انهار
انهار
مطالب خواندنی

مطالبی مفید

بزرگ نمایی کوچک نمایی
پس از فوت محمد شاه قاجار پسر وي به نام ناصرالدين ميرزا كه درآن زمان وليعهد محمد شاه قاجار مي شد وي درشهر آذربايجان به سر مي برد و از عمر وي بيش از شانزده سال يا هفده سال نمي گذشت. در راه ورود وي به تهران از جمله كساني كه وي را حمايت مي كرد ميرزاتقي خان فراهاني بود كه بعده ها وزير ناصر الدين شاه شد.ميرزاتقي خان فراهاني يا همان امير كبير بين راه آن قدر از خود لياقت نشان داد كه شخصيت وي به حدي نظر ناصرالدين شاه را جلب كرد كه دربين همان راه لقب امير نظام را توانست از ناصرالدين شاه بگيرد ودرتهران نيز پس از تاج گذاري ناصرالدين شاه وبرتخت نشستن وي به پاس زحمات امير كبير به وي لغب اتابك اعظم رامي دهد وچندي بعد نيز به مقام صدارت رسيد. ناصرالدين شاه شخصي بود كه مي توانست ايران را آباد كند ولي وي اين كار را انجام نداد علت آن را هم مي توان همين مساله رابيان كرد كه وي به سفرهاي خارجي وبه خصوص سفرهايي به اروپا رادوست داشت وكسي كه مداوم بدين سفرها راهي مي شود نمي تواند پادشاه خوبي براي ايران باشد . درزمان سلطنت وي اوضاع ايران بسيار آشفته بود درآن زمان چون وي خردسال بود مادر وي در حكومت دخالات زيادي داشت از جمله ي اين اين آشفتگي ها: درتمامي بلاد ايران شورش برپا بود چنان كه اهالي بروجرد بر جمشيد خان ماكويي ومردم كرمانشاه برمحبعلي خان وساكنين شيراز بر حسين خان نظام الدوله قيام كرده بودند وهر كدام از حكما قسمتي رابراي خود برداشته بودند.واز همه مهمتر فتنه حسن خان سالار درخراسان بودكه دفع آن بسيار سخت بود. ميرزا تقي خان امير كبير تمام علل پيشرفت اروپا را مي دانست وبه خوبي مي انديشيد كه براي پيشرفت ايران چه كارهايي بايد انجام دهد. ميرزاتقي خان پس از مدتي تمامي خرابي هاي زمان محمد شاه وفتحعلي شاه راجبران كرد ومي گويند كه اگر ناصرالدين شاه دستور كشتن وي رانمي دادايران به يكي از كشورهاي بزرگ جهان مبدل مي گشت . هرچند وي مدت كوتاهي صدارت ايران رابر عهده داشت ولي با اين حال كارهاي مفيدي را براي آباداني ايران انجام داد.از جمله ي اين كارها: 1-افزودن قدرت مركزي وكاهش نفوذ حكما ودرباريان. 2-ايجاد امنيت درسراسر مملكت وسركوبي ياغيان. 3-به خدمت كاران پاداش وخائنان رامجازات مي كرد.دربعضي روايات آمده است كه وقتي ميرزا حسن خان راسركوب كردند ناصرالدين شاه به نسبتي كه با وي داشت از خون وي گذشت ولي امير كبير از اين كار وي جلوگيري كرد. 4-بساط عدل رابر پا داشت واز تعدي حكام ورشوه گيري آن ها جلوگيري كرد. 5-منظم كردن سپاه ولشگريان. 6-تاسيس مدرسه ي دارالفنون وانتشار روزنامه ي وقايع التفاقيه. 7-كم كردن حقوق درباريان وشاهزادگان. 8-كم كردن الغاب درباريان. اين اقدامات وي دچار شد كه عده اي از درباريان برعليه وي توطئه كنند ميرزاآقا خان نوري اعتمادالسلطنه ازجمله اين كسان بود. ودرباريان امير كبير را پيش ناصرالدين شاه بد نام كردندوبعد وي امير كبير را از صدارت بركنار كردوبه فين كاشان تبعيد كردوبعد از چهل روز درحالتي كه مست بود حكم قتل امير كبير را مهر كرد.وگويند كه بعد از اين براي وي اشك نيز ريخته است ولي هيچ فايده اي نداشت او ايران را از بودن همچنين مرد بزرگي محروم كرد.وپس از امير كبير نيز ميرزا آقا خان نوري به صدارت رسيد. توضيحاتي درباره ي مهر در زمان قاجار: در زمان سلطنت ناصرالدين شاه وكلا درزمان سلطنت قاجار حكم اعدام ويا عفو كسي يا هر چيز ديگر را پادشاه با مهري كه در اختيار داشت مهر مي كرد ودستور قتل امير كبير نيز بدين گونه صادر شد. فتنه ي سالار: در زمان محمد شاه حسن خان سالار پسراللهيارخان آصف الدوله شروع به ياغيگري كرد وبه دنبال اين طغيان تاسطنت ناصرالدين شاه به طول كشيد اميركبير كه امنيت كشور را مهمترين چيز مي دانست به حسام السلطنه دستور داد كه وي را در خراسان سركوب كندوسرانجام اين عمليات موفق بود وسالار وپسرش وبرادرش دستگير شدند ودر سال (266)به هلاكت رسيد. شورش اتباع باب: در زمان محمد شاه شخصي به نام محمد علي باب كه اهل شيراز بود خود را واسطه ي بين مردم وامام زمان خواندودر ظرف مدتي افرادي را مطيع خود ساخت . پس از مرگ محمد شاه كه بي نظمي وآشفتگي در كشور زياد شدفرصت خوبي براي تبليغ بابيگري بود در اين جا لازم به ذكر است كه باب پس از مدتي خود را مهدي موءعود وبعد از چندي خود راپيامبر نيز ناميد. باب وطرفدارانش در كنار مزار شيخ طبرسي قرار گرفتند ودر آن جا مشغول ساختن قلعه شدند. وقتي كه اين خبر به گوش ميرزا تقي خان رسيددرابتدابه بزرگان مازندران دستور قلع وقمع آن ها رادادولي طولي نكشيد كه آن لشكر مغلوب گرديدوآقا عبدالله نام افغان كه مرد دليري بود به دست ملاحسين كه از طرفداران فقه ي بابيگري بود كشته شد. ودرحمله ي بعدي شاهزاده مهدي قلي ميرزا بالشگري كار آزموده ي خود براي تسخير آن قلعه راهي شدند دراين بار ملاحسين شبيح خون زده ولشگر شاهزاده رااز پاي درآوردوخود وي نيز چاره اي جز فرار نديد واز آن جا فرار كردوملا حسين خان كه بر سر راه فراريان كمين كرده بود دو تير به او برخودكرد وكشته شد. وبابيان براي اطمينان دور قلعه ي خود را خندق حفر كردند تا افراد مهدي قلي ميرزا نتوانند وارد قلعه شوندو مهدي قلي ميرزا نيز بهترين راه را محاصره ي قلعه وراه هاي رفت وآمد دانست وپس از مدت ها محاصره سرانجام آذوقه وغذاي آنها تمام شدوبه ناچار آن ها تسليم شدند ودستور كشتن آنها صادر شدومحمد علي باب را نيز به تهران آوردند وبعد از مدتي به دستور امير كبير وبه روايتي در باغ فردوس تهران تير باران شد.بعد از باب پس از او ميرزا حسينعلي نوري رهبري پيروان باب را بر عهده گرفت.ميرزا حسينعلي لغب باب (بهاء)را به خود داده بود مدتي بعد خود را پيامبر جديد خواندوفرقه ي بهائي را بوجود آورد كه اين امر مورد حمايت انگلستان واقع گشت. فتح هرات: درزمان محمد شاه قاجار ايران تصميم داشت هرات رافتح كندولي بادخالت انگليسي ها مجبور به ترك آن شد. در زمان ناصرالدين شاه حاكم خراسان ميرزا حسام السلطنه به جنگ با حاكم حرات رفت وسرانجام پس از نبرد سختي هرات به دست ايرانيان فتح شد ودر اين جا اين مساله مطرح است كه چرا ميرزا آقا خان نوري هيچ تدبيري را براي جلوگيري از تجاوز انگليسي ها انجام ندادجاي شك وترديد است وبه همين علت چون هرات براي انگليسي ها مهم بود از جنوب ايران نفوذ كرده وشهر بوشهر ورفته رفته كل جنوب ايران را گرفتند ولشكر فارس به رياست مهر علي خان شجاع الملك كاري از پيش نبرده وشكست خوردند. چون اين خبر به تهران رسيد ايران قصد جنگ با دولت انگليس راكرد ومبرزامحمد خان قاجار مامور اين كار شدولي آنها نيز ذر اين جنگ شكست خوردند. فرخ خان امين الملك كاشاني با سفير ايران در پاريس پيام داد كه با سفير انگليس كه وي نيز در پاريس اقامت داشت گفت وگو كند واين گونه بود كه بين ايران و انگليس پيماني به نام پيمان صلح پاريس در شهر پاريس بسته شد. دراين عهد نامه اين گونه ذكر شده بود كه ايران هيچ حق دخالتي در امور هرات و افغانستان ندارد وبايد استقلال اين كشور رابه رسميت بشناسدودولت ايران نيز به راحتي اين مطلب را قبول كرد. در اين جا بي لياقتي وبي كفايتي ميرزا آقاخان نوري بسيار واضح ديده مي شود واگر در اين جا امير كبير حضور داشت به طور قطع نمي گذاشت هرات و افغانستان از ايران جدا شود. ودر اين جا ميرزا آقا خان نوري مي توانست با فرستادن قواي بهتر وبانظم بيشتري حتي انگليس را هم شكست دهد. ناصرالدين شاه واعطاي امتياز به بيگانگان: همان طور كه گفتيم ناصرالدين شاه پادشاهي مستبد وولخرج بود وسفر هاي اروپاو كلا سفرهاي خارجي را دوست داشت وي امتيازات زيادي را به بيگانگان مي داد. از جمله: 1-امتياز رويتر :اين امتياز يكي از بد ترين امتيازاتي بود كه ناصرالدين شاه به بيگانگان داد وشرح آن اين گونه است كه انحصار احداث راه آهن وبهره برداري از كليه ي معادن وجنگل ها به شخص يهودي اي بنام رويتر داده شد.واين عمل ناصرالدين شاه با مخالفت شديد روحانيون ومردم تهران شد ودر آخر به اسرار و دستور حاج ملا علي كني اين پيمان لغو شد. 2- امتياز انحصاري توتون وتنباكو: اين امتياز نيز يكي از امتيازات بسيار بد به بيگانگان بود اين قرار داد ميان يك فرد انگليسي به نام تالبوت وناصرالدين شاه بسته شد ووي در ايران كارخانه ي رژي را راه اندازي كردواين امر نيز موجب ناراحتي بسياري از روحانيون شد از جمله ميرزا حسن آشتياني وسيد جمال الدين اسد آبادي كه قانون اساسي اي كه وي طراحي كرده بود را ناصرالدين شاه پاره كردوسرانجام اين پيمان به فتواي آيت الله ميرزاحسن شيرازي كه استعمار توتون وتنباكو را حرام اعلام كرده بود لغو شد. چاپ اسكناس وتمبر درزمان ناصرادين شاه: در زمان ناصرالدين شاه با آمدن چاپ چاپ اسكناس وتمبر پست بسيار رواج يافت واين را مي توان يكي از كار هاي مثبت ناصر الدين شاه قلمداد كردواين هارا با استفاده از تجربياتي كه در سفر هاي خود به اروپا داشت كسب كرد. اسكناس هاي چاپ شده توسط ناصرالدين شاه در بازارهاي خريد وفروش اسكناس بسيار گران قيمت وكمياب مي باشند. اين اسكناس ها درآن زمان در انگليس چاپ شده وتوسط بانك شاهنگشاهي در ايران كه مديريت آن ها را نيز افراد انگليسي بر عهده داشتند توضیع می شد. بناي ساختمان هاي بزرگ: ساختمان بسيار زيبايي كه در زمان ناصرالدين شاه به تقليد از انگليسي ها ساخته شد شمس العماره بود اين بنا در شش طبقه ساخته شده است ودر روبه روي آن نيزبازاري واقع است ومعني اين اسم ((خورشيد بنا ها)) ودر حال حاضر در دست باز سازي است. كشته شدن ناصرالدين شاه: ناصرالدين شاه به مدت پنجاه سال بر ايران حكومت كرد در اين مدت اومي خواست ايران را آباد سازد ولي كساني مانند درباريان وي واز جمله مادر وي نگذاشتند كه او اين كار را انجام دهد. وي سرانجام در حالي كه يك روز مانده بود كه پنجاهمين سال پادشاهي خود را جشن بگيرد در صحن بيروني حرم عبدالعظيم حسني به ضرب گلوله ي ميرزا زضا كرماني كه از شاگردان سيد جمال الدين اسدآبادي بود كشته مي شود وبعد از مرگ وي پسرش مظفرالدين ميرزا به سلطنت رسيد.
احمدشاه از کودکي تا سلطنت
احمد شاه آخرين پادشاه سلسله قاجار مي باشد که با وي سلطنت قاجاريه به پايان مي رسد. او وارث سلطنت يکصد و بيست ساله قاجارها در ايران بود. سلطنتي که از آقا محمد خان تا محمد علي شاه را تجربه کرده و در واپسين سالهاي خود به کودکي 21 ساله به ارث رسيده بود. سلطنت کوتاه ولي پرماجراي محمد عليشاه با فتح تهران در 7231 ه.ق و پناهنده شدن وي به سفارت روسيه در زرگنده که با موافقت انگليسيها صورت گرفت خاتمه پذيرفت و احمد ميرزا که يکسال پس از ترور ناصرالدين شاه متولد شده بود در سن دوازده سالگي از سوي فاتحان تهران به سلطنت انتخاب شد و به خاطر صغر سن تحت نظر نايب السطنه اي قرار گرفت که وي را نيز فاتحان تهران بر گزيده بودند. برگزيده شدن احمد ميرزا به سلطنت باعث شد که وي از پدر و مادر خود که مقرر بود خاک ايران را ترک نمايند جدا شود و به کاخ سلطنتي عزيمت کند. البته اين جدايي توأم با گريه و بي تابي طرفين به ويژه احمد شاه بود که قصد نداشت از والدين خود دور شود. احمد شاه هفت سال پس از سلطنت تاجگذاري کرد ولي تاجگذاري وي مصادف با وقوع جنگ جهاني اول شد که جهان و ايران را عليرغم اعلام بي طرفي در کام خود فرو برد و بخشهايي از ايران علاوه بر قشون روس و انگليس توسط قشون عثماني نيز به تصرف در آمد. پايان جنگ جهاني اول نويد دهنده دوران خوبي براي خاور ميانه و ايران نبود. حفظ و نگهداري هندوستان، طمع به بازارهاي داخلي منطقه، دسترسي به نفت و مقابله با خطر بلشويسم، چهار محور فعاليت استعمار انگلستان در ايران و خاور ميانه را تشکيل مي داد. لرد کرزن (وزير خارجه وقت انگليس) در پي انعقاد قرارداد 1919 در ايران بود که با تحقق يافتن آن ايران آشکارا به مستعمره انگلستان تبديل مي شد. در نهايت با مخالفت مردم و عدم امضاي قرارداد از سوي احمد شاه، اين قرارداد ملغي گرديد و انگليسيها در پي اجراي طرح ديگري برآمدند که همان منافع سابق را براي انگلستان با کمترين هزينه و حداقل حساسيت بين المللي تأمين مي نمود. برقراري حکومتي مقتدر و روي کار آمدن ديکتاتوري نظامي طرحي بود که افرادي نظير لويد جرج نخست وزير انگليس، سر وينستون چرچيل و حکومت هند بريتانيا و سازمان اطلاعاتي انگلستان موسوم به اينتليجنس سرويس از آن حمايت مي نمودند. بدين ترتيب زمينه براي اجراي کودتاي سوم اسفند 1299 و به قدرت رسيدن رضاخان پهلوي و در نهايت خلع قاجار فراهم آمد. احمد شاه در سال 1307 شمسي در حالي که هيچ گاه سلطنت پهلوي را به رسميت نشناخت در فرانسه چشم از جهان فرو بست و طبق وصيتش جنازه او به کربلا منتقل و در آنجا مدفون گرديد.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -