انهار
انهار
مطالب خواندنی

میرزا مهدی آشتیانی، بزرگمرد عرفان

بزرگ نمایی کوچک نمایی
حکیم میرزا مهدی آشتیانی از نطر تدریس فردی بی‌نظیر بود و توان تقریر بسیار بالایی داشت و همین خصیصه بسیاری از حکمای بعد از ایشان را شاگرد او نمود.
پس از پیدایش عرفان نظری در قرن هشتم و سنت از آن در معارف اهل‌بیت (علیهم السلام) توسط عرفای شیعه‌ای مانند سید حیدر آملی، بستری برای نزدیکی فلسفه و عرفان در مکتب حکیم شیرازی، صدر المتألهین محمد بن ابراهیم قوامی مشهور به ملاصدرا ایجاد نمود.
این نزدیکی خود در ساختار عرفان نظری ابن عربی نهفته بود؛ چه اینکه در معارف اصلی و اساسی عرفان محی الدینی، نظریه ولایت که در معارف شیعی جایگاهی والا و یگانه دارد، نقشی بسیار مهم و تعیین کننده پیدا کرد؛ به طوری که می‌توان ادعا نمود ستون خیمه عرفان نظری نظریه ولایت است.
این نظریه ولایت، مهم‌ترین عامل نزدیکی عرفان نظری به معارف الهی شیعه شد که بعدا توسط ملاصدرای شیرازی به صورت سیستمانه، به مکتبی بسیار مترقی تبدیل گشت که به "حکمت متعالیه" نامبردار گردید. از آن جا که این حکمت مایه‏های بسیاری از عرفان نظری محی الدینی را با خود حمل می‏کرد، معارف و مبانی عرفان نظری در فلسفه ملاصدرا و اعقاب او مورد توجه قرار گرفت و اکثر فلاسفه بعد از ملاصدرا، تخصصی وسیع در عرفان محی الدینی و عرفان نظری داشتند.
این نکته را استاد شهید مرتضی مطهری به نیکی تقریر می‌نمایند؛ «از این به بعد(قرن نهم)، به نظر مـا عـرفـان شـکـل و وضـع دیگر پیدا مى‌کند. تا این تاریخ شخصیت‌‌هاى علمى و فرهنگى عـرفـانـى هـمـه جـزء سـلاسـل رسـمـى تـصـوفند و اقطاب صوفیه شخصیت‌هاى بزرگ فـرهـنـگى عرفان محسوب مى‌‌‌شوند و آثار بزرگ عرفانى از آنها است. از این به بعد شکل و وضع دیگرى پیدا مى‌شود. اولا دیگر اقطاب متصوفه همه یا غالبا آن برجستگى علمى و فرهنگى که پیشنیان داشته‌‌اند، ندارند. شاید بشود گفت که تصوف رسمى از این به بعد، بیشتر غرق آداب و ظواهر و احـیـانـا بـدعـت‌هـائى کـه ایـجـاد کـرده اسـت مـى‌‌شـود. ثـانـیـا عـده‌‌اى کـه داخـل در هـیـچ یک از سلاسل تصوف نیستند، در عرفان نظرى محى الدینى متخصص مى‌شوند که در میان متصوفه رسمى نظیر آنها پیدا نمى‌شود. مـثـلا صدر المتألهین شیرازى متوفا در سال 1050 و شاگردش فیض‍ کاشانى متوفا در 1091 و شـاگـرد شـاگـردش قـاضـى سـعـید قمى متوفا در 1103 آگاهی‌شان از عرفان نـظـرى مـحـى‌الدیـنـى بـیـش از اقـطـاب زمـان خـودشان بـوده اسـت. بـا ایـنـکه جزء هیچ یک از سـلاسـل تـصـوف نـبـوده‌انـد. ایـن جریان تا زمان ما ادامه داشته است‌‌. مثلا مرحوم آقا محمد رضـا حـکـیـم قـمـشـه‌اى و مـرحـوم آقـا مـیـرزا هاشم رشتى از علما و حکماء صد ساله اخیر، مـتـخـصـص در عـرفـان نـظـریـنـد؛ بـدون آن‌کـه خـود عـمـلا جـزء سلاسل متصوفه باشند.
بـه طـور کـلى از زمـان محى‌الدین و صدر‌الدین قونوى که عرفان نظرى پایه‌گذارى شد و عرفان شکل فلسفى به خود گرفت، بذر این جریان پاشیده شد. مثلا محمد بن حمزه فنارى سابق الذکر، شاید از این گروه باشد. ولى از قرن دهم به بعد، این وضع یعنى پـدیـد آمـدن قـشـرى مـتـخـصـص در عـرفـان نـظـرى کـه یـا اصـلا اهـل عرفان عملى و سیر و سلوک نبوده‌اند و یا اگر بوده‌‌اند و غالبا کم و بیش بوده‌اند، از سـلاسـل صـوفـیه رسمى برکنار بوده‌اند، کاملا مشخص است. ثالثا از قرن دهم به بـعـد مـا در جـهـان شـیـعـه بـه افـراد و گـروه‌هـایـى بـر مـى‌‌خـوریـم کـه اهـل سـیر و سلوک و عرفان عملى بوده‌اند و مقامات عرفانى را به بهترین وجه طى کرده‌‌‌انـد؛ بـدون آن‌کـه در یکى از سلاسل رسمى عرفان و تصوف وارد باشند و بلکه اعتنائى به آنها نداشته و آنها را کلا یا بعضا تخطئه مى‌کرده‌اند. از خصوصیات این گروه که ضـمـنـا اهـل فـقـاهـت هـم بوده‌اند، وفاق و انطباق کامل میان آداب سلوک و آداب فقه است».
کلیات علوم اسلامی، عرفان ص439
این تخصص در فلسفه و عرفان را می‌توان چیزی نزدیک‌تر به اصطلاح قرآنی حکمت دانست و لذا استفاده از اصطلاح حکیم درباره این فلاسفه و عرفای متاخر صحیح‌تر به نطر می‌رسد.
در همین راستا است که ما در قرن حاضر و قرن گذشته، متخصصین بسیار قوی دستی در فلسفه متعالیه و عرفان نظری در مکتب اصفهان و طهران داشته‌ایم که از جمله آنها می‌توان به میرزا مهدی آشتیانی اشاره کرد که از فحول عرفا و فلاسفه دوران خود بوده و جزء مدرسین چیره دست این رشته‌ها به حساب می‌آمده است و این روزهای ابتدایی اردیبهشت ماه شصت و یکمین سالروز رحلت اوست.
آغاز کار حکیم
میرزا مهدی آشتیانی در زندگی‌نامه خودنوشتی که به درخواست مرحوم خیابانی صاحب کتاب تاریخ علمای معاصرین می‌نویسد، درباره طلیعه زندگی خود این‌گونه می‌نویسد: «اینجانب مهدی مدرس آشتیانی به سنه 1306 هجری قمری در ماه ذی‌القعده الحرام در شهر طهران متولد شدم. والد ماجدم مرحوم جنت مکان آقا میرزا جعفر مشهور به آقا میرزا کوچک، برادرزاده مرحوم آیت‌‌الله حاج میرزا حسن آشتیانی اطاب الله ثراه و جعل الجنة مثواه که از اعاظم تلامیذ آن مرحوم و به همین مناسبت به میرزای کوچک موسوم و در علم ادب در زمان خود فایق بر عجم و عرب و تمام شعب علوم عقلیه و نقلیه نیز دارای رتبه شامخه و مرتبه کامله و از تلامذه آقا محمد رضای قمشه‌ای و آقا علی حکیم و آقا میرزا ابوالحسن جلوه قدس‌الله نفوسهم الزکیه بوده‌اند و مادر اینجانب نیز صبیه آیت‌الله مرقوم می‌باشد».
تاریخ حکما و عرفای متاخر ص373
آن‌گونه که از کلمات میرزا مهدی آشتیانی به دست می‌آید، آن جناب از رشد کنندگان در حوزه فلسفی و عرفانی طهران بوده‌اند که برگ زرینی در تاریخ حکمت و عرفان متأخر به حساب می‌آید.
میرزا مهدی سوابق تحصیلی خود در آن حوزه علمی و عملی سترگ را به این صورت نقل می‌نماید: «پس از مضی پنج سال از سن، موفق به تلاوت کلام‌‌‌الله مجید و اشتغال به تحصیل علوم ادبیه و عقلیه و نقلیه در خدمت والد ماجد و ضمنا نزد اساتید فنون مذکوره از قبیل آقا شیخ مسیح طالقانی و آخوند ملاعبدالرسول و آقا سید عبدالکریم و نجم الدوله و میرزا جهان بخش منجم و آقا شیخ محمد حسین ریاضی و غیر ایشان رضوان الله علیهم گردیدم و در سن پانزده در این فنون نایل به اجازه از عده‌ای اساتید گشته، ولی قناعت به این مقدار ننموده در خدمت رییس حکمای وقت، میرزا ابوالحسن جلوه مشغول تکمیل علوم عقلیه شدم و پس از وفات آن مرحوم خدمت میرزا حسن کرمانشاهی و آقا میرزا هاشم جیلانی رحمة‌الله علیهما اشتغال ورزیده سپس سنه 1327 هجری به عتبات مشرف شدم...».
همان ص374
چند نکته از کلمات حکیم میرزا مهدی آشتیانی در باب دوران تحصیلشان به دست می‌آید؛ اول این‌که میرزا مهدی را به نیکی می‌توان مصداق کلمه حکیم دانست؛ زیرا وی مصداق تام صاحبان حکمت به تعریف قدیم است؛ یعنی کسی که به سه شاخه حکمت نظری احاطه داشته باشد که عبارت است از فلسفه مابعدالطبیعه، ریاضی و فلکیات و علوم تجربی. که تحصیلات حکیم میرزا مهدی آشتیانی تبحر ایشان به تمام این فنون را نشان می‌دهد؛ زیرا اساتیدی که در کلمات میرزا از آنها یاد شد، همگی متخصص در فنون حکمت قدیم هستند.
نکته دیگر که از دوران تحصیل آن حکیم به دست می‌آید، تلاش و سیری ناپذیری ایشان در کار علم است؛ چه این‌که در باب علم کار نیکو کردن از پر‌کردن است و بسنده ننمودن به کم است و تشنگی لانهایت به کف آوردن است و حکیم میرزا مهدی این تشنگی را در خلال کلمات خود به خوبی نشان می‌دهد.
نکته دیگر توجه دانشجویان علم است در گذشته سنت علمی، به استاد دیدن و زانو زدن در محضر اساتید که خود سرشار از برکات فراوان علمی و عملی بوده است که این مهم در سنت علمی ما رو به فراموشی است.
حکیم آشتیانی و مصائب بیماری
حکیم در دوران تحصیل و تدریس خود که ایشان را از جمله مدرسین درجه اول حکمت قدیم به شمار آورد، با بیماری‌های جانگداز دست به گریبان بودند که خود در این باب می‌گویند: «قبل از تشرف به عتبات عالیات، به بخارا مسافرت و یک سال در آن بلده اقامت و به تدریس مشغول بودم و دو مرتبه نیز به مصر و اسکندریه مسافرت و برای معالجه به بلاد خارجه از قبیل برلن و پاریس و روم و هند و بلژیک و غیرها مسافرت نموده و با فلاسفه وقت ملاقاتی به عمل آمد...».‌
همان ص374
مرحوم استاد سید جلال‌الدین آشتیانی، که اواخر عمر حکیم میرزا مهدی را درک کرده است، درباب بیماری و سختی‌ها و در عین حال شوق و توان درس و بحث از سوی ایشان را این‌گونه توصیف می‌نماید: «فیلسوف بارع و عارف نامدار، آقا میرزا مهدی آشتیانی یکی از بزرگترین اساتید در عرفان و حکمت متعالیه و مدرس بزرگ در حکمت مشائیه و اشراق بود و در دانشگاه تدریس می‌کرد و در همان محل سابق دانشگاه معقول و منقول، برای طلاب شواهد ربوبیه و رسائل درس می‌‌داد و صبح‌ها اشارات تدریس می‌کرد.
زمانی که آن مرحوم بیمار نبود و تدریس می‌کرد، بنده مبتدی بودم و زمانی که حقیر اسفار و شفا قرائت می‌‌کردم، مرحوم میرزا سخت مریض و بی‌حال بود. ولی هر وقت خدمت آن مرحوم شرفیاب می‌شدم و مشکلات خود را سؤال می‌کردم، او در پاسخ آن‌چنان در کتب ملاصدرا و شفا و اشارات ابن سینا از احاطه برخوردار بود که موجب حیرت می‌شد. اگر عرض کنم فصوص ابن عربی و مفاتیح الغیب و نصوص و فکوک و نفحات قونوی را حفظ بود و با احاطه حیرت آور به هر سؤالی در عرفان جواب فوری می‌داد، گزاف نگفته‌‌ام.
مرحوم میرزا سال 1318 و 1319خورشیدی به مرض یرقان مبتلا شد و معالجه شد؛ ولی تبعاتی از کسالت در او به جا ماند. چهره مهتابی، زردی صورت با مختصر بی‌حالی، او را رنج می‌داد؛ ولی عشق و شوق به علوم او را با نشاط می‌‌نمود. مرحوم میرزا، نشاط عجیبی به مطالعه و تدریس داشت و با حالت ضعف، مشتاقانه صبح زود به مدرسه سپهسالار سابق می‌رفت و سه ساعت متوالی تدریس می‌کرد و مستمعان مشتاق کمتر دیده می‌شد».
در حکمت و معرفت ص130
مدرس بی‌مانند
حکیم میرزا مهدی آشتیانی از نطر تدریس فردی بی‌نظیر بود و توان تقریر بسیار بالایی داشت و همین خصیصه بسیاری از حکمای بعد از ایشان را شاگرد او نمود. این قوه تدریس آن‌قدر بالا بود که یکی از حکمای معاصر ایشان در باره ایشان می‌گوید که اگر خود حاج ملا هادی سبزواری بیاید هم نمی تواند مثل میرزا مهدی منظومه درس دهد.
از جمله شاگردان ایشان می‌‌توان از شیخ ابراهیم صاحب الزمانی، میرزا ابوالحسن شعرانی، ابوالحسن خان فروغی، استاد بدیع الزمان فروزانفر، استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی، دکتر ابوالقاسم گرجی را می‌‌توان نام برد.
آثار حکیم
میرزا مهدی تألیفات بسیاری در علوم مختلف الهی و حکمی دارند. خود ایشان در باره تألیفاتشان می‌گویند:«در فنون عقلیه تصانیف بسیار نمده از قبیل حاشیه بر شرح منظومه و مجلد شفا و اسفار و رساله در قاعده الواحد لا یصدر عنه الا الواحد و وحدت وجود و غیر ها ولی از جهت فقد وسائل موفق به طبع آنها نگردیده ام».
تاریخ حکما و عرفای متأخر ص375
سرانجام حکیم
این حکیم که سراسر عمر خود را به حکمت خواهی و حکمت آموزی در عین بیماری و سختی سپری نموده بود و در زندگی دنیایی خود نمونه تقوا و صلاح و در رفتار اجتماعی خود مجسمه فروتنی بود سرانجام در حوالی ساعت ده و ربع صبح پنجشنبه، نهم شعبان 1372هجری قمری مطابق با سوم اردیبهشت 1332 هجری شمسی رخت از این دنیای فانی برکشید و به سرای باقی شتافت. پیکر این حکیم الهی پس از انتقال به شهر مقدس قم در جوار حرم مطهر بی بی فاطمه معصومه (سلام الله علیها) به خاک سپرده شد.
منبع

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -