مسلم بن عقيل پسرعموي امام حسين علیهالسلام به نمايندگي از آن حضرت، جهت سامان بخشيدن به قيام شيعيان كوفه بر ضد يزيد بن معاويه، در پنجم شوال سال 60 قمري وارد كوفه شد و در خانه مسلم بن مسيب، كه خانه سراي مختار بن ابيعبيده ثقفي بود فرود آمد. از آن هنگام ريشسفيدان و بزرگان شيعه به محضرش حاضر شده و پس از استماع نامه امام حسين علیهالسلام اظهار، خوشحالي كرده و با مسلم بن عقيل علیهالسلام به نمايندگي از آن حضرت، بيعت ميكردند.
ساير شيعيان و محبان اهل بيت علیهمالسلام و مخالفان حكومت ديكتاتوري بنياميه، به تدريج متوجه حضور نماينده امام حسين علیهالسلام در كوفه شده و به محضرش ميشتافتند، تا علاوه بر آشنايي با او، از طريق وي با امام حسين علیهالسلام اظهار اطاعت و بيعت نمايند.
تعداد فراواني از مبارزان كوفه با مسلم بن عقيل علیهالسلام بيعت كردند و او را به ادامه قيامي بزرگ بر ضد خلافت جائرانه يزيد اميدوار نمودند. تا اين كه تعداد بيعتكنندگان به هيجده هزار تن رسيد. در اين هنگام مسلم بن عقيل علیهالسلام نامهاي براي امام حسين علیهالسلام نوشت و ضمن گزارش آمادگي مردم كوفه، آن حضرت را به اين شهر دعوت كرد.
در آن زمان حاكم شهر كوفه، نعمان بن بشير بود و نسبت به ساير استانداران يزيد، طمع چنداني در قتل و غارت مردم نداشت. وي كه از آمدن مسلم بن عقيل علیهالسلام، به كوفه خبردار شده بود، طي سخناني در مسجد اعظم كوفه، مردم را از سرپيچي و آشوبگري برحذر داشت و به صورت ظاهري، آنان را تهديد به سختگيري و اعمال خشونت نمود. ولي اين مقدار، هواداران بنياميه را راضي نگه نميداشت و بدين جهت افرادي چون عبدالله بن مسلم خضرمي، عمارة بن وليد و عمر بن سعد نامههايي براي يزيد نوشته و ضمن گزارش فعاليتهاي مسلم بن عقيل علیهالسلام، خواهان اعزام حاكم خشنتر و سختگيرتر شدند.
يزيد بن معاويه، پس از مشورت با غلام پدرش به نام "سرجون" تصميم به تعويض حاكم كوفه گرفت. وي، طي حكمي عبيدالله بن زياد حاكم بصره را با حفظ سمت، به استانداري كوفه منصوب كرد. با آمدن عبيدالله به كوفه، وضع اين شهر دگرگون شد. هواداران بنياميه تقويت شده و با شيطنتها و فتنهانگيزيهاي عبيدالله، روز به روز كار مسلم بن عقيل علیهالسلام مشكل تر شد.
مسلم بن عقيل علیهالسلام براي پيش برد قيام، ناچار شد خانهاش را تغيير داده و در خفا بسر برد و انقلابيون را به صورت غيرآشكار سازماندهي كرده و براي قيامي بزرگ آماده كند. بدين جهت از خانه مسلم بن مسيب به خانههاني بن عروه نقل مكان كرد و از طريق برخي از ياران و اصحاب مطمئن خويش با شيعيان رابطه برقرار ميكرد.
عبيدالله بن زياد با بكارگيري سرمايههاي زياد و جاسوسان و نفوذيهاي خويش، به مخفيگاه مسلم بن عقيل علیهالسلام پي برد. او، با ترفندي هاني بن عروه را به قصر دارالاماره برد و از وي بازجويي سختي به عمل آورد و به خاطر ميزباني مسلم بن عقيل، دستور داد او را مورد ضرب و شتم قرار داده و بر وي سخت گيرند.
هاني بن عروه در دارالاماره هم ضروب و زخمي شد و در حجرهاي زنداني و مورد اذيت و آزار جسمي و رواني قرار گرفت و اين مسئله براي مسلم بن عقيل علیهالسلام بسيار گران آمد. بدين جهت هواداران و شيعيان را براي آشكار كردن قيام فراخواند.
تعدادي با او همراه شده و براي رهايي هاني بن عروه به سوي دارالاماره حركت كردند. با اين كه قيام مسلم بن عقيل، پيش از موعد مقرر آغاز شده و بسياري از مبارزان و رزمجويان از آن بياطلاع بوده و يا اساساً در آن زمان در كوفه نبودند، با اين حال چندين هزار مرد جنگي با مسلم بن عقيل علیهالسلام همراه شده و به سوي دارلاماره هجوم آوردند.
عبيدالله بن زياد كه توان مقابله و برابري با آنان را نداشت، به درون دارالاماره گريخت و درهاي ورودي را از پشت بست و براي متفرق كردن شيعيان و مبارزان، دست به نيرنگهاي متعدد زد و از اين راه، تعداد زيادي از مبارزان را از اطراف مسلم بن عقيل علیهالسلام پراكنده نمود.
با فرارسيدن تاريكي شب، ياران مسلم بن عقيل پراكنده شده و او پس از پايان نماز مغرب، تنها شد و كسي با او باقي نمانده بود. وي، سرگشته و بيپناه بود و در كوچههاي كوفه ميگشت تا به جايي كه بياسايد، ولي نميخواست به خانهاي از خانههاي ياران و ارادتمندانش برود و براي او ناراحتي و دردسري ايجاد كند. تا اين كه به در خانه پيرزني به نام "طوعه" رسيد.
طوعه پس از شناسايي وي، بسيار احترامش كرد و در خانه محقر خويش، وي را جا داد. مسلم بن عقيل علیهالسلام آن شب را با نماز و مناجات به پايان رساند و خود را براي مبارزهاي سخت و توانفرسا مهيا نمود.
طوعه، پسري داشت كه از حضور مسلم بن عقيل علیهالسلام در خانه خويش باخبر شد و به طمع گرفتن جايزه، عبيدالله بن زياد را از آن مطلع نمود. عبيدالله بن زياد براي دستگيري مسلم بن عقيل علیهالسلام، تعداد سيصد نفر از مزدوران خويش به فرماندهي محمد بن اشعث را به سوي خانه طوعه اعزام كرد.
مسلم بن عقيل علیهالسلام از خانه طوعه بيرون آمد و يك تنه با آن همه مرد جنگي به نبرد پرداخت و چندين نفر از آنان را كشت و تعدادي را زخمي نمود و همين امر باعث ترس و وحشت سربازان عبيدالله شد و از روبرو شدن با مسلم بن عقيل علیهالسلام پرهيز ميكردند.
بدين جهت، محمد بن اشعث پيامي براي عبيدالله فرستاد و تعداد نيروي بيشتري تقاضا كرد و عبيدالله از اين كه براي يك جوان رزمنده هاشمي، اين همه نيروي رزمي كفايت نميكند، شگفت زده شد و افراد كمكي ديگري براي پسر اشعث فرستاد.
محمد بن اشعث كه از نبرد با مسلم بن عقيل علیهالسلام، عاجز مانده بود به وي پيشنهاد امان داد و گفت در صورت تسليم شدن، از اماننامه عبيدالله برخوردار خواهد گرديد. ولي مسلم بن عقيل اعتنايي به امان وي نكرد و جهاد و مبارزهاش را ادامه داد. تا اين كه كوفيان تصميم به هجوم جمعي گرفته و او را از هر سو محاصره كردند و پس از وارد كردن زخمهاي فراوان، وي را در حالي كه از شدت تشنگي بيحال شده بود دستگيرش كرده و به نزد عبيدالله بردند. عبيدالله بن زياد پس از بازجويي از مسلم علیهالسلام و هتاكي به وي و خاندان رسالت، دستور داد وي را به شهادت رسانند.
مردي از اهالي شام كه در نبرد با مسلم بن عقيل علیهالسلام زخمي شده بود، مأمور كشتن وي شد و آن مظلوم و غريب را به بالاي كوشك دارالاماره برد و سرش را از بدن جدا كرد و تن بيجانش را به زمين انداخت. عبيدالله بن زياد، پس از كشتن مسلم بن عقيل علیهالسلام دستور داد هاني بن عروه و دو تن از ياران مسلم بن عقيل علیهالسلام به نامهاي: هاني بن ابي حية وادعي و زبير بن ارواح تميمي را كه بدست مزدوران حكومتي دستگير شده بودند، نيز گردن زنند.
آنگاه، بدنهاي شهيدان را نگونسار بر دار كرده و سرهايشان را با نامهاي به نزد يزيد بن معاويه در شام فرستاد. تاريخ قيام مسلم بن عقيل علیهالسلام در كوفه، روز سه شنبه هشتم ذی الحجه و روز شهادتش نهم ذی الحجه سال 60 قمري بود.[۱]
1- نك: الارشاد شيخ مفيد، ص 380؛ الفتوح ابن اعثم كوفي، ص841.
منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی