مشرق- وقتي برزان تکريتي، برادر ناتني صدام، متن از پيش نوشته شدهاي را در برابر احمد حسن البکر رئيس جمهور عراق قرار ميدهد و او را تهديد ميکند که در نطق سالگرد کودتاي هفدهم ژوئيه 1968 که هرساله انجام ميشد، همين متن خوانده شود، هيچکس گمان نميکرد که اين متن کوتاه تا اين اندازه براي مردم عراق و جهان گران تمام شود.
برزان که به همراه تعداد زيادي از مأموران امنيتي به طور ناگهاني با البکر ديدار کرده بودند، به البکر ميگويند که تنها پسرش «هيثم» در گرو آنان است و اگر مقاومت کند پسرش را خواهند کشت. البکر که پس از کشته شدن پسر بزرگش – محمد – به هيثم علاقه زيادي داشت، ميپذيرد که متن را بخواند و بگويد که صدام رهبر شايستهاي براي عراق است و او را به عنوان جانشين خود انتخاب ميکند. البکر در برابر دوربينهاي تلويزيون عراق قرار ميگيرد و کاملاً تن به خواستههاي صدام ميدهد. اين متن کوتاه يک دوره طولاني ديکتاتوري را براي مردم عراق به همراه ميآورد؛ دورهاي در حدود يک ربع قرن.
صدام به رياست جمهوري عراق ميرسد. پيش از اين او معاون البکر بود. بسياري معتقدند که نردبان ترقي در عراق را البکر پيش پاي صدام قرار داده بود و حتي بعضيها آن دو را پدر و پسر ميناميدند؛ گرچه صدام در زماني که معاون البکر بود همه کاره عراق محسوب ميشد. او دستگاه امنيتي ويژهاي براي خود داشت و روزنامهنگاراني اجير کرده بود تا از او چهره يک قهرمان ملي را بسازند. يکي از اين روزنامهنگاران «طارق عزيز» بود که امروز وزير خارجه عراق است.
صدام پس از امضاي قرارداد 1975 الجزاير با شاه ايران به شهرت و قدرت زيادي دست پيدا کرد؛ به خصوص در ارتش. با اين قرارداد ارتش عراق از يک جنگ فرسايشي با کردها رهايي يافت. اما صدام کسي نبود که بتواند سايهاي از يک قدرت را بالاتر از خودش تحمل کند؛ به همين خاطر، آن متن کوتاه، سايه البکر را از سر صدام دور کرد تا ميدان براي تاخت و تاز اين ديکتاتور حزبي بيش از اينها فراهم شود.
هنوز يک هفته از به قدرت رسيدن صدام نگذشته بود که تصفيه خونيني در کادر رهبري عراق صورت گرفت. صدام هرکسي را که احتمال ميداد کوچکترين مخالفتي با حکومت او خواهد داشت به دست جوخههاي اعدام سپرد.
بسياري از صاحبنظران که با مسائل سياسي جهان و عراق آشنايي دارند معتقدند که اين تغيير سريع حکومت در عراق به خاطر در هم شکستن انقلاب تازه جوانهزده ايران بوده است. آنان ميگويند احمد حسن البکر به خاطر کهولت سن و تجربههاي فراوان نظامياش براي افروختن جنگ با ايران متقاعد نشده بود. به همين خاطر، صدام بهترين گزينه آمريکاييها و انگليسيها بود تا با حمايت بيدريغ آنان آتش جنگ را در دامن انقلاب ايران بيندازد.
صدام بدون ترديد زمينههاي نظامي و اجتماعي را براي جنگ با ايران فراهم ميکند. او حتي در بخشنامهاي از مردان نظامي و غيرنظامي که همسران ايراني دارند ميخواهد که در قبال دريافت دو هزار و پنجاه دينار عراقي زنان ايراني خود را طلاق بدهند. او ميخواهد که ايرانيان مقيم عراق را به بدترين شکل ممکن از عراق اخراج کند. حقوق نظاميان عراق را به طرز چشمگيري افزايش ميدهد. روزنامهها جنگ کلمات را عليه ايران آغاز ميکنند.
صدام روز بيست و ششم شهريور ماه سال 1359 در برابر نمايندگان مجلس عراق قراداد الجزاير را که خود يک طرف امضاي آن بود، لغو کرد و در کمتر از يک هفته، جنگ تمام عياري را عليه ايران آغاز ميکند.
در متن قرارداد الجزاير قيد شده است که به موجب مقررات و حقوق بينالمللي لغو يک جانبه اين عهدنامه محکوم است و قرارداد 1975 براي هميشه معتبر بوده و هست. اما دنيايي که اين قدرت را به صدام داده بود تا يک قراداد بينالمللي را که همه اسناد آن به شمارههاي 14903 تا 13907 در دبيرخانه سازمان ملل ثبت شده است، يکطرفه لغو کند و همين قرارداد را بهانهاي براي آغاز جنگ با ايران قرار دهد، خود امروز گرفتار صدامي شده است که در زمان جنگ با ايران به او لقب «شهسوار اعراب» را داده بود.
حرف ما اين است:
صدام با همان متن کوتاه، بالا آمده و برکشيده دو قدرت آمريکا و انگليس است. امروز همين دو قدرت بزرگ عليه پسرخواندهشان شمشير از رو بستهاند تا او را از ميان بردارند. تاريخ سياسي جهان گواه است که پاي کشورهاي قدرتمند به هر سرزميني که برسد، آب خوش از گلوي آن ملتها پايين نخواهد رفت. ملتهايي که براي استقلال حقيقي خود هزينههاي هنگفتي را متحمل ميشوند و شانهشان را زير بار استبداد و استعمار نميدهند شايسته احترامي صدچندان هستند و نام ملت ايران در بالاي فهرست اين کشورها قرار دارد.