انهار
انهار
مطالب خواندنی

تلخنامه

بزرگ نمایی کوچک نمایی
گاهی وقتها در تاريخ نامی وچود دارد كه پر از رمز و راز است و زندان دوله تو يكی از آنهاست. پس از انقلاب يكی از مناطق ناآرام كردستان بود. در اين منطقه گروه هايی برای استقلال و احقاق حق كردها با نيروهای دولتی جنگ مسلحانه می كردند. حزب دموكرات كردستان هم يكی از اين گروه ها بود. در جريان درگيری های اين گروه ها با ارتش و سپاه تعدادی از آنان دستگير می شدند و در مقابل گروه های كرد هم با ربودن اعضای سپاه، ارتش، جهاد سازندگی و ژاندارمری تقاضای معاوضه با اسرای خود را می كردند. اين گروگانها در زندانهايی كه در نقاط صعب العبور و دور دست كه عموماٌ در كنترل حزب دموكرات بود، نگهداری می شدند. يكی از اين زندانها در روستای دوله تو در نزديكی سردشت در مرز ايران و عراق قرار داشت. تعداد زندانيان اين زندان بين دويست تا چهارصد نفر عنوان می شد. آن روزها خبر می رسيد كه از اين زندانيان بيگاری كشيده می شد و در شرايط بد نگهداری می شوند. ساختمان زندان در حقيقت آغل و طويله هايی بود كه روستائيان در ييلاق و قشلاق از آن برای نگهداری احشام استفاده می كردند و هيچگونه امكانات رفاهی نداشت. دولت با معاوضه اسرا مخالف كه بود هيچ ، بلكه دستگيرشدگان كرد را محاكمه و بعنوان محارب اعدام ميكرد. با پيشروی ارتش و سپاه در كردستان عرصه بر حزب دمكرات تنگ شد و آنان از معاوضه اسرا نااميد وتصميم گرفتند زندانيان را از بين ببرند. در هفده ارديبهشت سال شصت با هماهنگی قبلی تمام زندانبانان از زندان دوله تو خارج شدند و هواپيماهای عراقی اين زندان را بمباران كردند. رمز و راز ماجرا اين بود كه كدام نابغه نظامی به اين نتيجه رسيده بود كه كشتن انسانهای بی دفاع و غيرمسلح با عمليات پر ريسك و پرهزينه هوايی بهتر از مسموم كردن يا اعدام دسته جمعی يا روشهای ديگر است يا اينكه ورود عراق به اين موضوع چگونه بود؟ بعدها از اين ماجرا يك فيلم سينمايی هم ساخته شده كه كمكی به روشن شدن ماجرا نكرد و بار احساسی داشت. زندان دوله تو مدتی در اخبار بود تا اينكه كم كم از خاطره ها رفت و امروز حتی نامی از آن در سالروزش هم آورده نمی شود.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -