(تلاش انگلیس برای تجزیه ایران /// نگاهي به قرارداد 1907) |
|
زماني «سر ادوارد گري»[1] وزير خارجه اسبق انگلستان راجع به سياست خارجي ايران در اواخر دوران قاجار گفته بود:
«ايران خوش نداشت تفاهمي بين بريتانيا و روسيه برقرار باشد. درگذشته وجود خصومت ميان دو دولت قدرتمند را كليد رمز مصون ماندن خويش يافته بود و عادت كرده بود كه يكي را به جان ديگري بيندازد و از اين راه براي خود فرصت تنفس دست و پا كند...»[2]
اين اظهارات بيانگر وضعيتي بود كه دو قدرت روسيه و انگلستان براي ايران در سالهاي حاكميت قاجار بوجود آورده بودند. دولتمردان ايراني با اين رويكرد توانسته بودند حيات و بقاي خود را در كنار دو قدرت استعماري مذكور حفظ كنند. حضور اين دو كشور در عرصههاي سياسي، اقتصادي، مالي، نظامي و ساير شئون ايران، آسيبهاي فراواني را متوجه حاكميت ملي و تماميت ارضي ايران ساخته بود. اين آسيبها به ويژه در مواقعي كه ميان دو دولت مذكور نوعي اتحاد و تباني حاصل ميشود، خرد كنندهتر بود.
يكي از قراردادهائي كه اين دو كشور در دوره اتحاد خود بر سر ايران به امضاء رساندند، معاهدهاي بود كه در تاريخ 31 اوت 1907 به امضاي سرآرتور نيكلسون سفير انگليس در روسيه و الكساندرايزولسكي وزير امور خارجه روسيه رسيد و آشكارا ايران را به حوزه نفوذ دو كشور تقسيم نمود.
تقسيم ايران ازآرزوهاي ديرينه انگلستان بوده و مقامات بريتانيائي همواره به آن به عنوان راهي براي تضمين امنيت دروازههاي غربي هند، مينگريستند. طرح تقسيم ايران اولين بار 20 سال قبل از انعقاد قرارداد 1907 از سوي «سرهنري دروموند ولف) وزير مختار انگليس در تهران به دولت آن كشور پيشنهاد شد و پس از آن ساير بلندپايگان انگليسي در جهت اجرا و تحقق آن تلاش كردند.
قرارداد 1907 اصولاً يك پيمان انگليسي بود. نويسنده كتاب «روس و انگليس در ايران» راجع به نظر «سرادوارد گري» وزير خارجه انگلستان درباره قرارداد 1907 و سودي كه آن كشور از قرارداد ميبرد، مينويسد:
«... سرادوارد گري سالها صرف دفاع از قراردادي كرد كه خود او همراه با نيكلسون ـ از بانيان عمده آن بودند...»[3]
سرپرسي سايكس كارگزار سياسي انگليس در ايران در كتاب خود تحت عنوان تاريخ ايران، تصريح كرده كه «قرارداد 1907 بدون مراجعه و مشاوره با ايران تنظيم شده بود... با امضاي اين قرارداد انگلستان از موقعيت و مقامي كه در ايران داشت افتاد و او را از آن پس به ديده سوءظن مينگريستند.»[4]
روسيه و انگليس پس از امضاي قرارداد، تلاش كردند تا اقدام خود را تحت پوشش ايجاد يك جبهه واحد عليه آلمان توجيه كنند. در آن زمان ترس و وحشت از قدرت روزافزون امپراتوري آلمان كه به تدريج به صورت يك خطر جدي براي دول استعمارگر در ميآمد و بخصوص نفوذ آن كشور در بالكان و عثماني باعث شد كه رقباي آن دولت يعني انگلستان، روسيه و فرانسه اختلافات ديرينهي خود را برطرف و زمينهي اتفاق مثلت و ايجاد جبههي مشترك عليه آلمان را فراهم كنند. دولت فرانسه در اين راه پيشقدم شد و در ژانويه 1894 پيمان دوستي و اتحاد با روسيه تزاري منعقد كرد. در ماه مه 1904 نيز يك قرارداد دوستي بين فرانسه و انگلستان منعقد شد و دو دولت اختلافات خود را در شمال افريقا حل كرده و قارهي سياه را به مناطق نفوذ تقسيم كردند.
اما برطرف كردن اختلافات روسيه و انگلستان در قارهي آسيا از همه مشكلتر بود. دولت فرانسه در نزديك كردن روسيه و انگلستان كوشش زيادي به كار برد و سرانجام با ميانجيگري آن دولت در 31 اوت 1907 سه قرارداد بين ايزولسكي وزير خارجه روسيه و نيكلسون سفير انگلستان در سن پترزبورگ به امضا رسيد. به موجب قرارداد اول افغانستان در منطقهي نفوذ انگلستان قرار گرفت. طبق قرارداد دوم تبت جزء منطقهي نفوذ روسيه شناخته شد و طبق قرارداد سوم ايران به سه قسمت تقسيم گرديد. قسمت شمالي از خط فرضي بين قصر شيرين، اصفهان، يزد، خواف و مرز افغانستان منطقهي نفوذ روسيه شناخته شد؛ قسمت جنوبي از خط فرضي بين بندرعباس، كرمان، بيرجند، زابل و سرحد افغانستان كه داراي ارزش استراتژيكي براي دفاع از هند بود، منطقهي نفوذ انگلستان و قسمت سوم كه شامل كوير و بيابانهاي بيآب و علف و فاقد اهميت بود منطقهي بيطرف متعلق به دولت ايران شناخته شد.[5] آن هم بدين منظور بود كه دو دولت تا حدودي با هم فاصله بگيرند و از برخوردهاي احتمالي و اختلافاتشان در اين منطقه جلوگيري شود.
قرارداد 1907 در شرائطي به امضاي لندن و مسكو رسيد كه در ايران اركان حكومت مشروطه به خاطر مبارزات مردمي شكل گرفته بود. فرمان برقراري حكومت مشروطه در مرداد 1285 صادر شده بود، اولين مجلس شورا در تاريخ ايران در مهر همان سال تشكيل شده بود، اولين قانون اساسي ايران در دي ماه همان سال تنظيم و تدوين شده بود. از اين رو وقتي مظفرالدين شاه متعاقب اين تحولات درگذشت، دولتهاي روسيه و انگليس اولين گامهاي خود را براي روياروئي با وضعيت جديد برداشتند.
در 16 سپتامبر 1907 ـ 16 روز پس از امضاي قرارداد ـ سفراي روسيه و انگلستان رسماً دولت ايران را از انعقاد قرارداد تقسيم ايران مطلع نمودند. اين امر باعث هيجان و ناراحتي شديدي بين مردم و نمايندگان مجلس گرديد و تظاهراتي عليه سياست دو دولت متجاوز در تهران و شهرستانها صورت گرفت و روزنامههاي مقالات شديدي عليه آن منتشر كردند. با اينكه مارلينگ وزير مختار انگليس به دولت ايران اطمينان داد كه استقلال و تماميت ارضي ايران محفوظ خواهد ماند و قرارداد بين دو دولت فقط به منظور جلوگيري از دخالتهاي يك دولت ثالث (يعني آلمان) در امورداخلي ايران ميباشد، ولي ايرانيان قانع نشدند و وقتي مشيرالدولهي پيرنيا وزير امور خارجه اين اظهار نظر را در 24 سپتامبر به اطلاع مجلس شوراي ملي رسانيد، نمايندگان ملت به اتفاق آراء قرارداد منعقدهي بين دو دولت خارجي در مورد ايران را مردود و بياعتبار دانستند. در اين مورد محمدعلي شاه نيز از نظر مجلس پشتيباني كرد و در نتيجه دولت ايران طي يادداشت دوم نوامبر 1907 به دولتين روسيه و انگلستان اعلام نمود كه چون قرارداد مزبور مابين آن دو دولت انعقاد يافته لذا مواد آن فقط مربوط به خود دولتين مذكور ميباشد و دولت ايران نظر به استقلال تامهاي كه دارد تمام حقوق و آزادي عمل خود را محفوظ ميدارد و خود را از هر نفوذ و اثري كه قرارداد ميتواند دربارهي ايران داشته باشد مطلقاً مصون و آزاد ميداند.
اما در اين موقع دولت ايران بسيار ضعيفتر از آن بود كه بتواند مانع از اجراي قرارداد بين دو دولت متعرض گردد. به اين جهت دو دولت به تدريج شروع به اجراي مفاد قرارداد و اشغال مناطق نفوذ خود نمودند و به اعتراضات ايران وقعي ننهادند. نتيجهي مستقيم اين قرارداد اين بود كه انگليسيها كه با پشتيباني از انقلاب مشروطيت وجهه و اعتباري كسب نموده بودند به سرعت آن را از دست داده و از اين تاريخ مانند روسهاي تزاري منفور و مبغوض افكار عمومي ايران گرديدند.
قرارداد 1907 در شرائط اقتدار انگليس، شكست روسيه از ژاپن در جنگ 1905 و نياز روسها به كنار آمدن با انگليس جهت جلوگيري از فروپاشي خود، و بالاخره روند نهضت مشروطه در ايران همراه با ضعف شديد اقتصادي و سياسي كشور به امضا رسيد. اين قرارداد همانگونه كه گفته شد حاوي عقبنشيني روسيه تزاري در برابر طرحهاي انگليس راجع به افغانستان و ايران بود.
پس از انعقاد قرارداد 1907 مطبوعات ايران، انگلستان، روسيه و ساير كشورهاي اروپائي و همچنين مقامات اين كشورها به صراحت به پيروزي انگليس در اين قرارداد اشاره كردند. علاوه بر آن همه اين منابع در گزارشها و تحليلهاي خود به تجزيه خاك ايران كه ماهيت اصلي قرارداد بود، اشاره كردند.
[1] Sir Edward Gry وزير خارجه انگلستان از 1284 تا 1295 ش / 1905 تا 1916 .
[2] اسنادي درباره هجوم انگليس و روس به ايران، محمد تركمان، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي.
[3] اسنادي درباره هجوم انگليس و روس به ايران، محمد تركمان، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي.
[4] تاريخ ايران، ژنرال سرپرسي سايكس / سيدمحمدتقي فخر داعي گيلاني، دنياي كتاب، ص 585.
[5] تاريخ روابط خارجي ايران از ابتداي دوران صفويه تا پايان جنگ دوم جهاني،عبدالرضا هوشنگ مهدوي، انتشارات اميركبير