انهار
انهار
مطالب خواندنی

اسماعیل آقا سیمیتقو یاغی و آدمکش

بزرگ نمایی کوچک نمایی
اسماعیل آقا معروف به سمیتقو پسر محمدآقا و برادر کوچک جعفر آقای کرد از طائفه شکاک که پس از کشته شدن جعفر آقا بخدعه در تبریز ایل شکاک بر دولت یاغی و اسمعیل آقا رئیس طائفه مزبور سالها زحمات و خسارات جانی و مالی فراوان به مملکت وارد اورد در مدت یاغی گری خود با دول همسایه و غیرهمسایه (روس و انگلیس و ترک و آلمان) ارتباط نزدیک داشت و آنها هریک بنو به خود اورا تقویت می کردند.م.ق. هدایت که برای بار دوم مدت 9 ماه حکومت آذربایجان را در سال (1336 و 1337 هـ.ق) داشته و اسمعیل آقاهم درآن« موقع درحال یاغی گری و خودسری بوده است راجع به کمک ترک ها (عثمانی ها) چنین می نویسید:
درسال 1336 هـ.ق اسمعیل آقا خیال دستبردی با رومی داشت دولت ظفرالدوله را با عده ای قزاق برای دفع او فرستاد عده مزبور درجنگ از او شکست خوردند.ترکها(عثمانیها) چهارتوپ مسلسل و دو توپ صحرائی و هفتصد نفر عسگر و صاحب منصب تحصیل کرده در آلمان به اختیار او گذارده بودند توپهای او دورتر از توپهای ما میزد.بعد دولت سرهنگ ملک زاده با عده ای ژاندارم بجلو او فرستاداین عده پس از محاصره شدن همگی بافرمانده خود(ملک زاده) تسلیم شدند و سمیتقو پس از خلع ژاندارم ها همه را کشت و فرمانده را رها کرد که بعداً دولت بوی ترفیع درجه بدهد در این باب شایعات زیادی در افواه بود که بین اسمعیل آقا و ملک زاده بوسیله بیگانگان تبانی صورت گرفته بوده است که بدون زد وخورد خود و افرادش تسلیم گردیدند پس از این افتضاح بلکه افتضاحات قوام السلطنه که بجای مشیرالدوله در سال1301 نخست وزیر شد دستور داد که سامخان امیر ارشد حاج علی لو با سوارانش بطرف رضائیه فرستاده شود او هم رفت و در تسوج جنگ در گرفت و کشته شد دراین کابینه رضاخان سردارسپه وزیر جنگ بود برای خلع سلاح ایلات اقدام شد و مقدم برهمه دفع شر اسمعیل آقابود نظامیان بفرماندهی سپهبد امان الله میرزای جهانبانی موفق شدند که چهریق را در بیستم مرداد1301 خ از تصرف سمیتقو در آورند و خودش بخاک ترکیه فرار کرد درسال 1307 خورشیدی از دولت تامین خواسته به ایران برگشت لکن در سی ام تیرماه (1309خ) کشته شد.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -