انهار
انهار
مطالب خواندنی

عالمان شیعه که منادی وحدت بودند (۲)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
Print Friendly

به گزارش  فتن تکثر در میان امت اسلامی در زمان حال اصلی ترین مانع اتحاد میان مسلمانان است. دوگانگی های شیعی-سنی، وهابی-حنفی و … که بیشتر استعمارگر پیر در کشورهای اسلامی پدید آورده است، باعث شده تا مسلمانان که بیش از ۴/۱ اُم جمعیت جهان را شامل می شوند، نتوانند روی آرامش را ببینند و همیشه درگیر نزاع های داخلی و قومیتی باشند. نزاع هایی که همیشه گروهی تندرو در بلاد مسلمین آن را آغاز و بعد از کشتار تعداد زیادی از مسلمانان افول کرده و مجددا با رنگ و لعابی جدید از بلادی دیگر سر باز می کند. این جریانات در طول تاریخ ۱۴۰۰ساله مسلمانان همیشه وجود داشته اند و همیشه کسان و یا حتی دولت هایی بوده اند که بر آتش این تفرقه دامن زده اند. اما در مقابل مراجع و علمایی مخصوصاً از شیعیان وجود داشته اند که با در نظر گرفتن انحرافات و تفاوت های دینی و عقیدتی، اما با تاکید بر وحدت و درک اهمیت آن، سعی داشته اند تا همگرایی میان مسلمانان را با تکیه بر نقاط مشترک تقویت کنند. در بخش اول این نوشتار سایت دیدبان سعی کرد تا به بررسی عملکرد و سیره تعدادی از علمای فعال در حیطه وحدت بپردازد. در این بخش نیز برآنیم تا مروری اجمالی بر سیره عملی تعداد دیگری از این علما را داشته باشیم.

آیت‌الله بروجردی(۱۲۹۲-۱۳۸۰ق)

آیت‌الله بروجردی(ره) نیز از جمله شخصیت‌ها و مراجع تقلیدی است که اهتمام بسیار ویژه‌ای به بحث وحدت بین مسلمین داشتند. ایشان که مانند میرزای شیرازی(ره) در برهه‌ای مرجعیت عام و علی‌الإطلاق شیعه بودند؛ در راستای آشنا کردن علمای أهل تسنن به مذهب حقه امامیه تلاش فراوانی کردند و این تلاشها در نهایت به این امر انجامید که از طرف “شیخ محمود شلتوت” مفتی اعظم وقت أهل تسنن بیانیه رسمی صادر شد که در آن مذهب شیعه امامیه به عنوان پنجمین مذهب در بین مذاهب اسلامی شناخته شد که تبعیت از آن مجزی خواهد بود. استاد شهید مطهری(ره) در مقدمه کتاب امامت و رهبری در مورد هدف حضرت آیت‌الله بروجردی(ره) از مسأله وحدت می‌نویسد که: «آنچه مخصوصا مرحوم آیه الله العظمی بروجردی بدان می‏اندیشید این بود که‏ زمینه را برای پخش و انتشار معارف اهل البیت در میان برادران اهل سنت‏ فراهم کند و معتقد بود که این کار جز با ایجاد حسن تفاهم امکان پذیر نیست.»

از دیگر امتیازات آیت‌الله بروجردی(ره) در این زمینه تسلط ایشان به فقه مقارن بود چون که ایشان عقیده داشت که فقه أهل‌البیت(ع) حاشیه‌ی فقه أهل تسنن است که البته این جمله به معنی بی ارزش یا کم ارزش بودن فقه أهل‌البیت(ع) نیست بلکه بدین معنی است که در واقع فقه امامیه ناظر به فقه عامه است و خیلی از مطالب و فروعات فقهی ابتدا در بین عامه مطرح شده سپس روات ما و اصحاب ائمه(ع) از آن مطلب از ائمه(ع) سوال کرده‌اند و پس از آن فقهاء ما آن مسأله را بحث و بررسی کرده‌اند.

حمایت مالی و معنوی ایشان از تأسیس دارالتقریب نیز از دیگر اقدامات ایشان در زمینه وحدت بین شیعه و أهل تسنن هست.

کار مهم دیگر ایشان این بود که با استناد به حدیثی از رسول‌الله(ص) که در زمینه حج بود که در منابع عامه و امامیه نقل شده است و خلیفه دوم أهل تسنن به دلیل سختی دستور داد عمره را به حج متصل کنند و با این فرمان، حج تمتع نزد فقهایی که از خلیفه تبعیت کردند از بین رفت و اکنون اهل سنت غالبا چنین عمل می‌کنند، هر چند از ناحیه برخی از صحابه در آن هنگام و هم اکنون از سوی مفتیان سلفی با آن مخالفت شده است، و بر حدیث «حجه الوداع» که به تفصیل توسط حضرت باقر از جابر بن عبد الله صحابی معروف، در کتب حدیثی اهل سنت و با سندهای آنان نقل شده عمل می‌کنند.

حضرت آیت‌الله بروجردی(ره) با ارسال این حدیث به پادشاه عربستان که در طریق روایت به نقل اهل سنت دو نفر از امامان اهل بیت علیهم السلام ثبت گردیده و طبعا برای شیعیان هم حجت است و نظر به این که در کتاب صحاح آمده می‌تواند نقطه وحدت در این مسأله بین فریقین باشد، و سبب گردد که مسلمان‌ها در عمل مهم حج هماهنگ شوند و یکسان عمل کنند.

شهید صدر(۱۳۵۳-۱۴۰۰ق)

شهید سید محمدباقر صدر(ره) از فقهاء و نوابغ شیعه در قرن اخیر بود که از طرف حضرت امام(ره) به «مغز متفکر اسلامی» ملقب شده بود. ایشان همچنین به شهید خامس نیز شهرت پیدا کرد. شهید صدر(ره) نه تنها در فقه و اصول مبرز و مجتهد بود که دارای نظرات و افکار بدیعی در اقتصاد اسلامی، فلسفه و … نیز بوده است.

ایشان نیز اهتمام خاص و ویژه‌ای به مسأله‌ی وحدت بین مسلمین داشته‌اند. اولین اقدام جدی ایشان در این زمینه با تألیف مقاله‌ی «رسالتنا یجب ان تکون قاعده للوحده» و انتشار آن در مجله‌ی «الاضواء» -که به دست خودشان در ۱۹۶۱م در عراق تأسیس شده بود- بود.

شدت اهتمام ایشان به مسأله‌ی وحدت به آن میزانی بود که در اواخر عمر شریفشان و زمانی که خانه‌ی ایشان توسط رژیم حزب محاصره شده بود؛ ایشان ۳ پیام صوتی به صوت خودشان خطاب به مردم عراق صادر می‌کنند. در سومین این پیام در بخشی از آن آمده است: «وانّى منذ عرفت وجودى و مسؤولیتى فى هذه الامّه بذلت هذا الوجود من اجل الشّیعى و السّنى على السواء و من اجل العربى و الکردیّ على السواء حیث دافعت عن الرّساله الّتى توحدهم جمیعاً وعن العقیده الّتى تضمهم جمیعاً و لم اعش بفکرى وکیانى الاّ للاسلام: طریق الخلاص وهدف الجمیع… فأنا معک یا أخی وولدی السنّی بقدر ما أنا معک یا أخی وولدی الشیعی. أنا معکما بقدر ما أنتما مع الإسلام، وبقدر ما تحملوا من هذا المشعل العظیم، لإنقاذ العراق من کابوس التسلّط والذلّ والاضطهاد.»

ترجمه: از زمانی که وجودم و مسئولیتم را در این امت شناختم عمرم را در این راه خرج کردم. و به شیعه و سنی و به عرب و کرد به یک چشم نگاه کردم و از رسالتی که آنها را متحد می‌کند دفاع کردم و از عقیده‌ای که آنها را به هم متصل می‌کند دفاع کردم. و فکرم را جز در راه اسلام که هدف جمیع امت است خرج نکردم. پس من با تو هستم ای برادر و فرزند سنی به اندازه‌ای که با تو هستم ای برادر و فرزند شیعه. من با شما هستم به همان اندازه‌ای که شما با اسلام هستید و به اندازه‌ای که شما این راه را ادامه دهید جهت نجات عراق از کابوس ذلالت و تسلط بیگانگان بر آن.

شهید صدر(ره) در ادامه این پیام می‌نویسد: «و أرید أن أقولها لکم- یا أبناء علیّ و الحسین، و أبناء أبی بکر و عمر: أنّ المعرکه لیست بین الشّیعه و الحکم السّنی.

إنّ الحکم السنّیّ الّذی مثله الخلفاء الرّاشدون، و الذی کان یقوم على أساس الإسلام و العدل، حمل علی السّیف للدّفاع عنه، إذ حارب جندیا فی حروب الرّده تحت لواء الخلیفه الأول (أبی بکر)، و کلّنا نحارب عن‏ رایه الإسلام، و تحت رایه الإسلام، مهما کان لونها المذهبیّ.

إنّ الحکم السّنّیّ الّذی کان یحمل رایه الإسلام قد أفتى علماء الشّیعه- قبل نصف قرن- بوجوب الجهاد من أجله، و خرج مئات الآلاف من الشیعه و بذلوا دمهم رخیصا من أجل الحفاظ على رایه الإسلام، و من أجل حمایه الحکم السنّیّ الذی کان یقوم على أساس الإسلام.»

ترجمه: پیام من به شما فرزندان علی و حسین و فرزندان ابوبکر و عمر این است که مبارزه میان حکومت شیعه و سنّی نیست. حکومت سنّی که خلفای راشدین رهبران آن بودند سبب شد که امام علی(ع) شمشیر خود را بردارد و با رهبری ابوبکر با مرتدین بجنگند. و همگی ما باید تحت پرچم اسلام بجنگیم.

حاکم سنی که پرچم اسلام را حمل می‌کند؛ علمای شیعه در نیم قرن قبل فتوا به وجوب جهاد تحت پرچم و فرماندهی او دادند؛ و صدها هزار نفر از شیعیان جانشان را در این راه و در راه حفظ اسلام فدا کردند. و در راه حمایت از حاکم سنی که مقوم اسلام بود.

شهید صدر(ره) بر این باور است که که در حرکتهای اسلامی رهبری نهضت به دست هر یک از مذهبهای اسلامی باشد بر دیگر مذاهب همراهی پشتیبانی و دفاع لازم است همان گونه که در گذشته عالمان بزرگ سنّی به پشتیبانی از نهضتهای شیعی و علوی فتوای جهاد داده اند.

از باب نمونه ابوحنیفه در آغاز هم فتوا به واجب بودن جهاد به همراهی با نهضتهای علوی داد و هم خود در یکی از نهضتهای علوی شرکت کرد. این سیره از سوی عالمان شیعه و سنی در طول تاریخ ادامه داشته است.

در سالهای ۱۹۱۸ ـ ۱۹۱۴م نیز با ورود نیروهای انگلیسی به خاک عراق و اشغال بصره توسّط آنها عالمان شیعی به حمایت از حکومت سنّی فتوای جهاد دادند. و بسیاری از آنان در صحنه پیکار با دشمن حاضر شدند. بزرگوارانی چون: آقا سید مصطفی کاشانی و فرزند ایشان سید ابوالقاسم کاشانی سید محمّد تقی خوانساری شیخ الشریعه اصفهانی سید علی داماد سید محسن حکیم شیخ محمّد حسین کاشف الغطاء نائینی و… درصحنه پیکار حاضر شدند و با دشمن جنگیدند.

این گروه بر این باور بودند که حکومت مسلمان تحت هر شرایطی بر حکومت غیرمسلمان برتری دارد و بر این اساس تا زمانی که درگیری میان عثمانیان و انگلیسیان بر سر حاکمیت بر عراق بود شیعه و سنّی همراه با هم از حکومت عثمانی دفاع کردند.

شهید صدر پیش از آن که استعمارگران و یا رژیم بعثی عراق مسأله شیعه و سنّی را طرح کنند و نهضت اسلامی را در انزوا قرار دهند در ادامه همان پیام صوتی سوم می گوید:

«إنّ الحکم الواقع الیوم لیس حکما سنیا، و إن کانت الفئه المتسلّطه تنتسب تأریخیّا الى التّسنّن.

إنّ الحکم السّنّی لا یعنی حکم شخص ولد من أبوین سنّیین، بل یعنی حکم أبی بکر و عمر، الّذی تحدّاه، طواغیت الحکم فی العراق الیوم فی کلّ تصرّفاتهم، فهم ینتهکون حرمه الإسلام و حرمه علیّ و عمر معا فی کلّ یوم، و فی کل خطوه من خطواتهم الإجرامیه.»

ترجمه: امّا حکومت امروز حکومت سنّی نیست. هر چند که باند مسلّط بر امور از نظر تاریخی به تسنّن منتسب است. زیرا حکومت سنّی به معنای حکومت شخصی که از پدر و مادر سنّی زاده شده باشد نیست بلکه به معنای حکومت ابی بکر و عمر است که امروز فرمانروایان ستمگر عراق آنها را در تمام اعمال خود زیر پا گذاشته اند. رژیم حاکم بر عراق[در آن موقع] هتک حرمت اسلام کرده‌اند و حرمت امیرالمومنین(ع) و حرمت عمر را هر دو زیر پا گذاشته‌اند و این رویه‌ی هر روزه‌ی آنهاست و در هر اقدام جنایتکارانه‌شان به این هتک حرمت می‌پردازند.

شهید صدر(ره) راههای ایجاد و حفظ وحدت را در امور زیر می‌دانست:

۱٫ پیوند عالمان اسلامی

۲٫ احیاء شخصیت اسلامی مسلمانان

۳٫ توجه به دشمن مشترک که همان استکبار جهانی باشد

۴٫ احترام متقابل در گفتار و رفتار

۵٫ مبارزه با تعصب‌های قومی

۶٫ تشکیل کنگره‌ی بین‌المللی اسلامی

امام موسی صدر(۱۳۰۷ش-…)

امام موسی صدر نیز اقدامات چشمگیری را در راستای وحدت اسلامی انجام داده است. اما امام موسی صدر پا را از وحدت اسلامی و بین مذاهب اسلامی نیز پا را فراتر گذاشت و در لبنان اقداماتی را جهت وحدت بین ادیانی انجام داد.

سیره‌ی ایشان به قدری چشمگیر بوده است که جرج جرداق مسیحی می گوید: «اگر روحانیون مسلمان، اسلام را همچون امام موسی صدر تبلیغ می کردند اثری از مسیحیت و دیگر ادیان باقی نمی ماند.»

فؤاد شهاب مسیحی (فرمانده ارتش لبنان و زمانی نیز رییس جمهور لبنان) نیز بیان می کند که : «اگر امام موسی صدر مسیحی بود، ما او را به مقام قدیسی می رساندیم و مثل مسیح از او تبعیت می کردیم».

اقدام مهم ایشان در لبنان نامه تاریخی خویش به مفتی أعظم أهل تسنن لبنان شیخ حسن خالد در آذرماه ۱۳۴۸ش بود. که در آن از لزوم وحدت و اقداماتی که در این باره باید انجام پذیرد سخن گفته بود.

ایشان در ابتدای نامه می‌نویسد: «باری در این روزهای سخت که امت ما در نگرانی عمیقی فرو رفته و با خطراتی رویاروست که از هر سو منطقه را محاصره کرده حال و آینده آن را در برابر طوفان قرار می دهد، نیاز مبرم مسلمانان را نسبت به یک وحدت فراگیر و به هم پیوسته، آشکارا و روز به روز بیشتر احساس می کنیم؛ وحدتی که صفوف از هم گسسته مسلمانان و کوششهای پراکنده شان را متحد سازد؛ چنان که زیر پای خود را خوب ببینند و در راه ساختن آینده و تاریخ خویش و انجام مسؤولیت های خود به خویشتن اعتماد کنند.»

ایشان در این نامه تحقق وحدت را در دو مورد: یکی کردن فقه و کوشش‌های مشترک برمی‌شمرند.

ایشان در باب یکی کردن فقه می‌گوید: «کاخ اسلامی که در شالوده ی خویش امری واحد است و امت اسلامی که در عقیده، کتاب آسمانی و آغاز و انجام خویش واحد است، در جزئیات نیز به وحدت نیاز دارد. ایجاد وحدت در این جزئیات یا نزدیک کردن آنها به یکدیگر، چیزی است که پیشینیان صالح و دانشمندان نیک ما نیز رؤیاهای آن را در سر می پرورانده اند. چنانکه می بینیم شیخ ابوجعفر بن محمد بن محمد بن حسن طوسی کتاب «خلاف» را در هزار سال پیش در زمینه «فقه تطبیقی» می نویسد. علامه حلی (حسن بن یوسف بن مطهر) با نوشتن کتاب «التذکره» راه طوسی را دنبال می کند.

فقه تطبیقی همان بذر مبارکی است که روش «وحدت فقهی» بدان بسته است و وحدت احکام شریعت به آن کامل می شود.»

در مورد کوشش‌های مشترک نیز به چند مورد اشاره می‌کند. یکی از آنها هدف‌های شرعی هست مانند یکی کردن اعیاد، اذان و … . مثلاً ایشان روش علمی‌ای را در تعیین هلال پیشنهاد می‌دهد که به تبع آن همه مسلمین یک عید‌ داشته باشند که زحمتی نیز متحمل نشوند یا اذانی مشترک بین شیعه و سنی بررسی شود.

مورد بعدی در زمینه‌ی کوشش‌های مشترک اهداف اجتماعی است مانند فعالیت جهت ریشه‌کن شدن بی سوادی. و سومین مورد نیز اهداف میهنی است مانند لزوم مشارکت فعال در آزادسازی فلسطین.

نتیجه گیری

همانگونه که در این نوشتار مشخص شد ضرورت وحدت و پرداختن به آن یک هدف و ضرورت برای کل مسلمین و امت اسلامی است که نیاز آن امروزه و در شرایط حال حاضر جهان بیش از پیش احساس می‌شود. در بین علمای شیعه علی‌الخصوص در یک قرن اخیر نیز این مطلب نمور و ظهور و بروز بیشتری داشته است. به نحوی که خیلی از علمای ما فعالیت‌های چشمگیر و قابل توجهی را در این زمینه انجام داده‌اند. البته دیدبان معتقد است که این فعالیت ها در زمان معاصر ما یعنی توسط امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری نیز با شدت پیگیری شده است. که بررسی فعالیت های معاصر این دو بزرگوار خود مجالی دیگر می طلبد.

مـنـبـع

Print Friendly

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -