1-اهل ایمان باید از چیزهای پاکیزه و طیّبات استفاده کنند. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» به جای «یا أَیُّهَا النّاسُ»

2-ایمان،با تغییر و دست بردن در احکام الهی سازگار نیست. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا ...

3-اسلام،آیین فطرت است و فطرت کشی ممنوع است. «لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ» (کلمه ی«طیب»در جایی بکار می رود که مطابق طبع و فطرت انسان باشد)

4-خوردنی ها،پوشیدنی ها و لذایذ حلال،برای انسان آفریده شده است. «لَکُمْ»

5-ایمان،با افراط وتفریط سازگار نیست. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ... لا تَعْتَدُوا ...

6-در مکتب اسلام،انزوا،رهبانیّت،افراط و تفریط ممنوع است. لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ... وَ لا تَعْتَدُوا

7-محروم کردن خود از طیّبات،یک تعدّی و تجاوز است. «لا تَعْتَدُوا»

8-در بهره گیری از حلال ها،اسراف و زیاده روی نکنیم. «لا تَعْتَدُوا»

9-افراط و تفریط،سبب محروم شدن از محبّت خداست. «إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»

وَ کُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالاً طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ«88»

و از آنچه خداوند،روزی حلال و پاکیزه به شما بخشیده بخورید و از خدایی که به او ایمان دارید،پروا کنید.

نکته ها:

* معمولاً فرمان «کُلُوا» در قرآن،همراه با دستور دیگری آمده است،مانند:

کُلُوا ... وَ اشْکُرُوا [34]بخورید و شکر کنید.

کُلُوا ... وَ لا تَطْغَوْا [35]بخورید و طغیان نکنید.

کُلُوا ... وَ اعْمَلُوا[36]بخورید و کار شایسته انجام دهید.

فَکُلُوا ... وَ أَطْعِمُوا [37]بخورید و بخورانید.

کُلُوا ... وَ لا تُسْرِفُوا[38]بخورید و اسراف نکنید.

کُلُوا ... وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ[39]بخورید و دنباله رو شیطان مباشید.

* در حدیث آمده است:«خدواند،رزق مردم را از حلال معین کرده است.هر کس که به حرام روی آورد،از سهم حلال او کم خواهد شد».[40]

پیام ها:

1-بهره گیری از امکانات مادی حلال با ایمان منافات ندارد. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ... وَ کُلُوا

2-در مسائل تغذیه دقّت کنیم. «حَلالاً ،طَیِّباً، وَ اتَّقُوا» (هم شیوه ی کسب،حلال باشد و هم شیوه ی مصرف آن)

3-رزق همه به دست اوست،پس عجله و حرص و حرام خواری نداشته باشیم.

«رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالاً طَیِّباً»

4-تقوا،لازمه ی ایمان است. «وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ»

لا یُؤاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَیْمانَ فَکَفّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَهِ مَساکِینَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَهٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَهِ أَیّامٍ ذلِکَ کَفّارَهُ أَیْمانِکُمْ إِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَیْمانَکُمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ«89»

خداوند، شمارا به خاطر سوگندهای لغو وبیهوده بازخواست نمی کند،لیکن برای شکستن سوگندهایی که(از روی اراده)بسته اید،مؤاخذه می کند،پس کفاره آن (شکستن سوگند) طعام دادن به ده بینواست،از نوع متوسط آنچه به خانواده ی خود می خورانید،یا پوشاندن ده فقیر است،یا آزاد کردن برده ای.پس کسی که (غذا و لباس برای ده فقیر نداشت و برده ای) نیافت، سه روز روزه بگیرد.این کفاره ی سوگندهای شماست،هرگاه که سوگند خوردید،(و آن را شکستید)و سوگندهایتان را مراقبت کنید،این گونه خداوند آیات خود را برای شما بیان می کند،تا او را شکر کنید.

نکته ها:

* سوگندهایی که بدون قصد و توجّه یا بی هدف و از روی عادت یا در حال هیجان وغضب، یا بر پایه ی مطالب نادرست،یا برای انجام کارهای خلاف باشد،سوگندهای لغو است.اینها کفّاره ندارد؛ ولی سوگندی که از روی قصد و برای کار مفید باشد،الزام آور است و باید طبق آن عمل کرد، وگرنه کفاره دارد.

* امام صادق علیه السلام در تفسیر واژه ی«لغو»در سوگند فرمود:گفتن«لا و اللّه»و«بلی و اللّه» بدون آنکه قصد جدّی داشته باشد،سوگند لغو است.[41]

* کلمه ی «أَوْسَطِ» را برخی به بهترین نوع غذا تفسیر کرده اند.نظیر آیه ی سوره ی قلم که «قالَ أَوْسَطُهُمْ» یعنی بهترین و برترینشان چنین گفت.

* لباس پوشاندن به محرومان که در کفّاره ی قسم است،شامل هر نوع پوشش زمستانی، تابستانی،زنانه و مردانه می شود.

* یک آئین جهانی و همیشگی باید مقرّرات ومجازاتش قابل توسعه باشد،مثل آزادکردن برده،یا اطعام دادن فقیر،یا پوشاندن بینوا که در هر زمان برای هر فردی و در هر جا قابل عمل است.

* امام صادق علیه السلام فرمود:«بعضی بیش از ده سیر غذا می خورند و بعضی کمتر از ده سیر بنابراین حد وسط برای مقدار یک غذا را ده سیر(یک مُد)حساب کنید».[42]

* امام کاظم علیه السلام در توضیح آیه ی فوق فرمود:«کسی که بیش از قوت عیال خود ندارد مصداق جمله «لَمْ یَجِدْ» است.[43]

پیام ها:

1-برداشتن جریمه از سوگندهای بی هدف،یک تفضّل و لطف الهی است.

لا یُؤاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ ...(ما نیز برای جسارت هایی که مردم در حال عصبانیّت به ما می کنند،حساب باز نکنیم)

2-اسلام،دین آسان است و برای سوگندهای غیر جدّی،کفّاره قرار نداده است.

لا یُؤاخِذُکُمُ ...(ملاک در گفته ها و کردارها قصد و نیّت است)

3-در اسلام،جریمه ی مالی هم وجود دارد. إِطْعامُ ... أَوْ کِسْوَتُهُمْ ...

4-قوانین اسلام در مسیر فقرزدایی است و احکام فردی اسلام با مصالح جامعه هماهنگ است.(اطعام یا پوشاندن یا برده آزاد کردن)فکفّارته اطعام عشره مسکین...

5-میانه روی و عدالت،در همه جا حتّی در نوع جریمه،یک ارزش است. مِنْ أَوْسَطِ ...(بنابر اینکه مراد از «أَوْسَطِ» متوسط باشد نه بهترین)

6-جریمه باید با وضع مالی افراد متناسب باشد. «ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ»

7-انجام تکلیف منوط به توان و قدرت است. فَمَنْ لَمْ یَجِدْ ...

8-در جریمه و کفاره،باید حد وسط زندگی روزمرّه و معمولی افراد را به حساب آورد،نه روزهای استثنایی. «مِنْ أَوْسَطِ» (بنابر اینکه مراد از «أَوْسَطِ» متوسّط باشد)

9-در پرداخت کفّاره،روحیّه و شخصیّت فقرا را نشکنیم و آنان را مانند خانواده ی خود حساب کنیم. «تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ»

10-جرأت سوگند شکنی خود را با سختی روزه یا پرداخت جریمه،جبران کنید.

(پرداخت جریمه وکفّاره در اسلام،یک برنامه خودسازی است.) فَکَفّارَتُهُ ...

11-اسلام از هر فرصتی برای آزادی بردگان استفاده کرده است. «تَحْرِیرُ رَقَبَهٍ» (حتّی برای جبران و کفّاره ی برخی اعمال،دستور به آزادی برده داده است.)

12-برای نام مقدّس خداوند،حریم قائل شویم.یا سوگند نخوریم،یا حتماً عمل کنیم یا با پرداخت کفّاره جبران کنیم. «وَ احْفَظُوا أَیْمانَکُمْ»

13-بعضی خیال نکنند که حقّ دارند هر لحظه قسم بخورند و جریمه بپردازند.

«وَ احْفَظُوا أَیْمانَکُمْ» (ما در برابر سوگندهایمان مسئولیم)

14-کسی که توان مالی ندارد،باید از توانایی جسمی خود مایه بگذارد. «فَصِیامُ ثَلاثَهِ أَیّامٍ»

15-باز بودن راه جبران کوتاهی ها،نعمتی الهی و شایسته سپاسگزاری است.

ذلِکَ کَفّارَهُ أَیْمانِکُمْ ... یُبَیِّنُ اللّهُ ... لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

16-عمل کردن به احکام،بهترین شکر است. «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (از این که به جای «یبیّن اللّه لکم آیاته لعلّکم تعملون»فرمود: «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» ،استفاده می شود که عمل کردن بهترین شکر است.)

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ«90»

ای کسانی که ایمان آورده اید! همانا شراب و قمار و بت ها و تیرهای قرعه، پلید و ازکارهای شیطان است،پس از آنها بپرهیزید،تا رستگار شوید.

نکته ها:

* عرب،به شعر و شراب،علاقه ی شدید داشت،به همین جهت تحریم شراب به صورت تدریجی انجام گرفت.در ابتدا آیه آمد که از خرما و انگور می توان هم رزق خوب تهیه کرد، هم شرابی مست کننده،[44]در آیه ای دیگر به منافع قمار و شراب و بیشتر بودن گناهش از منافعش اشاره کرده است.[45] بعد از مدتی آیه آمد که در حال مستی نماز نخوانید.[46] سپس آیه ی فوق نازل شد و آن را پلید و عمل شیطانی دانست و دستور اجتناب از آن را صادر کرد.

* «خمر»،به معنای پوشاندن با کلمه ی«خِمار»از یک ریشه است.به مقنعه ی زنان خِمار می گویند،چون موی سر را می پوشاند.شراب را هم خَمر می گویند،چون عقل را می پوشاند.

* «میسر»از«یسر»،به معنای آسانی است.چون در قمار،افراد بدون زحمت،پول به دست می آورند، به آن مَیسر گویند.

* کلمه «أنصاب»جمع«نصب»،به معنای سنگ هایی است که اطراف کعبه نصب و روی آن قربانی می کردند و به آنها تبرّک می جستند.[47] و یا مراد خود قربانی است که روی سنگ ها

ذبح می کردند.در حدیث می خوانیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله در معنای انصاب فرمود: چیزی است که مشرکان برای بت ها قربانی می کردند.«ما ذبحوه لآلهتهم»[48]

* «ازلام»، نوعی قرعه کشی و قمار با چوب است که در جاهلیّت رواج داشته.

* امام باقر علیه السلام درباره ی خمر فرمود:کلّ مسکر...اذا أخمر فهو حرام[49]هر چیزی که انسان را مست کند،حرام است.

* رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«قمار با هر وسیله ای که باشد،حتّی گردو،حرام است».[50]

* در حدیث آمده است:«شارب الخمر کعابد الوثن»[51]شرابخوار،مثل بت پرست است.

* در شراب،هر نوع همکاری در تولید،توزیع ومصرف آن حرام است.امام باقر علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که آن حضرت ده گروه را که به نحوی در شرابخواری مؤثّرند،لعنت کرد:«غارسها و حارسها و عاصرها و شاربها و ساقیها و حاملها و المحمول الیه و بایعها و مشتریها و آکل ثمنها»[52]آنکه نهال انگور را می کارد،آنکه به ثمر می رساند، سازنده، نوشنده، ساقی،حمل کننده،دریافت کننده،فروشنده و خریدار و هر کس که به نحوی از درآمد آن بهره مند می شود،ملعون است.

پیام ها:

1-ایمان،با شراب خواری و قماربازی سازگاری ندارد. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ ... فَاجْتَنِبُوهُ ...

2-شراب و قمار،در ردیف بت پرستی است. «الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ» (بنابر این که مراد از انصاب،بت ها باشد)

3-اسلام از پلیدی ها نهی می کند. رِجْسٌ ... فَاجْتَنِبُوهُ

4-خوردن لقمه ی حلال و پرهیز از حرام خواری،در سعادت و رستگاری انسان مؤثّر است. «فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»

إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصَّلاهِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ«91»

همانا شیطان می خواهد به وسیله شراب و قمار،میان شما دشمنی و کینه بیفکند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد.پس(با این همه مفاسد)آیا دست برمی دارید؟

نکته ها:

* با آن که طبق آماری که ارائه می شود،بسیاری از قتل ها،جرائم،تصادفات،طلاق ها، امراض روانی،کلیوی و...ناشی از شراب است،امّا قرآن در این آیه در بیان فلسفه ی تحریم، روی دو نکته تأکید دارد:یکی ضرر اجتماعی یعنی کینه و عداوت و دیگری ضرر معنوی یعنی غفلت از نماز و یاد خدا.

* این آیه برجسته ترین اثر شراب و قمار را بازداشتن از یاد خدا و نماز دانسته است،اکنون جای این سؤال است که اگر کارهای عادّی مثل:تجارت،ورزش،تحصیل و مطالعه و امثال آن نیز ما را سرگرم کرده و از یاد خدا و نماز بازدارد،آیا مانند شراب و قمار است؟آری،هرچه ما را از خدا غافل کند ،مانند شراب و قمار،ناپسند است،گرچه اسلام به خاطر لطف و آسان گرفتن،آن را حرام نکرده باشد.

پیام ها:

1-هر کس که عامل کینه و عداوت در میان مردم شود،مانند شیطان است. إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ ...

2-تحریکات شیطان دائمی است. «إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ»

3-جامعه ای که در آن عداوت باشد،شیطانی است. إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهَ ...

4-از الفت و وحدت پاسداری کنیم و با هر آن چه آنها را از بین می برد،مبارزه کنیم. «إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهَ»

5-الفت و مهربانی بین اهل ایمان،مورد عنایت خاص خداوند است. «إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهَ»

6-قمار و شراب،ابزار کار شیطان برای ایجاد کینه و دشمنی است. إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ ... فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ

7-نماز برترین سمبل یاد خداست.(با این که نماز ذکر خداست،نام آن جداگانه آمده است) «عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصَّلاهِ»

8-بیان فلسفه ی احکام،یکی از عوامل تأثیر کلام در دیگران است. اَلْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ ... فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ

9-با تمام عواملی که باعث ایجاد کینه و دشمنی می شود،باید مبارزه کرد. یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ ... فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ

10-در صدر اسلام برخی از مسلمانان،علی رغم تحریم شراب و قمار،باز بدان مشغول بودند،مورد توبیخ خداوند قرار گرفتند. «فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ»

وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلی رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ«92»

و خدا را اطاعت کنید و پیامبر را فرمانبردار باشید و(از نافرمانی) بپرهیزید.پس اگر روی گردان شدید(و اطاعت نکردید)بدانید که وظیفه ی رسول ما تنها ابلاغ آشکار است.

پیام ها:

1-فرمان های حکومتی رسول خدا صلی الله علیه و آله همانند فرمان های الهی،اطاعتش واجب است. «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ» (تکرار کلمه ی «أَطِیعُوا» ،نشانه ی دو نوع دستور می باشد؛دستورات ثابت الهی و دستورات حکومتی پیامبر صلی الله علیه و آله)

2-از خطر سرپیچی فرمان خدا و رسول بترسیم. «وَ احْذَرُوا»

3-انسان در انتخاب راه،آزاد است. «فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ»

4-با تخلّف و روی گردانی،به کسی جز خود لطمه نمی زنیم. فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ ... أَنَّما عَلی رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ

5-شرط ابلاغ احکام الهی پذیرش مردم نیست،ما باید اتمام حجّت کنیم. فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ ... عَلی رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ

6-وظیفه ی پیامبر،تنها ابلاغ رسالت است،نه اجبار و تحمیل. «أَنَّما عَلی رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ»

لَیْسَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جُناحٌ فِیما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ«93»

بر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند،در آنچه(قبل از تحریم شراب) خورده اند باکی نیست،هر گاه که اهل پروا و ایمان و کارهای شایسته باشند.سپس(از محرّمات) پرهیز نمایند(و به تحریم آن)ایمان آورند و آنگاه(نیز از حرام)بپرهیزند و کار نیک کنند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

نکته ها:

* پس از نزول آیه ی تحریم شراب،بعضی از مسلمانان نسبت به کیفر شرابخواری کسانی که پیش از آن از دنیا رفته بودند پرسیدند،آیه ی فوق نازل شد.

* در این آیه،دوبار ایمان و عمل صالح،دو بار تقوا و ایمان و یک بار تقوا و احسان مطرح شده است.به گفته ی بعضی مفسّران،چون موارد و مراحل و درجات ایمان و تقوا و عمل صالح متفاوت است،تکرار شده است.[53] بعضی می گویند:تکرار،برای استمرار ایمان و تقوا می باشد.[54] وبعضی تکرار را برای تأکید دانسته اند،نظیرِ «کَلاّ سَیَعْلَمُونَ. ثُمَّ کَلاّ سَیَعْلَمُونَ»[55]

* تقوا،در امور مختلف زندگی انسان نقش دارد:

در مصرف و رفتار. «طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا»

در مکتب و اعتقاد. «ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا»

در خدمت و اخلاق. «ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا»

پیام ها:

1-خلاف های پیشین مؤمنان به شرط عدم تکرار و رعایت تقوا در آینده،قابل عفو و بخشش است. لَیْسَ ... جُناحٌ ... إِذا مَا اتَّقَوْا

2-اگر بعد از شنیدن حکم الهی باز هم گناه کنند خداوند بر گناهان قبلی هم مؤاخذه می کند. لَیْسَ ... جُناحٌ فِیما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا

3-احسان ونیکوکاری،بالاترین مرحله ی کمال و سبب محبوبیّت نزد خداوند است.کلمه ی «أَحْسَنُوا» بعد از آمَنُوا وَ عَمِلُوا ... ثُمَّ اتَّقَوْا ...و به دنبال آن محبوبیّت نزد خداوند مطرح شده است. «وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللّهُ بِشَیْءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ وَ رِماحُکُمْ لِیَعْلَمَ اللّهُ مَنْ یَخافُهُ بِالْغَیْبِ فَمَنِ اعْتَدی بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ«94»

ای کسانی که ایمان آورده اید! خداوند شمارا با چیزی از شکار که دستها و نیزه هایتان به آن می رسد می آزماید تا خداوند معلوم گرداند چه کسی در باطن از او بیم دارد(و تسلیم فرمان اوست و از شکار می گذرد)پس بعد از این هر که تجاوز کند،او را عذابی دردناک است.

نکته ها:

* در ایّام حج و حالت احرام،حاجی حقّ شکار ندارد.همان ایّام گاهی شکار تا نزدیکی انسان می آید و می توان به راحتّی به آن دست یافت،ولی آزمایش الهی به این است که دست به شکار نزنیم.در حدیث می خوانیم:در عمره ی حُدیبیه حیوانات شکاری فراوانی برای مسلمانان ظاهر شدند که مسلمانان می توانستند به راحتی آنان را صید کنند.[56]

* در قرآن،مسأله ی شکم و غذا،به عنوان یکی از اسباب آزمایش الهی مطرح شده است،به نمونه های زیر توجّه کنید:

الف:آدم و حوا در مسأله ی غذا شکست خوردند. «لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَهَ»[57]

ب:بنی اسرائیل در تحریم صید ماهی در روزهای شنبه ها،شکست خوردند. «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ»[58]

ج:یکی از فرماندهان بنی اسرائیل هنگام عبور سربازانش از یک منطقه و رسیدن به نهر، فرمان داد که از آب آن ننوشند،ولی یارانش جز اندکی،خوردند. «فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاّ قَلِیلاً»[59]

د:روزه گرفتن،یک آزمایش بزرگ است.

ه:نزدیک شدن شکار به حجاج در حالت احرام که حقّ صید ندارند،خود یک آزمایش است. «تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ»

* سؤال:انسان که چیزی را آزمایش می کند،برای اطلاع و علم است،امّا خداوند که همه چیز را می داند چرا آزمایش می کند؟

پاسخ: حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:آزمایشات الهی برای آن است تا انسان در برابر حوادث تلخ و شیرین عکس العمل نشان دهد و در برابر آن،استحقاق کیفر یا پاداش داشته باشد.[60] آری،خداوند بر اساس عمل،کیفر و پاداش می دهد نه بر اساس علم خود، همان گونه که ما نیز به خاطر علم به هنر و کارآیی فردی به او پاداش نمی دهیم،بلکه باید برای ما کاری از خود نشان دهد تا مزد بگیرد.

* سؤال: آیا مهمان و زائر خانه خدا،به خاطر شکار حیوانی باید به عذاب دردناک گرفتار شود؟

پاسخ: خود شکارکردن،عذاب دردناک ندارد،بلکه عذاب به خاطر شکستن قداست حرم و احرام و قانون شکنی اوست. «فَمَنِ اعْتَدی بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ»

پیام ها:

1-آزمایش مؤمنان،یک سنّت قطعی پروردگار است. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمُ» (حرف«لام»و فعل مضارع و نون تأکید،نشانه ی قطعی بودن است)

2-خداترسی آنجا آشکار می شود که زمینه ی گناه فراهم باشد و انسان خطا نکند.

«تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ»

3-نعمت های در دسترس،وسیله ی آزمایشند. لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللّهُ بِشَیْءٍ ... تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ

4-هر چیزی که دست ما به آن می رسد،رزق و حلال نیست. «تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ»

5-ملاک تقوا،خوف باطنی است،نه تنها حیای ظاهری. «یَخافُهُ بِالْغَیْبِ»

6-تکلیف و مسئولیّت،بعد از ابلاغ است. «بَعْدَ ذلِکَ»

7-حاجی که فرسنگ ها در بیابان ها به عشق حقّ می رود،گاهی یک شکارکوچک او را از پا در می آورد و به نافرمانی می کشد که نتیجه ی آن عذاب الهی است.

«فَمَنِ اعْتَدی بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ»

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَهِ أَوْ کَفّارَهٌ طَعامُ مَساکِینَ أَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً لِیَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ عَفَا اللّهُ عَمّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَ اللّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ«95»

ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال احرام،شکار را نکشید،و هر کس از شما به عمد، شکاری را بکشد،کیفر و کفّاره اش کشتن نظیر آن حیوان از چهارپایان است که(به این نظیر بودن) دو شاهد عادل از میان خودتان حکم کنند.(این حیوان قربانی)هدیه ای است که به کعبه برسد(وآنجا ذبح شود)یا(به جای قربانی)برای جبران آن(به شصت)فقیر طعام بدهد یا برابر آن روزه بگیرد.(این کفّاره های سه گانه)برای آن است که جزای کار خود را بچشد.خداوند از گذشته ی شما (که قانون کفّاره نیامده بود) گذشت و هر کس این کار را تکرار کند،خداوند از او انتقام می گیرد،و خداوند،شکست ناپذیر و انتقام گیرنده است.

نکته ها:

* کلمه ی «حُرُمٌ» به معنای کسی است که برای حج یا عمره،مُحرم شده است.

* کلمه ی«نعم»که جمع آن«انعام»است،به شتر،گاو و گوسفند گفته می شود.

* کلمه ی«مسکین»از«سکن»،به کسی گفته می شود که به خاطر تهی دستی و فقر،از مسکن خود خارج نمی شود وبه اصطلاح فقر او را از پا در آورده و خانه نشین کرده است.

* امام صادق علیه السلام فرمود:«کفّاره ی شترمرغ،شتر و کفّاره ی الاغ وحشی،گاو و کفّاره ی آهو، گوسفند و کفّاره ی گاو وحشی،گاو اهلی است».[61]

پیام ها:

1-امنیّت در حال احرام،حتّی برای حیوانات نیز باید حفظ شود. «لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ»

2-فلسفه ی حلال و حرام بودن،همیشه ذاتی و مربوط به خود موارد نیست،بلکه گاهی به اقتضای شرایط زمانی و مکانی است،پس زمان و مکان،تاریخ و جغرافیا،در حکم الهی تأثیر دارد. «وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ»

3-اسلام برای حالات خاص،دستورات ویژه ای دارد. «وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ»

4-قوانین اسلام برای همه است. «وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ»

5-خطرناکتر از خود تخلّف(عمل خلاف)،انگیزه و هدف و سوء قصد آگاهانه است. «مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً»

6-کیفر،باید عادلانه باشد. «مِثْلُ ما قَتَلَ»

7-اسلام به هر مناسبتی به مسئله ی گرسنگان و فقرزدایی توجّه دارد. «طَعامُ مِسْکِینٍ»

8-حیواناتی که در مکّه ذبح می شوند،هدیه هستند. «هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَهِ»

9-دست مجرم را در انتخاب نوع جریمه(قربانی،اطعام،روزه)باز بگذاریم و شرایط مالی و توان جسمی او را نادیده نگیریم. فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ ... أَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً

10-کیفر قانون شکنی به قدری سنگین است که اطعام شصت فقیر یا گرفتن شصت روزه تنها گوشه ای از آن است،نه تمام آن. «لِیَذُوقَ»

11-اجرای قوانین،پس از ابلاغ رسمی آنهاست. «عَفَا اللّهُ عَمّا سَلَفَ» قانون موارد قبلی را شامل نمی شود.

12-در تکرار شکار،علاوه بر جریمه،انتقام و قهر الهی نیز وجود دارد. «وَ مَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللّهُ»

13-اصرار بر گناه و تکرار آن،بسیار خطرناک وعقوبت سختی در پی دارد. «وَ مَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَ اللّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ»

14-تهدیدات الهی را جدّی بگیریم. فَیَنْتَقِمُ اللّهُ ... عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ

أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَکُمْ وَ لِلسَّیّارَهِ وَ حُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ«96»

(البتّه)شکار دریا و خوراک آن برای شما حلال شد و توشه ای برای شما و کاروانیان است، ولی تا وقتی مُحرم هستید،صید صحرایی بر شما حرام است.و از خداوندی که به سوی او محشور می شوید،پروا کنید.

نکته ها:

* تفسیر مجمع البیان وبرخی تفاسیر دیگر و کتب فقهی،از این آیه استفاده کرده اند که در حال احرام،صید حیوانات دریایی و مصرف آن حلال است،امّا حیوانات صحرایی،شکار و مصرفشان حرام است.

البتّه مراد از حیوان دریایی،آبزیان و حیواناتی است که در آب زندگی می کنند،گرچه در رودخانه باشد.

* امام صادق علیه السلام درباره ی «وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَکُمْ وَ لِلسَّیّارَهِ» فرمودند:«مقصود ماهی نمک زده ای است که می خورند».[62] (که برای مدّت طولانی و در سفرها به وسیله ی نمک زدن مانع فاسد شدن آن می شدند.)

پیام ها:

1-برای افراد محرم،همه ی راه ها بسته نیست.(خداوند در کنار منع شکار صحرایی،شکار دریایی را جایز دانسته است.) أُحِلَّ ... حُرِّمَ

2-شکار آنگاه حلال است که برای تغذیه باشد،نه تفریح و لغو. «مَتاعاً لَکُمْ»

3-فرآورده های دریایی و منافع آن،تنها مخصوص ساحل نشینان نیست. «مَتاعاً لَکُمْ وَ لِلسَّیّارَهِ»

4-ساحل نشینان،در بهره گیری از دریا اولویّت دارند. «لَکُمْ وَ لِلسَّیّارَهِ» (کلمه ی «لَکُمْ» قبل از کلمه ی «لِلسَّیّارَهِ» آمده است)

5-صید حیوانات صحرایی یا خوردن آن در حال احرام،بی تقوایی است. «حُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً وَ اتَّقُوا اللّهَ»

6-به متخلّفان باید هشدار داد. «وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ»

7-ایمان به قیامت و محاسبه ی اعمال،عامل بازدارنده ی از گناه است. «وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ»

جَعَلَ اللّهُ الْکَعْبَهَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ الْهَدْیَ وَ الْقَلائِدَ ذلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ«97»

خداوند،کعبه ی بیت الحرام را وسیله ی سامان بخشی و قوام مردم قرار داده و نیز ماه حرام و قربانی های بی نشان و نشان دار را(وسیله ی برپایی مردم قرار داده است)این برای آن است که بدانید خداوند آنچه(از اسرار) در آسمان ها و زمین است می داند و خداوند به هر چیز آگاه است.

نکته ها:

* «قیام»،وسیله ی پایدار بودن است،مانند ستون ساختمان و عمود خیمه.[63]

* امام صادق علیه السلام فرمود:خانه ی خدا را بیت الحرام می نامند،به خاطر آن که ورود کفّار به آنجا حرام است.[64]

* «هدی»،قربانی بی نشان است و«قلائد»،قربانی های نشاندار.

* مرکزیّت،امنیّت،قداست،عبادت،قدمت،وحدت،سیاست وبرائت،معرفت،سادگی،صفا، خلوص، دوری از جدال ، شهوت و فسوق در حج است.

* ماههای حرام عبارتند از:رجب،ذیقعده،ذیحجّه و محرّم که جنگ در آنها ممنوع است.

* اجتماع میلیونی مسلمانان در مکّه،بدون تشریفات وامتیازات وبدون جدال لفظی و نزاع عملی در مکانی مقدّس،از امتیازات اسلام است و اگر منافع گوناگونی که در پرتو مراسم حج حاصل می شود از قبیل:حلالیّت طلبیدن هنگام رفتن،دید و بازدید،رونق تجاری، پرداخت خمس و زکات، آشنایی با معارف و امّت ها،قرار گرفتن در قدیمی ترین مرکز توحید،هم ناله شدن با انبیا و پا جای پای آنها قرار دادن،توبه کردن در صحرای عرفات و مشعر،به یاد قیامت افتادن، مانور سیاسی و برائت از کفّار و سایر برکات را در نظر بگیریم،می فهمیم که این برنامه های حج برخاسته از علم بی نهایت خدایی است که بر همه چیز هستی آگاه است و هرگز علم محدود نمی تواند دستوری به این جامعیّت و جذّابیّت صادر کند.

پیام ها:

1-حج،مایه ی ثبات و قوام است. «قِیاماً لِلنّاسِ»

2-سامان بخشی امور،نیاز به تجمّع،وحدت،عبادت،احترام و حرمت، «بیت الحرام»و آرامش و امنیّت «الشَّهْرَ الْحَرامَ» ،و کارهای پنهان و بی نشان و با نشان «الْهَدْیَ وَ الْقَلائِدَ» و تأمین غذای مورد نیاز دارد. «قِیاماً لِلنّاسِ»

3-کسی حقّ قانونگذاری دارد که از تمام هستی آگاه باشد. «یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ»

4-مسجد و مسلخ،وسیله ی قوام دین و دنیای مردم است. اَلْکَعْبَهَ ... اَلْهَدْیَ وَ الْقَلائِدَ امام صادق علیه السلام فرمود:«جَعَلها اللّه لدینهم و معیشتهم»[65]

5-حجّی که سبب قوام جامعه نباشد حج واقعی نیست. اَلْکَعْبَهَ ... قِیاماً لِلنّاسِ

6-اگر جامعه ی ثبات داشته باشد،زمینه ی خداشناسی در آن رشد می کند. قِیاماً ... لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ ... اِعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ وَ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ«98»

بدانید که خداوند،سخت کیفر است،وهمانا خداوند آمرزنده مهربان است.

ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ وَ اللّهُ یَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَکْتُمُونَ«99»

بر پیامبر،جز ابلاغ(احکام الهی)نیست و خداوند،آنچه را آشکار یا کتمان می کنید می داند.

نکته ها:

* اگر این آیه را در ادامه ی آیه ی قبل بدانیم،می توان گفت که شکستن احترام کعبه و ماه های حرام و مخالفت با قربانی واحکام حج و بی هدف پنداشتن مناسک حج،عقابی شدید به دنبال دارد، چنانکه احترام به کعبه و ماه های حرام و قربانی کردن و مناسک حج، مغفرت و رحمت الهی را به دنبال دارد.(البتّه می توان آیه را به طور مستقل و بدون نظر به آیه ی قبل معنا کرد که همان ترجمه می شود).

پیام ها:

1-تشویق و تهدید باید در کنار هم باشد. «شَدِیدُ الْعِقابِ، غَفُورٌ رَحِیمٌ» (انسان باید میان بیم و امید باشد و به خاطر خلاف یا شکستن حُرمت کعبه به کلّی مأیوس نشود و به خاطر رفتار و کردار خوب نیز مغرور نشود)

2-وظیفه ی پیامبر،تنها ابلاغ دین است،نه اجبار و تحمیل کردن آن. «ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ»

3-استقبال مردم به دین یا اعراض از آن،ضرری به پیامبر نمی زند. «ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ» چنانکه در آیه ی 20 سوره ی آل عمران می خوانیم: «وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ»

4-چون علم الهی فراگیر است،پس کتمان یا آشکار سازی،نزد او یکسان است.

یَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَکْتُمُونَ ...

قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَهُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ«100»

(به مردم)بگو:پلید و پاک،یکسان نیست،گرچه عدد ناپاکان تو را به تعجّب وادارد.پس ای صاحبان خرد! از خدا پروا کنید،باشد که شما رستگار شوید.

نکته ها:

* طیّب و خبیث، شامل هر نوع پاکی و پلیدی در انسان ها،اموال،درآمدها،غذاها و اشیای گوناگون می شود.

پیام ها:

1-ملاک در ارزش ها،حقّ وباطل است،نه کثرت و قلّت. «وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَهُ الْخَبِیثِ»

2-«اکثریّت»و فراوانی،فریب دهنده است،مواظب باشیم. «أَعْجَبَکَ» (اکثریّت،نه نشانه ی حقّانیّت است و نه نشانه ی برتری)

3-منطقِ«خواهی نشوی رسوا،همرنگ جماعت شو»قرآنی نیست. «وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَهُ الْخَبِیثِ»

4-بی تقوایی،نشانه ی بی خردی است. «فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ»

5-شناخت پاک از ناپاک و تقوا داشتن وتسلیم موج و هیاهوی جمعیّت نشدن، تنها کار خردمندان است. «فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ»

6-رستگاری علاوه بر عقل و خرد،به تقوای الهی نیاز دارد. «فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اللّهُ عَنْها وَ اللّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ«101»

ای کسانی که ایمان آورده اید! از اموری که اگر برایتان آشکار شود ناراحتتان می کند نپرسید،و اگر هنگام نزول قرآن از آنها سؤال کنید، برایتان روشن می شود.خداوند از سؤال های نابجای شما گذشت و خداوند آمرزنده ای بردبار است.

قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها کافِرِینَ«102»

همانا(از این گونه سؤالها)گروهی از پیشینیان نیز پرسیدند(و چون طاقت عمل نداشتند) نسبت به آن منکر و کافر شدند.

نکته ها:

* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با مردم درباره ی حج سخن می گفت.کسی پرسید:آیا حج، همه ساله واجب است یا در تمام عمر تنها یکبار؟پیامبر پاسخ نداد.او چند بار پرسید،رسول خدا فرمود: این همه اصرار برای چیست؟اگر بگویم:«هر سال،کار بر شما سخت می شود»،تا موضوعی را مطرح نکرده ام،شما هم نپرسید:«یکی از عوامل هلاکت امّت های پیشین سؤال های نابجای آنان بود».[66]

* گرچه آنچه را نمی دانیم،باید از اهلش بپرسیم، «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» [67]، امّا برخی سؤال هاست که اگر جوابش روشن شود،به زیان فرد یا جامعه است،مثل سؤال از عیوب دیگران،یا اسرار نظامی.

نمونه ها و مصادیق

*مسئولان،بعضی از مطالبی را که می دانند،نباید در اختیار عموم بگذارند.نظیر مسائل اقتصادی،مانند:کمبود گندم و....

*صداقت خوب است؛ولی صراحت،همه جا مفید نیست.

*اخبار و اطّلاعات،باید رده بندی و طبقه بندی شود.(جابرِ جُعفی،هزاران حدیث از امام باقر علیه السلام می دانست که حقّ گفتن آن را برای همه مردم نداشت.[68])

*برخی از اخبار،نباید از رسانه ها و جراید،پخش شود،چون به زیان مردم است(گاهی سکوت،عاقلانه لازم است) «إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ»

*معلّمان و گویندگان باید،ظرفیّت شنوندگان را در نظر داشته باشند.

*در برخی موارد،باید به شیوه ی تقیّه،عقاید را کتمان کرد و برخی سؤال ها را جواب نداد.

«إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ»

*انسان حقّ ندارد اسرار مردم و اسرار نظامی را فاش سازد.

پیام ها:

1-دانستن هر چیزی،نه لازم است و نه مفید،بلکه باید سراغ دانش های مفید رفت. «لا تَسْئَلُوا» (حسّ کنجکاوی باید تعدیل شود ونباید در پی اطلاعاتی رفت که سبب ایجاد کدورت، مشکلات و اختلال در نظام جامعه می شود.)

2-مکلّف نساختن مردم به پاره ای از احکام،پرتوی از عفو و گذشت الهی است.

لا تَسْئَلُوا ... عَفَا اللّهُ عَنْها

3-خداوند به بندگانش مهلت توبه می دهد. «غَفُورٌ حَلِیمٌ»

4-اگر مردم ظرفیّت نداشته باشند،بیان پاره ای از حقایق،سبب کفر آنها می شود.

«قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها کافِرِینَ»

ما جَعَلَ اللّهُ مِنْ بَحِیرَهٍ وَ لا سائِبَهٍ وَ لا وَصِیلَهٍ وَ لا حامٍ وَ لکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ«103»

خداوند،درباره ی هیچ بحیره(حیوان گوش شکافته)و هیچ سائبه(حیوانی که به خاطر زاد و ولد زیاد او را آزاد کرده اند)و هیچ وصیله(حیوان نری که متّصل به ماده،دو قلو به دنیا آمده باشد)و هیچ حام(شتر نری که ده بار برای جفت گیری از آن استفاده شده باشد)حکمی نکرده است(و شما را از استفاده ی گوشت و بارکشی آن منع نفرموده و این ممنوعیّت ها خرافات زمان جاهلی است)،ولی کافران بر خدا دروغ می بندند و بیشتر آنان اهل تعقّل نیستند.

نکته ها:

* قرب به خداوند باید از راه های صحیح و معقول باشد.با هر نذری یا از هر راهی نمی توان به خدا نزدیک شد.

مردم جاهلی می پنداشتند با رها کردن حیوانات یاد شده،به خدا یا بتان نزدیک می شوند.

نظیر این احترام به حیوانات را هنوز در کشور هند درباره ی گاو مشاهده می کنیم.

* رها کردن و بلا استفاده گذاردن حیوان جایز نیست،چه رسد به رها شدن انسان.

* در روایت آمده است:«بحیره»به شتری می گویند که پنج شکم زاییده باشد،اگر پنجمی ماده بود،گوشش را چاک می زدند و خوردن گوشت آن را حرام می دانستند.[69]

* امام صادق علیه السلام فرمود:«در زمان جاهلیت اگر شتر دو قلو می زایید می گفتند: «وصیله» و ذبح و خوردن گوشت آن شتر را حرام می دانستند و اگر شتر ده شکم می زایید می گفتند:

«سائبه»است و در این صورت سوار شدن و خوردنش را حرام می دانستند و«حام»،شتری بود که به عنوان«فحل»از آن استفاده می کردند که ذبح آن را نیز حلال نمی دانستند».[70]

پیام ها:

1-دین را باید از خرافات و بدعت ها پاک نمود. «ما جَعَلَ اللّهُ»

2-تا از سوی خدا،قانونی نسبت به تحریم حیوانات وضع نشده،اصل حلال بودن آنهاست. «ما جَعَلَ اللّهُ»

3-انتساب اتلاف مال و رها کردن حیوان نوعی افترا به خدا و حرام است.

«یَفْتَرُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ»

4-ریشه ی احکام الهی مصالح واقعی است،امّا خرافات،ریشه در جهل و بی عقلی دارد. «لا یَعْقِلُونَ»

5-اگر اکثریّت جامعه اهل تعقّل باشند،بدعت ها رشد نمی کند. «أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»

وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ«104»

و هرگاه به آنان گفته شود:به سوی آنچه خداوند نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید،گویند:آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم،ما را بس است.آیا هر چند پدرانشان چیزی نمی دانستند و(به حقّ)هدایت نشده بودند(و بیراهه می رفتند،باید راه آنان را ادامه دهند؟)

نکته ها:

* شاید آیه مربوط به خرافه هایی باشد که در آیه ی قبل آمده بود که هرگاه به آنان گفته شود دست از این خرافات بردارید می گویند: «وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا»

پیام ها:

1-قرآن،مردم را به پیروی از دستوراتِ خدا و رسول فرامی خواند. تَعالَوْا إِلی ...

2-پذیرفتن دعوت اسلام،سبب تعالی و رشد است.(کلمه «تَعالَوْا» به معنای حرکت به سمت عُلوّ و رشد است)

3-اصل،فرهنگ الهی است،نه فرهنگ پیشینیان. «ما أَنْزَلَ اللّهُ»

4-قرآن به تنهایی کافی نیست،سنّت وسیره و حکومت رسول اللّه هم ملاک عمل است. «تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ»

5-اهل خرافات و افراد مرتجع و واپسگرا،حاضر به شنیدن حقّ نیستند. «قالُوا حَسْبُنا»

6-نه سنّت گرایی اصل است و نه نوگرایی،اصل،علم و هدایت است. «لا یَعْلَمُونَ، لا یَهْتَدُونَ»

7-وجدان خود را حاکم کنیم. أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ ...

8-پیروی از افکار جاهلانه ی آنان و وفاداری نابجا جایز نیست. «أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ»

9-تقلید کورکورانه،نشانه ی بی عقلی است. «لا یَعْقِلُونَ» در آیه ی قبل و تعصب روی نیاکان در این آیه.

10-تقلید جاهل از جاهل بی معناست. وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا ... آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَی اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«105»

ای کسانی که ایمان آورده اید! بر شما باد(حفظ)خودتان.چون شما هدایت یافتید،آن که گمراه شد زیانی به شما نمی رساند.بازگشت همه ی شما به سوی خداست،و او شمارا به آنچه می کردید،آگاه می سازد.

نکته ها:

* بعضی این آیه را دستاویز قرار داده و می گویند:وظیفه ی هر کس تنها حفظ خود است،و ما

مسئول گناه دیگران و امر و نهی آنان نیستیم!

در پاسخ آنان می گوییم:با وجود آیات و روایات متعدّدی که همه نشان از وجوب امر به معروف و نهی از منکر دارد،باید گفت:مراد این آیه رها کردن این دو وظیفه نیست،بلکه مراد آن است که اگر امر و نهی صورت گرفت،ولی اثر نکرد شما دیگر وظیفه ای جز حفظ خود ندارید. [71]علاوه بر آنکه حفظ جامعه از گناه به وسیله ی امر به معروف و نهی از منکر، یکی از مصادیق «حفظ خویشتن»است.

پیام ها:

1-در راه حقّ،از تنهایی نترسیم. «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ»

2-اگر حریف دیگران نمی شویم،حریف نفس خود باشیم. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ ...

3-انحراف جامعه،مجوز گناه کردن افراد نیست. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ ...

4-در قیامت،هر کس مسئول کار خویش است. «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ»

5-در پی کشف و افشای عیوب دیگران نباشیم.[72] «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ»

6-اهل ایمان بر رفتار و کردار ناروای گمراهان و عقائد باطل آنان مؤاخذه نخواهند شد. «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ»

7-در راه نجات دیگران،خودتان غرق نشوید. «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ»

8-چنان باید تربیت شویم که فساد محیط وجامعه در ما تأثیر نگذارد. «لا یَضُرُّکُمْ»

9-روحیّه ی خود را به خاطر انحراف دیگران از دست ندهیم. «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ»

10-گرچه منحرفان در کمین هستند،امّا راه مصونیّت یافتن،هدایت پذیری است. «لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ»

11-ایمان به معاد،عامل خودسازی است. «إِلَی اللّهِ مَرْجِعُکُمْ»

12-پیروی از نیاکان و تقلید کورکورانه از دیگران،در قیامت نجات بخش انسان نیست،بلکه هر کس باید پاسخگوی راه و عمل خویش باشد. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ ... فَیُنَبِّئُکُمْ

13-رفتار و کردار انسان در دنیا،فرجام او را در قیامت روشن می کند. «فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهادَهُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّهِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصابَتْکُمْ مُصِیبَهُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاهِ فَیُقْسِمانِ بِاللّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی وَ لا نَکْتُمُ شَهادَهَ اللّهِ إِنّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ«106»

ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه(نشانه های)مرگ یکی از شما فرا رسد،از میان خود دو نفر عادل را هنگام وصیّت به شهادت و گواهی فرا خوانید.و اگر در مسافرت بودید و مصیبت مرگ به سراغ شما آمد(و شاهد مسلمانی نبود)دو تن از غیر(همکیشان)تان را به گواهی بطلبید و اگر(در صداقت آنان)شک کردید،پس از نماز آن دو را نگاهدارید تا به خداوند قسم یاد کنند که ما حاضر نیستیم حقّ را به هیچ قیمتی بفروشیم، هر چند در مورد فامیل باشد و هرگز شهادت الهی را پنهان نمی کنیم،که در این صورت از گنهکارانیم.

نکته ها:

* مسلمانی به نام«ابن ابی ماریه»همراه دو مسیحی به نام های تمیم و عدی که برادر بودند، به سفر تجاری رفتند.مسلمان بیمار شد،وصیّت نامه ای نوشت و آن را میان وسایل خود پنهان کرد و اموال خود را به آن دو مسیحی داد که به وارثان بدهند.پس از مرگش،آن دو نفر در میان اثاثیه ی او اجناس گرانبهایی دیده و برداشتند،پس از مراجعت به مدینه،باقی آنها را به وارثان دادند.ورثه،وصیت نامه را در میان وسایل دیدند که صورت همه ی اثاثیه در آن ثبت شده بود.چون مطالبه کردند،آن دو مسیحی انکار کردند،شکایت را نزد پیامبر بردند،در این هنگام بود که آیه ی فوق نازل شد.[73]

طبق حدیثی از اصول کافی،پیامبر از آن دو سوگند گرفت و تبرئه شان کرد؛ولی چون دروغشان از طریق نامه کشف شد،حضرت بار دیگر آن دو را احضار کرد.وارثان سوگند یاد کردند که اجناس دیگری هم بوده و آنها را پس گرفتند.[74]

پیام ها:

1-آستانه ی مرگ،آخرین فرصت برای وصیّت کردن است. «إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّهِ»

2-هنگام وصیّت،مؤمن باید دقّت های لازم را به کار بندد. «حِینَ الْوَصِیَّهِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ»

3-برای ادای حقّ مردم،دو شاهد عادل بگیرید. «اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ»

4-برای ادای حقّ مردم،اگر مسلمان حضور نداشت،با غیر مسلمان کار را محکم کنید. «غَیْرِکُمْ» (لکن غیر مسلمانی که خداوند را قبول داشته باشد تا بتواند به نام مقدّس او سوگند یاد کند) «فَیُقْسِمانِ بِاللّهِ»

5-مراعات حقوق مردم همه جا مهم است ومکان بردار نیست. «ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ»

6-برای پرداخت حقّ،هرگونه شک را دفع کنید. تَحْبِسُونَهُما ... إِنِ ارْتَبْتُمْ

7-سوگند،یکی از راه های شک زدایی است. «فَیُقْسِمانِ»

8-تنها سوگند به نام«اللّه»ارزشمند و معتبر است. «فَیُقْسِمانِ بِاللّهِ»

9-برای ادای حقّ از صحنه های مذهبی و ملکوتی و مکان ها و زمان های مقدّس کمک بگیریم.[75] «مِنْ بَعْدِ الصَّلاهِ فَیُقْسِمانِ بِاللّهِ»

10-یکی از عوامل انحراف،رسیدن به پول است. «لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً»

11-یکی از عوامل انحراف،محبّت و علاقه های فامیلی است. «لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی»

12-تنها موردی که متن«سوگندنامه»از طریق وحی،دیکته شده است،«حقّ الناس»است. لا نَشْتَرِی ...

13-کتمان حقّ و خیانت در گواهی،عادل را فاسق می کند و در همه ادیان الهی، حرام شمرده شده است.( «ذَوا عَدْلٍ» ،می شود «لَمِنَ الْآثِمِینَ» )

فَإِنْ عُثِرَ عَلی أَنَّهُمَا اسْتَحَقّا إِثْماً فَآخَرانِ یَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْأَوْلَیانِ فَیُقْسِمانِ بِاللّهِ لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَیْنا إِنّا إِذاً لَمِنَ الظّالِمِینَ«107»

پس اگر معلوم شد که آن دو شاهد(غیر مسلمان در سفر)گناه و خیانت کرده اند (و سوگندشان ناحقّ بوده)،دو نفر دیگر که(مسلمان هستند و شهادت بر ضررشان تمام شده و به میّت نزدیک ترند)برخاسته و به خدا سوگند یاد نمایند که قطعاً گواهی ما(وارثان مسلمان)از گواهی آن دو(غیر مسلمانی که خیانتشان آشکار شده)به حقّ نزدیک تر است(و بگویند)ما(از حدّ و حقّ)تجاوز نکرده ایم که اگر چنین کنیم قطعاً از ستمکارانیم.

نکته ها:

* کلمه ی«عثور»به معنای آگاهی بدون تجسّس است. [76]

* مخفی نماند که گواهی و سوگند اولیای میّت،بر اساس اطلاعی است که از قبل،درباره ی اموال او هنگام سفر یا غیر سفر داشته اند.

* برای کلمه«اولیان»در آیه دو معنا می توان کرد:

الف:دو نفر وارث که گواهی بر ضررشان داده شده ولی بخاطر وارث بودن به میّت نزدیک تر و اولی هستند.

ب:مراد همان دو گواهی هستند که میّت از آنان درخواست گواه شدن کرده و لحظه مرگ حاضر بوده اند و به خاطر همین حضور یا درخواست،اولویّت پیدا کرده اند.بنابراین ترجمه چنین می شود: اگر معلوم شد که دو نفر اوّل مرتکب گناه شدند پس دو نفر دیگر به جای آنان به گواهی دادن قیام کنند که آن دو نفر از کسانی باشند که دو شاهد نخست علیه آنان مرتکب گناه شده اند.

* شهادت و گواهی باید از هر دو نفر و با اسم مبارک اللّه باشد و محتوای سوگند همان باشد که در آیه آمده است که اولاً سوگند ما راست است و ما قصد تجاوز به حقوق مردم را نداریم ثانیاً اگر سوگند ما دروغ بود اقرار به ستمگری خود داریم.

پیام ها:

1-شهادت دروغ،نوعی تجاوز وظلم به حقوق مردم است. اِعْتَدَیْنا ... لَمِنَ الظّالِمِینَ

ذلِکَ أَدْنی أَنْ یَأْتُوا بِالشَّهادَهِ عَلی وَجْهِها أَوْ یَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ بَعْدَ أَیْمانِهِمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اسْمَعُوا وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ«108»

این(روش به صواب)نزدیکتر است برای اینکه شهادت را به نحو درست ادا کنند و یا بترسند که بعد از سوگند خوردنشان سوگندهایی(به وارثان میّت)برگردانده شود(وجای سوگند آنان را بگیرد).و از خداوند پروا کنید و(فرمان های او را)گوش کنید و خداوند،گروه فاسق را هدایت نمی کند.

نکته ها:

* این آیه،فلسفه سختگیری و دقّت در امر شهادت و شاهد گرفتن که در آیات قبل مطرح بود بیان می کند و این که سوگند بعد از نماز در حضور مردم،سبب می شود که شهادت ها واقعی باشد،چون اگر سوگند و شهادت آنان پذیرفته نشود،آبروی آنان در جامعه می رود.

پیام ها:

1-مراسم و تشریفاتی که عامل حفظ و تثبیت حقّ مردم شود،ارزشمند است.

ذلِکَ أَدْنی أَنْ ...

2-یکی از عوامل بازدارنده ی از گناه،نگرانی از رسوایی در جامعه است. «أَوْ یَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ»

3-چنان زندگی کنیم که نااهلان عادل نما نتوانند با سوگند دروغ،زحمات ما را هدر دهند و بدانند که اظهارات نادرستشان توسط گروه بهتری ردّ می شود.

«أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ بَعْدَ أَیْمانِهِمْ»

4-در امر وصیّت،سوگند و شهادت،تقوا داشته باشیم. «وَ اتَّقُوا اللّهَ»

5-شهادت ناحقّ،نشانه ی فسق است. «وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ»

یَوْمَ یَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ ما ذا أُجِبْتُمْ قالُوا لا عِلْمَ لَنا إِنَّکَ أَنْتَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ«109»

روزی(فرا رسد)که خداوند،پیامبران را گرد آورد پس بگوید:به دعوت شما چه پاسخی داده شد؟گویند:ما علمی(به حقیقت امر)نداریم،همانا دانای غیب ها تویی تو.

نکته ها:

* امام باقر علیه السلام در باره ی تأویل این آیه فرمود:پرسش خداوند از پیامبران،پرسش درباره ی اوصیای آنهاست که جانشین انبیا بودند،رسولان الهی نیز پاسخ می دهند:ما درباره آنچه پس از ما درباره ی اوصیای ما کردند،خبر نداریم.[77]

* علم حقیقی از آنِ خداست و هر که علمی دارد از او دارد،همان گونه که غیب را تنها او می داند و علم آن را به هر کس بخواهد می دهد.

پیام ها:

1-در قیامت از انبیا سؤال می شود که رفتار مردم نسبت به آنان چگونه بوده است.

«ما ذا أُجِبْتُمْ»

2-علم انبیا نسبت به علم الهی هیچ است. «لا عِلْمَ لَنا»

إِذْ قالَ اللّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَ عَلی والِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیها فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِی وَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتی بِإِذْنِی وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرائِیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبِینٌ«110»

زمانی که خداوند فرمود:ای عیسی پسر مریم! نعمتم را بر تو و بر مادرت یاد کن.آنگاه که تورا با«روح القدس»(جبرئیل)تأیید کردم.در گهواره(به اعجاز)و در بزرگسالی(به وحی)با مردم سخن گفتی و آنگاه که کتاب و حکمت و تورات و انجیل به تو آموختم،و(فراموش مکن زمانی را که)به اذن من از گِل(چیزی)به صورت پرنده ساختی و در آن دمیدی،پس با اذن من پرنده ای شد،و با اذن من کور مادرزاد و پیسی گرفته را شفا می دادی، و آنگاه که به اذن من،مردگان را(زنده)از گور بیرون می آوردی،و(به یاد آور)زمانی که(دست ظلم)بنی اسرائیل را از تو کوتاه کردم،آنگاه که تو دلایل روشن برایشان آوردی،پس کافران از ایشان(درباره ی معجزات تو)گفتند:این،چیزی جز سحر آشکار نیست.

نکته ها:

* از این آیه تا آخر سوره،درباره حضرت عیسی علیه السلام است.

* در این آیه،انواع لطف الهی و در آغاز همه،تأیید به روح القدس درباره ی حضرت مسیح بیان شده است.

* در آغاز آیه می فرماید:ای عیسی! یاد کن از نعمت هایی که به تو و به مادرت دادم،ولی

آنچه از نعمت ها در آیه به چشم می خورد همه ی نعمت ها مربوط به حضرت عیسی است (نه مادرش)،شاید به خاطر آن که نعمت به فرزند در حقیقت نعمت به مادر است.

شاید هم مراد آیه،نعمت هایی باشد که در سوره ی آل عمران درباره ی حضرت مریم آمده است.[78]

* شاید مراد از کتاب،کتب غیر تورات و انجیل باشد و نام تورات و انجیل با آنکه آن دو نیز کتابند به خاطر اهمیّت برده شده است.

* از حضرت علی علیه السلام پرسیدند:آن حیوانی که بدون قرار گرفتن در رحم(یا تخم)پیدا شد چیست؟فرمود:پرنده ای که حضرت عیسی با دمیدن در مجسمه به وجود آورد.[79]

پیام ها:

1-یاد الطاف خدا به اولیایش،مایه ی دلگرمی برای رهروان حقّ است. «إِذْ»

2-زن به مقامی می رسد که دوش به دوش پیامبر مطرح می شود. «عَلَیْکَ وَ عَلی والِدَتِکَ» ،بلکه یک زن و فرزند پیامبرش،با هم یک آیه شمرده می شوند. «وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آیَهً»[80]

3-حضرت عیسی،با تکلّم در گهواره،هم نبوّت خویش و هم عفت و عصمت مادرش را ثابت کرد. «تُکَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ»

4-سخنان عیسی در گهواره نمایی از وحی بود. أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ ...

5-اراده ی الهی،نیاز به تجربه،قدرت و گذشت زمان را حل می کند و حضرت عیسی،بدون تجربه و تمرین و صرف زمان،در کودکی همان حرف های صحیح را می گوید که در پیری می زند، نه حرف کودکانه. «فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً»

6-پیامبران،هم باید علم داشته باشند «الْکِتابَ» ،هم بینش «الْحِکْمَهَ» ،هم گفته های پیشینیان را بدانند «التَّوْراهَ» و هم پیام جدید داشته باشند. «الْإِنْجِیلَ»

7-تعبیر آفرینش وخلق،به غیر خدا هم نسبت داده می شود. «إِذْ تَخْلُقُ»

8-اذن خداوند،مجوّز ساختن مجسّمه پرندگان بوده است. «تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی»

9-اولیای خاص خدا، ولایت تکوینی دارند.(جملات «تَخْلُقُ، فَتَنْفُخُ، تُبْرِئُ تُخْرِجُ» به حضرت عیسی خطاب شده است).

10-در اعجاز عیسی علیه السلام،هم نفس مسیحایی او و هم هنر مجسمه ساختن نقش داشته است. کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ ... فَتَنْفُخُ

11-نفس مسیحایی،جماد را پرواز داد،ولی دلهای بنی اسرائیل را نه. «فَتَنْفُخُ فِیها فَتَکُونُ طَیْراً»

12-آنجا که خطر شرک زیاد است،تکرار توحید لازم است.(تکرار تَخْلُقُ ...بِإِذْنِی ... تُبْرِئُ ... بِإِذْنِی ... تُخْرِجُ الْمَوْتی بِإِذْنِی

13-وقتی خداوند،قدرت احیاگری و شفا دادن را به انبیا می دهد،توسّل و استمداد مردم نیز باید جایز باشد. تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ ... فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِی وَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتی بِإِذْنِی (مگر می شود خداوند به کسی قدرت بدهد،امّا مردم را از توجّه به آن منع کند؟!)

14-زنده شدن مردگان و«رجعت»،در همین دنیا صورت گرفته است. «تُخْرِجُ الْمَوْتی»

15-سوء قصد بنی اسرائیل به حضرت عیسی علیه السلام،از سوی خدا دفع شد. «کَفَفْتُ بَنِی إِسْرائِیلَ عَنْکَ»

وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَی الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی قالُوا آمَنّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ«111»

و (به یاد آور)زمانی که به حواریّون(یاران مخصوص حضرت عیسی) وحی فرستادم که ایمان آورید،گفتند:ایمان آورده ایم و شاهد باش که ما مسلمان و تسلیم هستیم.

نکته ها:

* مراد از وحی به حواریّون،ممکن است الهام به قلب خود آنها باشد نه پیام وحی از طریق حضرت عیسی علیه السلام.چنانکه امام صادق علیه السلام درباره ی این وحی فرمود: «الهموا»یعنی به آنان الهام شد.[81]

* تعداد حواریّون به فرموده امام رضا علیه السلام دوازده نفر بود و سبب نامگذاری آنان به حواریّون، پاک بودن آنان از درون و پاک کردن جامعه از گناهان از طریق موعظه و تذکّر بود. [82]

پیام ها:

1-گاهی خداوند به دل های آماده الهام می کند. «أَوْحَیْتُ إِلَی الْحَوارِیِّینَ»

2-ایمان به خدا،از ایمان به رسول جدا نیست. «آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی»

3-وقتی هدایت،باطنی و الهی شد،عمیق و سریع اثر می کند. أَوْحَیْتُ ... قالُوا آمَنّا

4-ارشاد بدون نورالهی از درون،یا بی اثر،یا کم اثر یا ناپایدار است. أَوْحَیْتُ ... آمَنّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ

5-الهامات الهی به مردم،در مسیر تأیید وحی انبیاست،نه در برابر آنها.

أَوْحَیْتُ ... آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی

6-نشان ایمان باطنی،اظهار و اقرار زبانی است،آن گونه که ایمان قلبی، پشتوانه ی شعارهای ظاهری است. «وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ»

إِذْ قالَ الْحَوارِیُّونَ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ هَلْ یَسْتَطِیعُ رَبُّکَ أَنْ یُنَزِّلَ عَلَیْنا مائِدَهً مِنَ السَّماءِ قالَ اتَّقُوا اللّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ«112»

(یاد آور)زمانی که حواریون گفتند:ای عیسی بن مریم! آیا پروردگارت می تواند(با دعای تو)از آسمان،خوانی(از غذا)برای ما فرود آورد؟ عیسی گفت:اگر مؤمنید،از خدا پروا کنید!

قالُوا نُرِیدُ أَنْ نَأْکُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنا وَ نَکُونَ عَلَیْها مِنَ الشّاهِدِینَ «113»

گفتند:(ما نظر بدی نداریم و بهانه جو نیستیم بلکه)می خواهیم از آن بخوریم و دلهایمان اطمینان یابد و بدانیم که به ما راست گفته ای و بر آن مائده ی آسمانی از گواهان باشیم.

نکته ها:

* نام گذاری این سوره به«مائده»،به خاطر همین درخواست مائده ی آسمانی است.

* «مائِدَهً» هم به معنای غذاست،هم سفره ای که در آن غذا باشد.

* چون حواریّون شیوه ی سؤالشان از عیسی علیه السلام کمی بی ادبانه بود،به جای«یا رسول اللّه»، گفتند:«یا عیسی»و به جای«آیا خدا لطف می کند»گفتند:«آیا می تواند؟»و به جای «پروردگار ما»،گفتند:«پروردگارت»،جواب «اتَّقُوا اللّهَ» شنیدند.

پیام ها:

1-تقوا،نشانه ی ایمان است. «اتَّقُوا اللّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»

2-اطمینان قلبی،مرحله ای بالاتر از ایمان است. «اتَّقُوا اللّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ قالُوا نُرِیدُ أَنْ نَأْکُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا» حضرت ابراهیم نیز در پاسخ سؤال خداوند که فرمود:

«أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ» ،می فرماید: «بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی» [83]

قالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ اللّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَهً مِنَ السَّماءِ تَکُونُ لَنا عِیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آیَهً مِنْکَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرّازِقِینَ«114»

عیسی بن مریم گفت:خداوندا،پروردگارا! مائده ای از آسمان بر ما فرو فرست که برای نسل کنونی و آیندگان ما عید و نشانه ای از تو باشد و ما را روزی ده که تو بهترین روزی دهندگانی.

نکته ها:

* معمولاً دعاهای قرآن با اسم«رب»آغاز می شود؛ولی در این آیه با دو کلمه ی «اللّهُمَّ رَبَّنا» آمده است.شاید به خاطر اهمیّت این حادثه و پیامدهای آن باشد.

پیام ها:

1-توسّل به اولیای خداوند برای قضای حوائج،جایز است. قالَ الْحَوارِیُّونَ یا عِیسَی ... قالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ اللّهُمَّ ...

2-برای پیامبران، مردم تاریخ و نسل ها مطرح اند. «لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا»

3-از نشانه های الهی،باید برای همیشه درس گرفت. «وَ آیَهً مِنْکَ»

4-عید وجشن مذهبی از نظر قرآن کار صحیحی است. «تَکُونُ لَنا عِیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا» (میلاد اولیای خدا وبعثت پیامبر،کمتر از نزول مائده آسمانی نیست)

5-حضرت عیسی،در دعا به جای مسأله ی خوردن،به الهی بودن مائده توجّه

می کند. «آیَهً مِنْکَ»

6-در دعا،خدا را با ادب کامل و با صفت مناسب با خواسته،صدا بزنیم.ابتدای آیه «اللّهُمَّ رَبَّنا» آمده و آخر آیه «خَیْرُ الرّازِقِینَ»

7-به درخواست های مادی جهت معنوی دهیم.(حواریّون اوّلین هدف خود را خوردن و سپس اطمینان داشتن «نَأْکُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ» بیان کردند،ولی حضرت عیسی ابتدا برجا گذاشتن نشانه ی سرور برای تاریخ «عِیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا» سپس نشانه قدرت خداوند «وَ آیَهً مِنْکَ» و در مرحله سوم مسئله رزق را مطرح فرمود «وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرّازِقِینَ» و بدین گونه به همه فهماند که مسائل معنوی و اجتماعی بر مسائل گروهی و اقتصادی مقدّم است).

8-به خدا توجّه کنیم و به سراغ دیگران نرویم. «وَ أَنْتَ خَیْرُ الرّازِقِینَ»

قالَ اللّهُ إِنِّی مُنَزِّلُها عَلَیْکُمْ فَمَنْ یَکْفُرْ بَعْدُ مِنْکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ«115»

خداوند فرمود:من آن(مائده)را بر شما نازل می کنم،امّا هر کدام از شما بعد از آن کفر ورزد،او را چنان عذاب خواهم کرد که هیچ یک از جهانیان را آن گونه عذاب نکنم.

نکته ها:

* داستان نزول مائده به صورتی که در قرآن آمده است،در انجیل نیامده است.[84]

* در روایات آمده است:«پس از نزول مائده،برخی کافر شده،به صورت خوک درآمدند».[85]

در بعضی روایات می خوانیم:«آنچه نازل شد نان و گوشت بود».[86]

* اگر برای یاران عیسی علیه السلام غذای آسمانی نازل شد،طبق روایات،برای رسول خدا صلی الله علیه و آله هم میوه ی بهشتی نازل گردید که منشأ پیدایش فاطمه ی زهرا علیها السلام شد.[87]

پیام ها:

1-دعای پیامبران مستجاب می شود. رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا ... إِنِّی مُنَزِّلُها

2-آنان که به علم و یقین و شهود می رسند،مسئولیّت سنگین تری دارند و کیفر تخلّفشان هم سخت تر است. فَمَنْ یَکْفُرْ بَعْدُ مِنْکُمْ ...پس کسانی که به مقام علم و شهود دست نیافته اند،از قهر خداوند دورترند.

3-عذاب خداوند،درجاتی دارد. «عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً»

4-آن که توقّع بیشتری دارد ومائده ی آسمانی می خواهد،باید تعهّد بیشتری هم داشته باشد. مائِدَهً مِنَ السَّماءِ ... عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً

وَ إِذْ قالَ اللّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللّهِ قالَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی وَ لا أَعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنْتَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ«116»

و زمانی که خداوند گفت:ای عیسی بن مریم! آیا تو به مردم گفتی:به غیر از خدا، من و مادرم را به عنوان دو معبود بگیرید؟(عیسی)گفت:(خدایا!)تو پاک و منزّهی،مرا نشاید که حرف ناروایی که سزاوار من نیست بگویم،اگر چنین گفته بودم،تو آن را می دانستی(زیرا)تو آنچه را در دل و جان من است می دانی،امّا من از آنچه در ذات توست بی خبرم،همانا،دانای تمام غیب ها تویی تو.

نکته ها:

* در آیه ی 109 همین سوره خواندیم که خداوند پیامبران را در قیامت جمع کرده،از آنان می پرسد:از مردم چه پاسخی شنیدید؟این آیه،گفتگوی خدا و حضرت عیسی را در آن روز بیان می کند.

* گرچه مسیحیان،امروز مریم را خدا نمی دانند؛ولی چون گروهی از آنان در آن زمان عقیده به خدا بودن مریم داشتند و یا به خاطر آنکه عبادت در برابر مجسّمه ی او به منزله ی معبود قرار دادن اوست،تعبیر به«اله»شده است. «اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ»

* «دُونِ اللّهِ» ،نشانه ی شرک است،نه نفی خدا،یعنی علاوه بر خدا،عیسی و مریم را معبود دانستن شرک است.البتّه تثلیث فعلی مسیحیان،اب و ابن و روح القدس است.

* امام رضا علیه السلام فرمود:«درباره ی من دو گروه هلاک می شوند و من تقصیری ندارم: یکی علاقمندان افراطی،دیگری کینه توزان بی جهت».[88]

* تسبیح حضرت مسیح،خود نشانه ی دیگری است که خداوند منزّه از هرگونه شریکی است.

در آیات دیگر آمده است: «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ»[89]، «وَ یَجْعَلُونَ لِلّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ»[90]که خدا را از داشتن هر گونه فرزند،چه دختر چه پسر،منزّه می شمارد.

پیام ها:

1-گاهی سؤال و توبیخ یک بی گناه،برای هشدار به دیگران است. «أَ أَنْتَ قُلْتَ» گاهی به در می گویند تا دیوار بشنود.

2-انبیا معصومند. «ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ»

3-انبیا از غلوّ پیروان خود بیزارند. «إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ»

4-همه ی گفته های انسان و اسرار درونش برای خداوند روشن و معلوم است.

«فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی»

5-تسبیح و تنزیه خدا از هر نسبت ناروا،لازم است. «سُبْحانَکَ»

6-علم انبیا محدود است. «لا أَعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ» و کسی که علمش محدود است، شایسته ی خدایی نیست.

7-افکار و اسرار مردم از امور غیبی است که خدا بدان آگاه است. تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی ... إِنَّکَ أَنْتَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ

8-آگاهی کامل و گسترده بر همه ی حقایق مخصوص خداست. «إِنَّکَ أَنْتَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ»

ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاّ ما أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً ما دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ«117»

(حضرت عیسی به خداوند گفت:)من،به آنان نگفتم مگر آنچه مرا به آن فرمان دادی که بپرستید خداوندی را که پروردگار من و پروردگار شماست،و تا زمانی که در میان آنان بودم، شاهد و ناظر بر آنان بودم،پس چون مرا(از میانشان)باز گرفتی،تو خود بر آنان مراقب بودی و تو بر هر چیز گواهی.

نکته ها:

* «توفی»به معنای اخذ و گرفتن تمام و کمال است و مرگ یکی از مصادیق آن است.خداوند حضرت عیسی علیه السلام را از میان قومشان برداشته و تا زمان قیام امام زمان علیه السلام زنده نگه می دارد و همراه آن حضرت ظهور خواهد کرد.

پیام ها:

1-پیامبران معصومند و جز فرمان خدا،کاری را انجام نمی دهند و در وحی هیچ تغییر و تصرّفی نمی کنند. «ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاّ ما أَمَرْتَنِی بِهِ»

2-حضرت عیسی،خود را همچون دیگران،دست پرورده ی خدا می داند. «رَبِّی وَ رَبَّکُمْ»

3-انبیا،ناظر بر افعال مردمند. «کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً»

4-دعوت به یکتاپرستی،مهم ترین وظیفه ی انبیاست. «أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ» (با اینکه مأموریّت عیسی تنها توحید نبوده،امّا آیه فقط توحید را مطرح می کند)

5-دلیل و ملاک پرستش خدا،ربوبیّت اوست. «أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ»

إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُکَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ«118»

(عیسی گفت:خدایا!)اگر عذابشان کنی،پس آنان بندگان تو هستند و اگر آنان را بیامرزی،پس همانا تو خود توانمند و حکیمی.

نکته ها:

* حضرت عیسی در پاسخ به خداوند که فرمود:آیا تو به مردم گفتی من و مادرم را خدا بگیرند؟با جدا کردن خود از مردم و این که تنها خداوند مالک آنان است،فرمود:در گرایشهای شرک آلود امّت خود،نقشی نداشته است.

* به روایت ابوذر،پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شبی تا صبح در رکوع و سجود این آیه را تلاوت می نمود.

از آن حضرت سؤال کردم چگونه بود که تا صبح این آیه را تلاوت فرمودید.حضرت فرمود:

از خداوند طلب شفاعت برای امّتم می کردم و خداوند سرانجام آن را به من داد و امّتم در صورتی که شرک نورزند،به آن نائل خواهند شد.[91]

در روایتی دیگر آمده است وقتی حضرت این آیه را تلاوت فرمود،دستان مبارک را بلند کرده و با حال گریه فرمود:«اللّهم امّتی»وبه امّت خود دعا می کرد.خداوند جبرئیل را بر حضرت فرستاد و فرمود: «انّا سنرضیک فی امّتک و لا نسوئک»ما تو را خشنود خواهیم کرد و نمی گذاریم ناراحت شوی.[92]

پیام ها:

1-انبیا،تسلیم پروردگارند. إِنْ تُعَذِّبْهُمْ ... وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ از کار خدا نمی توان سؤال کرد: «لا یُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ»[93]

2-عذاب ویا آمرزش مشرکان بدست خداست. إِنْ تُعَذِّبْهُمْ ... وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ

3-قهر یا مهر خداوند،بر اساس عزّت و حکمت است. «أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»

قالَ اللّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ«119»

خداوند فرمود:این،روزی است که راستگویان را صداقتشان سود دهد، برایشان باغهایی است که زیر درختانش نهرها جاری است،همیشه در آن ماندگارند،خداوند از آنان راضی است،آنان نیز از او راضی اند،این رستگاری بزرگ است.

لِلّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما فِیهِنَّ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ«120»

ملک و حکومت آسمان ها و زمین و آنچه در آنهاست تنها از آن خداست،و او بر هر چیزی تواناست.

نکته ها:

* در آیات قبل،سخنان عیسی علیه السلام در محضر خداوند مطرح شد که:

1.من جز حقّ نمی گویم. «ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ»

2.اگر ناحقّی گفته ام تو می دانی. «إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ»

3.جز یکتاپرستی که مرا امر کردی،به مردم چیزی نگفتم. «ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاّ ما أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ»

4.مراقب و ناظر مردم بودم تا منحرف نشوند. «کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً»

در این آیه خداوند می فرماید:همه ی سخنان عیسی صحیح و راست است و امروز روزی است که راستی راستگویان نجات بخش است.

پیام ها:

1-مؤمنان،اگر به خاطر صداقتشان،مشکلاتی را در دنیا تحمّل کنند،این راستی و صداقت در آخرت برای آنان کارساز است. «یَنْفَعُ الصّادِقِینَ صِدْقُهُمْ»

2-تنها صادقان نفع می برند،نه مدّعیان،شعاردهندگان وریاکاران. یَنْفَعُ الصّادِقِینَ ...

3-بهشت در کنار رضایت خداوند،فوز بزرگ و رستگاری است. جَنّاتٌ ... رَضِیَ اللّهُ ... ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

4-عبادت کسی شایسته است که سلطنت عالم و قدرت مطلقه ی هستی در اختیار اوست،نه دیگران،گرچه پیامبر باشند. «لِلّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

«والحمدللّه ربّ العالمین»


[1] - تفسیر نمونه

[2] - مؤمنون،61.

[3] - نهج البلاغه،خطبه 192

[4] - تفسیر راهنما وبحار،ج100،ص79

[5] - تفسیر نورالثقلین و توحید صدوق،ص167

[6] - تفسیر عیّاشی

[7] - حجر،39

[8] - بحار،ج6،ص22.

[9] - تفسیر نورالثقلین

[10] - تفسیر المیزان.

[11] - تفاسیر کبیر فخررازی و المنار

[12] - این سطرها را در شب شهادت حضرت علی علیه السلام،نیمه شب 21 ماه رمضان 1380 نوشتم

[13] - تفسیر نورالثقلین وامالی صدوق،ص400

[14] - کافی،ج2،ص18

[15] - تفسیر نورالثقلین و عیون اخبارالرضا،ج2،ص130

[16] - تفسیر عیّاشی

[17] - کافی،ج8،ص200

[18] - بحار،ج79،ص6؛عیون اخبارالرضا،ج1،ص285

[19] - تفسیر المیزان

[20] - تحریم،12

[21] - تفسیر نمونه

[22] - تفسیر نورالثقلین و کافی،ج8،ص200

[23] - تفسیر نورالثقلین

[24] - وسائل،ج16،ص130

[25] - تفسیر نورالثقلین

[26] - تفسیر نمونه

[27] - تفسیر روح المعانی

[28] - تفسیر نمونه

[29] - تفسیر مجمع البیان

[30] - تفاسیر نورالثقلین وعیّاشی

[31] - تفسیر نمونه

[32] - یس،22

[33] - وسائل،ج20،ص21

[34] - بقره،172

[35] - طه،81

[36] - مؤمنون،51.

[37] - حج،28

[38] - اعراف،31

[39] - انعام،142

[40] - تفسیر اطیب البیان

[41] - کافی،ج7،ص443 و تفسیر نورالثقلین

[42] - کافی،ج7،ص453 و تفسیر نورالثقلین

[43] - کافی،ج7،ص452 و تفسیر نورالثقلین

[44] - نحل،67

[45] - بقره،219

[46] - نساء،43

[47] - تفسیر المیزان

[48] - کافی،ج 5،ص123

[49] - تفسیر نورالثقلین

[50] - کافی،ج5،ص123

[51] - بحار،ج27،ص234

[52] - تفسیر نورالثقلین

[53] - تفسیر نمونه

[54] - تفسیر قرطبی.

[55] - نبأ،4-5.

[56] - تفسیر نورالثقلین و کافی،ج4،ص396

[57] - بقره،35

[58] - بقره،65

[59] - بقره،249

[60] - نهج البلاغه،خطبه 192.

[61] - تهذیب ج5،ص341.نورالثقلین،ج1،ص673.برای توضیح بیشتر در مورد کفّاره ی شکار و احکام و خصوصیّات آن،به کتب فقهی و توضیح المسائل مراجعه شود

[62] - کافی،ج4،ص392

[63] - مفردات راغب

[64] - تفسیر نورالثقلین

[65] - تفسیر برهان

[66] - بحار،ج1،ص221

[67] - نحل،43

[68] - معجم رجال الحدیث،ج4،ص22

[69] - وسائل،ج25،ص61.

[70] - وسائل،ج25،ص61

[71] - این مضمون را در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله نیز می خوانیم.تفسیر نورالثقلین.

[72] - تفسیر نورالثقلین

[73] - تفسیر المیزان

[74] - تفسیر نمونه

[75] - حضرت علی علیه السلام به شخصی که تقاضای بیت المال(علاوه بر سهم عادی خود)داشت فرمود:روز جمعه نزد او آید.سپس او را به نمازجمعه برد و جمعیّت را به او نشان داد و فرمود:معنای تقاضای نابجای تو سرقت از اموال این مردم است.در این صحنه می بینیم که حضرت از نماز و جمعیّت و جمعه برای تأثیرگذاری کلام نورانی خود بهره گرفته است.

[76] - مفردات راغب

[77] - کافی،ج8،338

[78] - آل عمران،42-45

[79] - تفسیر نورالثقلین

[80] - انبیاء،91.

[81] - تفسیر نورالثقلین.

[82] - تفسیر نورالثقلین

[83] - بقره،260

[84] - تفسیر نمونه

[85] - تفسیر المیزان

[86] - تفاسیر نورالثقلین ومجمع البیان

[87] - بحار،ج43،ص5

[88] - تفسیر نورالثقلین

[89] - انبیاء،26

[90] - نحل،57

[91] - تفسیر مراغی

[92] - تفسیر ابن کثیر

[93] - انبیاء،23.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -