بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ.
وَ اَلسَّلاَمُ عَلَى عِبَادِ اَللَّهِ اَلصَّالِحِين وَ رَحمَةُ الله
شرحی جانسوز
فهرست محتوا:
{۱} سلسله نور
{۲} به سوي مشهد
{۳} هجرت
{۴} تجسم عدالت
{۵} آثار ماندگار
{۶} بوستان نورالله
{۷} شاگردان
{۸} شور شهادت
{۹} نحوه شهادت
توضیحات فهرست محتوا
{۱} سلسله نور
قاضي نور الله شوشتري كه نسبش به واسطة سلسله نوراني سادات مرعشي به امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ ميرسد «فرزند شريف الدين بن ضياء الدين نور الله بن محمد شاه بن مبارز الدين بن الحسين جمال الدين بن نجم الدين ابي علي محمود ... است»
احقاق الحق، ج ۱، مقدمه
اجداد قاضي نورالله به نجم الدين محمود حسيني مرعشي آملي كه از آمل به شوشتر هجرت كرد باز ميگردد.
قاضي نورالله در «مجالس المؤمنين» پيرامون زمينة علني شدن تشيع در اين ديار را با حضور اين سيد جليل القدر چنين ميآورد:
« ... تحقيق عقيده اهل خوزستان بر وجهي كه از ديگر كتب به نظر قاصر رسيده آن است كه در زمان امويه و عباسيه اكثر اهل خوزستان معتزلي بودهاند و در اوائل مأة ثامنه (قرن هشتم) سيد اجلّ امير نجم الدين محمد الحسيني المرعشي الآملي از دارالمؤمنين آمل به شوشتر آمد و دختر سيد عزالدوله را كه نقيب سادات حسني آن ديار بود در حباله نكاح خود درآورده و در آنجا اقامت فرمود و مردم آن ديار را هدايت و ارشاد فرمود. جمعي كه دلهاي ايشان مستعد هدايت بود مستبصر گرديدند و ...»
مجالس المؤمنين، ج ۱، ص ۷۱.
قاضي نورالله همواره به پيوند خود به اين سلسله نوراني افتخار ميكرد و در لابلاي آثارش آن را به ظهور ميرساند.
با مجالس تا شوشتر
«مجالس المؤمنين» حاوي موضوعاتي در جغرافياي اماكن شيعي است همان گونه كه تاريخ رادمردان مذهب بر حق اماميه به شمار ميرود. قاضي در اين كتاب شهرهاي آسماني چون دارالسلام و قطعههايي از آسمان جدا شده و بر زمين فرو افتاده را چون زادگاهش شوشتر با نثري زيبا به تصوير ميكشد. او دربارة زادگاهش مينويسد:
«بدان كه دار المؤمنين شوشتر بلدهاي است دلگشا چون نام خود در حُسن و خوبي نام خطهاي است منتخب از رياض دارالسلام از هفت اقليم ربع مسكون چون فصل بهار به لطف مزاج و اعتدال طبع امتياز دارد و هواي بهارش پر لطافت باد هر دمي صد جلوهگري و ناز دارد و ...»
قاضي نورالله در اين شهر كه از آن به دارالمؤمنين ياد ميكند و در خانداني نوراني * كه از آن به بهترين نسب نام ميبرد در «تاريخ 956 هجري قمري از دامان مادري مؤمنه بنام فاطمه كه از همين خاندان جليل و بزرگ سادات مرعشي به شمار ميرفت چشم به جهان گشود». **
* مجالس المؤمنين، ج ۱، ص ۷۱.
** مقدمه احقاق الحق، ج ۱، ص ۸۲.
«پدرش سيد شريف الدين از علماي بزرگ و متبحّر در علوم نقلي و عقلي عصر خود و از شاگردان شيخ فقيه ابراهيم بن سليمان قطيفي به شمار ميرفت. سيد شريف داراي تأليف در زمينههاي گوناگوني است كه از جمله ميتوان كتب ذيل را نام برد:
رسالة حفظ الصحة في الطّب، رسالة في اثبات الواجب تعالي، رسالة في شرح الخطبة الشقشقيه، رسالة في الانشاءآت و المكاتيب، رسالة في علم البحث و المناظره و تعليقه علي شرح التجريد».
مقدمه احقاق الحق، ج ۱، ص ۸۲.
قاضي نورالله دروس آغازيني كه هر طالب علم براي رسيدن به مراتب عالي * بدان نياز دارد، نزد پدر فرا گرفت و از آنجا كه قاضي در آيندة نه چندان دوردر مباحثه و مناظره و نقد و ردّ مباحث معاندان و همچنين شوق شهادت گوي را از ديگر هم عصران خود ربود، گويي دو رباعي پدر در خصوص اين دو مسير، سنگ پاية اين دو راه را بنا نهاد.
* مقدمه احقاق الحق، ج ۱، ص ۸۴.
وي كتب اربعه، كتب فقه، اصول، كلام و رياضيات را نزد پدر آموخت سپس در سال ۹۷۹ ق راهي مشهد مقدس شد.
{۲} به سوي مشهد
قاضي نورالله در مشهد مقدس در درس علامه محقق مولا عبدالواحد شوشتري حاضر شد و بيشترين بهره علمي خويش را در زمينههاي فقه، اصول، كلام و حديث و تفسير از او كسب نمود او از محضر مولا محمد اديب قاري تستري، ادبيات عرب و تجويد قرآن كريم را فرا گرفت و در ادامة تحصيل از بزرگاني اجازه روايت كسب كرد. از آن ميان ميتوان به مولا عبدالرشيد شوشتري فرزند خواجه نورالدين طبيب (مؤلف كتاب «مجالس الاماميه» در اعتقادات) و همچنين مولا عبدالوحيد تستري اشاره كرد.
مقدمه احقاق الحق، ج ۱، ص ۸۸.
{۳} هجرت
قاضي در سال ۹۹۳ ق روانه هند گشت و به قصد شهر «آگره» از شهرها و روستاهاي ديگر گذشت. زماني كه او به ديار هند گام نهاد هندوستان آرامترين روزگار خود را در تاريخ سپري ميكرد و شايد اين آرامش به روحية اكبر شاه باز ميگشت كه در آن زمان بر آن سرزمين حكمراني ميكرد. «اكبر شاه نوه بابر از نسل تيمور پسر همايون شاه در چهاردهسالگي به سلطنت رسيد و لياقت و درايت بيكراني ازخود نشان داد و ممالك گجرات، بنگاله و كشمير و سند را به تصرف خود درآورد و سلطنتي بزرگ تشكيل داد و شهرها و آباديهاي بيشماري را بنيان نهاد * اكبر شاه گذشته از اينكه علاقه زيادي به عمران و آبادي داشت و عنايت خاصي به مسائل فلسفي داشت اما عقيده چندان محكمي نسبت به دين خاصي نداشت.** همين نگرش اكبر شاه به دين موجب گشته بود كه اكبر شاه به فكر ارائه ديني مشترك از كل اديان افتاده و سپس هندوستان محل زندگي ملحدين گردد. قاضي نورالله شوشتري به هنگام ورود به آگره، نزد ابوالفتح مسيح الدين گيلاني طبيب حادق ايراني و شاعر بزرگ رفت. مسيح الدين گيلاني بعد از فراگيري علوم و فنون در سال ۹۸۳ وارد هندوستان شد و به خاطر قابليت و استعداد خويش در زمرة مقربان اكبرشاه درآمد.»***
* لغتنامه دهخدا، ج ۵، (الف)، ص ۳۱۸۰.
** تاريخ تمدن، گوستاولوبون، ص ۲۳۵.
*** تذكرة علماي اماميه پاكستان، سيد حسين عارف نقوي، ترجمه دكتر محمد هاشم، ص ۱۵.
{۴} تجسم عدالت
بيان روآوري قاضي به پذيرش دستگاه قضا و نحوة عدالت گستري او از زبان يكي از علماي اهل سنت هم عصر وي نمايانگر عظمت او در چشم همگان حتي معاندان است.
عبدالقادر بدواني در «منتخب التواريخ» مينويسد:
«اگر چه شيعي مذهب است، اما بسيار به صفت نصفت و عدالت و نيك نفسي و حيا و تقوا و عفاف و اوصاف اشراف موصوف است و به علم و حلم و جودت فهم و حدّت طبع و صفاي قريحه و ذكاء مشهور است. صاحب تصانيف لايقه است. توقيعي بر تفسير مهمل؟! شيخ فيضي نوشته كه از خبر تعريف و تصنيف بيرون است و طبع نظمي دارد و اشعار دلنشين ميگويد.
به وسيله حكيم ابوالفتح به ملازمت پادشاهي پيوست و زماني كه موكب منصور به لاهور رسيد و شيخ معين قاضي لاهور را در وقت ملازمت از ضعف پيري و فتور در قوا، سقطه در دربار واقع شد، رحم بر ضعف او آورده، فرمودند كه شيخ از كار مانده، بنابراين قاضي نور الله به آن عهده منصوب و منسوب گرديد و الحق مفتيان ماجن و محتسبان حيال محتال لاهور را كه به معلم الملكوت سبق ميدهند، خوش به ضبط درآورده و راه رشوت را برايشان بسته و در پوست پسته گنجانيده چنانچه فوق آن متصور نيست و ميتوان گفت كه قائل اين بيت او را منظور داشته و گفته كه:
تويي آن كس كه نكردي به همه عمر قبول
در قضا هيچ ز كس جز كه شهادت ز گواه
صوارم المهرقه، ص «كح» (فيض الآله).
{۵} آثار ماندگار
گرچه شهادت در كام مردان خدا شيرين است ليك در سايه سار تقيه، دفاع از مكتب و مذهب با همة تلخكاميها، شيرينتر و گواراتر است. محتواي تقيه تنها براي كساني درخور درك است كه بر بلنداي قله تعبّد رسيده باشند و گرنه در انتخاب بين مرگ و آبرو كمتر آزادهاي است كه راه دردناك تر از مرگ را انتخاب كند.
قاضي نورالله در سايه سار تقيه نه تنها به منصب قضا دست يافت بلكه توانست كتب ارزشمندي را به جامعه شيعي تحويل دهد. اما از آنجا كه خود در نامهاي مينويسد «فقير نام خود را در تصانيف ننوشته تا قربة الي الله باشد و ايضاً هرگز به كسي از مخالفان اظهار نكرده كه آن تصانيف از فقير است» در شمار كتب ايشان اختلاف نظر است ولي آيت الله مرعشي نجفي ـ رحمة الله عليه ـ در مقدمه كتاب «احقاق الحق» تصنيفات اين بزرگ مرد عرصه سياست و نگارش را ۱۴۰ كتاب ذكر ميكند كه در ذيل به برخي از فهرست اين گنجينه گرانبها اشاره ميشود.
۱. احقاق الحق، اين كتاب سه مرتبه به چاپ رسيده است.
۲. أجوبة مسائل السيد حسن الغزنوي.
۳. الزام النواصب في الردّ عي ميرزا مخدوم الشريفي «اين كتاب توسط استاد ميرزا محمد علي چهاردهي گيلاني ترجمه شده و نوة دانشمند او به نام مرتضي مدرسي آن را چاپ كرده است».
۴. «القام الحجر» در رد ابن حجر.
۵. بحر الغزير في تقدير ماء الكثير « قاضي در اين كتاب در مورد وزن و حجم آب كر تحقيق كرده است».
۶. بحر الغدير في اثبات تواتر حديث الغدير سنداً و مؤلف و دلالة.
۷. «تفسير القرآن» در چند جلد كه در نوع خود بينظير است.
۸. كتابي در تفسير آيه رؤيا.
۹. تحفة العقول.
۱۰. حلّ العقول.
۱۱. حاشيه بر «شرح الكافيه» جامي در علم نحو.
۱۲. حاشيه بر «حاشيه چلپي» بر شرح التجريد اصفهاني.
۱۳. حاشيه بر «مطّول» تفازاني.
۱۴. حاشيه بر «رجال» كشي كه مطالب مفيدي در زمينه علم رجال در بر دارد.
۱۵. حاشيه بر «تهذيب الاحكام» شيخ طوسي (كه ناتمام مانده است).
۱۶. حاشيه بر «كنز العرفان» فاضل مقداد در آيات الاحكام.
۱۷. حاشيه بر حاشيه «تهذيب المنطق» دواني.
۱۸. حاشيه بر مبحث «عذاب القبر» از شرح «قواعد العقايد».
۱۹. حاشيه بر «شرح مواقف» در علم كلام.
۲۰. حاشيه بر «رسالة الاجوبة الفاخره».
۲۱. حاشيه بر «شرح تهذيب الاصول».
۲۲. حاشيه بر «مبحث الجواهر» از شرح تجريد علامه.
۲۳. حاشيه بر «تفسير بيضاوي».
۲۴. حاشيه بر «الهيات» شرح تجريد.
۲۵. حاشيه بر «حاشيه القديميه».
۲۶. حاشيه بر «حاشية الخطايي» در علم فصاحت و بلاغت.
۲۷. حاشية ديگري بر «تفسير بيضاوي».
۲۸. حاشيه بر «شرح الهدايه» در حكمت.
۲۹. حاشيه بر «شرح الشمسيه» از قطب الدين در منطق.
۳۰. حاشيه بر «قواعد» علامه در فقه.
۳۱. حاشيه بر «تهذيب» از شيخ الطائفه شيخ طوسي.
۳۲. حاشيه بر «خطبه الشرايع» محقق حلي.
۳۳. حاشيه بر «هدايه» در فقه حنفي.
۳۴. حاشيه بر «شرح الوقايه» در فقه حنفي.
۳۵. حاشيه بر شرح «رسالة آداب المطالعه».
۳۶. حاشيه بر شرح «تلخيص المفتاح» معروف به مختصر تفتازاني.
۳۷. حاشيه بر «شرح چغميني در هيئت».
۳۸. حاشيه بر «مختلف علامه» در فقه.
۳۹. حاشيه بر «اثبات الواجب الجديد» از علامه دواني.
۴۰. حاشيه بر «تحرير اقليدس» در هندسه.
و ... .
از ميان كتب قاضي نورالله شوشتري چهار كتاب او از جايگاه ويژهاي برخوردار است كه آنها را از زبان بزرگان نقل ميكنيم:
۱. احقاق الحق: كلماتش حاكي از تبحّر علمي اوست و آن را در ردّ كتاب «ابطال الباطل» قاضي فضل بن روزبهان اصفهاني عامي نوشته است. كتاب قاضي فضل بن روزبهان در ردّ كتاب «نهج الحق و كشف الصدق» علامه حلي تأليف شده است. قاضي نور الله در اين اثر با بيان منطقي و زيبا و رسا كتاب فضل بن روزبهان را پاسخ گفته است و در بطلان ديدگاه وي به كتابهاي خود اهل سنت استشهاد نموده است.
ريحانة الادب، ج ۳، ص ۳۸۵.
۲. مجالس المؤمنين: اين اثر احوال جماعتي از علما، حكما، ادبا، عرفا، شعرا و رجال متقدم و راوياني است كه به اعتقاد قاض نورالله همگي شيعه مذهباند. افزون بر اينها دربردارندة حكايات و قصهها و روايات آنها، همچنين گذري به شهرها و احوالات ايشان است.
روضات الجنات، ج ۸، ص ۱۶۰.
۳. «الصوارم المهرقه» در جواب «الصواعق المحرقه» و كتاب «مصائب النواصب». از آنجا كه شيخ حر عاملي (متوفي ۱۱۱۰) در امل الآمل خود اين دو كتاب اخير را در كنار احقاق الحق و كتب ديگر نام ميبرد بيانگر اين مطلب است كه اين كتابهاي مهم قاضي * در همان عصر صفويه در جهان اسلام شهرت داشته است.
* الامل الآمل، ج ۲، ص ۳۳۷.
{۶} بوستان نورالله
پنج گل علم و معرفت كه رايحه اجداد خويش را در فضاي هندوستان منتشر كردند، ثمره زندگي قاضي نورالله شوشتري است كه هر يك از آنان از نويسندگان، شاعران و علماي عصر خود به شمار ميروند و داراي تأليفاتي هستند كه در اين مقال نميگنجد. تنها به نام اين گلهاي بوستان قاضي بسنده ميكنيم:
۱. علامه سيد محمد يوسف.
۲. علامه شريف الدين (۹۹۲ـ ۱۰۲۰ ق).
۳. علامه علاء الملك.
۴. سيد ابوالمعالي (۱۰۰۴ـ ۱۰۴۶ق).
۵. سيد علاء الدوله (۱۰۱۲ ـ؟).
{۷} شاگردان
كتمان مذهب از يك سو، قدرت و تسلط وي بر مباني فقهي و كلامي مذاهب از سوي ديگر در كنار آوازة زهد و پارسايي او طلاب و فِرق و مذاهب گوناگون را به پاي درس وي ميكشاند. قاضي فقه را بر مبناي مذاهب پنجگانه «شيعه»، «حنفيّه»،* «مالكيه»، «حنبليه» و «شافعيه» براي طلاب هر مذهب تدريس مينمود و در خاتمه و بيان اقوال، نظر شيعه را با ظرافتي خاص بر كرسي مينشاند.**
* احقاق الحق، ج ۱، ص ۱۱۰ و ۱۱۱ (حياة القاضي) ص في و قيا.
** احقاق الحق، ج ۱، ص ۱۵۸.
جو ضد شيعي و رابطه مخفيانه شاگردان شيعي مذهب و همچنين تقيه قاضي نورالله موجب گشت كه غير از چند تن كه آن هم برخي از فرزندان قاضي بودهاند نام شاگردان ديگر وي در تاريخ به ثبت نرسد و تنها نام اين بزرگان در دفتر باقي بماند.
ــ علامه شيخ محمد هروي خراساني.
ــ علامه مولا محمد علي كشميري.
ــ سيد جمال الدين عبدالله مشهدي.
مرد مناظره
او به علم و ادب به چشم نردباني مينگريست كه انسان را به سوي كمال عمل و منزلگه اداي تكليف ميرساند. از اين رو بر بحث و مناظره او غبار جدل و مراء نمينشست و از آنجا كه مناظرههاي او رنگ خدايي داشت همواره از بحث و جدل سربلند بيرون ميآمد.
از مناظرههاي قاضي نورالله ميتوان به مناظرة ايشان با عبدالقادر بن ملكوك شاه بدواني از عالمان اهل تسنن، اشاره كرد. وي در كتاب منتخب التواريخ خود از آن ياد ميكند.* همچنين مناظرة ايشان با سيد قزويني كه قاضي نور الله خود در كتاب مجالس المؤمنين** به آن اشاره مينمايد.
* رجوع شود به صوارم المهرقه ص، كح، (فيض الآله).
** رجوع شود به مجالس المؤمنين، ج ۱، ص ۵۷۲ و ۵۷۳.
{۸} شور شهادت
قاضي نورالله، اين مروج و مدافع مذهب تشيع در اواخر عمر پربركت خود كاسه صبر را لبريز ديد. وي در «مجالس المؤمنين» در بيان احوال مؤمن طاق (از ياران امام صادق ـ عليه السّلام ـ) به اين نكته چنين اشاره ميكند:
«در مختار كشي از مفضل بن عمر روايت ميكند كه او گفت: حضرت امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ مرا گفتند كه نزد مؤمن طاق رو و او را امر كن كه با مخالفان مناظره نكند. پس به در خانة او آمدم و چون از كنار بام سر كشيد به او گفتم كه حضرت امام تو را امر ميفرمايد كه با اغيار سخن نكني! گفت ميترسم كه صبر نتوانم كرد.
مؤلف گويد كه اين بيچارة مسكين نيز مدتي به بلاي صبر گرفتار بودم و با اغيار، تقيه و مدارا مينمودم و از بيصبري كه از آن ميترسيدم به آن رسيدم و از عين بيصبري اين كتاب را در سلك تقرير كشيدم. اكنون از جوشش بياختيار به جناب پروردگار پناه ميبرم و همين كتاب را شفيع خود ميآورم.»
مجالس المؤمنين، ج ۲، ص ۳۷۵.
{۹} نحوه شهادت
سرانجام مجالس المؤمنين، شفيع قاضي نورالله، او را به سرمنزلگه مقصود رساند و علماي دربار كه با مرگ اكبرشاه و نشستن جهانگير شاه بر تخت، زمينه را مساعد ديدند به ميدان آمدند.
محدث قمي نحوه شهادت او را چنين ميآورد.
« ... قاضي نورالله مشغول به قضاوت و همچنين نويسندگي در خفاء بود تا اينكه سلطان اكبر از دنيا رفت و جهانگير شاه بر تخت نشست.
علماي دربار و مقرب درصدد فتنه و برانگيختن شاه بر عليه قاضي برآمدند و نزد او به سعايت پرداختند، كه قاضي شيعه است و خود را ملزم به مذاهب اربعه نميداند و فتوايش با فتواي مذهب اماميه تطبيق ميكند.
جهانگير شاه بيان آنان را براي اثبات تشيع قاضي كامل ندانست و گفت: اين دليل كامل نيست چرا كه او از اول قضاوت را به شرط اجتهاد خود پذيرفته است.
آنان به حيله ديگري دست زدند. شخصي را وا داشتند تا به عنوان شاگرد نزد قاضي رفت و آمد كند و خود را شيعه معرفي كند.
وي پس از رفت و آمد بسيار و جلب اطمينان قاضي، به نوشتههاي وي از جمله «مجالس المؤمنين» پي برد و درخواست آن نمود. وي كتاب را از قاضي گرفت و از آن نسخهاي برداشت و نزد علماي دربار برد. آنان نيز اين كتاب را به عنوان سند تشيّع قاضي نورالله به جهانگير شاه عرضه كردند و به سلطان گفتند كه او در كتابش چنين و چنان گفته است و استحقاق اجراي حد دارد.
جهانگير شاه گفت: حدش چيست؟ آنان گفتند: ضربه زدن با شلاق ... شاه كار را بر آنان واگذار كرد و آنان بلافاصله حد را اجرا كردند.
قاضي نورالله در سال ۱۰۱۹ ق. در حالي كه حدود هفتاد سال عمر داشت در زير شلاق به شهادت رسيد.
ميگويند بر بدن قاضي نورالله با چوب خاردار آنچنان زدند كه بدنش قطعه قطعه شد».
فوائد الرضويه، محدث قمي، ص ۶۰۷.
امروز مزار او در آگرة هندوستان زيارتگاه هزاران هزار مسلمان بيدار دل شبه جزيره است.