انهار
انهار
مطالب خواندنی

شرحی مفید

بزرگ نمایی کوچک نمایی
جاء الحق و ذهق الباطل ان الباطل كان ذهوقا
بـا گـسترش قيام مردم و خروج شاه از ايران ، شاپور بختيار به عنوان آخرين و تنها اميد رژيم پهلوى به عنوان نخست وزير معرفى و باقى مانده بود.
در اين ايام كه مصادف با اربعين امام حسين (عليه السلام ) و گسترش ‍ راهپيمائيها و تعارضات مردمى بود، امام (ره ) در پيامى نكات تازه اى را براى هـوشـيـارى مـردم يادآور مى شوند. همزمان با ساير شهرها، در تهران نيز راهپيمائيها ادامه مى يابد و فرياد الله اكبر جمعيت ميليونى لرزه بر اندام آخرين بقاياى طاغوت مى اندازد.
صـفـوف مـصـمـم انـسـانـهـاى بـپـاخـاسـتـه و از جان گذشته با عزمى پولادين مى روند تا سرنوشت مملكت خود را به دست بگيرند و همگى خواستار انحلال حكومت پهلوى و تشكيل حكومت اسلامى هستند و با شعار "استقلال ، آزادى ، جمهورى اسلامى " خط مشى آينده انقلاب را ترسيم مى نمايد.
بـدنـبـال گسترش قيام مردمى ، امام (ره ) در پيامى عزم خود را مبنى بر بازگشت به ايران اعلام مى دارد. بختيار كه با حمايت آمريكا و به عنوان يك چهره ملى قصد مهار انقلاب و خاموش كردن شعله هاى قيام را دارد، خود را در اين امر ناتوان مى يابد و مى كوشد كه با قانونى جلوه دادن دولت خود، قـيـام مـردم را سـركـوب نمايد. او مخالفت خود را با بازگشت امام (ره ) اعلام ، و دستور بسته شدن فرودگاههاى كشور را مى دهد. در پى انتشار خبر بـسـتـه شـدن فـرودگـاهـها مردم خشمگين ، به خيابانها ريخته و با تحصن و شعارهاى كوبنده دولت بختيار را مخاطب قرار مى دهند. امام (ره ) در روز پنج شنبه پنج بهمن پس از آنكه از بازگشت ايشان به ايران جلوگيرى شد، ضمن مصاحبه اى فرمود:
مـن از ايـرانيانى كه با من همراهى كرده اند متشكرم . من مى خواستم فردا را در ميان ملت باشم و هر رنجى كه آنها مى برند من هم با آنها باشم . لكن دولت خـائن از اين امر مانع شده و همه فرودگاههاى ايران را بست . من پس از باز شدن فرودگاهها، بلافاصله به ايران خواهم رفت و به او خواهم فـهـمـانـد كـه شـمـا غـاصـب هستيد و خائن به ملت ما، و ملت ما ديگر تحمل شما نوكرهاى خارجى را نخواهد كرد. بارى اينها بايد بدانند كه وقت آنكه قـلدرى بـكـنند گذشت . من ملت ايران را به ادامه نهضت دعوت مى كنم و دعوت مى كنم تا اين قلدرها را بر جاى خودشان بنشانند، لكن آرامش را از دست نـدهـنـد. مـن از همه ملت ايران تشكر مى كنم و در اولين فرصت پيش مردمم به ايران خواهم رفت تا با آنها يا كشته شوم و يا حقوق ملت را بگيرم كه بـه مـلت بـرگـردانـم . خـداونـد هـمـه شـمـا را تـوفـيـق بـدهـد، مـلت ايـران بـايـد بـدانـد كـه ايـن شـخـص كـه مـتـكـفـل حـكـومـت شـده اسـت ، بـه ايـل خـودش خـيـانـت مـى كـنـد. آن ايـلى كـه پـشـتـوانه ايران بودند و رضاشاه آنها را از پاى در آورد. اين شخص به ايل خودش ، به ملت خودش خيانت مى كند. بايد ايل بختيارى بداند كه اين اشخاص را كه به آنها خيانت مى كنند از جلو راه ملت بردارند. بايد ارتش ‍ بـدانـد كه اينها خيانتكارند و به آنها كمك نكنند. بايد همه ايران بدانند كه توطئه اى در كار است . از اين توطئه بايد جلوگيرى شود. اين آخرين قدمى است كه اين خائنين بر يم دارند و ما ان شاء الله اين قدم را هم مى شكنيم و پيش شما مى آييم و آنها را به جاى خودشان خواهيم نشاند.
از امام (ره ) سؤ ال شد: چه وقت تصور مى كنيد كه خواهيد توانست به ايران برويد؟ فرمود:
فـر وقـت كـه مـنـع بـرداشـتـه شـود و فـرودگـاهها باز شود من به ايران خواهم رفت و اگر بنا باشد خون من بريزد، در پيش رفقاى خودم و همراه جوانهاى ايران بريزد. ما از اين هيچ با يك نداريم و سرافرازى اسلام و ايران را مى خواهيم .
از ايشان سؤ ال شد: آيا توصيه مى كنيد كه مردم با برداشتن سلاح فرودگاه را براى بازگشت شما باز كنند؟ امام خمينى پاسخ دادند:
عجالتا بنا ندارم كه امر به برداشتن سلاح بكنم . هر وقت صلاح ديدم اين امر را مى كنم و به آنها مى فهمانم كه چه بايد بكنند.
از امام (ره ) سؤ ال شد: ممكن است به يك فرودگاه كشور نزديك ايران برويد و از آنجا عازم ايران شويد؟ ايشان پاسخ دادند:
بايد مطالعه شود.
پـرسـيـده شد: با توجه به اينكه بازگشت شما ممكن است باعث خونريزيهاى بيشتر شود، آيا باز هم اصرار به بازگشت خواهيد داشت ؟ امام خمينى فرمودند:
من بايد پيش برادرهايم باشم .
وى در پاسخ به اين پرسش كه آيا اين آغاز يك جهاد جديد است ؟ فرمود: ممكن است .
بـخـتـيـار مـدعى مى شود كه به امام (ره ) نزديك شده و قرار ملاقات با ايشان دارد. امام بلافاصله ادعاى وى را تكذيب و عموم را از فريبكاريهاى او برحذر داشتند. در همين زمان رئيس شوراى سلطنت در پاريس ضمن استعفا اعلام كرد كه شوراى سلطنت غير قانونى است .
تحصن در دانشگاه تهران
بـازمـانـدگـان رژيم ، بازگشت امام (ره ) را به مصلحت خود نمى دانستند، لذا در صدد بر آمدند كه مانع از انجام اين كار شوند. مسئله مراجعت رهبر در راءس ‍ هـمـه مـسـائل قـرار گـرفـت و اوليـن خـواسـت اجـتـمـاعـات و تـظـاهـرات عـظـيـم گـرديـد. مـسـجـد دانـشـگـاه تـهـران بـه مـركـز ثـقـل ايـن تـقـاضـا تـبـديـل شـد. تـحصن علما و روحانيون و مدرسين حوزه ها در دانشگاه تهران مبارزه را شديدتر كرد. اولين اعلاميه اى كه روحانيون درباره علت تحصن صادر كردند، به اين شرح است :
((بسمه تعالى
ملت مسلمان ايران ! حكومت غير قانونى و غاصب شاپور بختيار در بى شرمى و اهانت به حيثيت ملت ايران روى پيشانيان نوكر صفت خود را سفيد كرد.
در روز جمعه 6 بهمن در تهران و تبريز و رشت و گرگان و آبادان و سنندج و بعضى شهرستانهاى ديگر دست به كشتارهاى فجيع و وحشيانه زد و بـا بستن فرودگاههاى كشور بر روى رهبر محبوب ملت ، آيه الله العظمى امام خمينى (دام ظله ) احساسات پاك مردم شرافتمند ايران را كه با قلبى لبريز از عشق و ديدگانى پر از اشك شوق در انتظار مقدم فرخنده رهبر عظيم الشاءن خود بود، سخت جريحه دار ساخت و خشم سهمگين ملت ايران را كـه ريـشـه او و اربـابـانـش را خـواهـد سـوخـت ، بـيـش از پـيـش بـرانـگـيـخـت . ايـن جـانـبـان بـه عـنـوان اعـتـراض بـه اعـمـال ضـد انسانى دولت غير قانونى بختيار از ساعت 9 صبح روز يكشنبه 8 بهمن ماه جارى تا بازگشت آيه الله العظمى امام خمينى (دام ظله ) به وطـن ، بـه آغـوش پـر از مـهـر مـلت ، در مـسـجـد دانـشـگـاه تـهـران تـحـصـن اخـتـيـار مـى كـنـيـم و از ايـن مـحـل مـقـدس در كـنـار بـرادران دانـشـجوى خود نداى حق طلبانه خود را به گوش جهانيان خواهيم رساند. برقرار باد جمهورى اسلامى به رهبرى امام خمينى .
روحانيون متحصن مسجد دانشگاه تهران 29 صفر 1399/8/بهمن /1357
سرانجام اين تحصن و ديگر وقايع روزهاى بعد، دولت غير قانونى بختيار را مجبور به گشودن فرودگاهها كرد.
پر شكوه ترين استقبال تاريخ
پـس از فـرار شـاه (مـعـدوم )، هـمـه مـلت مـنـتـظـر بـازگـشـت امـام خـمـيـنـى (ره ) بـودنـد. بـراى مـردم آمـدن امـام (ره ) پـيـروزى بزرگى بود و براى تـشـكـيـل حـكـومـت اسـلامـى حضور ايشان را الزامى مى دانستند. قبلا دولت بختيار سعى داشت اين بازگشت را با تاءخير مواجه كند و نظر اين بود كه دولت سوسيال دمكرات بختيار فرصت پيدا كند و بر اوضاع مسلط گردد و به همين علت امام (ره ) مى خواست هر چه زودتر در تهران باشد. كاركنان اعـتـصـابـى راديـو تـلويـزيـون اعـلام كـردنـد بـراى ضـبـط و پـخـش مـسـتـقـيـم مـراسـم آمـاده انـد. فـرودگـاه مـهـرآبـاد آمـاده استقبال از پرواز انقلاب بود.
سرانجام روزنامه هاى عصر 11 بهمن خبر دادند ((امم فردا در تهران است )).
اما قطعى نبود. از ديگر شهرها هم هزاران نفر به تهران آمده بودند.
روز بعد به ناگاه بلندگوها خبر دادند هواپيماى ايرفرانس حامل امام (ره ) به تهران نزديك يم شود. فرستند تلويزيون آماده پخش مستقيم مراسم اسـتـقـبـال بـود و لحـظـه ورود ايـشـان را بـه مـعـرض نـمـايـش گـذاشـت . كـه نـاگـهـان بـا اشغال تلويزيون توسط گارد برنامه سيما قطع و سرود شاهنشاهى پخش ‍ شد كه اين امر خشم عمومى را برانگيخت .
امام (ره ) اولين سخنان خود را در فرودگاه مهرآباد با تشكر از ملت ايران آغاز كرد:
بسم الله الرحمن الرحيم
من از عواطف طبقات مختلف ملت تشكر مى كنم . عواطف ملت ايران به دوش من بار گرانى است كه نمى توانم جبران كنم . من از طبقه روحانيون كه در اين قـضـايـاى گـذشـتـه جـانـفـشـانـى كـردنـد، تـحـمـل زحـمـات كـردنـد، از طـبـقـه دانـشـجـويـان كـه در ايـن مـسـائل مـصـائب ديـدنـد، از طـبـقـه بـازرگـانـان و كـسـبـه كـه در زحـمـت واقـع شـدنـد، از جـوانـان بـازار و دانـشـگـاه و مـدارس عـلمـى كـه در ايـن مـسـائل خون دادند، از اساتيد دانشگاه ، از دادگسترى ، قضات دادگسترى ، وكلاى دادگسترى ، از همه طبقات ، از كارمندان ، از كارگران ، از دهقانان ، از هـمـه طـبـقـات مـلت تـشـكـر مـى كـنـم . آن زحـمـتـهـاى فـوق العـاده شـمـاسـت كـه بـا وحـدت كـلمـه پـيـروز شـديـد، البـتـه در قـدم اول ، پـيـروزى شـمـا يـك قدم است الآن و آن اينكه خائن اصلى را كه محمدرضا نام دارد، از صحنه كنار زده ايد. گر چه گفته مى شود كه در خارج از كـشـور بـه دسـت و پـا افـتـاده اسـت و حـالا كـه اربـابـهـا هـم دسـت رد بـر سـيـنـه او زده انـد و او را راه نـمـى دهـنـد، حـالا مـتـوسـل شـده بـه بـعـضـى از هـم جـنـسـهـاى خـودش شـايـد بـتـوانـد بـاز راهـى پـيـدا كـنـد و ايـن يـك خـيـال خـامـى اسـت كـه بـعـد از پـنـجـاه سـال خـيـانـتـهـاى ايـن سـلسـله و بـعـد از سـى و چـنـد سال جنايات و خيانات اين شخص خائن به اين مملكت كه مملكت ما را به عقب راند، مملكت ما را فرهنگش را فرهنگ استثمارى كرد ، زراعتش را به باد فنا داد خزاينش را به باد فنا داد، مملكت را ويران كرد، جندى او و ارتش او را تابع ارتش غير كرد، تابع مستشاران غير كرد و اينها تاءسفاتى است كه مـا داريـم و مـلت ما دارند. ما پيروزيمان وقتى است كه دست اين اجانب از مملكت مان كوتاه شود و تمام ريشه هاى رژيم سلطنتى از اين مرزوبوم بيرون بـرود هـمـه رانـد بـشـونـد و ايـن كـارهـا و چـيـزهـايـى كـه اخـيـرا واقـع مـى شـود و دسـت و پـا مـى زنـنـد عمال اجانب كه يا شاه را برگردانند، يعنى شاه سابق و يا رژيم ديگرى و يا رژيم سلطنتى را حفظ كنند، اين مطلب را بايد بدانند كه گذشته است مطلب و اين طور مسائل را كه شما پيش ‍ مى آوريد دست و پايى بيش نيست و اگر چنانچه تسليم ملت نشويد، ملت شما را به جاى خود مى نشاند.
ما بايد از همه طبقات ملت تشكر كنيم كه اين پيروزى تا اينجا به واسط وحدت كلمه بوده است . وحدت كلمه مسلمين ، همه ، وحدت كلمه اقليتهاى مذهبى با مسلمين ، وحدت دانشگاه و مدرسه علمى ، وحدت طبقه روحانى و جناح سياسى . بايد ما همه اين رمز را بفهميم كه وحدت كلمه رمز پيروزى است و اين رمز پيروزى را از دست ندهيم و خداى تبارك و تعالى سلامت و عزت همه شما را طالب و از خداى تبارك و تعالى قطع دست اجانب و ايادى وابسته به آنها را خواهان هستم .
امـام (ره ) از فـرودگـاه مـسـتـقـيـمـا بـه بـهـشـت زهـرا رفـتـنـد. دريـايـى از انـسـانـهـا هـه جـا مـوج مـى زد و اتـومـبـيـل يـا كـنـدى مـى تـوانـسـت حـركـت كـنـد. سـاعـتـهـا طـول كـشـيـد تـا ايـن فـاصـله طـى شـد. اتـومـبـيـل حـامـل امـام را دهـهـا مـوتـور سـوار حـفـاظـت مـى كـرد. بـر سـقـف آن جـوانـان عـضـو كـمـيـتـه استقبال قرار داشتند و از مردم در خواست مى كردند كه راه را باز نمايند. صدها خبرنگار و عكاس در جلو، با اتومبيلهاى ديگر عكس مى گرفتند تا هر چـه زودتـر اين حادثه تاريخى را مخابره نمايند. جمعيت استقبال كننده در طول 33 كيلومتر از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا را بين 4 تا 8 ميليون نـفـر يـعـنـى ، بـيـش از جـمـعـيـت آن زمـان تـهـران تـخـمـيـن زدنـد. دهـها هزار نفر از شهرهاى مختلف كشور به تهران آمده بودند تا از تهرانيها در اين اسـتـقـبـال عـقـب نـمانند. ورود اتومبيل حامل امام (ره ) به بهشت زهرا امكان پذير نبود لذا از هليكوپتر استفاده شد. امام (ره ) در بهشت زهرا و در جايى كه هزاران شهيد خفته اند به فرياد آمد و فرمود:
((من به پشتيبانى اين ملت دولت تعيين مى كنم ، من تو دهن اين دولت مى زنم .))
فـريـاد الله اكـبـر به آسمان بلند شد... اين فرياد ميليونها مردمى بود كه حق خود مى دانستند كه حكومت را خود برگزينند و اينك در مقام آن بودند تـا بـا انـقـلاب قـدرت سـيـاسى را به دست گيرند. ايشان در اين سخنرانى ، كه يكى از پرجمعيت ترين اجتماعات تاريخ بود، غير قانونى بودن رژيـم سـلطـنـت پـهـلوى را بـا اسـتدلال مطرح كردند و مصايبى كه مستقيما ناشى از رژيم طاغوتى است بر شمردند و خطوط آينده انقلاب را ترسيم نمودند.
سخنرانى امام در بهشت زهرا
بسم الله الرحمن الرحيم
ما در اين مدت مصيبتها ديده ايم . مصيبتهاى زنهاى جوان مرده ، مردهاى اولاد از دست داده ، طفلهاى پدر از دست داده .
مـن وقتى چشمم به بعضى از اينها كه اولاد خودشان را از دست داده اند مى افتد، سنگينى در دوشم پيدا مى شود كه نمى توانم تاب بياورم . من نمى تـوانـم از عـهـده ايـن خـسـارات كـه بـر ملت ما وارد شده است بر آيم . من نمى توانم تشكر از اين ملت بكنم كه همه چيز خودش را در راه خدا داد، خداى تـبـارك و تعالى بايد به آنها اجر عنايت فرمايد. من به مادرهاى فرزند از دست داده تسليت عرض مى كنم و در غم آنها شريك هستم . نم به پدرهاى جوان داده تسليت عرض مى كنم . من به جوانهايى كه پدرانشان را در اين مدت از دست داده اند، تسليت عرض مى كنم .
خـوب ، مـا حـساب بكنيم كه اين مصيبتها براى چه به اين ملت وارد شد، مگر اين ملت چه مى گفت و چه مى گويد كه از آن وقتى كه صداى ملت در آمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اينها ادامه دارد؟ ملت ما چه مى گفتند كه مستحق اين عقوبات شدند؟ ملت ما يك مطلبش اين بو كه اين سلطنت پهلوى از اول كـه پـايه گذارى شد، بر خلاف قوانين بود. آنهايى كه در سن من هستند، مى دانند و ديده اند كه مجلس مؤ سسان كه تاءسيس شد با سرنيزه تـاءسـيس شد، ملت هيچ دخالت نداشت در مجلس مؤ سسان . مجلس مؤ سسان را با زور سرنيزه تاءسيس كردند و با زور، وكلاى آن را وادار كردند به ايـنـكـه بـه رضـاشـاه راءى سـلطـنـت بـدهـنـد. پـس ايـن سـلطـنـت از اول يـك امـر بـاطـلى بـود، بـلكـه اصـل رژيـم سلطنتى از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلى است و خلاف حقوق بشر است . براى اينكه ما فرض مى كنيم كه يك ملتى تمامشان راءى دادند كه يك نفرى سلطان باشد، بسيار خوب ، اينها از باب اينكه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، راءى آنها بـراى آنـها قابل عمل است ، لكن اگر چنانچه يك ملتى راءى دادند (ولو تمامشان ) به اينكه اعقاب اين سلطان هم سلطان باشد ، اين به چه حقى ملت پـنـجـاه سـال از ايـن ، سـرنـوشـت مـلت بـعـد را مـيـهـن مـى كـنـد؟ سرنوشت هر ملتى به دست خودش است ما در زمان سابق ، فرض ‍ بفرماييد كه زمان اول قاجاريه نبوديم ، اگر فرض كنيم كه سلطنت قاجاريه به واسطه يك رفراندمى تحقق پيدا كرد و همه ملت هم ما فرض كنيم كه راءى مثبت دادند بـر آغـا مـحمد خان قاجار و آن سلاطينى كه بعدها مى آيند. در زمانى كه ما بوديم و زمان سلطنت احمد شاه بود، هيچ يك از ما زمان آغا محمد خان را ادراك نكرده ، آن اجداد ما كه راءى دادند براى سلطنت قاجاريه ، به چه حقى راءى دادند كه زمان ما احمد شاه سلطان باشد؟ سرنوشت هر ملت دست خودش است . مـلت در صـد سـال پـيـش از ايـن ، صـد و پـنـجاه سال پيش از اين ، يك ملتى بوده ، يك سرنوشتى داشته است و اختيارى داشته ولى او اختيار ماها را نـداشـتـه اسـت كـه يـك سـلطـانـى را بـر مـا مـسـلط كـنـد. مـا فـرض مـى كـنـيـم كـه ايـن سـلطـنـت پـهـلوى ، اول كه تاءسيس شد به اختيار مردم بود و مجلس مؤ سسان را هم به اختيار مردم تاءسيس كردند و اين اسباب اين مى شود كه بر فرض اينكه اين امر بـاطـل صـحـيـح بـاشـد فـقط رضاخان سلطان باشد آن هم بر اشخاصى كه در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر اين جمعيتى كه الآن بـيـشـتـرشـان بـلكه الا بعض قليلى از آنها ادراك آن وقت را نكرده اند، چه حقى داشتند ملت در آن زمان سرنوشت ما را در اين زمان معين كنند؟ بنابراين سـلطـنـت مـحمد رضا اولا كه چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنيزه تاءسيس شده بود مجلس ، غير قانونى بوده ، چه حقى آنها داشـتـنـد كـه بـراى مـا سـرنـوشـت مـيـن كـنـنـد؟ هـر كـس سـرنـوشـتـش بـا خـودش اسـت ، مـگـر پـدرهـاى مـا ولى ما هستند؟ مگر آن اشخاصى كه در صد سـال پـيـش از ايـن ، هـشـتـاد سـال پـيـش از ايـن بـودنـد ، مـى توانند سرنوشت يك ملتى را كه بعدها وجود پيدا مى كنند، آنها تعيين بكنند؟ اين هم يك دليـل كـه سـلطنت محمد رضا سلطنت قانونى نيست . علاوه بر اين ، اين سلطنتى كه در آن وقتى درست كرده بودند و مجلس ‍ مؤ سسان هم ما فرض كنيم كـه ، صـحيح بوده است ، اين ملتى كه سرنوشت خودش با خودش بايد باشد. در اين زمان مى گويد كه ما نمى خواهيم اين سلطان را وقتى كه اينها راءى دادنـد بـه اينكه ما سلطنت رضا شاه را، سلطنت محمد رضا شاه را، رژيم سلطنتى را نمى خواهيم ، سرنوشت اينها با خودشان است . اين هم يك راه است از براى اينكه سلطنت او باطل است .
حـالا مـى آيـم سـراغ دولتـهـايـى كـه نـاشـى شـده از سـلطـنـت مـحـمـدرضـا و مـجـلسـهـايـى كـه مـا داريـم . در تـمـام طـول مـشـروطيت الا بعضى از زمانها آن هم نسبت به بعض از وكلا، مردم دخالت نداشتند در تعيين وكلا، شما الآن اطلاع داريد كه در اين مجلسى كه حالا هـسـت ، چـه مـجـلس شـورا و چـه مـجـلس سـنـا و شـمـا مـلت ايـران هـسـتـيـد، شـمـا مـلتـى هـسـتـيـد كـه در تـهـران مـسـكـنـى داريـد مـن از شـمـا مردم تهران سـئوال مـى كـنـم كـه آيـا اين وكلائى كه در مجلس ‍ هستند چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا شما كه اينها را خودتان تعيين كنيد؟ اكثر اين مردم مى شناسند اين افرادى را كه به عنوان مجلس و به عنوان وكيل مجلس سنا يا مجلس شورا در مجلس هستند؟ يا اين هم با زور تعيين شده ، بدون اطلاع مردم ؟ مـجـلسـى كـه بـدون اطـلاع مـردم است و بدون رضايت مردم است ، اين مجلس ، مجلس غير قانونى است . بنابر اين اينهايى كه در مجلس نشسته اند و مال ملت را گرفته اند به عنوان اينكه حقوق هر - فرض كنيد كه - وكيلى اينقدر است ، اين حقوق را حق نداشتند بگيرند و ضامن هستند. آنهايى هم كه در مجلس سنا هستند، آنها هم حق نداشتند و ضامن هستند. و اما دولتى كه ناشى مى شود از يك شاهى كه خودش و پدرش غير قانونى است ، خودش علاوه بـر او غير قانونى است ، وكلايى كه تعيين كرده است غير قانونى است ، دولتى كه از همچون مجلسى سلطانى انشاء بشود، اين دولت غير قانونى است . اين ملت حرفى را كه داشتند در زمان محمد رضا خان مى گفتند كه اين سلطنت را ما نمى خواهيم و سرنوشت ما با خود ماست .
در حـالا هـم مـى گويند كه ما اين وكلا را غير قانونى مى دانيم ، اين مجلس سنا را غير قانونى مى دانيم ، اين دولت را غير قانونى مى دانيم آيا كسى كـه خـودش از نـاحـيه مجلس ، از ناحيه مجلس سنا، از ناحيه شاه منصوب است و همه آنها غير قانونى هستند، مى شود كه قانونى باشد؟ ما يم گوييم كـه شـمـا غـيـر قـانـونـى هـسـتـيـد بـايـد بـرويـد. مـا اعلام مى كنيم كه الآن دولتى كه به اسم دولت قانونى خودش را معرفى مى كند، حتى خودش قـبـول نـدارد كـه قـانـونـى اسـت ، خـودش تـا چـنـد سـال پـيـش از ايـن ، تـا آن وقـتـى كـه دسـتـش نـيـامـده بـود ايـن وزارت ، قـبول داشت كه غير قانونى است ، حالا چه شده است كه مى گويد من قانونى هستم ؟ اين مجلس غير قانونى است ، از خود وكلا بپرسيد كه آيا شما را مـلت تـعـيـين كرده است ؟ هر كدام ادعا كردند كه ملت تعيين كرده است ، ما دستشان را مى دهيم دست يك نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابيه اش ، در حوزه انـتـخـابيه اش از مردم سئوال مى كنيم كه اين آقا آيا وكيل شما هست ، شما او را تعيين كرده ايد؟ حتما بدانيد كه جواب آنها نفى است . بنابراين آيا يك مـلتـى كـه فـريـاد مـى كـنـد كه ما اين دولت مان ، اين شاه مان ، اين مجلس بر خلاف قوانين است و حق شرعى و حق قانونى و حق بشرى ما اين است كه سرنوشت مان دست خودمان باشد، آيا حق اين ملت اين است كه يك قبرستان شهيد براى ما درست بكنند در تهران ، يك قبرستان هم در جاهاى ديگر؟
من بايد عرض كنم كه محمدرضاى پهلوى ، اين خائن خبيث براى ما رفت ، فرار كرد و همه چيز ما را به باد داد. مملكت ما را خراب كرد، قبرستانهاى ما را آبـاد كـرد. مـملكت ما را از ناحيه اقتصاد خراب كرد. تمام اقتصاد ما الآن خراب است و از هم ريخته است كه اگر چنانچه بخواهيم ما اين اقتصاد را به حـال اول بـرگـردانيم ، سالهاى طولانى با همت همه مردم ، نه يك دولت اين كار را مى تواند بكند و نه يك قشر از اقشار مردم اين كار را مى توانند بـكـنـنـد، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمى توانند اين به هم ريختگى اقتصاد را از بين ببرند. شما ملاحظه كنيد، به اسم اينكه ما مى خواهيم زراعـت را دهقانها را دهقان كنيم ، تا حالا رعيت بودند و ما مى خواهيم حالا دهقانشان كنيم ، اصلاحات ارضى درست كردند، اصلاحات ارضيشان بعد از اين مـدت طـولانى به اينجا منتهى شد كه بكلى دهقانى از بين رفت . بكلى زراعت ما از بين رفت و الآن شما در همه چيز محتاجيد به خارج ، يعنى محمدرضا ايـن كـار را كرد تا بازار درست كند از براى آمريكا و ما محتاج به او باشيم در اينكه گندم از او بياوريم ، برنج از او بياوريم ، همه چيز را، تخم مرغ از او بياوريم يا از اسرائيل كه دست نشانده آمريكاست ، بياوريم .
بنابراين كارهايى كه اين آدم كرده به عنوان اصلاح ، اين كارها خودش افساد بوده است . قضيه اصلاحات ارضى يك لطمه اى بر مملكت ما وارد كرده است كه تا شايد بيست سال ديگر ما نتوانيم اين را جبرانش بكنيم ، مگر همه ملت دست به هم بدهند و كمك كنند تا سالهايى بگذرد و جبران بشود اين مـعـنـا. فـرهـنـگ مـا را يـك فـرهـنـگ عـقـب نـگهداشته درست كرده است ، فرهنگ ما را اين عقب نگهداشته بطورى كه الآن جوانهاى ما تحصيلاتشان در اينجا تـحصيلات تام و تمام نيست و بايد بعد از اينكه يك مدتى در اينجا يك نيمه تحصيلى كردند آن هم با اين مصيبتها، آن هم با اين چيزها، بايد بروند در خـارج تـحـصـيـل كـنـنـد. مـا پـنـجـاه سـال اسـت ، بـيـشـتـر از پـنـجـاه سـال اسـت دانـشـگـاه داريـم و قـريـب سـى و چـنـد سال است كه اين دانشگاه را داريم ، لكن چون خيانت شده است به ما، از اين جهت رشد نكرده ، رشد انسانى ندارد، تمام انسانها و نيروى انسانى ما را از بين برده است اين آدم .
ايـن آدم به واسطه نوكرى كه داشته ، مراكز فحشا درست كرده ، تلويزيونش ‍ مركز فحشاست راديويش بسيارش فحشاست ، مراكزى كه اجازه دادند بـراى ايـنـكـه بـاز باشد، مراكز فحشاست . اينها دست به دست هم دادند. در تهران مركز مشروب فروشى بيشتر از كتابفروشى است ، مراكز فساد ديگر الى ما شاءالله است . براى چه ؟ سينماى ما مركز فحشاست . ما با سينما مخالف نيستيم ما با مركز فحشا مخالفيم . ما با راديو مخالف نيستيم مـا بـا فـحشا مخالفيم . ما با تلويزيون مخالف نيستيم ما با آن چيزى كه در خدمت اجانب براى عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نيروى انسانى ماست ، با آن مخالفيم .
ما كى مخالفت كرديم با تجدد، با مراتب تجدد؟ مظاهر تجدد وقتى كه از اروپا پايش را در شرق گذاشت خصوصا در ايران ، مركز چيزى كه بايد از آن اسـتـفـاده تـمـدن بكنند ما را به توحش كشانده است . سينما يكى از مظاهر تمدن است كه بايد در خدمت اين مردم ، در خدمت تربيت اين مردم باشد و شـمـا مـى دانـيـد كه جوانهاى ما را اينها به تباهى كشيده اند و همين طور ساير اين جاها. ما با اينها در اين جهات مخالف هستيم . اينها به همه معنا خيانت كردند به مملكت ما.
و اما نفت ما، تمام نفت ما را به غير دادند، به آمريكا و غير از آمريكا دادند. آنى كه به آمريكا دادند، عوض چه گرفتند؟ عوض ، اسلحه براى پايگاه درسـت كـردن بـراى آقاى آمريكا. ما، هم نفت داديم و هم پايگاه براى آنها درست كرديم . آمريكا با اين حيله كه اين مرد هم دخالت داشت ، با اين حيله نفت را از مـا بـرد و بـراى خـودش در عـوض پـايـگـاه درسـت كـرد يـعـنـى اسـلحـه آورده ايـنـجـا كـه ارتـش مـا نـمـى تـوانـد ايـن اسـلحـه را استعمال بكند، بايد مستشارهاى آنها باشند، بايد كارشناسهاى آنها باشند.
اين هم از ناحيه نفت كه اين نفت ما را اگر چند سال ديگر خداى نخواسته اين عمر پيدا كرده بود عمر سلطنتى پيدا كرده بود، مخازن نفت ما را تمام كرده بود. زراعت مان را هم كه تمام كرده ، اين ملت بكلى ساقط شده بود و بايد عملگى كند براى اغيار. ما كه فرياد مى كنيم از دست اين ، براى اين است . خـونـهـاى جـوانـهـاى مـا بـراى ايـن جـهـات ريـخـتـه شـده ، بـراى ايـنـكـه آزادى مـى خـواهـيـم مـا. مـا پـنـجـاه سـال اسـت كـه در اخـتـناق بسر برديم ، نه مطبوعات داشتيم ، نه راديوى صحيح داشتيم ، نه تلويزيون صحيح داشتيم ، نه خطيب مى توانست حرف بزند، نه اهل منبر مى توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت مى توانست آزاد كار خودش را ادامه بدهد، نه هيچ يك از اقشار ملت كارشان را مى توانستند ادامه بدهند و در زمان ايشان هم همين اختناق به طريق بالاتر باقى است و باقى بود و الان هم باز نيمه حشاشه او كه باقى است ، نيمه حشاشه اين اخـتناق هم باقى است . ما مى گوييم كه خود آن آدم ، دولت آن آدم ، مجلس آن آدم ، تمام اينها غير قانونى است و اگر ادامه به اين بدهند اينها مجرمند و بايد محاكمه بشوند و ما آنها را محاكمه مى كنيم .
مـن دولت تـعـيـيـن مى كنم ، من تو دهن اين دولت مى زنم ، من دولت تعيين مى كنم ، من به پشتيبانى اين ملت دولت تعيين مى كنم ، من به واسطه اين كه مـلت مـرا قـبـول دارد (تـكـبـيـر حضار) اين آقا كه خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقايش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ‍ ندارد، فقط آمريكا از اين پشتيبانى كرده و فرستاده به ارتش دستور داده كه از او پشتيبانى بكنيد، انگليس هم از اين پشتيبانى كرده و فرستاده به ارتـش ‍ دسـتور داده كه از او پشتيبانى بكنيد، انگليس هم از اين پشتيبانى كرده و گفته است كه بايد از اين پشتيبانى بكنيد. يك نفر آدمى كه نه ملت قـبـولش دارنـد نه هيچ يك از طبقات ملت از هر جا بگوييد قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند كه مى آورند توى خيابانها، از خودشان هست ايـن اشـرار، فـريـاد هـم مـى كـنـند، از اين حرفها هم مى زنند، لكن ملت اين است ، اين ملت است (اشاره به حضار). مى گويد كه در يك مملكت كه دو تا دولت نـمـى شـود. خـوب واضـح است اين ، يك مملكت دوتا دولت ندارد لكن دولت غير قانونى بايد برود، تو غير قانونى هستى ، دولتى كه ما مى گوييم ، دولتى است كه متكى به آراى ملت است ، متكى به حكم خداست ، تو بايد يا خدا را انكار كنى يا ملت را. بايد سر جايش بنشيند اين آدم و يا اينكه به امر آمريكا و اينها وادار كند يك دسته اى از اشرار را اين ملت را قتل عام كند.
ما تا هستيم نمى گذاريم اينها سلطه پيدا كنند، ما نمى گذاريم اينها سلطه پيدا كنند، ما نمى گذاريم دوباره اعاده بشود آن حيثيت سابق و آن ظلمهاى سـابـق ، مـا نـخواهيم گذاشت كه محمد رضا برگردد. اينها مى خواهند او را بر گردانند، بيدار باشيد اى مردم ! بيدار باشيد، نقشه دارند مى كشند، سـتاد درست كرده مرد يكه در آنجايى كه هست ، روابط دارند درست مى كنند، مى خواهند دوباره ما را بر گردانند به آن عهدى كه همه چيزمان اختناق در اخـتـنـاق بـاشـد و همه هستى ما به كام آمريكا برود. ما نخواهيم گذاشت ، تا جان داريم نخواهم گذاشت و من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را خـواسـتـار هـسـتـم و مـن عـرض مى كنم بر همه ما واجب است كه اين نهضت را ادامه بدهيم تا آن وقتى كه اينها ساقط بشوند و ما به واسطه آراى مردم ، مجلس سنا درست بكنيم و دولت اول را، دولت دايمى را تعيين بكنيم .
و نـم بايد يك نصيحت به ارتش بكنم و يك تشكر از يكى از اركان ارتش يك قشرهايى از ارتش . اما آن نصيحتى كه مى كنم اين است كه ما مى خواهيم كه شما مستقل باشيد، ماها داريم زحمت مى كشيم ماها خون داديم ، ماها جوان داديم ، ماها حيثيت و آبرو داديم ، مشايخ ما حبس رفتند، زجر كشيدند، مى خواهيم كـه ارتـش مـا مـسـتـقـل بـاشـد. آقـاى ارتـشـبـد! شـمـا نـمـى خـواهـيـد؟ شـمـا نـمـى خـواهـيـد مـسـتـقـل بـاشـيـد؟ آقـاى سـرلشـكـر! شـمـا نـمـى خـواهـيـد مستقل باشيد، شما مى خواهيد نوكر باشيد؟
مـن بـه شـمـا نـصـيـحـت مـى كـنـم كـه بـيـايـيـد در آغـوش مـلت ، هـمـان كـه مـلت مـى گـويـد بـگـويـيـد مـا بـاى مستقل باشيم ، ملت مى گويد ارتش بايد مستقل باشد، ارتش نبايد زير فرمان مستشارهاى آمريكا و اجنبى باشد شما هم بياييد ما براى خاطر شما اين حـرف را مـى زنـيـم ، شـمـا هـم بـيـايـيـد بـراى خـاطـر خـودتـان ايـن حـرف را بـزنـيـد، بـگـويـيـد مـا مـى خـواهـيـم مـسـتـقـل بـاشـيـم ، مـا نـمـى خـواهـيـم ايـن مـسـتـشـارهـا بـاشـنـد مـا كـه ايـن حـرف را مـى زنـيـم كـه ارتـش بـايـد مـسـتـقـل بـاشـد، جـزاى مـا ايـن اسـت كـه بـريـزيـد تـو خـيـابـان خـون جـوانـهـاى مـا را بـريـزيـد كـه چـرا مـى گـويـيـد مـن بـايـد مستقل باشم ؟! ما مى خواهيم تو آقا باشى .
و امـا تـشكر مى كنم از اين قشرهايى كه متصل شدند به ملت ، اينها آبروى خودشان را آبروى كشورشان را، آبروى ملتشان را اينها حفظ كردند. اين درجـه دارهـا، هـمـافرها، افسرهاى نيروى هوايى ، اينها همه مورد تشكر و تمجيد ما هستند و همين طور آنهايى كه در اصفهان و در همدان و در ساير جاها، اينها تكليف شرعى ، ملى ، كشورى خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتيبانى از نهضت اسلامى ملت را كرده اند ، ما از آنها تشكر مى كنيم و بـه ايـنهايى كه متصل نشدند مى گوييم كه متصل بشويد به اينها، اسلام براى شما بهتر از كفر است ، ملت براى شما بهتر از اجنبياست . ما براى شـمـا مـى گـويـيـم ايـن مـطـلب را، شـمـا هـم بـراى خـودتـان ايـن كـار را بـكـنـيـد. رهـا بـكـنـيـد ايـن را، خـيـال نكنيد كه اگر رها كرديد ما مى آييم شما را به دار مى زنيم . اين چيزهايى است كه شماها يك انسان ديگر درست كرده اند و الا اين همافرها و اين درجـه دارهـا و ايـن افـسـرهاى كه آمدند و متصل شدند، ما با كمال عزت و سعادت آنها را حفظ مى كنيم و ما مى خواهيم كه مملكت ، مملكت قوى باشد، ما مى خواهيم كه مملكت دارى يك نظام قدرتمند باشد، ما نمى خواهيم نظام را به هم بزنيم ، ما مى خواهيم نظام محفوظ باشد ، لكن نظام ناشى از ملت در خدمت ملت ، نه نظامى كه ديگران سرپرستى اش را بكنند و ديگران فرمان به آن بدهند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
توضيح امام : مقصود من از مجلس سنا مجلس مؤ سسان بود، نه مجلس ‍ سنا.
مجلس سنا اصلش يك رف مزخرفى است و هميشه بوده.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -