انهار
انهار
مطالب خواندنی

معامله سلف

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 90 - شخصى كه شغلش خريد و فروش روغن وكره باشد با فروشنده قرار مىگذارد كه مقدار عوائد يك ساله كه مثلا سيصد كيلو روغن باشد بفروشد و فروشنده مىگويد من عوائد گاو خودم را كه روغن باشد به مقدار سيصد كيلو به قرار هر كيلوئى ده تومان كه جمع سه هزار تومان باشد مىفروشم و پول را نقدا از شما مىگيرم و به اضافه مبلغ يك هزار تومان وجه بعنوان كمك هم به من بدهى كه در خاتمه سال به شما مسترد بدارم طرفين معامله راضى مىشوند و خريدار روغن ماهى يك مرتبه يا بيشتر مىرود به تفاوت وقت روغن مىكشد در منزلش لكن آخر سال كه شد روغن تماما كشيده نمىشود مثلا صد كيلو مىماند و قيمت روغن زياد يا كمتر مىگردد و يا اين كه محلى را خريدار در نظر داشت بفروشد خيلى بيشتر از خريدش مىباشد مىتواند تفاوت قيمت زياده روغن را با فروشنده محاسبه كند يا همان قدر كه خريده و پول داده بگيرد.

جواب:  در فرض مسأله كه روغن را سلف فروخته واجل را كاملا معلوم نكرده معامله باطل است و خريدار پولى را كه داده طلب دارد و فروشنده آنچه روغن داده عين آن را از فروشنده طلب دارد و آنچه كسر آورده عين پول خريدار را بايد پس بدهد.

سؤال 91 - شخصى از كسى پول قرض كند و بگويد بعد از مدت دو ماه يا سه ماه برنج به شما مىدهم دهنده پول قيد مىكند كه قيمت برنج را امروز معلوم كن گيرنده قبول مىكند و قيمت را معين مىكند اتفاقا موقع تحويل برنج قيمت آن ترقى و يا تنزل نموده معامله چه صورت دارد.

جواب:  اگر برنج را فعلا بنحو سلف بخرد به قيمت معين كه در رأس مدت معينى آن را بدهد معامله صحيح است ولى اگر قرض بدهد و شرط فروش در رأس مدت نمايد ربا و حرام است.

سؤال 92 - در باب سلف مىگويند فروش پول به پول باطل است بنابر اين آيا فروش چك و سفته كه بعد از سه ماه ديگر وصول مىشود به كمتر فروش پول بطور سلف محسوب نيست چون نوعا فتواى به صحت فروش چك و سفته مىدهند.

جواب:  خود سفته و چك قابل خريد و فروش نيست بلكه لازم است چيزى كه در ذمه مديون است فروخته شود پس اگر آنچه در ذمه است پول نقره يا طلا باشد فروختن آن بطور سلف به نقره و طلا جايز نيست لكن اگر اسكناس باشد مانعى ندارد و مقصود از اثمان كه گفته مىشود لا يجوز اسلاف الأثمان في الأثمان نقدين است

سؤال 93 - اشخاصى پيش صنعت كاران امثال نجار و فرش باف مىروند و تقاضاى درب و فرش مىنمايند و جميع خصوصيات و اوصاف از قيمت و موقع تسليم را معين نموده و پس از قبول، وجه نقدى مىدهند آيا اين گونه معاملات كه هنوز مبيع وجود ندارد داخل بيع نقدى و لازم است و بدون رضايت ديگرى هيچ يك نمىتوانند بهم بزنند و يا داخل بيع سلف است كه مشترى بايد تمام ثمن را بدهد و الا نسبت به مقدارى از ثمن كه پرداخت شده صحيح است بنابر اين در مورد سؤال كه ممكن نيست به مقدار بعض ثمن را از مثمن جدا نمود نظر مبارك چيست.

جواب:  اگر مشترى پول را به قصد تمليك به بايع داده و بايع هم به قصد تملك پول را در يافت نموده نسبت به مقدار وجهى كه مشترى داده است مثمن را مالك مىشود بنحو اشاعه و نسبت به مقدارى كه وجه پرداخت نشده معامله باطل است و معامله در مقدارى كه صحيح است عنوان سلف را دارد.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -