انهار
انهار
مطالب خواندنی

شرحی دردناک

بزرگ نمایی کوچک نمایی

گرچه ريشه نژادى لبنان را فينيقيها تشكيل مى دهند، اما پيدايش آن به صورت يك دولت از وقايع قرن حاضر است . لبنان داراى جغرافياى تاريخى و فرهنگ پيچيده اى است . كوههاى لبنان كه ارتفاع آنها حدودا به سه هزار متر مى رسد و در شعاع 25 كيلومترى ساحل مديترانه قرار دارند، هميشه پناهنگاه مناسبى براى گروههاى اقليت مذهبى كه از ترس آزار و شكنجه به آنجا پناهنده مى شدند، بوده است .
بعد از حمله لشكريان اسلام در قرن هفتم ميلادى به اين منطقه ، مسيحيان مارونى و بعدها اقليتهاى مسلمان دروز و شيعه در منطقه كوهستانى داخلى متمركز شدند. لبنان از نظر مذهبى نامتجانس ترين كشور منطقه است . به طور رسمى ، 17 فرقه يا كليساى شناخته شده در آن وجود دارد و حداقل 60 درصد همه لبنانيها مسلمان هستند. جالب اينجاست كه چون مسيحيان و مسلمانان هر دو داراى تقسيمات كوچكتر فرقه اى به شرح زير هستند هيچ فرقه اى به تنهايى نتوانسته است اكثريت پيدا كند.

جوامع مذهبى در لبنان
جامعه در صد تخمينى از جمعيت
كل مسلمانان :
سنى
شيعه
دروز
كل مسيحيان :
مارونى
ارتدكس يونانى
كاتوليك يونانى
ساير مسيحيان
60 درصد
26 درصد
27 درصد
7 درصد
40 درصد
23 درصد
7 درصد
5 درصد
5 درصد

به منظور همسازى سياسى ميان فرقه اى مختلف و يافتن شيوه اى مناسب براى همزيستى مسالمت آميز يك سيستم پيچيده تقسيم نسبى قدرت در پيمان ملى 1943 ميلادى گنجانده شد. كليه مقامات رسمى اعم از هيئت وزيران ، كرسى هاى پارلمان و مقامات ادارى بر اساس تقسيم بنديهاى ثابت به جوامع مختلف داده شد. مقام رياست جمهورى براى هميشه در دست مارونيها باقى ماند، نخست وزيرى به سنى ها داده شد و رياست مجلس به شيعيان واگذار گرديد.
مارونيها با اختصاص دادن پستهاى حساس نظامى و امنيت داخلى به خود، قدرتمندترين گروه شدند. براى اين كه به لبنان مجال ابقاء داده شود، مسيحيان موافقت كردند كه از پيوند زدند لبنان به فرانسه و غرب خوددارى كنند و مسلمانان نيز از تلاش براى ايجاد وحدت با ساير دولتهاى عرب ، بويژه سوريه ، صرفنظر كنند اين مصالحه تا مدتى نتيجه بخش بود.
لبنانى ها به مطبوعات قوى و آزاد دسترسى داشتند و آشكارا مى توانستند به بيان عقايد سياسى خود بپردازند. به طور قطع براى مدت چند سال ايران لبنان به عنوان متحمل ترين كشور در جهان عرب مورد تحسين قرار مى گرفت و آن هم مغرور از اين وضع خود را ((سويس خاور ميانه )) خطاب مى كرد. ولى آرامش فريب دهنده بود. اين نظام سياسى غير قابل انعطاف تا زمانى درست عمل مى كرد كه با مسائل و تقاضاهاى جديد رو به رو نشده بود.
لبنان از همان ابتداى موجوديت ، به انگيزه اين كه هويت محلى و قومى بر هويت ملى غلبه كرده بود ((يك جمهورى متزلزل )) بوده است .
عدم رضايت مسلمانان در مورد توزيع غير عادلانه قدرت سياسى ملى كه كفه آن به طرف مارونيها سنگينى مى كند، در دهه 1960 به صورت يك مشكل عمده در آمده بود و احتمالا يكى از اهم دلايل جنگ داخلى به شمار مى رفت . با وجود سيستم پيچيده سهميه بندى براى تمامى مقامات دولتى مارونيها بوضوح لبنان را تحت فرمان خود داشتند. شيعيان بويژه در نارضايتى خود كاملا محق بودند، چون پيمان ملى 1943 اساسا قرار دادى بود كه بين رهبران سنى مارونى و جوامع سنى بسته شده بود.

 

حضور فلسطينى ها در لبنان
حضور 400 تا 600 هزار فلسطينى در لبنان احتمالا به مثابه يك ((كاتاليست ))  در جنگ داخلى 76 - 1975 بود. اين پناهندگان غالبا مسلمان ، كه 15 تا 20 درصد جمعيت را تشكيل مى دهند امروزه يكى از بزرگترين جوامع هستند، كه طى سه موج وارد لبنان شدند: بعد از پيدايش ‍ اسرائيل در 1948، پس از جنگ 1967 و جنگ داخلى لبنان در 1970.
در ابتدا از نظر سياسى خاموش بودند، ولى جراحت حاصل از شكست اعراب در 1967 موجب رشد سريع سازمانهاى چريكى فلسطينى ، كه بسيارى از آنها از جنوب لبنان به عنوان پايگاه براى حمله عليه اسرائيل استفاده مى كردند، شد. حكومت مركزى به علت ضعف ، نه قدرت كنترل آنها را داشت و نه مى توانست از حملات تلافى جويانه اسرائيل جلوگيرى به عمل آورد كه اولى موجب خشم مارونيها گرديد و دومى موجب خشم شيعيان در جنوب شد كه قربانيان اصلى بودند.
اين مسئله بعد از اين كه اغلب چريكهاى فلسطينى اخراج شده از اردن (1970) بالقوه در مبارزه براى كسب قدرت بيشتر استقبال نمودند. بر همين اساس مارونيها به آنها به صورت بر هم زننده موازنه ناپايدارى كه اساس ‍ موجوديت لبنان را تشكيل مى داد، نگاه مى كردند.
در اوايل دهه 1970، اردوگاههاى پناهندگان فلسطينى عملا به صورت يك دولت در دولت در آمده بود. كشمكش زمان كه به درگيرى منجر شد، تنها يك اختلاف ساده فرقه اى بين مسلمانان و مسيحيان نبود، بلكه كشمكش ‍ بين دارا و ندار، بين كسانى كه خواهان حفظ نظام سياسى موجود و آنهايى كه در پى اصلاح . لائيك كردن آن بودند، بين آنهايى كه طرفدار تجارت درهاى باز و روش سرمايه دارى در توسعه اقتصادى و يك نقش حداقل براى دولت و آنهايى كه احساس مى كردند، مسائل لبنان از طريق سوسياليستى كردن كشور و يك مركز قوى تصميم گيرى حل مى شود، سرانجام بين ناسيوناليستهاى لبنانى و عرب و حتى بين نسلهاى مختلف سياسى بود.
حملات مكرر مسلمانان نهايتا نيروهاى چند مليتى را وادار به ترك منطقه كرد. و اسرائيل با يك حمله ناگهانى به لبنان جنگ داخلى را به طور موقت به نفع مارونى ها تمام كرد.
تهاجم اسراييل به لبنان در ژوئن 1982 كه به منظور انهدام سازمان آزادى بخش فلسطين و ايجاد يك ((منطقه امنيتى )) در جنوب ، و تحميل يك حكومت مركزى مارونى قدرتمند كه با آن بتواند روابط صلح آميز داشته باشد، انجام شد. تهاجم اسراييل به لبنان نه تنها مسائل آن را حل نكرد، بلكه بر مشكلات آن افزود.

 

جنگ لبنان (ژوئن و سپتامبر 1982)
اين جنگ به تعبيرى به پنجمين نبرد اعراب و اسرائيل شهرت دارد، با هدفهاى متعددى از سوى محافل صهيونيستى آغاز شد. رژيم صهيونيستى به منظور در هم شكستن استخوان بندى سازمان آزادى بخش فلسطين و اخراج چريكهاى فلسطينى از لبنان ، روى كار آمدن يك دولت دست نشانده و گسترش پيمان ((كمپ ديويد))، متعاقب ترور سفير آن كشور در لندن (3 ژوئن 1982)، در روز چهارم ژوئن عراده جنگى خود را با روياى يك جنگ برق آسا از طريق تهاجم گسترده هوايى ، زمينى و دريايى به حركت در آورد.
عمليات نظامى با عنوان ((تامين امنيت جليله )) با بمباران اردوگاههاى فلسطينى در اطراف بيرون آغاز شد و نيروى صهيونيستها نيز تجاوز خود را به سوى شمال ادامه داد.
بنا به گفته مقامات ارتش صهيونيستى ، 150 هزار نفر در اين تهاجم شركت داشتند. اين نيروها پس از ده روز جنگ تمام عيار، قسمت غربى بيرون را محاصر كردند، ولى مقاومت شديد نيروهاى فلسطينى و لبنانى بيش از هشتاد روز طول كشيد. در اين حملات بيرون صحنه آزمون پيشرفته ترين جنگ افزارهاى ويرانگر نظير بمب هاى خوشه اى ، فسفرى ، ساچمه اى و غيره بود. حجم نيروهاى فلسطينى در برابر اين يورش نامتعادل به 24500 نفر مى رسيد. ادامه يورشهاى رژيم صهيونيستى باعث شد تا سازمان آزادى بخش فلسطين ضربه نظامى شديدى را متحمل شود. آمريكا و عربستان سعودى با تاكيد به لزوم ادامه حيات اين سازمان به عنوان يك سازمان سياسى معتدل و به كارگيرى راه حل هاى آمريكايى ، رهبرى ساف را وادار ساختند تا در طى 10 روز 12000 چريك فلسطينى را به همراه رهبران آن از لبنان خارج نمايد و آنها را روانه اردن ، عراق ، تونس ، يمن جنوبى و شمالى ، سودان ، قبرس ، يونان ، سوريه و الجزاير كند.
همزمان با خروج آخرين دسته از چريكهاى فلسطينى (1/9/1982) طرح رونالد ريگان رئيس جمهور وقت آمريكا كه حالى از امكان مذاكره مستقيم ميان فلسطينى ها و رژيم صهيونيستى بود در واشنگتن اعلام گرديد كه بلافاصله با مخالفت رژيم صهيونيستى روبرو شد.
راه حل ديگرى كه براى اين مسئله ارائه شد، ((طرح فاس )) بود. در پى كنفرانس سران كشورهاى عرب در 6 سپتامبر در شهر ((فاس واقع در كشور مغرب )) قطعنامه اى صادر شد كه مورد تصويب همه كشورهاى عربى (جز ليبى ) و سازمان آزادى بخش فلسطين قرار گرفت ، بر طبق اين قطعنامه مقرر گرديد:
1 - نيروهاى اسرائيلى از همه سرزمين هايى كه رژيم صهيونيستى در سال 1967 اشغال كرده است ، از جمله قدس عربى ، عقب نشينى كند.
2 - شهركهاى يهودى نشين كه بعد از سال 1967 در سرزمين هاى اشغالى تاسيس شده است بر چيده شوند.
3 - آزادى عبادت و انجام مراسم مذهبى براى تمام اديان در اماكن مقدسه تضمين شود.
4 - تاكيد بر حق ملت فلسطين در تعيين سرنوشت و اعمال حقوق ملى به رهبرى سازمان آزادى بخش فلسطين به عنوان تنها نماينده قانونى ملت فلسطين و نيز جبران خسارت كسانى كه مايل به بازگشت به فلسطين نيستند.
5 - ساحل غربى و غزه شاهد يك مرحله انتقالى زير نظر سازمان ملل متحد خواهد بود كه بيش از 6 ماه طول نخواهد كشيد.
6 - تاسيس دولت مستقل فلسطين كه پايتخت آن قدس خواهد بود.
7 - شوراى امنيت ، تضمين هاى صلح ميان همه كشورهاى منطقه از جمله دولت مستقل فلسطين را تنظيم مى كند.
8 - شوراى امنيت سازمان ملل متحد ضامن اجراى اصول فوق باشد.
سازمانهاى ديگر فلسطين مانند ((جهبه خلق براى آزادى فلسطين ))ت ((صاعقه )) و ((جبهه مبارزه خلق )) با اين طرح مخالفت كردند.
از سوى ديگر، رهبران اتحاد شوروى سابق نيز كه جنگ لبنان را عاملى براى توسعه نفوذ و اعمال استراتژى آمريكا در خاور ميانه و اجراى عملى پيمان استراتژيك آمريكا و رژيم صهيونيستى مى دانستند، در تاريخ 15 سپتامبر 1982 طرح ((برژنف )) را عرضه كردند. مفاد طرح مزبور به قرار ذيل بود:
- احترام به اصل عدم مشروعيت تسلط بر سرزمين هاى ديگران از راه تجاوز؛ - استرداد سرزمين هاى اشغالى 1967؛
- تامين حقوق مشروع ملت فلسطين ؛
- بازگرداندن قسمت شرقى شهر اورشليم (قدس شرقى )؛
- آزادى عبادات مذهبى براى اديان سه گانه اسلام ، مسيحيت و يهود؛
- تامين حق وجود امنيت براى همه كشورهاى منطقه به شرط رعايت اصل عمل متقابل ؛
- پايان دادن به حالت جنگ و تحقق صلح ؛
- احترام به تماميت ارضى كشورها؛
- تصويب مقررات و تضمين هاى بين المللى ،
- نظارت شوراى امنيت ملل متحد.
در ادامه تجاوز ياد شده ، نيروهاى صهيونيستى در پى قتل بشير جميل در روزهاى 16 و 17 سپتامبر 1982 به اردوگاههاى فلسطينى صبرا و شتيلا حمله بردند و 3297 نفر از سكنه آنها را به قتل رساندند. بدين ترتيب برگ سياه ديگرى بر تاريخ صهيونيسم و برگ خونينى بر تاريخ ملت فلسطين افزوده شد))
نيروهاى فالانژيست كه با صهيونيستها همكارى مى كردند روز جمعه در ورودى اردوگاه را بستند و با دور كردن مردم از اين ناحيه سعى كردند صداى رگبار به گوش خبرنگاران و مردم نرسد.
خبرنگاران خارجى كه از نزديك شاهد اين اعمال وحشيانه بودند گزارش ‍ دادند كه سربازان رژيم صهيونيستى و فالانژيستها پس از گردآورى فلسطينى ها در حومه بيروت بدون استثناء به روى آنان آتش گشودند. در اين حال تانكهاى اسرائيلى هر چيزى را در سر راه خود يافتند نابود كردند و سربازان نيز به روى هر كسى كه ديده مى شد آتش گشودند. وسيعترين قتل عام در اردوگاه شتيلا اتفاق افتاد كه كنترل آن پس از هجوم سربازان اسرائيلى به فالانژيستها سپرده شده بود، فالانژيستها در اين اردوگاه به كشتارى شبيه آنچه كه در سال 1975 در تل زعتر انجام داده بودند دست زدند، در اردوگاه شتيلا هيچ كس زنده نماند تا آنچه را كه بر آنان رفته بود توضيح دهد.
از سوى ديگر ((داوود كلوتى )) نماينده سازمان آزاديبخش فلسطين تاييد و تاكيد كرد كه نيروهاى صهيونيستى ، فالانژيستها و سربازان سرگرد شورشى ((سعد حداد)) مشتركا در ساعتى پس از ظهر آن روز 1400 تن از فلسطينى هاى ساكن در اردوگاه برج البراجنه و شتيلا را در غرب بيروت به طور وحشيانه قتل عام كردند.
اسرائيل در توجيه اين تهاجم (وحشيگرى ) ادعا كرد كه اين عمل در دفاع از خود انجام گرفته است . شوراى امنيت در خواست كرد كه ((اسرائيل تمامى نيروهاى نظامى اش را فورا و بدون قيد و شرط به مرزهاى شناخته شده بين المللى لبنان به عقب بكشد.)) اما (اسرائيل ) به حملاتش در بيروت ادامه داد و سراسر منطقه را با بمبارانهاى هوايى تخريب كرد و راه رسيدن تداركات غذايى و پزشكى را به قربانيان بمبارانها بست . شوراى امنيت خواستار شد كه راه را باز كنند و نيازهاى مردم برطرف شود.
شوراى امنيت و مجمع عمومى اين كشتارها را به عنوان ((قتل عام جنايى غير نظاميان فلسطينى )) محكوم كرد و مجمع عمومى آن را ((يك كشتار)) خواند. در نتيجه ، اسرائيل از بخش اعظم لبنان عقب نشينى كرد، اما شمارى از نيروهايش را در جنوب لبنان نگه داشت )).


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -