١ – نقد و بررسی افکار مخالفان
سؤال: برخى در بیان نظرات بسته عمل نموده، و فقط به نشر دیدگاههاى خود بسنده مى کنند. امّا عدّه اى براى تنویر افکار جامعه نظر دیگران را (اگر چه بى دین، یا ضدّ نظام باشند) گرفته، و آن را نقد نموده، و به نوعى تضارب آرا مى کنند. با توجّه به سنّت ائمّه ما (همچون حضرت صادق(علیه السلام) و امام باقر(علیه السلام) و یارانشان در گفتگو با زنادقه و مانند آن) کدام روش به صلاح جامعه اسلامى است؟
جواب: مادام که طرح نظرات دیگران، و نقد و بررسى آن، سبب پیشرفت فکرى و فرهنگى مسلمین است، باید از این روش استفاده کرد. و اگر در مواردى جنبه تخریبى پیدا کند، باید از آن پرهیز کرد.
٢ – انتشار تفکرات التقاطی
سؤال: اشخاصى هستند که تفکّرات التقاطى و سوابق فکرى مغایر با نظرات اکثریّت فقهاى شیعه، و فقه حاکم بر نظام مقدّس جمهورى اسلامى (نظیر بحث ولایت فقیه) دارند. آیا مى توان دیدگاه ها و نظرات آنها را در جامعه انتشار داد، تا مردم با شنیدن اقوال مختلف بهترین آن را انتخاب کنند؟ در صورتى که پاسخ منفى باشد، آیه شریفه (فَبَشِّرْ عبادِ * الّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ اَحْسَنَه) را چگونه تفسیر مى فرمایید؟
جواب: این کار در صورتى که موجب بدآموزى نگردد، کار خوبى است. و این مشکل عمدتاً از طریق نحوه بیان مناسب نظرات مخالفین تأمین مى شود، به این معنى که نظرات آنها به صورت موذیانه و مخرّب و تؤام با دروغ و تهمت و جوسازى بیان نگردد. البتّه باید توجّه داشت که مسائل مختلف است; بعضى از مسائل را مى توان در سطح عموم مطرح کرد، و بعضى از مسائل باید در سطح حوزه و دانشگاه و محافل علمى مطرح گردد; زیرا احتیاج به آگاهى هاى تخصّصى دارد. به یقین اشتباه این دو دسته از مسائل به یکدیگر، سبب بروز مشکلاتى در سطح جامعه مى گردد.
٣ – راه های مقابله با اخبار و تبلیغات دروغ دشمنان
سؤال: دشمنان ما در عرصه بین المللى به صورت دائم از طریق خبر، گزارش، تحلیل دروغ علیه ما تبلیغ مى کنند، اگر ما هم مثل آنان عمل کنیم، چه تفاوتى با آنان داریم؟ آیا مجاز هستیم؟ حدّ آن چیست؟
جواب: لازم است از طریق صداقت و راستگویى اخبار را منعکس کنیم، و مراقب توطئه هاى آنها باشیم، و دروغهاى آنها را افشا کنیم، و مطمئن باشید دروغ سرانجام فاش، و سبب بى اعتبارى مى شود.
٤ – انتصاب القاب زننده و موهن به دشمنان اسلام
سؤال: آیا انتساب القاب زننده و موهن، به دشمنان دین و انقلاب رواست؟
جواب: این گونه کارها، در شأن مؤمنان و علاقمندان به اسلام نیست.
٥ – تبیین عبارت (مقدسات اسلامی) در قانون
سؤال: در برخى از قوانین جمهورى اسلامى از عبارت «مقدّسات اسلامى» استفاده شده، و احکامى بر آن بار شده است. براى روشن شدن این قوانین و دست یافتن به یک چهارچوبه شفّاف در سیاستهاى فرهنگى، و پرهیز از افراط و تفریط، لطفاً به سؤالات زیر پاسخ دهید:
الف) تعریف مقدّسات اسلامى چیست؟ آیا مى توان براى آن معیارى تعیین کرد، و مصادیق مورد اختلاف را با آن معیار سنجید؟
ب) آیا مرجع تشخیص مقدّسات اسلامى عرف است، و با مراجعه به وجدان اهل عرف مى توان مصادیق آن را شناخت، یا از امورى است که شناخت آن مستلزم خبرویّت و کارشناسى است؟ واضح است در صورت اوّل، هیأت منصفه دادگاههاى رسیدگى کننده به جرایم مطبوعاتى، به عنوان نمایندگان افکار عمومى، صلاحیّت تشخیص مقدّسات اسلامى را خواهند داشت، و در صورت دوّم، ارجاع امر به کارشناس یا کارشناسان ضرورت خواهد داشت. لکن این سؤال مطرح است که درصورت دوّم، چنانچه موضوع، بین کارشناسان اسلامى مورد اختلاف باشد، تکلیف چه خواهد بود؟
ج) آیا انتقاد از احکام و مفاهیم قرآن و عترت، یا سیره ائمّه اطهار(علیهم السلام)، از مصادیق اهانت است؟ آیا نقد و بررسى آیات، روایات، سیره و احکام فقهى بر اساس روشهایى غیر از اسلوب متداول میان علماى دین، نوعى اهانت است؟ اصولا نقد و بررسى این گونه امور در چه صورت اهانت به مقدّسات تلقّى مى شود؟ و در هر صورت، سوء نیّت منتقد، یا عدم قصداهانت وى، چه تأثیرى در این امر دارد؟
جواب: الف) البتّه تعبیر به مقدّسات اسلامى در هر مورد با ملاحظه قرائن موجود در کلام ممکن است تفسیر خاصّى داشته باشد; ولى معمولا هنگامى که این تعبیر گفته مى شود، اشاره به امورى است که در نظر همه دینداران محترم است; مانند «خدا»، «پیامبر(صلى الله علیه وآله)» «ائمّه هدى(علیهم السلام)»، «قرآن مجید»، «مساجد»، «کعبه»، «احکام مسلّمه اسلام»، و امثال آن. ممکن است در پاره اى از موارد، مقدّسات اسلامى معناى گسترده ترى داشته باشد.
ب) مرجع تشخیص، عرف افراد دین دار و آشنا به مسائل اسلامى است، و ممکن است در موارد پیچیده، نیاز به استفاده از نظر دانشمندان و علماى دینى نیز باشد.
ج) اگر منظور از نقد و بررسى، ایراد به قانون و قانونگذار باشد، بى شکّ جزء مصادیق اهانت است، و اگر منظور، اشکال و ایراد به کسانى باشد که چنان حکمى استنباط کرده اند، و به تعبیر دیگر، استنباط زیر سؤال برود نه حکم الهى، مصداق اهانت به مقدّسات اسلامى نیست.