انهار
انهار
مطالب خواندنی

وفات «میرزا محمد غروی تبریزی» (1357 ش)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
او يكي از علماي واقعي و زاهد بود و تا آخر عمر، تدريس را ترك نكرد . در سرما و گرما و با كهولت سن، راه طولاني را پياده به مدرسه طالبيه مي آمد . چند بار شاگردانش عرض كردند: «حاج آقا چرا سوار تاكسي نمي شويد؟» فرمود: «من كه توان آمدن دارم، چرا مال امام را خرج كنم؟
درآمد:
هدايت و ارشاد بشر در زمان غيبت حضرت بقية الله الاعظم عليه السلام بر دوش عالمان فرهيخته و اسلام شناسان پرورش يافته مكتب اهل بيت عليهم السلام نهاده شده است . چه بسيار عالماني كه زحمتهاي فراواني در جهت تحصيل علم و تهذيب نفس به جان خريده اند و عمر شريف خويش را در راه تبليغ دين خدا و خدمت به خلق او سپري نموده اند .
يكي از خدمتگزاران صديق و مبلغان راستين شريعت محمدي صلي الله عليه و آله «آيت الله حاج ميرزا محمد غروي تبريزي » رحمه الله است; فردي كه با تكيه بر خداوند متعال و با الهام از آموزه هاي والاي مكتب اسلام به ترويج و نشر علوم ديني پرداخت .
صفحاتي از زندگي ايشان را مرور مي كنيم; باشد تا مبلغان جوان در راه ترويج و تبليغ دين گرانقدر اسلام توشه اي جديد بر گيرند .
ولادت
حضرت «آيت الله حاج ميرزا محمد غروي تبريزي » ، مشهور به «توتونچي » [1] در سال 1324 ه . ق برابر با 1284 ه . ش در خانواده علم و تقوا و فقاهت، در نجف اشرف پا به عرصه وجود نهاد . پدرش «آيت الله شيخ حسين توتونچي » فقيهي فرزانه و عالمي تقوا پيشه بود [2] و مادرش دختر دانشمند متقي، «شيخ حيدر ايرواني » از اهالي ايروان بود .
تحصيلات
هنوز يك بهار از عمر شريفش سپري نشده بود كه همراه پدرش راهي ايران گرديد و در تبريز اقامت گزيد . در سن شش سالگي به مكتب «آقا ميرزا محمدحسين » معروف به «عباچي » رفت و به مدت چهار سال دروس مكتب خانه را فرا گرفت .
علوم مقدماتي، فقه، اصول، رسائل و مكاسب را از پدر آموخت و در ربيع الثاني 1347 ه . ق با سفارش پدر بزرگوارش به شهر مقدس قم، مهاجرت نمود و در رديف شاگردان «آيت الله حاج شيخ ابوالقاسم قمي » و «آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي » درآمد . وي پس از شش سال تحصيل با كوله باري از علم و تقوا و معنويت، در سال 1353 ه . ق به تبريز آمد و در نزد پدر ارجمندش زانوي تلمذ زد و به فراگيري سطوح عالي فقه و اصول پرداخت.
فعاليتها
«آيت الله توتونچي » نزديك به نيم قرن به مردم متدين و عالم پرور تبريز خدمت نمود; ما به برخي از فعاليتهاي ايشان اشاره مي كنيم:
الف) تدريس
وي از ابتداي ورود به تبريز به تدريس علوم حوزوي پرداخت و در مدت اندكي حوزه درسي اش مركز تجمع دانش پژوهان اسلامي شد . او با بهره گيري از علوم و فنون مختلف به تدريس كتابهاي شرح لمعه، رسائل، مكاسب و كفايه پرداخت و در ده سال آخر زندگي اش به تدريس خارج فقه و كلام روي آورد .
«استاد ميرزا عمران عليزاده » در اين خصوص مي نويسد:
«او يكي از علماي واقعي و زاهد بود و تا آخر عمر، تدريس را ترك نكرد . در سرما و گرما و با كهولت سن، راه طولاني را پياده به مدرسه طالبيه مي آمد. چند بار شاگردانش عرض كردند: «حاج آقا چرا سوار تاكسي نمي شويد؟» فرمود: «من كه توان آمدن دارم، چرا مال امام را خرج كنم؟» [3]
ب) تبليغ
يكي از ويژگيهاي شاخص «آيت الله توتونچي » تبليغ و ارشاد مردم و توانمندي معظم له در اين خصوص بود . وي بياني گيرا و گفتاري فصيح داشت . سخنان دلچسبش در روح و جان شنونده نفوذ مي كرد و مستمعان را دگوگون مي نمود .
قداست روح، پاكي نفس، اخلاق نيكو، رفتار پسنديده و گفتار حكيمانه ايشان موجب شد جلسات مختلف علمي، مذهبي و فرهنگي در سطح شهر تشكيل گردد كه نتيجه آن، آشنايي هزاران تن از جوانان و مردم متدين تبريز با احكام اسلامي و معارف فرهنگ ديني بود . «مرحوم آقاي غروي براي ارشاد عوام و خواص، مجالس و محافل متعددي در طول عمرشان ايجاد كردند و همواره در اين طريق كوشا بودند و سعي وافر داشتند; لذا بيشتر اهالي و خواص شهر تبريز از محضر علم، اخلاق و زهد ايشان بهره مند شده و از او به عنوان معلم اخلاق ياد مي نمودند .» [4]
هنوز سخنرانيها و پندهاي دلسوزانه اين عالم فرزانه در ماههاي مبارك رمضان و حلاوت و شيريني اقامه نماز جماعت وي در مسجد «شيشه گر خانه » در يادها باقي است و در هر محفل و مجلس مذهبي سخن از ملاحت و زيبايي سخنان وي به ميان مي آيد .
تاليفات
معظم له در كنار خدمات علمي، فرهنگي و تبليغي به خلق آثار سودمندي در زمينه هاي مختلف اسلامي دست يازيد و تاليفاتي جاويدان از خود به يادگار گذاشت . آنچه از تاليفات ايشان به زيور چاپ آراسته شده، چنين است:
1 . تفسير سوره والعصر;
2 . تفسير سوره ماعون;
3 . اسلام و الخلافة;
4 . اشارات غرويه، (چهل اشاره در علوم قرآني) ;
5 . شرح زيارت جامعه كبيره;
6 . تحفة غديرية;
7 . مقامات مهدويه;
8 . مقالات حسينيه;
9 . شرح زيارت عاشورا;
10 . تفسير آية الكرسي;
11 . تفسير سوره فاتحة الكتاب;
12 . سؤال و جواب ديني;
13 . گفتگو در باب و بهاء;
14 . نمونه اي از اسلام .
فضايل اخلاقي
دانشمند فرزانه «حاج ميرزا احمد غروي » در مورد خصوصيات و فضايل اخلاقي مرحوم پدر بزرگوارشان مي نويسند:
«1 . در باب دنيا و علايق دنيوي زاهد واقعي و جدا نسبت به امور دنيوي از مال و منال و رياست و تشخص بي اعتنا بوده، دوري مي نمود .
2 . به هدايت و ارشاد مردم و به خصوص به تربيت جوانان در امر دين و اعتقادات اهتمام مي ورزيد; به طوري كه جلسات خاص تفسير و مجالس تبليغي را با اشتياق تام منعقد و خاضعانه و بدون چشم داشتي انجام مي داد .
3 . به طلاب و محصلان علوم ديني با چشم بزرگواري نگريسته و در عين حالي كه در فكر تربيت و رشد اخلاقي آنها بود، در توسعه و وسعت بخشيدن به حوزه هاي علميه علاقه مند بود و در اعتلاي آن مي كوشيد .
4 . با رژيم منحط پهلوي، پدر و پسر بد بود و در مناسبتهاي مختلف در منابر و جلسات تفسيري و سخنرانيها با صراحت يا با كنابه سياستهاي آنها را مورد انتقاد قرار مي داد و معتقد بود كه اين پدر و پسر ضربات مهلكي به عالم ديانت و اخلاق امت اسلامي وارد آورده، هويت اسلامي را از بين برده اند.
5 . به علماء و مجتهدان عالم تشيع با چشم عظمت نگريسته و از علماي گذشته و حال با عظمت ياد مي نمود و براي بعضي از علماي سلف، احترام خاصي قائل بود .
6 . علاقه خاصي به حضرت ختمي مرتبت، حضرت محمد بن عبد الله صلي الله عليه و آله داشت . و در روزهاي ولادت و رحلت آن بزرگوار با منعقد نمودن مجالس روضه و سرور ياد آن حضرت را گرامي مي داشت .
7 . شيفته و دلداده حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السلام بود و اول كسي بود كه در تبريز برگزاري جشنهاي نيمه شعبان را پايه گذاري نمود .
8 . به گسترش فرهنگ نماز جماعت، اعتقاد فراوان داشت و در طول حيات مباركش، هيچ وقت از نماز جماعت غفلت نورزيد و تنها ده روز به رحلت مانده به علت عذر موجه، اين فريضه را تعطيل نمود .
9 . وي با اينكه يكي از اساتيد مسلم و از مجتهدان بنام حوزه علميه تبريز بود و صاحب اجازات اجتهادي از «آيت الله ميرزا عبدالكريم حائري يزدي » و «حاج ميرزا ابوالقاسم قمي » بود، تا هنگام مرگ كسي از اين اجازات با خبر نبود كه مبادا حمل بر خودستايي شود!» [5]
رحلت
سرانجام اين عالم فرزانه در 26 ارديبهشت 1357 ه . ش مطابق با 8 جمادي الثاني 1398 ه . ق جان به جان آفرين تسليم نمود .
پيكر مطهرش پس از تشييع با شكوه مردم و علماي شهر در قبرستان عمومي اماميه تبريز به خاك سپرده شد .
در پايان اين مقال، لازم است از فرزند بزرگوارشان كه زندگي نامه ايشان را در اختيار نگارنده سطور قرار دادند، سپاسگذاري كنم .
[1] جد پدري او، مرحوم «آقا عبدالعلي » از كسبه تبريز بوده و به شغل توتون فروشي اشتغال داشته است . از آن به بعد نوادگان وي به توتونچي مشهور شدند .
[2] براي اطلاع از شرح حال وي به كتاب «علماي معاصرين » ، حاج ميرزا علي واعظ خياباني، صص 188 - 189 مراجعه كنيد .
[3] نامداران تاريخ، عمران عليزاده، ص 342 .
[4] نقل از دانشمند گرامي «حاج ميرزا احمد آقا غروي » فرزند معظم له .
[5] نقل از فرزند ايشان .

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -