انهار
انهار
مطالب خواندنی

شرحی مفید

بزرگ نمایی کوچک نمایی

بشر المنافقين بان لهم عذابا اليما. (ترجمه : منافقان را بشارت ده كه براى آنان عذاب سخت دردناك خواهد بود.)
نفاق از پديده هاى شوم خطر نام جوامع انسانى بويژه جوامع اسلامى است كه مى تواند در اثر كوچكترين غفلت ، زمينه تحقق توطئه هاى دشمنان را براى نابودى آن جوامع فراهم سازد. خداوند تبارك و تعالى در آيات فراوانى در قرآن مجيد خطر منافقين را گوشزد مى نمايد، و ضمن كوبيدن شخصيت آنها سخت تحقيرشان مى كند و رسوايشان مى سازد تا در جامعه اسلامى نقشه مى كشند و از درون توطئه مى كنند و با ظاهرى سازى و چهره در نقاب مى خواهند خدا را فريب دهند ولى خداوند از نقشه و توطئه و راز دل آنان آگاه است . و همه نقشه هاى آنها را نقش بر آب مى كند و توطئه هايشان را به خودشان برمى گرداند.
ان المنافقين يخادعون الله و عو خادعهم  (ترجمه : همانا منافقان با خدا مكر و حيله مى كنند و خدا نيز با آنها مكر مى كند ((يعنى مكرشان را باطل مى سازد و بر آن مكر و نفاق مجازاتشان هم خواهد كرد))).

آشكار شدن چهره نفاق سازمان مجاهدين خلق!
همزمان با اوجگيرى نهضت اسلامى ايران و پيروزى آن در 1357، سازمان باصطلاح مجاهدين خلق با اين اعتقاد كه نظام مقدس جمهورى اسلامى نظامى مرتجع است و با بزرگ جلوه دادن خطر ارتجاع ، مبارزه عليه انقلاب اسلامى و برنامه ريزى جهت به دست گرفتن حكومت را آغاز كرد.
سازمان با جمع آورى سلاح از پادگانها و جذب و اغفال نيروهاى جوان و سازماندهى آنها در پى فراهم شدن يك زمينه اجتماعى مناسب بود. در ابتدا مرورانه خود را همگام و همراه نهضت اسلامى نشان مى داد و حتى تمثال مبارك امام ((ره )) را نيز در كنار آرم سازمان قرار داده و از امام ((ره )) به عنوان رهبرى قاطع و سازش ناپذير ياد مى كرد.
با پيروزى بنى صدر در اولين انتخابات رياست جمهورى ، منافقين وى را عامل مهمى براى رسيدن به اهداف خود يافتند و حمايت از او را در صدر برنامه هاى خويش قرار دادند.
با خيانت آشكار بنى صدر و وقايعى كه پيرامون اين خيانت به وجود آمد.
مجلس شوراى اسلامى راى به عدم كفايت سياسى بنى صدر و بركنارى او داد و امام ((ره )) قاطعانه وى را ابتدا از فرماندهى كل قوا و سپس براساس ‍ اصل 110 قانون اساسى از رياست جمهورى عزل نمودند.
با بركنارى بنى صدر، منافقين زمينه اجتماعى را براى آغاز علنى مبارزه عليه نظام جمهورى اسلامى مناسب ديدند و به خيال خام خود زمان را براى سرنگونى حكومت مناسب يافتند.

اعلان جنگ مسلحانه عليه نظام جمهورى اسلامى ايران
همزمان با عزل بنى صدر از رياست جمهورى ، منافقين كه تنها اميد خود را از دست رفته مى ديدند در تاريخ 30 خرداد 1360 با انتشار اطلاعيه اى عليه نظام جمهورى اسلامى ايران اعلان جنگ مسلحانه كردند و در صدد نابودى انقلاب اسلامى برآمدند. منافقين با ايجاد آشوب و هرج و مرج در شهرها به آتش كشيدن وسايل نقليه عمومى ، ضرب و شتم مردم بى دفاع و ترورهاى كوركورانه ، عليه نظام اسلامى به پا خاستند؛ اما جبهه متحد ضد انقلاب به سركردگى منافقين با رهنمودهاى قاطع رهبر كبير انقلاب اسلامى و هوشيارى مردم حاضر در صحنه ، در همان ساعات اوليه مضمحل شد و در اين حادثه 14 تن از پاسداران انقلاب اسلامى و مردم به شهادت رسيدند.
سازمان كه در اين روز نتوانسته بود به اهداف خود برسد، جهت تضعيف نظام و ساقط نمودن آن ، دست به ترورهاى ناجوانمردانه زد و ترور شخصيت ها را در سرلوحه كار خود قرار داد؛ اما از آنجايى كه خداوند متعال وعده فرموده كه كيد و مكر منافقان را به خودشان باز مى گرداند با هوشيارى مردم و شناسايى مخفى گاههاى آنها در داخل كشور توسط نيروهاى انقلاب ، كاملا قلع و قمع شدند و سران سازمان كه زمانى شعار مبارزه با امپرياليسم جهانى را سر داده بود در نهايت به دامان امپرياليسم پناهنده شدند نوكرى آنها را بر عهده گرفتند و در خارج از مرزهاى كشور به توطئه ها و دسيسه هاى متنوع خود عليه نظام اسلامى ادامه دادند.
امام ((ره )) در اين رابطه فرمودند:
((اينان كه از امپرياليسم انتقاد سرسختانه منافق گونه مى كردند، اكنون معلوم شد كه چهره واقعى آنان چه چهره كريهى است و امروز به خوبى روشن است كه اينان به دامان امپرياليستها پناهنده
و با كمك آنان به توطئه عليه جمهورى اسلامى برخاسته اند و با شايعه سازى و دروغپردازى مى خواهند جوانان معصوم را به دام بكشند و با استفاده از خون مظلومان و گول خوردگان ، امر اربابانشان را اجرا كنند.))
با عزل بنى صدر و رسوايى منافقان كور دل ، كوششهاى جبهه ضد انقلاب در ساقط نمودن انقلاب اسلامى خنثى شد و بار ديگر لطف و عنايت خداوندى شامل حال اين امت گرديد.
اين پيروزى بزرگ ، انقلاب سوم نامگذارى شد و مردم انقلابى كه درگير با رژيم بعث عراق بودند تمام توان خويش را بعد از اين حوادث ، جهت پيروزى در جبهه هاى جنگ معطوف كردند.

عمليات مرصاد؛ مرگ سياسى و نظامى سازمان منافقين
پذيرش قطعنامه 598 از سوى ايران ، عراق را در بن بست سياسى نظامى شديدى قرار داد، و توطئه هاى وسيعى را كه از جانب استكبار جهانى عليه انقلاب اسلامى تدارك ديده شده بود نقش بر آب كرد و بر گروهها و عناصر باصطلاح ((اپوزيسيون )) نيز شوم شديدى وارد ساخت . در اين ميان ، منافقين به عنوان تنها گروهى كه همه حيثيت (!) و هستى سازمان خود را در گرو جنگ نهاده بودند، بيشترين صدمه و لطمه را از پذيرش قطعنامه توسط ايران متحمل شدند؛ و براى خروج از بن بست ، توطئه اى كه ماموريت اجراى آن را به عهده داشتند به مرحله اجرا در آوردند.
منافقين در تحليلهاى درون گروهى خويش ، امكان قبول آتش بس از سوى ايران را غير ممكن دانسته و به صراحت ادعا مى كردند كه جمهورى اسلامى تنها زمانى به صلح رضايت خواهد داد كه از جنبه هاى سياسى ، نظامى و اقتصادى به بن بست كامل رسيده باشد و تحت چنين شرايطى سقوط رژيم حتمى و در نتيجه قدرت حكومتى به سازمان منتقل خواهد شد. بنابراين فرصت پيش آمده را زمان مناسبى براى دستيابى به اهداف پليد خود دانسته و على رغم آن كه طرح حمله به ايران براى سالگرد جنگ تدارك ديده شده بود)، به دنبال پذيرش قطعنامه 598 از سوى جمهورى اسلامى ، زمان آن دو ماه به جلو انداخته شد.
قبل از اين ، اطلاعاتى به دست آمده بود كه رژيم عراق در صدد است ، در مرحله جديد جنگ با استفاده از ضد انقلابيون دست به يكسرى عمليات بزند، از آنجا كه عراق به خاطر پذيرش قطعنامه ، بهانه اى براى تجاوز جديد به ايران نداشت ، با حمايت و پشتيبانى تسليحاتى ، لجستيكى و هوايى از منافقين ، نيروهاى خود را از انجام دخالت مستقيم در ورود به عمق خاك ايران بر حذر داشت . به همين منظور، ابتدا براى كاستن از حجم نيروهاى خودى در غرب ، اقدام به تك وسيعى در خرمشهر نمود و سپس با هجوم و آتش سنگين در منطقه سرپل ذهاب و صالح آباد، اين مناطق را به تصرف در آورد و راه ورود منافقين به داخل را هموار ساخت ، عراق همچنين ، پس از ورود منافقين به داخل ، جهت پشتيبانى در چندين نوبت ، اقدام به بمباران هوايى خطوط و نيروهاى ايرانى كرد و هليكوپترهاى نيرو بر عراق نيز، طى اين مدت مرتبا به پشتيبانى منافقين مشغول بودند.
هدف عملياتى منافقين از حركت سريعى كه در عمق خاك ايران و تانكهاى برزيلى دجله (داراى چرخهاى لاستيكى و سرعتى معادل 120 كيلومتر در ساعت ) انجام مى شد، تسخير چندين شهر و در آخر رسيدن به تهران بود.
منافقين در نظر داشتند با وارد كردن 13 تيپ نيروى رزمى در تهران ، ضمن تسخير و اشغال مراكز مهم ، قدرت را به خيال خود به دست گيرند. بر طبق زمانبندى اين طرح ، نيروهاى آنها بايستى ساعت 6 بعدازظهر روز دوشنبه 3 مرداد به كرند و ساعت 8 شب به اسلام آباد و 10 شب به كرمانشاه رسيده و در اين شهر، دولت خويش را اعلام نمايند. اگر چه در ساعتهاى مقرر به كرند و اسلام آباد رسيدند؛ اما در مسير اسلام آباد - كرمانشاه در گردنه حسن آباد، از پيشروى آنها جلوگيرى شد.
در اين عمليات كه منافقين نام ((فروغ جاويدان )) را انتخاب كرده بودند، باصطلاح با 25 تيپ (هر تيپ به طور متوسط شامل 200 نفر بوده است ) شركت داشتند و بدين ترتيب مجموعا بين 4 تا 5 هزار نيروى عملياتى وارد خاك ايران شدند.
در چارت مربوط به اين عمليات كه از منافقين به دست آمده ، فرماندهى كل در راس آن قرار داشته و از طريق مسئولين محورها، عمليات را هدايت مى كرد.
مقارن ساعت 30/14، در تاريخ 3/5/67 منافقين و ارتش عراق ، عمليات مشترك خود را با هجوم زمينى از طريق سرپل ذهاب و هلى برد از جنوب گردنه ((پاطاق )) (نزديكى سرپل ذهاب ) آغاز و به طرف شهر ((كرند غرب )) پيشروى كردند و حدود ساعت 30/18 اولين تانكهاى عراقى با آرم منافقين وارد شهر كرند غرب شدند و تا 5 كيلومترى جاده كرند - اسلام آباد اقدام به تعقيب اتومبيلهاى شخصى در حال فرار كردند و مجددا به شهر باز گشتند. در همين هنگام حدود 8 دستگاه تانك و نفربر به همراه نيروهاى پياده بعثى ، شهر كرند غرب را به تصرف در آورند، و سپس به طرف اسلام آباد غرب پيشروى كردند. بمحض رسيدن به مدخل شهر، اقدام به قطع برق و ارتباط مخابراتى و همچنين تيراندازى و آشفته نمودن اوضاع كردند. در همين حين تعدادى از نيروهاى سپاه و مردم با دشمن درگير شدند كه به علت عدم انسجام نيروها و آميختگى منافقين با مردم ، اوضاع از كنترل نيروهاى نظامى خارج شد و شهر به تصرف آنها در آمد. پس از تصرف شهر اسلام آباد، دشمن با استفاده از تعداد زيادى تانك ((دجله )) و خودرو به همراه تعدادى از نيروهاى پياده در جاده اسلام آباد به طرف كرمانشاه حمله كرد، لكن در منطقه حسن آباد (20 كيلومترى اسلام آباد) به دليل سازماندهى جديد رزمندگان ايرانى و جمع آورى نيرو و نيز با توجه به رسيدن يگانهاى منظم خودى ، منافقين زمين گير شدند. نيروهاى خودى نيز در فاصله 200 مترى آنان در ارتفاعات ((چهارزبر)) ضمن تشكيل خط پدافندى با نيروهاى دشمن و ايجاد درگيرى ، بعداز ظهر روز 4 مرداد با محاصره شهر اسلام آباد، ضمن پاكسازى و آزاد نمودن شهر، به منظور انسداد عقبه و راه فرار دشمن سه راه اسلام آباد - كرند را قطع كردند و آنها را از دو سمت به محاصره در آوردند.
منافقين در گردنه حسن آباد متوقف شدند و نيروهاى خودى با سازماندهى و طرح منظم و حساب شده در روز چهارشنبه 5 مرداد عمليات ((مرصاد)) را با رمز يا ((على بن ابيطالب (ع ))) آغاز نمودند و طى چندين ساعت صدها تن از منافقين را به هلاكت رساندند و مابقى را به فرار واداشتند. در اين عمليات ، رزمندگان اسلام از قسمت سه راهى اهواز (پشت پمپ بنزين اسلام آباد) دشمن را دور زدند و تلفات زيادى به منافقين وارد كردند.
در حين عمليات نيز، هوانيروز با اعزام هلى كوپترهاى كبرى و نيروى هوايى با بمباران دقيق مواضع و ادوات منافقين ، تلفات فراوان و موثرى به آنان وارد ساختند. صرفنظر از امدادهاى الهى ، اصلى ترين عامل سركوب اين حركت منافقين ، هجرم گسترده نيروهاى مردمى به جبهه ها و انگيزه قوى پديد آمده در آنان براى مقابله با دشمن بود كه مرهون انفاس قدسيه امام خمينى ((ره )) و ياد آور شور و هيجان روزهاى نخستين جنگ بود.
در عمليات غرور آفرين ((مرصاد)) كه برگ زرين ديگرى در تاريخ جنگ تحميلى هشت ساله است ، بيش از دو هزار و پانصد تن از منافقين به هلاكت رسيدند و بيش از چهار صد دستگاه خودرو، نفربر و تانك آنان منهدم شد و باقيمانده نيروهاى دشمن فرار به داخل خاك عراق را ترجيح دادند.
منافقين در اين عمليات ((راه بازگشت )) حدود 5 هزار نفرا از اعضا و هواداران خود را سازمان داده بودند. آنها آن قدر گرفتار توهمات احمقانه ناشى از شبح قدرت و نيروهاى نظامى عراق شده بودند كه تصميم داشتند، حداكثر ظرف 2 روز نيروهاى خود را به تهران بياورند. رجوى به اين تز ابلهانه اى پاى فشرده بود كه جمهورى اسلامى ايران و منافقين مثل دو مشت زن در رينگ بكس ، با يكديگر درگير هستند و مردم تماشاگران اين صحنه اند و براى طرف غالب ابراز احساسات مى كنند.
مشخص است كه اين تحليل ، صرفا يك تحليل ذهنى بيمار گونه بودكه معيارهلاى واقعى را مد نظر قرار نداده و سازمان با اين كه در جريان بسيارى از تظاهرات و راهپيمايى ها، شاهد حضور گسترده مردم در حمايت از جمهورى اسلامى بود، روى عامل مردم حساب نكرده بود.
شواهد و قرائن و اسناد حكايت از آن دارد كه منافقين نسبت به پيروزى خود در حركتى كه آغاز كرده بودند، اطمينان بالايى داشته اند. در اين حمله تقريبا همه اقراد رده بالاى سازمان شركت كرده بودند. منافقين شركت كننده در اين عمليات بسيارى از اشياء شخصى و لوازمى كه معمولا يك نيروى عملياتى به هنگام عمليات همراه خويش ندارند (نظير پاسپورت ، عكسهاى خانوادگى ، شماره تلفن دوستان ) را با خود آورده بودند، آنها كاملا مطوئن بودند كه در طول مسير خود با مقابله جدى و درگيرى قابل توجهى از سوى رزمندگان اسلام مواجه نخواهند شد. و نهايتا به دليل عدم احتمال برخورد با نيروهاى اسلام موفقيت خود را قطعى مى دانسته اند.
آيت الله هاشمى رفسنجانى در تحليلى كه بعد از خنثى شدن توطئه ضد انقلاب و در راس آنها منافقين در نماز جمعه تهران به عمل آوردند اظهار داشتند:
((... اينها تحليلشان اين بود كه ملت از رهبرى جدا شده و مردم به جنگ نمى آيند.
ارتش حاضر نيست همراهى بكند و پاسداران هم آن صلابت سابق را ندارند بنابراين اعماق خاك ايران نفوذپذير است و طراحى اين است كه يك حركتى بايد در عمق ايران انجاد داد، از درون ، حكومت را يا متزلزل كرده و يا سرنگون ساخت .
... اينها فكر مى كردند كه از خط اول ما كه عبور كنند پشت قضيه ديگر چيزى نيست . حتى تعداد افراد كميته و سپاه هر جايى را هم تعيين كرده بودند. گفته بودند اين مقدار نيرو در مقابل شما هست اينها با يك سياست خاصى به داخل كشيده شدند.
... اين كارى كه به سر منافقين در عمليات ((مرصاد)) آمد، مصداق اين آيه است .
((انا فتحنالك فتحا مبينا)) تا به اينجا مى رسد كه ((و يعذب المنافقين و المنافقات و المشركين و المشركات الظانين بالله ظن السوء عليهم دايرة السوء)) اصلا محاصره را مجسم كرده است . من وقتى اين آيه را مى خواندم به آن محاصره اى كه مى دانستم اينها چطور تحت محاصره قرار گرفتند يك مصداق خوبى براى من بود
... يك چنين ضربه اى را به غير از هعدايت الهى و غير از انفاس قدسيه رهبرى كه قضيه را به خوبى به اينجا رساندند هيچ قدرتى در دنيا نمى توانست طراحى و اجرا كند.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -