انهار
انهار
مطالب خواندنی

احکام پیوند عضو

بزرگ نمایی کوچک نمایی

١ – برداشتن قرنیه اجساد در سالن تشریح برای پیوند

سؤال: برداشتن قرنیه اجساد در سالن تشریح پزشکى قانونى و نگهدارى آن در بانک قرنیه (با اجازه ولى و یا بدون آن) چه حکمى دارد؟

جواب: هرگاه سبب نجات مسلمانى از بیمارى شدید چشم شود مانعى ندارد، و بهتر است از کسان بیمار اجازه بگیرند.

٢ – پیوند عضو میت مسلمان به غیر مسلمان

سؤال: پیوند عضو میت مسلمان به غیر مسلمان چه حکمی دارد؟

جواب: در صورتی که از دشمنان اسلام نباشند و مسلمانی در اولویت نباشد، اشکالی ندارد.

٣ – استفاده از اعضای پیوندی کشور برای دیگر مسلمانان

سؤال: استفاده از اعضاى پیوندى تهیّه شده در کشور ما، براى مسلمانان دیگر کشورهاى اسلامى چه حکمى دارد؟

جواب: اشکالى ندارد.

٤ – وظیفه پزشک در پیوند اعضاء

سؤال: آیا بر پزشکى که قادر بر پیوند اعضاى مختلف مى باشد، واجب است با این کار جان انسانى را نجات دهد؟

جواب: در صورتى که بتواند او را از مرگ نجات دهد، واجب است.

٥ – اجازه اولیای میت برای پیوند اعضاء

سؤال: در مواردى که عضو پیوندى براى نجات جان مسلمانى ضرورى باشد، و یا عدم استفاده از آن سلامت مسلمان دیگرى را به خطر اندازد، آیا کسب اجازه جهت برداشت آن از اولیاى میّت، یا خود میّت در حال حیات لازم است؟

جواب: الزامى نیست; ولى بهتر است کسب اجازه شود.

٦ – آماده سازی اعضای پیوندی

سؤال: در مورد اعضاى پیوندى که بر روى آن عملیّات آماده سازى انجام مى گیرد، دریافت هزینه آماده سازى از بیمار، جایز است؟

جواب: اشکالى ندارد.

٧ – طهارت و نجاست عضو پیوندی از کفار

سؤال: اگر عضوى از بدن میّت غیر مسلمان، به بدن مسلمانى وصل شود، ولى روح در آن حلول نکند، لمس آن چه حکمى دارد؟

جواب: چنانچه عرفاً جزء بدن کسى که به او پیوند زده شده محسوب شود، پاک است.

٨ – برداشتن عضو از بدن میت مسلمان

سؤال: قطع عضو میّت مسلمان، و پیوند آن، در صورتى که حفظ جان یا عضو مسلمانى متوقّف بر آن باشد، چه حکمى دارد؟ آیا اجازه قبل از فوت تأثیرى در حکم دارد؟ اگر اجازه شخص موضوعیّت داشته باشد، آیا فرد مى تواند در زمان حیات عضوى از بدنش را براى استفاده پس از مرگ بفروشد؟

جواب: در صورتى که حفظ جان مسلمان یا حفظ عضو مهمّى از آن منوط به پیوند باشد، جایز است. و در این صورت، اجازه شخص متوفّى، و اولیاى دم او لازم نیست; هرچند گرفتن اجازه بهتر است. و احتیاط آن است که دیه را بپردازد.

٩ – پیوند زدن انگشتان فرد سارق به شخص دیگر

سؤال: پیوند زدن انگشتان قطع شده سارق به دست شخص دیگرى (که فرضاً در کارخانه بریده شده) چه حکمى دارد؟ بر فرض جواز، آیا اجازه صاحب عضو در این کار لازم است؟

جواب: با اجازه صاحب عضو جایز است.

1٠ – برداشتن اعضای بیمار لاعلاج برای پیوند

سؤال: چنانچه در اثر وقوع بیمارى لاعلاج و پیشرونده، مرگ بیمارى از نظر پزشکان حتمى و قریب الوقوع باشد، آیا مى توان از اعضاى بدن وى نظیر قلب، کلیه و کبد براى پیوند به بیماران و نجات جان آنان استفاده کرد؟

جواب: جایز نیست; مگر در مورد مرگ مغزى که بطور قطع قابل بازگشت نیست.

 

١١ – برداشتن اعضای بیمار لاعلاج برای پیوند

سؤال: چنانچه در اثر وقوع بیمارى لاعلاج و پیشرونده، مرگ بیمارى از نظر پزشکان حتمى و قریب الوقوع باشد، آیا مى توان از اعضاى بدن وى نظیر قلب، کلیه و کبد براى پیوند به بیماران و نجات جان آنان استفاده کرد؟

جواب: جایز نیست; مگر در مورد مرگ مغزى که بطور قطع قابل بازگشت نیست.

١٢ – پیوند دست قطع شده ی محارب

سؤال: آیا پس از اجراى حدّ محاربه مى توان به محکوم علیه اجازه داد تا با هماهنگى یک پزشک متخصّص نسبت به پیوند اعضا جدا شده اقدام نماید؟

جواب: محارب حق ندارد عضو قطع شده را پیوند بزند.

١٣ – پیوند اعضای حیوانات به انسان

سؤال: پیوند اعضاى حیوانات به انسان چه حکمى دارد؟

جواب: در موارد ضرورت اشکالى ندارد.

١٤ – پیوند دست سارق به شخص دیگر

سؤال: پیوند زدن انگشتان قطع شده سارق به دست شخص دیگرى که فرضاً در کارخانه بریده شده چه حکمى دارد؟ بر فرض جواز آیا اجازه صاحب عضو براى این کار لازم است؟

جواب: با اجازه صاحب عضو جایز است.

١٥ – پیوند عضوی که با قصاص قطع شده

سؤال: پیوند عضوى که با قصاص قطع مى شود جایز است؟

جواب: جایز نیست.

١٦ – پیوند عضو کسی که مرگ مغزی شده

سؤال: تعدادى از بیماران به دلیل ضایعات مغزى غیر قابل بازگشت و غیر قابل جبران، فعالیتهاى قشر مغز خود را از دست داده و در حالت اغماى کامل بوده و به تحریکات داخلى و خارجى پاسخ نمى دهند، در ضمن فعّالیّتهاى ساقه مغز خود را نیز از دست داده، فاقد تنفّس و پاسخ به تحریکات متفاوت نورى و فیزیکى مى باشند. در این گونه موارد احتمال بازگشت فعّالیّتهاى مورد اشاره، مطلقاً وجود نداشته، بیمار داراى ضربان خودکار قلب بوده که ادامه این ضربان هم موقّتى و تنها به کمک دستگاه تنفّس مصنوعى به مدّت چند ساعت و حدّاکثر چند روز مقدور مى باشد. این وضعیّت در اصطلاح پزشکى مرگ مغزى نامیده مى شود از طرفى نجات جان عدّه دیگرى از بیماران منوط به استفاده از اعضاى مبتلایان به مرگ مغزى است. با عنایت به این که این اشخاص فاقد تنفّس، شعور، احساس و حرکت ارادى هستند و هیچ گاه حیات خود را باز نمى یابند:

الف) آیا در صورت احراز شرایط فوق مى توان از اعضاى مبتلایان به مرگ مغزى براى نجات جان بیماران دیگر استفاده کرد؟

ب) آیا صرف ضرورت نجات جان مسلمانان نیازمند به پیوند عضو، براى جواز قطع عضو کافى است یا اذن قبلى و وصیّت صاحب عضو نیز لازم است؟

ج) آیا اطرافیان میّت مى توانند پس از مرگ مغزى چنین اجازه اى بدهند؟

د) آیا انسان مى تواند در زمان حیات خود با امضاى کارتى رضایت خود را براى برداشتن اعضاى بدنش در صورت عارضه مرگ مغزى، جهت پیوند به انسانهاى مسلمان نیازمند اعلام نماید؟

هـ) آیا در موارد جواز قطع اعضا دیه ثابت است یا ساقط مى شود؟

و) در صورت ثبوت دیه، پرداخت آن بر عهده کیست پزشک یا بیمار؟

ز) موارد مصرف دیه مذکور کدام است؟

جواب: الف) جواب این مسأله در سابق گفته شد ولى از نظر اهمّیت مسأله توضیحاتى عرض مى شود که در موارد مرگ مغزى بصورتى که در بالا ذکر شده اگر موضوع قطعى و یقینى باشد چنان فردى در این گونه احکام مانند میّت است (هر چند پاره اى از احکام میّت مانند غسل و نماز و کفن و دفن و غسل مسّ میّت بر او جارى نمى شود) بنابر این برداشتن اعضاى او براى نجات جان مسلمانها مانعى ندارد.

جواب: ب) در مواردى که عضو را بعد از مرگ کامل بر مى دارند و نجات جان دیگران منوط به آن است، اذن قبلى یا اجازه بازماندگان لازم نیست، هرچند بهتر است.

جواب: ج) از جواب بالا معلوم شد.

جواب: د) از جواب بالا معلوم شد.

جواب: هـ) در موارد جواز قطع اعضا، احتیاط دادن دیه است.

جواب: و) بر عهده کسى است که عضو را قطع نموده است.

جواب: ز) در کارهاى خیر براى میّت مصرف مى شود.

١٧ – پیوند استخوان یا عضله مسلمان به غیر مسلمان

سؤال: استفاده از باقیمانده هاى زایمانى جفت، پرده جنین و... براى اعمال جرّاحى دیگران، چه حکمى دارد؟

جواب: اشکالى ندارد.

١٨ – گرفتن عضو از شخص زنده با احتمال عوارض بعدی

سؤال: اگر احتمال بدهیم با برداشتن یک یا چند عضو از شخصى که زنده است، در آینده نزدیک یا دور، وى دچار عوارض خفیف یا شدید خواهد شد و از طرفى نجات جان بیمار دیگرى وابسته به همین کار باشد و مورد دیگرى نیز در دسترس نباشد، آیا مجازیم بدون آگاهى دادن شخص پیوند دهنده، چنین کارى را انجام دهیم؟ اگر به وى اطّلاع بدهیم و با تمایل وى عضو پیوندى را از بدنش خارج کنیم، در صورت ایجاد عارضه در وى، آیا پزشک مسؤول است؟

جواب: اگر عارضه مثلا به خاطر از دست دادن یک کلیه یا مانند آن باشد واجب نیست کسى براى نجات جان دیگرى این کار را انجام دهد، امّا اگر عارضه، خفیف و قابل تحمّل باشد وجوب نجات جان دیگرى با رضایت صاحب عضو بعید نیست و در صورتى که با اطّلاع و رضایت صاحب عضو باشد و احتمال عارضه ضعیف بوده امّا تصادفاً گرفتار آن شود پزشک مسؤول نمى باشد، مانند برداشتن یک کلیه که معمولا خالى از خطر است، ولى گاه ممکن است عارضه اى پیش آید.

١٩ – عوارض ناشی از درمانهای پس از پیوند

سؤال: با توجّه به این که بعد از پیوند، شیمى درمانى ضرورى به نظر مى رسد و همین عمل باعث عوارضى خفیف یا شدید در بیمار مى گردد، آیا پزشکى که مجبور به انجام این کار جهت عدم ردّ پیوند مى باشد در ایجاد عوارض آن مسؤول است؟

جواب: چنانچه قبلا مسأله را با بیمار در میان بگذارد و به او تفهیم کند و او رضایت بدهد مانعى ندارد.

٢٠ – پیوند اعضایی که جان شخص بر آن متوقف نیست

سؤال: آیا براى شخص جایز است که اجازه دهد در حال حیات یا پس از مرگ، بعضى اعضاى او که حفظ نفس بیمار بر آن متوقف نیست از قبیل انگشت، دست، قرنیه چشم و... را در مقابل وجه یا مجاناً به دیگرى پیوند زنند؟

جواب: در حال حیات مشکل است ولى بعد از مرگ در مواردى که اثر مهمّى دارد مانعى ندارد.

٢١ – پیوند اعضای خوک به بدن انسان

سؤال: آیا مى توان از اعضاى بدن خوک به انسان پیوند زد؟

جواب: در موارد ضرورت مانعى ندارد.

٢٢ – پیوند اعضای شبیه سازی شده

سؤال: در صورتى که بشر موفق به شبیه سازى برخى از اعضاى انسان شود پیوند زدن آن به انسان چه حکمى دارد؟

جواب: مانعى ندارد.

٢٣ – پیوند اعضاء از جسد مجهول الهویه

سؤال: اگر جسدى مجهول الهویّه که اعضاى قابل پیوندى داشته باشد در دسترس باشد، آیا مى توان این اعضا را به بیمارى که محتاج است پیوند زد؟

جواب: اگر موجب نجات جان مسلمانى از مرگ یا بیمارى مهمّى بشود جایز است.

٢٤ – پیوند اعضای میتی که خود راضی نبوده اما ولیّ اجازه داده

سؤال: اگر شخصى از پیوند اعضاى خود به دیگران پس از مرگش ناراضى باشد ولى پس از وفاتش ولىّ وى مایل به این کار باشد، آیا مى توانیم چنین کارى انجام دهیم؟

جواب: با شرط فوق جایز است.

٢٥ – برداشتن عضو فرد زنده

سؤال: آیا برداشتن عضوى از بدن فرد زنده جهت پیوند، مستلزم پرداخت دیه مى باشد؟

جواب: اگر با اجازه خود او باشد و خطرى او را تهدید نکند جایز است و دیه ندارد.

٢٦ – پیوند تخمدان زن اجنبی به زوجه

سؤال: آیا پیوند تخمدان زن اجنبى (مانند پیوند کلیه) به زوجه براى باردار شدن جایز است و اگر جایز است آیا: الف) دیه دارد؟ ب) تخمدان را مى توان فروخت؟ ج) حکم اولاد زوجه چگونه است؟ د) زن اجنبى حقّى مانند مادر بودن پیدا مى کند یا خیر؟

جواب: چنانچه ضرورتى براى این کار نباشد از آن صرف نظر کنید و اگر ضرورتى وجود دارد، بعد از پیوند این عضو جزء بدن آن زن مى شود و فرزند مال خود اوست و در فرض فوق دیه ندارد و خرید و فروش آن جایز است، هر چند بهتر این است که پول را در مقابل اجازه برداشتن عضو مزبور بگیرد نه در مقابل خود آن.

٢٧ – پیوند زدن دست قطع شده سارق

سؤال: آیا سارق بعد از قطع دستش مى تواند دست قطع شده را پیوند بزند؟

جواب: در باب قصاص از فقه، این مسأله مشهور است که اگر گوش قطع شده را به جاى اولش پیوند بزنند و پیوند بگیرد «مجنى علیه» مى تواند آن را قطع کند تا همانند خودش شود و حدیثى در این زمینه از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که یا سند آن معتبر است و یا حدّاقل «معمول به اصحاب» مى باشد، هر چند الغاى خصوصیت از آن و تسرّى به باب حدود مشکل است، ولى ظاهر ادلّه قطع ید سارق آن است که پیوند زدن آن جایز نیست. به خصوص این که در روایت علل و عیون عن الرّضا(علیه السلام) آمده است که: «وعلّة قطع الیمین من السارق لانه تباشر الاشیاء (غالباً) بیمینه و هى افضل اعضائه و انفعهاله فجعل قطعها نکالا و عبرة للخلق لئلا یبتغوا اخذ الاموال من غیر حلّها و لانّه اکثر ما یباشر السرقه بیمینه، و این معنا، با پیوند زدن سازش ندارد. در حدیث دیگرى آمده است: عن النّبى(صلى الله علیه وآله) انّه اتى بسارق فامر به فقطعت یده ثم علقت فى رقبته»

٢٨ – پیوند دست سارق به شخص دیگر

سؤال: پیوند زدن انگشتان قطع شده سارق به دست شخص دیگرى که فرضاً در کارخانه بریده شده چه حکمى دارد؟ بر فرض جواز آیا اجازه صاحب عضو براى این کار لازم است؟

جواب: با اجازه صاحب عضو جایز است.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -