انهار
انهار
مطالب خواندنی

فتح شهر فحل به دست مسلمانان (14 ق)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
پس از آن كه دمشق در رجب سال چهارده هجري قمري بدست مسلمانان و به فرماندهي ابوعبيده جراج با صلح گشوده شد، روميان دچار رعب و وحشتي عظيم شدند و براي پيشگيري از تهاجمات بعدي مسلمانان، سپاهيان خويش اعم از رومي نژاد و عرب‌هاي مسيحي را گردآورده و تعدادشان را به سي هزار جنگجو رسانيدند و در مكاني به نام "فِحْل" در نزديكي‌هاي دمشق كه هم‌اكنون در كشور اردن قرار دارد متمركز كرده و قصد يورش به سپاهيان اسلام را نمودند.
ابوعبيده كه از اين خبر آگاهي يافته بود، تعداد هفت هزار رزمنده به فرماندهي عمرو بن عاص هفت هزار رزمنده به فرماندهي يزيد بن ابي‌سفيان و شش هزار تن ديگر به فرماندهي شُرحبيل كه جمعاً بيست هزار رزمنده مي‌شدند به سوي فحل اعزام كرد.
روميان كه از آمادگي رزمي مسلمانان باخبر شده بودند، نامه‌اي به امپراتوري روم شرقي نوشته و از او نيروي زيادتري طلبيدند و امپراتور نيز براي آنان نيروهاي تازه نفس ارسال كرد و تعدادشان را به شصت هزار نفر رسانيد.
ابوعبيده نامه‌اي به خالد بن وليد كه سرگرم نبرد در فلسطين بود، نوشت و او را به ياري مبارزان مسلمان در فحل فرستاد و پس از مدتي خود وي نيز با سپاهي به اردن رفت. ميان طرفين نمايندگاني رد و بدل شده و به گفتگو پرداختند ولي نتيجه‌اي حاصل نشد و سرانجام چاره كار آنان به شمشيرشان محول گرديد.
دو سپاه به يكديگر حمله آورده و نبرد سختي به راه انداختند ولي دليري و ايمان مسلمانان باعث غلبه آنان بر روميان گرديد و روميان ناچار به عقب‌نشيني شدند. خالد بن وليد با سپاهيان تحت فرماندهي خود فراريان را تعقيب و بسياري از آنان را از پاي درآورد.[۱]
سرانجام اين شهر در 28 ذی القعده‌ سال 14 هجري قمري بدست مسلمانان گشوده شد[۲] و از روميان، هفت هزار افسر و چهار هزار تن از خدمتكارانشان كشته شده و هزاران نفر زخمي و اسير گرديدند ولي از مسلمانان، تنها هفده نفر به شهادت رسيدند.[۳]

1- الفتوح، ابن اعثم كوفي، ص 83.
2- فتوح البلدان بلاذري، ج 1، ص 137؛ تاريخ الطبري، ج 2، ص 627.
3-  الفتوح، ص 91.
منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -