انهار
انهار
مطالب خواندنی

ولايت عهدي امام رضا علیه السلام (201 ق)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
امام علي بن موسي الرضا علیه‌السلام امام هشتم شيعيان پس از شهادت پدر ارجمندش امام موسي‌كاظم علیه‌السلام در زندان بغداد در سال 183 قمري به مقام منيع امامت نايل آمد و پيشوايي شيعيان و پيروان اهل بيت علیهم‌السلام را بر عهده گرفت.
آن حضرت در دوران امامت خويش به مدت هيجده سال در مدينه منوره سكونت داشت و در اين مدت شاهد خلافت غاصبانه هارون الرشيد و دو فرزندش امين و مأمون بود. تا اين كه در سال 200 هجري قمري مأمون تصميم گرفت كه وي را به خراسان دعوت كند و در اداره كشور وي را شريك خويش سازد. آن طوري كه از خود مأمون عباسي نقل گرديده است وي در نبرد با برادرش امين، نذر كرده بود كه در صورت پيروزي بر سپاهيان امين و تصاحب مقام خلافت، قدرت را به كسي كه افضل آل ابي‌طالب علیه‌السلام باشد، بسپارد.[۱]
هنگامي كه وي بر برادرش امين پيروز شد و در سال 198 قمري بغداد را فتح و بر سراسر عالم اسلام سيطره پيدا كرد، تصميم گرفت كه به نذر خويش وفا كند و در اين راستا، امام علي بن موسي الرضا علیه‌السلام را كه والاترين و افضل آلي ابي‌طالب علیه‌السلام بود، مورد توجه قرار داد.
وي مي‌گفت: ما أعلم احدا افضل من هذا الرّجل علي وجه الأرض؛ من در روي زمين، شخصيتي بالاتر و بهتر از اين مرد علي بن موسي الرضا علیه‌السلام سراغ ندارم.[۲] بدين منظور وي يكي از سرداران خويش به نام "رجاء بن ابي‌ضحاك" را به همراه عيسي جلودي و برخي از همراهان ديگر به مدينه فرستاد و از طريق آن‌ها امام رضا علیه‌السلام را براي سفر به خراسان دعوت نمود.[۳]
امام رضا علیه‌السلام كه خلفاي عباسي، از جمله مأمون را در گفتارش صادق نمي‌دانست و از هدف‌ها و انگيزه‌هاي فريب‌كارانه وي باخبر بود از پذيرش دعوت مأمون امتناع نمود و ماندن در مدينه را بر رفتن به "مرو" مقر خلافت مأمون در خراسان ترجيح داد ولي با اصرار و اجبار مأموران مأمون روبرو گرديد و چاره‌اي جز پذيرش در خود نديد. آن حضرت پس از وداع با قبر شريف جدش حضرت محمد صلی الله علیه و آله و ديگر نياكان پاكش در بقيع به ويژه قبر مطهر جده‌اش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرزند خردسالش حضرت امام محمدتقي علیه‌السلام را جانشين خود در مدينه قرار داد و به همراه مأموران مأمون و برخي از علويان و ياران خويش عازم خراسان شد.
همين كه امام رضا علیه‌السلام وارد "مرو" گرديد با استقبال بي‌نظير مردم اين شهر از جمله فقها، دانشمندان، شاعران، درباريان و خود مأمون قرار گرفت. مأمون پس از پذيرايي از امام رضا علیه‌‌السلام به وي گفت: من مي‌خواهم خود را از خلافت خلع كرده و آن را به شما واگذارم، آيا از من مي‌پذيري؟
امام رضا علیه‌السلام از پذيرش آن امتناع كرد. چون مي‌دانست وي در گفتارش صداقت ندارد و مي‌خواهد از اين راه او را بيازمايد و يا اگر حكومت را به او واگذارد، پس از مدتي وي را از ميان برداشته و خود دوباره حكومت را به دست گيرد و از اين راه، حكومت غاصبانه‌اش مشروعيت بخشد. از سوي ديگر وي با قيام‌هاي گوناگون علويان و غيرعلويان در جهان اسلام روبرو بود و مي‌خواست از اين راه آنان را به احترام امام رضا علیه‌السلام وادار به سكوت و پذيرش خلافت عباسیان نمايد.
امام رضا علیه‌السلام كه از نيت او آگاه بود به هيچ صورتي حاضر به پذيرش خلافت نشد. مأمون مجدداً به وي پيشنهاد ولايت‌عهدي خويش را داد و امام رضا علیه‌السلام بار ديگر امتناع نمود. ولي مأمون اين بار استنكاف امام علیه‌السلام را نپذيرفت و به وي گوشزد كرد كه پذيرش ولايت‌عهدي اجباري و قطعي است و مفري براي آن نيست.
امام رضا علیه‌السلام كه با تهديد جدي مأمون روبرو بود، چاره‌اي جز پذيرش ولايت‌عهدي نداشت. آن حضرت به خاطر دخالت نداشتن در امر حكومت و شريك نبودن عموم مردم دستور داد با آن حضرت بيعت كنند. از آن هنگام لباس سياه عباسيان به رنگ سبز كه لباس علويان بود تغيير پيدا كرد پرچم و بيرق سياه عباسيان به رنگ سبز علويان درآمد و به نام آن حضرت سكه زده و در خطبه‌هاي جمعه از وي تجليل و تكريم كردند.
درباره تاريخ اين واقعه بزرگ، همه مورخان اتفاق دارند بر اين كه در ماه مبارك رمضان سال 201 قمري واقع گرديده است ولي در روز آن اختلاف دارند. برخي روز اول، برخي دوم، برخي چهارم، برخي ششم و برخي هفتم رمضان را ذكر كرده‌اند. ممكن است علامت اختلاف آنان از آن جهت باشد كه بيعت با آن حضرت چند روز ادامه داشته است. ولي به نظر مي‌آيد كه پذيرش ولايت‌عهدي آن حضرت در اول ماه رمضان و بيعت رسمي با وي در ششم و هفتم رمضان بوده است.[۴]

1- الارشاد (شيخ مفيد)، ص 602.
2- همان.
3- تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 449؛ الارشاد، ص 600؛ وقايع الايام (شیخ عباس قمی)، ص 24.
4- نك: الارشاد، ص 600؛ زندگاني چهارده معصوم علیهم‌السلام (ترجمه اعلام الوري)، ص 445؛ منتهي الآمال (شيخ عباس قمي)، ج 2، ص 282؛ وقايع الايام، ص 24؛ كشف الغمه (علي بن عيسي اربلي)، ج 3، ص 101 و ص 172؛ تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 448؛ الاقبال بالاعمال الحسنه (سيد بن طاووس)، ج 1، ص 264؛ رمضان در تاريخ (لطف الله صافي گلپايگاني)، ص 11.
منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -