انهار
انهار
مطالب خواندنی

آیات 23 - 31 انسان

بزرگ نمایی کوچک نمایی

آيه و ترجمه


إ نا نحن نزلنا عليك القرءان تنزيلا(23)
فاصبر لحكم ربك و لا تطع منهم ءاثما أ و كفورا(24)
و اذكر اسم ربك بكرة و اصيلا(25)
و من اليل فاسجد له و سبحه ليلا طويلا(26)

 


ترجمه :

23 - مسلما ما قرآن را بر تو نازل كرديم .
24 - پس در (تبليغ و اجراى ) حكم پروردگارت شكيبا باش ، و از هيچ گنهكار و كافرى از آنان اطاعت مكن .
25 - و نام پروردگارت را هر صبح و شام به ياد آور.
26 - و در شبانگاه براى او سجده كن ، و مقدارى طولانى از شب ، او را تسبيح گوى .
تفسير:
پنج دستور مهم براى موفقيت در اجراى حكم خدا
آيات اين سوره از آغاز تاكنون درباره خلقت انسان و سپس معاد و رستاخيز او سخن مى گفت ، در آيـات مـورد بـحـث روى سـخـن را بـه پـيـامـبـر (صلى الله عليه و آله و سلم ) كرده ، دستورات مؤ كدى براى هدايت انسانها و صبر و مقاومت در اين راه به او مى دهد، در واقع اين آيات راه وصول به آنهمه نعمتهاى بى مانند را نشان داده است كه
تـنـهـا از طريق تمسك به قرآن و پيروى از رهبرى چون پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و الهام گرفتن از دستورات او امكان پذير است .
نـخـسـت مـى فـرمـايـد: (مـسـلمـا مـا قـرآن را بـر تـو نازل كرديم ) (انا نحن نزلنا عليك القرآن تنزيلا).
بـعـضـى از مـفـسـران (تـنـزيـلا) را كـه بـه صـورت مفعول مطلق در آيه فوق آمده اشاره به نزول تدريجى قرآن دانسته اند كه اثر تربيتى آن روشـن اسـت ، و بـعـضـى اشـاره بـه عـظـمـت مـقـام ايـن كـتـاب آسـمـانـى و تاءكيدى بر نـزول قـرآن از نـاحـيـه خـداونـد، مخصوصا با توجه به تاءكيدات ديگر كه در آيه آمده (تاءكيد به وسيله (ان ) و (نحن ) و (جمله اسميه )) مى دانند، و در حقيقت پاسخى اسـت بـه كـسانى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را به كهانت و سحر و افترا بر خداوند متهم مى كردند.
سـپـس پنج دستور مهم به پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى دهد كه نخستين آن دعـوت بـه صـبـر و استقامت است ، مى فرمايد: (اكنون كه چنين است در طريق تبليغ و اجراى احكام پروردگارت صابر و شكيبا باش ) (فاصبر لحكم ربك ).
از مـشكلات و موانع راه و كثرت دشمنان و سرسختى آنها ترس و هراسى به خود راه مده ، و همچنان به پيش حركت كن .
قـابـل تـوجـه ايـنـكـه : دسـتـور بـه اسـتـقـامـت را (بـا تـوجـه بـه (فاء تفريع ) در (فـاصـبـر)) فـرع بر نزول قرآن از سوى خدا مى گيرد، يعنى چون پشتيبان تو خدا اسـت قـطعا در اين راه استقامت كن ، و تعبير به (رب ) اشاره لطيف ديگرى به همين معنى است .
و در دومـيـن دسـتـور پـيـامـبـر (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) را از هر گونه سازش با مـنـحرفان بر حذر داشته مى گويد: (از هيچ گنهكار و كافرى از آنها اطاعت مكن ) (و لا تطع منهم اثما او كفورا):
در حـقيقت اين حكم دوم تاءكيدى است بر حكم اول چرا كه جمعيت دشمنان تلاش مى كردند كه از طـرق مـخـتـلف پـيـامـبـر (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) را در مـسـيـر بـاطـل بـه سـازش بكشانند، چنانكه نقل شده كه (عتبة بن ربيعه ) و (وليد بن مغيره ) بـه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى گفتند از دعوت خود باز گرد، ما آنقدر ثـروت در اخـتـيـار تـو مـى گـذاريـم كـه راضى شوى ، و زيباترين دختران عرب را به هـمـسـرى تـو در مـى آوريـم ، و پـيـشـنـهـادهـاى ديـگـرى از ايـن قبيل ، و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به عنوان يك رهبر بزرگ راستين بايد در بـرابـر ايـن وسـوسـه هـاى شـيـطـانـى ، يـا تـهـديـداتى كه بعد از بى اثر ماندن اين تـطـمـيـعـات عنوان مى شود، صبر و استقامت به خرج دهد، نه تسليم تطميع گردد، و نه تهديد.
درسـت اسـت كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) هرگز تسليم نشد، ولى اين تـاءكـيـدى است بر اهميت اين موضوع در مورد آن حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم ) و سرمشقى است جاودانى براى ساير رهبران راه خدا.
گـرچـه بـعـضـى از مـفـسـران (آثـم ) را بـه (عتبة بن ربيعه ) و (كفور) را به (وليد بن مغيره ) يا (ابوجهل ) كه هر سه از مشركان عرب بودند تفسير كرده اند، ولى روشن است كه (آثم ) (گنهكار) و (كفور) (كافر و كفران كننده ) مفهوم وسيع و گـسـتـرده اى دارد كـه هـمـه مـجـرمـان و مـشـركـان را شامل مى گردد، هر چند اين سه نفر از مـصـداقـهاى روشن آن بودند. اين نكته نيز قابل توجه است كه (آثم ) مفهوم عامى دارد كـه (كـفـور) را نـيـز شـامـل مـى شـود، بـنـابـرايـن ذكـر (كـفـور) از قبيل ذكر خاص ‍ بعد از عام و براى تاءكيد است .
ولى از آنجا كه صبر و استقامت در برابر هجوم اين مشكلات عظيم كار آسانى
نيست ، و پيمودن اين راه را دو توشه خاصى لازم دارد، در آيه بعد مى افزايد:
(نام پروردگارت را هر صبح و شام به ياد آور) (و اذكر اسم ربك بكرة و اصيلا).
(و شـبـانـگـاه بـراى او سـجـده كـن ، و مـقـدار زيـادى از شـب او را تـسـبيح گوى ) (و من الليل فاسجد له و سبحه ليلا طويلا).
تـا در سـايه آن (ذكر) و اين (سجده ) و (تسبيح )، نيروى لازم و قدرت معنوى و پشتوانه كافى براى مبارزه با مشكلات اين راه فراهم سازى .
(بـكـرة ) (بـر وزن نـكـتـه ) بـه مـعـنـى آغـاز روز اسـت و (اصيل ) نقطه مقابل آن يعنى شامگاهان و آخر روز است .
بـعـضـى گـفـتـه انـد اطـلاق ايـن واژه بـر آخـر روز بـا تـوجـه بـه ايـنـكـه از مـاده (اصـل ) گـرفـتـه شـده ، بـه خـاطـر آن اسـت كـه آخـر روز اصل و اساس شب را تشكيل مى دهد.
از بـعضى از تعبيرات استفاده مى شود كه (اصيل ) گاه به فاصله ميان ظهر و غروب اطلاق مى گردد (مفردات راغب ).
و از بـعـضـى ديـگـر بـر مـى آيـد كـه (اصـيـل ) بـه اوائل شب نيز گفته مى شود، زيرا كه آن را به (عشى ) تفسير كرده اند و (عشى ) آغـاز شـب اسـت چنانكه نماز مغرب و عشا را (عشائين ) مى گويند، حتى از بعضى كلمات اسـتـفـاده مـى شـود كـه (عـشـى ) از زوال ظـهـر تـا صـبـح فـردا را نـيـز شامل مى شود.
ولى بـا تـوجـه بـه ايـنـكـه (اصـيـل ) در آيـه شـريـفـه در مقابل (بكرة ) (صبحگاهان ) قرار گرفته ، و بعد از آن نيز سخن از عبادت شبانه به ميان آمده ، روشن مى شود
كه منظور همان طرف آخر روز است .
بـه هـر حـال ايـن دو آيه در حقيقت بيانگر لزوم توجه شبانه روزى و مستمر به ذات مقدس پروردگار است .
بعضى آنرا به خصوص نمازهاى پنجگانه ، يا به اضافه نماز شب ، يا خصوص نماز صبح و عصر و مغرب و عشا تفسير كرده اند، ولى ظاهر اين است كه اين نمازها مصداقهائى از اين ذكر مستمر الهى ، و تسبيح و سجده در پيشگاه مقدس اوست .
تـعـبير به (ليلا طويلا) اشاره به اين است كه مقدار زيادى از شب را تسبيح خدا كن ، در حديثى از امام على بن موسى الرضا (عليه السلام ) در تفسير آن آمده كه در پاسخ اين سؤ ال كه منظور از اين تسبيح چيست ؟ فرمود: منظور نماز شب است !.
ولى بـعـيد نيست كه اين تفسير نيز از قبيل بيان مصداق روشن باشد، چرا كه نماز شب در تـقـويـت روح ايـمـان ، و تـهـذيـب نفوس ، و زنده نگهداشتن اراده انسان در طريق اطاعت خدا، تاءثير فوق العاده اى دارد.
در ايـنـجـا بايد به اين نكته توجه داشت كه دستورهاى پنجگانه آيات فوق گرچه به صـورت بـرنـامه اى براى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) ذكر شده ، ولى در حقيقت سرمشقى است براى همه كسانى كه در مسير رهبرى معنوى و انسانى جامعه بشرى گام بر مى دارند.
آنـهـا بـايـد بـدانـنـد بعد از اطمينان و ايمان كامل به هدف و رسالتى كه دارند لازم است صـبـر و استقامت پيشه كنند، و از انبوه مشكلات راه ، وحشت نداشته باشند چرا كه هدايت يك جـمـعـيـت بـه خصوص زمانى كه در مقابل انسان افراد ناآگاه و دشمنان لجوج وجود داشته باشند، هميشه تواءم با مشكلات عظيم بوده و هست ،
و اگر صبر و استقامت رهبران نباشد هيچ رسالتى به ثمر نمى رسد.
و در مـرحـله بـعـد بـايـد در برابر وسوسه هاى شياطينى كه مصداق آثم و كفورند و با انـواع حـيل و تزوير سعى در منحرف ساختن رهبران و پيشوايان مى كنند، تا رسالت آنها عـقيم ماند، با كمال قدرت مقاومت كنند، نه فريب تطميع بخورند و نه واهمه اى از تهديد به خود راه دهند.
و در تمام مراحل براى كسب قدرت روحى ، و نيروى اراده ، عزم راسخ ، و تصميم آهنين ، هر صبح و شام به ياد خدا باشند، و پيشانى را بر درگاهش بسايند مخصوصا از عبادتهاى شبانه و راز و نياز با او مدد گيرند كه اگر اين امور رعايت شود پيروزى حتمى است .
و اگـر در پـاره اى از مـراحـل مصيبت و شكستى رخ دهد در پرتو اين اصول مى توان آنها را جبران كرد برنامه زندگى پـيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و دعوت و رسالت او سرمشق مؤ ثرى براى رهروان اين راه است .
آيه و ترجمه


إ ن هؤ لاء يحبون العاجلة و يذرون وراءهم يوما ثقيلا(27)
نحن خلقناهم و شددنا أ سرهم و إ ذا شئنا بدلنا أ مثالهم تبديلا(28)
إ ن هذه تذكرة فمن شاء اتخذ إ لى ربه سبيلا(29)
و ما تشاءون إ لا أ ن يشاء الله إ ن الله كان عليما حكيما(30)
يدخل من يشاء فى رحمته و الظالمين أ عد لهم عذابا أ ليما(31)

 


ترجمه :

27 - آنـهـا زنـدگـى زودگـذر دنـيـا را دوست دارند در حالى كه پشت سر خود روز سخت و سنگينى را رها مى كنند.
28 - مـا آنـهـا را آفريديم و پيوندهاى وجودشان را محكم كرديم ، و هر زمان بخواهيم جاى آنان را به گروه ديگرى مى دهيم .
29 - اين يك تذكر و ياد آورى است و هر كس بخواهد (با استفاده از آن ) راهى به سوى
پروردگارش انتخاب مى كند.
30 - و شما چيزى را نمى خواهيد مگر اينكه خدا بخواهد، خداوند عالم و حكيم است .
31 - هـر كس را بخواهد (و شايسته ببيند) در رحمت خود وارد مى كند، و براى ظالمان عذاب دردناكى فراهم ساخته است .
تفسير:
اين يك هشدار است ، و انتخاب راه با شماست !
در آيـات گـذشـتـه بـه پـيـامـبـر (صـلى الله عليه و آله و سلم ) هشدار داده شده كه تحت تـاءثـيـر افـراد (آثم ) و (كفور) (مجرم و كافر) هرگز واقع نشود، و به شهادت تـاريـخ آنـهـا كـسـانـى بودند كه به پندار خامشان براى نفوذ در اراده و تصميم پيامبر (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) مـى خـواسـتـنـد از تـطـمـيـع بـه مال و مقام و زنهاى زيبا كمك بگيرند.
آيـات مـورد بـحـث مـعـرفى بيشترى از آنها كرده مى گويد: (آنها زندگى زود گذر اين جـهـان را دوسـت دارنـد، در حالى كه در پشت سر خود روز سخت و سنگينى را رها مى كنند و ناديده مى گيرند)! (ان هؤ لاء يحبون العاجلة و يذرون وراءهم يوما ثقيلا).
افـق افـكـار آنـهـا از خـور و خواب و شهوت فراتر نمى رود، و آخرين نقطه ديد آنها همين لذائد بـى قـيد و شرط مادى است ، و عجب اينكه مى خواهند روح بزرگ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را نيز با همين مقياس بسنجند.
اما اين بيخبران كوردل توجه ندارند كه چه روز سنگينى در پيش دارند؟!، سنگين از نظر مـجـازاتـهـا، سـنـگـيـن از نـظـر مـحـاسـبـه ، و سـنـگـيـن از نـظـر طول زمان و فضاحت و رسوائى سنگين .
تعبير به (وراءهم ) (پشت سرشان ) با اينكه بايد قاعدتا پيش روى آنها گفته شود به خاطر آن است اينها آن روز را به دست فراموشى مى سپارند،
گـوئى پـشـت سر انداخته اند، ولى به گفته بعضى از مفسران كلمه (وراء) گاه به معنى پشت سر، و گاه به معنى پيش رو به كار مى رود.
در آيـه بـعد به آنها هشدار مى دهد كه از نيرو و قدرت خود مغرور نشوند كه اينها را همه خـدا داده ، و هـر زمـان بـخـواهـد بـه سـرعـت بـاز پـس مـى گيرد، مى فرمايد: (ما آنها را آفريديم ، و پيوندهاى وجودشان را محكم كرديم ، به آنها قوت و قدرت بخشيديم ، و هر زمان بخواهيم آنها را مى بريم و گروه ديگرى را جانشينشان مى سازيم ) (نحن خلقناهم و شددنا اسرهم و اذا شئنا بدلنا امثالهم تبديلا).
(اسـر) (بـر وزن عـصر) در اصل به معنى بستن چيزى با زنجير است ، و اسيران را از ايـن جـهـت اسير ناميده اند كه آنها را مى بندند ولى (اسر) در اينجا اشاره به استحكام پيوندهاى وجودى انسان است كه قدرت حركت و توانائى فعاليتهاى مهم به او مى دهد.
به راستى قرآن در اينجا انگشت روى نقطه حساسى گذارده ، و آن پيوندهاى مختلف اجزاى وجـود بـشـر اسـت از عـصـبـهـاى كـوچـك و بـزرگ كـه هـمچون طنابهاى آهنين عضلات را به يكديگر مربوط مى سازد گرفته ، تا رباطها و عضلات مختلف ،
آنـچـنـان قـطـعـات كـوچك و بزرگ استخوان و گوشتهاى اندام انسان را به يكديگر محكم بـسـتـه كـه از مـجـمـوع آنـهـا يـك واحد كاملا منسجم كه آماده انجام هر گونه فعاليتى است ساخته ، اما رويهمرفته اين جمله كنايه از قدرت و قوت است .
ايـن آيـه در ضـمن غنا و بى نيازى ذات پاك خدا را، از آنها، و از اطاعت و ايمانشان ، روشن مـى سـازد، تـا بدانند اگر اصرارى براى ايمان آنها است ، در حقيقت لطف و رحمتى است از ناحيه پروردگار.
نـظـير اين معنى در آيه 133 سوره انعام نيز آمده است ، آنجا كه مى فرمايد: و ربك الغنى ذو الرحمة ان يشا يذهبكم و يستخلف من بعدكم ما يشاء:
(پروردگار تو بى نياز و مهربان است ، اگر بخواهد همه شما را مى برد، و هر كس را بخواهد جانشين شما مى سازد).
سـپـس بـه كـل بـحـثهائى كه در اين سوره آمده است كه مجموعا يك برنامه جامع سعادت را ارائه مـى دهـد اشـاره كرده ، مى گويد: (اين يك تذكر و يادآورى است ، و هر كس بخواهد بـا اسـتفاده از آن راهى به سوى پروردگارش انتخاب مى كند) (ان هذه تذكرة فمن شاء اتخذ الى ربه سبيلا).
وظـيـفـه مـا نـشـان دادن راه اسـت ، نـه اجـبـار بـر انـتـخـاب ، ايـن شـمـا هـسـتيد كه بايد با عقل و درك خود، حق را از باطل تشخيص دهيد، و با اراده و اختيار خود تصميم بگيريد.
اين در حقيقت تاءكيدى است بر آنچه در آغاز سوره گذشته كه فرمود:
انـا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا: (ما راه را به او نشان داديم ، خواه پذيرا شود و شكر اين نعمت را بجا آورد، يا اعراض و كفران كند).
و از آنـجـا كه ممكن است افراد كوته فكر از تعبير فوق نوعى تفويض و واگذارى مطلق بـه بـندگان تصور كنند، در آيه بعد براى نفى اين توهم مى افزايد: (شما چيزى را نمى خواهيد مگر اينكه خدا بخواهد) (و ما تشاءون الا ان يشاء الله ).
(چرا كه خداوند عالم و حكيم است ) (ان الله كان عليما حكيما).
و اين در حقيقت اثبات اصل معروف (الامر بين الامرين ) است ، از يكسو مى فرمايد: (خدا راه را نـشـان داده و انـتـخـاب بـا شـما است ) و از سوى ديگر مى افزايد: (انتخاب شما منوط به مشيت الهى است ) يعنى شما استقلال كامل نداريد بلكه قدرت و توان و آزادى اراده شما همه به خواست خدا و از ناحيه او است ، و هر زمان اراده كند مى تواند اين قدرت و آزادى را سلب كند.
بـه ايـن تـرتـيـب نـه (تـفـويـض ) و واگـذارى كـامـل اسـت و نـه اجبار و سلب اختيار، بلكه حقيقتى است دقيق و ظريف در ميان اين دو، يا به تعبير ديگر: نوعى آزادى وابسته به مشيت الهى است كه هر لحظه بخواهد مى تواند آن را بـاز پـس گـيـرد، تـا هـم بـنـدگـان بـتـوانـنـد بـار تـكـليـف و مـسـؤ وليـت را كـه رمـز تكامل آنهاست بر دوش گيرند و هم خود را بى نياز از خداوند تصور نكنند.
خلاصه اين تعبير براى آن است كه بندگان ، خود را بى نياز از هدايت
و حـمـايت و توفيق و تاءييد ذات مقدس او ندانند، و در عين تصميم گيرى در كارها، خود را به او بسپارند، و تحت حمايت او قرار دهند.
از ايـنـجـا روشن مى شود اينكه بعضى از مفسران جبرى مسلك مانند فخر رازى به اين آيه چسبيده اند به خاطر پيشداوريهائى است كه در اين مساءله داشته اند، او مى گويد: و اعلم ان هـذه الايـة مـن جملة الايات التى تلاطمت فيها امواج الجبر و القدر!: (بدان كه اين آيه از آياتى است كه امواج جبر در آن متلاطم است )!.
آرى ، اگـر ايـن آيـه را از آيـات قـبل جدا كنيم جاى اين توهم وجود دارد ولى با توجه به ايـنـكـه در يـك آيـه بـيـان تـاءثـيـر اخـتـيـار شـده ، و در يك آيه ديگر بيان تاءثير مشيت پروردگار، به خوبى مساءله (الامر بين الامرين ) تثبيت مى گردد.
عجيب است طرفداران تفويض به همان آيه اى مى چسبند كه سخن از اختيار مطلق مى گويد، و طـرفـداران جـبـر بـه آيـه اى كـه بـه تـنـهـائى بوى جبر مى دهد، و هر كدام مى خواهند پـيـشـداوريـهاى خود را با آن توجيه كنند، در حالى كه فهم صحيح كلام الهى (و هر كلام ديـگـر) ايـجـاب مـى كند كه همه را در كنار هم بگذارند، و بدون تعصب و پيشداورى قبلى قضاوت كنند.
ذيـل آيـه كه مى فرمايد: ان الله كان عليما حكيما نيز ممكن است اشاره به همين معنى باشد چـرا كـه عـلم و حـكـمـت خـدا ايـجـاب مـى كـنـد بـنـدگـان را در پـيـمـودن راه تـكـامـل آزاد بـگـذارد، و گـرنـه تـكـامـل اجـبـارى و تـحـمـيـلى تكامل نيست بعلاوه علم و حكمت او اجازه نمى دهد كه افرادى را مجبور به كار خير و افرادى را مجبور به كار شر، كند، و بعد گروه اول را پاداش دهد، و گروه دوم را مجازات كند.
و سـرانـجـام در آخـريـن آيـه ايـن سـوره ، بـه سرنوشت نيكوكاران و بدكاران در يك جمله كوتاه و پرمعنى اشاره كرده ، مى فرمايد: (خدا هر كس را بخواهد در رحمتش وارد مى كند، و بـراى ظـالمـان عـذاب دردنـاكـى فـراهـم سـاخـتـه اسـت ) (يدخل من يشاء فى رحمته و الظالمين اعدلهم عذابا اليما).
جـالب ايـنكه در آغاز آيه مى گويد: (هر كس را بخواهد در رحمت خود وارد مى كند) ولى در پـايـان آيه ، عذاب را روى ظالمان متمركز مى سازد، و اين نشان مى دهد كه مشيت او بر عـذاب بـه دنـبـال مـشيت انسان بر ظلم و گناه است ، و به قرينه مقابله روشن مى شود كه مـشـيـت او در رحـمـت نـيـز بـه دنـبـال اراده انـسـان در ايـمـان و عمل صالح و اجراى عدل است ، و جز اين از حكيم نمى توان انتظار داشت .
عـجـب ايـنـكـه بـا ايـن قـريـنـه روشـن بـاز افـرادى مـانـنـد فـخـر رازى صـدر آيـه را دليـل بـر مـسـاءله جـبـر گـرفـتـه انـد بـى آنـكـه ذيـل آيـه را كـه دربـاره آزادى اراده و عمل ظالمان سخن مى گويد مورد توجه قرار دهند!.
خداوندا! ما را در رحمتت داخل كن ، و از عذاب اليمى كه در انتظار ظالمان است برهان .
پـروردگـارا! تـو راه را نـشـان دادى مـا نـيـز تصميم به پيمودن اين راه داريم ، ما را مدد فرما!
بارالها! اگر از (ابرار) نيستيم دوستدار آنهائيم ، ما را به آنها ملحق نما


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -