انهار
انهار
مطالب خواندنی

سعید بن جبیر، مفسر بزرگ قرآن

بزرگ نمایی کوچک نمایی
سعید بن جبیر، مفسر بزرگ قرآنمقدمه
اصفهان از دیرباز مهد مذهب، ادب و دانش بوده است. همین ویژگی آن، بسیاری از اهل علم و دانش و دین پروران را به خود جلب کرده است. غریب پروری و مهمان نوازی مردمانش نیز در این امر بی تأثیر نبوده است؛ به گونه ای که انصاری می نویسد: «اصپهانیان در غریب پروری جهدی غریب دارند و پایه اش را بر هفتمین آسمان می گذارند.» (1)
سعید بن جبیر یکی از همین مهمانان بود. هر چند وی مدت کوتاهی در اصفهان سکونت داشت، نام و آوازه اش زینت شهر شد. او یکی از چهره های برجسته ی شیعه و از مفاخر عالم اسلام بود که در تفسیر، فقه و حدیث جایگاه والایی داشت. این مقاله بر آن است با استفاده از اطلاعات اندک منابع موجود به زندگی این مفسر بزرگ شیعه بپردازد.
سعید بن جبیر
سعید بن جبیر بن هشام اسدی در سال 45 ه‍.ق به دنیا آمد. وی حبشی الاصل و از موالی بنی حارث بنی اسد بود. او علم را نزد عبدالله بن عباس و ابن عمر فراگرفت. (2) سعید از تابعین و شیعیان امیرمؤمنان (ع) و از فقها و قاریان و مفسران قرآن بود. (3) وی از مشهورترین چهره های تفسیری و قرائتی بود که در طبقه بندی مفسران شیعه از طبقه ی سوم محسوب می شد. (4) درباره ی دانش تفسیری او گفته اند: «ما علی وجه الارض احد الا هو یحتاج الی عمله»؛ یعنی، بر روی زمین احدی نیست که به علم و دانش او نیازی نداشته باشد. (5) امام صادق (ع) در مورد سعید بن جبیر فرمود: «او پیروی از علی بن حسین (ع) می نمود و علی (ع) او را ستوده اند.» همچنین وی را جهبذ العلماء (نکته سنج دانشمند) دانسته اند. آورده اند که «او در دو رکعت نماز، تمامی قرآن را تلاوت می کرد.» (6)
احتمالاً سعید پیش از مجاهد به تفسیر قرآن پرداخت؛ ولی جرجی زیدان مجاهد را نخستین مفسر قرآن دانسته و گفته است: «تا آخر قرن اول هجری تفسیر قرآن زبان به زبان نقل می شد و نخستین کسی که تفسیر قرآن را به صورت کتاب درآورد، مجاهد (متوفی 104 ه‍.ق) بود.» (7) آیت الله سید حسن صدر سعید بن جبیر را نخستین مفسر شیعه دانسته، می نویسد: «اول کسی که قرآن را جمع آوری کرد و نوشت امام امیرالمؤمنین علی (ع) بود... و اول کسی که در تفسیر تصنیف کرد سعید بن جبیر بود.» (8) فؤاد سزکین، محقق آلمانی، نیز سعید بن جبیر را پیشگان مفسران قرآن شمرده است. (9)
از جمله اساتید سعید بن جبیر به جز عبدالله بن عباس و ابن عمر، به عبدالله بن مسعود (متوفی 32 یا 33 ه‍.ق) می توان اشاره کرد. (10) وی از پیشگامان پذیرش اسلام، از پیشکسوتان علوم قرآنی و معارف آسمانی، از پرثمرترین افراد در زمینه ی قرآن، فقه و فتوی و از مشعل داران تفسیر قرآن مجید در نخستین روزهای اسلام بود. سعید بن جبیر علوم قرآنی و فقه را از او فراگرفت. (11)
شاگردان اصفهانی سعید بن جبیر عبارت بودند از:
1. ابومحمد دلیل بن ابراهیم بن دلیل
2. جعفر بن ابی مغیره قمی تابعی
3. حُجر بن ابی العنبس اصفهانی معروف به هَجَری
4. قاسم بن ابی ایوب بهرام اصفهانی (12)
5. یزید بن هزاری فابزانی اصفهانی. سمعانی درباره ی نام وی می گوید: «بویه لقب حسین بن یزید بن هزاری اشعری است و یزید را اشعری به این مناسبت گفتند که اولین کس بود از مردم اصفهان که بر دست ابوموسی اشعری اسلام آورد.» همو ذیل فابزانی آورده است: «منسوب به فابزان از قرای اصفهان.» (13)
همایی به نقل از ابونعیم ماجرای جالبی از حضور یزید بن هزاری نزد سعید بن جبیر بازگو می کند: «یزید از سعید بن جبیر در اصفهان حدیث شنید و می گفت که من در قریه ی تیرگان به تجارت مشغول بودم. شنیدم که سعید بن جبیر یک چند در اصفهان بوده و اکنون در شرف مراجعت است. دنبال قافله دویدم و باشتاب خود را به وی رسانیدم و گفتم تا امروز اقامت شما را در اصفهان نشنیده بودم. اکنون درخواست می کنم که مرا به روایت حدیثی فیض یاب فرمایید. سعید بن جبیر فرمود: حدثنی ابن عباس قال: قال لی النبی صلی الله علیه و سلم احفظ عنی ثلاثا ایاک و النظر فی النجوم فانها تدعوا لی الکهانه و ایاک و القدر فانه یدعوا لی الزندقه و ایاک و شَتم احد من اصحاب رسول الله فیکبک الله علی وجهک فی النار.» (14)
سعید بن جبیر در اصفهان
ابن اثیر دلیل آمدن سعید بن جبیر را به اصفهان چنین می نویسد: «هنگامی که حجاج، عبدالرحمن را به جنگ با رتبیل فرستاده بود، سعید بن جبیر را بر کار بخش کردن خواسته ها در میان سپاهیان گماشته بود. چون عبدالرحمن حجاج را برکنار کرد، سعید از میان کسانی بود که سر از فرمان حجاج بیرون آورد. چون عبدالرحمن شکست خورد و به سرزمین رتبیل گریخت، سعید رو به اصفهان آورد.» (15)
همایی نیز درباره ی سال ورود سعید بن جبیر به اصفهان آورده است: «واقعه ی خروج عبدالرحمن بن محمد بن اشعث کوفی با سپاه عراق، که زیردست او بودند، بر ضد حجاج بن نوشته ی ابن اثیر و مورخان دیگر در سال 81 ه‍.ق و به قولی در 82 ه‍.ق اتفاق افتاد. پس گریختن سعید بن جبیر به اصفهان هم در این حدود خواهد بود. ممکن است که وی مکرر به اصفهان آمده باشد؛ اما آمدن او در آن تاریخ مسلم و قطعی است.» (16) به هر روی، وی پس از آمدن به این شهر در روستای سنبلان ساکن شد و به مدت دو سال نزد قاسم بن ابی ایوب (اعرج)، که احتمالاً شیعه بود، به سر برد. مصلایش در مسجدی معروف به مسجد جُلجُله بن بدیل تمیمی قرار داشت و گروهی از مردم اصفهان از او حدیث شنیدند. (17)
مسجد سعید بن جبیر
قاسم اعرج می گوید: «سعید بن جبیر الاسدی ابومحمد مولی بنی والبه صاحب عبدالله بن عباس دخل اصبهان و اقام بها مده ثم ارتحل منها الی العراق و سکن قریه سنبلستان و مصلاه فی المسجد المعروف بجلجله بن بُدیل التمیمی حدث عنه من اهل اصبهان جماعه منهم جعفر بن ابی المغیره و حُجر الاصبهانی و یزید بن هزاری و القاسم بن ابی ایوب قتله الحجاج بن یوسف سنه اربع و تسعین و هو ابن خمسین لم یستکملها.» (18) چنین برمی آید که مسجد جلجله تمیمی از مسجدهای قدیمی اصفهان در محله ی چملان بود. سعید بن جبیر در این مسجد نماز می گزارد و شاید بنای اصلی مسجد سعید بن جبیر براساس همان مسجد قدیمی بوده باشد. (19)
مسجد سعید بن جبیر فعلی در ضلع غربی صحن شمالی بقعه ی درب امام - از امامزاده های بنام اصفهان - قرار دارد. (20) این مسجد کوچک و مسقف، شامل راهرو، کفش کن، نمازگاه و شبستانی زمستانی است و مساحتی حدود یکصد و پنجاه ذرع مربع را در برمی گیرد. (21) جابری انصاری آورده است: «مساحتش بیش از یک قفیز که دربش در صحن درب امام باز می شود و بنای اصلی آن، پس از مسجد امامزاده اسماعیل و قسمتی از جامع، کهن تر از دیگر مساجد بوده؛ چو، سعید در هشتاد و یک هجری که همراه عبدالرحمن اشعثی آمده، به اصفهان رحل اقامت انداخته و در این محل عبادت می نموده. جنب چملان» (22)
در دوره ی صفوی داخل این مسجد کوچک اندکی کاشی کاری شد. کتیبه ی داخل محراب به خط بنایی مشکی معرق بر زمینه ی زرد شامل سوره ی اخلاص است و در آخر آن سال 1123 ه‍.ق دیده می شود. بر کتیبه ی اطراف محراب به خط بنایی مشکی با کاشی معرق بر زمینه ی زرد سوره ی و الضحی نوشته شده که در قسمت آخر آن این عبارت دیده می شود «سبحان ربک رب العزه عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمدلله رب العالمین.» در کنار محراب به خط بنایی سفید معرق بر زمینه ی لاجوردی نوشته شده است: «نصر من الله و فتح القریب و بشر المؤمنین یا الله یا محمد یا علی.» (23)
از آثار قدیمی این مسجد، که برجای مانده است، یک جفت در چوبی منبت کاری است که به صحن امامزاده باز می شود و به سده های هشتم تا نهم هجری تعلق دارد. (24)
سرانجام سعید بن جبیر
سرانجام سعید بن جبیر به سال 94 یا 95 ه‍.ق در 49 سالگی به دست حجاج بن یوسف در واسط کشته شد. چنانکه پیش از این آمد، وی از یاران عبدالرحمن بن اشعث بود و در هنگام قیام عبدالرحمن علیه حجاج با وی همراهی کرد. عبدالرحمن پس از شکست به ولایت رتبیل گریخت. سعید نیز گریزان شد. طبری گوید: «چنان پندارم که وقتی وی از حجاج گریخت سوی اصفهان رفت. حجاج به عامل اصفهان نوشت سعید به نزد تو است. وی را بگیر. فرمان پیش کسی آمد که این کار را خوش نداشت و کس پیش سعید فرستاد که از اینجا برو. گوید: سعید از اصفهان دوری گرفت و سوی آذربایجان رفت و همچنان آنجا ببود و سال ها گذشت. پس از آن آهنگ عمره کرد و سوی مکه رفت و آنجا بماند و چنان بود که کسانی امثال وی نهان می ماندند و نام خویش را فاش نمی کردند... عمر بن قیس گوید: حجاج به ولید نوشت: اهل نفاق و اختلاف به مکه پناه برده اند اگر امیرمؤمنان صلاح بیند مرا درباره ی آنها اجازه دهد. گوید: پس ولید به خالد بن عبدالله قسری، عطا، سعید بن جبیر، مجاهد، طلق بن حبیب و عمر بن دینار را بگرفت. عمر بن دینار و عطا را رها کردند، که از مردم مکه بودند؛ اما دیگران را پیش حجاج فرستادند. طلق در راه بمرد. مجاهد در زندان ماند تا حجاج بمرد و سعید بن جبیر کشته شد. اشجعی گوید: وقتی مراقبان، سعید بن جبیر را بیاوردند، در منزلی نزدیک ربذه فرود آوردند. یکی از مراقبان به حاجت خویش رفت و دیگری بماند. کسی که به نزد سعید بود بیدار شد که خوابی دیده بود و گفت: ای سعید! خوش ندارم که در خون تو شریک باشم. در خواب دیدم که به من گفته شد وای بر تو! از خون سعید بن جبیر بیزاری کن. هر کجا می خواهی برو که هرگز از پی تو نخواهم آمد. سعید گفت: امید سلامت دارم، امیدوارم و نپذیرفت. تا آن دیگری بیامد. روز بعد وقتی منزل گرفتند، باز چنان خواب دید که بدو گفته شد از خون سعید بیزاری کن. گفت: ای سعید! هر کجا می خواهی برو. من نمی خواهم در خون تو شریک باشم.
گویند عاقبت سعید را بیاوردند و به خانه ای رسانیدند که در آن اقامت داشته بود که همین خانه است. یزید بن ابی زیاد - وابسته ی بنی هاشم - گوید: به خانه ی سعید پیش وی رفتم. او را در بند آورده بودند. قاریان مردم کوفه پیش وی آمده بودند. راوی گوید: گفتم: و برای شما حدیث گفت: گفت: آری به خدا می خندید و برای ما حدیث می گفت: دخترک وی در دامنش بود که بنگریست و بند آهنین را دید و بگریست و شنیدمش که می گفت: هی دخترکم! بددل مباش، و این برای وی سخت بود. فضل بن سوید گوید: حجاج مرا به کاری فرستاد. سعید بن جبیر را آوردند... حجاج بدو گفت: ای سعید! مگر تو را شریک امانت خویش نکردم! مگر تو را به کار نگماشتم؟ مگر چنان نکردم؟ چندان که پنداشتم وی را رها خواهد کرد. گفت: چرا. گفت: پس چرا بر ضد من قیام کردی؟ گفت: سوگند دادند.
گوید: حجاج سخت خشمگین شد و گفت: هی! برای قسم عبدالرحمن به گردن خویش حقی قایل شدی، اما برای خدا و امیرمؤمنان و من حقی قایل نشدی؟! گردنش را بزنید. پس گردنش را بزدند که سر بیفتاد. کلاهی مدور، سپید و کوچک بر آن بود... [حجاج] پس از او بیشتر از چهل روز نماند و چنان شده بود که وقتی می خفت او را در خواب می دید که جامه اش را می گرفت و می گفت: ای دشمن خدا! مرا کشتی؟ و حجاج می گفت: با سعید بن جبیر چه کار داشتم... ابوجعفر گوید: و چنان بود که این سال را سال فقیهان می گفتند که بیشتر فقیهان اهل مدینه در این سال درگذشتند.» (25)
گفته شده که سعید بن جبیر در هنگام دستگیری مناظره ای با حجاج بن یوسف داشت. حجاج انکار کرد که حسنین (ع) فرزند پیامبر اکرم (ص) - از سوی مادرشان حضرت فاطمه (س) - بودند. سعید با استناد به آیه های 84-85 سوره ی انعام: «و وهبنا له اسحق و یعقوب... و عیسی و الیاس کل من الصالحین» حجاج را محکوم و وادار به سکوت کرد؛ چه خداوند ضمن اسامی فرزندان موهبتی حضرت ابراهیم (ع)، از عیسی (ع) نام برده، در حالی که وی تنها از سوی مادرش، مریم (س)، به ابراهیم (ع) منتسب بود. (26)
همچنین سعید بن جبیر از ابن عباس روایت می کند که نزد رسول خدا (ص) از فارس یاد شد. حضرت فرمودند: «فارس عصبتنا (27) اهل البیت.» از سعید سؤال شد که مقصود از این سخن چیست؟ در جواب گفت: «مردم فارس فرزندان اسحق نبی (ع)، عموی فرزندان اسماعیل نبی (ع) هستند.» (28)
پی نوشت ها :
1. جابری انصاری، ص 275.
2. فقیه ایمانی، ص 102.
3. مهدوی، ص 202.
4. عقیقی بخشایشی، ص 216.
5. همان جا.
6. موحد ابطحی، ص 96.
7. عقیقی بخشایشی، ص 117.
8. همان، ص 6 و فقیه ایمانی، ص 102.
9. فقیه ایمانی، ص 103.
10. عقیقی بخشایشی، صص 207-209.
11. مهدوی، ص 260.
12. کنیه ی وی ابن بهرام و شهرتش اعرج بود. (موحد ابطحی، ص 98.)
13. همایی، ص 180.
14. همان، صص 179-180.
15. ابن اثیر، ج 9، ص 2809.
16. همایی، ص 181.
17. فقیه ایمانی، ص 103 و موحد ابطحی، صص 97-98.
18. همایی، ص 179.
19. همان، ص 178.
20. هنرفر، ص 352. همایی این مسجد را در ضلع شرقی صحن شمالی بقعه ی درب امام دانسته است. (همایی، ص 176.)
21. همایی، ص 176.
22. جابری انصاری، صص 123-124.
23. هنرفر، صص 352-353.
24. همایی، ص 247.
25. طبری، صص 3873-3876 و 3878.
26. فقیه ایمانی، صص 104-105 و موحد ابطحی، ص 97.
27. عُصبه به معنی یک گروه و جمعیت قوی و به هم پیوسته و عَصبه به معنی خویشاوندان پدری است. با توجه به سخن سعید بن جبیر، که در دنباله ی حدیث آمده است، در اینجا منظور عَصبه است. شاید ملت فارس نیروی منسجم و به هم پیوسته ی اهل بیت قلمداد شده اند. (موحد ابطحی، ص 18.)
28. همان، صص 17-18.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -