انهار
انهار
مطالب خواندنی

مرگ دشمن پيامبر

بزرگ نمایی کوچک نمایی
ابولهب، عبدالعزي بن عبدالمطلب عموي پيامبر اسلام و از بزرگان قريش بود و يكي از سرسخت‌ترين دشمنان پيغمبر و دين اسلام بود و مسلمانان را بسيار اذيت كرد.
او چهره‌اي سرخ داشت و به همين علت، پدرش او را «ابولهب» يعني پدر آتش = سرخ رو لقب داد. كنيه او «ابوعتبه» است. مادرش،‌ام جميل دختر «حرب» و خواهر ابوسفيان و به روايت اهل تسنن، نام مادرش «لبني» دختر هاجر بن عبد مناف از قبيله خزاعه بود. از زندگي او قبل از ظهور اسلام، اطلاع دقيقي نداريم ولي ظاهرا مانند اكثر قريش كه به شغل بارگاني مشغول بودند و بنابر آيه ۲ در سوره «مسد» در قرآن، او ثروتي زياد داشت.ابولهب به سرقت گنجينه كعبه متهم بود و برادرش «ابوطالب» از اين ماجرا بسيار ناراحت و ظاهرا قريش مي‌خواست دست او را قطع كند ولي منسوبان مادري‌اش، مانع شدند.
ابولهب پيش از اينكه پيامبر دعوت خويش را آشكار كند، رابطه‌اش با پيامبر عادي و حسنه بود و پيغمبر دختر خوانده‌هاي خود (ربائب)، رقيه و‌ام كلثوم را به دو پسر ابولهب، عتبه و عتيبه، داد، ولي پس از بعثت، به دشمنان قسم‌خورده اسلام پيوست و با پرخاش و ناسزا مردم را از اطراف رسول خدا پراكنده ساخت.علت اين كينه و دشمني، روشن نيست ولي رياست برادرش ابوطالب بر بني هاشم بعد از عبدالمطلب كه جداً از پيغمبر هم حمايت مي‌كرد، بي‌تاثير نبود. از طرفي، تعصب ابولهب در آئين اجدادش، در مخالفت با پيغمبر، موثر بود و گفته‌اند كه او موظف شده بود كه از بت عزي در برابر آئين جديد پيامبر اسلام، حمايت كند.بعد از اينكه پيامبر به دستور خداوند، دعوت خود را در بين خويشاوندانش آشكار كرد، از‌‌ همان زمان، ابولهب بناي مخالفت و عدوات با او را گذاشت و شروع به مسخره كردن حضرت نمود و گفت كه براي حفظ آئين آباء و اجدادش، بايد در مقابل دين پيغمبر بايستد. او همسايه پيغمبر بود و از همين رو، با همسرش بر سر راه حضرت رسول، خار و خاشاك و زباله مي‌ريختند و به صورتهاي مختلف، آن حضرت را آزار مي‌دادند.همسرش‌ام جميل، خواهر ابوسفيان بود و به دستور ابوسفيان، ابولهب را به دشمني با پيامبر تحريك مي‌كرد. هرگاه پيامبر مردم را به اسلام دعوت مي‌كرد،ابولهب با زباني گزنده آنان را از اطراف او مي‌پراكند.او دنبال حضرت محّمد (ص) حركت مي‌كرد و مردم را تشويق مي‌كرد كه به پيامبر ايمان نياورند. از جمله اين موارد چنين است:طارق محاربي گويد: در بازار ذي المجاز نزديك عرفات ناگهان جواني را ديدم كه صدا مي‌زد:‌اي مردم! بگوييد معبودي جز خداي يگانه نيست تا رستگار شويد و مردي را پشت سر او ديدم كه با سنگ به پشت پاي آن حوان مي‌زد به گونه‌اي كه خون از پا‌هايش روان بود و فرياد مي‌زد‌اي مردم! اين جوان دروغگو است، او را تصديق نكنيد.پرسيدم اين جوان كيست؟ گفتند: محمد است كه گمان مي‌كند پيامبر مي‌باشد! و اين پير مرد عمويش ابولهب مي‌باشد كه او را دروغگو مي‌خواند.همسر بدگوهر او‌ام جميل نيز در سر راه پيغمبر اكرم (ص) خار مي‌ريخت و لقب حمالة الحطب (حمل كنندۀ هيزم) به همين سبب به او داده شد. سوره «مسد» در قرآن كريم، بعد از اين در مذمت ابولهب و همسرش، بر رسول الله نازل شد.
ابولهب نيز به تحريك همسر خود، پسرانش را وادار كرد تا دختران پيغمبر را‌‌ رها كنند. قريش، هرگونه رابطه با پيغمبر و مسلمانان و بني هاشم را تحريم كردند. آن‌ها هم ناچار شدند كه به «شعب ابوطالب» رفتند، ابولهب نيز از قريش حمايت كرد! گويند كه ابولهب، جزوه گروه سران مشركاني بود كه تصميم گرفتند پيغمبر را شبانه و مخفيانه در بسترش به قتل برسانند.بعد از فوت حضرت ابوطالب و حضرت خديجه، ابولهب كه رياست «بني هاشم» را بر عهده گرفت، در ظاهر مي‌خواست براي مدتي از پيغمبر در برابر اعتراض قريش، دفاع كند ولي چون نظر پيغمبر را در مورد ايمان عبدالمطلب فهميد از آن رأي، برگشت و همچنان به تكذيب و دشمني با رسول الله ادامه داد.
مرگ ابولهب پس از جنگ بدر ابولهببعد از هجرت پيغمبر اسلام، به دليل ابتلا به آبله نتوانست در جنگ «بدر» شركت كند، اما چهار هزار درهم به قريش كمك كرد و به جاي خود «عاص بن هشام بن مغيره» يكي ديگر از دشمنان پيغمبر را فرستاد.پس از جنگ بدر و شكست سختي كه به مشركان قريش رسيد ابولهب كه در ميدان جنگ شركت نكرده بود پس از بازگشت ابوسفيان، ماجرا را از او پرسيد.ابوسفيان چگونگي شكست و درهم كوبيده شدن لشكر قريش را براي او بازگو كرد و سپس افزود: به خدا سوگند! ما در اين جنگ سواراني ديديم در ميان آسمان و زمين كه به ياري محمّد آمده بودند!ابو رافع (غلام عباس عموي پيامبر) در آنجا نشسته بود و دست خود را بلند كرد و گفت: آن‌ها فرشتگان آسمان بودند.
ابولهب بر آشفت و سيلي محكمي به چهرۀ غلام زد و او را بر زمين زد و پيوسته كتك مي‌زند تا اينكه‌ام الفضل همسر عباس، چوبي از روي زمين برداشته و بر سر ابولهب زد و گفت اين مرد ضعيف را تنها پيدا كردهاي؟!سرابولهب شكست و خون جاري شد. پس از هفت روز بدنش عفونت كرد و دانه‌هايي همچون طاعون به پوست تنش پديدار شد و با‌‌ همان بيماري از دنيا رفت. عفونت او به اندازه‌اي بود كه مردم جرأت نكردند نزديك او شوند.دو شب جنازه ابولهب ماند، حتى پسرانش ترسيدند كنار جنازه‌اش بروند، بوى تعفن بدن او لحظه به لحظه زياد مى شد، سرانجام مردى از قريش نزد پسران ابولهب آمد و گفت: آيا شما خجالت نمى كشيد، چرا بدن پدرتان را بر نمى داريد، بوى بد او همه جا را گرفته است.آن‌ها گفتند: ما مى ترسيم خود نيز به اين بيمارى گرفتار شويم، او گفت: من شما را كمك مى كنم، از دور بر بدن ابولهب آب پاشيدند، سپس بى آنكه بدنش را دست بزنند آن را روى چوبى گذاشته و از خانه بيرون آوردند و به دور‌ترين نقاط مكه بردند و به زمين گذاشتند و از دور آنقدر سنگ و كلوخ به روى بدن وى ريختند تا بدن زير آن سنگ‌ها و كلوخ ‌ها پنهان گرديد.نزول سوره مسد درباره ابولهب قرآن درباره او مي‌فرمايد: بريده باد هر دو دست ابولهب و مرگ بر او باد. هرگز مال و ثروت و آنچه به دست آورده به حال او سودي نبخشيده و عذاب الهي را از او باز نمي‌دارد.به زودي وارد آتشي مي‌شود كه داراي شعلۀ برافروخته است. همسر او نيز وارد آتش جهنم مي‌شود در حالي كه هيزم كش دوزخ باشد و در گردنش طنابي از ليف خرما ديده مي‌شود.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -