انهار
انهار
مطالب خواندنی

قتل «ابو فراس» به قولی (356 ق)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
حارث بن سعید بن حمدان (۳۲۰-۳۵۷ق)، معروف به ابوفراس حمدانی، شاعر شیعه مذهب، عموزاده سیف الدوله حمدانی و از سرداران دودمان آل حمدان بود. اشعار ابوفراس حماسی و عاشقانه و نیز در مدح ائمه است. ابوفراس پایه‌گذار اشعاری با نام حبسیات در شعر عرب است.
او از جمله شاعران اهل بیت به شمار می‌رود. گرچه تعداد اشعارش در این زمینه کم است ولی تأثیر آن بر جهان اسلام کم نبوده است. معروف‌ترین شعر او در باب خاندان عصمت و طهارت پاسخش به یکی از امیرزادگان عباسی به نام «ابن معتز» است و نیز قصیده «ابن سکره هاشمی» که به شافیه معروف است. او در این قصیده به تندی بر امویان و عباسیان تاخته و بر بزرگواری موسی بن جعفر و امام هشتم و خاندان پیامبر اسلام تأکید کرده است.
قصیده رائیه مشهورِ ابی فراس با مطلع «اراک عصی الدمع شیمتک الصبر...» را عده‌ای بهترین شعر عاشقانه تاریخ ادبیات عرب می‌دانند.
ولادت و نسب
ابوفراس متولد سال ۳۲۰ هق است. پدرش در سال ۳۱۸ هق حکمران موصل بود. در ۳ سالگی پدرش درگیر رقابت‌های سیاسی خانوادگی شد و به دست برادر زاده‌اش ناصرالدوله به قتل رسید. از آن پس به همراه مادرش که گویا کنیزی رومی بود، در شهرهای مختلف قلمرو حمدانیان زندگی کرد اما پس از تأسیس حکومت "سیف الدوله" در حلب به آنجا رفته و تحت سرپرستی مستقیم وی قرار گرفت و پس از چندی سیف الدوله با خواهرش ازدواج کرد.
آموزش‌های رزمی و ادبی
«ابوفراس» در حمایت «سیف الدوله» از محیط بسیار مناسب آموزشی بهره‌مند شد و به خوبی فنون جنگ را از سرداران و پس از آن شعر و ادب را در محضر دانشوران و ادیبان دربار آموخت و به زودی در زمره شاعران و ادیبان دربار به شمار آمد. یکی از استادانی که ابوفراس در این دوره از وی بهره جستُ دوست و یار همیشگی‌اش ابن خالویه بود که سپس به روایت و شرح دیوان او پرداخت. همین امر موجب شد که مدتی بعد، در رقابت‌های ادبی دربار سیف الدوله در کنار ابن خالویه قرار گیرد و در شمار یکی از مخالفان سرسخت متنبی درآید.
سرداری لشکر و امارت
ابوفراس نزد سیف الدوله بسیار عزیز بود و در جنگ‌ها پیشوای لشکر و در صلح، رئیس منشیان او بود. در ۱۷ سالگی به فرمانروایی «منبج» گمارده شد و در درگیری‌هایی که میان "سیف الدوله" و رومیان و نیز مخالفان داخلی روی داد، همواره در کنارش یاری وفادار بود. اگر چه در تمام قلمرو "سیف الدوله" رفت و آمد داشت اما قلمرو اصلی‌اش «منبج» بود. او در آنجا شعر و شکار و جنگ و عشق را به هم درآمیخته بود.
اسارت به دست رومیان
ابوفراس در یکی از شکارهایش در منطقه تحت فرمانروایی‌اش، توسط رومیان اسیر شد و چون (بنا به قولی) سیف الدوله برای آزادی او اقدامی نکرد، اشعار زیادی در وصف روزگار اسارت و ناسازگاری روزگار و ناامیدی خودش می‌سرود که بعدها این اشعار نزد اعراب به «حبسیات» یا «رومیات» معروف شد و ابوفراس پیشوای این مکتب به شمار آمد.
با طولانی شدن مدت اسارت، مادر ابوفراس برای جلب حمایت سیف الدوله و درخواست کوشش برای آزادی او به حلب رفت، اما درخواست وی پذیرفته نشد و این امر آزردگی ابوفراس را از سیف الدوله به اوج خود رسانید. مرگ مادر ابوفراس در زمان اسارت او، آخرین ضربه را بر وی فرود آورد و با همه پایداری به تلخی گریست. قصیده‌ای که او در رثای مادرش سروده است، نهایت اندوه و درماندگی وی را آشکار می‌سازد.
سرانجام در ۳۵۵ق، اسیران در ساحل فرات مبادله شدند و ابوفراس آزادی خویش را باز یافت. سپس احتمالاً فرمانروایی حمص را به دست آورد.
وفات
در ۳۵۶ق، سیف الدوله درگذشت و اندکی بعد ابوفراس نیز کشته شد. درباره چگونگی کشته شدن وی، گزارش‌های گوناگونی در دست است.
به گزارش تنوخی پس از مرگ سیف الدوله، سپاهیان وی پراکنده شدند و شیرازه کارها از هم گسست و شاید ابوفارس خود را برای جانشینی سیف الدوله شایسته‌تر از ابوالمعالی، خواهرزاده خویش و فرزند سیف الدوله می‌دانست. احتمالاً همین امر موجب بروز بدگمانی میان آن دو گردید. همچنین می‌توان پنداشت که ابوفراس از اینکه حکومت، به علت خردسالی ابوالمعالی به دست قرغویه یکی از غلامان سیف الدوله افتاده بود، خشنود نبود. اگرچه ابوفراس و ابوالمعالی کوشیدند تا این بدگمانی را از میان بردارند، اما بدطینتی همان غلام که خود نیز چشم طمع به حکومت دوخته بود موجب درگرفتن جنگ میان آنان شد و سرانجام ابوفراس به دست قرغویه کشته شد.
برپایه برخی گزارش‌های تاریخی وی در جنگ مجروح شد و پس از مدتی درگذشت.
تشیع ابوفراس
اگرچه برخی ابوفراس را اسماعیلی دانسته‌اند، اما از آنجا که وی در این قصیده از امام کاظم (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) و نیز در دو قطعه دیگر از پیشوایان دوازده گانه شیعیان نام برده تردید نمی‌توان داشت که او شیعه دوازده امامی بوده است. افزون بر این اشعار، وی قصیده‌ای نیز در رثای امام حسین(علیه السلام) سروده است. در این قصیده نیز وی به سختی به قاتلان آن امام (علیه السلام) می‌تازد و برتری‌ها و فضیلت‌های امام علی(علیه السلام) را برمی‌شمارد و کسانی را که وصیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) را درباره خاندانش نادیده گرفته‌اند، نکوهش می‌کند.
شخصیت ابوفراس
اهمیت ابوفراس و شهرت او از چند جهت است:
شخصیت ابوفراس: وی از این جهت شخصی شجاع، بخشنده، و جوانمرد بود و حرفه اصلی خود را شمشیر زدن می‌دانست نه شاعری. او سرداری وفادار برای سیف الدوله بود، اما همواره شعر و شکار و جنگ و عشق را به زیبایی به هم در می‌آمیخت و شعر می‌سرود.
حبسیات ابوفراس: دومین جهت شهرت او اشعاری است که در زندان سروده که تصویری از رنج‌های درونی اسیری اشراف زاده را بیان می‌کند و فتح بابی در زمینه این‌گونه اشعار در بین عرب شد.
مقام شاعری ابوفراس: به لحاظ شعری مقام او آنچنان بلند است که او را حتی بر «متنبی» شاعر معروف روزگار ابوفراس مقدم شمرده‌اند و گویند «متنبی» با او هیچگاه به مبارزه برنمی‌خواست و به تقدم او معترف بود. صاحب بن عباد درباره او گفته است که شاعری با امیری (امرؤالقیس) آغاز شد و به امیری دیگر (ابوفراس) پایان یافت. او در شعر و شخصیت سنت‌گرا و بسیار متأثر از اشعار جاهلی بود. مضمون شعر او مدح، فخر و حماسه، نسیب و تشبیب و اندکی وصف است. او مضامین رزمی و عشقی را چنان با مناعت و استواری بیان کرده که کمتر شاعری به او رسیده است. شعر او بیشتر در شرح مفاخر و بزرگان آل حمدان، مدح سیف الدوله و شرح دلاوری‌ها و پایداری های خودش در جنگ است و در یک قصیده ۲۲۵ بیتی تاریخچه خانواده خود را بیان کرده است. قصاید خود را بیشتر در ابتدا با نسیب و غزل آغاز کرده است. دیوان ابوفراس را بعد از مرگش «ابن خالویه» و شاعر معاصرش «البیغاء» جمع آوری کردند که تنها مجموعه "ابن خالویه" درست است و بهترین چاپ این دیوان در سه جلد در سال ۱۹۴۴ م در بیروت زیر نظر «سامی دهان» انجام شد که در حین چاپ حواشی نیز به آن اضافه گردید.
مدح اهل بیت: ابوفراس یک شاعر شیعه مذهب است و در شمار شاعران اهل بیت است. گرچه تعداد اشعارش در این زمینه کم است ولی تأثیر آن بر جهان اسلام کم نبوده است. معروفترین شعر او در باب خاندان عصمت و طهارت پاسخش به یکی از امیرزادگان عباسی به نام «ابن معتز» است و نیز قصیده «ابن سکره هاشمی» که به شافیه معروف است. او در این قصیده به تندی بر امویان و عباسیان تاخته و بر بزرگواری امام کاظم (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) و خاندان پیامبر اکرم تأکید کرده است. این قصیده ۶۰ بیت است که همواره مورد توجه شیعیان بوده و گروهی نیز به شرح آن پرداخته‌اند. از آن میان می‌توان به «ابن امیرالحاج» و «محمدبن عبدالملک» و «ابراهیم یحیی عاملی» اشاره کرد. وی همچنین قصیده‌ای نیز در رثای امام حسین (علیه السلام) دارد.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -