انهار
انهار
مطالب خواندنی

وقایع ماه جمادی الاول

بزرگ نمایی کوچک نمایی
پنجم جمادی الاول
ولادت با سعادت حضرت زینب (علیهاالسلام)
در روز پنجم جمادی الاول سال پنجم هـ .ق ولادت با سعادت، عقیله ی بنی هاشم، حضرت زینب کبری (علیهاالسلام)، در مدینه ی منوره واقع شد. (1) پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان علی (علیه السلام) و مادر گرامی شان، سرور و زینت زنان عالم، حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) هستند.
چنین نقل شده که چون در وقت ولادت حضرت زینب (علیهاالسلام)، رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به مسافرت رفته بودند، حضرت فاطمه (علیهاالسلام) این مولود مبارک را به دست امیرمؤمنان (علیه السلام) دادند تا بر ایشان نامی تعیین کنند. آن حضرت فرمودند: «من در این کار بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سبقت نمی گیرم؛ صبر می کنیم تا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از سفر برگردند و نام این نوزاد را تعیین نمایند». پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که از سفر بازگشتند، طبق معمول، ابتدا بر خانه ی فاطمه زهرا (علیهاالسلام) وارد شدند. حضرت علی (علیه السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کردند: «خداوند دختری به ما عطا کرده است؛ شما نام او را تعیین فرمایید». آن حضرت فرمودند: «فرزندان فاطمه فرزندان من هستند و اختیارشان با پروردگار است؛ لذا منتظر وحی و دستوری از جانب او می مانم» در این هنگام جبرئیل نازل شد و عرض کرد: «خداوند تو را سلام می رساند و می فرماید: نام «این نوزاد را زینب بگذار؛ زیرا ما در لوح محفوظ این نام را برای او نوشتیم».
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آن مولود را بوسیدند و فرمودند: «به همه ی حاضران و غایبان امت خود توصیه می کنم که این دختر را محترم بدارند، زیرا به خدیجه ی کبری (علیهاالسلام) شباهت دارد». (2)
در روایتی چنین آمده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت زینب (علیهاالسلام) را در حالی که در سن کودکی بودند، طلب کردند و ایشان را بوسیدند و صورت به صورتشان گذارده، فرمودند: جبرئیل به من خبر داد که این دختر شریک حسین من در مصیبت ها و بلاهاست». (3)
محمد غالب شافعی، یکی از نویسندگان معروف مصر، در موردشخصیت عقیله ی بنی هاشم چنین می نویسد: «یکی از بزرگ ترین زنان اهل بیت علیهم السلام از نظر حسب و نسب و از بهترین زنان پاک که دارای روحی بزرگ و مقام تقوا و آیینه ی تمام نمای مقام رسالت و ولایت بوده، حضرت زینب، دختر علی بن ابی طالب (علیهاالسلام) می باشد که از سرچشمه ی علم و دانش خاندان نبوت سیراب گشته بود. در فصاحت و بلاغت، یکی از آیات بزرگ الهی به شمار می رفت و در حلم، کرم، بصیرت و تدبیر کارها در میان بنی هاشم، بلکه عرب، زبان زد بود و میان جمال و جلال و سیرت و صورت و اخلاق و فضیلت جمع کرده؛ شب ها در حال عبادت و روزها را روزه می داشت و به تقوا و پرهیزکاری معروف بود». (4)
ششم جمادی الاول
وقوع جنگ موته
در ششم جمادی الاول سال 8 هـ .ق جنگ موته به وقوع پیوست. علت وقوع این جنگ آن بود که «حارث بن عُمَیر ازدی» در زمین های موته به دستور شرحبیل بن عمرو، سردار لشکر روم دست گیر و پس از بستن دست هایش، گردن زده شد. (5)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که از شنیدن این خبر بسیار ناراحت شدند، لشکری در حدود سه هزار نفر از مسلمانان جمع آوری و جعفر بن ابی طالب را به عنوان فرمانده ی سپاه اسلام تعیین و تصریح فرمودند که در صورت شهادت جعفر، زید بن حارثه و پس از ایشان، عبدالله بن رواجه به ترتیب فرماندهی لشکر مسلمانان را به عهده بگیرند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن ها سفارش نمودند تا جایی که امکان دارد کافران را به اسلام دعوت نمایند و در صورتی که اسلام نیاوردند با آن ها وارد جنگ شوند.
سپاه اسلام به سمت سرزمین های موته حرکت کرد. هنگامی که این خبر به شرحبیل رسید، سخت به تکاپو افتاد و از قیصر روم لشکر عظیمی درخواست نمود. از این روی لشکر نزدیک به صد هزار نفر از مردان جنگی، آماده ی مبارزه با مسلمانان شدند.
هنگامی که دو سپاه در برابر هم صف کشیدند، نبرد بسیار سختی بین آن ها روی داد. مسلمانان که از روی عقیده و ایمان و به شوق بهشت می جنگیدند، با روحیه ی بسیار بالا در برابر انبوهی از سپاه کفر غیرت مندانه شمشیر می زدند. جعفر بن ابی طالب (علیهماالسلام) که شجاعانه در جلوی سپاه اسلام مبارزه می کرد، ناگهان خود را در محاصره ی جمع کثیری از سپاه دشمن یافت و در این گیر و دار، دو دست آن جناب قطع و جراحات زیادی بر بدن او وارد شد و سپس به شهادت رسیدند. سپس فرماندهی به زید بن حارثه رسید که متأسفانه او نیز به درجه ی شهادت نایل شد و بعد از او عبدالله بن رواحه عَلَم سپاه را برداشت که در اثر کثرت حملات سپاه دشمن او نیز به شهادت رسید. پس از شهادت سه فرمانده ای که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) تعیین نموده بود، سرگردانی سپاه اسلام شروع شد؛ اما بالاخره با ترفندی که «ثابت بن اقرم» و «خالد بن ولید» اجرا کردند، مسلمانان پس از یک روز مقاومت و پایداری سخت در برابر سپاه عظیم روم، با سلامت کامل به مدینه بازگشتند. (6)
دهم جمادی الاول
وقوع جنگ جمل
روز دهم جمادی الاول سال 36 هـ .ق جنگ جمل روی داد که نتیجه ی آن پیروزی سپاه امیرمؤمنان علی (علیه السلام) بود.
واقعه ی جمل از آن جا آغاز شد که پس از قتل عثمان، مردم با امیرمؤمنان علی (علیه السلام) بیعت کردند. عایشه پس از آگاهی این موضوع، سخت ناراحت گشت و برای مبارزه به آن حضرت در مکه فریاد مظلومیت عثمان را سر داد. طلحه و زبیر که در حکومت حضرت علی (علیه السلام) به دنبال پست و مقام بودند، بعد از آن که فهمیدند به مقاصد خود نخواهند رسید، به بهانه ی عمره از مدینه خارج شده، به عایشه پیوستند.
عبدالله بن عامر نیز - که قبلاً عامل عثمان در بصره بود و امیرمؤمنان (علیه السلام) او را از سمت خود عزل کرده بودند - به مکه آمد و به حمایت از عایشه پرداخت و شتری به قیمت دویست دینار به او هدیه کرد. آن ها جملگی به عایشه پیشنهاد دادند که به جانب بصره حرکت کند؛ زیرا مردم آن شهر اگر او را ببینند، همگی به وی خواهند پیوست.
عایشه پیشنهاد آن ها را پذیرفت و همراهشان به طرف بصره به راه افتاد. هنگامی که به این شهر وارد شدند شبانه به خانه ی عثمان بن حُنَیف، نماینده امیرمؤمنان (علیه السلام) ریختند و او را اسیر و بسیار اذیت کردند؛ حتی نقل شده است که محاسن او را کندند. سپس قصد بیت المال را نمودند و بعد از آن که جمع کثیری از نگه بانان و محافظان آن را به قتل رساندند، بیت المال مسلمانان را غارت کردند!! (7)
زمانی که خبر شورشیان در مدینه به امیرمؤمنان (علیه السلام) رسید، آن حضرت سهل بن حُنَیف را به جای خویش گذاشت و به همراه شمار زیادی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و سایر مردم مدینه - که در نقلی تعداد آن ها چهار هزار نفر بیان شده - به سرعت به سوی عراق حرکت کردند. بنا به نقل سعید بن جبیر، هشتصد نفر از انصار و چهارصد نفر از کسانی که در بیعت رضوان حضور داشتند، در جمل همراه امیرمؤمنان علی (علیه السلام) بودند. (8)
حضرت علی (علیه السلام) که به هیچ وجه به برپایی این جنگ مایل نبود، پس از ورود به بصره به مدت سه روز با فرستادن پیام های مکرر از آن ها خواست که از این شورش دست بردارند؛ ولی آن ها هرگز قبول نکردند. (9) بالاخره در روز دهم جمادی الثانی درگیری آغاز شد و از هنگام ظهر تا شب ادامه یافت. بیش تر درگیری ها در اطراف شتر عایشه بود (گفته شده بیش از هفتاد دست که خواستند افسار شتر او را بگیرند قطع شد).
در پایان پیروزی نصیب سپاه امیرمؤمنان (علیه السلام) شد و حضرت کنار هودج عایشه آمدند و فرمودند: «ای حمیرا! آیا پیامبر تو را امر کرده بود که به جنگ بیرون آیی؟! آیا تو را امر نفرمود که در خانه ی خود بنشینی و بیرون نیایی؟ به خدا سوگند! انصاف ندادند آنان که زن های خود را پشت پرده پنهان داشتند و تو را بیرون آوردند».
محمد بن ابی بکر، خواهرش عایشه را از هودج بیرون کشید و به دستور امیرمؤمنان (علیه السلام) او را به خانه ی صفیه دختر حارث بن ابی طلحه بردند و بعد او را به مکه و سپس به مدینه فرستادند. (10) در این جنگ از لشکر امیرمؤمنان (علیه السلام) که در حدود بیست هزار نفر بودند، پنج هزار نفر شهید و از لشکر عایشه که سی هزار تن بودند، سیزده هزار نفر کشته شدند. (11)
زید بن صوحان یکی از شیعیان و یاران خاص حضرت علی (علیه السلام) بود که در این جنگ با درجه ی والای شهادت نایل شد و آن حضرت بالای سر او آمدند و فرمودند: «ای زید! خدا رحمتت کند که تعلقات دنیوی تو اندک و کمک تو برای دین بسیار بود!» (12)
سیزدهم جمادی الاول
شهادت حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام)
بنابر نقل پاره ای از روایات، شهادت حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) 75 روز پس از رحلت جان گداز پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی در سیزدهم جمادی الاول سال 11 هـ .ق واقع شد.
حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) اقیانوس بی کران فضایل و خوبی ها بودند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مناسبت های مختلف به بیان گوشه ای از فضایل این بانوی بزرگوار می پرداختند. اگرچه بنابر فرمایش مولایمان امام صادق (علیه السلام) عقول بشری از معرفت و شناخت حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) عاجزند. (13)
در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: «اگر همه خوبی ها و فضیلت ها در شخصیتی جمع گردد، آن شخص فاطمه است؛ بلکه او بالاتر است. همانا دخترم فاطمه (علیهاالسلام) در وجود و بزرگواری و کرامت بهترین فرد روی زمین است». (14)
امام عسکری (علیه السلام) می فرمایند: «ما حجت های خدا بر خلق هستیم و جده ی ما فاطمه حجت خدا بر ماست». (15)
باید گفت: بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چه زود حرف ها و سفارش های آن حضرت را فراموش نمودند؟‍! و چگونه حق پیامبر را در مورد دخترش رعایت کردند؟! فاطمه ای که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حضور عام و خاص در موردشان می فرمودند:
«فاطمه بضعه منی من آذاها فقد آذانی؛ فاطمه پاره تن من است؛ هر کس او را اذیت کند به تحقیق مرا اذیت نموده است». پس از رحلت پیامبر آماج بزرگ ترین مصیبت ها و غبت ها و مظلومیت ها واقع شدند. آنان که به ظاهر خود را اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می پنداشتند، در خانه ی او را به آتش کشیدند و شوهر گرامی اش امیرمؤمنان (علیه السلام) را با زور برای بیعت به مسجد بردند و در این میان جگرگوشه اش محسن را به شهادت رساندند و پهلوی آن بانوی گرامی را که برای حمایت از ساحت مقدس ولایت در برابر دشمنان ایستاده بود، شکستند که در اثر همین آزارها در فاصله ی اندکی پس از رحلت نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به شهادت رسیدند. (16)
آری! بانوی دو عالم پس از وفات پدر گرامی شان تمام غم ها و دردها را در حمایت از ساخت مقدس ولایت به جان خریدند و مانند شمعی در اندک زمان سوختند و آب شدند. بانویی که امام صادق (علیه السلام) در وصف حال غم انگیز ایشان چنین می فرمایند: «بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت زهرا (علیهاالسلام) پیوسته در بستر افتاده بودند و جسم ایشان ضعیف و از شدت غصه بدنشان لاغر شده بود». (17)
پس از شهادت مظلومانه ی حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) بنابر وصیت آن حضرت، امیرمؤمنان علی (علیه السلام) بدنشان را شبانه غسل دادند و در اوج غربت، شبانه به خاک سپردند.
به راستی چرا تنها دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در بهار جوانی با فاصله ای اندک پس از پدر گرامی شان از این جهان رخت برمی بندند و مخفیانه و به دور از چشم همگان در دل شب، غریبانه به خاک سپرده می شوند و آن حضرت حتی به خلیفه ی وقت هم اجازه نمی دهد در مراسم تدفین او حاضر گردد؟! (18)
پانزدهم جمادی الاول
1- ولادت با سعادت حضرت زین العابدین (علیه السلام)
2- درگذشت ولید بن عبدالملک مروان
1- ولادت با سعادت حضرت زین العابدین (علیه السلام)
بنابر گفته ی برخی تاریخ نویسان، حضرت زین العابدین (علیه السلام) در پانزدهم جمادی الاول سال 36 هـ .ق در مدینه ی منوره چشم به جهان گشودند. پدر گرامی آن حضرت سید و سالار شهیدان، حضرت حسین بن علی (علیهماالسلام) و مادر بزرگوارشان حضرت شهربانو، دختر یزدگرد سوم بودند که در آغاز ولادت امام سجاد (علیه السلام) از دنیا رفت؛ از این روی دایه ی مهربانی برای آن حضرت گرفتند.
لقب های زیادی به حضرت علی بن الحسین (علیه السلام) نسبت داده شده است، از جمله: زین العابدین، سید العابدین، قدوه الزاهدین، سید المتقین، سجاد، زین الصالحین، ذوالثفنات و غیره که در میان شیعیان آن حضرت، القاب زین العابدین و سجاد، شهرت بیش تری دارد.
بیش تر کسانی که این القاب را به آن حضرت نسبت می دادند، نه شیعه و نه به امامت ایشان معتقد بودند، اما نمی توانستند آن چه را در او می بینند نادیده بگیرند. (19)
پس از واقعه ی عاشورا، عَلَم امامت و ولایت بر دوش امام سجاد (علیه السلام) قرار گرفت که مدت 25 سال به هدایت امت اسلامی پرداختند. ایشان در اوضاع بسیار سخت اجتماعی، در حالی که حاکمان ستم گر بنی امیه بر مردم حکومت می کردند و افرادی چون حجاج ثقفی فرمان داران ممالک اسلامی بودند، به هدایت امت پرداختند. امام مهم ترین کار خویش را در زمینه ی برقراری پیوند مردم با خداوند و تقویت پایه های اعتقادی و معنوی آنان در قالب دعا، در پیش گرفتند.
«جاحظ»، یکی از علمای اهل سنت، در مورد شخصیت امام سجاد (علیه السلام) چنین می گوید: «درباره ی شخصیت علی بن الحسین (علیهماالسلام)، شیعی، معتزلی، خارجی، عامه، خاصه، همه یک سان می اندیشند و در برتری و تقدیم او بر دیگران، هیچ کدام تردیدی به خود راه نمی دهند». (20)
امام سجاد (علیه السلام) در صدقه دادن و رسیدگی به محرومان و مستمندان نیز معروف بودند. هرگز از غذایی میل نمی فرمودند مگر آن که مثل آن را به فقرا می دادند. ابونعیم می گوید: «علی بن الحسین (علیه السلام) شب ها کیسه ی پر از نان را بر دوش می گرفتند و در تاریکی شب بین فقرا تقسیم می کردند و می فرمودند: "صدقه ی پنهانی غضب پروردگار را فرو می نشاند"». (21)
2- درگذشت ولید بن عبدالملک بن مروان
در پانزدهم جمادی الاول سال 96 هـ .ق ولید بن عبدالملک در شام در 43 سالگی به درک واصل شد. او هم عصر امام سجاد (علیه السلام) و مردی ستم گر، ظالم و کریه منظر بود که در سال 87 هـ .ق اقدام به ساختن مسجد اموی در شام کرد. مدت خلافت او نه سال و هشت ماه طول کشید. (22)
بیست و نهم جمادی الاول
- وفات محمد بن عثمان سمری، دومین نایب خاص امام عصر (علیه السلام)
در بیست و نهم جمادی الاول سال 305 هـ .ق ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید وفات یافت. (23)
وی دومین نایب خاص حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در دوران غیبت صغری می باشند که مردم به وسیله ی او سؤالات و مسایل دینی خویش را از امام زمانشان می پرسیدند.
محمد بن عثمان همچون پدر گرامی شان از بزرگان شیعه به شمار می رفتند و از نظر تقوا و عدالت و بزرگواری، مورد قبول و احترام شیعیان و از یاران مورد اعتماد امام حسن عسکری (علیه السلام) بودند. چنان که آن حضرت در پاسخ سؤال احمد بن اسحاق که به چه کسی مراجعه کند، فرمود: «سَمری و پسرش، هر دو، امین و مورد اعتماد من هستند؛ آن چه به تو برسانند، از جانب من می رسانند، و آن چه به تو بگویند از طرف من می گویند؛ سخنان آنان را بشنو و از آنان پیروی کن؛ زیرا این دو تن مورد اعتماد و امین هستند».
پس از درگذشت عثمان از جانب امام زمان (علیه السلام) توقیعی مبنی بر تسلیت وفات او و اعلام نیابت فرزندش «محمد» صادر شد. (24)
ابوجعفر محمد بن عثمان تألیفاتی در فقه داشته است که پس از وفاتش، به دست حسین بن روح، سومین نایب امام زمان (علیه السلام) رسیده است. محمد بن عثمان در حدود چهل سال عهده دار وکالت امام زمان (علیه السلام) بود و در طول این مدت وکلای محلی و منطقه ای را سازمان دهی و بر فعالیتشان نظارت می کرد و به اداره ی امور شیعیان اشتغال داشت. توقیع های متعددی از ناحیه ی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف صادر شد، و توسط ایشان به شیعیان رسید. محمد بن عثمان پیش از وفاتش، از تاریخ فوت خود خبر داد و دقیقاً در همان زمان که گفته بود، رحلت فرمود. (25)
پی‌نوشت‌ها:
1. ریاحین الشریعه: ج 3، ص 33.
2. ستارگان درخشان: ج 2، ص 132.
3. مرد آفرین روزگار: ص 10.
4. همان، ص 14.
5. وقایع الشهور: ص 94.
6. سیره ی ابن هشام: ج 2، ص 388 - بحارالانوار: ج 21، ص 62.
7. تتمه المنتهی: ص 32.
8. تاریخ خلیفه بن خیاط: ص 184.
9. اخبار الطوال، ص 147.
10. تتمه المنتهی، ص 36.
11. العدد القویه: ص 54 - بحارالانوار: ج 32، ص 211.
12. تتمه المنتهی: ص 37.
13. تفسیر فرات کوفی: ج 1، ص 581.
14. فرائد السمطین: ج 2، ص 68.
15. تفسیر أطیب البیان: ج 13، ص 225.
16. ر.ک: رنج های حضرت زهرا (علیهاالسلام): جعفر مرتضی عاملی.
17. سفینه البحار: ج 2، ص 375. ماده «فطم».
18. صحیح بخاری: ج 5، ص 252، باب 155 - تاریخ طبری: ج 2، ص 448.
19. زندگانی علی بن الحسین (علیهماالسلام): جعفر شهیدی، ص 8.
20. عمده الطالب: ابن عنبه، ص 193.
21. حلیه الاولیاء: ج 3، ص 136.
22. تتمه المنتهی: ص 139.
23. مستدرک سفینه البحار: ج 5، ص 231 - الغیبه: شیخ طوسی: ص 364.
24. الغیبه، شیخ طوسی، ص 219 و 220.
25. الغیبه، شیخ طوسی، ص 222 - بحارالانوار: ج 51، ص 351.
منبع: (تاریخ نشر: 1384 ه.ش)، روز شمار تاریخ اسلام، قم، مؤسسه جهانی سبطین (علیهماالسلام)، نوبت چاپ: اول.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -