انهار
انهار
مطالب خواندنی

تفسیر نور

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سیمای سوره طلاق

سوره طلاق دوازده آیه دارد و در مدینه نازل شده است.

هفت آیه نخستین این سوره،پیرامون موضوع طلاق و احکام و مسائل مربوط به آن است و به همین جهت نیز،«طلاق»نام گذاری شده است.

بخش دوم سوره،عاقبت دو گروه را بیان می دارد نخست کسانی که از فرمان خدا سرپیچی کرده و به کیفر شدید رسیده اند،دوم کسانی که با عمل صالح و پیروی ازپیامبران،مشمول هدایت های ویژه الهی ونعمت های بهشتی گردیده اند.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّهَ وَ اتَّقُوا اللّهَ رَبَّکُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَ لا یَخْرُجْنَ إِلاّ أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْرِی لَعَلَّ اللّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً«1»

ای پیامبر! هرگاه خواستید زنان را طلاق دهید،پس در زمان عِدِّه،آنان را طلاق دهید [ \ زمانی که از عادت ماهانه پاک شده و هنوز با شوهر همبستر نشده اند] و حساب(ایّام)عدّه را نگه دارید و از خدایی که پروردگار شماست پروا کنید.(در ایّام عدّه،)نه شما آنان را از خانه بیرون کنید و نه آنان بیرون روند،مگر آنکه مرتکب کار زشت آشکاری شوند(که در این صورت اخراجشان مجاز است).این دستورات،حدود خداست و هرکس از حدود الهی تجاوز کند،به خویش ستم کرده است.تو نمی دانی،شاید خداوند بعد از این،امر تازه ای پدید آورد.

نکته ها:

* «أَحْصُوا» از«احصاء»به معنای شمارش و اصل آن،«حِصی»به معنای سنگریزه است، زیرا در قدیم با ریگ و سنگریزه،حساب را نگه می داشتند. [1]

* مراد از «بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ» ،زنا دادن یا آزار اهل خانه است که مجوّز اخراج همسر مطلّقه از خانه می شود. [2]

* از زمانی که مرد همسرش را طلاق می دهد،زن باید تا سه بار عادت ماهیانه و پاک شدن از آن صبر کند و سپس اگر خواست شوهر دیگری اختیار کند.به این فاصله زمانی،«عده» می گویند و زن باید خود حساب آن را داشته باشد.در دوره عدّه،مرد وظیفه دارد نفقه همسر مطلقه را پرداخت کند و نمی تواند او را در طلاق رجعی از منزل خارج کند.البتّه در این صورت،زن نیز نمی تواند بدون اجازه مرد از منزل خارج شود.

* در دوران عدّه،مرد حق دارد به همسر خود رجوع کند و زندگی را دوباره از سرگیرند،بدون آنکه نیاز به اجرای عقد مجدّد باشد.شاید یکی از فلسفه های قراردادن عدّه و این فاصله سه ماهه برای زن،آن هم در خانه شوهر،همین امکان بازگشت باشد تا جدایی به آسانی و شتاب زده محقّق نشود. «لَعَلَّ اللّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً»

* اسلام برای جلوگیری از طلاق بی مورد،محدودیت هایی را وضع کرده است.از جمله آن که رجوع به همسر بعد از سه بار طلاق،دیگر حرام ابدی می شود و نمی توانند رجوع کنند، پس از آن تنها با وجود محلّل می تواند دوباره او را به عقد خود درآورد.در حدیث می خوانیم که امام رضا علیه السلام در مورد دلیل نیاز به محلّل فرمودند:تا مردم،طلاق را سبک و ساده نپندارند:«لئلا یوقع النّاس الاستخفاف بالطّلاق»[3]

* قرآن می فرماید: «فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ» یا با خوبی همسرتان را نگاه دارید، «أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ» یا با نیکی از هم جدا شوید و هیچ کس حق ندارد زن را با بدرفتاری نگاه دارد که در این صورت حاکم اسلامی از زن حمایت می کند.

نگاهی به مسئله طلاق

در اسلام،مبغوض ترین حلال ها،طلاق است. [4]پیامبر گرامی اسلام می فرماید:ازدواج کنید و طلاق ندهید که با طلاق،عرش خدا به لرزه در می آید:«تزوّجوا و لا تطلّقوا فانّ الطلاق یهتزّ منه العرش» [5]البته طلاق یک راه حلّ و گاهی ضرورت است.

در مورد چگونگی طلاق چند نظریه وجود دارد:

الف)طلاق،باید به راحتی قابل انجام و بدون هیچ قیدی باشد که این امر مورد سوء استفاده افراد هوسباز و عیّاش قرار می گیرد،و زن را فقط برای هوس های زود گذر خود می خواهند.

ب)طلاق باید به کلّی ممنوع باشد که کلیسا طرفدار این نظریه است.در حالی که ممنوعیّت طلاق سبب می شود تا مردان و زنانی که با هم توافق ندارند،تا پایان عمر بسوزند و بسازند و یا مخفیانه همسر دیگری اختیار کنند.

ج)طلاق باید به دست زن باشد.در این فرض آمار طلاق بالا می رود،زیرا زنان عاطفی تر و زود رنج ترند و در برخورد با مشکلات زندگی،اقدام به طلاق می کنند و زندگی های بسیاری به اندک رنجی از هم متلاشی می گردد.

د)طلاق باید به دست مرد باشد،امّا در چارچوب قانون و با نظارت کامل حاکم اسلامی که مسئول جلوگیری از ظلم وبرقراری عدالت است.البتّه در مواردی که زن متقاضی طلاق است، حاکم اسلامی به تقاضای او رسیدگی کرده و در صورت لزوم،حکم به طلاق و جدایی می دهد.

* در اسلام،طلاق باید تابع شرایط و قوانین خاص باشد و به مسائل اخلاقی پای بند باشد.همان گونه که جنگ با دشمن نیز شرایط دارد و حق ندارید آب آشامیدنی را مسموم و درختان را نابود سازید و یا به کودکان و زنان و سالمندان و اسرا ظلم نمایید.

عوامل و زمینه های اختلاف و جدایی

1.بداخلاقی

از مهم ترین عوامل طلاق،بد اخلاقی زن و شوهر نسبت به یکدیگر است.در روایت می خوانیم که حضرت علی علیه السلام فرمود:هر کس بد اخلاق باشد،خانواده اش آزرده خواهند شد.

«من ساء خلقه ملّهُ اهله» [6]

2.هوس رانی

اسلام،به زنان و مردان سفارش می کند که از چشم چرانی و نگاه به نامحرم به قصد لذت خودداری کنند و علاوه بر آن به زنان توصیه می کند که خود را از نامحرمان بپوشانند و در اجتماع به جلوه گری و دلربایی نپردازند.

امام صادق علیه السلام فرمود:چه بسا نگاهی کوتاه که حسرت و پشیمانی طولانی را به دنبال دارد.«کم من نظرهٍ اورثت حسرهً طویله»[7]

و در حدیث دیگری فرمودند:نسبت به زنان مردم عفاف داشته باشید تا عفت زنان شما حفظ شود.«عفّوا عن نساء الناس یعفّ عن نساءکم»[8]

در روایات آمده است که در زمان حضرت داود علیه السلام،مردی با زنی رابطه نامشروع داشت.

خداوند به آن زن الهام کرد که به مرد بگوید:هر وقت متعرّض زنی شوی،مردی هم متعرّض زن تو خواهد شد.هنگامی که آن مرد به خانه بازگشت،غریبه ای را نزد همسر خود یافت.او را دستگیر و نزد حضرت داود آورد و شکایت کرد.خداوند به حضرت داود وحی کرد که به او بگو:

از هر دست بدهی،از همان دست می گیری.[9]

3.بی توجّهی زن و مرد به نیازهای یکدیگر

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:در پیشگاه خداوند متعال نشستن مرد نزد همسرش،از اعتکاف در مسجد من محبوب تر است.«جلوس المرء عند عیاله احبُّ الی اللّه تعالی من الاعتکاف فی مسجدی هذا»[10]

امام صادق علیه السلام فرمود:سزاوار نیست که زن رسیدگی به خود نکند و از آراستگی و زیبائی که سبب شیرین شدن زندگی خانوادگی است دست بردارد. «لاینبغی للمرئه ان تعطّل نفسها»[11]

حسن بن جهم می گوید:امام کاظم علیه السلام را در حالی که موهای خود را رنگ کرده بود مشاهده کردم.امام علیه السلام که تعجّب مرا دیدند فرمودند:آراستگی شوهر بر عفّت زنان می افزاید و زنانی عفت را کنار می گذارند که شوهرانشان آراستگی ظاهر را ترک می کنند.«ان التهیئه ممّا یزید فی عفّه النّساء و لقد ترک النّساء العفه لترک ازواجهن التهیئه»،سپس فرمودند:همان گونه که شما نمی پسندید همسرانتان را بدون آراستگی ببینید،آنان نیز همین گونه اند.[12]

راه های حلّ اختلاف پیش از طلاق

1.دادگاه خانوادگی

اسلام سفارش نموده است که در موارد اختلاف بین زن و شوهر،افراد دلسوزی از هر دو طرف به عنوان حَکَم انتخاب شوند و مورد اختلاف را بررسی و آن را رفع نمایند.

در این شیوه،اختلافات پیش آمده در همان مراحل اوّلیه حل می شوند و کار زوجین به طلاق و دادگاه کشیده نخواهد شد. «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها...»[13]

2.حضور دو شاهد عادل

بر اساس احکام اسلام،برای انجام طلاق بایستی دو شاهد عادل حضور یابند و طلاق را گواهی نمایند که این امر،مانعی بر سر راه طلاق خواهد بود زیرا:

اوّلاً:کراهت و قبح طلاق در جامعه سبب می شود که افراد معمولاً از این که شاهد و گواه بر طلاق و از هم پاشیدن خانواده ای باشند،خودداری کنند.

ثانیاً:افرادی که به عنوان شاهد و گواه دعوت می شوند،سعی در برقراری آشتی و صلح بین زوجین دارند.

3.قرار دادن عدّه

عدّه در واقع تأخیر از زمان تصمیم تا اقدام است.اسلام به مردان دستور می دهد که همسران مطلّقه خود را تا پایان زمان عدّه در خانه نگاهداری کنند و هزینه های آنان،اعم از خوراک و پوشاک را بر عهده گیرند.طبیعی است که معاشرت و مصاحبت مرد با همسر مطلّقه در طیّ این مدّت سبب می گردد که هیجان آنها فروکش نموده و با فرصت و دقّت بیشتری به پیامدهای طلاق بیندیشند و چه بسا در این مدّت زوجین زندگی مشترک را دوباره از سر گیرند.

امام باقر علیه السلام می فرماید:زن طلاق داده شده که در خانه شوهر است،خود را آرایش کند و عطر بزند و لباس هایی که مرد دوست دارد بپوشد،تا با عقل و درایت بیشتری تصمیم بگیرند و دوباره به همسرش رجوع کند و زندگی را از سر بگیرند.«المطلقه تکتحل و تختضب و تطیب و تلبس ما شانت من الثیاب،لان اللّه عزّ و جلّ یقول لعلّ اللّه یحدث بعد ذلک امراً لعلّها ان تقع فی نفسه فیراجعها»[14]

فلسفه عدّه طلاق

شکی نیست که تمام احکام الهی دارای حکمت و مصلحتی است که با انجام و ترک آن عمل می توان به آن رسید یا از مفاسدی جلوگیری کرد،گرچه همه آن را ندانیم.از جمله دستور به عدّه نگه داشتن زن به هنگام طلاق است که با کمی تفکّر می توان حکمت هایی برای آن بیان کرد:

1.حفظ حریم زوجیّت.اسلام ازدواج را امری مقدس می داند و برای آن حریم و شعاعی قائل است و نگاهداشتن عدّه سبب حفظ این حریم خواهد بود.

2.نَسب فرزندان.عدّه نگاهداشتن سبب می شود تا از اختلاط نطفه شوهران مختلف جلوگیری شود و نسبت فرزند به پدر خود که سرچشمه حقوق فراوانی است،حفظ گردد.

3.مهلتی برای بازگشت دوباره به زندگی.

علاوه بر آنکه رجوع مرد به همسری که طلاق داده،مزایایی بر ازدواج مجدّد دارد از جمله:

الف)زندگی با همسر جدید نیاز به تجربه جدید دارد،ولی زندگی با همسر سابقش،زندگی همراه با تجربه است.

ب)رفتن به سراغ همسر جدید،هزینه های جدیدی را بر عهده مرد قرار می دهد.

ج)گاهی بازگشت به زندگی قبلی،موقعیّت اجتماعی زن و مرد را در جامعه حفظ می کند و کدورت هایی را که در اثر طلاق بوجود می آید،برطرف می کند.

د)فرزندانی که کانون گرم خانوادگی آن ها در اثر طلاق متلاشی شده بود،دوباره به آغوش خانواده باز می گردند و لطمه ی روحی که در اثر طلاق خورده اند،جبران می شود.

ه)گاهی بازگشت به زندگی،روحیه گذشت و صبر و ایثار را در زندگی شکوفا می کند.

پیام ها:

1- مخاطب قراردادن پیامبر،در ابلاغ دستورات کلی که عموم مردم مخاطب آن هستند،هم نشانه احترام به آن پیامبر است و هم لزوم نظارت آن حضرت بر حسن اجرای حدود الهی. «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ»

2- برای بیان اهمیّت دستور و ایجاد انگیزه در سایرین،شخص اوّل را مورد خطاب قرار دهید. «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ»

3- عقد ازدواج زمان خاصی ندارد ولی طلاق باید در زمانی باشد که شروع عدّه ممکن باشد،یعنی زن در عادت ماهانه نباشد و مرد نیز در پاکی پس از عادت، با همسرش آمیزش نکرده باشد. «فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ»

4- طلاق به دست مرد است. «طَلَّقْتُمُ ، فَطَلِّقُوهُنَّ»

5-برای حفظ نظام خانواده،قانون طلاق همراه با شرایطی سرعت گیر قرار داده شده است. «فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ»

6- زمان بندی در احکام الهی را با دقّت مراعات کنیم. «أَحْصُوا الْعِدَّهَ»

7- جدایی و طلاق نباید همراه با گناه باشد. «طَلَّقْتُمُ ... اِتَّقُوا اللّهَ»

8-رعایت تقوا در امر طلاق و خصوصاً عدّه آن،از سوی مرد و زن لازم است.

«أَحْصُوا الْعِدَّهَ وَ اتَّقُوا اللّهَ»

9- ربوبیّت الهی،مقتضای پروا و تقواست. «اتَّقُوا اللّهَ رَبَّکُمْ»

10- زن طلاق داده شده تا زمانی که در حال عدّه است،گویا در منزل خودش ساکن است و حق سکونت از او سلب نمی شود. «لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ»

11- طلاق نباید همراه با اهانت و تحقیر زن باشد. «لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ»

12- راه های منّت گذاردن و منّت کشیدن را مسدود کنید.برای این که شوهر منّت نگذارد و زن منّت نکشد،خدا می فرماید:خانه خودش است. «مِنْ بُیُوتِهِنَّ»

13- زنان،طلاق را پایان کار نبینند و در خانه بمانند،شاید که مرد منصرف شود و دوباره به آنان رجوع کند. «لا یَخْرُجْنَ»

14- خراب کردن پل های پشت سر و بستن راه های آشتی ظلم به خود است.

«لا تُخْرِجُوهُنَّ ... لا یَخْرُجْنَ ... فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ»

15- گنهکار بی حیا که حریم ها را شکسته،حرمت ندارد و مستحق تحقیر است.

«لا تُخْرِجُوهُنَّ ... إِلاّ أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ»

16- سوء استفاده از قانون ممنوع.(زن نمی تواند از حق مسکن خود سوء استفاده کند و برای انتقام گرفتن از شوهر،خانه را تبدیل به محیطی برای فحشا و منکر نماید). «إِلاّ أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ»

17- اخراج زن از منزل،به شرطی است که فحشای او روشن و ثابت شده باشد و سوء ظن کافی نیست. «إِلاّ أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ»

18- مردان نباید به خاطر تأمین نفقه و مسکن،منّتی بر همسران مطلقه خود داشته باشند،زیرا این حکم خداست. «تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ»

19- زنان نباید به خاطر محدود شدن در خانه نگران شوند،زیرا این محدودیّت را خداوند حکیم مقرر فرموده است. «تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ»

20- نادیده گرفتن دستورات خداوند و شکستن حدود الهی،ظلم به خویش است،نه خداوند. «وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ»

21- ما بر اساس اطلاعات و شناخت خود،تصمیم می گیریم و از آینده بی خبریم، با توکل بر خداوند،به آینده امیدوار باشیم. لا تَدْرِی لَعَلَّ اللّهَ ...

22- در اسلام یأس ممنوع است و انسان مسلمان باید به آینده خوش بین باشد.

«لَعَلَّ اللّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً» (هنگام طلاق که طرفین نگرانند،نیاز به دلداری و تسلّی دارند)

23- حوادث تلخ را به فال نیک بگیریم. طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ... لَعَلَّ اللّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً

24- تقوا و حدود الهی را مراعات کنید،آینده را هم به خدا بسپارید. اِتَّقُوا اللّهَ ...

تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ ... لَعَلَّ اللّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً

25- همواره لطف الهی را منحصر در وضع موجود نبینید،چه بسا جدایی ها که عامل رسیدن به وضع مطلوب تر می شود. «لَعَلَّ اللّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً»

فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ وَ أَقِیمُوا الشَّهادَهَ لِلّهِ ذلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً«2»

پس چون به پایان مدّت عدّه نزدیک شدند،یا(با رجوع به آنان)به طرز شایسته و پسندیده ای نگاهشان دارید و یا(با پرداخت مهریه و سایر حقوق)به طرز شایسته ای از آنان جدا شوید و(هنگام طلاق)دو شاهد عادل از میان خود به گواه گیرید و گواهی را برای خدا به پا دارید.هرکس که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، این گونه پند داده می شود و هرکس که از خدا پروا کند،خداوند برای او راه بیرون شدن و رهایی(از هر گونه مشکل)را قرار می دهد.

وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً«3»

و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد و هر کس بر خدا توکل کند،او برایش کافی است.همانا خداوند کار خود را محقق می سازد.همانا خداوند برای هر چیز اندازه ای قرار داده است.

نکته ها:

* مراد از رسیدن اجل «بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ» ،رسیدن به اواخر مدّت عدّه است نه پایان آن،زیرا اگر مدّت عدّه پایان یافت،امساک و نگهداری زن حرام است. [15]

* در قرآن،سی و هشت مرتبه کلمه معروف به کار رفته که پانزده مرتبه آن مربوط به خانواده و همسرداری است،یعنی شیوه برخورد زن و مرد در زندگی باید شایسته و پسندیده باشد.

* گواهی دو شاهد عادل بر طلاق،منافعی دارد.از جمله آن که دو شاهد عادل،به خاطر عدالت و محبوبیتی که دارند،به طور طبیعی با موعظه سعی می کنند به جای طلاق،طرفین را به آشتی ترغیب کنند.

* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:«انی لأعلم آیه لو اخذ بها الناس لکفتهم»من آیه ای را می شناسم که اگر مردم به آن عمل کنند،تمام مشکلاتشان حل می شود و سپس آیه «وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» را تلاوت فرمودند.[16]

* در روایات می خوانیم:هنگامی که آیه 3 نازل شد،جمعی از یاران پیامبر،کار و تجارت را رها کردند و گفتند:خداوند روزی ما را ضمانت کرده است،پس به کار و تلاش نیازی نیست.

پیامبر صلی الله علیه و آله آنان را احضار و توبیخ کرد و فرمود:هرکس کار و تلاش را رها کند،دعایش مستجاب نمی شود.«انه من فعل ذلک لا یستجاب له»[17]

* در قرآن،هم مهر الهی با جمله، «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» [18]آمده است و هم قهر الهی.

«فَأَتاهُمُ اللّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا» [19]یعنی گاهی مهر و قهر الهی غیر منتظره و به شکلی که گمان نمی رود به انسان می رسد.

* أثر تقوا فقط در آخرت نیست.امام صادق علیه السلام در مورد جمله، «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» فرمود:این گشایش روزی،برای تقوا پیشه گان در دنیاست.[20]

پیام ها:

1- زمان بندی احکام دینی،باید به دقت مراعات شود.(هم آغاز زمان عدّه:

«فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ» و هم پایان آن: «فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ» ذکر شده است.)

2- کارها باید از ابتدا دارای برنامه و زمان مشخص باشند. «أَجَلَهُنَّ»

3- هم ادامه زندگی باید به نحو پسندیده باشد و هم جدایی و طلاق. «فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ»

4- رفتار شایسته چه در حال صلح و آشتی و چه در حال قهر و جدایی،از حقوق همسر است. فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ ...

5-نگاه داری همسر،مقدّم بر جدایی است.ابتدا فرمود: «فَأَمْسِکُوهُنَّ» و سپس «فارِقُوهُنَّ»

6- آیین همسرداری یا طلاق باید مورد پذیرش شرع و پسند عقل باشد.

«بِمَعْرُوفٍ»

7- به دلیل ضعف جسمی و نارسایی،آداب و رسوم اجتماعی و تاریخی،حقوق زنان بیشتر پایمال شده و می شود.لذا بیشترین خطاب های قرآن در مورد مراعات حقوق به مردان است. «فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ ، فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ»

8-جدایی و طلاق،همراه با کرامت و به دور از هر گونه تحقیر صورت گیرد.

«فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ»

9- شرط صحت طلاق،حضور دو شاهد عادل است. «وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ»

10- برای حفظ حقوق طرفین،گرفتن دو شاهد عادل،نشانه محکم کاری و دقّت است. «وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ»

11- کسانی که در محضر آنان طلاق جاری می شود،باید عادل باشند. «ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ» یعنی عدالت سرمایه آنان باشد.

12- افراد عادل نیز به تذکّر نیازمندند. «أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ وَ أَقِیمُوا الشَّهادَهَ لِلّهِ»

13- حبّ و بغض ها نباید در قضاوت ما تأثیرگذار باشد. «أَقِیمُوا الشَّهادَهَ لِلّهِ» (مشابه این جمله،در آیه 135 نساء آمده است که می فرماید: «کُونُوا قَوّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلّهِ وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ»)

14- گواهی دو شاهد عادل باید همراه با حفظ حقوق مردم و اخلاص باشد.

«أَقِیمُوا الشَّهادَهَ لِلّهِ» (در کلمه «أَقِیمُوا» برپاداشتن حقوق مردم و در کلمه «لِلّهِ» اخلاص در عمل نهفته است).

15- اقامه حقوق مردم،ارزشی هم وزن اقامه نماز و دین دارد.(در قرآن کلمه «أَقِیمُوا» درباره نماز،دین،شهادت و وزن مطرح شده است. «أَقِیمُوا الدِّینَ»[21]، «أَقِیمُوا الصَّلاهَ» [22]، «أَقِیمُوا الْوَزْنَ» [23]و «أَقِیمُوا الشَّهادَهَ» [24]

16- موعظه تنها تذکرات اخلاقی نیست،بلکه دستورات فقهی نیز نوعی موعظه است. فَأَمْسِکُوهُنَّ ... فارِقُوهُنَّ ... أَشْهِدُوا ... ذلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ

17- پند پذیری،نشانه ایمان واقعی است. «یُوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ»

18- به جای پیمودن راه های ناشناخته سیر و سلوک،عمل به احکام الهی بهترین موعظه و راه سازندگی انسان است. «یُوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ»

19- حل مشکلات از طریق گناه،رفتن به بیراهه است.تقوا و خدا ترسی موجب خروج انسان از مشکلات و تنگناهای زندگی است. «وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»

20- راه رهایی از تمام بن بست ها،(که از جمله آن اختلافات زن و شوهر است، تقواست. «وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»

21- در مدیریّت بحران ها و فتنه ها،دو چیز راه نجات است:

الف)تقوا. «وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»

ب)تمسک به قرآن.«اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن»[25]

22- زن و شوهری که به ناچار با طلاق از هم جدا می شوند،اگر تقوا را مراعات کنند،مشمول لطف ویژه خداوند می شوند. «یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»

23- کسانی که با گناه زندگی خود را تأمین می کنند،راه دریافت روزی های پیش بینی نشده را به روی خود می بندند. وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ ... یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ

24- اراده خدا در چارچوب محاسبات انسان نیست. «یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»

25- رعایت امور معنوی،در زندگی مادّی اثر گذار است.(امدادهای غیبی،در زندگی انسان نقش مؤثری دارند.) «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»

26- انسان متقی،خواست خود را در مسیر خواست و اراده خدا قرار می دهد و چون اراده الهی بن بست ندارد،انسان متقی نیز به بن بست نخواهد رسید. «وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»

27- همیشه رزق زیاد وابسته به کار زیاد نیست. وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ ... یَرْزُقْهُ (همان گونه که همیشه مقدار و کمّیت آن مهم نیست.امام صادق علیه السلام در تفسیر «یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» فرمود:خداوند در آنچه به او داده برکت می دهد. [26]

28- تقوا و توکل دو اهرم برای خروج از بن بست است. وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ ... وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ ...

29- برای تأمین زندگی امروز،تقوا وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ ... یَرْزُقْهُ و برای آینده،توکل لازم است. «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»

30- تقوا،مقدّم بر توکل است. وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ ... وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ

31- بدون لطف خداوند،هیچ عامل دیگری کارآمد و کافی نیست. «فَهُوَ حَسْبُهُ»

32- در اراده و خواست تمام افراد و حکومت ها،احتمال شکست و ناکارآمدی و بن بست وجود دارد.تنها امری که شکست در آن راه ندارد،خواست و اراده خداوند است. «إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ»

33- دلیل توکل ما،قدرت بی نهایت الهی است. وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ ... إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ

34- معنای توکل ما و قدرت خداوند آن نیست که انسان به همه خواسته های خود می رسد،زیرا تمام امور هستی قانونمند است و حساب و کتاب دارد. «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً»

وَ اللاّئِی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِنْ نِسائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَهُ أَشْهُرٍ وَ اللاّئِی لَمْ یَحِضْنَ وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً«4»

و زنانی که از عادت ماهانه مأیوسند،(و قصد دارید آنان را طلاق دهید،)اگر در وضع آنان شک کنید(که این عدم عادت به خاطر سنّ است یا بیماری و یا بارداری)،پس عدّه آنان سه ماه است و هم چنین است حکم زنانی که حیض ندیده اند(با آن که در سنّ حیض هستند)و پایان عدّه زنان باردار،وضع حمل آنان است و هرکس از خدا پروا کند،خداوند برای او در کارش آسانی پدید می آورد.

نکته ها:

* به دنبال بیان احکام طلاق در آیات پیشین،این آیه می فرماید:زنانی که به هر دلیل،اعم از کهولت سنّ یا بیماری،عادت ماهانه ندارند،باید سه ماه کامل عدّه نگهدارند و زنان باردار باید تا زمان وضع حمل صبر کنند،سپس می توانند ازدواج کرده و به همسر دیگری درآیند.

* در قرآن برای افراد با تقوا چند تعبیر آمده است: «یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً» [27]، «یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»[28]، «یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» [29]، «یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً» [30]که شاید اشاره به یک سیرطبیعی دارد،زیرا برای انسان با تقوا اوّل نور پیدا می شود و در سایه نور،شناخت حق از باطل و فرقان پیدا می کند و وقتی که حق و باطل را شناخت،راه خروج از مشکلات را پیدا می کند و در سایه همان نور،از بسیاری از گرفتاری ها به آسانی خارج می شود.

پیام ها:

1- احکام خداوند بر اساس شرایط متفاوت انسان ها،تفاوت می کنند.(برای هر یک از زنان حامله و یائسه،حکم خاصّی قرار داده شده است.) یَئِسْنَ ...، لَمْ یَحِضْنَ وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ

2- دین فطری،ملاک های فطری و طبیعی و همه جایی دارد.زمان بندی ها و اندازه گیری های احکام الهی بر محور مسائل طبیعی است.نظیر:طلوع و غروب خورشید،رؤیت ماه،مقدار وَجب و ذراع دست. «ثَلاثَهُ أَشْهُرٍ»

3- فرزند،حریم و حقوقی دارد و زن باردار نمی تواند به ازدواج دیگری درآید.

«أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ»

4- در مسایل خانوادگی و مراعات حقوق همسر به خصوص در شرایط طلاق و جدایی،به تقوای زیاد نیاز است.(از ابتدای این سوره تاکنون چند بار سخن از تقوا به میان آمده است.) «وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ»

5-بخشی از گره هایی که در زندگی پیدا می شود،به خاطر بی تقوایی است. «وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً» (البتّه بخشی از مشکلات افراد باتقوا به خاطر ابتلا و آزمایش است).

6- برای افراد باتقوا،تحمّل سختی ها آسان است.چون تقوا ظرفیّت انسان را بالا می برد. «یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً» ( «مِنْ أَمْرِهِ» یعنی:«از ناحیه کارهای او»)

ذلِکَ أَمْرُ اللّهِ أَنْزَلَهُ إِلَیْکُمْ وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْراً«5»

این فرمان خداوند است که آن را به سوی شما نازل کرده است و هرکس از خدا پروا کند خداوند بدی هایش را می زداید و اجرش را بزرگ می گرداند.

پیام ها:

1- در مسائل خانوادگی،دستورات الهی را ساده ننگریم. «ذلِکَ أَمْرُ اللّهِ أَنْزَلَهُ إِلَیْکُمْ»

2- تقوا،سبب نجات از قهر الهی است. «مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ»

3- گناهکاران می توانند به وسیله تقوا،گذشته را جبران کنند. «یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ»

4- گناهکاران را بدعاقبت نپندارید،چه بسا گناهانشان پاک شود. «یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ»

5-مقدمه دریافت اجر،پاک شدن از گناه است. «یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْراً»

6- تقوا،هم گذشته ها را جبران می کند، «یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ» هم آینده را تأمین می نماید. «یُعْظِمْ لَهُ أَجْراً»

أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ مِنْ وُجْدِکُمْ وَ لا تُضارُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ وَ إِنْ کُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَیْهِنَّ حَتّی یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوفٍ وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْری«6»

(تا پایان زمان عدّه،)زنان را در همانجا که خود سکونت دارید و در توانایی شماست،سکونت دهید و به آنان(از جهت مسکن و نفقه)آسیب نرسانید،تا کار بر آنان تنگ نمایید(و مجبور به ترک منزل شوند)و اگر باردار باشند،تا زمانی که وضع حمل کنند نفقه آنان را بدهید.پس اگر نوزادان شما را شیر دادند مزدشان را بدهید و(درباره نوزاد)میان خود به نیکی مشورت و توافق کنید و اگر توافق به دشواری کشید،زن دیگری او را شیر دهد(و مرد برای نوزاد دایه بگیرد).

نکته ها:

* «أْتَمِرُوا» از«ایتمار»به معنای پذیرش دستور یا مشورت است که در واقع به معنای توافق و تفاهم بر انجام امری است.

* شاید دلیل آن که در ایّام عدّه مسکن زن و مرد یکی است،بستر سازی برای رجوع و فراهم شدن زمینه آشتی باشد.به علاوه که اخراج زن از خانه یا تهیه مسکن جداگانه نوعی توهین و تحقیر در حق زن است و نیز در جدایی تدریجی،پای عقل و عاطفه و فکر و مشورت بیشتر از جدایی دفعی و یکباره به میان می آید و امکان سازش فراهم می شود.

* این آیه به مسئله حفظ حقوق و حریم زن،حمل او،تغذیه کودک،شیربها و دایه گرفتن در صورت طلاق اشاره دارد.

* در این آیه پنج فرمان آمده است که تمام آنها فرامین عاطفی و عقلی بوده و بستری برای بازگشت به زندگی است: «أَسْکِنُوهُنَّ ، لا تُضارُّوهُنَّ ، فَأَنْفِقُوا عَلَیْهِنَّ ، فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ ، أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوفٍ»

پیام ها:

1- تأمین مسکن زن حتّی بعد از طلاق تا مدّت ها بر عهده مرد است. «أَسْکِنُوهُنَّ»

2- مسکن زن مطلقه باید در همان مکانی باشد که مرد در آن سکونت دارد.

(جدایی و طلاق نباید سبب جدایی مسکن شود). «مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ»

3- مرد،حق ندارد برای صرفه جویی،انتقام و تحقیر،جای نامناسبی را برای سکونت زن انتخاب کند و همسر مطلّقه را مجبور به سکونت در آن محل کند. «مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ»

4- در انتخاب مسکن،باید به سکینه و آرامش زن توجّه شود،نه آنکه فقط سرپناه داشته باشد. «أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ» (تعبیر به مسکن که از سکینه است به جای بیت،دلالت بر همین معنا دارد.)

5-ملاک در انتخاب مسکن از نظر کمیّت و کیفیّت،مقدار توانایی مرد است،نه میزان توقّع و تقاضای زن. «مِنْ وُجْدِکُمْ»

6- مرد حق ندارد به همسری که طلاق داده هیچ ضرری برساند. «لا تُضارُّوهُنَّ»

7- مرد حق ندارد برای همسری که طلاق داده هیچ گونه تنگنایی قرار دهد.

«لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ»

8-تأمین هزینه زنان باردار حتّی بعد از طلاق،واجب است. «فَأَنْفِقُوا عَلَیْهِنَّ حَتّی یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ»

9- زن مطلّقه می تواند در برابر شیر دادن به طفل خود،از شوهر درخواست مزد نماید. «فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ»

10- شیر مادر حتّی در صورتی که از شوهر مزد دریافت کند،بهتر از شیر دایه است. «فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» ضمناً زنان مطلقه در شیر دادن مختارند. «فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ»

11- مشورت زن و مرد به قدری ارزش دارد که حتّی در شرایط جدایی،اسلام به آن سفارش کرده است. «وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ»

12- در همه مسایل خانوادگی،ملاک پذیرش عرف و عقل است. فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ ، فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ ...، وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوفٍ

13- مشورت لازم است،گرچه همیشه و همه جا نتیجه نمی دهد. «وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ»

14- اگر زن و مرد به توافق نرسیدند،نباید حقوق طفل معطل بماند. «فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْری»

15- شیر مادر برای طفل اولویّت دارد و انصراف از آن در صورتی است که انسان در تنگنا قرار گیرد. «وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْری»

16- زن حق ندارد اجرت شیر دادن را به قدری بالا ببرد که مرد در تنگنا قرار گیرد و اگر چنین کند،مرد آزاد است که دایه بگیرد. «وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْری»

17- در تصمیم گیری های خانوادگی باید حقوق نوزاد و کودک حفظ شود:

الف)تا مادامی که کودک در شکم است،پدر هزینه او را بدهد.

ب)بعد از تولد مادر به او شیر بدهد.

ج)پدر هزینه شیربها را به مادر بپردازد.

لِیُنْفِقْ ذُو سَعَهٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمّا آتاهُ اللّهُ لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاّ ما آتاها سَیَجْعَلُ اللّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً«7»

هر کس که دارای وسعت(مالی)است،باید طبق وسعت خود نفقه دهد و کسی که روزی بر او تنگ شده،باید از آنچه خداوند به او داده(به اندازه توان خود)انفاق کند.زیرا خداوند هیچ کس را مگر به اندازه آنچه به او داده است،تکلیف نمی کند.به زودی خداوند پس از سختی،آسانی و فراخی پدید می آورد.

نکته ها:

* فرمان این آیه که هر کسی به قدر توان خود به همسرش انفاق کند،هم شامل ایّام عدّه می شود،هم شامل ایّام شیر دادن همسر طلاق داده شده و هم شامل هر زمان دیگر.

پیام ها:

1- ملاک در میزان هزینه زندگی،توان مالی مرد است،نه تنگ نظری های مرد و یا خواسته ها یا آرزوهای زن. «ذُو سَعَهٍ مِنْ سَعَتِهِ»

2- از ترس آینده،امروز را سخت نگیرید.(هر که دارد خرج کند) «ذُو سَعَهٍ مِنْ سَعَتِهِ»

3- حتّی در شرایط طلاق،جوانمردی را از دست ندهید. «ذُو سَعَهٍ مِنْ سَعَتِهِ»

4- شرط نفقه،دوست داشتن همسر نیست،زن طلاق داده شده نیز تا مدّتی واجب النفقه است. «ذُو سَعَهٍ مِنْ سَعَتِهِ»

5-انفاق کننده،مال و دارایی خود را از خدا بداند. «مِمّا آتاهُ اللّهُ»

6- هرکس به هر اندازه توان انفاق دارد،انفاق کند.آب دریا را اگر نتوان کشید،هم به قدر تشنگی باید چشید. مَنْ قُدِرَ ... فَلْیُنْفِقْ مِمّا آتاهُ اللّهُ

7- فقرا در مقایسه وضع خود با اغنیا،نعمت هایی را که خداوند به آنها داده است از یاد نبرند. قُدِرَ عَلَیْهِ ... آتاهُ اللّهُ

8-تکلیف،به مقدار توان است. «لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاّ ما آتاها» اسلام،دینی واقع گراست و تکلیف فوق طاقت ندارد.

9- در دست یابی به گشایش،عجله نکنید. «سَیَجْعَلُ اللّهُ»

10- در شرایط تلخ طلاق و جدایی یا فقر و تنگدستی،امید به آینده را از دست ندهید. «سَیَجْعَلُ اللّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً»

وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِیداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُکْراً«8»

و چه بسیار مناطق مسکونی که از فرمان پروردگار خود و فرستادگانش سر باز زدند،پس ما سخت به حساب آنان رسیدیم و به عذابی ناشناخته عذابشان کردیم.

فَذاقَتْ وَبالَ أَمْرِها وَ کانَ عاقِبَهُ أَمْرِها خُسْراً«9»

پس آنان ثمره تلخ کار خود را چشیدند و سرانجام کارشان خسارت بود.

نکته ها:

* «قریه»به معنای محل اجتماع مردم برای سکونت است،خواه شهر باشد یا روستا.

«عَتَتْ» از«عتو»به معنای سرپیچی است. «وَبالَ» به معنای شدّت و سنگینی است و مراد عذاب سخت است.

* در آیات قبل دستوراتی پیرامون حقوق همسر و فرزند حتّی در ایام جدایی مطرح شد،این آیه می فرماید:عمل به دستورات را جدّی بگیرید که تخلّف از فرمان خدا و رسول کیفری سخت در پی دارد و نمونه های بسیاری از این کیفر را می توان در طول تاریخ مشاهده نمود.

پیام ها:

1- تاریخ و گذشتگان،آئینه ای برای آیندگان است. وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ ...

2- سنّت خداوند بر کیفر سخت کسانی است که از فرمان خدا و رسول سرپیچی می کنند. وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ عَتَتْ ...

3- تخلّف از فرمان انبیا،تخلّف از فرمان خداست. «عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ»

4- عذاب دنیا،هرچه هم شدید باشد،به اندازه چشیدنی بیش نیست.عذاب مهمّ در قیامت است. عَذَّبْناها ... فَذاقَتْ وَبالَ أَمْرِها

5-سرانجام سرپیچی از فرمان خدا و رسول،خسارت است. «عاقِبَهُ أَمْرِها خُسْراً»

6- به کامیابی های زودگذر نیندیشیم،پایان کار را در نظر بگیریم. «عاقِبَهُ أَمْرِها خُسْراً»

أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِیداً فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً«10»

خداوند برای آنان عذابی سخت مهیّا کرده است،پس ای خردمندان که ایمان آورده اید! از خدا پروا کنید.همانا خداوند وسیله تذکّر برای شما فرستاده است.

پیام ها:

1- حساب شدید خداوند،عذاب شدید را به دنبال دارد. حِساباً شَدِیداً ... عَذاباً شَدِیداً

2- آنچه انسان را از حساب و عذاب شدید محافظت می کند،تقواست.

«أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِیداً فَاتَّقُوا اللّهَ»

3- عقل و ایمان سبب تقواست. «فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا»

4- عقل و ایمان از یکدیگر جدا نیست. «أُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا»

5-برای تشویق مردم به انجام تکلیف الهی،از کمالات آن ها نام ببرید. «فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا»

6- تنها خردمندان مؤمن از فرستاده خداوند استقبال کرده و از تذکرات او بهره مند می شوند. «یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً»

7- هدف از بعثت انبیا و کتاب های آسمانی،تذکّر و بیداری مردم است. «قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً»

8-عقل از درون و وحی از بیرون،وسیله های نجات بشرند. أُولِی الْأَلْبابِ ... أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً

رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُدْخِلْهُ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللّهُ لَهُ رِزْقاً«11»

(آن وسیله تذکر،)پیامبری است که آیات روشنگر الهی را بر شما تلاوت می کند تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند،از تاریکی ها به سوی نور بیرون آورد و کسانی که به خدا ایمان آورده و عمل شایسته انجام دهند، خداوند آنان را به باغ هایی که نهرها از زیر آن ها جاری است وارد می کند و برای همیشه در آنجا جاودانه هستند.حقّا که خداوند روزی آنان را نیکو ساخته است.

نکته ها:

* هدایت به چند عنصر وابسته است:

الف)هدایت کننده، «رَسُولاً»

ب)هدایت شونده، «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ»

ج)وسیله هدایت، «آیاتٍ بَیِّناتٍ»

د)هدف از هدایت، «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ»

ه)پاداش پذیرش هدایت، یُدْخِلْهُ جَنّاتٍ ...

* کلمه«ذکر»هم برای قرآن به کار رفته است، «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ» [31]و هم برای پیامبر.

ذِکْراً رَسُولاً یَتْلُوا ...

* عایشه همسر پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در بیان اوصاف پیامبر می گوید:«کان خلقه قرآن» [32]یعنی خلق و خوی پیامبر یک پارچه قرآن بود.

پیام ها:

1- انسان می تواند به جایی برسد که وجودش سراپا ذکر خدا باشد. «ذِکْراً رَسُولاً»

2- مکتب به تنهایی کافی نیست،وجود رهبر لازم است. «رَسُولاً یَتْلُوا»

3- برای نجات و خروج مردم از ظلمات به نور،بهترین راه،بیان و رساندن آیات الهی است. یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللّهِ ... لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا ...

4- دعوت باید روشن و شفاف باشد. «آیاتِ اللّهِ مُبَیِّناتٍ» (واژه«مبین»بیش از صد بار در قرآن به کار رفته است همچون: «الْبَلاغُ الْمُبِینُ»[33]، «قُرْآنٍ مُبِینٍ» [34]، «سُلْطاناً مُبِیناً»[35])

5-راههای باطلِ شرک و کفر متعدّد است ولی راه حق،یکی بیشتر نیست.

اَلظُّلُماتِ ... اَلنُّورِ («ظلمات»جمع و«نور»مفرد است).

6- هدف انبیا نجات بشر است. رَسُولاً یَتْلُوا ... لِیُخْرِجَ ...

7- خارج کردن مردم از ظلمات،در اصل کار خداوند است، «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ»[36]ولی این کار از طریق پیامبران انجام می شود.

رَسُولاً ... لِیُخْرِجَ

8-گرچه هدف انبیا خارج کردن تمام مردم از تاریکی ها به نور است، «لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ» [37]ولی این هدف تنها در مورد مؤمنان محقق می شود. لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا ... مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ

9- انسان حتّی بعد از ایمان و عمل صالح در ظلماتی به سر می برد که باید از آن خارج شود. لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا ... مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ

10- ایمان و عمل،پیوسته قرین یکدیگرند. «یُؤْمِنْ بِاللّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً»

11- تشویق و تهدید باید متعادل باشد. عَذاباً نُکْراً ... أَحْسَنَ اللّهُ لَهُ رِزْقاً

اَللّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً«12»

خداست آن که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند آن ها(بیافرید).

فرمان الهی میان آن ها نازل می شود تا بدانید که خداوند بر هر چیزی تواناست و علم او بر همه چیز احاطه دارد.

نکته ها:

* مراد از زمین های هفت گانه،یکی از چند امر است: [38]

الف)هفت کره آسمانی که از نظر ساختمان،شبیه زمین هستند.

ب)طبقات هفت گانه زمین که همچون لایه های پیاز رویهم قرار دارند.

ج)اقالیم هفت گانه زمین که دانشمندان جغرافیای قدیم،زمین را به هفت قسمت و قاره تقسیم می کردند.

* در این آیه،آفرینش آسمان ها و زمین و تدبیر امور آن ها برای آگاهی انسان به علم و قدرت الهی و معرفت و رشد توحیدی او مطرح شده است. لِتَعْلَمُوا ...

در آیه هفتم سوره هود نیز هدف از خلقت آسمان ها و زمین،آزمایش انسان دانسته شده است. وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیّامٍ ... لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً

و در آیه 119 همان سوره نیز رحمت الهی مبنای آفرینش انسان ذکر شده است. «إِلاّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ»

و آیه 56 سوره ذاریات،هدف از خلقت انسان را عبادت خدا می داند. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ»

از مجموع این آیات می توان چنین نتیجه گرفت که هدف از خلقت هستی و انسان،علم و عمل و عبادت و دریافت رحمت الهی است.

پیام ها:

1- مطمئن باشید که خداوند به وعده های خود وفا می کند،زیرا او چنان قدرتی دارد که هستی را آفریده است. «یُدْخِلْهُ جَنّاتٍ ، أَحْسَنَ اللّهُ لَهُ رِزْقاً ، اَللّهُ الَّذِی خَلَقَ»

2- هستی دارای نوعی تعادل است. «سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ»

3- هم آفرینش هستی به دست خداست و هم تدبیر امور آن. خَلَقَ ... یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ

4- امر الهی گاهی تشریعی است، «عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها» [39]و گاهی تکوینی. «یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ»

5-هستی کلاس درس است. خَلَقَ ... لِتَعْلَمُوا

6- کمال و رشد بشر،محور تمام آفریده هاست. «لِتَعْلَمُوا»

7- علم انسان به نحوه تدبیر نظام آفرینش،مورد توجه اسلام است. خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ ... یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ ... لِتَعْلَمُوا ...

8-کسی که خالق و آفریننده است،می تواند به آفریده خود احاطه کامل داشته باشد. خَلَقَ ... أَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً

9- علم خدا به همه چیز،کامل و دقیق و بدون نقص است. «أَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً»

«والحمدللّه ربّ العالمین»


[1] - تفسیر روح المعانی.

[2] - تفسیر نورالثقلین.

[3] - عیون الاخبار،ج2،ص85.

[4] - وسایل الشیعه،ج 15،ص 266.

[5] - وسایل الشیعه،ج 15،ص 268.

[6] - میزان الحکمه،حدیث 5103.

[7] - کافی،ج 5،ص 559

[8] - امالی شیخ صدوق،ص 238.

[9] - من لایحضره الفقیه،ج4،ص22.

[10] - میزان الحکمه،حدیث 7884.

[11] - مجموعه ورّام،ج2،ص121.

[12] - کافی،ج 5،ص 567.

[13] - .نساء،35.

[14] - تفسیر نورالثقلین،ج5،ص352.

[15] - تفسیر المیزان.

[16] - تفسیر مجمع البیان.

[17] - تفسیر نور الثقلین.

[18] - طلاق،3.

[19] - حشر،2.

[20] - تفسیر نور الثقلین

[21] - شوری،13.

[22] - بقره،43.

[23] - الرّحمن،9.

[24] - طلاق،2.

[25] - کافی،ج2،ص598.

[26] - تفسیر نور الثقلین

[27] - حدید 28

[28] - انفال 29

[29] - طلاق 2

[30] - طلاق 4

[31] - حجر،9.

[32] - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،ج6،ص340.

[33] - مائده،92.

[34] - حجر،1.

[35] - نساء،91.

[36] - بقره،257

[37] - ابراهیم،1.

[38] - تفسیر المیزان.

[39] - .طلاق،8.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -