انهار
انهار
مطالب خواندنی

شرحی مفید

بزرگ نمایی کوچک نمایی
در اين روز در سال 2 ه‍ آقا و سرور ما خاتم الانبيا (صلى الله عليه و آله )، امير المؤ منين (عليه السلام ) را به سيده نساء عالميان فاطمه زهرا بتول عذراء (عليها السلام ) تزويج فرمود. اين ماجرا بعد از رجوع از جنگ بدر 16 روز بعد از وفات رقيه دختر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در روز سه شنبه 6 ذى الحجه واقع شده استامام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((اگر خداوند متعال امير المؤ منين (عليه السلام ) را خلق نمى كرد، در تمام زمين انسانى كه كفو و شايسته همسرى با حضرت فاطمه (عليها السلام ) باشد يافت نمى شد از آدم ابولبشر و بعد از او.
خواستگارى از فاطمه (عليها السلام )
هنگامى كه سن مبارك بتول عذراء حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا (عليها السلام ) نه سال كامل شد، از اطراف و اكناف اهل مدينه و عظماى قبايل و رؤ ساى عشاير و صاحبان ثروت و مكنت به خواستگارى حضرت آمدند. عده اى از منافقين نيز اين جرئت را به خود دادند كه با كمال بى شرمى به خواستگارى آن حضرت بيايند.
هنگام خواستگارى بعضى از آنها رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) بسيار ناراحت شدند، و به عده اى از منافقين كه اعتراض كردند، فرمودند: ((من شما را رد نكردم ، بلكه خدا شما را رد كرده و امر فاطمه (عليها السلام ) از جانب خداوند متعال معين مى شود)). آنان غافل از اين بودند كه اين گوهر گرانبها را خداوند در سايه عزت و حراست خود حفظ فرموده و او را در خور استعداد ابناء دنيا از ملوك و رعايا و ارباب فقر غنا قرار نداده است ؛ بلكه او را براى وصى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) على بن ابى طالب امير المؤ منين (عليه السلام ) ذخيره فرمود است
از امام حسين (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: روزى حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) در خانه ام سلمه بود. فرشته اى با هيبت خاصى بر آن حضرت نازل شد كه با لغات گوناگون كه به يكديگر شباهتى نداشت مشغول تسبيح و تقديس خداوند بود. او عرض كرد: من صر صائيلم . خداوند مرا نزد شما فرستاده كه به شما بگويم : ((نور را به نور تزويج كن )). حضرت فرمود: ((چه كسى را با چه كسى ))؟ گفت : ((فاطمه را با على بن ابى طالب )). لذا پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فاطمه (عليها السلام ) را در حضور جبرئيل و ميكائيل و صر صائيل به عقد على (عليه السلام ) در آورد و اين عقد در زمين بود.در اين هنگام پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به ميان شانه هاى صر صائيل نگريست و ديد نوشته است : لا اله الا الله ، محمد رسول الله ، على بن ابى طالب مقيم الحجه . فرمود:اى صر صائيل ، از كى اين جمله بين شانه هاى تو نوشته شده ؟ گفت : دوازده هزار سال پيش از آنكه خداوند متعال دنيا را بيافريند.
عروسى و شركت كنندگان
در بعضى روايات آمده است كه بعد از خريد، 29 يا سى روز، امير المؤ منين (عليه السلام ) صبر كرد تا اينكه جعفر و عقيل به آن حضرت گفتند: از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) خواهش مى كنيم كه شما همسرت را بياورى .پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: ((ما انتظار داريم خود او بيايد و از ما در خواست كند)). امير المؤ منين (عليه السلام ) مى فرمايد: عرض كردم : ((حيا مانع من مى شود)). پيامبر (صلى الله عليه و آله ) اجازه مجلس عروسى و وليمه را فرمودند، و به امير المؤ منين (عليه السلام ) فرمودند: ((هر كس را دوست دارى دعوت كن )). زنان به كار زنها و امير المؤ منين (عليه السلام ) و عمار و بلال و چند نفر ديگر به كار مجلس مردها كه در مسجد بود، مى رسيدند.اصحاب با هداياى خود در جشن عروسى آن دو نور الهى شركت كردند، و از وليمه عروسى كه به دستور پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فراهم آمده بود، ميل كردند. در آن مجلس 4000 نفر از آن طعام خوردند و پيامبر (صلى الله عليه و آله ) غذايى براى امير المؤ منين و فاطمه (عليها السلام ) فرستاد، در حاليكه چيزى از آن غذا كم نشد و همچنان به جاى ماند، با وجود اينكه سه روز از آن تناول مى كردند.شب با مراسمى مخصوص ، حسب الامبر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) آن دو بزرگوار را به حجره ام سلمه آوردند. ام سلمه مى گويد: هنگامى كه خورشيد غروب كرد، پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: ((فاطمه را بياور)). من رفتم و دست فاطمه (عليها السلام ) را گرفته در حالى كه لباسش ‍ بر زمين كشيده مى شد و از خجالت و شرم عرق از چهره اش جارى بود، آن حضرت را نزد پدر بزرگوارش آوردم . هنگامى كه خدمت آن حضرت رسيد، از شدت خجالت پايش لغزيد. پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: ((خداوند تو را از لغزشهاى دنيا و آخرت نگه دارد)).هنگامى كه پيش روى آن حضرت قرار گرفت ، چادر را از صورت فاطمه (عليها السلام ) كنار زد تا على (عليه السلام ) چهره او را ببيند. سپس دست او را در دست على (عليه السلام ) قرار داد و اين گونه بود كه اين زندگى نورانى آغاز شد
ثمره ازدواج نورانى
ثمره اين ازدواج مبارك و نورانى و الهى پنج فرزند بود. دو امام معصوم (عليهم السلام )، آقا و مولايمان حضرت مجتبى (عليه السلام ) و سرور شهيدان حضرت اباعبدالله (عليه السلام )، دو دختر حضرت عقيله بنى هاشم زينب كبرى و جناب ام كلثوم (عليهم السلام )، كه اين فرزندان در زمان حيات پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در مدت نه سال به دنيا آمدند. آخرين فرزند ايشان حضرت محسن (عليه السلام ) بود كه بعد از شهادت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به مدت چند روز به وسيله ضربه هاى بين در و ديوار و كتك هاى منافقين و ظالمين به شهادت رسيدحضرت فاطمه (عليها السلام ) نه سال و 75 روز يا 95 روز در منزل امير المؤ منين (عليه السلام ) زندگى كرد تا آنكه بعد از شهادت حضرت محسن (عليه السلام ) به شهادت رسيد.
ازدواج آسمانى
بين ازواج آن حضرات در آسمان و تزويج آنها در زمين چهل روز فاصله بود. در اول يا ششم ذى الحجه در حالى كه طرف ايجاب عقد خداوند متعال و طرف قبول جبرئيل و خطبه خوان را حيل بود. شاهدان حاملان عرض و 70 هزار نفر از فرشتگان بود. نثار كننده نقل اين عروسى رضوان خزانه دار بهشت ، و آنچه نثار شد در و ياقوت و مرجان ، و حجله دار اين زفاف اسماء بود
اقوال در روز ازدواج حضرت
اقوال در ازدواج چنين است : عقد در صفر و ازدواج در ذى الحجه  عقد در ماه رمضان و ازدواج در ذى الحجه، عقد در صفر و ازدواج در ربيع الاول ، عقد در رجب و ازدواج بعد از بازگشت امير المؤ منين (عليه السلام ) از بدر عقد در ربيع الاول و ازدواج . در ربيع الاول ، عقد در اول يا ششم ذى الحجه  عقد در اول ذى الحجه و ازدواج در ششم ذى الحجه ، يك سال بعد از هجرت عقد و يك سال بعد از آن ازدواج ، عقد در 28 سفر و چهار ماه بعد از آن ازدواج  عقد در محرم و ازدواج در ذى الحجه  عقد چند روز از شوال گذشته و ازدواج روز سه شنبه ششم ذى الحجه  يا نيمه رجب
مراسم عروسى
هنگامى كه حضرت فاطمه (عليها السلام ) را در شب ازدواج به خانه على (عليه السلام ) مى بردند، پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از جلو ايشان ، جبرئيل در سمت راست و ميكائيل در سمت چپ ايشان ، و هفتاد هزار فرشته پشت سر حضرتش حركت مى كردند و در آن حال خدا را تسبيح مى گفتند و تقديس مى كردند، و اين تقديس و تسبيح آنها تا طلوع فجر ادامه داشتجبرئيل زمام ناقه اى كه آن حضرت را مى بردند و اسرافيل ركاب و ميكائيل دنبال آن را گرفته بود، و پيامبر (صلى الله عليه و آله ) جامعه هاى فاطمه (عليها السلام ) را منظم مى كرد، و هفتاد هزر ملك با ديگر فرشتگان تكبير مى گفتند؛ اما به حسب ظاهر سلمان زمام ناقه را گرفته بود و حمزه و عقيل و جعفر از اهل بيت از قفاى حضرت فاطمه (عليها السلام ) و بنى هاشم با شمشيرهاى كشيده مى آمدند، و همسران پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از پيش روى مى آمدند.پيامبر (صلى الله عليه و آله ) آنها را به مسجد طلبيد و دست فاطمه (عليها السلام ) را در دست على (عليه السلام ) نهاد و فرمود: بارك الله فى ابنه رسول الله ؛ و نيز فرمود: هذه وديعتى ؛ و بعد از مراسمى مخصوص ، پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در حق آنها و نسل ايشان دعا كرد. سپس فرمود: مرحبا ببحرين يلتقيان و نجمين يقترنان .سپس پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از نزد ايشان بيرون آمد و چهار چوب در را گرفت و فرمود: طهركما الله و طهر نسلكما، انا سلم لمن سالمكما و حرب لمن حاربكما، استودعكما الله و استخلفه عليكما.آنگاه همه به منازل خود رفتند و از زنان جز اسماء كسى نزد فاطمه (عليها السلام ) نماند، و اين به خاطر وصيت حضرت خديجه (عليها السلام ) بود كه هنگام وفات گريست و از اسماء عهد و پيمان گرفت كه در شب عروسى حضرت فاطمه (عليها السلام ) آن حضرت را تنها نگذارد. اسماء هم به عهد خود وفا كرد، و چون ماجرا را براى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) نقل كرد، آن حضرت ياد خديجه (عليها السلام ) كرد و گريست و در حق اسماء دعا فرمود
مهريه حضرت زهرا (عليها السلام )
در مقدار و نوع مهريه آن حضرت روايات مختلفى وارد شده است :- يك لباس مشكى بلند و يك پوست گوسفند و مقدارى عطر- يك لباس نرم و ملايم و يك زره خطى كه ساخت بحرين است- چهار صد و هشتاد درهم- چهار صد مثقال نقره- پانصد درهم ، كه علامه مجلسى (رحمه الله ) مى فرمايد: اصح اقوال همين قول است- زره حطمى كه ارزش آن سى در هم بود و پوست قوچ يا ميش- درع حطمى- يك شتر- يك پنجم زمين . پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: ((در آسمان معين شده كه مهريه زهرا يك پنچم زمين است . پس هر كه در زمين را برود در حالى كه با او و فرزندانش دشمن باشد، قدم زدن او تا روز قيامت در زمين حرام است )).امام باقر (عليه السلام ) فرمود: مهر فاطمه (عليها السلام ) يك پنجم دنيا و دو سوم بهشت است ، و در زمين چهار نهر فرات ، نيل ، نهروان و بلغ براى حضرت فاطمه (عليها السلام ) است . خداوند به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: ((اى محمد، تو فاطمه را به مهريه پانصد درهم به ازدواج على در آور تا سنتى در بين امت تو باشد). در روايت ديگر: ((يك چهارم دنيا و بهشت و جهنم است ، كه دوستان خود را داخل بهشت مى كند و دشمنان خود را به جهنم روانه مى نمايد). در روايت ديگر مهريه آن حضرت نصف دنيا ذكر شده است
وليمه عروسى
اثاث منزل و وليمه عروسى حضرت زهرا (عليها السلام ) چنين بود كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به امير المؤ منين (عليه السلام ) فرمود: ((زره خود را بفروش )). آن حضرت زره را فروخت و پول آن را خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) آورد. پيامبر (صلى الله عليه و آله ) مقدارى را جهت تهيه غذاى عروسى به ام سلمه دادند. بنابر بعضى روايات نصف از لوازم غذا را پيامبر (صلى الله عليه و آله ) و نصف ديگر را امير المؤ منين (عليه السلام ) تهيه نمودند.
جهازيه حضرت زهرا (عليها السلام)
مقدارى را هم به بلال و عمار دادند كه از بازار لوازم خانه را خريدارى كنند. يك پيراهن ، يك عدد روسرى ، قطيفه سياه خيبرى يا عباى سياه ، پرده نازك پشمى ، يك عدد حصير از بافته هاى قريه هجر، آسياى دستى ، يك عدد طشت مسى ، مشك براى آب آوردن ، كاسه اى سفالين ، مشكى مخصوص ‍ خنك كردن آب ، ابريقى كه طرف بيرونش رنگ شده بود، كوزه سفالين ، پوست گوسفندامير المؤ منين (عليه السلام ) مى فرمايد: در آن شب كه دختر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به خانه من آمد، بسترمان جز يك پوست گوسفند نبوددر جاى ديگرى از آن حضرت نقل شده كه فرمود من از فاطمه (عليها السلام ) در حالى ازدواج كردم كه جز يك پوست گوسفند چيزى نداشتيم كه شب بر روى آن مى خوابيديم و روز علوفه شترمان را بر روى آن مى ريختيم و خدمتگزارى در خانه نداشتيمدر روايتى ديگر مى فرمايد: پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به خانه ما آمد در حالى كه ما بر روى خود قطيفه اى انداخه بوديم كه اگر از طول آن را به روى خود مى كشيديم ، پهلويمان خالى مى شد و اگر از عرض مى انداختيم سر و پاهايمان بدون روپوش مى ماندبعضى از اهل سنت نقل كرده اند: هنگامى كه فاطمه (عليها السلام ) به خانه على (عليه السلام ) رفت ، در خانه آن حضرت چيزى جز ريگ پهن شده ، كوزه سفالين ، بالش و ظرفى براى آب نيافتبنابر نقلى ديگر دو كوزه كوچك ، ظرف مخصوص شير كه از چوب مى تراشيدند، سبويى سبز رنگ كه روغن يا آرد در آن مى ريختند، چهار بالش يا متكا يا پشتى با رويه اى از پوست پر از گياه خشك سبز رنگ ، از اثاثيه منزل بود
منبع: تقویم شیعه

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -