انهار
انهار
مطالب خواندنی

هجرت امام خمينى(ره) از نجف به پاريس (1357 ش)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
دوم مهرماه، مصادف است با سالروز محاصره بيت حضرت امام خمينى(ره) در نجف اشرف توسط نيروهاى امنيتى رژيم ‏بعث عراق و هجرت ايشان به پاريس كه در سال 1357، و در مقطع اوج‏گيرى حركت انقلابى مردم مسلمان ايران‏ بوقوع پيوست.
بدون شك اين اقدام حكام غاصب عراق در آن مقطع حساس، بيانگر مواضع ضد اسلامى اين رژيم و هماهنگى و همسويى بغداد با رژيم آمريكايى شاه خائن بود.
به دنبال سركوبى قيام خونين 15 خرداد 42 و در ادامه آن، اعتراض انقلابى حضرت امام1 به لايحه استعمارى‏ كاپيتولاسيون (مصونيت مستشاران نظامى آمريكا در ايران) در آبان سال 43، رژيم شاه به امر اربابان آمريكايى رهبر انقلاب را به تركيه و سپس به عراق تبعيد نمود.
با تبعيد امام(ره) به عراق، مركز ثقل انقلاب اسلامى و مبارزين مسلمان در اين كشور متمركز شد.
به همين جهت، رژيم ‏بعث عراق كه به خاطر مسائل اختلافى در خصوص مرزهاى خاكى و آبى غرب و جنوب، خصوصاً در ناحيه اروندرود درگير تقابل ظاهرىِ سياسى - نظامى با دولت ايران بود، فكر مى‏كرد كه مى‏تواند از حضور حضرت امام ‏براى تحكيم خود و مقابله با رژيم شاه خائن استفاده و بهره ‏بردارى نمايد؛ ولى على رغم تلاشهاى حكام بعث عراق،ا
امام امت همراه با ادامه مبارزات كوبنده عليه رژيم شاه، از هرگونه هماهنگى و همراهى با رژيم كافر عراق بشدت‏ اجتناب مى‏كردند و همين مسأله باعث خشم و غضب بعثيون بود، ولى رژيم بعث به دلايل سياسى و همچنين نفوذ معنوى و انقلابى امام در ميان مردم ايران و عراق و مسلمين منطقه، از اقدامات متقابل خوددارى مى‏كرد؛ ولى گاهى ازاوقات با دستگيرى و بازداشت بعضى از روحانيون و طلاب مبارز ايرانى در عراق و ايجاد مزاحمت براى اطرافيان امام ‏در مواقع مختلف، سعى مى‏كرد تا خشم خود را نشان دهد.
در سال 1975 سرانجام دو رژيم ايران و عراق به اختلافات ظاهرى خود پايان دادند و قرارداد الجزاير كه به امضاى شاه خائن و صدام حسين رسيد، محصول اين تفاهم سياسى بود.
انعقاد قرارداد سال 1975 افشاگر ماهيت وابسته‏ حكام بغداد بود؛ زيرا رهبران بعث عراق در طول سالهاى حاكميت خود با اتخاذ مواضع به ظاهر تند و راديكال، خودرا مهمترين و قاطع‏ ترين رژيم عربى در خصوص مبارزات ضدامپرياليستى و ضد صهيونيستى مى‏دانستند و اين‏ تبليغات بر روى بسيارى از مبارزين منطقه تأثير گذاشته بود؛ ولى قرارداد الجزاير و تفاهم و همزيستى رژيم به ظاهر مترقى عراق! با رژيم آمريكايى شاه كه مخالف آزادى فلسطين و مدافع رژيم غاصب اسرائيل و متحد ديگر دول مرتجع ‏عربى بود، بخوبى ثابت كرد كه رژيم بعث عراق ماهيتاً وابسته است و شعارهاى به ظاهر انقلابى اين رژيم، تاكتيكى‏ مى‏ باشد.
با تفاهم سياسى ايران و عراق، سخت‏گيرى حكام بعث عليه مبارزين مسلمان ايرانى و پيروان امام آغاز شد.
تعطيل‏ی فرستنده ‏هاى راديويى مانند صداى روحانيت مبارز و ايجاد محدوديت براى روحانيون مبارز مقيم نجف، از مهم‏ترين‏ اقدامات رژيم عراق در اين رابطه بود.
نكته جالب توجه در خصوص تفاهم سياسى رژيم بغداد با رژيم شاه، اين بود كه‏ سران بعث فكر مى‏كردند كه حضور امام خمينى(ره) در عراق موجب رشد نهضت اسلامى در اين سرزمين شده است و آنان برپايى انقلاب اسلامى را براى بقاى حزب بعث بسيار خطرناك مى‏دانستند.
به عنوان مثال تظاهرات عظيم مردم ‏مسلمان عراق در اربعين حسينى سال 1354 و سركوب خونين اين حركت توسط نيروهاى امينتى عراق، نمونه بارزاين تحولات بود.
به هر حال، با رشد نهضت اسلامى ايران در سال 1356 و 1357 و فعاليتهاى شديد رهبر انقلاب در اين مقطع،مذاكرات سياسى ميان دولتهاى ايران و عراق براى متوقف كردن حركت امام خمينى1 آغاز شد. در يكى از اسنادى كه‏از ساواك
پس از پيروزى انقلاب اسلامى به دست آمده، متن مذاكرات هيأت اعزامى دولت ايران با رهبران عراق دراين خصوص بخوبى بيان شده است.
محتواى اين سند بيانگر هماهنگى كامل نظرات رهبران رژيم شاه و حزب بعث عراق براى مقابله با نهضت امام‏ خمينى(ره) مى‏باشد.
متن مذاكرات چنين است:
در اجراى اوامر صادره، هيأتى از طرف ساواك بعدازظهر روز دوشنبه 2537) 10/7/57 شاهنشاهى( به بغدادعزيمت و گزارش رسيده از رئيس هيأت اعزامى حاكى است:
مذاكراتى به مدت سه ساعت و نيم با سعدون شاكر به‏عمل آمد كه موارد زير قابل توجه بود:
1 - مراتب تشكر رئيس سازمان اطلاعات و امنيت ايران به سعدون شاكر به مناسبت همكارى‏هاى معموله ابلاغ شد.
2 - سعدون شاكر اقدامات اخير در مورد (امام) خمينى را صحيح و براساس توافق الجزاير، و تقويت مراتب همكارى وحسن همجوارى مى‏داند.
3 - از مندرجات جرايد ايران عليه عراق در اين مورد گله‏مند بود، با ارايه نمونه مطالب، و عكس )امام( خمينى، درباره‏وضع مطبوعات در ايران توضيح داده شد.
4 - با (امام) خمينى ملاقاتهايى كرده و او را فردى سرسخت و مصمم در تعقيب نقشه‏هاى خود مى‏داند و عقيده داردكه او به هيچ وجه از تعقيب هدفهاى خو
د منصرف نمى‏شود. 5 - (امام) خمينى در مقابل تذكرات او كه تكليف كرده بود، فعاليت سياسى را ترك كند، گفته:
من، هم اهل سياست‏هستم و هم مذهبى و هيچوقت از نظرات سياسى خود عدول و نزول نخواهم كرد.
6 - محدوديت نسبى از او و نگهدارى وى براى مدت بيشتر را قرار شد در شوراى فرماندهى انقلاب مطرح كند؛ اماعقيده داشت كه آزاد گذاشتن (امام) خمينى سبب تجرّى او و انجام فعاليتهاى شديدتر عليه ايران و عراق خواهد شد.
7 - وجود (امام) خمينى را در عراق براى ايران و عراق مضر مى‏داند.
ولى عقيده دارد كه اگر به جاى ديگر برود،احتمالاً مشكلات بيشترى فراهم خواهد كرد.
8 - (امام) خمينى ويزاى خروج از عراق را گرفته - ولى تاريخ خروج او دقيقاً مشخص نيست - و هر آن ممكن است ازعراق خارج شود.
9 - اظهار نمود، اگر (امام) خمينى قصد خروج داشته باشد دولت عراق قادر به جلوگيرى از تصميم او نيست.
از اين سند كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى از مركز ساواك به دست آمد، اين نكته بخوبى برداشت مى‏شود كه رهبران‏حزب بعث عراق همانند رژيم شاه، از وجود امام و نهضت اسلامى او بشدت در هراس بودند و ادامه اقامت رهبرانقلاب در عراق را براى بقاى رژيم خود مضر و
خطرناك مى‏دانستند.
در واقع مى‏توان گفت:
توطئه خروج اجبارى‏حضرت امام از نجف اشرف، بيانگر هراس شديد دو رژيم وابسته ايران و عراق از اوج‏گيرى نهضت اسلامى بود.
به هر حال، رهبر انقلاب در 16 مهر تصميم گرفتند كه به كويت بروند، ولى رژيم وابسته و ارتجاعى اين كشور نيز ازورود ايشان به كويت بشدت جلوگيرى كرد. سرانجام قضاى الهى بر مهاجرت امام به فرانسه مقدر شد و روند زمان ثابت كرد كه حضور امام در پاريس، زمينه رابراى تشديد فعاليتهاى انقلابى ايشان و اوج‏گيرى انقلاب اسلامى ايران مساعد نمود.
حضرت امام(ره) به هنگام ترك عراق به سوى فرانسه، طى بيانيه‏اى خطاب به ملت مسلمان و قهرمان ايران فرمودند:
اكنون كه من به ناچار بايد ترك جوار مولا اميرالمؤمنين7 را نمايم و در كشورهاى اسلامى، دست خود را براى خدمت‏به شما ملت محروم كه مورد هجوم همه اجانب و وابستگان به آنان هستيد، باز نمى‏بينم، و از ورود به كويت با داشتن‏اجازه، ممانعت نمودند، به سوى فرانسه پرواز مى‏كنم.
پيش من مكان معين مطرح نيست، عمل به تكليف الهى مطرح‏است. مصالح عاليه اسلام و مسلمين مطرح است.
سربلند باد ملتى كه با فداكارى خود قدم در راه پيروزى حق‏برداش
ت و سدهاى مانع از آن را، يكى پس از ديگرى شكست.
پيروز باد رادمردانى كه با خون خود عزت برباد رفته رابازگرفت و عظمت پايمال شده به دست سلاطين ستمگر را بازيافت.
از اين راه دور، چشمم به شما روشن و قلبم‏براى امت اسلامى مى‏تپد.
امام پس از توقفى كوتاه در مرز، براى رفتن به فرانسه عازم بغداد شدند و سپس به پاريس رفتند.
حركتى كه در همين دوجمله خلاصه شد، خلاصه حركتى بود كه پيامد آن انقلابى شد به وسعت و عظمت انقلاب اسلامى و به دنبال آن‏سقوط رژيم ستمشاهى و خارج شدن آمريكا از ايران و قطع دست بيگانگان و تسخير لانه جاسوسى شيطان بزرگ درتهران و عبور موج اسلامخواهى از مرزهاى ايران و جوش و خروشى كه اكنون در ملتها مشاهده مى‏شود و لرزشى كه بركاخهاى مستكبران افتاده و اميدى كه در دل مستضعفان براى برقرارى حكومت عدل الهى در سراسر جهان به وجودآمده است.
اكنون پس از گذشت چند سال از آن هجرت تاريخ‏ساز، نكته اين نيست كه آن هجرت چگونه رخ داد و امام‏با چه وسيله‏اى از نجف تا مرز كويت رفتند و از آنجا تا بغداد و سپس تا پاريس را چگونه رفتند و خاطرات اين سفرچيست و مسائلى از اين قبيل.
؟ بلكه نكته اين است كه چه شد كه اين هجرت اين چ
نين توانست مسير تاريخ را عوض كند و همه معادلات سياسى را برهم بزند و ملتى را از زير يوغ 2500 ساله ستمشاهى بيرون بكشد و ملتهايى را به حركت درآورد و حركتى در تاريخ‏ايجاد كند؟به اين نكته از اين نظر بايد در اين مقطع از تاريخ انقلاب توجه كرد كه نيروهاى انقلابى اكنون سخت و بسيار سخت به‏دانستن فلسفه موفقيت اين هجرت نيازمندند.
با دانستن فلسفه موفقيت همين هجرت است كه هر انسانى مى‏تواندچون آتشى خرمن دشمنان خدا را بسوزاند و چون نورى محفل دوستان خدا را روشنايى ببخشد.
امام هم مانند همه مايك انسان است، ولى انسانى كه قبل از اين هجرت، اقدام به هجرتى بالاتر كرده بود.
هجرت از نفس و خواهشهاى‏نفسانى بسوى خواسته‏هاى خدا و فلسفه موفقيت هجرت امام(ره) نيز فقط همين يك جمله است.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -