انهار
انهار
مطالب خواندنی

شرحی مفید

بزرگ نمایی کوچک نمایی


مقدمه
انقلاب اسلامى ايران بيش از هر چيز مرهون فرهنگ اسلامى و تعاليم حيات بخش اسلام است و تداوم و گسترش چنين انقلابى در گرو بقا و رشد فرهنگ اسلامى در نسلهاى موجود و آينده است . اين وظيفه بيش از همه بر عهده نهادهاى آموزشى و پرورشى ، بخصوص دانشگاههاست ؛ اما بافت دانشگاهى ايران در سالهاى پيش از انقلاب اسلامى و همچنين نظام آموزشى و محتواى دروس و كتابها بويژه در در علوم انسانى آن دوره ، متناسب با اين وظيفه نبود و اساسا دانشگاههاى ما به وسيله خارجيان هدايت مى شد و شكل و محتواى آنها تابع اراده بيگانگان و خط مشى خارجيان هدايت مى شد و شكل و محتواى آنها تابع اراده بيگانگان و خط مشى آنها در جهت حفظ و تقويت سلطه سياسى اقتصادى آمريكا و ساير دول استعمارگر بوده است ؛ به همين دليل پس از پيروزى انقلاب ، دانشجويان و اساتيد متعهد دانشگاهها تصميم گرفتند انقلاب فرهنگى را به وجود بياورند تا در سايه آن بتوانند ضمانتى براى بقا و تداوم انقلاب اسلامى و همچنين عامل نيرومندى براى صدور و گسترش فرهنگ انقلاب ايجاد كنند. اين كار مستلزم امورى بود كه كم و بيش اجرا شد و يا در دست اجراست .
1 - تصفيه دانشگاهها از عناصر وابسته به استعمارگران و ابرقدرتها و به طور كلى از عناصر ضد انقلاب .
2 - تجديد نظر در نظام آموزشى و ساختارى دانشگاهها و متحول ساختن آنها به گونه اى كه متناسب با نيازهاى كشور و تاءمين استقلال سياسى - اقتصادى جمهورى اسلامى ايران باشد و كشور را از وابستگى فرهنگى و ديگر وابستگيها نجات دهد.
3 - گنجاندن دروس خاصى در برنامه هاى دانشكده ها كه آشنايى لازم دانشجويان را با اهداف انقلاب و معارف و ديدگاههاى اسلام تاءمين كند.
اينها كارهايى است كه مى بايست در همه دانشكده ها انجام شود ستاد انقلاب فرهنگى مسؤ ول انجام آنها مى باشد.

 

ضرورت انقلاب فرهنگى
هدف پيامبران الهى دگرگون ساختن فرهنگ جامعه به سوى يك فرهنگ توحيدى و خداپسندانه است . يعنى پيامبران در حقيقت بنيانگزاران راستين فرهنگ اصيل الهى و انسانى بوده اند. به طور مثال پيامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد صلى الله عليه وآله با آغاز رسالت خويش بعثت فرهنگى جديدى را ايجاد كرد؛ به طورى كه از يك ملت نيمه وحشى و از عرب متعصب جاهلى جامعه نوينى با تمدن شكوفا و فرهنگى غنى و پربار، آفريد. اين چنين تحولى جز با تغيير زير ساخت فرهنگى جامعه امكان پذير نيست و جامعه ايران اسلامى نيز بايد از انقلاب فرهنگى پيامبر گرانقدر خود الهام مى گرفت ، زيرا تا فرهنگ جامعه اى دگرگون نشود دگرگونى در بقيه جهات ميسر نيست و تنها مرز تداوم و موفقيت يك انقلاب آن است كه فرهنگ آن انقلاب جايگزين و استوار، گردد و گرنه بناى نهادهاى ديگر انقلاب بر فرهنگ پوسيده و ارتجاعى و ظالمانه پيشين ، متزلزل و بى ثبات خواهد بود و هر آن انتظار فرو ريختن تمامى آنها خواهد يافت . تا انقلابى در روحها و انديشه ها رخ ندهد، در ابعاد ديگر زندگى انسان انقلابى رخ نخواهد داد. اگر چه انقلابى با ترقى فكرى و روحى مردم آن جامعه البته به طور نسبى آغاز خواهد شد اما آن جرقه ها و حركتها به تنهايى كافى نيست .
پس از پيروز شدن و به ثمر رسيدن انقلاب ، جامعه ايران نيز نياز به يك تحول بنيادين داشته و دارد؛ تحولى كه انسان ساز باشد، هدايتگر باشد، دگرگون كننده باشد؛ و خلاصه جهت دهنده و راهبر باشد.
در انقلاب اسلامى ايران نيز انقلاب با درخواست مردم براى تغيير سرنوشتشان آغاز شد و اين مساءله سرآغاز يك انقلاب فرهنگى عظيم بود، اما پس از پيروزى انقلاب نمى بايست به همان ميزان رشد و آگاهى مردم اكتفا كرد زيرا تغييرات و تحولات مقطعى و زودگذر نمى توانست استمرار دايمى داشته باشد؛ بلكه بايد از ريشه و بنيان ، نظام فرهنگى شاهنشاهى و زورمدارى در هم مى ريخت و به جاى آن فرهنگ اصيل اسلامى جايگزين مى شد.
حضرت امام خمينى ره خيلى زود بر اين مساءله انگشت نهادند و ضرورت انقلاب در افكار و انديشه هاى مردم بويژه نسل جوان را در مراكز علمى و فكرى همچون دانشگاهها و مؤ سسات آموزش عالى و مدارس ‍ تاءكيد و تصريح نمودند.
گرچه انقلاب فرهنگى در يك جامعه منحصر به قشر دانش آموزان و دانشجويان نيست و اصولا فرهنگ يك كشور تنها در نظام آموزشى آن خلاصه نمى شود و شامل چيزهايى از قبيل : آداب و رسوم ، دين و اخلاقيات ، سنن اجتماعى ، دانستنيها و علوم ، ...مى باشد، اما ضرورت انقلاب فرهنگى در مدارس و دانشگاهها از مهمترين امور محسوب مى شود.

 

روز شمار انقلاب فرهنگى
در تاريخ 2 / 1 / 59 حضرت امام ره در طى پيامى به مردم فرمودند:
ما مى خواهيم كه اگر ملت در مقابل غرب ايستاد دانشگاهيهاى ما نيز در مقابل غرب باشند. ما مى خواهيم كه اگر ملت ما در مقابل كمونيست ايستاد دانشگاهيهاى ما در مقابل كمونيسم بايستند
بعد از اين پيام خشونتهاى گروهها در سراسر دانشگاههاى كشور بعد تازه اى يافت ، لذا شهيد دكتر باهنر در تاريخ 27 فروردين 1359 در سخنانى اعلام كرد:
بايستى يك دگرگونى اساسى در كل دانشگاهها به وجود آيد
آغاز از تبريز
در 28 فروردين 59 دانشجويان ، كنترل دانشگاه تبريز را بر عهده گرفتند و مردم و روحانيت به حمايت از دانشجويان راهپيمايى كردند و نماز وحدت را به امامت شهيد آيت الله مدنى برگزار كردند.
در 29 فروردين همان سال منافقين و گروهكها با حمله به دانشگاه تربيت معلم و ضرب و شتم دانشجويان مسلمان كنترل دانشگاه را بر عهده گرفتند.
بنابراين شوراى انقلاب 3 روز به آنها فرصت داد تا اتاقها و ستادهاى عملياتى خود را از دانشگاهها خارج سازند. در چنين شرايطى ، ابتدا، بنى صدر بشدت با اين قضيه مخالفت ورزيد، اما بعدها با تغيير روش ، خود را مسؤ ول فتح دانشگاهها عنوان كرد، تا در موقع مناسب آن را منحرف سازد؛ لذا بعد از اعلام اولتيماتوم در 30 فروردين ، روز بعد يعنى 31 فروردين مردم به منظور مقابله با گروهكها راهپيمايى كردند و دو روز بعد يعنى 2 / 2 / 1361 ادامه داشت و در اين روز كه روز حوزه و دانشگاه نام دارد، دانشگاهها رسما باز شدند.

 

روند انقلاب فرهنگى :
الف - تحولات آموزشى و فرهنگى در سطح مدارس .
1 - آشنا ساختن دانش آموزان با فرهنگ و معارف اسلامى .
هدف نظام آموزشى گذشته بيگانگى هر چه بيشتر دانش آموزان با اسلام و شناخت حقايق و معارف آن بود. رژيم سابق سعى مى كرد افكار و عقايد غربى را بر اذهان و مغزها تحميل كند؛ اما نظام آموزشى جديد هر چه بيشتر سعى مى كند تا دانش آموزان را با مكتب حياتبخشى اسلام و تعاليم و احكام نجات بخش آن چه از طريق كتابهاى درسى جديد و چه از طريق برنامه ها و روشهاى كه به شرح زير اشاره شده است ، آشنا سازد.
2 - تاءسيس نهاد امور تربيتى
اين كار به حق از يكى از اساسى ترين اقدامهاى نظام فرهنگى جديد است . در گذشته مى خواستند دانش آموزان و دانشجويان فقط درس بخوانند و مدرك بگيرند و به تربيت و پرورش آنان كمتر اهميت داده مى شد.
با تاءسيس امور تربيتى در دفع اين نقيصه اقدام شد و رسالت مهمى به عهده امور تربيتى نهاده شد و در واقع رسالت امور تربيتى در مدارس اين است كه علم دانش آموز را همگام با اخلاق و تربيت اسلامى همراه كند از اين رو مسئوليت مربيان امور تربيتى مسئووليتى بس خطير و مهم است و به قول شهيد رجايى دوستان امور تربيتى سربازان انقلاب در سنگر مدارس ‍ هستند.
3 - رشد شعور و انقلاب و اجتماعى دانش آموزان .
در گذشته ، دانش آموزان جز رفتن به مدرسه و درس خواندن وظيفه ديگرى را احساس نمى كردند. به عنوان مثال يك دانش آموز به هيچ وجه حق نداشت در مقابل جريانات سياسى - اجتماعى روز واكنش نشان دهد و اظهار نظر كند، اما بعد از انقلاب يكى از فعالترين اقشار ملت در صحنه سياسى و اجتماعى كشور قشر دانش آموزان مى باشند.
4 - تصفيه معلمان و دبيران منحرف و غير متعهد.
در اين رابطه تلاش بسيارى انجام شده است ؛ اما كافى نيست وزارت آموزش و پرورش بايد اين امر را در راءس همه امور قرار دهد؛ زيرا تا معلمان ساخته نشوند؛ نسل فرداى كشور ساخته نخواهد شد.
5 - تغيير كتابهاى درسى .
محتواى اغلب كتابهاى درسى در رژيم گذشته جز اتلاف وقت و پرداختن به مسائل غير ضرور و آموختن چيزهايى كه دردى از جامعه را درمان نمى كرد و حتى ممكن بود درد آفرين هم باشد، چيزى نبود و اينك بحمدالله تغييرات اساسى در كتابهاى درسى به وجود آمده است كه البته كافى نيست و بايد در جهت تغيير اساسى كتابهاى درسى و برنامه درسى دانش آموزان گامهاى مؤ ثرترى برداشته شود.
ب ) انقلاب فرهنگى در سطح دانشگاهها
انقلاب فرهنگى در سطح دانشگاهها يكى از ضرورى ترين اقدامات جمهورى اسلامى ايران پس از پيروزى انقلاب بود؛ زيرا به طور طبيعى اين فارغ التحصيل دانشگاهها و مراكز آموزش عالى بودند كه بعد از قطع دست اجانب از كشور مى بايست خلاء نيروى متخصص و كارآمد اجتماع را تامين نمايند. دانشگاه با آن وضعيت وسيله اى جز تثبيت بيشتر فرهنگ شاهنشاهى و وارداتى غرب و محلى براى ضربه زدن به جمهورى اسلامى به شمار نمى رفت .
اينجا بود كه فريادگر بزرگ تاريخ امام خمينى ره فرمان ديگرى صادر فرمودند:
بايد انقلابى اساسى در تمام دانشگاههاى ايران به وجود آيد تا اساتيدى كه در ارتباط با شرق و غربند تصفيه گردند و دانشگاه محيط سالمى شود براى تدريس علوم عالى اسلامى .
بايد از بدآموزيهاى رژيم سابق در دانشگاههاى سراسر ايران جلوگيرى كرد زيرا تمام بدبختيهاى جامعه ايران در طول سلطنت اين پدر و پسر از اين بدآموزيها به وجود آمده است .

دانشگاه محل فراگيرى علم و دانش و تخصص در جهت خدمت به اسلام و مسلمين است . اما دانشگاههاى ايران مركزى براى خدمت به بيگانگان شده بود. مگر نه اين است كه تخصص بايد همراه با تعهد باشد وگرنه ثمربخش ‍ نخواهد بود.اما دانشگاههاى ما تخصص زا بود نه تعهد زا. تازه آن هم نه تخصص استقلالى و خودكفا بلكه تخصص استعمارى و وابسته .
باز امام بزرگوار ره در اين باره فرمودند:
ما با تخصص مخالف نيستيم ؛ با نوكرى اجانب مخالفيم . اسلام با تخصص ‍ و علم كمال موافقت را دارد؛ لكن تخصص و علمى كه به خدمت و صلاح مسلمين باشد.
بنابراين ضرورت ايجاب مى كرد تا دانشگاهها براى مدتى تعطيل باشد تا تغيير و تحولى اساسى در تمام نظام آموزشى كشور انجام شود؛ زيرا اصلاح نظام آموزشى حاكم بر دانشگاهها صرفا با تغيير محتواى چند درس و حذف چند استاد، كارمند و دانشجوى وابسته به رژيم سابق كوچكترين تاثيرى بر نظام آموزشى پوسيده رژيم سابق نداشت ؛ از اين رو دانشگاهها تعطيل شد؛ تا با مطالعه و دقت و فرصت كافى تحولى بنيادين و اساسى در نظام دانشگاهى كشور پديد آيد. اين وظيفه به عهده ستاد انقلاب فرهنگى محول شد.
در نظام حاكم بر دانشگاهها نواقص فراوانى مشاهده مى شد كه مهمترين آنها به شرح زير بود:
1 - عدم حاكميت ارزشهاى اصيل اسلامى (علم ، ايمان ، تعهد، و تقوى )
2 - دانشگاهها جايگاهى شده بودند براى پرورش شرق گرايان و غرب گرايان ، نه انسانهاى مستقل و آزاد.
3 - آموزش در دانشگاه ، بر اساس علم براى قدرت طلبى و ثروت اندوزى هر چه بيشتر شده بود، نه علم براى شناخت و آگاهى هرچه افزونتر.
4 - بيگانگى و جدايى از مردم .
5 - عدم استقلال و خود كفايى .
6 - سركوب ابتكارات و خلاقيتهاى علمى و صنعتى به جاى روش تحقيق و تفكر و كاوش و رواج تقليد كوركورانه و غير منطقى از غرب .
7 - پياده كردن سيستم آموزشى غربى كه مطابق با نيازها و احتياجات كشور نبوده است .
8 - در دانشگاههاى ايران اغلب استادان وابسته به غرب و شرق كه در كشورهاى غربى و شرقى درس خوانده بودند و درد جامعه را احساس ‍ نمى نمودند تدريس مى كردند.
9- ضعف پايه هاى آموزشى دبستان و دبيرستان كه طبيعتا پايه علمى دانشگاه را نيز ضعيف مى ساخت .
در چنين شرايطى ، ستاد انقلاب فرهنگى شروع به كار كرد. ابتدا ستاد براى برنامه ريزى در رشته هاى مختلف دست به تشكيل كميته هاى برنامه ريزى زد كه هر كدام در رشته هاى مربوطه به فعاليت پرداختند. در كنار اين كميته ها، كميته اى جهت پيگيرى به وجود آمد كه وظيفه آن اطلاع از وضع كميته هاى برنامه ريزى و چگونگى فعاليتهاى آنها بود.
ستاد در طول فعاليت خود با مشكلات از قبيل عدم همكارى عده اى از اساتيد دانشگاهها و عدم شركت عده اى از اعضاى ستاد در جلسات و فعاليتها روبرو شد؛ اما على رغم تمام مشكلات راه خود را ادامه داد.
ج ) وحدت بين حوزه و دانشگاه .
وحدت بين دانشجو و روحانى ، حوزه و دانشگاه از مبرم ترين نيازهاى انقلاب فرهنگى است و همبستگى اين دو مركز عظيم علمى گامى است به سوى سعادت آينده جامعه ايران اسلامى ؛ و اين دگرگونى بايد انجام مى پذيرفت . زيرا استعمار فرهنگى از راه دانشگاه مى تواند نفوذ كند، چنانچه در سابق از همين راه نفوذ كرده بود و عملا بسيارى از روشنفكران و فارغ التحصيلان دانشگاهها به صورت خدمتگزاران شايسته اى براى استعمارگران شرق و غرب درآمده بودند. بديهى است كه ايجاد دگرگونى مطلوب و ايده آل با توجه به وسعت و گوناگونى آنها كارى نبود كه در ظرف مدت كوتاهى آن هم توسط پرورش يافتگان غربى و شرقى انجام ش
ود. بلكه ضرورت داشت و دارد كه كارشناسان مسائل اسلامى نقش مؤ ثرى را در اين زمينه ايفا كنند اين بود كه حضرت امام ره فرمودند:
ستاد انقلاب فرهنگى در اين زمينه از حوزه علميه كمك بگيرد
به دنبال صدور فرمان امام مبنى بر همكارى حوزه و دانشگاه ، طرحى از طرف حوزه براى اين كار تهيه شد. اين طرح به تصويب جامعه مدرسين حوزه علميه قم و ستاد فرهنگى رسيد و مورد تاءييد امام نيز قرار گرفت و براى اجراى آن دفترى به نام دفتر همكارى حوزه و دانشگاه تاءسي
س ‍ شد.

امام و انقلاب فرهنگى
بايد انقلابى اساسى در تمام دانشگاههاى سراسر ايران به وجود آيد تا اساتيدى كه در ارتباط با شرق و غربند تصفيه گردند و دانشگاه محيط سالمى شود براى تدريس علوم عالى اسلامى . بايد از بد آموزى رژيم سابق در دانشگاههاى سراسر ايران شديدا جلوگيرى كرد؛ زيرا تمام بدبختيهاى جامعه ايران در طول سلطنت اين پدر و پسر از اين بد آموزيها به وجود آمده است . اگر ما تربيتى اصولى در دانشگاهها داشتيم هرگز طبقه روشنفكر دانشگاهى نداشتيم كه در بحرانى ترين اوضاع ايران در نزاع و چند دستگى با خودشان باشند و از مردم بريده باشند و از آنچه كه بر مردم مى گذرد چنان آسان گذرند كه گويى در ايران نيستند. تمام عقب ماندگيهاى ما به خاطر عدم شناخت صحيح اكثر روشنفكران دانشگاهى از جامعه اسلامى ايران بود؛ و متاسفانه هم اكنون هم هست . اكثر ضربات مهلكى كه به اين اجتماع خورده است از دست اكثر همين روشنفكران دانشگاه رفته است كه هميشه خود را بزرگ مى ديدند و مى بينند و تنها حرفهايى مى زدند و مى زنند كه دوست باصطلاح روشنفكر ديگرشان بفهمد و اگر مردم هيچ نفهمند، نفهمد. زيرا ديگر چيزى كه مطرح نيست مردم اند و تمام چيزى كه مطرح است خود اوست براى اينكه بدآموزيهاى دانشگاهى زمان شاه روشنفكر، دانشگاهى را طورى بار مى آورد كه اصولا ارزشى براى خلق مستضعف قابل نبود و متاسفانه هم اكنون هم نيست .
روشنفكران متعهد و مسؤ ول بياييد و تفرقه و تشتت را كنار گذاريد و به مردم فكر كنيد و براى نجات اين قهرمانان شهيد داده خود را از شر ايسم و ايست شرق و غرب نجات دهيد. روى پاى خود بايستيد
و از تكيه به اجانب بپرهيزيد


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -