انهار
انهار
مطالب خواندنی

مکروهات خوردن غذا

بزرگ نمایی کوچک نمایی

چيزهايي كه در غذا خوردن مكروه است[1]

(مسأله 2637) چند چيز در غذا خوردن مكروه است1: اوّل: در حال سيري غذا خوردن. دوم: پرخوردن و در خبر است2 كه خداوند عالم بيشتر از هر چيز، از شكم پر بدش مي آيد3. سوم: نگاه كردن به صورت ديگران درموقع غذا خوردن. چهارم: خوردن غذاي داغ4. پنجم: فوت كردن چيزي كه مي خورد يا مي آشامد5. ششم: بعد از گذاشتن نان در سفره، منتظر چيز ديگر شدن. هفتم: پاره كردن نان با كارد6. هشتم: گذاشتن نان زير ظرف غذا7. نهم: پاك كردن گوشتي كه به استخوان چسبيده، به طوري كه چيزي در آن نماند8. دهم: پوست كندن ميوه9. يازدهم: دور انداختن ميوه پيش از آن كه كاملاً آن را بخورد.

این مسأله در رساله آیت الله سبحانی  نیست.

1- خوئي، تبريزي، زنجاني: چند چيز در در خوردن غذا مذموم است...

سيستاني: چند چيز در خوردن غذا مذموم شمرده شده است...

مكارم: كارهاي زير را در موقع غذا خوردن از مكروهات شمرده اند...

مظاهری: یازده کار در غذا خوردن مکروه است...

2- زنجاني: در حديثي وارد شده...

3- سيستاني: از شكم پر متنفر است...

وحید: دوم: پر خوردن ...

4- خوئي، تبريزي: خوردن غذاي گرم ...

5- مظاهری: پنجم : فوت کردن غذا...

6- زنجاني: هفتم: خوردن با دست چپ مگر در مورد انگور و انار كه با دست چپ خوردن آنها مذموم نيست. هشتم: غذا خوردن با دو انگشت. نهم: پاره كردن نان با كارد. دهم: گذاشتن نان زير ظرف غذا. يازدهم: پاك كردن گوشتي كه به استخوان چسبيده به طوري كه چيزي در آن نماند. دوازدهم: بي پوست خوردن ميوه هایی که با پوست خورده می شود. سيزدهم: دور انداختن ميوه پيش از آن كه كاملاً آن را بخورد. البتّه اگر مقدار قابل توجهي از ميوه باقي مانده باشد، اسراف است و حرام.

7- مكارم، فاضل: و هرگونه بي احترامي به آن...

8- [مورد نهم در رساله آيت الله مكارم نيست]

9- مكارم، سيستاني، مظاهری: پوست كندن ميوه (ميوه هايي كه با پوست خورده مي شود)...

[مورد دهم در رساله آيت الله فاضل نيست]

*****

بهجت: مسأله ۲۱۱۹- غذا خوردن در حال راه رفتن و همچنين به اندازه سير شدن مكروه است


[۱] - خوئي، سيستاني، تبريزي، زنجاني: چيزهايي كه در غذا خوردن مذموم است

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -