انهار
انهار
مطالب خواندنی

خارج شدن ايران از سازمان سنتو (1357 ش)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
خارج شدن ايران از سازمان سنتو (1357 ش)
خارج شدن ايران از سازمان سنتو (1357 ش)
با توجه به اهميت استراتژيك ايران و نياز مبرم اروپا و آمريكا به منابع عظيم انرژي طبيعي ايران همچون نفت و گاز، غرب درصدد برآمد كه به هر طريق ممكن، ايران را از جمله متحدان خود سازد. از اين رو، پيمان نظامي بغداد در سال 1333 ش ميان عراق، تركيه و انگلستان منعقد شد. چند ماه بعد ايران و پاكستان نيز به اين پيمان پيوستند و نام آن به سازمان پيمان مركزي يا سنتو تغيير يافت، ضمن آنكه آمريكا نيز به عنوان عضو ناظر در اين پيمان حضور داشت. هرچند امضاي اين پيمان با مخالفت‏هاي شديدي در ايران مواجه گرديد ولي دولت به اعتراضات مردمي توجهي نكرد و پيمان سنتو را به رسميت شناخت. پيمان سنتو حلقه مياني پيمان ناتو در اروپا و پيمان سيتو در شرق آسيا بود و همكاري‏هاي اقتصادي، سياسي، نظامي و اطلاعاتي را در برمي‏گرفت. اين زنجيره از پيمان‏هاي نظامي، در واقع بخشي از محاصره اتحاد جماهير شوروي و اقمار آن را تشكيل مي‏دادند كه توسط آمريكا برنامه ‏ريزي شده بود. در اين ميان آمريكا به بهانه اجراي مفاد اين قرارداد، توانسته بود با گسيل نظاميان خود به داخل نيروهاي مسلح ايران،كشورمان را به پايگاه ديدباني در جهت اهداف خود تبديل كند. اما در پي كودتاي نظامي عبدالكريم قاسم در عراق در سال 1337ش، اين كشور از پيمان سنتو خارج شد. پاكستان نيز در اعتراض به عدم حمايت اعضاي سنتو از اين كشور در مقابل هند، اين پيمان را ترك كرد و سرانجام با سرنگوني رژيم شاه و خروج ايران از پيمان سنتو، اين پيمان عملاً از هم پاشيد. قبل از انحلال پيمان سنتو، در سال 1354، در پي سرنگوني رژيم ويتنام جنوبي، پيمان سيتو نيز منحل شده بود. با اين وصف، حلقه محاصره آمريكا به دور شوروي در آسيا، عملاً در اواخر دهه 1350ش از بين رفت. پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي و خروج جمهوري اسلامي ايران از اين پيمان استعماري، رشته ‏هاي آن از هم گسيخت و به جاي آن، سازمان همكاري‏هاي اقتصادي "اكو" در راستاي منافع كشورهاي منطقه پا گرفت.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  



پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -