انهار
انهار
مطالب خواندنی

زندگینامه

بزرگ نمایی کوچک نمایی
کعبیه یکی از فرق معتزلی است که به پیروان عبدالله بن احمد بن محمود، معروف به ابوالقاسم بلخی گفته می‌شود. او از متکلمان مشهور معتزله بغداد به شمار می‌رود و به کعبی نیز معروف است. گفته شده «کعب» نام یکی از اجداد او می‌باشد و از این رو به کعبی منسوب شده است. البته باید گفت که به این گروه به اعتبار زادگاه بلخی، بلخیه نیز می‌گویند.
زندگی نامه
ابوالقاسم بلخی در بلخ متولد شد. اما اینکه آیا او در سال ۲۷۳ ق. متولد شده باشد جای تردید جدی وجود دارد؛ چرا که بلخی به همراه ناصر الحق، حسن بن علی بن حسن (م ۳۰۴ ق) از بزرگان زیدیه و ابو محمد بن بحر اصفهانی (م. ۳۲۲ ق.) از دانشمندان آن عصر، از مجالسان محمد بن زید (م. ۲۸۷ق.)، حاکم زیدی طبرستان بوده است.
بلخی خودش سال شروع تالیف کتاب المقالات را ۲۷۹ق. ذکر کرده است. از این رو نمی‌توان تولد او را سال ۲۷۳ق دانست. ابوالقاسم بلخی مدت زیادی از عمر خود را در بغداد گذراند. حتی وقتی به بلخ بازگشت با اساتید خود در بغداد نامه نگاری می‌کرد. او در بلخ بسیاری از مردم را به مذهب معتزلی هدایت کرد.
بلخی در کلام، فقه، ادبیات و تفسیر از بزرگان عصر خود بود. او با بسیاری از دیگر عالمان و دانشمندان دوران خود مناظرات و مکاتبات علمی فراوان داشت.
ابوالقاسم بلخی از لحاظ علمی شهرت بیشتری در بغداد نسبت به بلخ داشت و از جایگاه بالایی برخوردار بود ولی جایگاه بلخی در خراسان اینگونه نبود. او را مورد احترام قرار نمی‌دادند و حتی با او صحبت نمی‌کردند. گزارشاتی نیز از تکفیر او توسط بزرگان خراسان و ماوراء النهر وجود دارد.
ابوالقاسم بلخی از لحاظ علمی و شخصیتی جایگاه والایی را در بین متکلمان عصر خود کسب کرده بود به گونه‌ای که جناب ابن ندیم، او را «رئیس اهل زمانه» معرفی می‌کند. او در مجالس علما و دانشمندان دارای عزت و جلالت فراوان بود.
او پس از مدتی و استفاده از متکلمان معتزلی، به بلخ بازگشت بعد از عمری خدمت به کلام معتزلی، سرانجام در زمان مقتدر عباسی، در سال ۳۱۹ق. از دنیا رفت و در بلخ مدفون شد.
ابوالقاسم بلخی و دربار
بلخی سالیانی را در دربار زیدیان طبرستان به کتابت اشتغال داشته است. او مدتی کاتب محمد بن زید داعی (م. ۲۸۷ق.) بوده است.
ابوالقاسم بلخی چند سالی نیز وزارت احمد بن سهل بن هاشم مروزی (از فرماندهان نظامی نصر بن احمد بن سامانی (۳۰۱- ۳۳۱ق.) را به عهده داشت. احمد بن سهل که به همراه تنی چند علیه او سر به قیام نهاده بودند، مدتی را در نیشابور حکمرانی کرد و سرانجام در مرو شکست خورد و پس از مدتها زندان، در سال ۳۰۷ق. از دنیا رفت.
احمد بن سهل از ابوزید احمد بن سهل بلخی از عالمان بلخ خواست که وزارت او را بپذیرد. ابو زید بعد از عدم قبول این منصب کاتب فرمانده شد و ابوالقاسم بلخی وزارت را پذیرفت.
اساتید
ابوالقاسم بلخی از طبقه هشتم معتزله و از معتزلیان بغداد به شمار می‌رود. او سالیان درازی را در بغداد نزد بزرگان کلام اعتزالی دانش فرا گرفته که معروف‌ترین آنها ابوالحسین خیاط (م. ۳۰۰ق) است که بعد از او نیز ریاست معتزله بغداد را برعهده گرفت.
ابوالحسین علی بن عیسی از دیگر اساتید بلخی به شمار می‌رود که به گفته خود او در محضرش شاگردی کرده است.
آخرین استادی که برای بلخی نام برده شده ابو عثمان عسال است. او که در اصفهان زندگی می‌کرده از عالمان شهر اصفهان بوده که منزل او را مجمع اهل فضل گفته‌اند. احتمالا ابوالقاسم بلخی در مسافرت هایش بین بلخ - بغداد در اصفهان از محضر او استفاده می‌نموده است.
درباره ابوالقاسم بلخی و ابوالحسین خیاط باید گفت که ابو علی جبایی (م. ۳۰۳ق.) از سران معتزله بصره، بلخی شاگرد را بر خیاط استاد، از لحاظ علمی ترجیح می‌داد.
شاگردان
درباره شاگردان ابوالقاسم بلخی باید گفت که ملل و نحل نگاران پیروان بلخی را «کعبیه» نام نهاده‌اند. همچنان که پیش تر گفته شد طرفداران او در بغداد بسیار بیشتر از بلخ بوده‌اند. با این حال از معروف‌ترین شاگردان بلخی می‌توان به ابوالحسن احدب اشاره کرد که در کلام معتزلی حاذق و جدلی ماهری بوده است.
از دیگر شاگردان او می‌توان به ابوالقاسم عامری و ابو احمد عیدکی نیز اشاره کرد.
اولین کسی که گزارش شاگردی ابن قبه رازی (م. ۳۱۹ق.) را نقل کرده، ابن ابی الحدید (م. ۶۵۵ق.) است که خود از بزرگان معتزله در قرن هشتم به شمار می‌رود. او تا زمان ابن قبه تقریبا ۳۳۶ سال فاصله دارد. در این مدت نیز هیچ کسی به شاگردی ابن قبه، متکلم معروف امامیه نزد ابوالقاسم بلخی اشاره نکرده است.
صاحب «قاموس الرجال» بر این باور است که با توجه به مناقضاتی که بین ابن قبه و ابوالقاسم بلخی رد و بدل شده معلوم نیست که ابن قبه شاگرد بلخی باشد. برخی از محقیقن نیز معتقدند بر ادعای ابن ابی الحدید شاهدی در دست نیست. بلکه مناظرات کتبی نشان می‌دهد که هر یک از آن دو دیگری را تالی و هماورد خود می‌دانسته است.
به هر حال بسیار محتمل به نظر می‌رسد که، گفته ابن ابی الحدید مبتنی بر تعبیر غرض آلود او به عنوان یک فرد معتزلی از همان تبادل کلامی و مناظره کتبی باشد.
آثار
ابوالقاسم بلخی از متکلمان و مؤلفان پر کار معتزلی به شمار می‌رود که کتابها و رساله‌های زیادی در زمینه‌های کلام، تفسیر، حدیث، منطق و رد بر آراء و عقاید مخالفان، نگاشته است.
در این قسمت به تالیفات مهم او اشاره می‌شود:
۱- قبول الاخبار و معرفة الرجال
۲- التفسیر الکبیر فی القرآن
۳- کتاب الغرر و النوادر
۴- کتاب السنة و الجماعة
۵- التفسیر الکبیر فی القرآن
۶- الکلام فی الامامه علی ابن قبه
۷- اوائل الادله فی اصول الدین
۸- التهذیل فی الجدل
۹- الاسماء و الاحکام
۱۰- المسترشد فی الامامه
۱۱- مفاخر خراسان
۱۲- وعید الفساق
۱۳- محاسن آل طاهر
۱۴- عیون المسائل و الحیوانات
۱۵- المقالات
۱۶- النقض علی الرازی فی العلم الهی
۱۷- المضاهات علی برغوت
۱۸- نقض کتاب الخلیل علی برغوث
۱۹- تحفة الورزاء
ابوالقاسم بلخی و تشیع امامی
محققان در سیر گرایش معتزله به تشیع امامی، نقش ابوالقاسم بلخی را بسیار بزرگ و برجسته بیان می‌کنند به گونه‌ای که وی را یکی از حلقه‌های مهم پیوند اعتزال و تشیع معرفی کرده‌اند.
نوشته وی که در شرح طبقات معتزله است به خوبی می‌تواند از مقطعی از حرکت فکری معتزله در آغاز قرن چهارم یاد کند. مقطعی که معتزله در شیعی کردن تمام حرکت خود از آغاز تا این زمان می‌کوشیده است. بلخی از شاگردی واصل بن عطاء (م. ۱۳۱ق.) موسس مکتب کلامی اعتزال، نزد ابوهاشم فرزند محمد بن حنفیه آغاز کرده و در اثبات اعتزال به امام علی (علیه‌السّلام) کوشیده است. او در ارائه نام کسانی از معتزله که در قیامهای زیدیان شرکت کرده‌اند، اصرار داشته و در یاد کردن نام علویانی که بر مذهب اعتزال بوده‌اند کوتاهی نکرده است.
بدین ترتیب باید گفت که او در شیعی نشان دادن جنبش اعتزال حرکتی را آغاز کرده که بعدها، شرح حال نگاران معتزلی، در شرح طبقات معتزله از آن پیروی کردند. ساختار بحث وی در آثاری همچون «فضل الاعتزال» قاضی عبدالجبار (م. ۴۱۵ق.) و نیز «شرح عیون المسائل» حاکم جشمی (م. ۴۹۴ ق.) و بعدها در «منیة الامل» ابن مرتضی (م. ۸۴۰ ق.) به طور کامل حضور دارد.
افزون بر آنکه بلخی از جهت آراء و عقاید هم، نزدیکی خاصی به تشیع امامی دارد. او به همراه دیگر معتزله بغداد، مانند بشر بن معتمر (م. ۲۱۰ ق.)، عیسی بن مسیح (م. ۲۲۰ ق.) معتقد به افضلیت علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) نسبت به ابوبکر می‌باشد. در جنگ صفین معتقد است حق با امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) است. شیخ مفید (م. ۴۱۳ ق.) نیز آراء و ابوالقاسمی بلخی در موضوعات مختلفی مثل «جواهر»، «اراده»، «محتضر و ملائکه» و... را همگام با امامیه، بیان می‌کند.
بلخی در مقدمه کتاب «قبول الاخبار و معرفة الرجال» هرگاه نام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را می‌برد به اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز سلام و درود می‌فرستاد. ضمن اینکه معاویه و یزید را مستحق لعن می‌داند. نزدیکی اندیشه‌های بلخی به تشیع امامی چنان بوده است که حتی برخی او را در شمار امامیان قرار داده‌اند و گفته‌اند که اهل تقیه بوده است.
آقا بزرگ تهرانی، استبصار ابن قبه رازی از معتزله به امامیه را از تاثیرات مراوده علمی با ابوالقاسم بلخی می‌داند.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -