انهار
انهار
مطالب خواندنی

شرحی مفید

بزرگ نمایی کوچک نمایی

در دوران مـعـاصـر، پـيـروزى انـقـلاب اسـلامـى در ايران ، حادثى مهم و حيرت انگيزى براى جهانيان بود. اين حادثه بزرگ قرن ، از يكسو معادلات سـيـاسى استكبار را در ادامه سياست سلطه و تقسيم استعمارى جهان بر هم زد و از سوى ديگر، يكى از استوارترين رژيمهاى وابسته را كه از حمايت قدرتهاى بزرگ برخوردار بود، ريشه كن ساخت ، و در كشورى چون ايران ، با اهميتى كه از نظر استراتژيكى و اقتصادى براى قدرتهاى بزرگ جـهـان دارد، تـحـولى سـيـاسـى - مرديم و عظيم به وجود آورد و اين جريان سياسى ، يك بار ديگر اسلام را به عنوان يك قدرت تعيين كننده در جهان مطرح نمود و چشم انداز وحدت جهان اسلام ، حركت عظيم بازيابى خويشتن خويش ، گريز از سلطه ، ايستادگى در برابر استعمار كهنه و نو، ايجاد قـطـب سـيـاسـى جـديـد در جهان و فرو ريزى رژيمهاى وابسته و تحميلى را در سرزمينهاى پر نعمت اسلامى ، در برابر ديدگان مشتاق ، بيش از يك ميليارد مسلمان گشود و موجى از وحشت و اضطراب در دلهاى جهانخواران پديد آورد.
انـقـلاب در لغـت ، بـرگـشـتـن از حـالى بـه حـالى ، دگـرگـون شـدن ، رجـعـت ، تـغـيـيـر، تـحـول و... اسـت و در اصـطـلاح رايج جهان ، شورش عده اى براى واژگون كردن حكومت و ايجاد حكومتى نو به منظور تغييرات اساسى و بنيادين در تمام نهادها، مناسبات ، ساختار سياسى و اجتماعى و جايگزينى سازمانى نوين و مطلوب در چهار چوب اهداف و آرمانهاى خاص مى باشد.
در قرآن واژه انقلاب به كار نرفته ولى ده مورد مشتقات آن آمده است . در تمام اين آيات ، تناسب موضوع و منظور آيات ، مفهوم لغو آن ، يعنى تغيير و دگـرگـونـى و بـرگـشـتـن مـورد تـوجـه بـود اسـت ، كـه گـاهـى انـقـلاب بـه سـوى تـعـالى و كمال است (اعراف 119) و گاهى بازگشت به عقب و انحطاط (آل عمران 144) و گاهى نه اين و نه آن .
مـشـروطـيـت در ايـران (1324 ق ) كـه دسـتـاورد تلاش مجموعه اى از اقشار مختلف جامعه و غربگرايان براى اصلاح بنيادين در نظام دينى و اجتماعى ايـران بـود، سـرانـجـام تـوانـسـت با وضع قانونى اساسى و متمم آن ، تاءسيس ‍ مجلس شورا و برخى نهادهاى سياسى و اجتماعى ديگر، گامهايى براى تحقق آرمانهاى خود بر دارد. اما به دلايل فروان اهداف نظام مشروطه و مردم ، برآورده نشد. استقرار ديكتاتورى رضاشاه (1299 تا 1320 ش ) انـحـطـاط عـمـيـقـى در ابعاد مختلف پديد آورد. او با نهادهاى ملى و مذهبى در افتاد و شعائر دينى مورد دشمنى قرار گرفت . وى آداب مذهبى را خلاف تـجدد مى دانست حوزه هاى علمى دينى را تعطيل ، لباس روحانيت را خلاف رويه مملكت اعلام كرده و سرانجام در بازگشت از سفر به تركيه اقدام به شـكـف حـجـاب كـرد. مـشـروطـيـت نـيـز بـطـور كـلى بـه فـرامـوشـى سـپـرده شـد. در جـريـان جـنـگ جـهـانـى دوم ، در سـال 1320 شـمـسـى ، ديـكـتـاتـورى بـيـسـت سـاله فـرو پـاشـيـد و آزاديـهـاى سـيـاسـى و اجـتـمـاعـى قابل توجهى پديد آورد.
در فـضـاى پـس از شـهـريـور 20، بـطور كلى سه جريان عمده فكرى - سياسى پديد آمدند كه عبارت بودند از: ماركسيستى ، ملى ، اسلامى ، حزب تـوده ايـران مـظـهـر جـريـان مـاركـسـيـسـتـى بـود كـه در بـرابـر ايـن جـريـان قـدرتـمـنـد، انـجـمـنـهـاى مـلى و اسـلامـى تـشـكـيـل گرديد. اين دوران با كودتاى 28 مرداد 1332، پايان گرفت . از سال 1332 تا 1342، انديشه و سمت گيرى افكار دينى به سوى يك تحول انقلابى و عمومى در جامعه و در ميان روشنفكران و جوانان اوج بيشترى گرفت .
در سـال 1960، جـان ، اف ، كندى ، به رياست جمهورى آمريكا برگزيده شد. او به منظور جلوگيرى از تعميق انديشه هاى انقلابى و مبارزات ضد اسـتـعمارى و در نهايت حفظ منافع آمريكا، برنامه هاى اصلاحى اجتماعى ، سياسى و اقتصادى چندى را به حكومتهاى وابسته توصيه كرد. محمد رضا شاه در سال 1339، در جهت اجراى سياست "كندى " لايحه اصلاحات ارضى را به مجلس برد، اما لايحه متوقف شد و كارى از پيش نرفت .
به توصيه آمريكا، دكتر على امينى در ارديبهشت 1340، به نخست وزيرى منصوب شد. وى دست به انجام اصلاحاتى ، از جمله اصلاحات ارضى زد ، حـكـومـت ايـران و مـطـبوعات خارجى و بخصوص آمريكايى ، نام اين اقدامات را انقلاب نهادند كه رفته رفته نام "انقلاب سفيد" بر آن اطلاق شد. به خـاطـر رقـابـتـى كـه بـيـن شـاه و امـينى به وجود آمد، شاه امينى را عزل و در تاريخ 27 تير 1341، اسد الله علم به نخست وزيرى منصوب شد. در تاريخ 16 مهر 1341، مطبوعات نوشتند كه در دولت لايحه اى با سه نكته تازه به تصويب رسيد
1- به زنان حق راءى داده شد.
2- قيد اسلام از شرايط انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان برداشته شد.
3- به جاى سوگند به قرآن ((كتاب آسمانى )) آورده شد.
پس از انتشار اين خبر، نخستين موج مخالفت از سوى روحانيت و مراجع دينى پديد آمد و در ميان بازاريان و ديگر اقشار جامعه ، گسترش يافت و رژيم ناچار به عقب نشينى شد و علم طى تلگرافى به علماى قم گفت :
1- نظريه دولت در مساءله "اسلاميت " همان نظريه علماى اسلام است .
2- سوگند با قرآن مجيد است .
3- در مـسـاءله مـسـكـوت بـودن عدم شركت بانوان در انجمنهاى ايالتى و ولايتى ... دولت نظرات آقايان را به مجلس تسليم و منتظر تصميم مجلسين خواهد بود.
امـام خـمـينى (ره ) كه در آن دوران يكى از مراجع بزرگ تقليد بودند آن را كافى ندانسته و خواستار ادامه مبارزه شدند. سرانجام ، پس از پنجاه روز مـبـارزه ، دلوت در 7 آذر 1341، بـا ارسـال تـلگـراف به علماى قم ، لغو تصويبنامه را اعلام كرد. امام (ره ) تلگراف را كافى ندانست و خواستار اعـلام رسـمـى در جـرايـد شـد، از ايـن رو در 10 آبـان 1341، در مـطـبـوعـات نـوشـتـه شـد: ((در هـيـاءت دولت تـصـويب شد كه تصويبنامه مورخه 14/7/1341، قابل اجرا نخواهد بود.))
پس از پايان ماجراى انجمنهاى ايالتى و ولايتى ، تبليغات دامنه دارى عليه روحانيت ، كه هماورد غير منتظره اى براى رژيم تلقى مى شد، آشكارا و پـنـهـان آغـاز شـد. در 10 دى 1341، شـاه اصـول پـيـشـنـهـادى خـود را كـه بـعـدهـا "لوايـح شـش گـانـه " نـام گـرفـت و تـا سال 1356، تا 19 اصل گسترش يافت ، اعلام كرد و از مردم خواست كه با شركت در همه پرسى ، به آنها راءى دهند.
اين لوايح عبارت بودند از:
1- الغاى رژيم ارباب و رعيتى .
2- تصويب لايحه قانونى ملى كردن جنگلها در سراسر كشور.
3- تصويب لايحه فروش كارخانجات دولتى به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضى .
4- تصويب لايحه قانون سهيم كردن كارگران در منافع كارگاهها توليدى .
5- لايحه اصلاحى قانون انتخابات .
6- لايحه ايجاد سپاه دانش به منظور اجراى تعليمات عمومى و اجبارى .
مـراجـع تـقليد قم و تهران طى اعلاميه اى رفراندم را خلاف شرع و قانون اعلام و شركت در آن را تحريم كردند. دانشگاهها، بازاريان و اصناف با اجتماعات ، تظاهرات ، اعتصابات و بيانيه ها در تهران ، قم و برخى شهرهاى بزرگ به حمايت از روحانيون برخاستند.
در روز شـشـم بـهـمـن 1341، هـمـه پـرسى انجام گرفت و اعلام شد كه پنج ميليون و ششصد هزار راءى موافق و چهارصد هزار و صد و پنجاه راءى مـخـالف بـه صندوق ريخته شده است . كندى و ديگر رهبران جهان به شاه تبريك گفتند، در حالى كه موج مخالفت روحانيت ايران به خارج از كشور نيز سرايت كرد و علماى عراق در سطح گسترده اى به حمايت از علماى ايران برخاستند.
نوروز سال 1342 شمسى بر اساس پيشنهاد امام خمينى (ره ) و تصويب مراجع قم ، عزاى عمومى اعلام شد. بعد از ظهر روز دوم فروردين به مناسبت سـالروز شـهـادت امـام صـادق (عـليه السلام ) مجلس سوگوارى در مدرسه فيضيه قم برگزار گرديد. جمعيت انبوهى در آن شركت كردند. ماءموران رژيـم ، جلسه را به هم ريختند و شركت كنندگان بخصوص طلاب و روحانيون را مجروح و مضروب ساختند و تنى چند نيز به شهادت رسيدند. پس از ايـن حـادثـه اعـلامـيـه هـايـى از عـلمـاى قـم ، تـهـران ، نـجـف و ديـگـر شـهـرهـا صـادر، كـه رژيـم شـاه بـه دليـل بـى حـرمـتـى بـه ديـن واصـل ديـانـت و عـلمـا و طـلاب مـحـكـوم اسـت . رژيم شاه كارت تحصيلى طلاب را لغو و روحانيون جوان را دستگير و به سـربـازخـانه ها اعزام كرد. با آغاز محرم سال 1342 شمسى اغلب سخنرانيها و عزاداريها به صورت سياسى برگزار شد. عصر روز عاشورا امام (ره ) در مـدرسـه فـيـضـيـه قـم ، در حـضـور انـبـوه مـردم ، سـخـنـرانـى و در آن از اعـمـال رژيـم شـاه و كـشـتـار مـردم و قـانـون شـكـنـى و خـطـر اسرائيل و خطرى كه اسلام و كشور را تهديد مى كند، ياد كردند و آشكارا شاه را مخاطب قرار داده و گفتند:
آقا من به شما نصيحت مى كنم ، اى آقاى شاه ! اى جناب شاه ! من تو را نصيحت مى كنم دست بردار از اين كارها...
شـب دوازدهـم مـحـرم مـصـادف با 15 خرداد، امام (ره ) در قم ، دستگير و در تهران زندانى شدند. روز بعد كه سوم عاشورا بود، علما و مردم از جريان دستگيرى امام (ره ) آگاه شدند. خشم عمومى همه جا را فرا گرفت و تظاهرات گسترده و پر دامنه اى در شهرهاى بزرگ مانند، تهران ، قم ، شيراز، مشهد و... پديد آمد. رژيم دستور مقابله و سركوب داد. حوادث خونين به وقوع پيوست . در تهران حكومت نظامى اعلام شد.
در 17 اسفند 1342، اسد الله علم از نخست وزيرى كناره گيرى و حسنعلى منصور به اين مقام منصوب گرديد. در 18 فروردين 1343، امام (ره ) پس از آنـكـه چـنـد مـاه در تـهـران تحت نظر بودند، آزاد و شبانه به قم برده شدند. به اين مناسبت مجلس جشنى در مدرسه فيضيه برگزار گرديد. در پايان اين جلسه قطعنامه اى در ده ماده به اين شرح از سوى حوزه علميه قم صادر شد:
1- ايجاد نظم صحيح و برنامه هاى اساسى همه جانبه در مراكز علمى بويژه حوزه علميه قم .
2- اجراى قوانين اسلامى به صورت كامل و احياى سنتهاى متروك شده دينى .
3- اجراى قانون اساسى به معناى واقعى بويژه اصل دو و متمم آن .
4- الغاى تصويبنامه و لوايح ضد دينى و انحلال مجلسين غير قانونى .
5- قطع ايادى استعمار و عمال صهيونيسم از مملكت .
6- جـلوگـيـرى از ظـلم و فـسـاد و تـعـمـيـم عـدالت اجـتـمـاعـى و نـيـازمـنـديـهـا عـمـومـى و ايـجـاد ايـران آزاد، مستقل در زير پرچم پر افتخار مذهب جعفرى .
7- بهبود وضع اقتصادى و تشويق ملى و اصلاح وضع كارگران و تهيه كار براى فارغ التحصيلان .
8- جلوگيرى از اشاعه فحشا و منكرات از قبيل برنامه هاى ضد اخلاقى سينماها، تاءترها و غيره .
9- آزادى جميع زندانيان بى گناه بويژه حضرت حجه الاسلام طالقانى و اساتيد محترم دانشگاه و بازگشت تبعيد شدگان و آوارگان به بلاد خود.
10- رسيدگى به وضع معيشت بازماندگان شهداى پانزدهم خرداد.
در 21 مـهـر 1343، لايـحـه مصونيت مستشاران آمريكايى در مجلس شورا به تصويب رسيد. اين مصوبه كه به "كاپيتولاسيون " شهرت يافت ، موج تازه اى از مخالفت با رژيم را در پى داشت .
امـام (ره ) در تـاريـخ 4 آبـان 1343، طـى يـك سـخـنـرانـى در مـسـجـد اعـظـم قـم ، ايـن مـصـوبـه را عـامـل بـردگـى ايـرانـيـان و نـاقـض اسـتـقـلال كـشـور دانـسـت و شـاه را سـخـت مـرود سـئوال قـرار داد و گـفـت : اگـر مـمـلكـت مـا اشغال آمريكاست اعلام كنيد.
رژيـم در 13 آبـان 1343، امـام (ره ) را بـه تـركـيـه تـبـعـيـد كـرد. پـس از تـبـعـيـد ايـشـان ، هـيـجـان عـمـومـى تـمـام مـحـافـل مذهبى و مبارز و طرفداران نهضت اسلامى را فرا گرفت . تظاهرات و اعتصابات عمومى در تهران و قم و برخى شهرهاى ديگر پديد آمد. اما رژيم به سركوب مبارزان ادامه داد و فرزند امام (ره ) حاج سيد مصطفى خمينى را بازداشت و پس از چندى آزاد و سپس به تركيه تبعيد كرد.

پـس از حادثه 15 خرداد و تبعيد رهبر نهضت ، مبارزان و مخالفان جدى رژيم به اين نتيجه رسيدند كه ديگر مبارزات سياسى به صورت سخنرانى ، بـيـانـيـه و تـظـاهـرات و اعتصابات كارساز نخواهد بود. بايد قهرآميز و مسلحانه با رژيم سخن گفت . بر اين اساس گروههاى انقلابى با مشى مسلحانه ، با ايدئولوژيهاى متفاوت شكل گرفتند. عمده ترين اين گروهها عبارتند از:
1- جـمـعـيـت (هـيـاءتـهـاى ) مـؤتلفه اسلامى : متشكل از چند هيئت دينى ، كه اين تشكيلات پس از تبعيد امام (ره ) به مبارزه قهرآميز آورد. نخستين اقدام آن ترور منصور نخست وزير در اول بهمن 1343، به اتهام خيانت به خلق و مسئول تبعيد رهبر قيام بود كه به دست "محمد بخارايى " صورت گرفت . پس از آن بيش از صد نفر از اعضاى اين تشكيلات دستگير شدند و پس از محاكمه چند تن از آنان - صادق امانى ، محمد بخارايى ، رضا صفار هرندى ، مرتضى نيك نژاد - محكوم به اعدام و ديگران به حبس باد و كمتر از آن محكوم شدند.
2- حـزب مـلل اسـلامـى : ايـن جـمـعـيـت كـه ابـتـدا "حـزب مـلل " نـامـيـده مـى شـد و از سـال 1340، بـا هـدف مـسـلحـانـه تـشـكـيـل شده بود پس از 15 خرداد 1342 ، انديشه قيام مسلحانه در آن اوج گرفت و نشريه "خلق " اركان خود را منتشر ساخت . اين گروه در 24 مهر 1344، شناسايى و حدود هفتاد تن از اعضاى آن دستگير و چند تن از رهبران آن به حبس ابد و كمتر از آن محكوم شدند.
3- سـازمـان مـجـاهـديـن خـلق ايـران : بـا پـيـشـگـامـى مـحـمـد حـنـيـف نـژاد، اصـغـر بـديـع زادگـان ، نـاصـر صـادق در سـال 1334، بـا مـشـى مـسـلحـانـه و ايـدئولوژى اسـلامـى بـوجـود آمـد. ايـن سـازمـان مـخـفـى تـا سال 1350، عمل مسلحانه اى انجام نداد و بيشتر به كار تئوريك و تربيت فكرى و سياسى كادرهاى خود پرداخت .
4- گـروه پـرويـز نـيـكخواه : در سال 1344، با ايدئولوژى "ماركسيستى " تاءسيس شد كه گفته مى شود در 21 فروردين 1344، ترور ناموفق شاه در كاخ مرمر بوسيله رضا شمس آبادى از سوى اين گروه صورت گرفته است .
پـس از مـرگ منصور، در 6 بهمن 1343، "امير عباس هويدا" به نخست وزيرى برگزيده شد. پس از انتصاب وى به صدارت ، علماى ايران و عراق و طـلاب و گـروهـهاى سياسى و اجتماعى ، با ارسال تلگرافهاى بسيار به وى ، خواستار آزادى امام (ره ) شدند. سرانجام با موفقت حكومت ايران ، در 13 مـهـر 1344، امـام (ره ) و به همراه فرزندش از تركيه به نجف منتقل شدند. در 11 اسفند 1345 "نايب السلطنه " شدن فرح ديبا همسر شاه اعلام شـد. چـون ايـن عـمـل خـلاف قـانـون اسـاسـى بـود، گـفـتـه شـد كـه در ارديـبـهـشـت مـاه مـجـلس مـؤ سـسـان بـراى اصـلاح قـانـون اسـاسـى تشكيل خواهد شد. روحانيان مبارز مخالفت خود را با اين اقدام ابراز و امام (ره ) اعلام كردند كه از اين پس ‍ هدف سرنگونى شاه و رژيم اوست .
در آبان 1346، جشن تاجگذارى شاه برگزار و با اعتراض نيروهاى مخالف و مبارز مواجه گشت و امام (ره ) با صدور اعلاميه اى آن را محكوم ساخت .
از بـهـمـن 1348، امـام خـمـيـنـى درس "ولايـت فـقـيـه " خـود را در نـجـف آغـاز كـردنـد كـه بـعـدا بـه شكل كتابى مدون در ايران و كشورهاى عربى انتشار يافت .
سـال 1350 شـمـسـى ، بـا اخـتـنـاق و فـشـار شـديـد رژيـم شـاه هـمـراه بـود. دليـل ايـن خـشـونـت نـيـز دو عـامـل اسـاسـى بـود: يـكـى رشـد جـنـبـش و آشـكـار شـدن مبارزات مسلحانه در ميان طلاب ، دانشجويان و جوانان مذهبى و غير مذهبى ، و ديگر اوج گيرى تلاشهاى فكرى ، سياسى و انقلابى افرادى همچون شهيد مطهرى .
حـادثه مهم ديگرى كه در سال 1350، سبب انحطاط بيشتر رژيم و تعميق بيشتر مبارزه و مقاومت گرديد، برگزارى "جشنهاى دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهى بود" كه با هزينه هاى گزاف و هرزگيهايى كه صورت گرفت ، خشم عمومى را در تمام سطوح بر انگيخت . امام (ره ) بشدت اين جشن را محكوم كرد.
بـطـور كـلى سـالهـاى 50 تـا 54 اوج دسـتـگـيـرى ، شـكـنـجـه ، اعـدام و سـركـوبـهـاى رژيـم بـود. در سـال 1353، كـه يـكـبـاره در آمـد حـاصـل از فـروش نـفـت افزودن گرديد، شاه برنامه بلند پروازانه رسيدن به "تمدن بزرگ " را اعلام كرد. در تـاريـخ 11 اسـفـنـد 1353 "حـزب رسـتـاخـيـز" بـه عـنـوان تـنـهـا حـرب فـراگـيـر بـا تـكـيـه بـه سـه اصـل ، اعـتـقـاد بـه قانون اساسى ، نظام شاهنشاهى و انقلاب سفيد، به وسيله شاه اعلام شد و امام (ره ) عضويت و شركت در حزب رستاخيز را تحريم كرد.
در پـايـان سـال 1354 مـجـلسـيـن ، بـر اسـاس تـصـويـبـنـامـه اى ، تـاريـخ هـجـرى را بـه شـاهـنـشـاهـى تـبـديل كرد كه از آغاز سال 1355 شمسى ، سال 2535، در تمام مكاتبات رسمى و دولتى مورد استفاده قرار گيرد كه بيش از پيش بر خشم علما و مبارزان افزود.
در سـال 1355، جـيـمـى كـارتـر از حـزب دموكرات رئيس جمهور آمريكا شد. يكى از محورهاى تبليغاتى او در انتخابات ، مساءله حقوق بشر در جهان بـود. از ايـن رو از دولتـهـاى دوسـت خـود از جـمله ايران خواست كه حقوق بشر را رعايت كنند. شاه ناگزير "فضاى باز سياسى " را اعلام كرد و اين فرصت مناسبى براى گسترش پيام انقلاب در داخل و خارج كشور بود.
نـخـسـتين خشم انقلابى در روزهاى 31 خرداد و اوايل تير 1356، پديد آمد در 29 خرداد دكتر على شريعتى در لندن به نحو مشكوكى در گذشت . اين خبر به ايران رسيد. شايع شد كه رژيم ايران او را كشته است .
روز اول آبـان 1356، آيـه الله حـاج سـيـد مصطفى خمينى در نجف توسط عوامل رژيم شاه به شهادت رسيد. اين خبر امواج تازه اى در حركت فزاينده مـردم ايـجـاد كـرد و بـه دنـبـال آن نـوار جـديـد سـخـنـرانـى امـام (ره ) كـه در روز دهم آبان ماه در نجف ايراد شده بود، به منزله دستور العملى براى تـشـكيل نيروها در مبارزه با رژيم بود. روز 17 دى 1356، در روزنامه اطلاعات مقاله اهانت آميزى تحت عنوان "ايران و استعمار سرخ و سياه " به قلم مـسـتعار احمد رشيدى مطلق ، عليه امام (ره ) درج گرديد. شاه كه پس از سفر كارتر به ايران و تعريف و ستايش او از شاه ، بيش از پيش مغرور شده بود، بر انتشار اين مقاله صحه گذاشت و حتى لحن آن را تندتر كرد.
انـتـشـار ايـن مـقاله حركت جديدى را در كشور پديد آورد. روز 19 دى ، طلاب و عده اى از مردم قم مورد هجوم رژيم قرار گرفته كه طى آن چند تن به شـهـادت رسيدند. پس از حوادث قم ، امام (ره ) طى پيامهاى شديد اللحن ايشان در سالهاى 1343- 1342 بود، سلطنت شاه را "غاصبانه و جائرانه " خوانده و فرمودند:

كارتر و ديگر غارتگران مخازن ملتهاى مظلوم بايد بدانند، محمد رضا، خائن و ياغى است و ناچار از سلطنت ، مخلوع است .
در چـهـلم شـهـداى قم ، از سوى مراجع تقليد عزاى عمومى اعلام شد و در اكثر نقاط ايران مراسمى برگزار گرديد كه از آن ميان قيام مردم تبريز در 29 بـهـمـن بـود كـه طـى آن عـده اى از مردم به شهادت رسيدند. نوروز سال 1357، عزاى عمومى اعلام شد و مراسم پانزده خرداد به صورت بستن بـازار و مـانـدن در خانه ها اجرا شد. بر اساس رهنمودهاى امام (ره ) مراسم ماه رمضان 1357 و مجالس و سخنرانيها، يكسره سياسى و انقلابى و ضد رژيم شد.
در 28 مرداد 1357، سينما ركس آبادان به آتش كشيده شد و بيش از چهارصد نفر در آن سوختند. اين حادثه خشم مردم را در سراسر ايران ، بخصوص خوزستان چندين برابر ساخت .
روز 5 شـهـريـور 1357، جـمـشـيـد آمـوزگـار از نـخـسـت وزيـرى مـسـتـعـفـى و مـهـنـدس جـعـفـر شـريـف امـامـى مـاءمـوران تـشـكـيـل كـابـيـنه شد. شريف امامى دولت خود را با عنوان "دولت آشتى ملى " به صحنه آورد و براى فريب مخالفان ، خود را مذهبى و مقلد آيه الله شـريـعـتـمـدارى مـعـرفـى كـرد. او تـاريـخ شـاهـنـشـاهـى را لغـو قـمـارخـانـه هـا را تـعـطـيـل كـرد، مـطـبـوعـات را آزاد اعـلام و قـول داد عـوامـل سـوء اسـتـفـاده و فـاسـد را مـجـازات ، زنـدانـيـان را آزاد، مـاليـتـهـا را كـاهـش ، و حـزب رسـتـاخـيـز را منحل كند.
ادعاها و برخى اقدامات دولت جديد اين بيم را پديد آورد كه ممكن است مبارزه به ركود كشيده شود و برخى از مراجع و پيشوايان مبارزه را به تسليم بـكـشـانـد، از ايـن رو امـام (ره ) بـا ارسـال پـيامى به ملت ايران ، اين خطر را گوشزد كرد. روز 13 شهريور 1357، به مناسبت عيد فطر نماز با شـكـوهـى در قـيـطـريـه تـهـران بـه امـامـت آيـه الله مـفـتـح بـرگـزار گـرديـد كـه نـمـايـشـى از قـدرت مـردم در مقابل استبداد بود. صبح 17 شهريور 1357، از طريق راديو، در تهران و 12 شهر بزرگ كشور حكومت نظامى اعلام شد. اما مردم بى خبر و بى اعتنا بـه شـرايـط جـديـد، صبح همان روز در ميدان ژاله تهران (شهدا) گرد آمدند و با هشدار نظاميان پراكنده نگشتند. تيراندازى تا ساعتها ادامه يافت و فاجعه اى بزرگ پديد آمد. اين حادثه خونين به جمعه سياه شهرت يافت . امام (ره ) طى اعلاميه بر ادامه مبارزه و ضرورت مقاومت مردم تاءكيد كرد.
با آغاز سال تحصيلى 1358- 1357 شركت سازمان يافته دانشجويان و دانش آموزان در مبارزات خيابانى بيشتر و مؤ ثرتر گرديد.
رژيـم شـاه كـه مـنـشـاء ايـن قـيـام عمومى را در نجف و شخص امام (ره ) مى دانست ، در انديشه اخراج ايشان از عراق افتاد. رژيم عراق با توصيه حكومت ايران امام (ره ) را دعوت به سكوت و يا خروج از آن كشور كرد كه ايشان راه دوم را انتخاب كردند و عازم كويت شدند، امام آن كشور به ايشان اجازه و ورود نـداد و از ايـن رو، در تـاريـخ 13 مـهـر 1357، عـازم فـرانـسـه شـد و در دهـكـده "نوفل لوشاتو" ساكن گرديدند. اين هجرت ، على رغم تصور شاه ، روح تازه اى به مبارزه بخشيد.
در آبـان ماه اعتصابات كاركنان شركت نفت ، مخابرات ، بانك ملى ، سازمان آب ، راه ، راديو و تلويزيون و... بر دامنه مبارزات افزود. اين اعتصابها دسـتـگـاه ادارى كـشـور را بـه ركـود و فـرو پـاشـى كـشـانـد. در 14 آبـان ، ارتـشـبـد غـلامـرضـا از هـارى مـاءمـور تـشـكـيـل كابينه شد. شاه طى يك پيام تلويزيونى از ملت ايران ، علما و سياستمداران خواست كه به اصلاح امور كمك كنند و گفت : پيام انقلاب ملت ايـران را شـنـيده است و وعده داد كه حكومت و دولت نظامى ، موقتى است و پس از آرام شدن اوضاع ، انتخابات آزاد برگزار، فاسدين مجازات ، قانون اسـاسـى اجـرا و بـطـور كـلى گـذشـتـه جـبـران خـواهـد شـد. دولت از هـارى در نـخـسـتـيـن گـام ، مـطـبـوعـات را تـسـخـيـر كـرد و بـه دنـبـال آن اعـتـصـاب مـطـبـوعـات آغـاز شـد كـه تـا پـايـان دولت او ادامـه يـافـت . تـظـاهـرات تـاسـوعـاى و عـاشـوراى آن سـال عـمـلا بـه صـورت هـمـه پـرسى در آمد كه مردم با شاه و رژيم او را منحل و جمهورى اسلامى را با رهبرى امام (ره ) خواستار شدند. در پايان و رژيـم او را منحل و جمهورى اسلامى را با رهبرى امام (ره ) خواستار شدند. در پايان راهپيمايى روز عاشورا قطعنامه اى در 17 ماده خواند شد كه در آن عـلاوه بـر خـلع شـاه از سـلطـنت و تاءييد رهبرى امام (ره ) و استقرار حكومت عدل اسلامى ، تاءمين حقوق بشر، تاءمين حقوق سياسى كليه افراد جامعه ، اجراى عدالت اجتماعى و تاءمين حقوق كارگران و دهقانان ، به عنوان اهداف نهضت مردم اعلام شد.
دولت از هـارى نـيـز نـه تـنـهـا نـتوانست جلوى گسترش روز افزودن انقلاب را بگيرد بلكه خود نيز به بستر بيمارى افتاد. شاه اين بار "شاپور بـخـتـيـار" را كـه از اعـضـاى قـديـمـى جـبـهـه مـلى بـود بـه نـخـسـت وزيـرى انـتـخـاب كـرد. او بـا شـعـار "سـوسـيـال دمـوكـراسـى " گـام بـه جـلو نـهـاد و اعـلام كـرد كـه شـاه چـنـدى بـه مـسـافـرت خـارج از كـشـور خـواهـد رفـت . ژنـرال هـايزر فرستاده مخصوص ‍ آمريكا به ايران آمد و تلاش كرد ارتش را به حمايت و اطاعت بختيار وادار كند. تمهيد ديگر شاه براى حفظ تاج و تخت خود، تشكيل "شوراى سلطنت " بود.
در 26 دى ، شـاه به ناچار از ايران خارج شد. امام (ره ) دولت بختيار را غير قانونى و او را مجرم و خائن دانست . مبارزه مردم به رهبرى ايشان همچنان ادامـه يـافـت و امـام (ره ) طـى بـيـانـيـه اى رهـنـمـودهـايـى بـراى جـلوگـيـرى از هـرج و مـرج و حـفـظ امـوال عـمـومى به ملت ايران دادند و يادآور شدند كه بزودى اعضاى "شوراى انقلاب " را معرفى خواهند كرد. تظاهرات عظيمى در روز اربعين حسينى در تهران و سراسر ايران انجام شد. در تهران قطعنامه اى در 10 ماده خوانده شد كه در آن دولت بختيار غير قانونى اعلام و از امام (ره ) تقاضا شد بـود كـه هـر چه زودتر شوراى انقلاب را معرفى كند. در 5 بهمن 1357، با تلاش اردشير زاهدى و كمك دولت و ارتش ، عده اى در تهران به عنوان حمايت از قانون اساسى راهپيمايى كردند
در همان روزها اعلام شد كه امام (ره ) بزودى به ايران باز مى گردد. به دستور بختيار فرودگاه هاى كشور بسته شد. تظاهرات مردم اوج بيشترى گـرفـت . سـرانـجـام فرودگاه مهر آباد باز شد و در صبح 12 بهمن 1357 امام (ره ) همراه عده اى كه اكثر تبعيدى ساليان پيش بودند، وارد ايران شـد و از فـرودگـاه به بهشت زهرا رفت و در آنجا طى سخنانى دولت بختيار را غير قانونى خواند و فرمود بزودى دولت را معرفى خواهد كرد. در روز 19 بـهـمـن ، عـده اى از نـظـاميان نيروى هوايى ارتش به محل اقامت امام (ره ) رفته و اطاعت خود را از رهبرى انقلاب اعلام كردند. شب 21 بهمن ، در نـيـروى هـواى درگـيـرى مـسلحانه بين عده اى از افراد اين نيرو و گارد شاهنشاهى پيش آمد كه مردم دخالت كرده ، به يارى نيروى هوايى شتافتند و بدين ترتيب درب پادگانها به روى مردم باز شد و سلاحهايى به دست مردم افتاد. سرانجام سران ارتش ‍ دست اندركار كودتا شدند و در روز 21 بهمن ، از ساعت چهار بعد از ظهر حكومت نظامى اعلام شد. امام (ره ) اعلام كرد كه مردم به حكومت نظامى اعتنا نكنند. مردم نيز همچنان به يورش خود به مـراكـز دولتـى و نـظامى و انتظامى ادامه دادند و تقريبا تمام اين مراكز با اندك درگيرى و مقاومت ، تسخير شد و به دست مردم افتاد. در پايان روز 22 بـهـمـن 1357، رژيـم 2500 سـاله پـادشـاهـى و سـلطـنـت 50 سـاله پـهـلوى مـنـقـرض گـشـت و حـكـومـت "جـمـهـورى اسـلامـى " تشكيل شد. سرانجام در 12 فروردين 1358، طى همه پرسى يا 2/98 درصد از آراى مردم جمهورى اسلامى ايران رسما اعلام و مستقر گرديد


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -