انهار
انهار
مطالب خواندنی

مرگ «رضاخان میرپنج» در ژوهانسبورگ (1323 ش)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
"رضاخان ميرپنج سوادكوهي" در سال 1250 ش به دنيا آمد. وي در جواني، به عنوان نگهبان اسطبل‌ در سفارت هلند استخدام شد.
رضاخان، سپس وارد فوج قزاق شد. در جنگ با نهضت جنگل در لشكر قزاق حضور داشت و زماني كه اين لشكر بي‌فرمانده بود از سوي انگليسي‌ها به عنوان فرمانده قزاق‌ها منصوب گرديد. اندكي بعد طي جلسه‌اي كه در گراندهتل قزوين و با حضور سفير انگليس برگزار شد، مقرر گرديد رضاخان و قزاق‌ها، سيدضيآءالدين طباطبائي را براي كسب كرسي نخست‌وزيري پشتيباني كنند. در سوم اسفند 1299 ش، كودتاي مشترك سيد ضياء و رضاخان به نتيجه رسيد و رضاخان، فرماندهي كل قوا را به دست آورد. اندكي بعد سيدضياء نيز از نخست‌وزيري بركنار شد و رضاخان رأساً به عنوان نخست وزير به احمدشاه قاجار تحميل گرديد. در نهايت با هدايت استعمار پير، سلسله قاجار برافتاد و در آذرماه سال 1304 شمسي رضاخان با نام رضاشاه بر تخت سلطنت تكيه زد.
وي در ابتدا مي‏كوشيد خود را به علماي شيعه و حوزه‏ هاي علميه نزديك سازد. ولي پس از كسب قدرت، مخالفان خود را به شدت سركوب كرد و از هيچ برنامه دين براندازانه‏اي فروگذار نكرد. رضاخان با هماهنگي غرب و به همراه افغانستان و تركيه سياست كشف حجاب و متحد الشكل كردن لباس‏ها را به اجرا درآورد و قيام اعتراض ‏آميز مردم در مسجد گوهر شاد را به بدترين وجه، به خاك و خون كشيد. او در سال‏هاي سلطنت خود، كساني را كه در به قدرت رسيدن او سهيم بودند از ميان برداشت و مجاهد حق‌طلب وحق‌گو، آيت‏ اللَّه مدرس را به شهادت رساند.
او گرچه در دوران سلطنت بخش مهمي از بودجه كشور را به تقويت قواي نظامي اختصاص مي‌داد اما از آنجائي كه بازيچه دست استعمار بود، با ورود متفقين به ايران در جريان جنگ جهاني دوم، دستور داد نيروهاي ارتش سلاح‌هاي خود را زمين بگذارند و در برابر متفقين مقاومت نكنند! وي سپس توسط كشورهاي متفق از سلطنت بركنار شد و در محاصره قواي استعماري به جزيره موريس و سپس به آفريقاي جنوبي تبعيد شد. تا اينكه در 4 مرداد 1323ش در 73 سالگي در ژوهانسبورگ آفريقاي جنوبي در گذشت.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -