انهار
انهار
مطالب خواندنی

زمخشری و تفسیر کشاف

بزرگ نمایی کوچک نمایی
«زمخشری و تفسیر کشاف» تالیف علی‌رضا باقر از سوی خانه کتاب تجدید چاپ شد. این اثر که سیزدهمین کتاب از مجموعه آثار «ایرانیان و قرآن» به حساب می‌آید، تفسیر گران‌سنگ «کشاف» را به نسل جوان قرآن‌پژوه معرفی کرده است.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، مجموعه چهل جلدی ایرانیان و قرآن، نیم‌نگاهی است به بیش از پانزده قرن تلاش قرآن‌پژوهان ایرانی در معرفی و بزرگداشت آخرین وحی‌نامه الهی.
از آنجا که مخاطبان این مجموعه گران‌سنگ جوانان پژوهشگرند، سعی شده است از زبانی ساده و روان در نگارش آثار استفاده شود و در پایان مجموعه، منابعی برای مطالعه بیشتر معرفی شود.
به گواهی منابع تاریخی، ایرانیان تنها ملت فرهیخته‌ای بودند که آیین حنیف اسلام را با آغوش باز پذیرفتند. ایرانیان در برابر بزرگ‌ترین لشکرکشی‌ها، هم‌چون هجوم دو لشکر شکست ناپذیر روم و مغول که قدرت‌های نامور دوران خود بودند، ایستادگی کردند، اما با سپاهیان اعراب به گونه‌ای دیگر رفتار کردند. زیرا آنها حامل آیینی الهی بودند که پیش از آن پیامبر رحمت(ص) در نامه خویش پادشاه ایران را بدان خوانده بود: «به نام خداوند مهر گستر مهربان، از محمد رسول خدا به کسری بزرگ ایران؛ درود بر کسی که از هدایت پیروی کند و به خدا و پیامبرش باور داشته باشد و گواهی دهد که هیچ پرسته‌ای جز خدای بی‌همتا نیست؛ و محمد بنده و پیام‌آور اوست. تو را به پیروی از خدای می‌خوانم. چرا که من پیامبر او برای تمامی مردمان‌ام ».
ایرانیان که از پشتوانه فرهنگی و تمدن غنی و دراز دامنی برخوردار بودند، با هوش و درایت ذاتی خویش دریافتند که اسلام! گمشده‌ای است که آنها را به نیکبختی جاوان که به دنبالش بودند، می‌رساند. از این‌روی، با جان و دل به استقبالش رفتند و در راه رشد و گسترش آن در سراسر گیتی از اعراب پیشی گرفتند و از هیچ تلاشی فروگذار نشدند.
صفای باطنی و هوش سرشار ایرانیان باعث شد تا از همان آغاز از برترین دین باوران، مبلغان و قاریان، حافظان، مترجمان و مفسران آخرین وحی‌نامه الهی باشند. در عصر کنونی شاید بسیاری ندانند که پارسی‌گویان نه تنها در عرصه فقه، حدیث، حکمت و ... بلکه در ساحت حفظ، قرائت، ترجمه و تفسیر قرآن کریم نیز پیشتاز بوده‌اند.
زندگی زمخشری
جغرافیا و تاریخ زادگاه زمخشری: علامه جارالله زمخشری در زمخشر خوارزم به دنیا آمد. زمخشر، که هم‌اکنون به آن ایزمیق‌شیر گفته می‌شود در شمال کشور ترکمنستان و در 25 کیلومتری جنوب غربی شهر داش‌اوغوز در محدوده بخش گوراوغلی قرار دارد، قریه‌ای گمنام از توابع خوارزم بوده است که گویا پس از برآمدن علامه محمود زمخشری، نامور شده است. البته سمعانی (درگذشته 562 قمری) که خود از هم روزگاران زمخشری بوده است، می‌گوید: «زمخشر از قریه‌های بزرگ خوارزم است که چهره نامور و برجسته آن جارالله زمخشری است و من در سفرم به خوارزم در هنگام رفت و بازگشت، دو شب در این قریه ماندم.»
ناگفته نماند که در وصف زمخشر مطالبی نقل شده است که با سخن سمعانی سازگارتر است؛ از جمله این که زمخشر، بازار و مسجدی زیبا داشته است و گرداگرد شهر، خندقی کنده بودند و یا دژی از شهر حفاظت می‌کردند؛ افزون بر این، شهر دارای دروازه‌هایی بوده است که به هنگام شب آنها را می‌بستند.
در اینجا مناسب است اشاره‌ای به وضعیت جغرافیایی و تاریخی خوارزم هم داشته باشیم. خوارزم، یا همان خوراسمیا، یکی از بخش‌های سرزمین کهن ایران بوده است که متاسفانه پس از دوره قاجار، میان ازبکستان و ترکمنستان قرار گرفت و حتی زبانش به فراموشی سپرده شد. در باره اصل و ریشه این واژه، مطالب گوناگون و حتی افسانه‌واری گفته شده است که از ورود در آن خودداری می‌کنیم.
از ولادت تا مرگ
محمودبن عمربن محمد زمخشری خوارزمی که بعدها به جارالله ملقب شد و کنیه ابوالقاسم گرفت، در روز چهارشنبه 27 رجب 467 قمری در روستای زمخشر خوارزم دیده به جهان گشود. این زمانی بود که سلطان جلال‌الدین ابوالفتح ملک‌شاه سلجوقی، پسر آلپ ارسلان، حکومت را در اختیار داشت و به برکت کوشش‌های وزیر دانش‌پرور خویش، نظام‌الملک، بازار دانش و ادب، گرم بود و دانشمندان و ادیبان از پشتیبانی‌های مادی و معنوی حکومت برخوردار بودند.
منابع تاریخی از دوران کودکی و نیز وضعیت زندگی خانوادگی محمود در زمخشر چیزی نگفته‌اند، اما از ابیاتی که در سوک پدرش سروده است، چنین برمی‌آید که خانواده‌ای ضعیف، اما پارسا و دین‌دار داشته است که از ادب و دانش هم بی‌بهره نبوده است. پدرش به گفته برخی، امام جماعت زمخشر بوده است.
زمخشری پس از مدتی در نوجوانی به شوق طلب علم، راهی خوارزم شد و به یکی از مدارس گرگانج رفت. زمخشری در خوارزم نزد شیوخ و استادان بزرگی کسب‌دانش کرد که اطلاع دقیقی از ایشان نداریم. زمخشری برای تحصیل و تدریس، جدا از سفرهایش به بغداد و مکه، به خوارزم، خراسان و ری نیز سفرهای بسیاری داشته است. گویند که او در یکی از همین سفرهایش در خورازم و بخارا، گرفتار سرما و برف و کوران شد و پای خود را در اثر سرمازدگی از دست داد؛ زیرا سرمای سرزمین خوارزم در زمستان‌ها بسیار شدید بوده است و راوی این روایت، خود می‌گوید که من مردمان بسیاری را در خوارزم دیده‌ام که دست یا پای خود را در اثر سرمازدگی از دست داده‌اند. البته روایت دیگر، گویای آن است که وی از پشت چارپا افتاد و پایش چنان آسیب دید که پزشکان ناچار آن را بریدند و او از آن پس با یک پای چوبی به زندگی خویش ادامه داد.
تاریخ نگاران اگرچه به سفرهای فراوان زمخشری اشاره کرده‌اند و گفته‌اند که او به هر شهری که رفت، دوستداران دانش پیرامونش گرد آمدند و شاگردی‌اش کردند، اما با کمال تاسف از اساتید و مشایخی که محضر ایشان را در این شهرها درک کرده است و نیز از تاریخ این سفرها کمتر سخنی به میان آورده‌اند.
جلال‌الدین سیوطی (درگذشته 911 قمری) گفته است که زمخشری چندبار به خراسان سفر کرد.
فخر خوارزم، علامه جارالله زمخشری، سرانجام پس از سال‌ها سیر آفاقی و انفسی در شب عرفه سال 538 قمری در جرجانیه درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد.
ابن بطوطه، جهان‌گرد نامور مسلمان، در سفرنامه خود می‌نویسد که آرامگاه زمخشری در بیرون خوارزم، قبه‌ای دارد و من آن را دیده‌ام.
آثار زمخشری
جارالله زمخشری آثار پرشماری از خود برجای گذاشت که این آثار در حوزه‌های گوناگونی هم‌چون تفسیر، حدیث، نحو، لغت و ادب نگاشته شده است و مایه غنای فرهنگ اسلامی ایرانی است. این گوناگونی، نشان دهنده گستردگی دانش زمخشری و مهارت وی در شاخه‌های مختلف علوم اسلامی است و چیزی که بیشتر جلب نظر می‌کند این است که شماری از کتاب‌های او در نوع خود بی‌مانند یا کم‌مانند بوده است و دانشمندان پس از وی را تا قرن‌ها به خود مشغول کرده است. شرح‌ها و حاشیه‌های پرشماری که بر بعضی از این آثار نوشته شده است، گویای درستی این ادعاست.
زندگی‌نامه‌نویسان و نیز کتاب‌شناسان مسلمان، فهرست بلندی از کتاب‌های زمخشری به دست داده‌اند که در این فهرست‌ها به رغم تفاوت‌هایی که دارند، حدود 50 کتاب و رساله درج شده است. گفتنی است که افزون بر اختلافی که در شمار آثار زمخشری وجود دارد، در نام بعضی از آنها نیز اختلاف است و گاه نام یک کتاب به شکل‌های گوناگونی مطرح شده است. البته برخی از این کتاب‌ها امروزه در اختیار ما نیست و تنها از نام آن آگاهی داریم.
نگارش تفسیرکشاف
علامه جارالله زمخشری چه در میان دانشمندان مسلمان و چه در میان خاورشناسان، با تفسیر مهم و بزرگ خود، کشاف، شناخته می‌شود. همان گونه که پیداست، زمخشری در تفسیر، جدا از صرف، نحو، لغت، فقه، حدیث، تاریخ، کلام و مانند آن، برای دو دانش معنای و بیان که همان علوم بلاغی هستند، ارزش بسیاری قایل است و از قضا خود از بزرگان این دو دانش بوده است و از همین‌روست که جنبه ادبی و بلاغی تفسیر او از دیگر جنبه‌های آن قوی‌تر است و غالب علما تفسیر او را مهم‌ترین تفسیر ادبی بلاغی می‌دانند.
زمخشری در تفسیر کلام خدا، خردگرایی را مبنای خود قرار داده، معتقد بود که در این جا نیز باید باب اجتهاد، هم‌چنان گشوده باشد و آرای نوبه‌نو در چارچوبی مشروع و معقول، مطرح شود.
درباره چگونگی تدوین تفسیر کشاف هم باید گفت که چنان که از مقدمه و موخره این تفسیر برمی‌آید، زمخشری آن را در ظهر روز دوشنبه 23 ربیع‌الثانی 528 قمری در خانه خود در باب اجیاد و در جوار خانه خدا به پایان رسانیده است.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -