ولادت و وفات
او در ۱۲۹۵ قمری در روستای خسرویه از توابع قوچان به دنیا آمد و در شب جمعه ۲۶ ربیع الثانی ۱۳۶۳ق/۲۰ مارس ۱۹۴۴م/۱۳۲۳ش در ۶۸ سالگی در قوچان درگذشت.
او در حسینیه خود به خاک سپرده شد و آرامگاهاش اکنون زیارتگاه مردم قوچان است.
خاندان و فرزندان
پدرش سیدمحمد نجفی حسینی است که در خسرویه به کشاورزی اشتغال داشت. آقا نجفی از مادرش دارای برادری به نام سید حسین جوادی مقدم بوده که مقیم روستای خروه بوده و شغل کشاورزی داشته است و چهار خواهر به نامهای نسا بیگم، صغری بیگم، راضیه بیگم و مریم بیگم که همه مرده اند و از آنها فرزندان و فرزندزادگان زیادی به جا ماندهاند. او از نامادری خود نیز چهار برادر به نامهای غلامرضا جوادی مقدم، سید هادی جوادی، سید اسماعیل جوادی مقدم و سید ابراهیم جوادی داشته که سید غلامرضا در سال ۱۳۵۶ ش و سید ابراهیم در جوانی فوت کرده اند. حاج سید اسماعیل در سال ۱۳۷۳ شمسی در مشهد مرحوم شد و سید هادی، مقیم مشهد و در قید حیات است.
آقا نجفی از همسر اول خود چهار دختر (غیر از دو دختر و پسری که در نجف فوت شده اند) به نامهای حمیده، خدیجه، معصومه و بی بی شریعه داشتهاند که همه به رحمت خدا پیوستهاند. حمیده و خدیجه یکی پس از دیگری همسر حاج شیخ غلامرضا غروی بوده اند، که دومی بعد از فوت اولی، همسر ایشان شد. معصومه بیگم همسر حاج سید محمود بزرگ نیا و بی بی شریعه همسر سید مهدی صابری قوچانی بود.
وی همچنین از همسر دوم خود دارای دو پسر به نامهای علی و مهدی شد که مهدی نجفی مرحوم شد و علی نجفی در قید حیات و ساکن مشهد است.
زندگینامه
او در سفرنامهاش تحت عنوان سیاحت شرق که نثری بیتکلف دارد، از ابتدای کودکی تا نیل به مقام اجتهاد در حوزه علمیه نجف را نوشته است.
آقا نجفی، در این کتاب تصویری دقیق از زندگی مردم روزگار خود به دست داده، رنج و سختی و فقر و گرسنگیهایی را که در مسیر تحصیل تقوا و دانش تحمل کرده، بازگو نموده است.
سید محمدحسن حسینی معروف به آقا نجفی فرزند ارشد سید محمد نجفی است. پدرش فارس زبان و مادرش کرد بوده و زلال نام داشته. او از مادرش یک برادر و چهار خواهر و از نامادریاش که زینت بیگم نام داشته چهار برادر داشته. از همه خواهران و برادران فقط حاج سید هادی جوادی که کوچکترین برادر ناتنی آقا نجفی است در قید حیات است و در مشهد به سر می برد.
پدربزرگ آقا نجفی سید جواد نام داشته و همین علت انتخاب فامیل جوادی و جوادی مقدم توسط بعضی فرزندان اوست. پدر آقا نجفی اگر چه اهل و ساکن روستا بوده و سواد مقدماتی داشته، ولی علاقهمند به تحصیل فرزندش بوده و مقدمات این کار را از سنین کودکی و از همان مکتب روستای خروه فراهم کرده، به طوری که آقا نجفی قبل از هفت سالگی قرآن را نزد پدر ختم کرد. گرچه آقا نجفی مریض و رنجور بوده ولی از همان کودکی علاوه بر دانش اندوزی کارهایی مثل نهالکاری، درودگری و پشته کشی و آبیاری می کرده است. او در مدتی کوتاه دروس فارسی و عربی مرسوم آن زمان را در مکتبخانه روستا به اتمام رسانید.
وی سعی کرد به پدر بقبولاند که همین مقدار تحصیل برای او کافی است بویژه که امکان ادامه تحصیل در روستا نیست و برای اثبات نظر خویش این شعر مرحوم شیخ بهائی را از کتاب نان و حلوا می خواند:
علم رسمی سر به سر قیل است و قال نه از او کیفیتی حاصل نه مال
پدرش ضمن نصیحت او با این بیان که والناس موتی و أهل العلم أحیاء او را در حالی که ۱۳ سال داشت، وادار به ادامه تحصیل و روانه شهر قوچان کرد. آقا نجفی پس از سه سال تحصیل در قوچان پیاده از راه سبزوار و نیشابور به مشهد رفت. و در مدرسه دو درب و پریزاد ادبیات و سطح را تا قوانین فرا گرفت.
در سال ۱۳۱۳ قمری (۱۸۹۵میلادی) در سن ۱۹ سالگی همراه یکی از همدرسانش پیاده از راه طبس و کویر به یزد و از آنجا به اصفهان رفت و در مسجد «عربون» ساکن گردید. در اصفهان منظومه حاج ملاهادی سبزواری را نزد آخوند کاشی، رسائل را نزد شیخ عبدالکریم گزی و حکمت را نزد میرزا جهانگیرخان قشقایی فراگرفت. گاهی نیز در درس فقه و خارج آقا نجفی اصفهانی حاضر میشد.
تحصیلات آقا نجفی قوچانی در مشهد و اصفهان با دشواری بسیار همراه بود، چنان که گاه ناچار می شد برای گذران زندگی کار کند و یا برخی از کتابهای خود را به بهای اندک بفروشد، وی در سال ۱۳۱۸ و در سن بیست و سه سالگی پس از چهار سال توقف در اصفهان یا یکی از دوستانش که شاگردش نیز بود پیاده عازم عتبات عالیات گردید. چون به نجف رسید در حجره ای واقع در یکی از مدارس شهر ساکن شد. و به حوزه درس آخوند ملا محمدکاظم خراسانی راه یافت. همین امر موجب شد تصمیم بگیرد برای ادامه تحصیل در نجف بماند. او به آخوند ارادت می ورزید، به گونه ای که در قیام آخوند و سایر علمای نجف به هواخواهی از مشروطیت، وی نیز از طرفداران مشروطیت گردید. ایشان حقایقی از نقش روحانیت در جنبش مشروطه را در سیاحت شرق یاد کرده است.
آقا نجفی که در ابتدا به تحصیل بیعلاقه بود چنان اشتیاق به آن پیدا میکند که به فکر ریاضت می افتد، البته به خاطر منع مذهبی، از ریاضت منصرف میشود ولی در عین حال به مراقبت و تزکیه نفس سخت مقید می شود. آقا نجفی در هجدهم ماه رمضان سال ۱۳۲۵ ه. ق با دختری منسوب به یکی از خانواده های ایرانی مقیم کربلا به نام سکینه بیگم ازدواج کرد و از وی در عراق دارای چهار دختر و یک پسر شد. دو دختر و پسر آقا نجفی در عراق وفات یافتند که در وادی السلام دفن شدند و دو دختر دیگر را که دو قلو بودند با خود به ایران آورد.
آقا نجفی در کتاب سیاحت شرق خاطرات زیادی از ناملایمات و خوشیهای زندگی بیست ساله خود در نجف آورده که شیرین ترین خاطره مربوط به مرگ مرده شور نجف است: در جریان شیوع مرض وبای سال ۱۳۲۲ ه. ق که بر اثر آن روزانه حدود چهار صد تن از مردم نجف می مردند، مرده شور نجف از مردن اشخاص خوشحال بود، زیرا از شستن هر نفر یک تومان می گرفت و از این راه حدود هشت، نه هزار تومان در آن زمان جمع کرده بود و به این خاطر دعا می کرد مرض وبا ادامه یابد ولی عاقبت خودش به وبا مبتلا شد و درگذشت. آقا نجفی بعد از بیست سال زندگی در نجف از فوت پدرش در قوچان آگاه می شود و ناگزیر تصمیم به مراجعت به ایران می گیرد و در روز سوم رمضان المبارک ۱۳۳۸ ه. ق (۱۹۲۰م) رهسپار وطن می گردد. او پس از زیارت مرقد امام هشتم علیه السلام در مشهد و توقفی کوتاه در این شهر به درخواست مردم قوچان به آن جا وارد و در قوچان ماندگار می شود و متجاوز از بیست و پنج سال بقیه عمر را در مقام فقاهت و حاکم شرع در قوچان می گذراند و در ضمن به اداره حوزه علمیه دینی و تدریس در مدرسه عوضیه می پردازد.
بازگشت او به قوچان و سکونت در آن، به حوزه علمیه این شهر رونقی بسزا بخشید. محضر درس آقا نجفی همه روزه قبل از طلوع آفتاب دایر بود. با همه طبقات حشر و نشر داشت، در صدور احکام مردی قاطع، در محضر درس، استادی بزرگ و در برخورد با مردم انسانی ساده و متواضع و در عین حال بسیار شجاع و صریح و با هیبت بود. در گرفتاریها حامی حقیقی مردم بود.
او در یکی از گروههای کشیکی که در سال ۱۳۴۵ ه. ق برای حرم سلطان ابراهیم در شهر کهنه قوچان تشکیل داده بود خود نیز شرکت داشت و نوبتی کشیک افتخاری می داد. قوچانی در دو نوبت که شهر قوچان در ناامنی بود و مورد حمله یاغیان قرار گرفت، دخالت کرد و با نفوذ خود مانع حمله آنان به شهر گردید. در سال ۱۳۰۷ شمسی به اتفاق همسر خود به زیارت مکه مشرف شد.
آقا نجفی در سال ۱۳۱۸ شمسی، دو سال پس از فوت همسرش، ازدواج مجدد کرد و از همسر دوم خود به نام فاطمه بیگم دارای دو پسر به نامهای علی و مهدی شد.
او سرانجام در نهم اردیبهشت ۱۳۲۲ شمسی برابر با جمعه ۲۶ ربیع الثانی ۱۳۶۳ ه. ق (۲۰ مارس ۱۹۴۴ م) در ۶۸ سالگی در قوچان به دیار باقی شتافت، همان دیاری که تصویر اعمال آن را در کتاب سیاحت غرب خود به خوبی ترسیم کرده است. تحصیلات و اساتید
در مکتب، کتابهای فارسی مرسوم و جزواتی از قرآن مجید و مقداری ترسّل و نصاب و حساب جُمَل و اعداد هندسی را خواند، ولی تمایلی به ادامه تحصیل نشان نداد. گرچه پدرش اهل علم نبود، اصرار داشت فرزندش برای ادامه تحصیل به مکتب برود.
در ۱۳ سالگی از خسرویه به قوچان رفت و پس از ۳ سال تحصیل، پیاده از راه سبزوار و نیشابور، به مشهد رفت و در مدرسه دو درب ادبیات و سطح را تا قوانین فراگرفت.
در ۱۳۱۳ق/۱۸۹۵م در سن ۲۰ سالگی همراه یکی از همدرسانش پیاده از راه کویر طبس وارد یزد شد و از آنجا به اصفهان رفت و در مسجد عربون ساکن گردید. در اصفهان منظومه حاجملاهادی سبزواری را نزد آخوند کاشی، رسائل را از شیخ عبدالکریم گزی و حکمت را نزد میرزاجهانگیرخان قشقایی فرا گرفت. گاهی نیز در درس فقه و خارج آقانجفی اصفهانی حاضر میشد. تحصیلات آقانجفی قوچانی در اصفهان با دشواری بسیار همراه بود چنانکه گاه ناچار میشد برای گذران زندگی، برخی از کتابهای خود را به بهای اندک بفروشد.
وی پس از ۴ سال توقف در اصفهان، روانه عراق شد و پیاده آهنگ نجف کرد. و چون بدانجا رسید، در حجرهای متروک واقع در یکی از مدارس شهر ساکن شد. در نجف به حوزه درس آخوند ملا محمد کاظم خراسانی راه یافت و تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل در آنجا بماند. وی سخت به آخوند ملامحمد کاظم خراسانی ارادت میورزید به گونهای که در جنبش مشروطیت و قیام آخوند و علمای نجف از طرفداران مشروطیت گشت و حقایقی از جنبش روحانیت را در کتاب سیاحت شرق یاد کرد. وی در ۳۰ سالگی به درجه اجتهاد رسید.
دیگر اساتید و شاگردان آقا نجفی
شریعت اصفهانی و محمدباقر اصطهباناتی نیز از استادان او بودند.
از شاگردان وی می توان به نامهای ذیل اشاره کرد:
شیخ غلامرضا غروی، که شوهر دو خواهر آقا نجفی نیز بوده است.
شیخ علی قدوسی
شیخ محمد رئیسی
شیخ عبدالکریم
شیخ ذبیح الله اسلامی
شیخ آقا فاضل.
بازگشت به قوچان
وقتی در نجف بود، از فوت پدرش در قوچان آگاه شد و ناگزیر پس از ۲۰ سال توقف در آن شهر، درسال ۱۲۹۸ش/ ۱۳۳۸ق/۱۹۲۰م به ایران آمد و برای زیارت به مشهد رفت. پس از توقفی کوتاه در مشهد، به درخواست مردم قوچان وارد این شهر شد و ماندگار گشت.
وی متجاوز از ۲۵ سال از عمر خود را در مقام فقاهت و حاکمیت شرع در قوچان گذراند و در ضمن به اداره حوزه علوم دینی پرداخت.
آقانجفی در ماه های رمضان به قم می رفت و گاه در حجره شهید مطهری می ماند.
تألیفات
وی دارای تألیفاتی در زمینه فقه و اصول و عرفان و اخلاق و سفرنامه نویسی است.از جمله آثار وی می توان به تألیفات ذیل اشاره کرد:
شرح دعای صباح، خطی، وی دعای صباح منسوب به امام علی (ع) را به فارسی برگردانده و آن را شرح کرده است. نگارش این اثر در ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م پایان یافته است.
عذر بدتر از گناه، درباره مشروطیت ایران، انشای این رساله آمیزهای از نثر عربی و فارسی است، نگارش آن متعلق به ۱۳۲۸ق/۱۹۱۰م است.
سیاحت شرق، این اثر از تألیفات مهم آقانجفی است و درباره سوانح عمر از ابتدای زندگی، گزارش تحصیلات او در شهرهای قوچان، مشهد و اصفهان و چگونگی ورودش به نجف اشرف و تحصیلات نهایی تا رسیدن به درجه اجتهاد است. وی در این کتاب ضمنِ شرح ماجرای زندگی و مشقّات دوران تحصیل که به مناسبت رویدادهای زندگیش پیش آمده، مباحث و معارف اسلامی را به استناد آیات و روایات با قلمی ساده شرح داده است. در این کتاب خواننده با نکات علمی و رویدادهای آن زمان آشنا میشود. چون آقانجفی خود در اوایل مشروطیت در نجف بوده، رویدادهای تاریخی و واکنش نهضت مشروطیت را در عراق بویژه در نجف، به تفصیل شرح داده است. مسائل تعلیم و تربیت و تزکیه نفس نیز در این کتاب به چشم میخورد. این کتاب در ۱۳۴۷ق/۱۹۲۸م نگارش یافته و در ۱۳۶۲ش در تهران چاپ شده است.
سیاحت غرب، در کیفیت عالم برزخ و سیر ارواح بعد از مرگ، خطی است و در ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م نگارش یافته است.
شرح و ترجمه رساله تُفّاحیه ارسطو از باباافضل کاشانی، خطی، نگارش ۱۳۵۴ق/۱۹۳۵م.
سفری کوتاه به آبادیهای قوچان، که در ضمن آن به اوضاع اجتماعی و اعتقادی روستاییان نیز پرداخته است.
اثبات رجعت، خطی، عربی و فارسی، نگارش ۱۳۲۱ش.
حیوةالاسلام فی احوال آیة الله الملک العلآم، خطی، در شرح حال آخوند محمد کاظم خراسانی.
حاشیه بر کفایه الاصول.
از وی کتابهای دیگری نیز یاد شده است.