انهار
انهار
مطالب خواندنی

مطالبی مفید در باره حضرت خدیجه

بزرگ نمایی کوچک نمایی
خَدیجَه دختر خُوَیلِد مشهور به خدیجه کبری (س)، ام المؤمنین، نخستین همسر پیامبر اکرم (ص) و مادر حضرت زهرا (س). خدیجه (س) قبل از بعثت با حضرت محمد (ص) ازدواج کرد و اولین زن و به عقیده برخی اولین کسی است که به وی ایمان آورد. خدیجه همه ثروت خود را در راه نشر اسلام به کار گرفت. پیامبر (ص) در طول حیات او همسری دیگر برنگزید و پس از درگذشت وی همواره از او با نیکی بسیار یاد می‌کرد.
پیامبر از خدیجه دو پسر به نام‌های قاسم و عبدالله و چهار دختر به نام‌های زینب، رقیه، ام کلثوم و فاطمه (س) داشت. با این وصف همه فرزندان پیامبر اسلام(ص) به جز ابراهیم، از خدیجه (س) بودند.
خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت و در ۶۵ سالگی در مکه درگذشت. پیامبر او را در قبرستان معلاة به خاک سپرد.
خانواده و نسب
خدیجه (س) که کنیه‌اش ام هند بود[۱] دختر خویلد بن أسد بن عبدالعزی بن قصی القرشیه الاسدیه[۲] و نام مادرش فاطمه بنت زائده[۳]است. او حدود سه یا چهار دهه قبل از آغاز بعثت پیامبر اسلام (ص) در مکه به دنیا آمد و در همان شهر، در خانه پدرش که از بزرگان مورد احترام قومش و هم‌پیمان با بنی عبدالدار بن قصی بود، رشد یافت.[۴]
خدیجه (س) قبل از اسلام
منابع تاریخی درباره شخصیت خدیجه (س) پیش از اسلام، گزارش چندانی ارائه نکرده‌اند. بنابر این منابع، او ثروتمند بود و تجارت می‌کرد و سرمایه خود را به صورت مضاربه و استخدام افراد برای تجارت به کار می‌گرفت. [۵]
منابع به جایگاه بالای اجتماعی و حُسن شهرت او در شرف و نسب اشاره دارند؛ چنانکه ابن سیدالناس در این باره آورده است: «‌او زنی شریف و بادرایت بود که خداوند خیر و کرامت برای او در نظر گرفته بود. به لحاظ نسب در طبقه متوسط از انساب عرب جای داشت، اما دارای شرافتی عظیم و ثروتی زیاد بود.» [۶] بلاذری نیز از قول واقدی در اسنادش گفته است: «خدیجه (س) بنت خویلد، زنی با اصل و نسب و تاجری ثروتمند بود.» [۷]
ازدواج خدیجه (س)
ازدواج خدیجه پیش از پیامبر
پیامبر اسلام (ص):
ما أبدلنی الله خیرا منها، صدقتنی إذ کذبنی الناس وواستنی بمالها اذ حرمنی الناس، ورزقنی الله الولد منها ولم‌یرزقنی من غیرها.
 (ترجمه: خدا زنی بهتر از خدیجه به من نداد. هنگامی که مردم تکذیبم می‌کردند، او مرا تصدیق کرد و هنگامی که مردم مرا تحریم کردند، با ثروتش کمکم کرد. و خدا از او فرزندانی به من داد در حالی که از دیگر زنانم به من فرزندی نداد.)
شیخ مفید، الافصاح، ص۲۱۷.
در این که آیا حضرت خدیجه(س) پیش از ازدواج با پیامبر، شوهر دیگری اختیار کرده یا نه، اختلاف نظر وجود دارد. اکثر منابع تاریخی اهل سنت، ازدواج‌های پیشین حضرت خدیجه (س) را پذیرفته و نام‌های شوهران و فرزندانشان را ذکر کرده‌اند. بلاذری در انساب الاشراف، «ابوهاله هند بن نباش» را همسر خدیجه پیش از ازدواج با پیامبر (ص) دانسته است.[۸]
ابن حبیب نیز در کتاب المنمّق، در معرفی «نباش» او را مکنّی به ابوهاله و شوهر خدیجه(س) قبل از پیامبر (ص) معرفی کرده است. [۹] ابن حبیب همچنین در «المحبّر» در بیان اسامی کسانی که سه بار ازدواج نموده‌اند، نام حضرت خدیجه (س) را نیز آورده و در این باره به ازدواج حضرت خدیجه (س) با «اباهاله النباش الاسیدی» و «عتیق بن عابد بن عبدالله بن عمر بن مخزوم» قبل از ازدواج با پیامبر (ص) تصریح کرده است. [۱۰]
با این حال برخی از نویسندگان شیعی بر این باورند که حضرت خدیجه (س) پیش از ازدواج با پیامبر ازدواج نکرده است. ابن شهرآشوب از قول سید مرتضی در «شافی» و شیخ طوسی در التلخیص، به عذراء (دوشیزه) بودن خدیجه (س) هنگام ازدواج با پیامبر (ص) اشاره نموده است.[۱۱]
همچنین برخی با نقد گزارش‌های موجود درباره همسران خدیجه مدعی شده‌اند نمی‌توان پذیرفت در شرائطی که تعصبات قبیله‌ای در فضای فکری و فرهنگی حجاز حاکم بوده است، خدیجه (س) که خود از بزرگان نامور قریش بود، به ازدواج دو نفر اعرابی از تمیم و مخزوم در آمده باشد. [۱۲]
همچنین پژوهش‌های فوق درباره فرزندان منسوب به خدیجه مدعی آن است که دو فرزند منسوب به او در حقیقت فرزندان خدیجه (س) نبوده، بلکه فرزندان هاله خواهر خدیجه (س) بوده‌اند. بنا بر این تحقیقات، خدیجه (س) پس از مرگ شوهرِ هاله، سرپرستی هاله و دو فرزندش را بر عهده گرفت، تا اینکه خواهرش (هاله) نیز از دنیا رفت و خدیجه (س) سرپرستی خواهرزاده‌هایش را بر عهده داشت و از آنجا که عرب، ربیبه (فرزندان همسر) را فرزند تلقی می‌نمود، آنها را فرزندان پیامبر (ص) برمی‌شمردند. [۱۳]
همسران پیامبر (ص)
خدیجه دختر خویلد (ازدواج: ۲۵ عام الفیل)
سوده دختر زمعه (ازدواج: قبل از هجرت)
عایشه دختر ابوبکر (ازدواج: ۱ یا ۲ یا ۴هجری)
حفصه دختر عمر (ازدواج: ۳هجری)
زینب دختر خزیمه (ازدواج: ۳هجری)
ام سلمه دختر ابوامیه (ازدواج: ۴هجری)
زینب دختر جحش (ازدواج: ۵هجری)
جویریه دختر حارث (ازدواج: ۵ یا ۶هجری)
ام حبیبه دختر ابوسفیان (ازدواج: ۶ یا ۷هجری)
ماریه دختر شمعون (ازدواج: ۷هجری)
صفیه دختر حیی (ازدواج: ۷هجری)
میمونه دختر حارث (ازدواج: ۷هجری)
ازدواج خدیجه (س) با پیامبر (ص)
ابن کثیر از ابن اسحاق نقل می‌کند: زمانی که خدیجه (س) با درستکاری و درست‌گفتاری و امانت‌داری و کرامت اخلاقی محمد امین (ص) آشنا شد، او را امین بر مالش قرار داد و پس از برگشت پیامبر (ص) از سفر تجاری شام و بیان ویژگی‌های پیامبر (ص) از سوی میسره (غلام خدیجه)، خدیجه پیشنهاد ازدواج با پیامبر (ص) را مطرح ساخت. [۱۴] ابن سیدالناس نیز آگاهی خدیجه (س) از کرامت اخلاقی و صداقت پیامبر (ص) را موجب پیشنهاد ازدواج از طرف خدیجه (س) دانسته و تصریح می‌کند که خدیجه (س) به دلیل صداقت، امانت و حسن خلق و درست‌کاری پیامبر (ص)، پیشنهاد ازدواج را مطرح می‌سازد.[۱۵] همین عوامل را ابن اثیر نیز در اسدالغابه بیان می‌کند. [۱۶]
همه منابع تاریخی، خدیجه (س) را اولین همسر پیامبر(ص) معرفی کرده‌اند اما درباره زمان دقیق ازدواج اختلاف‌هایی وجود دارد. منابع سن پیامبر(ص) را در هنگام ازدواج با خدیجه(س) ۲۱ تا ۳۷ سال ذکر کرده‌اند.[۱۷]
سن خدیجه هنگام ازدواج با پیامبر
درباره سن خدیجه (س) هنگام ازدواج با پیامبر (ص)، دیدگاه‌های مختلفی از ۲۵ سال تا ۴۶ سال مطرح شده است. بسیاری سن خدیجه (س) را هنگام ازدواج با پیامبر(ص)، ۴۰ سال دانسته‌اند. [۱۸] اما روایات دیگری نیز در این باره وجود داشته است. [۱۹] برخی منابع سن خدیجه (س) هنگام ازدواج با پیامبر (ص) را ۲۵ سال [۲۰] و برخی دیگر، ۲۸ [۲۱]، ۳۰ [۲۲]، ۳۵ [۲۳]، ۴۴ [۲۴]، ۴۵ [۲۵]، ۴۶ سال [۲۶]دانسته‌اند.
دست یافتن به سن دقیق حضرت خدیجه (س) هنگام ازدواج با پیامبر (ص) دشوار است. با این وصف با در نظر گرفتن این که مدت زندگی مشترک پیامبر(ص) با خدیجه(س) ۲۵ سال بوده است (۱۵ سال، قبل از بعثت [۲۷] و ۱۰ سال، بعد از بعثت)، و منابع تاریخی نیز سن خدیجه (س) هنگام وفات را ۶۵ سال یا بنابر ترجیح بیهقی ۵۰ سال گفته‌اند، به احتمال قوی سن خدیجه(س) هنگام ازدواج با پیامبر(ص) مطابق با یکی از دو قولِ ۴۰ یا ۲۵ سال بوده است. اگر خدیجه (س) هنگام وفات، ۵۰ ساله بوده، هنگام ازدواج باید ۲۵ ساله بوده باشد، نظری که برخی محققان آن را ترجیح دادهاند.[۲۸] از آنجا که این قول در منابع شایع نیست، پذیرش آن اندکی دشوار است، اما توجه به این نکته که قاسم فرزند پیامبر (ص) از خدیجه (س)، بعد از بعثت از دنیا رفته است، [۲۹] بدان معنی است که قاسم باید حداقل در ۵۵ سالگی خدیجه (س) یا بعد از آن به دنیا آمده باشد، که محتمل و پذیرفتنی نیست.
این نظر به ضمیمه دیدگاه برخی علمای شیعه که خدیجه (س) را هنگام ازدواج با پیامبر (ص) عذراء (دوشیزه )دانسته‌اند [۳۰] تقویت می‌شود. زیرا بعید به نظر می‌رسد زنی همچون خدیجه (س) با مقام و مکنت خود در قریش تا ۴۰ سالگی ازدواج نکرده باشد. با توجه به مجموع این دلایل برخی پژوهشگران سن خدیجه (س) هنگام ازدواج را ۲۵ یا ۲۸ سال دانسته‌اند.[۳۱]
فرزندان خدیجه (س)
ثمره زندگی مشترک پیامبر (ص) با خدیجه کبری (س)، شش فرزند بوده است. با این حال ابن‌کثیر به نقل از ابناسحاق و ابنهشام، نام هفت فرزند پیامبر (ص) از خدیجه(س) را ذکر کرده و بیان می‌کند همه فرزندان پیامبر (ص) به جز ابراهیم از خدیجه (س) هستند. [۳۲] او به نقل از یونس بن بکیر، نام ۶ فرزند پیامبر (ص) از خدیجه (س) را بیان می‌کند. [۳۳] ابن اثیر به نقل از زُبَیر بن بَکّار، وجه تسمیه یا ملقّب شدن فرزند پیامبر (ص) به طیب و طاهر را به دلیل ولادتش بعد از نبوت پیامبر (ص) می‌داند.[۳۴] سایر منابع نیز فرزندان پیامبر (ص) را به جز ابراهیم، از خدیجه (س) می‌دانند. [۳۵] با این حال برخی از منابع تعداد فرزندان خدیجه را هفت یا هشت فرزند دانسته‌اند؛ برای مثال، ابن اثیر جزری به نقل از زُبَیر بن بَکّار، نام هشت فرزند را برای پیامبر (ص) از خدیجه (س) ذکر می‌کند.[۳۶]
برخی گفتهاند علت اختلاف در تعداد فرزندان پیامبر (ص) از خدیجه (س)، اشتباه بین اسم و لقب فرزندانِ آنها است. بنابر این دیدگاه، تعداد فرزندان پیامبر (ص) از خدیجه (س)، شش نفر و شامل دو پسر به نام‌های قاسم و عبدالله و چهار دختر به نام‌های زینب، رقیه، ام کلثوم و فاطمه (س) است.[۳۷]
اسلام آوردن خدیجه
بسیاری از منابع تاریخی، خدیجه (س) را اولین کسی می‌دانند که اسلام آورد.[۳۸] حتی برخی از منابع در این زمینه ادعای اجماع کرده‌اند.[۳۹] ابن عبدالبر، علی (ع) را اولین ایمان‌آورنده به پیامبر (ص)، بعد از خدیجه (س) می‌داند. [۴۰] منابع همچنین در تعیین مصادیق السّابقون در اسلام، خدیجه (س) و علی (ع) را اولین ایمان‌آورندگان برشمرده‌اند.[۴۱] این منابع همچنین به پیشگامی خدیجه (س) به همراه علی (ع) در برپایی نماز به همراه پیامبر (ص) اشاره کرده و آنان را اولین نمازگزاران عالم اسلام معرفی کرده‌اند.[۴۲]
نقش خدیجه (س) در اسلام
کمک‌های مالی حضرت خدیجه (س) موجب غنای نسبی پیامبر (ص) شد؛ به گونه‌ای که پیامبر (ص) را بی‌نیاز ساخت. خداوند در مقام بیان نعمت‌های خود به پیامبراکرم (ص) می‌فرماید: «خداوند تو را فقیر یافت و بی‌نیاز نمود.» [۴۳] رسول خدا (ص) نیز همواره می‌فرمودند: «هیچ مالی به من سود نبخشید، آنگونه که ثروت خدیجه(س) به من سود بخشید».[۴۴] بنابر رویات اسلامی، پیامبر (ص) از اموال خدیجه (س) در راه کمک به آزادی بدهکاران، یتیمان، و بینوایان استفاده می‌کرد.
در ماجرای محاصره شعب ابی طالب، اموال حضرت خدیجه (س) در حمایت از بنی‌هاشم مصرف شد، تا آنجا که در روایت آمده است: «‌ابوطالب و خدیجه (س) همه اموال خود را برای حفظ اسلام و محاصره‌شدگان انفاق نمودند.» [۴۵] در جریان محاصره شعب ابی طالب، حکیم بن حزام برادرزاده خدیجه (س)، شترها را می‌آورد و با آن شترها، گندم و خرما را حمل می‌کرد و با زحمت و خطر زیاد، آنها را به بنی‌هاشم می‌رساند. [۴۶] این بخشش به گونه‌ای بزرگ و خالصانه بود که خداوند آن را گرامی داشت و این کار بزرگ خدیجه (س) را در ردیف نعمت‌ها و مواهب بزرگ خود به بنده برگزیده‌اش محمد (ص) برشمرد. [۴۷] پیامبر (ص) نیز همواره از بخشندگی و ایثار این بانوی گرامی، با عظمت و بزرگی یاد می‌کرد. [۴۸]
جایگاه خدیجه
خدیجه بانویی شریف، ثروتمند و دارای اعتبار در روزگار خود بود. [۴۹] جابر بن عبدالله انصاری در روایتی از پیامبر (ص)، سرور زنان جهان را خدیجه (س)، فاطمه (س)، مریم و آسیه معرفی نموده است. [۵۰] همچنین پیامبر (ص)، خدیجه (س) را از جمله زنان کامل در جهان [۵۱] و نیز از بهترین زنان معرفی کرده است. [۵۲] در منابع اسلامی، از خدیجه با القابی همچون طاهره، زکیه، مرضیه، صدیقه، سیده نساء قریش [۵۳]، خیرالنساء [۵۴] و بانوی بلند مرتبه [۵۵] و نیز با کنیه‌های ام الزهرا و ام المؤمنین یاد شده است. [۵۶]
گزارش‌های متعددی درباره جایگاه خاص خدیجه نزد پیامبر (ص) وجود دارد. در برخی منابع آمده است که حضرت خدیجه (س) بهترین و صادق‌ترین وزیر، مشاور و مایه آرامش پیامبر(ص) بود. [۵۷] پیامبر (ص) سال‌ها پس از رحلت خدیجه (س) به یاد او بود و بی‌نظیر بودنش را مطرح می‌نمود. هنگامی که به پیامبر (ص) گفته شد خدیجه (س) بیش از همسری مسن برای شما نبود، پیامبر بسیار ناراحت شد و با ردّ این سخن گفت: «خداوند هیچ‌گاه برایم همسری بهتر از او جایگزین نکرد، او مرا تصدیق نمود هنگامی که هیچ‌کس مرا تصدیق نکرد، یاری‌ام کرد در زمانی که هیچ‌کس مرا یاری نکرد، از مالش در اختیارم قرار داد، زمانی که همه، مالشان را از من دریغ کردند.» [۵۸]
ابن جوزی درباره او می‌نویسد: «خدیجه (س)، این بانوی آگاه و پاک‌سرشت و این انسان شیفته معنویت که حقگرایی، فضیلتطلبی، نواندیشی، عشق به کمال و رشد و پیشرفت از ویژگی‌هایش بود، از همان روزگار جوانی نیز یکی از دختران نامدار و بافضیلت حجاز و عرب به شمار می‌رفت.» [۵۹] مهمتر از مکنت مادی وی، ثروت بی‌پایان معنوی او بود. او با ردّ درخواست بزرگان و اشراف قریش، و انتخاب پیامبر (ص) به عنوان همسر خود، نعمت برخورداری از ثروت مادی را با تضمین سعادتمندی آخرت و بهره‌مندی از نعمت‌های ابدی بهشت، کامل نمود و خردمندی‌اش را به رخ همگان کشید. او برای دستیابی به این نعمت، اولین مسلمان و اولین تصدیق‌کننده پیامبر (ص) شد و به همراه او اولین نماز را برپا داشت.
وفات خدیجه(س)
بیشتر منابع تاریخی، سال وفات خدیجه (س) را دهم بعثت، یعنی ۳ سال قبل از هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه ذکر کرده‌اند.[۶۰] این منابع، سن خدیجه (س) را هنگام وفات، ۶۵ سال دانسته‌اند.[۶۱] ابن عبدالبر، سن خدیجه (س) را هنگام وفات، ۶۴ سال و شش ماه ذکر می‌کند. [۶۲] برخی دیگر از منابع، سال رحلت خدیجه (س) را همان سال درگذشت ابوطالب و اندکی بعد از آن دانسته‌اند.[۶۳] ابن سعد، رحلت خدیجه (س) را ۳۵ روز بعد از وفات ابوطالب می‌داند.[۶۴] وی و برخی دیگر از مورخان، زمان رحلت خدیجه را، ماه رمضان سال دهم بعثت ذکر کرده‌اند.[۶۵] ابوطالب عموی پیامبر نیز در همین سال از دنیا رفت. پیامبر این سال را عام الحزن نامید.[۶۶]
بنا بر روایات اسلامی، پیامبر (ص) ابتدا با ردای خودش و سپس با ردای بهشتی، خدیجه (س) را کفن کرد و او را در قبرستان معلاة در دامنه کوه حجون که بر فراز شهر مکه است، به خاک سپرد.[۶۷] در قرن هشتم آرامگاه حضرت خدیجه (س) با گنبدی مرتفع ساخته شد.[۶۸] این آرامگاه احتمالاً تا سال ۹۵۰ که سلطان سلیمان قانونی، پادشاه عثمانی، آن را به شیوه مقابر مصری تجدید بنا کرد و گنبد بلندی بر آن ساخت، تخریب نشده بود. تا زمان احداث بنای جدید، مزار حضرت خدیجه (س) فقط یک صندوق چوبی داشت. این آرامگاه، براساس کتیبه آن، در سال ۱۲۹۸ مرمت شد.[۶۹] فراهانی در قرن سیزدهم[۷۰] از ضریح چوبین آن، که با پارچه مخمل گلابتون دوزی شده پوشیده شده بود، و نیز از وجود متولی و خادم و زیارت‌نامه خوانِ این بقعه خبر داده است. همچنین بسیاری از زائران و حج‌گزاران که پیش از حکومت آل سعود و تخریب بسیاری از اماکن تاریخی و مذهبی (۱۳۰۵ش) به دست این حکومت، به مکه رفته‌اند، از مقبره او یاد کرده‌ و توصیفاتی از آن را ذکر کرده‌اند.[۷۱] امروزه مدفن خدیجه بنای مختصری دارد و زیارتگاه حج‌گزاران و زائران مکه است.
  1.  ابن الجوزی، المنتظم، ج۳، ص۱۸.
  2. ابن اثیرجزری، أسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ، ص۷۸.
  3. الاستيعاب، ج‏۴، ص۱۷-۱۸
  4. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۱، شماره ۴۰۹۶.
  5. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۲، ص۲۹۳؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج۱، ص۶۳.
  6. ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۱، ص۶۳.
  7. بلاذری، الانساب الاشراف ، ج۱، ص۹۸.
  8. بلاذری، الانساب الاشراف ، ج۱، ص۴۰۶.
  9. ابن حبیب، المنمّق، ص۲۴۷.
  10. ابن حبیب، المحبّر، ص۴۵۲.
  11. ابن شهرآشوب، المناقب آل ابی طالب ، ج۱، ص۱۵۹: «روی أحمد البلاذری و أبوالقاسم الکوفی فی کتابیهما و المرتضی فی الشافی و أبوجعفر فی التلخیص: أن النبی (ص) تزوج بها و کانت عذراء».
  12. جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، ج۲، ص۱۲۳.(به نقل از: الاستغاثة، ج۱، ص۷۰.)
  13. جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، ج۲، ص۱۲۵.
  14. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۲، ص۲۹۳.
  15. ابن سیدالناس، عیون الاثرفی فنون المغازی و الشمائل و السیر، ج۱، ص۶۳.
  16. ابن اثیر جزری، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۲۳.
  17. مسعودی، مروج‏ الذهب، ج‏۲، ص۲۸۲؛ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۳۰۷؛ ابن کثیر، البدایةوالنهایة، ج‏۵ ،ص ۲۹۳؛‌
  18. ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۳۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸ ،ص۱۷۴؛ ابن اثیرجزری، اسدالغابه فی معرفة الصحابه ، ج۱، ص۲۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱،ص۹۸ و ج۹ ،ص۴۵۹ ؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک ، ج۲ ،ص۲۸۰.
  19. مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۲۸۷ :«و فی سنة ست و عشرین کان تزویجه بخدیجة بنت خویلد، و هی یومئذ بنت أربعین، و قیل فی سنها غیر هذا».
  20. بیهقی، دلائل النبوة، ج۲، ص۷۱؛ السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۴۰؛ البدایة و النهایة، ج۲، ص۲۹۴: «‌وکان عمرها إذ ذاک خمسا و ثلاثین و قیل خمسا و عشرین سنه»؛ بلاذری انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸.
  21. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸: «وتزوّج رسول الله صلی الله علیه و سلم خدیجة و هو ابن خمس و عشرین سنه، وهی ابنة أربعین سنه
  22. جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، ج۲، ص۱۱۵. به نقل از السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۴۰؛ تهذیب تاریخ دمشق، ج۱، ص۳۰۳؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۶۴.
  23. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۲، ص۲۹۵ ؛ ابن کثیر، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۶۵.
  24. واقدی، مختصر تاریخ دمشق، ج۱، ص۳۰۳
  25. واقدی، مختصر تاریخ دمشق، ج۲، ص۲۷۵؛ تهذیب الاسماء، ج۲، ص۳۴۲.
  26. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸: «یقال إنه تزوّجها و هی ابنة ست و أربعین سنه».
  27. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۲، ص۲۹۵؛ بیهقی، دلائل النبوة، ج۲، ص۷۲.
  28. بیهقی، دلائل النبوة، ج۲، ص۷۱ ؛ جعفرمرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، ج۲، ص۱۱۴.
  29. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۲، ص۲۹۴: «و قال غیره بلغ القاسم أن یرکب الدابة و النجیبة ثم مات بعد النبوة».
  30. ابن شهرآشوب، المناقب آل ابی طالب ، ج۱، ص۱۵۹: «روی أحمد البلاذری و أبوالقاسم الکوفی فی کتابیهما و المرتضی فی الشافی و أبوجعفر فی التلخیص: أن النبی (ص) تزوج بها و کانت عذراء».
  31. جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، ج۲، ص۱۱۴.
  32. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸ ، ص۱۷۴؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۲، ص۲۹۴.
  33. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸ ، ص۱۷۴؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۲، ص۲۹۴.
  34. ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۳۰۷.
  35. ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۳۰۷؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۵، ص۳۰۶.
  36. ابن اثیر جزری، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۶، ص۸۱.
  37. زرکلی، الاعلام، ج۲، ص۳۰۲: «فولدت له القاسم (وکان یکنی به) و عبدالله (و هو الطاهر و الطیب) و زینب و رقیه و‌ام کلثوم و فاطمه».
  38. ابن خلدون، تاریخ‏ ابن‏ خلدون، ج‏۲، ص۴۱۰؛ ابن کثیر، البدایةوالنهایة، ج‏۳، ص۲۳؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۱۷.
  39. ابن اثیر جزری، اسدالغابه فی معرفة الصحابه ، ج۶، ص۷۸.
  40. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۱۷.
  41. مقریزی، امتاع الاسماء، ج۹، ص۸۸ .
  42. ابن اثیر جزری،أسدالغابه فی معرفة الصحابه ،ج‏۶، ص۷۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۸۹
  43. ضحی: ۸ .
  44. مجلسی، بحارالانوار، ج۱۹، ص۶۳.
  45. مجلسی، بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۶: «و انفق ابوطالب و خدیجه جمیع مالها».
  46. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۳۵۳-۳۵۴.
  47. مجلسی، بحارالانوار، ج۳۵، ص۴۲۵؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۲۰.
  48. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج‏۴، ص۱۸۱۷.
  49. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۸۱.
  50. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج‏۲، ص۱۲۹.
  51. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج‏۲، ص۱۲۹.
  52. مقریزی، إمتاع‏ الأسماع، ج‏۱۵، ص۶۰؛ ذهبی، تاریخ‏ الإسلام، ج‏۱، ص۲۳۹؛ ابن الجوزی، المنتظم، ج‏۱، ص۳۴۶۶.
  53. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۳، ص۱۵.( ابن کثیر در نقل جریان آغاز وحی به این لقب حضرت خدیجه(س) اشاره دارد)؛ بیهقی، دلائل النبوة، مقدمه کتاب، ص۱۶.
  54. ابن اثیرجزری،أسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج‏۶، ص۸۳.
  55. مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۱۸۹.
  56. ابوالحسن بکری، الانوارالساطعه من الغرّاء الطاهرة، ص۷.
  57. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۲، ص۶۱ ؛ ابن اثیر جزری، أسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج‏۱، ص۲۶.
  58. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۲۴.
  59. ابن جوزی، تذکرة الخواص، ج۲، ص۳۰۰.
  60. مسعودی، مروج‏ الذهب، ج۲، ص۲۸۲؛ ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۱، ص۱۵۱؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۱۷؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۴۹۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸ ، ص۱۴.
  61. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۴۹۳: «و توفیت قبل الهجرة بثلاث سنین، و هی یومئذ ابنة خمس و ستین سنه».
  62. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۱۸.
  63. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۴۹۳؛ ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۱، ص۱۵۱.
  64. ابن سعد، الطبقات‏ الکبری، ج‏۱، ص۹۶.
  65. ابن سعد، الطبقات‏ الکبری، ج ۸ ، ص۱۴.
  66. مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۵.
  67.  ابوالحسن بکری، الانوار الساطعه من الغرّاء الطاهرة، ص۷۳۵.
  68.  حمد جاسر، اماکن تاریخی اسلامی در مکه مکرّمه، ص۱۱۵.
  69.  رفعت باشا، مرآةالحرمین، ج۱، ص۳۱.
  70.  فراهانی، سفرنامه میرزامحمدحسین حسینی فراهانی، ص۲۰۲.
  71.  برای نمونه نک: حسام السلطنه، دلیل الانام فی سبیل زیارة بیت الله الحرام، ص۱۲۶؛ فیروزعلی حیدرآبادی، روزنامچه سفر حج و عتبات: ص۲۳۵.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -