انهار
انهار
مطالب خواندنی

تفسیر نور

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سیمای سوره جن

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً«1» یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ فَآمَنّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِکَ بِرَبِّنا أَحَداً«2»

بگو:بر من وحی شده است که گروهی از جن(به قرائت من)گوش دادند،پس گفتند: همانا ما قرآنی شگفت شنیدیم.که به سوی رشد هدایت می کند،پس به آن ایمان آوردیم  و هرگز احدی را شریک پروردگارمان قرار نمی دهیم.

نکته ها:

* «نَفَرٌ» به گروه سه تا هفت یا ده نفره گفته می شود.

* در جهان بینی الهی،هستی تنها دیدنی ها نیست ودیدنی ها مخصوص آنچه ما امروز مشاهده می کنیم نیست.

نباید انسانی که هر چند صباحی کهکشانی را کشف می کند که میلیاردها ستاره در آن است و معیار فاصله آن ها سال نوری است،توقّع داشته باشد که با هستی به طور کامل آشنا باشد.

بنابراین ما خود را در اختیار وحی قرار می دهیم و به آنچه قرآن فرموده است اعتقاد داریم.

قرآن درباره جنّ آیات زیادی دارد که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

آفرینش جنّ قبل از انسان بوده است. «وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ»[1]

جنّ،جایگاهی همچون جایگاه انسان دارد،زیرا هدف از آفرینش او،نظیر هدف از آفرینش انسان است. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ»[2]من جنّ و انس را نیافریدم مگر برای آنکه عبادت کنند.

مورد امر و نهی و خطاب و عتاب است. «یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»[3]

قدرت انتخاب دارد و لذا گروهی از آنان مؤمن و گروهی کافرند.

از آتش آفریده شده و شیطان از آن جنس است. «کانَ مِنَ الْجِنِّ[4]

گرچه ما او را نمی بینیم ولی او ما را می بیند. «إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ»[5]

می تواند برای اولیای خدا خادم باشد.قرآن می فرماید:آنان برای حضرت سلیمان کار می کردند. «یَعْمَلُونَ لَهُ» [6]

* تمام امور تعجب آور و ابتکاری،پس از چند روز عادی می شود ولی قرآن کتاب عجیبی است که ابدی است و هرگز عادی نمی شود.حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:

«لا تفنی عجائبه»[7]

* تمام امور تعجب آور از یک زاویه تعجب آور است،ولی قرآن از جهات بی شماری این گونه است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«لا تحصی عجائبه»[8]قرآن از زاویه لفظ،محتوی،جامعیّت و هماهنگی با فطرت و نیاز بی نظیر است.

* در حدیث می خوانیم:هر کس با قرآن همنشین شود از جهتی هدایت و کمال رشد می کند و از جهتی جهالت و ضلالت او برطرف می شود.«ما جالس احد هذا القرآن الا قام عنه بزیاده او نقصان؛زیاده فی هدی او نقصان من عمی»[9]

* در برابر قرآن چند نوع برخورد داریم:

شنیدن و ایمان آوردن: سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً ... فَآمَنّا

شنیدن و زیاد شدن ایمان: «إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً»[10]

شنیدن و طفره رفتن: إِذا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ ... اِسْتَأْذَنَکَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ[11]، «فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ مُحْکَمَهٌ وَ ذُکِرَ فِیهَا الْقِتالُ رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ[12]

پذیرش گزینشی: «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ»[13]

شنیدن و تهمت زدن: «إِنْ هذا إِلاّ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ[14]، «بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ»[15]

شنیدن و تحقیر کردن: «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا»[16]

تبلیغات علیه شنیدن آن: «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ»[17]

* جنّ امتیازات قرآن را فهمید وگفت: «قُرْآناً عَجَباً» ولی عربهای لجوج گفتند:قرآن عجیب نیست و ما هم اگر بخواهیم،می توانیم مثل آن را بیاوریم. «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا»[18]

راه رشد همان راه حق است. «یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ» ، «یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ[19]و جالب آنکه این دو تعبیر از جنّ است.

پیام ها:

1- پیامبر شخصاً جن را ندید بلکه از طریق وحی به استماع آنان آگاه شد. «أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ»

2- گرچه جن از خاک نیست ولی سخنان انسان را می شنود. «اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ»

3- گوش دادن به تلاوت قرآن،در وجود انسان تاثیرگذار است. اِسْتَمَعَ ... فَقالُوا ...

قُرْآناً عَجَباً 4- قرآن از نظر الفاظ و محتوی با تمام کتب تفاوت دارد. «قُرْآناً عَجَباً»

5-به سخنی گوش دهیم که ما را به رشد رساند. سَمِعْنا قُرْآناً ... یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ

6- قدرت شنیدن «سَمِعْنا» ،گفتن «فَقالُوا» و تجزیه و تحلیل «یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ» در جنّ وجود دارد.

7- هدایت قرآن دائمی است. «یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ»

8-رشد واقعی انسان،رشد معنوی است. «یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ»

9- وسیله رشد داشتن کافی نیست،رشد کردن مهم است. «قُرْآناً عَجَباً یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ فَآمَنّا بِهِ»

10- نشانه رشد،ایمان و اخلاص است. «یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ فَآمَنّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِکَ»

11- اگر آمادگی باشد،با شنیدن چند آیه قرآن،انسان هم حقیقت را می فهمد،هم دیگران رادعوت می کند و هم موضع گیری قاطع دربرابر انحرافات می کند.

سَمِعْنا ... یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ فَآمَنّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِکَ بِرَبِّنا أَحَداً

12- ایمانی کامل است که هرگز با شرک همراه نشود. «فَآمَنّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِکَ بِرَبِّنا أَحَداً»

وَ أَنَّهُ تَعالی جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَهً وَ لا وَلَداً«3» وَ أَنَّهُ کانَ یَقُولُ سَفِیهُنا عَلَی اللّهِ شَطَطاً«4» وَ أَنّا ظَنَنّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَی اللّهِ کَذِباً«5»

واینکه او،پروردگار عظیم متعالی ما،نه همسری گرفته و نه فرزندی و اینکه سفیهان ما درباره خداوند سخنی ناحق می گفتند.و ما گمان می کردیم که هرگز جن و انس بر خداوند دروغ نمی بندند.

نکته ها:

* کلمه «جَدُّ» به معنای عظمت است و اگر در مورد پدربزرگ به کار می رود ناشی از بزرگی و عظمتی است که در خانواده برای او قائل می شوند.

* «شطط»به معنای سخن ظالمانه و دور از حق است.و مراد از «سَفِیهُنا» یا گروه بی خردان و یا شخص ابلیس است که از جن بود و به خداوند اعتراض کرد و از حق دور شد.

پیام ها:

1- اولین گام در رشد،خداشناسی است. یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ - أَنَّهُ تَعالی جَدُّ رَبِّنا ...

2- جن نیز می داند که خداوند همسر و فرزند ندارد. «مَا اتَّخَذَ صاحِبَهً وَ لا وَلَداً»

3- همسر و فرزند داشتن دور از شأن یکتایی و بی نیازی خداست. «تَعالی جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَهً وَ لا وَلَداً»

4- سخن ناحق گفتن نشانه سفاهت است. «یَقُولُ سَفِیهُنا عَلَی اللّهِ شَطَطاً»

5-جنّ از افکار و عقاید انسان ها آگاه است. «وَ أَنّا ظَنَنّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَی اللّهِ کَذِباً»

وَ أَنَّهُ کانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً«6» وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا کَما ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَبْعَثَ اللّهُ أَحَداً«7» وَ أَنّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِیداً وَ شُهُباً«8»

و مردانی از انسان به مردانی از جنّ پناه می برند و به طغیان آنان افزودند و آنان پنداشتند چنانکه شما پنداشتید که خدا هرگز احدی را مبعوث نخواهد کرد.و ما به آسمان ها نزدیک شویم،پس آنجا را پر از نگهبانان نیرومند و شهاب ها یافتیم.

نکته ها

* «رهق»به معنای فعل قبیح و خلافی است که انسان را در بر گیرد.

* مراد از پناه بردن به جنّ،براساس روایات،رفتن نزد کسانی است که با جنّ ارتباط دارند و مورد الهام شیطان هستند و از آنها بخواهد که مشکلش را حل کنند[20]

* کسی که با نور قرآن روشن شد و رشد یافت،از تمام انحرافات فکری و عملی نجات می یابد.قرآن بعد از جمله «یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ» سیمایی از عقاید انحرافی را بیان می کند که برای خدا همسر و فرزند می گیرند «مَا اتَّخَذَ صاحِبَهً وَ لا وَلَداً» سخن ناحق می گویند.

«یَقُولُ سَفِیهُنا عَلَی اللّهِ شَطَطاً» و به جای خدا به جن پناه می برند. «یَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ» و خیال می کنند قیامتی در کار نیست. «لَنْ یَبْعَثَ اللّهُ أَحَداً»

پیام ها:

1- پناه بردن به جن،کاری لغو و سفیهانه است. یَقُولُ سَفِیهُنا عَلَی اللّهِ شَطَطاً ... یَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ

2- جنّیان مثل انسان،مرد و زن دارند. «بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ»

3- پیام ارتباط با جنّ که عموماً برای رسیدن به مقاصد نادرست است،بر گمراهی دو طرف می افزاید. یَعُوذُونَ ... فَزادُوهُمْ رَهَقاً

4- منکران قیامت،برهان و دلیل علمی ندارند بلکه گرفتار ظنّ و گمان هستند.

«ظَنُّوا کَما ظَنَنْتُمْ»

5-جنّ از عقاید انسان آگاه است. «ظَنُّوا کَما ظَنَنْتُمْ»

6- بعضی از جنیان کافرند و قیامت را انکار می کنند. «لَنْ یَبْعَثَ اللّهُ أَحَداً»

7- جن،توان تماس با آسمان را دارد. «لَمَسْنَا السَّماءَ»

8-نااهلان را به هر جا راه ندهید. «فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِیداً»

وَ أَنّا کُنّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً«9» وَ أَنّا لا نَدْرِی أَ شَرٌّ أُرِیدَ بِمَنْ فِی الْأَرْضِ أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً«10» وَ أَنّا مِنَّا الصّالِحُونَ وَ مِنّا دُونَ ذلِکَ کُنّا طَرائِقَ قِدَداً«11» وَ أَنّا ظَنَنّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللّهَ فِی الْأَرْضِ وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَباً«12»

و اینکه ما قبلاً برای(استراق)سمع در مراکزی از آسمان می نشستیم ولی اکنون هر که بخواهد استماع کند،شهابی در کمین خود می یابد.و اینکه ما نمی دانیم آیا برای کسانی که در زمین هستند شری اراده شده یا پروردگارشان برایشان خیر و صلاحی اراده کرده است.و اینکه بعضی از ما افراد صالحی هستند و بعضی جز آن،در راههای گوناگون هستند و اینکه ما می دانیم که هرگز نمی توانیم در زمین خدا را ناتوان سازیم و با فرار از سلطه او خارج شویم.

نکته ها:

* «رصد»اسم جمع«راصد»به معنای مراقب و نگهبان است.«قدد»جمع«قد»به معنای بریده شده و «طَرائِقَ قِدَداً» به معنای مسلک های گوناگون است.

* از این آیات استفاده می شود که مؤمنان از جنّ،علاوه بر شناخت قرآن،به ضعف خود و عظمت قدرت الهی و قدرت انتخاب و اختیار خود پی برده اند.

پیام ها:

1- نزول قرآن،در آسمان ها نیز اثر گذاشت.جنّ قبل از نزول قرآن،اخبار آسمانی را استراق سمع می کرد و بعد از آن منع شد. أَنّا کُنّا نَقْعُدُ مِنْها ... فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ

2- جنّ،آینده بشر و جهان را نمی داند. وَ أَنّا لا نَدْرِی ...

3- کیفر استراق سمع برخورد شدید است. «شِهاباً رَصَداً»

4- در قرآن،خیر و نیکی به خدا نسبت داده شده،امّا شرّ و بدی نسبت داده نشده و به صورت فعل مجهول آمده است. أَ شَرٌّ أُرِیدَ ... أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً

5-رشد دادن از شئون ربوبیّت است. «رَبُّهُمْ رَشَداً»

6- طبیعت و فطرت جنّ بر فساد و شیطنت نیست،میان آنان نیز صالح و غیر صالح وجود دارد. «مِنَّا الصّالِحُونَ وَ مِنّا دُونَ ذلِکَ»

7- لازمه اختیار و آزادی،گروه گروه شدن است. «کُنّا طَرائِقَ قِدَداً»

8-نه با مقاومت می توان خدا را عاجز کرد و نه با فرار. «لَنْ نُعْجِزَ اللّهَ فِی الْأَرْضِ وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَباً»

وَ أَنّا لَمّا سَمِعْنَا الْهُدی آمَنّا بِهِ فَمَنْ یُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا یَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً«13» وَ أَنّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً«14» وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً«15»

و اینکه چون هدایت(قرآن)را شنیدیم به آن ایمان آوردیم،پس هر کس به پروردگارش ایمان آورد،نه از نقصان حقّی می ترسد و نه از ستمی.

واینکه برخی از ما اهل تسلیم و بعضی ستمکارند پس کسانی که اهل تسلیم هستند،آنان در جستجوی رشدند.ولی ستمکاران هیزم دوزخند.

نکته ها:

* «بخس»به معنای نقصان ظالمانه است و«رهق»در معنای سفاهت،طغیان،گناه،کذب و ظلم به کار می رود.[21]

* «قسط»به معنای بهره و نصیب است و«قاسط»به کسی گویند که سهم دیگری را می گیرد و«مقسط»به کسی گویند که سهم دیگران را بدهد.به اصطلاح،اگر از باب افعال باشد به معنای اجرای عدالت و اگر ثلاثی مجرد باشد به معنای ظلم به دیگران است.

* کلمه «تَحَرَّوْا» به معنای قصد کردن است.

* چون«قاسطون»در مقابل«مسلمون»به کار رفته است،پس اهل تسلیم باید عدالت پیشه باشند.

* از آن جا که آیات این سوره تا این جا از بیان جنّیانی بود که قرآن را شنیدند و سپس برای دیگر جنّیان افکار و عقاید و نظرات خود را بیان کردند،لذا توجه به شیوه سخن و محتوای مطالب آنان،می تواند در بحث تبلیغ دین برای مبلغان مفید باشد.اکنون برخی از آن ها را به اجمال مرور می کنیم:

با توجه گوش دادن. «اسْتَمَعَ»

حضور گروهی. «نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ»

در برابر حقّ شاد شدن و احساسات نشان دادن. «سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً»

تبلیغات. فَقالُوا ... یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ

ابراز عقیده و گرایش. «فَآمَنّا بِهِ»

اظهار برائت از انحرافات. «وَ لَنْ نُشْرِکَ بِرَبِّنا أَحَداً»

ردّ عقاید باطله. «مَا اتَّخَذَ صاحِبَهً وَ لا وَلَداً»

تحقیر نااهلان. «یَقُولُ سَفِیهُنا عَلَی اللّهِ شَطَطاً»

تأسف از انحراف دیگران. «ظَنَنّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَی اللّهِ کَذِباً»

نفی خرافات و گرایش های باطل. «رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ»

بیان عظمت حق. «فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً»

بیان قدرت حق. «لَنْ نُعْجِزَ اللّهَ»

بیان ضعف انسان. «لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَباً»

امید دادن به اهل ایمان. «فَمَنْ یُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا یَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً»

مقایسه میان مسلمانان و ستمگران. «مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ»

با عمل خود دیگران را فرا خوانیم. سَمِعْنَا الْهُدی آمَنّا بِهِ فَمَنْ یُؤْمِنْ بِرَبِّهِ ...

خوب ها و خوبی ها را برجسته کنیم. «مِنَّا الصّالِحُونَ وَ مِنّا دُونَ ذلِکَ»

با مسائل محوری و اصولی آغاز کنیم. «یُؤْمِنْ بِرَبِّهِ ، سَمِعْنا قُرْآناً ، لَنْ نُعْجِزَهُ ، لِجَهَنَّمَ حَطَباً»

پیام ها:

1- قرآن یکسره هدایت است. سَمِعْنا قُرْآناً ... سَمِعْنَا الْهُدی

2- سرعت در کار خیر ارزش آن را افزون می کند. لَمّا سَمِعْنَا ... آمَنّا بِهِ

3- ایمان به قرآن،ایمان به پروردگار عالم است. سَمِعْنَا ... آمَنّا بِهِ ... یُؤْمِنْ بِرَبِّهِ

4- ایمان،تضمین کننده پاداش بی کم و کاست است. «فَلا یَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً»

5-مسلمان عدالت خواه است. «مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ»

6- جنّ،با اینکه وجود لطیفی است ولی عذابش جسمانی است. «لِجَهَنَّمَ حَطَباً»

7- هم انسان مجرم آتش گیرانه دوزخ است: «وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَهُ[22]وهم جنّ منحرف هیزم دوزخ است. «فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً»

وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَهِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً«16» لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذاباً صَعَداً«17»

و اگر بر طریق(حق)استقامت کنند،آنان را با آبی فراوان سیراب می کنیم، تا در آن(رفاه و آسایش)امتحانشان کنیم و هر کس از ذکر پرورگارش اعراض کند،او را در عذابی سخت در می آورد.

نکته ها:

* «غدق»به معنای فراوانی و«صعد»به معنای سخت و مشکل است.

* امام باقر علیه السلام می فرماید:مراد از «اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَهِ» استقامت در مسیر اهل بیت است.و از امام صادق علیه السلام نقل شده است که اگر مردم بر ولایت مااستقامت داشته باشند از علم کثیر کامیاب می شوند.[23] «لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً»

* از بهترین شیوه های تربیتی،شیوه مقایسه است.در یک آیه می فرماید:استقامت و باران و در آیه بعد:اعراض و عذاب.با مقایسه این دو حالت مسئله حق وباطل شفاف تر می شود.

* اعراض از ذکر خدا هم در دنیا زندگی را سخت می کند. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً»[24]وهم در آخرت انسان را گرفتار عذاب سخت و فراگیر می کند. «وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذاباً صَعَداً»

پیام ها:

1- مهم تر از ایمان،پایداری و استقامت بر آن است. «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَهِ»

2- در میان راه ها،تنها یک راه حق قابل قبول است. طَرائِقَ قِدَداً ... عَلَی الطَّرِیقَهِ

3- بیان آثار و برکات ایمان،بهترین شیوه دعوت است. لَوِ اسْتَقامُوا ... لَأَسْقَیْناهُمْ

4- آثار ایمان تنها در آخرت نیست،بلکه در دنیا نیز ظاهر می شود. «لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً»

5-استقامت بر راه حق ارزش است.و هر استقامتی ارزش ندارد،زیرا بعضی استقامت ها لجاجت و یک دندگی است. «اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَهِ»

6- توسعه رزق،یکی از اسباب آزمایش است. «لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ» (چنانکه حضرت سلیمان نیز توسعه رزق خودش را سبب آزمایش دانست.

«هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی[25])

7- استقامت بر راه مستقیم در طبیعت اثر می گذارد. «ماءً غَدَقاً»

8-رفاه زمینه غفلت است. «ماءً غَدَقاً لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ»

9- با توسعه رزق مغرور نشوید. «لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ»

10- حتّی بعد از استقامت بر راه حق و دریافت پاداش،کار خود را پایان یافته ندانید که تازه آزمایش دیگری شروع می شود. ماءً غَدَقاً لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ ...

11- خداوند،هم مهر دارد و هم قهر. ماءً غَدَقاً ... عَذاباً صَعَداً

12- یکی از عوامل کشیده شدن به دوزخ اعراض از ذکر خداوند است. «وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذاباً صَعَداً»

13- گاهی نزول باران وسیله آزمایش است که اگر با ناشکری و کفران همراه شود،قهر فراگیر به دنبال دارد. «عَذاباً صَعَداً»

وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَداً«18» وَ أَنَّهُ لَمّا قامَ عَبْدُ اللّهِ یَدْعُوهُ کادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً«19» قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّی وَ لا أُشْرِکُ بِهِ أَحَداً«20» قُلْ إِنِّی لا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً«21»

و اینکه مساجد برای خداوند است پس(در آنها)با خداوند احدی را نخوانید و اینکه وقتی بنده خدا بر پا ایستاده و او را می خواند نزدیک بود(جنیان)بر او ازدحام کنند.بگو:من فقط پروردگارم را می خوانم و احدی را شریک او نمی گیرم.بگو:

همانا من مالک هیچ سود و زیانی برای شما نیستم.

نکته ها:

* «مساجد»جمع«مسجد»به معنای محل سجده است.

* امام صادق علیه السلام فرمود:چون یهود و نصاری در مراکز عبادت خود به خدا شرک می ورزیدند، خداوند فرمود:در مساجد اسلامی با خداوند احدی را نخوانید و خدا لعنت کند کسی که به مسجد احترام نگذارد.[26]

* «لِبَداً» به معنای تراکم اجتماع و ازدحام است.

* در جمله «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَداً» دعا به معنای عبادت است،به دلیل آیه «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی» [27]بنابراین خواندن غیر خدا به عنوان عبادت او حرام است،امّا خواندن عادی شرک نیست.

* مراد از ازدحام مردم به هنگام عبادت پیامبر که آیه می فرماید: «لَمّا قامَ عَبْدُ اللّهِ یَدْعُوهُ کادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً» ،یا ازدحام مخالفان است برای استهزا و مزاحمت و یا ازدحام عاشقان از جن و انس برای یادگیری.

* اخلاص،زمانی به اوج می رسد که انسان خودش را نبیند و هر چه هست از او ببیند.در این آیات ابتدا می فرماید:من احدی را شریک او نمی دانم.سپس می فرماید:حتّی خودم را مالک چیزی نمی دانم. لا أُشْرِکُ بِهِ أَحَداً ... لا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً

* جلوه بندگی پیامبر به این است که برای خود نقشی قائل نباشد و هر چه هست از او بداند و بگوید: «لا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً»

* از آغاز سوره تا اینجا،چهار بار واژه رشد بکار رفته تا هدف گیری وحی هر لحظه مورد توجه باشد. «یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ ، أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً ، تَحَرَّوْا رَشَداً ، ضَرًّا وَ لا رَشَداً»

* مراد از مالک سود و زیان نبودن پیامبر،آن است که آن حضرت در برابر خداوند،به طور مستقل مالک نیست وگرنه در آیات فراوانی برای پیامبر از طرف خداوند نقش مهمی مطرح است.مانند آمرزش خواهی برای مردم: «وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً»[28]،

«تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللّهِ»[29]

نکاتی چند پیرامون مسجد

1.اول بنای روی کره زمین مسجد بود. «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبارَکاً»[30]

2.جایگاه مسجد باید از قداستی برخوردار باشد.چنانکه مؤمنان گفتند:بر مزار اصحاب کهف مسجدی بنا می کنیم: «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً»[31]

3.اولین کار پیامبر در مدینه،ساختن مسجد بود. «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ»[32]

4.بیش از ده مرتبه نام مسجدالحرام در قرآن آمده است.

5.خداوند،مسجد را خانه خود دانسته و برترین مردم،یعنی ابراهیم و اسماعیل،دو پیامبر بزرگ را خادم آن قرار داده است. «طَهِّرا بَیْتِیَ[33]

6.برای حضور در مسجد،سفارش زینت شده است. «خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ[34]

7.اگر ساخت مسجد بر اساس تقوا نباشد،و مسجد،عامل تفرقه گردد،باید خراب شود.

«مَسْجِداً ضِراراً[35]

8.قداست مسجد تا آنجاست که هر کسی حق ساخت و تعمیر مسجد را ندارد. «ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللّهِ[36] این امر،مخصوص مؤمنان متقی است. إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ ... وَ لَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ[37]

9.مسجد و سایر مراکز عبادت یهود و نصاری(دیرها و صومعه ها و معابد)به قدری ارزش دارد که برای حفظ آنها،باید خون داد.... لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ [38]

10.مسجد آدابی دارد از جمله این که با صدای بلند در آن گفتگو نشود،سخنان باطل مطرح نشود،درباره خرید و فروش صحبتی نشود و از مطالب لغو دوری گردد.

11.برای هر گامی که به سوی مسجد برداشته شود،پاداش است.

12.نشستن در مسجد به انتظار نماز پاداش دارد.

13.مسجدی که در آن نماز خوانده نشود،نزد خدا شکایت می کند.

14.همسایه مسجد اگر نمازش را در مسجد نخواند،ارزشی ندارد.

15.خداوند به خاطر اهل مسجد،عذاب را از دیگران برطرف می کند.[39]

16.شخصی از نزد معتصم(خلیفه عباسی)غمناک بر می گشت و می گفت:سارقی به سرقت خود اعتراف کرد و خلیفه فقها را جمع کرد و حکم او را پرسید.یکی گفت:دست سارق باید از مچ قطع شود،زیرا در آیه تیمم می خوانیم: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ»[40] دیگری گفت:دست را از آرنج قطع کنید زیرا قرآن در آیه وضو می فرماید: «وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ»

آنگاه معتصم که از قبل امام جواد علیه السلام را دعوت کرده بود،حکم سرقت را از حضرتش پرسید.

امام جواد علیه السلام فرمود:فقط چهار انگشت قطع شود.زیرا قرآن می فرماید: «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ» جای سجده مخصوص خدااست و آنچه در سجده روی زمین قرار گیرد،نباید قطع شود.

معتصم استدلال امام علیه السلام را پسندید و به نظریه آن حضرت عمل شد[41]

پیام ها:

1- مکان های عبادت برای خداست. «أَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ»

2- هفت موضعی که هنگام سجده بر زمین نهاده می شود مخصوص خداست و سجده برای غیر خدا ممنوع است. «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ»

3- جایی که به قصد مسجد ساخته شد و در آن نماز خوانده شد،احکام ویژه ای پیدا می کند. «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَداً»

4- از نظر قرآن،برخی مکان ها می تواند قداست مخصوص داشته باشد. أَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ فَلا تَدْعُوا ...

5-احدی را در کنار خدا و هم ردیف خدا نخوانید. «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَداً»

6- بندگی خدا،مقدمه تمام کمالات و رسالت هاست. «قامَ عَبْدُ اللّهِ» (عنوان «عَبْدُ اللّهِ» را خداوند به پیامبر عطاکرد.)

7- عبادت خداوند،نیاز به قیام و انگیزه و نشاط وتصمیم دارد. «قامَ عَبْدُ اللّهِ»

8-در برابر پندارهای باطل،باید با صراحت اعلام موضع کرد. «قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّی»

9- دعایی ارزش دارد که خالصانه باشد. «أَدْعُوا رَبِّی وَ لا أُشْرِکُ بِهِ أَحَداً»

10- کسی که دیگران را به اخلاص فرا می خواند باید خودش مخلص باشد. فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَداً ... إِنَّما أَدْعُوا رَبِّی وَ لا أُشْرِکُ بِهِ أَحَداً

11- در کنار توحید،نفی شرک لازم است. «أَدْعُوا رَبِّی وَ لا أُشْرِکُ بِهِ أَحَداً»

12- سود واقعی در گرو هدایت است و کسی که راه رشد را نپذیرد ضرر کرده است.آری در برابر رشد چیزی جز ضرر نیست. «ضَرًّا وَ لا رَشَداً»

قُلْ إِنِّی لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اللّهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً«22» إِلاّ بَلاغاً مِنَ اللّهِ وَ رِسالاتِهِ وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أَبَداً«23»

بگو:همانا هیچ کس مرا در برابر خدا حفظ نخواهد کرد و جز او هرگز پناهگاهی نخواهم یافت.(وظیفه من)جز ابلاغی از جانب خدا و رساندن پیام او نیست.و کسی که خدا و رسولش را نافرمانی کند قطعاً آتش دوزخ برایش خواهد بود،در حالی که همیشه در آن آتش جاودانه اند.

نکته ها:

* بیش از سیصد مرتبه کلمه قل در قرآن آمده است که یا پاسخ به سؤالات مطرح شده است و یا پاسخ به سؤالاتی که ممکن است پیش آید و یا موضع گیری در برابر توهّمات و پندارها و توقّعات نابجاست.

* یکی از راههای دعوت به اخلاص آن است که انسان فکر کند چه کسی می تواند بلاها را از او دفع کند: «لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اللّهِ أَحَدٌ»

* پیامبران الهی مردم را به سوی خدا دعوت می کردند و برای خود امتیاز خاصی قائل نبودند.

«قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ»[42]همانا من بشری همانند شما هستم.

«ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی»[43]نمی دانم بر سر من چه خواهد آمد.

«لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللّهِ»[44]گنج الهی نزد من نیست.

«لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اللّهِ أَحَدٌ» در برابر خدا،کسی نمی تواند مرا حفظ کند.

پیام ها:

1- همه در برابر قانون الهی یکسانند و هیچ کس مصونیت ویژه ندارد. «قُلْ إِنِّی لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اللّهِ أَحَدٌ»

2- نه تنها مالک سود و زیان شما نیستم بلکه به هنگام خطر،مالک دفع بلا از خودم هم نیستم. «لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اللّهِ أَحَدٌ»

3- پیامبر نیز اگر خلاف کند از قهر الهی مصون نمی ماند. «لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اللّهِ أَحَدٌ»

4- تنها راه نجات از قهر الهی،انجام وظیفه و رسالت است. إِلاّ بَلاغاً ... وَ رِسالاتِهِ

5-پیامبر معصوم است،زیرا مخالفت با او در ردیف مخالفت با خدا قرار گرفته است. «وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ»

حَتّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً«24» قُلْ إِنْ أَدْرِی أَ قَرِیبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ یَجْعَلُ لَهُ رَبِّی أَمَداً«25»

(آنان در غفلت و غرور به سر می برند)تا وقتی که آنچه را به آن تهدید می شوند، ببینند، که خواهند دانست چه کسی یاورش ضعیف تر و نفراتش کمتر است.بگو:من نمی دانم که آیا آنچه وعده داده می شوید نزدیک است، یا پروردگارم برای تحقق آن مدتی(طولانی)قرار می دهد.

نکته ها:

* گروهی،افتخارشان به این است که بگویند: «نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً» مال و فرزند ما بیشتر است[45]لذا قران می فرماید:در قیامت خواهند فهمید که نه پول به کار آید نه مال و ثروت.

* ندانستن زمان قیامت،برای آماده بودن از یکسو و دلهره نداشتن از سوی دیگر مفید است.

«قُلْ إِنْ أَدْرِی أَ قَرِیبٌ»

پیام ها:

1- گذشت زمان،مسائل را روشن می کند. «حَتّی إِذا رَأَوْا»

2- عاقبت،سرهای متکبران به سنگ خواهد خورد. «حَتّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ»

3- روز قیامت،روز ظهور ضعف و ناتوانی انسان و همه تکیه گاه های اوست.

«فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً»

4- پیامبر هم بدون اراده الهی از آینده خبر ندارد. «قُلْ إِنْ أَدْرِی»

5-گفتن نمی دانم،عیب نیست. «قُلْ إِنْ أَدْرِی»

عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً«26» إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً«27» لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ وَ أَحْصی کُلَّ شَیْءٍ عَدَداً«28»

او عالم به غیب است و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمی کند،مگر کسی همانند پیامبر که از او راضی باشد،پس از پیش رو و از پشت سر نگهبانانی می فرستد تا بداند(رسولان)پیام های پروردگارشان را رسانده اند و او به آنچه نزد آنان است احاطه دارد و هر چیزی را با عدد،شماره کرده است.

نکته ها:

* در مدیریّت،هم باید اطلاعات لازم را در اختیار مسئولان گذاشت. «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ» ،هم از او حفاظت کرد. فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ ...و هم بر عملکرد او نظارت دقیق داشت. «لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ»

علم غیب

در این که غیر از خدا کسی علم غیب می داند یا نه؟ و اگر می داند مقدار آن چقدر و کیفیّت آن چگونه است؟ چه افرادی می دانند؟ و آیا این دانستن به اراده خودشان است یا نه؟ دائمی است یا لحظه ای؟ جزیی است یا کلی؟ موروثی است یا اهدایی؟ سخن بسیار است،لذا به تحقیقی که در سال های جوانی داشتم و به یادداشت هایی که سال ها قبل جمع آوری کرده بودم،مراجعه کردم و خلاصه آن را در این جا می آورم.

اصل اول.

احدی جز خداوند،به طور مستقل غیب را نمی داند،زیرا کلید و خزانه و سرچشمه علم غیب تنها نزد اوست: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ»[46]و اگر دیگران بهره ای دارند از طرف خداوند است.بنابراین آیاتی که می گویند:ما کسی را بر غیب آگاه کردیم،یعنی بخشی از غیب را به او هبه کردیم. «تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ» [47]

در قرآن می خوانیم که حضرت عیسی به مردم فرمود:من شما را از آنچه در خانه های خود ذخیره کرده اید و آنچه خواهید خورد خبر می دهم. «وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ»[48]

آری آگاهی دیگران از غیب،تنها با خواست و اراده الهی است. «وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاّ بِما شاءَ» [49]

اصل دوم.

در آیه 26 سوره جن می فرماید: «فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ» یعنی خداوند جز افرادی نظیر پیامبر را که از آنها راضی است،دیگری را بر علم

غیب خود آگاه نمی سازد و در آیه 174 سوره آل عمران نیز می خوانیم:خداوند شما را بر غیب آگاه نمی سازد ولی از پیامبرانش هر که را بخواهد بر می گزیند(و علوم غیبی را به او می دهد.) «وَ ما کانَ اللّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ وَ لکِنَّ اللّهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاءُ» [50]

بنابراین حساب افراد کاهن،جادوگر و کف بین که ارتباطی با معنویات ندارند و گاه و بیگاه از رندی خود و سادگی مردم سوء استفاده کرده و براساس تخمین ها و تحلیل ها،پیشگویی می کنند،از حساب اولیای خدا جداست.

اصل سوم.

بهره گیری اولیای خدا از علم غیب،تنها در موارد خاص آن هم به اذن خداست،نه آن که برای رفع مشکلات شخصی از آن استفاده کنند.همانگونه که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در مرافعات،به سوگند و شاهد و ظواهر عمل می فرمود و از علم غیب استفاده نمی کرد.

اصولا اگر اولیای خدا برای زندگی شخصی خود از معجزه و علم غیب استفاده کنند و مشکلات خود را حل نمایند،نمی توانند برای مردم الگوی عملی باشند،اگر امام حسین علیه السلام با معجزه و دعا،تشنگی صحرای کربلا را حل می کرد،چگونه می توانست برای مردمی که این امکانات را ندارند امام باشد؟

یکی از رموز موفقیّت پیشوایان دینی،صبر آنان بر مشکلات شخصی،جنگ ها،فقرها، بیماری ها،داغ دیدن ها و امثال آن بوده است.و صبر و پایداری،قناعت و بردباری و زهد و تقوای آنان در این صحنه ها جلوه می کرد.

اصل چهارم.

غیب بر دو گونه است:نوعی که مخصوص خداوند است و نوعی که به انبیا و فرشتگان و امامان معصوم داده می شود.چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود:«ان لله عز و جل علمین:علما عنده لم یطلع علیه احدا من خلقه و علما نبذه الی ملائکته و رسله فما نبذه الی ملائکته و رسله فقد انتهی الینا» [51]

بنابراین مراد از آیاتی که می گویند:علم غیب مخصوص خداست،نوع اول آن و آیاتی که می گویند:علم غیب را دیگران می دانند،نوع دوم است.در دعا نیز می خوانیم:خدایا به حق آن علمی که مخصوص خودت است سوگند.«وبحقّ علمک الذی استأثرت به لنفسک»

اصل پنجم.

دست خداوند در تغییر امور عالم و به تعبیر قرآن،محو و اثبات امور باز است و لذا اولیای خدا نمی توانند نسبت به آینده،علم قطعی داشته باشند.چنانکه امام سجّاد علیه السلام می فرماید:که اگر یک آیه در قرآن نبود،تمام مسائل تا روز قیامت را به شما خبر می دادم، پرسیدند:کدام آیه؟ حضرت فرمود: «یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ»[52]خداوند هر چه را بخواهد محو می کند و هر چه را بخواهد ثابت نگه می دارد و ام الکتاب تنها نزد اوست[53]

اصل ششم.

گاهی کمال در دانستن غیب است و گاهی در ندانستن آن.مثلاً شبی که حضرت علی علیه السلام به جای پیامبر در بستر خوابید،کمال او در این بود که نداند دشمنان او را خواهند کشت یا نه؟ زیرا اگر می دانست که او را نمی کشند و به جای او می خوابید خیلی مهم نبود.

پیشوایان دینی خود فرموده اند:گاهی پرده کنار می رود و اموری را می دانیم و گاهی بسته می شود و نمی توانیم که بدانیم.«یبسط لنا فنعلم و یقبض عنا فلا نعلم»[54]آری قبض و بسط علم غیب به دست خداست.چنانکه در قرآن به پیامبرش خطاب می کند: «لا تَعْلَمُهُمْ» [55]تو منافقان مدینه را نمی شناسی و در پاسخ کسانی که از زمان قیامت سؤال می کنند می فرماید: «قُلْ إِنْ أَدْرِی»[56]بگو:نمی دانم.

پیام ها:

1- هستی،فقط دیدنی ها نیست،امور بسیاری وجود دارد که از چشم ما پنهان و قابل رؤیت نیست. «عالِمُ الْغَیْبِ»

2- کسانی مثل فالگیرها،کف بین ها و کاهنان که ادعای علم غیب می کنند دروغگو هستند،زیرا خداوند فقط به امثال پیامبران علم غیب عطا می کند. «إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ»

3- هیچ کس،از ناظر و مراقب بی نیاز نیست. فَإِنَّهُ یَسْلُکُ ... رَصَداً

4- وحی الهی از طریق فرشتگان،حفاظت می شود. «فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ»

5-پیامبر،در دریافت وحی و ابلاغ آن مصونیت دارد. «رَصَداً لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ»

6- حفاظت الهی از طریق فرشتگان جامع است. «مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً»

7- علم خداوند،اجمالی نیست،بلکه دارای احاطه و احصای کامل است.

لِیَعْلَمَ ... أَحاطَ ... أَحْصی کُلَّ شَیْءٍ عَدَداً

«والحمدللّه ربّ العالمین»


[1] - حجر،27.

[2] - ذاریات 56

[3] - الرحمن 23

[4] - کهف 50

[5] - اعراف 27

[6] - سبأ 13

[7] - نهج البلاغه خطبه 75

[8] - کافی ج 2 ص 599

[9] - غررالحکم

[10] - انفال 2

[11] - توبه،86.

[12] - محمّد،20.

[13] - بقره،85

[14] - .انعام،25.

[15] - انبیاء،5

[16] - انفال،31.

[17] - فصّلت،26

[18] - .انفال،31.

[19] - احقاف،30.

[20] - تفسیر نورالثقلین.

[21] - تفسیر راهنما.

[22] -  .بقره،24.

[23] - تفسیر مجمع البیان.

[24] -  .طه،124.

[25] - .نمل،40.

[26] - .بحار الانوار،ج72،ص 355.

[27] - .مؤمن،60.

[28] - منافقون،5.

[29] - منافقون،5.

[30] - آل عمران،96.

[31] - کهف،21

[32] - توبه،108.

[33] - بقره،125.

[34] - اعراف،31.

[35] - توبه،107.

[36] - توبه،17.

[37] - توبه،18.

[38] - حج،41.

[39] - .موارد 10 تا 15 بر اساس روایاتی است که در میزان الحکمه باب مسجد آمده است.

[40] - .نساء،43.

[41] - .وسائل الشیعه،کتاب حدود،حدّ سرقت.

[42] - کهف،110.

[43] - .احقاف،9.

[44] - انعام،50.

[45] - .سبأ،35.

[46] - انعام،59.

[47] - هود،49.

[48] - آل عمران،49.

[49] - بقره،255.

[50] - .آل عمران،179.

[51] - .کافی،ج1،ص255.

[52] - .رعد،39.

[53] - تفسیر المیزان،ج 11،ص420

[54] - کافی،ج1،ص 256.

[55] - توبه،101.

[56] - .جنّ،25.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -