انهار
انهار
مطالب خواندنی

تفسیر نور

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سیمای سوره انسان

در روایات آمده است:امام حسن و امام حسین علیهما السلام بیمار شدند.پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با مردم به عیادت آنان آمدند و به حضرت علی علیه السلام پیشنهاد کردند که برای سلامتی دو کودک عزیز خود نذر کنند که روزه بگیرند.پس از آن که حسنین بهبود یافتند،حضرت علی و حضرت فاطمه علیهما السلام سه روز روزه گرفتند امّا برای افطار غذایی در خانه نداشتند.

حضرت علی علیه السلام از شمعون یهودی مقداری جو قرض کرد و نانی تهیه شد.

به هنگام مغرب ابتدا نماز مغرب را خواندند و خواستند افطار نمایند که شب اول فردی مسکین،شب دوّم فردی یتیم و شب سوّم سائلی اسیر،درب منزل علی علیه السلام را به صدا درآوردند و درخواست غذا کردند.اهل بیت علیهم السلام برای رضای خدا، غذای خود را به آنان دادند و خودشان با آب افطار کردند.خداوند متعال،این سوره را در وصف ایثار آنان نازل فرمود.

مهم آن است که در این حرکت مقدس،پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سهیم و شریک نبود تا روشن شود که این سوره فقط درباره اهل بیت علیهم السلام نازل شده است. [1]

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً«1» إِنّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً«2»

آیا بر انسان دوره ای از روزگار گذشت که چیزی قابل ذکری نبود؟ همانا ما انسان را از نطفه ای آمیخته(از نطفه مرد و زن)آفریدیم تا او را بیازماییم،پس او را شنوا و بینا گردانیدیم.

نکته ها:

* «دهر»به معنای زمان و دوران و «أَمْشاجٍ» جمع«مشیج»به معنای مخلوط است.

* امام باقر علیه السلام در روایتی فرمودند:«کان شیئا لم یکن مذکورا»[2]انسان،چیزی بود ولی قابل ذکر نبود و بعداً قابلیّت پیدا کرد.

* امام صادق علیه السلام می فرماید:انسان در تقدیر الهی بود،ولی چیز موجودی نبود. «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً[3]

* امام باقر علیه السلام فرمودند:مراد از «نُطْفَهٍ أَمْشاجٍ» ،اختلاط نطفه مرد با زن است[4]

* برای بیدار کردن وجدان خفته،گاهی مسائل قطعی در قالب سؤال مطرح می شود.چنانکه مادر از فرزند خود می پرسد:آیا من به تو شیر ندادم؟ در این آیه هم کلمه «هَلْ» به معنای «قد»می باشد. هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ ...یعنی به تحقیق،بر هر انسانی دورانی گذشته که چیز قابل ذکر نبوده است.

* ناچیز بودن انسان گاهی طبیعی است، «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً» ولی گاهی به خاطر عملکرد نامناسب،انسان خودش را به مرز ناچیز بودن می رساند.چنانکه قرآن می فرماید: یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیْءٍ حَتّی تُقِیمُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ...ای اهل کتاب! اگر کتاب آسمانی را برپا ندارید،هیچ هستید.[5]

* قرآن،12 مرتبه از آفرینش انسان از نطفه یاد کرده است،تا هم قدرت خداوند معلوم شود که از نطفه ای انسان می سازد و هم انسان دچار غرور و تکبّر نگردد.

پیام ها:

1- انسان،باید درباره منشأ وجود خود فکر کند. «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً»

2- انسان موجودی نوآفریده و حادث است. «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً»

3- انسان در مسیر وجودی خود،روند تکاملی داشته و مراحلی را طی نموده است:ابتدا وجود نداشت، «لَمْ یَکُ شَیْئاً»[6]بعد از بوجود آمدن هم،چیز قابل ذکری نبود «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً»

4- یاد ضعف ها،غرور انسان را برطرف و او را تسلیم خداوند می کند. «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً»

5-آفرینش انسان از نطفه ای ناچیز،جلوه ای از عظمت الهی است. إِنّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ ...

6- خداوند،با صورت گری روی آب،قدرت نمایی می کند. «مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشاجٍ»

7- آفرینش انسان،حکیمانه و هدفدار است. خَلَقْنَا الْإِنْسانَ ... نَبْتَلِیهِ

8-انسان،موجودی مسئول و مکلّف است.(آزمایش کردن نشانه تکلیف است.) «نَبْتَلِیهِ»

9- همه انسان ها در طول تاریخ مورد آزمایش الهی واقع می شوند. «نَبْتَلِیهِ»

10- بیان دو ویژگی شنوایی و بینایی برای نمونه است وگرنه تمام اعضای بدن مورد امتحان واقع می شوند. «سَمِیعاً بَصِیراً»

إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً«3» إِنّا أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعِیراً«4»

به راستی ما راه(حق)را به او نمایاندیم،خواه شاکر(و پذیرا)باشد یا ناسپاس.همانا ما برای کفر پیشه گان زنجیرها و غل ها و آتشی برافروخته آماده ساخته ایم.

نکته ها:

* هدایت،چند گونه است:

گاهی هدایت فطری است.چنانچه قرآن می فرماید: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» [7]خداوند به نفس بشر،خیر و شرّ را الهام کرد.

نوع دیگر،هدایتی است که از طریق تحصیل،تعقّل،مشورت،تجربه ومطالعه به دست می آید.

و نوع سوم هدایتی است که از راه تبلیغ و ارشاد انبیا و اولیا صورت می گیرد.

* تشکّر گاهی قلبی است،یعنی همه نعمت ها را از خدا بدانیم؛گاهی عملی است،بدین معنا که انسان نعمت های خداوند را فقط در راه حق مصرف کند و گاهی زبانی است،یعنی انسان «الحمد لله رب العالمین»را بر زبان جاری کند.

* «سلاسل»جمع«سلسله»به معنای زنجیر و«اغلال»جمع«غل»به معنای طوقی است که به گردن می نهند و«سعیر»به معنای آتش افروخته است.

* امام صادق علیه السلام ذیل آیه «إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً» فرمودند:«عرفناه اما آخذ و اما تارک»[8]ما راه را به او معرفی کردیم،یا آن را می گیرد و یا رها می کند.

* «سَلاسِلَا وَ أَغْلالاً» یعنی زنجیر در پا و غل بر گردن.

* انسان در مسیر بندگی و تشکّر از خداوند،مرحله ضعیف یا متوسّطی را طی می کند ولی در طریق سرکشی و تمرّد،مرحله بالایی را می پیماید.در شکر،شاکر است(نه شکور)،ولی در کفر،کفور است. «إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً» یعنی شکر او معمولی ولی کفر او قوی است.به چند نمونه دیگر توجه کنید.قرآن می فرماید:

«إِنَّهُ لَیَؤُسٌ» [9]انسان بسیار مأیوس است.

«إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ»[10]به راستی که انسان بسیار ظالم است.

«کانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً»[11]انسان موجودی عجول است.

«کانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً»[12]انسان،تنگ نظر است.

«إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً»[13]انسان بسیار حریص و کم طاقت است.

«إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً»[14]هنگامی که شرّی به او رسد،بسیار جزع و فزع می کند.

«إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ»[15]انسان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است.

پیام ها:

1- آزمایش انسان،براساس آگاهی و آزادی است:

آگاهی به واسطه چشم و گوش و عقل و فطرت درونی و هدایت بیرونی؛و آزادی برمبنای اختیار که به تمام انسان ها داده شده است: نَبْتَلِیهِ ... سَمِیعاً بَصِیراً إِنّا هَدَیْناهُ ... إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً

2- خداوند،حجت را بر انسان تمام کرده است. «إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ»

3- راه درست،یکی بیش نیست. «إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ» (کلمه«سبیل»مفرد است.)

4- هدایت،نعمتی در خور سپاس است. «إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِراً» (پیمودن راه دین،شکر الهی و انحراف از آن،کفران و ناسپاسی است.)

5-کسانی که هدایت انبیا را نپذیرند،بالاترین مرحله از کفر را مرتکب شده اند.

(به جای آنکه بگوید«اما کافرا»،فرمود: «إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً» .زیرا«کفور»، اوج کفر است.)

6- هرکس شاکر نباشد،کفور است،راه سوّمی وجود ندارد. «إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً»

7- در تربیت انسان،نقش هشدار،بیش از بشارت است.(لذا قرآن ابتدا هشدار می دهد و سپس بشارت.) إِنّا أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ ...

8-کیفرهای الهی دارای ملاک و معیارند. «أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعِیراً»

9- هر انتخابی،سرانجام خود را به دنبال دارد.کفر،دوزخ را و شکر،بهشت را.

إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً ... إِنّا أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ ... إِنَّ الْأَبْرارَ ...

إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً«5» عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجِیراً«6»

همانا نیکان از پیمانه ای می نوشند که با کافور(گیاهی خوشبو)آمیخته شده است.چشمه ای که بندگان خدا از آن می نوشند و هر گونه بخواهند، آن را جاری می سازند.

نکته ها:

* «ابرار»یا جمع«بَرّ»است،(همانند«ارباب»که جمع«رَبّ»است)یا جمع«بار»است (نظیر «اشهاد»که جمع«شاهد»است).به هر حال«بر»به معنای گستردگی است و بیابان را به خاطر گستردگی آن، «بر»می گویند.انسان نیکوکار دارای روحی باز و گسترده است و هدف او از انجام کار نیک،رسیدن به مال و مقام نیست بلکه فکری فراتر از مال و مقام دارد.دست نیکوکاران برای کمک به دیگران باز و اجر آنان نیز گسترده است[16]

* «کافور»به معنای گیاه خوشبو است که در خنکی و سفیدی ضرب المثل است.

* «تفجیر»به معنای شکافتن است و به کسی که با گناه پرده حیا را بشکافد،«فاجر» می گویند و«فجر»نوری است که تاریکی شب را می شکافد.

* براساس روایات،مراد از«ابرار»در این آیات،اهل بیت پیامبر علیهم السلام هستند که با نذر روزه گرفتند و افطاری خود را به یتیم و مسکین و اسیر دادند که در آیات بعد آمده است.

با اینکه عدّه ای این سوره را مدنی می دانند،امّا بعضی مغرض و مخالف می گویند:سوره انسان مکّی است و حَسنین علیهما السلام در مدینه متولّد شده اند،بنابراین این آیات درباره اهل بیت نازل نشده،زیرا بیماری آنان و عیادت پیامبر و روزه والدین آنها در مدینه بوده است!

در پاسخ می گوییم:در بسیاری از سوره های مکّی،آیات مدنی وجود دارد و بهترین شاهد مطلب آن است که کلمه«أسیر»در این آیات آمده،با آن که در مکّه اسیری وجود نداشته و اسیر گرفتن مربوط به جنگ های پس از هجرت به مدینه است.

پیام ها:

1- احسان و نیکوکاری جلوه ای از شکر هدایت الهی است. إِمّا شاکِراً ... إِنَّ الْأَبْرارَ ...

2- نوشیدنی های بهشتی مخلوط باموادّ خوشبو ومعطّر است. «کانَ مِزاجُها کافُوراً»

3- کامیابی های بهشتی به کسانی تعلّق می گیرد که خود را به مرحله عبودیّت رسانده باشند. «یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ»

4- محرومیّت های موقّت بندگان خدا در دنیا،در قیامت جبران می شود. «یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ»

5-اهل بیت،به خاطر رسیدگی به محرومان،به لقب ابرار و به خاطر اطاعت از خداوند،به لقب عباد اللّه ملقّب شدند. إِنَّ الْأَبْرارَ ... عِبادُ اللّهِ

6- بندگان خدا،اهل نیکی به دیگران هستند و نیکوکاران،بنده خدا هستند.

اَلْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ ... یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ

7- اراده بهشتیان کارساز است و آنان به هر چه اراده کنند می رسند و هرچه را اراده کنند انجام می شود. «یُفَجِّرُونَها تَفْجِیراً»

یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً«7» وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً«8» إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً«9» إِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً«10»

آنان به نذر وفا می کنند و از روزی که شرش فراگیر است می ترسند.و غذای خود را با آن که دوستش دارند،به بینوا و یتیم و اسیر می دهند.(و می گویند:)ما برای رضای خدا به شما طعام می دهیم و از شما پاداش و تشکّری نمی خواهیم.همانا ما از پروردگارمان،به خاطر روزی عبوس و سخت،می ترسیم.

نکته ها:

* «مستطیر»از«سیطائره»یعنی سلطه است و ریشه آن«طیر»،به معنای گستردگی است.

* «قمطریر»به معنای شرّی است که سخت باشد.

* بر اساس برخی روایات،اطعام مسکین و یتیم و اسیر در یک شب واقع شد و براساس برخی،در سه شب متوالی اتفاق افتاد و هر شب،یکی از آنها مراجعه کرد.

* مراد از «یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ» آن است که اهل بیت با آنکه آن غذا را دوست داشتند، به دیگران دادند.چنانکه قرآن در جای دیگر می فرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ» به نیکی نمی رسید مگر آنکه از آنچه دوست دارید،انفاق کنید[17]

صاحب تفسیر المیزان می فرماید:محبّت اهل بیت به خداوند در آیه بعد مطرح شده که می گویند: «إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ» و منظور از «عَلی حُبِّهِ» ،علاقه به غذا است که در این صورت،علاوه بر اخلاص،ایثار آنان نیز ثابت می شود.

* اگر به فکر نام و شهرت نباشید،خداوند نامتان را جاودانه می کند.کاری که اهل بیت کردند، ارزش مادی فراوانی نداشت ولی چون خالصانه بود،خداوند آن را ماندگار ساخت.

* در این آیه،کلمات مسکین و یتیم و اسیر به صورت نکره آمده تا بگوید:در اطعام،نباید گزینش کرد،بلکه به هرکس که بود انفاق کنید.

* پروین اعتصامی درباره اخلاص در انفاق می گوید:

بزرگی داد یک درهم گدا را

که هنگام دعا یاد آر ما را

یکی خندید و گفت این درهم خُرد

نمی ارزید این بیع و شری را

مکن هرگز به طاعت خودنمایی

حجاب دل مکن روی و ریا را

تو نیکی کن به مسکین و تهیدست

که نیکی خود سبب گردد دعا را

به وقت بخشش و انفاق پروین

نباید داشت در دل جز خدا را

* خوف از خداوند،به معنای خوف از مقام اوست.چنانکه در جای دیگر می فرماید: «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ» [18]

پیام ها:

1- کمال واقعی زمانی است که نیکی در انسان نهادینه شود.(تمام کمالات با فعل مضارع که نشانه استمرار فعل است،آمده است.) یُوفُونَ ، یَخافُونَ ، یُطْعِمُونَ و...

2- اطعام و انفاق زمانی ارزش بیشتر دارد که شیء انفاق شده،مورد نیاز و علاقه انسان باشد. «یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ»

3- اسلام،حامی مستمندان و یتیمان و اسیران است. وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ ... مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً

4- گروهی طعام را دوست دارند و گروهی اطعام را. «یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ»

5-اطعام،زمانی ارزش بیشتری دارد که از خود و با دست خود باشد. «نُطْعِمُکُمْ»

6- کمکی ارزش دارد که خالصانه و به دور از هر منّت و انتظاری باشد. «نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ»

7- آنچه به عمل ارزش می دهد،انگیزه خالصانه و اخلاص در عمل است.

«نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً»

8-نیکان،نه تنها با زبان درخواست تشکّر ندارند،بلکه در دل هم به فکر تمجید و تشکّر نیستند. لا نُرِیدُ ... شُکُوراً

9- گرچه ابرار انتظار پاداش ندارند ولی مردم نباید بی تفاوت باشند.در آیه 25 سوره قصص می خوانیم:حضرت شعیب دخترش را فرستاد تا پاداش سقّایی و آب دادن حضرت موسی را بپردازد. «إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ»

10- گذشتن از پاداش،به تنهایی نشانه اخلاص نیست،بلکه گذشتن از تمجید و تشکّر نیز لازم است. «لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً»

11- وفای به نذر واجب است و کسی که به نذر خود وفا نکند،از قهر الهی بترسد. «یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً»

12- اگر کاری برای خدا باشد،فقط از قهر او می ترسیم،نه مردم. «نَخافُ مِنْ رَبِّنا»

13- داشتن انگیزه الهی،منافاتی با شوق به ثواب یا خوف از عقاب ندارد.زیرا ثواب و عقاب نیز از خداست. لِوَجْهِ اللّهِ ... إِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً

14- در قیامت،نه تنها مردم عبوسند،بلکه روز عبوس است. «یَوْماً عَبُوساً»

15- برای فرار از آن روز عبوس،امروز در برابر مسکین و یتیم و اسیر،عبوس نکنید. «نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً»

فَوَقاهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقّاهُمْ نَضْرَهً وَ سُرُوراً«11» وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّهً وَ حَرِیراً«12» مُتَّکِئِینَ فِیها عَلَی الْأَرائِکِ لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً«13» وَ دانِیَهً عَلَیْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِیلاً«14» وَ یُطافُ عَلَیْهِمْ بِآنِیَهٍ مِنْ فِضَّهٍ وَ أَکْوابٍ کانَتْ قَوارِیرَا«15» قَوارِیرَا مِنْ فِضَّهٍ قَدَّرُوها تَقْدِیراً«16» وَ یُسْقَوْنَ فِیها کَأْساً کانَ مِزاجُها زَنْجَبِیلاً«17» عَیْناً فِیها تُسَمّی سَلْسَبِیلاً«18»

پس خداوند آنان را از شرّ آن روز مصون دارد و آنان را با شادی و سُروری بس بزرگ روبرو کند.و به سبب صبری که کردند،بهشتی بزرگ و پوششی از حریر پاداششان دهد.در حالی که در آن بر تخت ها تکیه زده اند،در آنجا نه آفتابی بینند و نه سرمایی.و سایه های درختان بر سرشان نزدیک و خوشه های میوه در دسترس آنان.بر دور آنان ظرف های نقره فام و تنگ های بلورین گردانده شود.

بلورهایی از نقره که در اندازه هایی(معیّن و متفاوت)اندازه گیری کرده اند.در آن بهشت،جامی نوشانده می شوند که با زنجبیل آمیخته است.چشمه ای در آنجا است که سلسبیل نامیده می شود.

نکته ها:

* «نَضْرَهً» به معنای زیبایی و شادابی است.چنانکه در جای دیگر می خوانیم: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَهٌ» [19]«ارائک»جمع«اریکه»به معنای تخت زینت داده شده است.

* «زمهریر»به معنای سرمای شدید و«قطوف»جمع«قطف»،به معنای چیدن است.

* «تذلیل»در معنای رام کردن و در اختیار گذراندن است.

* «أَکْوابٍ» جمع«کوب»به معنای کاسه و«قواریر»جمع«قاروره»به معنای شیشه و «سلسبیل»نام چشمه ای در بهشت است.

* امام باقر علیه السلام ذیل آیه «جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا» فرمود:پاداش ابرار به خاطر صبری است که در برابر فقر و مصیبت های دنیا داشتند.[20] چنانکه حضرت علی علیه السلام فرمود:«صبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی» [21]صبر کردم در حالی که در چشم،خار و در گلو تیغ داشتم.و درباره امام حسین علیه السلام می خوانیم:«لقد عجبت من صبرک ملائکه السماوات»[22]همانا از صبر تو فرشتگان آسمان به تعجّب افتادند.

* اطعام ابرار برای دو هدف صورت گرفت: «لِوَجْهِ اللّهِ» و «نَخافُ مِنْ رَبِّنا» و به آن دو

هدف هم رسیدند. «فَوَقاهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقّاهُمْ نَضْرَهً وَ سُرُوراً»

* صابران نه تنها در قیامت پاداش می بینند،بلکه در دنیا،سلام و صلوات الهی را دریافت می کنند. «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ» [23]، «بَشِّرِ الصّابِرِینَ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» [24]، «إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِما صَبَرُوا» [25]

* نعمت های بهشتی در اعلی درجه خوبی هستند.تنوین در کلمات «نَضْرَهً» ، «سُرُوراً» ، «جَنَّهً» ، «حَرِیراً» برای عظمت است.

پیام ها:

1- خداوند،مخلصان را به مراد خود می رساند. إِنّا نَخافُ ... یَوْماً عَبُوساً - فَوَقاهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ

2- ثمره خوف از خدا،نجات از قهر اوست. إِنّا نَخافُ ... فَوَقاهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ

3- کیفر و پاداش باید متناسب با عمل باشد.(حفظ و نجات محرومان،سبب حفظ و نجات انسان در قیامت است.) «فَوَقاهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِکَ»

4- ترس امروز،امنیّت فردا و مسرور کردن امروز،مسرور شدن فردا را به دنبال دارد. نَخافُ مِنْ رَبِّنا ... فَوَقاهُمُ اللّهُ ... وَ لَقّاهُمْ نَضْرَهً وَ سُرُوراً

5-پاداش های الهی به خاطر صبر است. «جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا»

6- بهشتیان در آسایش و آرامش به سر می برند. «مُتَّکِئِینَ فِیها عَلَی الْأَرائِکِ»

7- هوای بهشت بسیار مطبوع است. «لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً»

8-در بهشت،نعمت ها تسلیم ابرار هستند. «ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِیلاً»

9- خادمان بهشتیان،پروانه وار به دور آنان می چرخند. «یُطافُ عَلَیْهِمْ»

10- ظرف های بهشت در شکل و اندازه های متفاوت و مطابق با اراده و میل بهشتیان ساخته شده است. «قَدَّرُوها تَقْدِیراً»

وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً«19» وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کَبِیراً«20» عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّهٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً«21» إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً«22»

و پسرانی همیشه جوان،(به خدمت)بر آنان می گردند،هرگاه آنان را بینی،پنداری مرواریدهای غلطان و پراکنده اند.و چون آنجا را بنگری نعمتی فراوان و سلطنتی بزرگ می بینی.بر اندامشان جامه های سبز از دیبای نازک و ضخیم است و با دستواره های نقره زینت شده اند و پروردگارشان شرابی طهور(پاک و پاک کننده) به آنان می نوشاند.همانا این جزایی است برای شما و سعیتان مورد سپاس است.

نکته ها:

* از امام کاظم علیه السلام پرسیدند:چرا در این سوره نامی از حورالعین در پاداش ابرار و اهل بیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مطرح نشده است؟ امام علیه السلام فرمودند:به خاطر مقام فاطمه زهرا علیها السلام.[26]

* امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کنند:هنگامی که بهشتیان وارد بهشت می شوند، با درختی روبرو می شوند که سایه ای گسترده دارد و از پای آن دو چشمه جاری است،آنان در چشمه ای خود را می شویند و از چشمه دیگر می نوشند و پس از آن هیچ بیماری و نارحتی در بدن آنها رخ نمی دهد و این است معنای «سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً».[27]

نعمت های بهشتی

* میان نعمت های بهشتی با نعمت های دنیا تفاوت های بسیاری وجود دارد،که در اینجا به گوشه ای از آنان اشاره می کنیم:

بسیار زیادند: «فاکِهَهٍ کَثِیرَهٍ»[28]

موسمی و فصلی نیستند: «لا مَقْطُوعَهٍ»[29]

در بهره گیری از آنها هیچ منعی وجود ندارد. «وَ لا مَمْنُوعَهٍ»[30]

بهشتیان در استفاده از آنها حس انتخاب دارند. «مِمّا یَتَخَیَّرُونَ»[31]

برای هر نوع اشتهایی،نعمتی موجود است: «مِمّا یَشْتَهُونَ»[32]

استفاده از آنها آفات و عوارضی به دنبال ندارد: «لا یُصَدَّعُونَ»[33]

بهره گیری از آنها بدون زحمت است. «وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِیلاً»[34]

هرچه بخواهید،خادمان برایتان فراهم می کنند: «وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ»

خادمان بهشتی هم زیبا هستند: «لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً» ،هم پیر نمی شوند: «مُخَلَّدُونَ»

کامیابی در کمال آرامش است: «عَلَی الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ[35]

در بهشت حسادت و رقابت در آنجا راهی ندارد. «نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ» [36]

نعمت ها با رضا و سلام پروردگار همراه است: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ»[37] ، «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»[38]

ذریّه مؤمن به آنها می پیوندند و کامیاب می شوند: «أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ[39]

با اولیای الهی همسایه می شوند:«و هم جیرانی»[40]

نعمت های بهشتی متنوع اند: وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ ... وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ .[41]

پیام ها:

1- پذیرایی در بهشت،خصوصیات ویژه ای دارد.از جمله:

نیازی به درخواست و تقاضا ندارد،زیرا پذیرایی کنندگان همواره به دور بهشتیان می گردند. «یَطُوفُ»

مسئولین پذیرایی از هر سو بر بهشتیان اشراف دارند. «یَطُوفُ عَلَیْهِمْ»

پذیرایی کنندگان نوجوانند. «وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ»[42]

قیافه آنان مانند لؤلؤ درخشنده است. «حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً»

حکومت بهشتیان گسترده است. «مُلْکاً کَبِیراً»

رنگ لباس پذیرایی کنندگان سبز «خُضْرٌ» و جنس لباس آنان از ابریشم نازک «سُندُسٍ» و ضخیم «إِسْتَبْرَقٌ» است.

ساقی ابرار،پروردگار متعال «سَقاهُمْ رَبُّهُمْ» و نوع شراب آنها،طهور است.

«شَراباً طَهُوراً» (امام صادق علیه السلام فرمود:این شراب،قلب بهشتیان را از غیر خدا پاک می کند[43]

2- با آنکه بهشت،فضل و لطف الهی است،امّا خداوند آن را مزد و اجر ابرار می شمرد تا بهشتیان به کار خود ببالند. «إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً»

3- پاداش های الهی بر اساس نیّت و کیفیّت انجام کار است،نه بر اساس کمیّت کار و مقدار و مبلغ احسان.(چند قطعه نان جو و این همه پاداش،فقط به خاطر داشتن اخلاص و ایثار است.) «إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً»

4- کسی که از مردم،نه پاداش طلب کند و نه تشکّر بخواهد، «لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً» ،خداوند به او هم پاداش می دهد و هم تشکّر می کند. «کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً»

5-تشکّر و قدردانی از تلاش دیگران،یک صفت الهی است. «سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً»

6- نطفه بی مقدار «نُطْفَهٍ أَمْشاجٍ» بر اثر ایمان و عمل و اخلاص و ایثار به جایی می رسد که آفریدگار هستی از او تشکّر می کند. «وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً»

إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ تَنْزِیلاً«23» فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ کَفُوراً«24» وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَهً وَ أَصِیلاً«25»

همانا ما خود قرآن را بر تو فرو فرستادیم.پس در برابر حکم پروردگارت صبر پیشه کن و از هیچ گنه کار یا کفران پیشه اطاعت مکن.و در هر صبح و شام،نام پروردگارت را یاد کن.

نکته ها:

* «بُکْرَهً» به فاصله میان طلوع فجر و طلوع آفتاب گفته می شود«اصیل»به معنای فاصله عصر تا غروب و آخر روز است.ممکن است مراد از این دو کلمه،یاد خدا در آغاز و انجام روز و اقامه نماز باشد.

پیام ها:

1- در برابر تهمت سحر و کهانت به قرآن،مقاومت کنید. «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ»

2- قرآن به تدریج نازل شده است. «نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ»

3- پیاده کردن فرامین قرآن،صبر و مقاومت لازم دارد. نَزَّلْنا ... فَاصْبِرْ

4- پایداری و صبر،در انجام فرمان پروردگار ارزش دارد نه در پافشاری به سلیقه های شخصی خود. «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ»

5-فرامین الهی،برای رشد انسان است. «لِحُکْمِ رَبِّکَ»

6- انبیا به موعظه الهی نیاز دارند. «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ»

7- گناه پیشه گان و خلافکاران تلاش می کنند که در رهبری مسلمانان نفوذ کنند.

«فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ کَفُوراً»

8-یاد خدا،انسان را صبور و مقاوم می کند. فَاصْبِرْ ... وَ اذْکُرِ ... بُکْرَهً وَ أَصِیلاً

9- از اوقات مناسب برای یاد خدا،آغاز و پایان روز است. «بُکْرَهً وَ أَصِیلاً»

وَ مِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَیْلاً طَوِیلاً«26» إِنَّ هؤُلاءِ یُحِبُّونَ الْعاجِلَهَ وَ یَذَرُونَ وَراءَهُمْ یَوْماً ثَقِیلاً«27»

و بخشی از شب را برای او سجده کن و در بخشی طولانی از شب به تسبیح او بپرداز.همانا اینان دنیای زودگذر را دوست دارند و روز گرانبار (قیامت)را پشت سر می نهند.

نکته ها:

* فرمان عبادت و تکرار کلمه«لیل»در یک آیه کوتاه،نشانه ی اهمیّت و نقش شب در عبادت است.

* از امام صادق و امام رضا علیهما السلام پرسیدند:مراد از فرمان «سَبِّحْهُ لَیْلاً طَوِیلاً» چیست؟ فرمودند:نماز شب[44]

پیام ها:

1- محبّت و دلبستگی به دنیا،سرچشمه گناه و کفر و از نشانه های گناه پیشگان است. لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ کَفُوراً ... إِنَّ هؤُلاءِ یُحِبُّونَ الْعاجِلَهَ

2- دنیا،زودگذر و ناپایدار است. «الْعاجِلَهَ»

3- دنیاگرایی و آخرت گریزی،زمینه گناه پیشگی است. آثِماً ... یُحِبُّونَ الْعاجِلَهَ وَ یَذَرُونَ وَراءَهُمْ یَوْماً ثَقِیلاً

4- قیامت،روزی بسیار سخت و سنگین است. «یَوْماً ثَقِیلاً»

5-توجه به زودگذر بودن دنیا و سختی و سنگینی روز قیامت،از عواملی است که می تواند محبّت انسان را از دنیا کم کند. اَلْعاجِلَهَ ... یَوْماً ثَقِیلاً

نَحْنُ خَلَقْناهُمْ وَ شَدَدْنا أَسْرَهُمْ وَ إِذا شِئْنا بَدَّلْنا أَمْثالَهُمْ تَبْدِیلاً«28» إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَهٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلاً«29» وَ ما تَشاؤُنَ إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً«30» یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ وَ الظّالِمِینَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً«31»

مائیم که خلقشان کردیم و مفاصلشان را محکم ساختیم و هرگاه بخواهیم مانند آنها را چنانکه باید به جای آنان می آوریم.به راستی این آیات، وسیله تذکّری است،پس هرکه بخواهد،راهی به سوی پروردگارش در پیش گیرد.و شما چیزی رانمی خواهید،مگر این که خدا بخواهد،همانا خداوند دانا و حکیم است.هر که را بخواهد به رحمت خود درمی آورد و برای ظالمان عذابی دردناک آماده کرده است.

نکته ها:

* «اسر»بستن با بند است و«اسیر»کسی است که دربند بسته شده است.مراد از «شَدَدْنا أَسْرَهُمْ» آن است که بندها و مفاصل آدمی را محکم کردیم.

پیام ها:

1- کفر و طغیان بستر نابودی انسان است. آثِماً أَوْ کَفُوراً ... بَدَّلْنا أَمْثالَهُمْ

2- توانایی خداوند بر آفرینش انسان،نشانه توانایی او بر نابود کردن او است.

خَلَقْناهُمْ ... بَدَّلْنا أَمْثالَهُمْ

3- خداوند،حجت را بر مردم تمام کرده است. «إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَهٌ»

4- قرآن،وسیله هوشیاری است. «إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَهٌ»

5-راه خدا،اجباری نیست،هر که می خواهد به سعادت برسد،باید خود آن را انتخاب کند و بپیماید. «فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلاً»

6- خواست انسان،نه مستقل از خواست خداوند است و نه برتر از آن.بلکه آنچه را انسان می خواهد،اگر مورد خواست خداوند نیز قرار گیرد،محقق می شود.

«وَ ما تَشاؤُنَ إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ»

7- مشیّت خداوند،عالمانه و حکیمانه است،نه گزافه. یَشاءَ اللّهُ ... عَلِیماً حَکِیماً

8-بر اساس مشیّت حکیمانه،کسانی که بخواهند مشمول رحمت الهی می شوند.

«یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ»

9- کسانی از رحمت الهی دورند،که خود راه ظلم را پیش گرفته اند. «وَ الظّالِمِینَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً»

«والحمدللّه ربّ العالمین»

 


[1] - الغدیر،ج 3،ص 107.

[2] - تفسیر برهان.

[3] - تفسیر کنزالدقائق.

[4] - تفسیر نورالثقلین.

[5] - مائده 68.

[6] - .مریم،67.

[7] - .شمس،8.

[8] - تفسیر کنزالدقائق.

[9] - .هود،9.

[10] -  .ابراهیم،34.

[11] - اسراء،11.

[12] - اسراء،100.

[13] - .معارج،19.

[14] - معارج،20.

[15] - عادیات،6.

[16] - مفردات راغب.

[17] - تفسیر برهان؛محاسن برقی،ج 2،ص 397.

[18] - الرّحمن،46.

[19] - قیامت،22.

[20] - .بحارالأنوار،ج 75،ص 186.

[21] - نهج البلاغه،خطبه 3.

[22] - بحارالانوار،ج 98،ص239.

[23] - رعد،24.

[24] - بقره،155.

[25] - .مؤمنون،111.

[26] - .مناقب،ج 3،ص 328.

[27] - بحار،ج 8،ص 212.

[28] - .واقعه،32.

[29] - .واقعه،33.

[30] - واقعه،33.

[31] - واقعه،20.

[32] - واقعه،21.

[33] - واقعه،19.

[34] - انسان،14.

[35] - یس،56.

[36] - واقعه،16.

[37] - توبه،71.

[38] - .یس،58.

[39] - طور،21.

[40] - دعای ندبه.

[41] - محمّد،15.

[42] - طور،24

[43] - تفسیر مجمع البیان

[44] - تفسیر نورالثقلین.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -