گناه کسانی که بدون لیاقت و شایستگی پست میگیرند یا پست میدهند
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم): هر که در ميان چند مسلمان يک نفرشان را رئيس قرار دهد و بداند در ميان آن چند نفر کسي بهتر و لايق تر و عالم تر به کتاب خدا و سنت نبيش است، به خدا و رسولش و همه مسلمانان خيانت کرده است.
1 - قال الامام الصادق (علیه السلام): مَن تَوَلّي اَمراً مِن اُمُورِ النّاسِ وَ فَتَحَ بابَهُ وَ رَفَعَ سِترَهُ وَ نَظَرَ في اُمُورِ النّاسِ کانَ حَقًّا عَلَي اللهِ اَن يؤمِنَ رَوعَتَهُ يومَ القِيامَةِ وَ يدخِلَهُ الجَنّةَ.[1]
امام صادق(علیه السلام) فرمود: کسي که کاري از کارهاي مردم را به عهده بگیرد و او درب محل کار خود را روي مردم باز کند، پرده ها و موانع را کنار بزند و با دقت به فکر اصلاح امور مردم باشد، بر خداوند است که روز قيامت او را در امان قرار دهد و به بهشت برد.
2- و يروون عن النبيّ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) أنّه قال: «من تولّى شيئا من امور المسلمين فولّى رجلا شيئا من أمورهم و هو يعلم مكان رجل هو أعلم منه فقد خان اللّه و رسوله و المؤمنين»[2]
روايت كنند از پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) كه فرمود: هر كه متصدى يك كارى از مسلمانان باشد و مردى را بر يكى از كارهایشان بگمارد و بداند در جاىش مردى است كه از او عالم تر است، البته كه خيانت كرده بخدا و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و همه مؤمنان.
3- النبي (صلّی الله علیه و آله و سلّم): من تقدّم على المسلمين و هو يرى أنّ فيهم من هو افضل منه، فقد خان اللَّه و رسوله و المسلمين.[3]
پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم): آن كس كه خود را پيشواى مسلمانان قرار دهد، در صورتى كه مىداند در ميان آنان كسى برتر از او وجود دارد، به خدا و رسول خدا و به مسلمانان خيانت كرده است.
4- قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): مَنِ استَعمَلَ عامِلاً مِنَ المُسلِمينَ وَ هُوَ يعلَمُ اَنَّ فيهِم اَولَي بِذلِکَ مِنهُ وَ اَعلَمُ بِکِتابِ اللهِ وَ سُنَّةِ نَبِيهِ فَقَد خانَ اللهَ وَ رَسولَه وَ جَميعَ المُسلِمينَ.[4]
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: هر که در ميان چند مسلمان يک نفرشان را رئيس قرار دهد و بداند در ميان آن چند نفر کسي بهتر و لايق تر و عالم تر به کتاب خدا و سنت نبيش است، به خدا و رسولش و همه مسلمانان خيانت کرده است.
5- رَسُولُ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم): أيّما رجل استعمل رجلا على عشرة أنفس علم أنّ في العشرة أفضل ممّن استعمل فقد غشّ اللَّه و غشّ رسوله و غشّ جماعة المسلمين.[5]
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم): هر كس مردى را بر ده تن رياست دهد و بداند كه ميان آنها كسى هست كه از او برتر است پس با خدا و رسول خدا و جماعت مسلمين تقلب كرده است.
6- قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله) : اَصلِح وَزيرَکَ فَاِنَّهُ الَّذي يقُودُکَ اِلَي الجَنَّةِ اَوِ النّارِ.[6]
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: وزير خود را صالح گردان، زيرا همانا او کسي است که تو را به بهشت يا جهنم ميبرد.
7- قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): مَن وَلّي شَيئاً مِن اَمرِ اُمَّتي فَلَم ينصَح لَهُم وَ يجتَهِد لَهُم کَنَصيحَتِهِ لِنَفسِهِ کَبَّهُ اللهُ عَلي وَجهِهِ يومَ القِيامَةِ فِي النّارِ.[7]
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: کسي که متولي کاري از کارهاي امت من شود و همان طور که براي خود دل مي سوزاند براي امت من دل نسوزاند و خير خواهانه و با تلاش براي آنان قدم بر ندارد، خداوند در قيامت او را با صورت در آتش مي اندازد.
8- قال الامام علي (علیه السلام): يستَدَلَّ عَلَي ادبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ: تَضييعِ الاُصولِ وَ التَّمَسُّکِ بِالفُرُوعِ وَ َتقديمِ الاَراذِلِ وَ تَاخيرِ الاَفاضِلِ.[8]
امام علي (علیه السلام) فرمود: چهار چيز باعث شکست دولت ها مي شود: (1) ضايع کردن اصول (مسائل مهم) (2) سرگرم شدن به فروع (امور کم اهميت) (3) به کار گماردن آدم هاي پست (4) کنار گذاردن انسان هاي فاضل.
9- قال الامام علي (علیه السلام) : اَمّا لا يکُن حَظُّکَ في وِلايتِکَ ما لا تَستَفيدُهُ وَ لا غَيضاً تَشتَفيهِ وَلکِن اَمانَةُ باطِلٍ وَ اِحياءُ حَقٍّ.[9]
امام علي (علیه السلام) (به ابن عباس) فرمود: مبادا هدف تو از فرمانروايي، سودجويي و جمع مال، يا خنک کردن خشمي باشد. بلکه بايد هدف تو از بين بردن باطل و احياء حق باشد.
10- قال الامام علي (علیه السلام) : مَن لَم ينصِفِ المَظلوُمَ مِنَ الظّالِمِ سَلَبَهُ اللهُ قُدرَتَهُ.[10]
امام علي (علیه السلام) فرمود: هر صاحب قدرتي که داد مظلوم را از ظالم نگيرد و به ياري مظلوم نشتابد، خداوند قدرتش را از او مي گيرد.
11- قال الامام علي (علیه السلام): اَدِقُّوا اَقلامَکُم قارِبُوا بَينَ سُطُورِکُم وَ احذِفُوا عنّي فُضُولَکُم وَاقصُدُ واقصد المَعاني وَ اِياکُم وَ الاِکثارَ فَاِنَّ اَموالَ المُسلِمينَ لا تَحتَمِلُ الاَضرارَ.[11]
امام علي (علیه السلام) (به کارگزاران خود) فرمود: نوک قلم ها را تيز کنيد، سطرها را نزديک هم قرار دهيد، مطالب اضافي را حذف کنيد، و از زياده روي در نوشتن بپرهيزيد، زيرا اموال مسلمانان تحمل ضرر و زيان را ندارد.
12- قال الامام علي (علیه السلام): جُودُ الوُلاةِ بِقيء المُسلِمينَ جَورٌ وَ خَتَرٌ.[12]
امام علي (علیه السلام) فرمود: بذل و بخشش کارگزاران از بيت المال، ظلم و خيانت است.
13- قال الامام علي (علیه السلام): مَنِ اختالَ في وِلايتِهِ اَبانَ عَن حِماقَتِهِ.[13]
امام علي (علیه السلام) فرمود: کسي که به مقام خود مغرور شود پرده از حماقت خود برداشته است..
14- قال الامام علي (علیه السلام) : تَجاوَز مَعَ القُدرَةِ وَ اَحسِن مَعَ الدَّولَةِ تَکمُلُ لَکَ السِّيادَةَ.[14]
امام علي (علیه السلام) فرمود: در موقع اقتدار گذشت کن و زماني که به مقام رسيدي، نيکي کن تا رياست و آقايي تو کامل شود.
15- قال الامام علي (علیه السلام) : مَن رُفِعَ بِلا کِفاتِهِ وُضِعَ بِلا جِنايةِ.[15]
امام علي (علیه السلام) فرمود: کسي که بدون شايستگي (مقامش) بالا رود، بدون جرم پايين کشيده شود.
** ** ** ** ** ** **
امام خمینی (ره):
اين مقامات تمام مىشود؛ آنى كه هست خدمت است. آدم متعهد در هرجا باشد، اگر ديد خدمتش خوب است آن جا، بيشتر دلگرم است. ممكن است كه يك نفر؛ مثلًا، فرض كنيد كه نخست وزير بوده است، لكن اگر اين نخست وزير ببيند كه در يك جايى كار بهتر مىكند، آدم متعهدى است مىرود آن جا. يك نفر در دادستانى مقام داشته است، وقتى ديد كه يك كسى از خودش بهتر مىتواند كار كند برود آنجا، برايش فرق نكند؛ يعنى، هدفش اين باشد كه خدمت بكند، نه هدفش اين باشد كه مقام داشته باشد.
انسان هم خودش مىتواند خودش را بشناسد، هيچ كس بهتر از خود انسان، البته بسيارى از اوقات هم انسان از خودش هم غفلت مىكند، اما بسيارى از اوقات هم هست كه انسان خودش درك مىكند كه چى دارد مىكند و در دلش چى مىگذرد؛ ماها نمىدانيم، اما خدا مىداند. انسان مىفهمد كه اگر انتقاد بكند، آيا اين انتقاد سازنده است يا انتقام است. خودش مىفهمد- يعنى، غالباً مىفهمد- خودش مىفهمد كه اين كه در اين پست هست، پست را دوست دارد يا خدمت را دوست دارد. اين چون خدمتگزار است، دلبسته به اين پست هست، يا خير؛ دلبسته به اين پست است، خدمتگزارى پيشش خيلى مهم نيست.
خوب، ادعاش را مىكند، و مىكند هم خدمت، عمده آن جهت است كه انسان واقعاً بداند كه يك روزى جواب بايد بدهد. هيچ، هيچ شبهه در اين نيست كه ما يك روزى بايد جواب بدهيم. هر كداممان، هر كارى انجام بدهيم، يك روز جواب مىخواهد، انتقاد بكنيم، يك روز جواب مىخواهد؛ انتقامگيرى باشد، يك روز جواب مىخواهد؛ و بدرفتارى باشد، يك روز جواب مىخواهند از ما ...
اگر انسان در خودش ادراك كرد كه من بروم آن بالا را بگيرم، بداند كه اين كار، يك كار شيطانى است، اين كار ازش نمىآيد. اگر در ذهنش اين است كه برويم يك كارى انجام بدهيم براى جمهورى اسلام، اين كار الهى است و ازش هم كار مىآيد. اين محكى است كه انسان خودش غالباً مىتواند تشخيص بدهد. گاهى هم البته اشتباه دارد؛ يعنى، گاهى هم بر خود انسان مخفى است يك مسائلى.... بايد كسانى كه مىخواهند يك كارى بكنند، بايد فكر اين باشند كه شايسته اين كار هستند يا نه! ...
... اگر چنانچه انسان دنبال اين باشد كه حالايى كه من رئيس دولت هستم، بروم دنبال رفقايى كه همراه من هستند، كار آمد باشند يا نباشند، به اين كار نداشته باشد، بداند كه اين كار، كار شيطانى است.[16]
گاهى وقتها خود انسان هم در اشتباه است لكن بايد فكر كند حالا اين كارى كه من دارم مىكنم و اين قدر خوشحالم براى اينكه براى خدا اين كار را كردم، اگر يك كسى بهتر از من اين كار را انجام بدهد، حاضرم كه اين را به او بدهم و خوشحالتر هم بشوم براى اينكه، او بهتر براى خدا كار مىكند يا نه. اگر اينجا آدم فهميد كه نه، اين طور نيست، حاضر نيست اين كار را، بداند اين خدايى نبوده- صرف خدايى- اخلاص نبوده در آن. آنى كه براى ما فايده دارد اخلاص است كه براى خدا هم كار بكنيم، خدا هم احتياجى به هيچ چيز ندارد، احتياجى به اخلاص ما هم ندارد. خدا مىخواهد كه، ميل دارد، يعنى ميل به آن معنايى كه ديگران دارند نه، انبيا را فرستاده كه تربيت كنند، مردم را نجات بدهند. نجات مردم هم به اين است كه دنبال انبيا باشند و انگيزههايشان هم انگيزه انبيا باشد؛ نمىتوانيم به آن قدر، به هر اندازهاى كه مىتوانيم. البته ما نمىتوانيم كه انگيزهاى كه حضرت امير دارد ما داشته باشيم، اين معلوم است كه ما نمىتوانيم. اما مىتوانيم كه يك انگيزههايى داشته باشيم كه مشابه او باشد، برويم طرفِ آن طرف.[17]
[1] بحار الأنوار، ج 75، ص 340
[2] كنز الفوائد و التعجب، ج2، ص: 283
[3] الحياة با ترجمه احمد آرام، ج2، ص: 586
[4] جامع الصغير، ج 1، ص 455
[6] بحار الأنوار، ج 74، ص 166
[7] تاريخ بغداد، ج 8، ص 472
[11] وسائل الشيعه، ج 17، ص 404
[14] مستدرک الوسائل، ج 12، ص 347
[16] صحيفه امام ج367 19 ص : 366
[17] صحيفه امام، ج19، ص: 448